آیه 105 سوره نحل

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 105 نحل)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

إِنَّمَا يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْكَاذِبُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<104 آیه 105 سوره نحل 106>>
سوره : سوره نحل (16)
جزء : 14
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

دروغ را آن کسانی به خدا می‌بندند که ایمان به آیات خدا ندارند و این کافران البته خود مردمی دروغگویند.

فقط کسانی [به خدا و پیامبر] دروغ می بندند که به آیات خدا ایمان ندارند، و اینانند که دروغگوی واقعی اند.

تنها كسانى دروغ‌پردازى مى‌كنند كه به آيات خدا ايمان ندارند و آنان خود دروغگويانند.

كسانى دروغ مى‌بافند كه به آيات خدا ايمان ندارند. اينان خود دروغگويند.

تنها کسانی دروغ می‌بندند که به آیات خدا ایمان ندارند؛ (آری،) دروغگویان واقعی آنها هستند!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Only those fabricate lies who do not believe in the signs of Allah, and it is they who are the liars.

Only they forge the lie who do not believe in Allah's communications, and these are the liars.

Only they invent falsehood who believe not Allah's revelations, and (only) they are the liars.

It is those who believe not in the Signs of Allah, that forge falsehood: it is they who lie!

معانی کلمات آیه

«یَفْتَرَی»: افتراء می‌کنند. دروغ می‌بندند

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّما يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْكاذِبُونَ «105»

جز اين نيست كه دروغ را تنها كسانى مى‌سازند كه آيات خدا را باور ندارند و آنان خود دروغگويانند، (نه پيامبرى كه با تمام وجود به خدا ايمان دارد)

نکته ها

در دو آيه قبل كفّار در تهمتى كه به پيامبر اكرم مى‌زدند گفتند: اين آيات را بشرى به او ياد داده و او به دروغ آن را به خدا نسبت مى‌دهد خداوند در پاسخ فرمود: آن شخصِ معلّم عرب نيست علاوه بر آنكه آن همه معارف قرآن را خداوند به كافرى نمى‌دهد، ودر اين آيه مى‌فرمايد: پيامبر كسى نيست كه حرف ديگران را به خدا نسبت دهد، اين كار كسانى است كه ايمان ندارند.

قرآن مى‌فرمايد: اگر كلامى را به دروغ به‌ما نسبت دهند، رگ حياتشان را قطع مى‌كنيم. «2»


«2». الحاقه، 46.

جلد 4 - صفحه 585

پیام ها

1- دروغگو، ديگران را هم دروغگو مى‌پندارد. إِنَّما يَفْتَرِي الْكَذِبَ‌ ... هُمُ الْكاذِبُونَ‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنَّما يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْكاذِبُونَ (105)

إِنَّما يَفْتَرِي الْكَذِبَ‌: جز اين نيست كه برمى‌بافند دروغ را. الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِآياتِ اللَّهِ‌: آنان كه نمى‌گروند به آيات الهى، يعنى به جهت فرط عناد و توغل در انكار گويند: پيغمبر افترا نموده، چه از عقاب سبحانى انديشه نمى‌كنند تا رادع ايشان باشد از افتراى بر پيغمبر. وَ أُولئِكَ هُمُ الْكاذِبُونَ‌: و اين جماعت مفتريان ايشانند دروغگويان حقيقتا، و دروغ لازم ايشان، و عادتى از عادات آنان گرديده. طبرسى مرفوعا روايت نموده‌ «1» كه گفتند: يا رسول اللّه مؤمن زنا مى‌كند؟ فرمود: اتفاق افتد. عرض كردند: مؤمن دزدى نمايد؟ فرمود:

گاه شود. گفتند: مؤمن دروغ گويد؟ فرمود: نه، بعد اين آيه تلاوت نمود.

شأن نزول‌ «2»- قريش در صدد آزار ضعفاى اصحاب مانند بلال و خباب و عمار و پدرش ياسر و مادرش سميه بر آمدند، و ايشان را به كفر اكراه كردند. آن جماعت در طريق ايمان ثبات ورزيده، بر جفاى قوم صبر نمودند تا حدى كه پدر و مادر عمار در شكنجه عذاب قوم شهيد شدند، و اولين شهداء اسلام بودند.

عمار به سبب ضعف و نقاهت بدن، طاقت ايذا نداشته، چون مشرف بر هلاك‌

«1» مجمع البيان، جلد 3، صفحه 386.

«2» منهج الصادقين جلد 5، صفحه 229.

جلد 7 - صفحه 287

شد، بى‌اختيار كلمه‌اى كه رضاى قوم در آن بود گفت. به حضرت رسالت خبر دادند كه عمار از دين خود بيزار و كيش قوم اختيار نمود، فرمود: نه چنين است، سر تا قدم عمار ايمان پر، و به گوشت و خون او آميخته، يعنى چنان ايمان در باطنش متمكن شده كه به گفتگوى هرزه‌گوئى تفاوت نپذيرد. عمار گريه كنان خدمت پيغمبر آمد، حضرت به دست مبارك، اشك او پاك، و فرمود: تو را چيست: ان عادوا لك فعد لهم: اگر باز گردند به اكراه، بازگرد به همان كلمه، و حق تعالى آيه شريفه نازل فرمود:


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يُنَزِّلُ قالُوا إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ (101) قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هُدىً وَ بُشْرى‌ لِلْمُسْلِمِينَ (102) وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ (103) إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِآياتِ اللَّهِ لا يَهْدِيهِمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (104) إِنَّما يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْكاذِبُونَ (105)

ترجمه‌

و چون بدل نمائيم آيتى را بجاى آيتى و خدا داناتر است بآنچه نازل مينمايد گويند جز اين نيست كه تو افتراء زننده‌ئى بلكه بيشتر آنها نميدانند

بگو نازل نمود آنرا روح القدس از پروردگارت بدرستى تا ثابت گرداند آنانرا كه ايمان آوردند و هدايت و بشارت باشد براى مسلمانان‌

و هر آينه ميدانيم كه آنها ميگويند جز اين نيست كه تعليم ميكند او را انسانى زبان كسيكه منحرف ميشوند از حق بسوى او غير فصيح است و اين زبانى است عربى واضح‌

همانا آنانكه نمى‌گروند بآيتهاى خدا هدايت نميكند آنها را خدا و از براى آنها عذابى است دردناك‌

جز اين نيست كه افتراء ميزنند دروغ را آنانكه نميگروند بآيتهاى خدا و آنگروه آنانند دروغگويان.

تفسير

از ابن عباس نقل شده كه كفّار وقتى حكمى نسخ و بجاى آن حكم ديگرى اثبات ميشد ميگفتند محمّد مردم را مسخره نموده و بخدا افتراء ميزند كه هر چندى حكمى را اظهار و نسخ مينمايد لذا خداوند در مقام ردّ آنها فرموده كه هر حكمى بايد بمقتضاى مصلحت وقت باشد و خدا داناتر است از هر كس بمصالح اوقات و احكام لازمه در هر زمان بر وفق حكمت و مصلحت و اين توهمات فاسده ناشى از عدم علم و معرفت است چون بيشتر مردم نميدانند كه اين احكام از طرف‌

جلد 3 صفحه 317

خداوندى است كه عالم و بصير و حكيم و خبير است و صلاح و خير بندگانرا ميخواهد كه هر وقت هر چه صلاح آنها باشد بتوسط پيغمبر خود براى آنها بيان ميفرمايد تا هيچوقت بر خلاف مصلحت خودشان عمل ننمايند و اين از نهايت رحمت و لطف و مهربانى و رأفت الهى است و شايد باين جهت قبل از نقل كلام آنها كه جواب شرط است بجمله معترضه و اللّه اعلم بما ينزّل اشاره بجواب فرموده و راضى نشده يك آن آنها در اشتباه باشند و شايد بملاحظه احترام پيغمبر اكرم باشد كه قبل از نقل جسارت آنها تبرئه ساحت مقدّس او شود در هر حال جواب اصلى آنستكه به پيغمبر خود فرموده كه بآنها بفرمايد اين احكام و آيات را من از پيش خود نياوردم و انشاء نكردم بلكه تمامى آنها را جبرئيل كه ملقّب بروح القدس است يعنى روان پاك و پاكيزه از جانب خداوند بر من نازل نموده و او امين وحى الهى است و من هم محمّد امينم كه شما مرا باين صفت شناخته و ناميده بوديد و نتيجه تغيير احكام بر حسب اقتضاء وقت آنستكه وقتى اهل ايمان مشاهده نمودند هر وقت حال ايشان اقتضاء حكمى داشته باشد خداوند بيان ميفرمايد و بدون رعايت حكمت و مصلحت تكليفى نميفرمايد و راضى بزحمت آنها نيست لذا اگر حكمى در زمانى براى مسلمانان مشكل شود آنرا رفع فرموده و حكم آسانترى بجاى آن وضع ميفرمايد بيشتر موجب ثبات قدم آنها در دين ميگردد و آن حكم هدايت و راهنمائى بحقّ و حقيقت است و بشارت بثواب و پاداش اخروى براى اهل اسلام كه مطيع و منقاد او امر حقند در هر وقت و زمان و ادراك نموده‌اند مصالح آنرا بعلم و اذعان و مأمونند از اين قبيل شبهات ناشيه از وساوس شيطان و افراد كامله در اين اوصاف آل محمد عليهم السّلام ميباشند چنانچه قمّى ره از امام باقر عليه السّلام اهل ايمان در اين آيه را بآن ذوات مقدّسه تفسير نموده و از جمله عقائد فاسده و اقوال باطله آنها آنستكه ميگويند محمّد معلّمى دارد از جنس بشر كه باو تعليم ميكند قصص و حكايات امم سابقه را و انشاء مينمايد براى او آيات را و آن شخص قمى ره فرموده غلامى بوده ابو فكيهه نام داشته از اهل كتاب كه جديد الاسلام و غير فصيح بوده و بعضى گفته‌اند مراد سلمان فارسى ره است و خداوند در مقام ردّ گفتار آنها ميفرمايد زبان و گفتار كسيكه منحرف ميشوند از حقّ بسوى باطل براى نسبت‌

جلد 3 صفحه 318

دادن تعليم را باو غير فصيح يا داراى عجمه يعنى عيب شباهت بزبان عجمى است و اين آيات بزبان عربى فصيح كه در اعلى درجه فصاحت است نازل شده پس چگونه ممكن است منشى آن شخص اعجم يا عجم باشد و كسانيرا كه تامّل و تدبّر نميكنند در آيات الهى تا بدانند و بيابند كه از نزد خدا است هدايت نميكند آنها را خدا يعنى بحال خودشان واگذار ميفرمايد و مورد لطف و عنايت خود قرار نميدهد در دنيا و در آخرت براى آنها عذاب اليم است و دروغ و افتراء لايق و سزاوار بحال كسانى است كه ايمان بخدا و آيات نازله از نزد او ندارند نه پيغمبر اكرم كه حقيقت ايمان و مظهر آيات الهى است و آنها دروغ گويند نه اهل ايمان كه تصديق نمودند آيات و احكام خدا را و عمل نمودند بر طبق آن چون خوف از عذاب الهى كه ناشى از ايمان بخدا و روز جزا است مانع از هر معصيت و عمل ناشايسته است و آن در مؤمن است نه در كافر و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه مؤمن ممكن است زنا كند و دزدى نمايد ولى دروغ نميگويد و اين آيه را تلاوت فرمود ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِنَّما يَفتَرِي‌ الكَذِب‌َ الَّذِين‌َ لا يُؤمِنُون‌َ بِآيات‌ِ اللّه‌ِ وَ أُولئِك‌َ هُم‌ُ الكاذِبُون‌َ (105)

جز اينست‌ ‌که‌ افتراء ميزنند كساني‌ ‌که‌ عادت‌ ‌آنها‌ دروغگوئيست‌ كساني‌ ‌که‌ ايمان‌ نمياورند بآيات‌ الهي‌ و ‌آنها‌ ‌خود‌ دروغگو هستند إِنَّما يَفتَرِي‌ افتراء دروغ‌ بستن‌ ‌است‌ بغير (الكذب‌) ‌که‌ بدروغ‌ عادت‌ كرده‌ ‌هر‌ چيزي‌ ‌را‌ خلاف‌ ‌آن‌ ميگويد حق‌ ‌را‌ باطل‌ و بالعكس‌ معروف‌ ‌را‌ منكر و بالعكس‌ دوست‌ ‌را‌ دشمن‌ و بالعكس‌ صادق‌ ‌را‌ كاذب‌ و بالعكس‌ حسن‌ ‌را‌ قبيح‌ و بالعكس‌ و نحو اينها و اينها كيانند الَّذِين‌َ لا يُؤمِنُون‌َ بِآيات‌ِ اللّه‌ِ جميع‌ طبقات‌ ‌غير‌ مؤمن‌ ‌را‌ شامل‌ ميشود چه‌ جميع‌ آيات‌ ‌خدا‌ ‌را‌ قبول‌ نداشته‌ ‌باشد‌ و چه‌ بعض‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌حتي‌ يك‌ ‌آيه‌ ‌خدا‌ ‌را‌ منكر شود صدق‌ ميكند ‌که‌ مكذّب‌ آيات‌ الهي‌ ‌است‌ وَ أُولئِك‌َ هُم‌ُ الكاذِبُون‌َ خداوند شهادت‌ بدروغ‌ گويي‌ ‌آنها‌ داده‌ نبايد هيچ‌ قولي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ قبول‌ كرد و پذيرفت‌ ‌تا‌ ‌از‌ راه‌ حق‌ دست‌ نيايد.

يا أَيُّهَا الَّذِين‌َ آمَنُوا إِن‌ جاءَكُم‌ فاسِق‌ٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَن‌ تُصِيبُوا قَوماً بِجَهالَةٍ فَتُصبِحُوا عَلي‌ ما فَعَلتُم‌ نادِمِين‌َ حجرات‌ ‌آيه‌ 6.

(تنبيه‌) ابناء نوع‌ امروزه‌ ‌اگر‌ خبري‌ ‌ يا ‌ مطلبي‌ ‌ يا ‌ نظريه‌اي‌ ‌از‌ اروپا و ساير بلاد كفر برسد ‌آن‌ ‌را‌ وحي‌ منزل‌ ميدانند و ‌اگر‌ ‌از‌ علماء و حجج‌ اسلام‌ برسد ميگويند اينها ‌را‌ آخوندها ‌در‌ آورده‌اند و تكذيب‌ ميكنند ‌اينکه‌ ‌آيه‌ معرّفي‌ ‌اينکه‌ نوع‌ ‌را‌ فرموده‌.

192

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 105)- و در این آیه اضافه می‌کند: «تنها کسانی (به مردان حق) دروغ می‌بندند که ایمان به آیات الهی ندارند، و دروغگویان واقعی آنها هستند» (إِنَّما یَفْتَرِی الْکَذِبَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْکاذِبُونَ).

و چه دروغی از این بزرگتر که انسان به مردان حق اتهام ببندد و میان آنها و انسانهایی که تشنه حقیقتند، سدّ و مانعی ایجاد کند.

زشتی دروغ از دیدگاه اسلام- آیه فوق از آیات تکان دهنده‌ای است که در زمینه زشتی دروغ سخن می‌گوید و دروغگویان را در سر حدّ کافران و منکران آیات الهی قرار می‌دهد.

اصولا در تعلیمات اسلام به مسأله راستگویی و مبارزه با کذب و دروغ فوق العاده اهمیت داده شده است. تا جایی که در روایات اسلامی دروغ به عنوان «کلید گناهان» و راستگویی به عنوان «برات بهشت» شمرده شده است.

علی علیه السّلام می‌فرماید: «راستگویی دعوت به نیکوکاری می‌کند، و نیکوکاری دعوت به بهشت».

و نیز امام عسکری علیه السّلام می‌فرماید: «تمام پلیدیها در اتاقی قرار داده شده، و کلید آن دروغ است».

در حدیث دیگری از علی علیه السّلام می‌خوانیم که فرمود: «انسان هیچ‌گاه طعم ایمان را نمی‌چشد تا دروغ را ترک گوید خواه شوخی باشد یا جدّی».

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع