آیه 114 سوره توبه
<<113 | آیه 114 سوره توبه | 115>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و ابراهیم [چون در آیه قبل فرمود که مؤمن نباید بر خویشانش هم اگر مشرک و کافرند ترحم و شفقت کند ممکن است کسی از جهل اعتراض کند که پس ابراهیم خلیل چرا بر عمویش آزر طلب آمرزش از خدا کرد با آنکه مشرک و کافر بود و در این آیه جواب این اشکال داده شده که دعا و استغفار ابراهیم برای عموی کافرش طبق عهدی بود که با او کرد که اگر ایمان آورد در حقش از خدا طلب رحمت و مغفرت کند و چون بر کفر و شرک باقی ماند ابراهیم هم بر او طلب رحمت و آمرزش نکرد.] هم که برای پدرش (یعنی عمویش) از خدا آمرزش خواست این نبود مگر به موجب عهدی که با او کرده بود (که ایمان آورد) و چون بر او محقق شد که وی دشمن خداست از او بیزاری جست، که ابراهیم شخصی بسیار خداترس و بردبار بود.
و آمرزش خواهی ابراهیم برای پدرش جز به سبب وعده ای که به او داده بود، نبود [که اگر از بت پرستی خودداری کند، برای او آمرزش بخواهد] چون برای او روشن شد که وی دشمن خداست از او بیزاری جست؛ یقیناً ابراهیم بسیار مهربان و بردبار بود.
و طلب آمرزش ابراهيم براى پدرش جز براى وعدهاى كه به او داده بود، نبود. و[لى] هنگامى كه براى او روشن شد كه وى دشمن خداست، از او بيزارى جست. راستى، ابراهيم، دلسوزى بردبار بود.
آمرزش خواستن ابراهيم براى پدرش، نبود مگر به خاطر وعدهاى كه به او داده بود. و چون براى او آشكار شد كه پدرش دشمن خداست، از او بيزارى جست. زيرا ابراهيم بسيار خداىترس و بردبار بود.
و استغفار ابراهیم برای پدرش [= عمویش آزر]، فقط بخاطر وعدهای بود که به او داده بود (تا وی را بسوی ایمان جذب کند)؛ امّا هنگامی که برای او روشن شد که وی دشمن خداست، از او بیزاری جست؛ به یقین، ابراهیم مهربان و بردبار بود!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
موعده: موعد و موعده: وعده. مصدر ميمى است.
اواه: تأوه و تأويه: اظهار درد و ناراحتى. اوه كلمه ايست كه در مقام ناليدن از فشار و درد گفته مى شود. اواه صيغه مبالغه است: بسيار تضرع كن. آن در آيه، از آثار رقت قلب و مهربانى است.
حليم: حلم: بردبارى و عقل. حليم: بردبار از روى عقل.[۱]
نزول
ابواسحق الهمدانى از خلیل او از امام صادق علیهالسلام روایت کند که فرمود: در زمان رسول خدا صلى الله علیه و آله مردى مشغول نماز بود بعد از نماز براى پدر و مادرش که در جاهلیت مرده بودند، استغفار و طلب آمرزش میکرد.
از او پرسیدند که براى پدر و مادرش که در جاهلیت وفات یافته اند، چگونه طلب آمرزش مینماید؟ در جواب گفت: چون ابراهیم از براى پدرش استغفار نمود من هم نیز براى پدر و مادرم استغفار میکنم. این موضوع را به رسول خدا صلى الله علیه و آله گفتند، این آیه نازل شد[۲].[۳]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْراهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ «114»
و آمرزشخواهى ابراهيم براى پدرش (عموى مشركش كه سرپرستى او را به عهده داشت)، فقط به خاطر وعدهاى بود كه به او داده بود، (آن هنگام كه از هدايتش نااميد نبود،) پس هنگامى كه برايش روشن شد، او دشمن خداست، از او بيزارى جست. همانا ابراهيم، اهل آه وناله (از ترس خدا) و بردبار بود.
نکته ها
در آيهى قبل، سخن از اين بود كه پيامبر و مؤمنان حقّ دعا كردن براى مشركان را ندارند، هرچند از خويشاوندانشان باشند. اين آيه، پاسخ شبههاى را مىدهد كه پس چرا حضرت ابراهيم، به عموى مشرك خود دعا كرد و به او وعدهى استغفار داد؛ «سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي» «1»، اين آيه مىفرمايد، وعدهى ابراهيم به اميد هدايت او بود. امّا چون عمو در حال شرك مرد، ابراهيم هم استغفار را رها كرد.
سؤال: چرا حضرت ابراهيم پس از مرگ عمو هم براى او دعا مىكرد؟ «ربّنا اغفر لى ولوالدىّ»؟ «2»
پاسخ: والد به پدر واقعى گفته مىشود، ولى اب، به پدر، معلّم، عمو، پدر زن، و جدّ هم گفته مىشود. دعاى ابراهيم براى پدر واقعىاش بوده، نه عموى مشركش.
قرآن در يازده آيه، از عموى ابراهيم تعبير به «أب» كرده است، تا بفهماند ابراهيم عليه السلام تحت سرپرستى چه كسى بوده، ولى تحت تأثير قرار نگرفته است.
امام صادق عليه السلام فرمود: ابراهيم عليه السلام اهل دعا وگريههاى بسيار و «اواه» بود. «3»
پیام ها
1- آنچه سبب بدگمانى به اولياى خداست، بايد برطرف شود و توجيه صحيح ارائه گردد. «مَوْعِدَةٍ وَعَدَها»
«1». مريم، 47.
«2». ابراهيم، 41.
«3». تفسير نورالثقلين.
جلد 3 - صفحه 513
2- وفاى به عهد، حتّى نسبت به كافر هم لازم است. «مَوْعِدَةٍ وَعَدَها»
3- علم انبيا محدود است. فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ ...
4- در برابر رفتار تند كافران، حلم خود را از دست ندهيم. «1» تَبَرَّأَ مِنْهُ ... لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ
5- برائت از عمو به خاطر خدا، نشانهى عشق و خشوع ابراهيم نسبت به خداوند است. «اواه»
«1». عموى ابراهيم او راى تهديد مىكرد كه سنگسارت خواهم كرد؛ لئنلمتنته لأرجمّنك (مريم، 46) ولى ابراهيم همچنان بردبار بود.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ ما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهِيمَ لِأَبِيهِ إِلاَّ عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْراهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ (114)
«1» سوره نساء آيه 115.
ج5، ص 217
بعد از آن علت استغفار حضرت ابراهيم عليه السلام را براى عمش بيان مىفرمايد:
وَ ما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهِيمَ لِأَبِيهِ: و نبود طلب آمرزش نمودن ابراهيم عليه السلام براى عمش آذر كه در تربيت و محافظت او در زمان طفوليت به منزله پدر بود. إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ: مگر براى وفا نمودن وعدهاى كه در وقت مناظره.
وَعَدَها إِيَّاهُ: وعده كرده بود مر عمويش را آنجا كه فرمود «سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي» «1» يعنى زود باشد براى تو از خدا طلب مغفرت نمايم به توفيق ايمان كه مكفر ما قبل خود و ماحى خطيئات است در حال كفر. يا وعده كرده بود آذر مر ابراهيم عليه السّلام را كه اسلام آورد و اين اصح است. چنانچه روايت عياشى «2» مؤيد آن است از حضرت صادق عليه السّلام فرمايد: چه مىگويند در قول خداى تعالى «وَ ما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهِيمَ لِأَبِيهِ» عرض شد: حضرت ابراهيم وعده نمود كه استغفار كند براى او فرمود: «ليس هو هكذا انّ ابا ابراهيم وعده ان يسلم فاستغفر له فلمّا تبيّن له انّه عدوّ للّه تبرّأ منه. فرمود: نيست چنين، بدرستى كه عموى ابراهيم عليه السّلام وعده نمود اسلام آورد، پس ابراهيم استغفار كند براى او، پس زمانى كه مبيّن شد كه دشمن خدا باشد، بيزارى جست از او.
«1»- سوره مريم آيه 47.
«2»- تفسير عياشى ج 2 ص 114 حديث 146.
ج5، ص 218
تنبيه- اولا: مراد از پدر در آيه عمو مىباشد، و اطلاق شود لفظ «اب» بر عم، چنانچه حق تعالى حكايت فرموده از اولاد يعقوب وقتى كه سؤال نمود «ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قالُوا نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ» «1» و معلوم است كه اسمعيل عم يعقوب عليه السّلام بوده و حال آنكه اطلاق شده بر او لفظ «اب»، پس همچنين در اينجا هم لفظ «اب» اطلاق بر عم شده و ايضا به اتفاق مورخين، اسم پدر حضرت ابراهيم تارخ بوده و عموى او آذر نام داشته، پس آيه «إِذْ قالَ ... لِأَبِيهِ آزَرَ» «2» مراد عم باشد.
ثانيا: در استغفار حضرت ابراهيم عليه السّلام خلاف است. نزد بعضى ابراهيم عليه السّلام آذر را دعوت نمود، گفت: من مؤمنم، و لذا براى او استغفار نمود. و نزد جمعى استغفار به شرط ايمان بوده گرچه در ظاهر نيست لا بد بايد در نيت در تقدير باشد، زيرا مثل ابراهيم خليل عليه السّلام شايسته نيست كه عالم به اين مسئله نباشد. در ينابيع نقل شده كه آذر ابراهيم را وعده ايمان داده بود كه ايمان خواهم آورد فكانه، قال اللّهمّ اغفر لابى اذا امن خدايا عموى مرا بيامرز هرگاه ايمان آرد، و اين اصح اقوال است. بنابراين ضمير «وعده» راجع به آذر باشد، و معنى آنكه: طلب آمرزش مىكنم وقتى ايمان آرى.
فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ: پس چون آشكار و روشن شد براى ابراهيم. أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ:
اين كه آذر دشمن است خداى را، يعنى بر كفر بميرد. يا به وحى او را معلوم شد كه او ايمان نخواهد آورد. تَبَرَّأَ مِنْهُ: بيزارى جست از او و قطع استغفار نمود. نزد بعضى از مفسرين علم ابراهيم به عدم ايمان او، روز قيامت باشد وقتى عم را نبيند، گويد: اللّهمّ ابى اللّهمّ ابى. حق تعالى امر فرمايد تا آذر را به صورت كفار به نظر او آورند. گويد: اين كيست؟ گويند: اين عم تو است كه بر كفر مرده و با تو دروغ گفت كه ايمان آوردم، چون نفاق و كفر او بر ابراهيم ظاهر شود، بيزارى جويد از او. إِنَّ إِبْراهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ: بتحقيق ابراهيم بسيار آه كننده
«1» سوره بقره آيه 133.
«2» سوره انعام آيه 74.
ج5، ص 219
بود. اين كنايه است از رقت قلب و كثرت ترحم و زيادى شفقت. بردبار و صبر كننده بر اذيت و آزار قوم به حدى كه آذر مىگفت «لَأَرْجُمَنَّكَ» «1» او در جواب مىگفت «سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ» «2» اين جمله مؤكده بيان آن چيزى است كه حامل ابراهيم شد براى استغفار بر عم خود با وجود بدخوئى او بر او.
تبصره- در بيان «اوّاه» وجوهى است: 1- تفسير رازى «3» قدس الله سره در خبر است كه ابراهيم عليه السّلام بسيار مىگفت: آه من النّار قبل ان لا ينفع يعنى آه از آتش دوزخ پيش از آنكه نفع ندارد. 2- شهر بن حوشب به روايت مرسله از پيغمبر روايت نموده كه فرمود: الاوّاه، الخاشع المتضرّع. 3- نزد ابن مسعود «اواه» رحيم باشد. 4- نزد ابن عباس بسيار توبه كننده. 5- موقن بوده. 6- مستيقن باشد. 7- «اواه» مرد تسبيح كننده باشد در بيابان خالى.
8- نزد بعضى مردى باشد كه ذكر خدا بسيار نمايد. 9- «اواه» به معنى خاشع است، چنانچه انس بن مالك روايت نموده كه زنى خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله سخنى گفت كه مكروه رسول بود. عمر بانگ بر او زد، حضرت فرمود: (دعوها فانّها اوّاهة) از معنى «اوّاهه» پرسيدند، فرمود: به معنى «خاشعه» است 10- به معنى كثير الذكر است، چنانچه مردى بسيار ذكر خدا و روزگارش مستغرق تسبيح و تهليل بود، حال او را خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله گفتند، فرمود: «انّه اوّاه». 11- شعبه روايت نموده از ابو يونس و او از قاضى مدينه از أبو ذر كه مردى طواف خانه نمودى و ميان دعا گفتنى: «اواه، اواه» أبو ذر (رحمه الله) عرض كرد: يا رسول الله، آيا نيك است كار اين مرد. فرمود: واگذار او را كه «اواه» است، تا شبى بيرون آمدم، ديدم پيغمبر او را به دست مبارك دفن مىنمود. 12- آنكه از گناه آه كند. 13- نزد سعيد بن جبير، معلم خير باشد. 14- در كافى و مجمع از صادقين عليهما السلام
«1» سوره مريم 46.
«2» سوره مريم آيه 47.
«3» ج 5 ص 268.
ج5، ص 220
مروى است كه «اواه» به معنى دعا كننده است. 15- در تفسير قمى- فرمود حضرت باقر عليه السّلام «اواه» كسى است كه بسيار متضرع باشد در نماز و در غير نماز هم در زمينهاى خالى از آب و گياه در جاهاى خلوت. 16- كعب گفته «اواه» به لغت حبشه به معنى مؤمن است.
وجه تنظيم- چون مقدم داشت ذكر كفار و منافقين را و منع از موالات ايشان و نماز بر آنها و قيام بر قبرشان به جهت دعا و نهى از دعاى بعد از موت ايشان، و بعد نهى فرمود پيغمبر و مؤمنين را از استغفار براى مشركين، ذكر نمود قصه ابراهيم عليه السّلام و عذر او را در استغفار براى عمويش. و اما قوله تعالى «إِنَّ إِبْراهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ» متصل شد بما قبل به سبب اشعار به آنكه وقتى براى او صفت رأفت و رحمت باشد، هر آينه در دعا اخلص و بر دعاى اقرباء خود احرص خواهد بود، معذلك تبرى جست از او وقتى مأيوس گشت از رستگارى او به سبب كفر او.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ما كانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَ لَوْ كانُوا أُولِي قُرْبى مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحابُ الْجَحِيمِ (113) وَ ما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهِيمَ لِأَبِيهِ إِلاَّ عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْراهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ (114)
ترجمه
نباشد از براى پيغمبر و آنانكه ايمان آوردند كه استغفار نمايند براى مشركان و اگر چه باشند صاحبان قرابت بعد از آنكه ظاهر شود براى ايشان كه آنانند اهل آتش
و نبود استغفار ابراهيم براى پدرش مگر از جهت وعده كه داده بود آنرا باو پس چون واضح شد از براى او كه او دشمن است مر خدا را بيزارى جست از او همانا ابرهيم بود غم خور بردبار.
تفسير
گفته شده است مسلمانان از پيغمبر (ص) خواهش نمودند كه از براى پدر هاى آنها كه بحال كفر مردند استغفار نمايد اين آيه نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه جائز نيست براى پيغمبر (ص) و اهل ايمان كه استغفار نمايند براى اهل شرك و كفر اگر چه آنها از اقارب و خويشان نزديك مسلمانان باشند چون استغفار كاشف از مودّت است و نبايد از طرف مسلمانان بكفار ابراز مودّتى شود با آنكه اين عمل لغو است چون خداوند
جلد 2 صفحه 627
مقدّر فرموده براى آنها خلود در آتش را و وعده داده و تخلّف از وعده خود نمىكند ولى اين در صورتى است كه كفر آنها ظاهر باشد يا بحال كفر مرده باشند بلى ميتوان گفت جائز است از خدا بخواهند آنانرا موفق بقبول اسلام فرمايد و از تقصيرشان بگذرد ماداميكه معلوم نشده است كه قابل هدايت نيستند و بنظر حقير استغفار حضرت ابراهيم براى آزر كه عمّ يا جد مادرى او بوده و باو پدر خطاب ميفرموده از اين قبيل بوده است كه او بحضرت ابراهيم وعده داده بوده است كه مسلمان شود و از پرستش بت صرف نظر نمايد و حضرت ابراهيم هم باو وعده داده بود كه در اين صورت براى او استغفار نمايد چنانچه در سوره ممتحنه در قول خداوند الّا قول ابرهيم لابيه لاستغفرن لك اشاره باين معنى شده است و محتمل است طلب مغفرت هم فرموده باشد بشرط قبول اسلام چنانچه گفتهاند ولى در عين حال از خداوند ميخواسته كه او را موفق بقبول اسلام فرمايد اگر قابل باشد و از تقصير او بگذرد و چون او قابل نبود و بحال كفر مرد و يا بوحى الهى بر حضرت ابراهيم مكشوف شد عدم قابلّيت او بيزارى جست از او و استغفار نفرمود و در ذيل آيه اشاره باين نظريه شده است باثبات دو صفت براى آنحضرت كه كاشف از عطوفت و مهربانى و دلسوزى و غمخوارى و رقّت قلب و بردبارى و صبر و بىآزارى است و اين صفات موجب آن ميشد كه هر قدر آنحضرت را اذيت مينمودند نفرين نميكرد بلكه دعا ميفرمود لذا از امام باقر (ع) در كافى و از حضرت صادق (ع) در مجمع نقل نموده كه مراد از اوّاه دعاگو است و قمى ره از امام باقر (ع) نقل نموده كه اوّاه بمعنى متضرّع در صلوات و خلوات است و بعضى گفتهاند اوّاه كسى است كه زياد آه ميكشد و گريه ميكند و دعا مينمايد و ياد خدا ميكند و عياشى ره از امام صادق (ع) نقل نموده كه فرمود مردم در باب استغفار ابراهيم براى پدرش چه ميگويند گفته شد ميگويند ابراهيم بپدرش وعده داد كه استغفار نمايد براى او فرمود اين نيست پدر ابراهيم وعده داد بآنحضرت كه اسلام بياورد پس استغفار نمود براى او و چون معلوم شد براى او كه باقى بر كفر است بيزارى جست از او و در روايت ديگرى است كه چون مرد ظاهر شد براى او كه دشمن خدا است پس استغفار نفرمود براى او و قمى ره روايت نموده كه ابراهيم بپدرش فرمود اگر ترك نمائى عبادت بتها را استغفار ميكنم براى تو و چون ترك نكرد بتپرستى را بيزارى جست از او و بنابر اين ممكن است وعده دهنده حضرت ابراهيم باشد و ضمير مستتر در وعده راجع بآنحضرت باشد و موافق اين احتمال قرائت اباه بجاى ايّاه است و محتمل است وعده
جلد 2 صفحه 628
دهنده پدرش باشد و ضمير مستتر راجع باو باشد و محتمل است مواعده از طرفين باشد چنانچه بيان شد و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ ما كانَ استِغفارُ إِبراهِيمَ لِأَبِيهِ إِلاّ عَن مَوعِدَةٍ وَعَدَها إِيّاهُ فَلَمّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّأَ مِنهُ إِنَّ إِبراهِيمَ لَأَوّاهٌ حَلِيمٌ (114)
و نبود استغفار ابراهيم از براي پدر خود مگر از مواعده که وعده داده بود
جلد 8 - صفحه 322
او را پس چون که واضح شد بر ابراهيم اينكه او دشمن خدا است بيزاري جست از او محققا ابراهيم بسيار دعا ميكرد و حليم بود.
كلام در اينکه آيه در چند جمله واقع ميشود: 1- اينكه مراد از پدر ابراهيم آزر است چنانچه ميفرمايد وَ إِذ قالَ إِبراهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ انعام آيه 74، و آزر عمّ ابراهيم بود و اطلاق پدر بر او ميكرد بمناسبت اينکه بود که پدرش از دنيا رفت و مادرش را آزر گرفت و ابراهيم عليه السّلام در دامن آزر بزرگ شد و شوهر مادرش بود و بجاي پدرش و دليل بر اينکه مدعي اما از قرآن اينكه اينکه مكالمات ابراهيم با آزر و استغفار و تبرّي بعد از تبين در زمان جواني و اول بعثت ابراهيم عليه السّلام بوده و در سوره ابراهيم در زمان پيري ابراهيم و پيدا كردن اسمعيل و اسحق الي قوله رَبَّنَا اغفِر لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلمُؤمِنِينَ يَومَ يَقُومُ الحِسابُ آيه 42 پس والد ابراهيم غير از آزر است.
و اما از اخبار- اخبار بسياري داريم که آباء حضرت رسالت تا آدم تماما پاك بودند از انبياء و اوصياء انبياء و صلحاء که در بحار نقل فرموده و سه قسمت كرده و كفايت ميكند ما را از زيارت وارث که در كمال اعتبار است
(اشهد انك كنت نورا في الاصلاب الشامخة و الارحام المطهرة لم تنجسك الجاهلية بانجاسها)
و تعجب اينست که بعض اخباريين که قائل بتحريف هستند تصرف در كلمه والديّ كردند و گفتند ولدي بوده که اسماعيل و اسحق باشند.
جمله دوم- اينکه آيه در مقام دفع دخل است که معترضي اعتراض نكند که آزر اعمّ از اينكه پدر بوده يا عم جزو اولي القربي است و آيه قبل نهي از استغفار كرده چرا ابراهيم استغفار كرده با اينكه آزر مشرك بوده- جواب اينكه آيه قبل چنانچه اشاره شد نهي از استغفار است بعد از تبين اينكه از اصحاب جحيم هستند که با حال شرك ميميرند يا ديگر قابليت هدايت نداشته باشند حضرت
جلد 8 - صفحه 323
ابراهيم بعد از تبين اينكه عدوّ للّه است تبري جست و اينکه استغفار قبل از تبين بوده.
جمله سوم- اختلاف شد بين مفسرين در كلمه موعدة که آيا وعده آزر بوده بابراهيم که ايمان ميآورم يا وعده ابراهيم بوده که براي تو استغفار ميكنم تحقيق كلام ميگوييم اولا موعدة ممكن است طرفيني باشد آن وعده ايمان داده و اينکه وعده استغفار، و ثانيا وعده ابراهيم بوده بقرينه قوله تعالي از قول ابراهيم عليه السّلام قالَ سَلامٌ عَلَيكَ سَأَستَغفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كانَ بِي حَفِيًّا مريم آيه 48 جمله چهارم- اختلاف است بين مفسرين در كلمه اواه که مراد از اينكه كثير ما بياد مرگ بوده يا بمعني مؤمن است بلغت حبشه يا موقن مستيقن يا رحيم بعباد يا عفيف يا فقيه يا متيقن باجابت دعاء يا كثير الذكر يا متضرع خاشع يا مجتنب از مكروهات الهي يا ملتزم بطاعت لكن در اخبار تفسير شده بكثير الدعاء که دعاء بوده پس از اينکه جملات بپردازيم بشرح آيه شريفه بعون اللّه تعالي وَ ما كانَ استِغفارُ إِبراهِيمَ يعني غرض ابراهيم و مقصود و منظور او از استغفار لابيه نبود براي اينكه مشرك بوده بلكه براي موعدة بوده إِلّا عَن مَوعِدَةٍ وَعَدَها چون حضرتش مأمور بدعوت بود و شرط دعوت احتمال تأثير است و لذا بعد از آنكه يقين بعدم تأثير پيدا كرد اعتزال جست و دست از دعوت كشيد اياه ظاهر آيه ضمير وعد راجع بابراهيم است و اياه راجع بآزر است و چون آزر مدتها در شرك و كفر و فساد بود حضرت ابراهيم فرمود من از خدا ميخواهم که از گذشتهها گذشت كند و اينکه عينا مطابق فرمايش پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم است که فرمود
(قولوا لا اله الّا اللّه تفلحوا)
که اگر قائل بتوحيد شويد رستگار ميشويد و رستگار فرع مغفرت است از گذشتهها.
فَلَمّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ و اينكه قابل هدايت نيست و دست از شرك برنميدارد تَبَرَّأَ مِنهُ تبري و بيزاري ترك معاشرت و مراوده است که معناي اعتزال است
جلد 8 - صفحه 324
که فرمود وَ أَعتَزِلُكُم وَ ما تَدعُونَ مِن دُونِ اللّهِ مريم آيه 49، يعني كناره ميگيرم از شما و خدايان شما.
إِنَّ إِبراهِيمَ لَأَوّاهٌ كثير الدعاء چنانچه گذشت حليم در خورد ميكرد بتندي و شدت و غضب با آنها رفتار نميكرد چنانچه خطاب بموسي و هارون شد فَقُولا لَهُ قَولًا لَيِّناً طه آيه 46، و خطاب بپيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم فرمود وَ جادِلهُم بِالَّتِي هِيَ أَحسَنُ نحل آيه 126.
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 114)- در این آیه به پاسخ این سؤال- که اگر این کار ممنوع است چرا ابراهیم برای «آزر» استغفار کرد؟- پرداخته میگوید: «و استغفار ابراهیم برای پدرش [عمویش آزر] به خاطر وعدهای بود که به او داد، اما هنگامی که برای او آشکار شد که وی دشمن خداست از او بیزاری جست» و برایش استغفار نکرد (وَ ما کانَ
ج2، ص258
اسْتِغْفارُ إِبْراهِیمَ لِأَبِیهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ)
.در پایان آیه اضافه میکند: «ابراهیم (کسی بود که در پیشگاه خدا خاضع و از خشم و غضب پروردگار خائف و ترسان، و مردی بزرگوار و) مهربان و بردبار بود» (إِنَّ إِبْراهِیمَ لَأَوَّاهٌ حَلِیمٌ).
هر گونه پیوندی با دشمنان باید قطع شود:
از آیات متعددی از قرآن این موضوع به خوبی استفاده میشود که هرگونه پیوند و همبستگی خویشاوندی و غیر خویشاوندی باید تحت الشعاع پیوندهای مکتبی قرار گیرد و این پیوند (ایمان به خدا و مبارزه با هرگونه شرک و بت پرستی) باید بر تمام روابط مسلمانان حاکم باشد، چرا که این پیوند یک پیوند زیر بنایی و حاکم بر همه مقدرات اجتماعی آنهاست.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- ↑ تفاسیر عیاشى و برهان.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص445.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.