‘That is because of what your hands have sent ahead, and because Allah is not tyrannical to the servants.’
This is due to what your two hands have sent before, and because Allah is not in the least unjust to the servants.
(And unto him it will be said): This is for that which thy two hands have sent before, and because Allah is no oppressor of His slaves.
(It will be said): "This is because of the deeds which thy hands sent forth, for verily Allah is not unjust to His servants.
معانی کلمات آیه
ظلام: ظالم: ستمگر. ظلام: صيغه مبالغه است به معنى بسيار ظلم كننده.
عبيد: عبد در قرآن بدو معنى آمده است اول بنده مملوك. دوم عابد و مطيع، عبد دو جمع دارد عباد و عبيد، در اقرب الموارد گويد: عبد مضاف بغير خدا غالبا عبيد جمع بسته مىشود.[۱]
(در قيامت به او گفته مىشود: اين عذاب سوزان،) به خاطر چيزى است كه دستهايت از پيش فرستاده است، و قطعاً خدا به بندگانش ظلم نمىكند. هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ «11»
و از (ميان) مردم، كسى است كه خداوند را تنها با زبان مىپرستد، (ايمان او در حاشيه و در مرز كفر است و با حادثهاى كوچك مىلغزد) پس اگر خيرى به او برسد، به آن اطمينان يابد، و اگر مصيبت و آزمايشى به او رسد، دگرگون شود (و به سوى كفر رود، چنين كسى) در دنيا و آخرت زيانكار است، اين همان زيان آشكار است.
نکته ها
شايد به خاطر آن كه ظلمِ كم نيز از خداوندِ عادل، ظلمِ بسيار محسوب مىشود، در آيهى شريفه، كلمهى «ظلام» آمده است.
پیام ها
1- خداوند عادل است و قهر يا مهر او نتيجهى عملكرد ماست. «ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ»
2- ديگران را عامل گناه و خلاف خودمان ندانيم، كه هرچه هست از خودماست. «قَدَّمَتْ يَداكَ»
جلد 6 - صفحه 23
3- ايمان بعضىها موسمى و سطحى است و حوادث تلخ و شيرين آن را تغيير مىدهد. وَ مِنَ النَّاسِ ...
4- حساب عقيده و عملى كه بر اساس منطق است، از حساب فراز و نشيبهاى مادّى جداست. (دين را براى نان نخواهيم) فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ ...
5- انسان در معرض هجوم حوادث تلخ و شيرين است. أَصابَهُ ... أَصابَتْهُ
6- فقر و ناملايمات وسائل آزمايشند. «أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ»
7- ارتداد و بازگشت از راه خداوند، قهر شديد الهى و عذاب دوزخ را به دنبال دارد. «انْقَلَبَ عَلى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ»
ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ يَداكَ: اين رسوائى و عذاب به سبب آن چيزى است كه پيش فرستاده دستهاى تو، يعنى كسب نموده از كفر و معصيت. ممكن است اين كلام بر طريق التفات باشد از غيبت به خطاب به جهت زيادتى بر تهديد، نه آنكه مقول قول محذوف باشد؛ يعنى: اى مجادل متكبر و معرض متجبر، اين عقاب دنيا و عذاب عقبى مر تو را به سبب كفر و معصيت توست كه كسب كرده اى به دستهاى خود. وَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ: و بدرستى كه خداى
جلد 9 - صفحه 22
تعالى نيست ستم كننده اصلا مر بندگان را، بلكه جز اين نيست كه او جزا دهنده ايشان است بر قدر اعمالشان نه زياده در عقاب معصيت و نه نقصان در ثواب طاعت.
تبصره: آيه شريفه دال است بر مطالبى:
1- دلالت دارد بر آنكه بندگان فاعل و قادر مختارند در تمام افعال خود و عقاب واقع شود بر فعل آنان كه گناه باشد، و الا اگر بندگان قادر و موجد فعل خود نباشند، هر آينه خداى تعالى ظالمترين ظالمان خواهد بود. بيان آن آنكه:
فعل قبيح و معصيت اگر از حق تعالى نعوذ باللّه صادر باشد، البته محال است عقاب بنده بر آن، زيرا بجا نياورده؛ لكن عقاب فرمايد بنده را به اتفاق، پس ظالم باشد تعالى اللّه عن ذلك علوا كبيرا.
2- آنكه عقاب لازمه معاصى است و بنده به ارتكاب آن مستحق گردد عقاب را، و در ترتب آن حق تعالى ظالم نخواهد بود، زيرا لازمه عصيان را طارى فرموده مگر در جائى كه عفو و غفران شامل گردد؛ در اين صورت موجب آن مرتفع گردد.
3- ايراد به صيغه مبالغه «ظلام» دال است بر نفى ظلم مطلقا، و اشعار به آنكه اگر ذره اى ظلم نمايد هر آينه ظلام خواهد بود. و چون صفات الهيه بر ابلغ كمال است، پس اگر او را ظلم جايز بودى، هر آينه در مرتبه نهائى بودى؛ و چون به غايت از ذات سبحانى منتفى باشد، پس به دلالت التزام مطلق ظلم از ذات الهى منتفى خواهد بود. و در آيه دلالت واضحه است بر بطلان قول مجبره كه گويند: ثواب و عقاب معلل نيست و خداى تعالى فاعل فعل بندگان است و جميع ظلم كه در عالم واقع شود فعل حق تعالى است. تعالى اللّه عن ذلك علوا كبيرا.
- و بعضى از مردم كسى است كه مجادله ميكند در خدا بدون دانشى و نه هدايتى و نه كتابى روشن
با آنكه منحرف كننده باشد جانبش را تا گمراه گرداند از راه خدا مر او را است در دنيا رسوائى و ميچشانيم او را روز قيامت عذاب سوزان
اين براى آنچيزى است كه پيش فرستاده است دو دست تو و همانا خدا
جلد 3 صفحه 591
نيست ستمكار مر بندگانرا.
تفسير
- قمّى ره نقل فرموده كه نازل شد در باره ابو جهل و ثانى عطفه بمعناى روى گرداندن و اعراض نمودن از راه حقّ و طريق خداوند و ايمان است چون كلمه ثانى بمعناى دو تا كننده و عطف بمعناى جانب است و جمعا كنايه از تكبّر و پهلو گرداندن و شانه از زير بار تكليف كشيدن ميباشد و خلاصه مستفاد از آيات شريفه آنستكه بعضى از مردم كور كورانه بدون هيچ دليل و برهان و سند روشنى از راه تقليد و تعصّب در توحيد الهى و صفات جمال و جلال او سخنرانى و خودنمايى ميكنند و با آنكه حقّ بر آنها عرضه شده با تكبّر و نخوت از قبول آن استنكاف و استكبار دارند تا در نتيجه مردم را گمراه نمايند و خودشان هم در گمراهى بمانند چون ليضلّ بفتح ياء نيز قرائت شده است از براى چنين شخصى در دنيا جز رسوائى و خوارى نخواهد بود و در آخرت ما عذاب آتش سوزان را باو خواهيم چشانيد و ميگوئيم اين براى استحقاقى است كه بدست خود در دنيا براى خودت تهيّه و تدارك نمودى و پيش فرستادى و الا خداوند عادل است كسيرا بدون استحقاق عذاب نميكند با آنكه اگر بخواهد بدون سبب بندهئى را مخلّد در جهنّم نمايد ظلم بسيار نموده و خدا هيچ ظلم نميكند چه رسد بآنكه العياذ باللّه بسيار ظلم كننده باشد ..