(امّا) شما آنان را به مسخره گرفتيد تا آن كه (با اين كار) ياد مرا از خاطرتان بردند و شما به آنان مىخنديديد.
جلد 6 - صفحه 133
نکته ها
بين «سِخْرِيًّا» و «سِخْرِيًّا» تفاوت بسيارى است. اگر در جامعه روابط انسانها بر اساس همدلى، تعاون و خدمت باشد و همهى افراد از هنر و ابتكار يكديگر بهرهمند شوند، جامعه رشد مىيابد، تقويت مىشود و همهى كارها سامان مىيابد كه آيهى شريفهى «لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا» «1» اين پيام را دارد. امّا اگر روابط افراد بر اساس تحقير، تضعيف و دشنام و دلسردى باشد، چنين جامعهاى فراموشى خدا و سقوط را در پى خواهد داشت و آيهى مورد بحث اين معنا را بازگو مىكند. «فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا»
اينكه مؤمنين وسيلهى غفلت كفّارقلمداد شدهاند، «أَنْسَوْكُمْ ذِكْرِي» شايد به خاطر آن باشد كه اگر مؤمنين نبودند، حقيقت حقّ ستيزى آنان آشكار نمىشد. «2»
پیام ها
1- كيفر توهين كردن، توهين شدن است. (خداوند از مؤمنين حمايت مىكند و اهانت به آنان را پاسخ مىدهد) «فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا- اخْسَؤُا فِيها»
2- بىاعتنايى به مراسم دعا ونيايش بندگان خدا، بى اعتنايى خدا را به دنبال دارد.
فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا: پس فرا گرفتيد شما اى گروه كفار ايشان را مسخره، يعنى جماعتى از بندگان مرا كه داراى صفات مذكوره بودند سخريه و استهزاء مىكرديد. حَتَّى أَنْسَوْكُمْ ذِكْرِي: تا اينكه از فرط اشتغال به سخريه ايشان، فراموش ساخت شما را ياد كردن من. حاصل آنكه بقدرى در استهزاء به آنان مفرط بوديد كه به كلى ياد مرا از خاطر شما فراموش ساخت.
جلد 9 - صفحه 184
نكته: نسبت «انساء» را به مؤمنان مجاز در اسناد است، چون سخريه ايشان سبب فراموشى بود، لذا اسناد به آنها داده شد، اگرچه ايشان بجا نياوردند آن را.
وَ كُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ: و بوديد شما از اعمال ايشان، يعنى دعا و تضرع و عبادت كه مىكردند مىخنديديد از روى تكبر و تجبر خود، و تحقير و تذليل ايشان.
گويند درنگ كرديم روزى يا پارهئى از روز پس بپرس از شمرندگان
گويد درنگ نكرديد مگر اندكى اگر شما باشيد كه بدانيد.
تفسير
- خداوند متعال جهت استحقاق كفّار عذاب را براى آنها بيان فرموده باين تقريب كه امر چنين است فرقهئى از بندگان من بودند در دنيا كه ميگفتند پروردگارا ما ايمان آورديم بوحدانيّت تو و نبوّت پيغمبرت و آنكه آنچه او آورده از طرف تو حقّ و صدق است پس بيامرز ما را و رحم كن بر ما تو بهترين رحم كنندگانى و شما آنها را استهزاء و مسخره مينموديد تا اندازهاى كه استهزاء شما آنها را موجب آن شد كه بكلّى از ياد من غافل شديد و ميتوان گفت آنها شما را بفراموشى انداختند چون وسيله سرگرمى شما بودند و شما بآنها و اقوال و اعمالشان ميخنديديد منهم امروز كه روز جزا است جزاى ايشانرا دادم كه بهشت برين است براى صبرى كه در مقابل آزار و اذيتهاى شما نمودند و آنها بمراد خود رسيدند و كامياب شدند حال شما بگوئيد چند سال روى هم رفته زنده و مرده در زمين درنگ نموديد آنها براى طول مدّت عذاب و شدّت آن و حواس پرتى ميگويند يك روز يا پارهئى از روز بعد متوجه ميشوند كه خيلى اشتباه كردند ميگويند يك روز يا پارهئى از روز بعد متوجه ميشوند كه خيلى اشتباه كردند ميگويند ما ديگر حساب همه چيز از دستمان در رفته از ملائكه كه موكّل حفظ ايّام و ساعات عمر ما بودند و تمام اعمال و اقوال حتّى نفسهاى ما را نوشتهاند بپرس و خدا ميفرمايد درنگ نكرديد مگر كمى و اگر ميدانستيد آن زندگانى كم چه عاقبت ممتدّ جانسوزى دارد آنمدّت كم را صرف در لهو و لعب و معصيت نمينموديد و فائده اين مقاولات در آندار سرزنش و ملامت كفّار و تكميل عذابشان بعتاب رب الارباب است و در اين دار نقل آن براى ما است كه موجب تنبّه و تذكّر شود و عاقبت خودمان را مانند آنها ننمائيم و بعضى بجاى قال در دو جا قل قرائت نمودهاند و بنابراين نقل خطاب خدا بمالك دوزخ است چنانچه بنابر قرائت قال هم ممكن است نقل قول او باشد و بعضى انّهم بكسر قرائت نمودهاند و بنابراين جمله مستقلّه است و بقرائت مشهوره تقدير لانّهم هم الفائزون است و محتمل است مفعول دوم جزيت باشد مانند و جزاهم بما صبروا جنّة و حريرا يعنى جزا دادم
جلد 3 صفحه 659
براى صبرشان فوز بجنّت را و عدد سنين تميز است براى كم استفهاميّه يعنى چه مقدار درنگ كرديد در زمين از حيث عدد سالها و بعضى گفتهاند مقصود سؤال از زمان درنگ زندگى دنيا است نه مطلق درنگ كه بيان شد و آنكه آنها جواب دادند يكروز يا پارهئى از روز براى آن بوده كه در دنيا خوش بودند و زمان خوشى كم بنظر ميآيد خصوصا اگر با ناخوشى مقابل شود و بعيد نيست و اللّه اعلم ..
(فَاتَّخَذتُمُوهُم سِخرِيًّا) شما که تكذيب آيات ما را ميكرديد آنها را مسخره ميكرديد. بعين مثل امروز که اينکه متجددين اهل عبادت و نماز و مسجد
جلد 13 - صفحه 478
و قرآن و ساير اعمال صالحه را مسخره ميكنند و مصداق اتم اينکه آيه هستند که در آتش بآنها ميفرمايد:
(حَتّي أَنسَوكُم ذِكرِي) ديگر اسم خدا و دين و قرآن و ساير امور دينيه از ميانه آنها برداشته شده و فراموش كردند.
(وَ كُنتُم مِنهُم تَضحَكُونَ) در مجالس نواي آنها و تقليد آنها را در مي آورديد و قاه قاه ميخنديديد، حال مقام آنها را مشاهده كنيد که من با آنها چه معامله ميكنم و جاي خود را در آتش به بينيد، عزت و احترام آنها را و ذلت و خفت خود را نظر كنيد بهشت آنها را و جهنم خود را مقايسه كنيد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 110)- «اما شما آنها را به باد مسخره گرفتید (و آنقدر در این کار اصرار کردید) تا شما را از یاد من غافل کردند و شما به آنان میخندیدید» (فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیًّا حَتَّی أَنْسَوْکُمْ ذِکْرِی وَ کُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَکُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: