آیه 10 سوره حجر

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 10 حجر)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الْأَوَّلِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<9 آیه 10 سوره حجر 11>>
سوره : سوره حجر (15)
جزء : 14
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و ما پیش از تو هم رسولانی بر امم سالفه فرستادیم.

و بی تردید ما پیش از تو هم پیامبرانی را در امت های پیشین فرستادیم.

و به يقين، پيش از تو [نيز] در گروههاى پيشينيان [پيامبرانى‌] فرستاديم.

و ما رسولان خود را پيش از تو به ميان اقوام پيشين فرستاده‌ايم.

ما پیش از تو (نیز) پیامبرانی در میان امّتهای نخستین فرستادیم.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Certainly We sent [apostles] before you to former communities,

And certainly We sent (apostles) before you among the nations of yore.

We verily sent (messengers) before thee among the factions of the men of old.

We did send messengers before thee amongst the religious sects of old:

معانی کلمات آیه

شيع: شيع (به فتح- ش): آشكار شدن. شياع: پيروى كردن. شيعه: پيروان و ياران، «شيعة الرجل: اتباعه و انصاره». شيع (بر وزن عنب): جمع شيعه، به معنى گروه‏ها و فرقه‏ ها است.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الْأَوَّلِينَ «10»

و همانا ما پيش از تو، در ميان اقوام و گروه‌هاى پيشين (نيز پيامبرانى) فرستاديم.

وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ «11»

وهيچ پيامبرى برايشان نمى‌آمد، مگر آنكه به استهزاى او مى‌پرداختند.

نکته ها

«شِيَعِ» به معناى امّت و گروهى است كه داراى نوعى پيوند و همبستگى مى‌باشند؛ خواه پيوند در خط حقّ باشد، نظير آيه‌ «وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ» «1» و خواه در خط انحراف. «فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً» «2»

هدف از استهزا؛ يا شكستن ابهّت انبيا بود تا مردمِ حقّ‌جو گرد آنان جمع نشوند يا براى جبران ضعف و ناتوانى خودشان در برابر منطق انبيا بود.

و آنچه دستاويز مسخره قرار مى‌گرفت؛ يا زندگى ساده انبيا يا پيروان محروم آنان ويا شكستن سنّت‌هاى خرافه‌اى بود.

پیام ها

1- در برابر سيل استهزا، بايد افراد را تقويت كرد. «لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ»

2- توجّه به تاريخ ومشكلات ديگران، تحمّل مشكلات را بر انسان آسان مى‌كند. «أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ»


«1». صافات، 83.

«2». انعام، 159.

جلد 4 - صفحه 446

3- هيچ يك از انبيا، از مسخره شدن به دست كفّار، مصون نبوده‌اند. «ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ» (مبلّغ نبايد با تمسخر مردم، دل سرد شود)

4- استهزا، سيره و روش هميشگى كفّار، در برابر انبيا بوده است. «كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ» (حربه‌ى كسى‌كه منطق ندارد، استهزا مى‌باشد)

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الْأَوَّلِينَ «10»

بعد براى تسليه خاطر مبارك پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمايد:

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ‌: و هرآينه بتحقيق فرستاديم پيغمبران را پيش از تو براى رسالت. فِي شِيَعِ الْأَوَّلِينَ‌: در گروه پيشينيان از امم سابقه.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قالُوا يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ «6» لَوْ ما تَأْتِينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ «7» ما نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ ما كانُوا إِذاً مُنْظَرِينَ «8» إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ «9» وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الْأَوَّلِينَ «10»

وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ «11» كَذلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ «12» لا يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ قَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ «13» وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ «14» لَقالُوا إِنَّما سُكِّرَتْ أَبْصارُنا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ «15»

ترجمه‌

و گفتند اى كسيكه فرستاده شد بر او قرآن همانا تو هر آينه ديوانه‌ئى‌

چرا نمى‌آورى نزد ما فرشتگان را اگر باشى از راستگويان‌

فرو نميفرستيم فرشتگان را مگر بحقّ و نباشند آنگاه مهلت داده شدگان‌

بدرستيكه ما فرو فرستاديم قرآن را و همانا ما مر آنرا هر آينه نگاه دارندگانيم‌

و بتحقيق فرستاديم پيش از تو در فرقه‌هاى پيشينيان‌

و نيامد ايشانرا هيچ پيغمبرى مگر كه بودند بآن استهزاء مينمودند

جلد 3 صفحه 245

اين چنين در ميآوريم آنرا در دلهاى گناهكاران‌

ايمان نمى‌آورند بآن و بتحقيق گذشت طريقه پيشينيان‌

و اگر بگشائيم بر آنها درى از آسمان پس تمام روز در آن بالا روند

هر آينه گويند جز اين نيست كه بسته شده چشمهاى ما بلكه مائيم گروهى سحر كرده شدگان.

تفسير

كفّار از روى تكبر و استهزاء خطاب مينمودند به پيغمبر اكرم و مى‌گفتند اى كسيكه بگمان خود كتابيكه موجب تذكّر است بر او نازل شده براستى و درستى تو ديوانه ميباشى كه چنين ادّعائى مينمائى و انتظار دارى كه ما از تو قبول نمائيم اگر راست ميگوئى چرا ملائكه حامل وحى يا غير آنها را نزد ما نمى‌آورى كه تصديق كنند قول تو را و موجب اطمينان ما شود بصدق دعوت تو لذا خداوند بآنها جواب فرموده كه نزول ملائكه بايد از روى حكمت و مصلحت باشد از قبيل آوردن وحى بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يا آوردن عذاب بر قوميكه مستحقّ باشند و صلاح در مهلت دادن بآنها نباشد يا قبض روح كسيكه اجلش رسيده باشد و امثال اينها نه فقط براى اطمينان خاطر كسانيكه نظر در ادلّه معارف دينى ننمايند يا از باب عناد و لجاج منكر شوند و مصلحت در مهلت دادن بآنها باشد تا بتدريج مؤمن و منقاد شوند يا اولاد صلحائى از آنها بعمل آيد يا استحقاقشان كامل گردد براى عذاب در هر حال بعد از نزول ملائكه مهلتى نيست و فعلا صلاح در مهلت دادن بآنها است چنانچه قمّى ره نقل نموده كه فرمود اگر نازل نمائيم ملائكه را مهلت داده نشوند و هلاك شوند و بعضى ما تنزل الملائكه بضم تا و رفع ملائكه قرائت نموده‌اند و بايد خاطر پيغمبر اكرم و اهل ايمان مطمئن باشد كه خداوند قرآنيرا كه كفّار مورد استهزاء قرار دادند تا روز قيامت حفظ خواهد فرمود از تغيير و تبديل و زياده و نقصان و كيد اهل شرك و ابطال و اندراس و هر آفت و خللى تا معجزه باقيه و حجّت بالغه الهيّه باشد بر خلق و كسى نتواند دستبردى در احكام آن بنمايد بهيچ وجه از وجوه و باين جهت كلام بوجوه متعدده مؤكّد شده است و شيع جمع شيعه بمعناى تابع است و بر فرقه اطلاق ميشود چون هر فرقه‌اى تابع پيغمبر يا امامى ميباشند خداوند براى تسليت خاطر پيغمبر خود فرموده بتحقيق فرستاديم پيغمبرانى در فرقه‌هاى پيشينيان و كفّار ايشانرا استهزاء نمودند و اين عمل ناشايسته از آنها اختصاص بآن زمان‌

جلد 3 صفحه 246

نداشت بلكه در اين زمان هم ما وارد ميكنيم و القاء مينمائيم اين عمل را بقلب آنها تا استحقاقشان براى عقوبت كامل گردد چنانچه بعضى گفته‌اند و بنظر حقير صحيح نيست چون خداوند كسى را وادار بكفر و معصيت نميفرمايد بلكه مراد آنستكه چنانچه در امم سابقه ذكر الهى در دلهاى كفّار جاى گير نميشد و فقط موجب اتمام حجّت بر آنها بود در اين زمان هم ما ذكر را وارد مينمائيم در دلهاى آنها فقط براى اتمام حجّت ولى ايمان نمى‌آورند بآن چنانچه طريقه پيشينيانشان بود و معذب خواهند شد چنانچه آنها معذب شدند و بنابراين ضمير در نسلكه راجع است بذكر كه قرآن است و بنابر معناى اوّل راجع است باستهزاء كه عمل ناشايسته كفّار بوده و اگر خداوند درى از آسمان بر وى كفّار بگشايد كه تمام روز را از آن در بآسمان بالا روند و عجائب صنع الهى را مشاهده نمايند خواهند گفت جز اين نيست كه بسته شده است چشمهاى ما يعنى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از ما چشم بندى نموده و ما گروهى هستيم جادو كرده شدگان بدست او لذا اظهار معجزه براى آنها ثمرى ندارد چنانچه ساير معجزات را مشاهده نمودند و از اين قبيل ياوه سرائى‌ها كردند و ايمان نياوردند و تقاضاى معجزه ديگرى نمودند ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لَقَد أَرسَلنا مِن‌ قَبلِك‌َ فِي‌ شِيَع‌ِ الأَوَّلِين‌َ «10»

و ‌هر‌ آينه‌ بتحقيق‌ فرستاديم‌ ‌از‌ پيش‌ ارسال‌ تو ‌ يا ‌ ‌رسول‌ اللّه‌ ‌در‌ اقوام‌ و امتهاي‌ اولين‌ (مسئله‌) خداوند تبارك‌ و ‌تعالي‌ حكمت‌

جلد 12 - صفحه 12

خلقت‌ بشر ‌را‌ بنص‌ّ ‌آيه‌ شريفه‌ ‌که‌ ميفرمايد: وَ ما خَلَقت‌ُ الجِن‌َّ وَ الإِنس‌َ إِلّا لِيَعبُدُون‌ِ ذاريات‌ ‌آيه‌ 56.

عبادت‌ فرموده‌ و عبادت‌ ‌هم‌ فرع‌ معرفت‌ ‌است‌ و البته‌ معرفت‌ و عبادت‌ توقف‌ ‌بر‌ ارسال‌ رسل‌ دارد ‌که‌ بنده‌گان‌ ‌را‌ طريق‌ معرفت‌ و عبادت‌ ‌را‌ بآنها ابلاغ‌ كنند زيرا مجرد عقل‌ كافي‌ نيست‌، چنانچه‌ بعضي‌ حكماء قديم‌ قائل‌ شدند، اما (اولا) عقول‌ بشر متفاوت‌ ‌است‌ تفاوت‌ فاحش‌ (و ثانيا) درجه‌ اعلاي‌ عقل‌ درك‌ تمام‌ محسنات‌ و مقبّحات‌ و مصالح‌ و مفاسد ‌را‌ بالاخص‌ّ ‌در‌ باب‌ معرفت‌ الهي‌ و صفات‌ ربوبي‌ و افعال‌ خداوندي‌ نميكنند و شاهد ‌بر‌ ‌اينکه‌ آنكه‌ ميان‌ حكماء بزرگ‌ ‌در‌ ‌هر‌ بابي‌ چه‌ اندازه‌ اختلاف‌ ‌است‌ مثل‌ افلاطون‌ و ارسطو و ‌غير‌ ‌آنها‌ ‌که‌ ‌خدا‌ ‌را‌ علت‌ تامّه‌ دانسته‌ و انفكاك‌ معلول‌ ‌از‌ علت‌ ‌را‌ محال‌ دانسته‌ و ‌او‌ ‌را‌ فاعل‌ بالاختيار ‌که‌ معناي‌ قدرت‌ ‌است‌ ندانسته‌ و عالم‌ ‌را‌ قديم‌ دانسته‌ و يك‌ فعل‌ بيشتر ‌در‌ حق‌ ‌او‌ قائل‌ نشده‌ بقاعده‌ الواحد ‌لا‌ يصدر ‌منه‌ الّا الواحد و قاعده‌ ‌لا‌ يصدر الواحد الّا ‌عن‌ الواحد و عقول‌ عشره‌ طوليه‌، ‌ يا ‌ عقول‌ عرضيّه‌ ‌اينکه‌ دو بزرگ‌ حكيم‌ مختلف‌ شدند.

و ‌در‌ علم‌ باري‌ بيست‌ پنج‌ قول‌ گفتند ‌که‌ ‌در‌ منظومه‌ ميگويد (و ‌قيل‌ ‌لا‌ علم‌ ‌له‌ بذاته‌ و ‌قيل‌ ‌لا‌ يعلم‌ معلوماته‌) ‌تا‌ آخر اقوال‌ چه‌ رسد ‌در‌ باقي‌ اصول‌ دين‌ و ‌اينکه‌ همه‌ مسالك‌ باطله‌ جبريّه‌ تفويضيّه‌ ‌در‌ وجود ملائكه‌ و كرات‌ علويّه‌ و وجود جن‌ّ و ‌غير‌ اينها چه‌ رسد بحكم‌ و مصالح‌ و كيفيت‌ عبادات‌ و مضار معاصي‌ و هكذا، لذا لازم‌ ‌است‌ ارسال‌ رسل‌ و ‌از‌ بدو خلقت‌ بايد ‌رسول‌ ‌باشد‌ ‌تا‌ انتهاء ‌از‌ ‌اينکه‌ جهت‌ ميفرمايد وَ لَقَد أَرسَلنا مِن‌ قَبلِك‌َ ‌از‌ آدم‌ ‌تا‌ عيسي‌ صد و بيست‌ و چهار هزار ‌رسول‌ فِي‌ شِيَع‌ِ الأَوَّلِين‌َ جيلا ‌بعد‌ جيل‌ ‌هر‌ قومي‌ و قبيله‌اي‌ و امتي‌ و طائفه‌اي‌ و ‌اينکه‌ ‌آيه‌ ‌براي‌ تسليت‌ حضرت‌ رسالتست‌ ‌که‌ ميفرمايد:

13

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 10)- لجاجت و انکار محسوسات: در اینجا به عنوان دلداری پیامبر

ج2، ص525

و مؤمنان در برابر مشکلاتی که در دعوت خود با آن مواجه بودند اشاره به زندگی انبیای پیشین و گرفتاریهای آنها در مقابل اقوام گمراه و متعصب می‌کند.

نخست می‌گوید: «ما پیش از تو در میان امتهای نخستین نیز پیامبرانی فرستادیم» (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فِی شِیَعِ الْأَوَّلِینَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع