پروردگارا! ما را از دوزخ بيرون آور، اگر بار ديگر (به كفر و گناه) بازگشتيم، قطعاً ستمگريم.
قالَ اخْسَؤُا فِيها وَ لا تُكَلِّمُونِ «108»
(خداوند به آنان) گويد: دور شويد ودر آتش گم شويد و با من سخن مگوييد.
نکته ها
كلمهى «خسأ» به معناى دور شدن همراه با توهين است كه به سگ گفته مىشود.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: با كسى كه شراب مىنوشد ننشينيد كه آنان سگان دوزخند. سپس اين آيه را تلاوت فرمودند: «1» قالَ اخْسَؤُا فِيها ... در حديثى آمده كه صورت دوزخيان بعد از شنيدن «اخْسَؤُا» به صورت قطعه گوشتى در مىآيد كه تنها نفس مىكشد. «2»
امام صادق عليه السلام فرمود: دوزخيان به خاطر اعمالشان شقاوتمند شدند. «3»
پیام ها
1- وجدانها در قيامت بيدار مىشوند و مجرمان به گناهان خود ذليلانه اعتراف مىكنند. «غَلَبَتْ عَلَيْنا شِقْوَتُنا»
«1». بحار، ج 76، ص 147
«2». تفسير درّالمنثور.
«3». توحيد صدوق، ص 356.
جلد 6 - صفحه 132
2- دورى از راه انبيا، مايهى شقاوت وبدبختى است. «آياتِي تُتْلى، غَلَبَتْ عَلَيْنا شِقْوَتُنا»
3- خداوند در قيامت با كوبندهترين كلمات، با كفّار سخن مىگويد. «اخْسَؤُا فِيها وَ لا تُكَلِّمُونِ»
بعد از اقرار به مخالفت و گمراهى خود، تقاضاى خلاصى از آتش را نمايند و گويند:
رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها: اى پروردگار ما بيرون آر ما را از آتش جهنم تا تدارك حال و تلافى كار خود كنيم. فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ: پس اگر باز گرديم به كفر و تكذيب و مخالفت، پس بتحقيق ما ستمكاران باشيم بر خود. اين آخرين كلام جهنميان باشد، بعد از آن براى ايشان شهيقى باشد مانند شهيق حمار.
- پس چون دميده شود در صور پس نباشد خويشاوندىء ميانشان چنين روزى و نپرسند از يكديگر
پس آنكه سنگين است موزونهاى او پس آنگروه ايشانند رستگاران
و آنكه سبك است موزونهاى او پس آنگروه آنانند كه زيان رساندند
جلد 3 صفحه 656
به نفسهاشان در دوزخند جاودانيان
ميسوزاند رويهاشان را آتش و آنها باشند در آن ترش رويان
آيا نبود آيتهاى من كه خوانده ميشد بر شما پس بوديد كه آنها را تكذيب ميكرديد
گويند پروردگارا غالب شد بر ما بدبختى ما و بوديم گروهى گمراهان
پروردگارا بيرون آور ما را از آن پس اگر عود كنيم پس همانا ما باشيم ستمكاران
گويد دور شويد در آن و سخن مگوئيد با من.
تفسير
- بمناسبت ذيل آيه سابقه ذكرى از احوال قيامت شده كه چون اسرافيل بدمد در صور و مردگان مبعوث و محشور شوند بقدرى متوحّش و متحيّرند كه كسى بفكر ديگرى نيست و آنروز حسب و نسب و قرابت و خويشى فائده ندارد كه كسى بآن توسل و تقرّب جويد يا فخر و مباهات كند مگر حسب و نسب حضرت ختمى مرتبت كه باقى و برقرار است و ميتوانند اقارب آنحضرت از اهل ايمان باو توسل جويند چنانچه در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه هر حسب و نسبى منقطع است در روز قيامت مگر حسب و نسب من و كسى از كسى احوالپرسى و گله گذارى نميكند مگر بعد از محاسبه چنانچه در سوره و الصّافّات بيايد انشاء اللّه تعالى كه بعضى رو بديگرى نموده پرسش نمايند و در آنروز ميزانهاى عدل الهى كه ذوات مقدّسه انبيا و ائمه عليهم السلامند بر پا شوند و عقائد و اعمال هر امّتى را با عقيده و عمل پيغمبر و امامشان بسنجند اگر موافق شد معلوم ميشود سنگين و متين و و زين و رزين و با معنى و حقيقت بوده و آنها رستگار و اهل بهشتند و اگر مخالف باشد معلوم ميشود سبك و پوچ و بىمعنى و حقيقت و بىقدر و قيمت بوده و آنها كسانى هستند كه استعداد خودشان را براى كمال علمى و عملى در دنيا باطل نمودند و منازلشان را در بهشت از دست دادهاند و جهنّم را براى خود خريدهاند و بايد هميشه آنجا باشند پس باختيار خودشان ضرر و زيان بزرگى بر خود وارد نمودهاند كه قابل تدارك نيست و بنابراين موازين جمع موزون مانند مكاتيب جمع مكتوب است و مراد از آن عقائد و اعمال خوب و بد بندگان است و بعضى موازين را جمع ميزان گرفتهاند و سنگينى ترازوها را كه براى انواع مختلفه اعمال وضع شده بزيادتى حسنات از سيّئات و سبكى ترازوها را بعكس آن دانستهاند و گفتهاند اعمال براى سنجيدن كه فائده آن ظهور عدل
جلد 3 صفحه 657
الهى است مجسّم و مصوّر ميگردد يا صحائف آن كشيده ميشود ولى اقرب باعتبار و اوفق بمضامين اخبار مأثوره از ائمه اطهار همانستكه قبلا ذكر شد و در اوائل سوره اعراف نيز مبيّن گرديد و بعضى صور را جمع صورت دانسته و نفخ در آنرا عبارت از افاضه روح باجسام مصوّره پنداشتهاند و معناى اوّل اظهر است و اهل جهنّم وقتى حرارت شعله آتش بصورتهاشان ميرسد پوستشان را جمع ميكند بطوريكه دندانهاشان از زير لبها بيرون ميآيد و خيلى بد شكل ميشوند چون لفح بمعناى نفخ حرارت است و كالح آكنده دندان در ترش روئى است و در زشتى و ترش روئى استعمال ميشود و براى ملامت و ندامت آنها خداوند ميفرمايد آيا آيات قرآن بر شما تلاوت نميشد در دنيا و شما تكذيب ميكرديد آنها را جواب عرضه ميدارند پروردگارا شقاوت و بدبختى ذاتى ما بر ما غلبه نمود و ما گمراه شديم پروردگارا ما را از آتش بيرون بياور اگر ديگر ما تكذيب نموديم ستمكار بخود باشيم و خداوند آنها را بلفظى كه در وقت راندن سگ استعمال ميشود ميراند و منع از سخن گفتن ميفرمايد چون آنجا جاى اين قبيل حرفها نيست و بايد باين قبيل خطابات و اهانات بر عذاب آنها افزوده شود و در توحيد از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه آنها باعمال خودشان شقى شدند و بعضى بجاى شقوتنا شقاوتنا بفتح شين و با الف قرائت نمودهاند و گفتهاند بعد از اين راندن اخير الهى ديگر آوازى از آنها شنيده نشود جز صوتى مانند عرعر خر و زوزه سگ و بيكديگر فشار ميآورند هفتاد سال تا ميرسند بقعر جهنّم و در آنجا جاى گزين و مخلّد خواهند بود ..
(آیه 107)- شاید با این اعترافات میخواهند جلب رحمت پروردگار کنند لذا بلافاصله اضافه میکنند: «پروردگارا! ما را از این آتش بیرون ببر» و به دنیا باز گردان تا عمل صالح انجام دهیم (رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها).
«هر گاه بار دیگر برنامههای سابق را تکرار کردیم ما قطعا ستمگریم» و شایسته عفو تو نخواهیم بود (فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ).
آنها این سخن را در حالی میگویند که گویی از این واقعیت بیخبرند که سرای آخرت دار جزاست نه عمل، و باز گشت به دنیا دیگر امکانپذیر نیست.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: