آیه 10 سوره ص

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

أَمْ لَهُمْ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا ۖ فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبَابِ

مشاهده آیه در سوره


<<9 آیه 10 سوره ص 11>>
سوره : سوره ص (38)
جزء : 23
نزول : مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

یا مگر سلطنت آسمانها و زمین و هر چه بین آنهاست با این کافران است؟ پس (اگر چنین است) به هر سبب (که می‌توانند بر آسمانها) بالا روند (تا وحی را بر هر که خواهند فرود آرند).

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Do they own the kingdom of the heavens and the earth and whatever is between them? [If so,] let them ascend [to the higher spheres] by the means [of ascension].

معانی کلمات آیه

«فَلْیَرْتَقُوا»: پس بالا بروند و صعود کنند. «الأسْبَابِ»: جمع سَبَب، ریسمان. وسیله. مراد ابزار و ابواب و طرق صعود است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذابِ «8»

آيا از ميان همه‌ى ما، قرآن بر او نازل شده است؟ (اين حرف‌ها بهانه‌اى بيش نيست) بلكه آنان نسبت به قرآن، در شك هستند. آرى، آنان هنوز عذاب مرا نچشيده‌اند.

أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ «9»

مگر گنجينه‌هاى رحمت پروردگار عزيز و بخشنده‌ى تو در اختيار آنان است (تا وحى بر افرادى كه آنان مى‌خواهند نازل شود)؟

أَمْ لَهُمْ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبابِ «10»

يا حكومت آسمان‌ها و زمين و آن چه ميان آنهاست، از ايشان است؟ پس به وسيله‌ى امكاناتى كه دارند بالا روند (و رشته كار را بدست گيرند و از نزول وحى بر كسى كه ما مى‌خواهيم جلوگيرى كنند).

جُنْدٌ ما هُنالِكَ مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزابِ «11»

آنان لشگر كوچكى از احزابِ شكست خورده‌اند (كه از حقيقت دورند و بهانه مى‌گيرند).

جلد 8 - صفحه 84

نکته ها

يكى از نام‌هاى قرآن كريم، «ذكر» است. در آغاز اين سوره قرآن به ذكر توصيف شد، «الْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ» در اين آيه هم نزول قرآن بر پيامبر، نزولِ ذكر شمرده شده، «أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ» در آيه‌ى 48 نيز مى‌خوانيم: «هذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ» در آخر سوره نيز آمده است: «إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ».

شك دو گونه است: طبيعى و تعمّدى. در شك طبيعى انسان به دنبال فهم حقيقت است، امّا هنوز به علم نرسيده است. اين شك، امرى مثبت و لازمه‌ى فكر بشرى است.

امّا گاهى انسان چيزى را مى‌داند، ولى خود را به شك مى‌زند و تجاهل مى‌كند و ديگران را به شك مى‌اندازد تا حقيقت آشكار نگردد. «1»

مراد قرآن از اينكه مى‌فرمايد: «بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي» شك نوع دوم است.

حرفِ‌ «ما» در «جُنْدٌ ما» براى تحقير است، يعنى لشگرى ناچيز و كوچك.

پیام ها

1- شك برخى كفّار در رسالت پيامبر اسلام، برخاسته از شك در اصل امكان نزول وحى است. أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ ... بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي‌

2- برخى كسانى كه روى احكام دين بهانه مى‌گيرند، در حقيقت اصل دين را قبول ندارند. أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُمْ فِي شَكٍ‌ ...

3- ريشه‌ى برخى انكارها، حجاب معاصرت و حسادت است. (چرا او پيامبر شد و ما نشديم) «أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنا»

4- كسانى كه رهبر و مكتب الهى را تحقير مى‌كنند بايد تحقير شوند. در پاسخ كسانى كه مى‌گويند: «أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنا» چطور شد كه او پيامبر شد، قرآن مى‌فرمايد: شما چه كاره‌ايد، مگرخزينه‌هاى رحمت خدا دست شماست يا حكومت آسمان‌ها به دست شماست، شما يك گروه شكست خورده‌اى‌

«1». تفسير الميزان.

جلد 8 - صفحه 85

بيش نيستند. أَمْ عِنْدَهُمْ‌ ... أَمْ لَهُمْ‌ ...

5- شك، اگر طبيعى باشد قهر و عذابى را در پى ندارد، مگر در صورتى كه مى‌توانسته آن را برطرف كند و يقين حاصل كند و در اين امر كوتاهى نكرده باشد، ليكن اگر تشكيكِ برخاسته از غرور و تحقير و تضعيف ديگران باشد، تهديد و قهر و عذاب به دنبال دارد. «بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذابِ»

6- كافران، تا عذاب نشوند و آتش را به چشم خود نبينند، ايمان نمى‌آورند! (زيرا حس‌گرا هستند و فقط آنچه را به چشم مى‌بينند مى‌پذيرند.)

7- بعثت پيامبران براى هدايت مردم، جلوه‌اى از رحمت و عزّت و بخشندگى الهى است. «أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ»

8- خداوند در مورد تربيت مردم، بخشنده است‌ «الْوَهَّابِ» ولى نسبت به تمايلات نامعقول و نامشروع مردم نفوذ ناپذير است. «الْعَزِيزِ»

9- انتخاب رهبر و قانون بايد به دست خدايى باشد كه هم نظام هستى به دست اوست، «مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» هم نظام تربيتى مردم از اوست، «رَبِّكَ» و هم رحمت او بى‌نهايت است. «خَزائِنُ رَحْمَةِ» (لذا مردم حقّ ندارند بگويند چرا در ميان ما او پيامبر شد و ديگرى نشد).

10- عالمِ بالا، اسباب تدبير عالمِ پايين است. «فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبابِ»

11- گرچه دشمنان، ارتش وتشكيلاتى دارند، امّا در مقابل حقّ، نه عددى هستند، «جُنْدٌ ما» نه قدرتى دارند، «مَهْزُومٌ» و نه حزب و گروهشان منحصر به فرد است. «من احزاب»

12- احزاب غير الهى محكوم به شكست و انقراضند. «مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزابِ»

13- خداوند از غيب و آينده‌ى كفّار خبر مى‌دهد. (همين مكّه كه محل چنين ايراداتى بر نبوّت پيامبر است، روزى شاهد شكست آنان در فتح مكّه خواهد بود.) «مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزابِ»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌8، ص: 86

پانویس

منابع