و هیچ یک از نفوس بشر را تا خدا رخصت ندهد ایمان نیاورد و پلیدی (کفر و جهالت) را خدا برای مردم بیخرد که عقل را کار نبندند مقرر میدارد.
هیچ کس را نسزد [و قدرت نباشد] که ایمان بیاورد مگر به اذن و توفیق خدا، و خدا پلیدی [ضلالت] را [پس از بیان حقایق] بر کسانی قرار می دهد که [در حقایق] نمی اندیشند.
و هيچ كس را نرسد كه جز به اذن خدا ايمان بياورد، و [خدا] بر كسانى كه نمى انديشند، پليدى را قرار مىدهد.
جز به اذن خدا هيچ كس را نرسد كه ايمان بياورد. و او پليدى را بر كسانى كه خرد خويش به كار نمىبندند مقرر مىكند.
(اما) هیچ کس نمیتواند ایمان بیاورد، جز به فرمان خدا (و توفیق و یاری و هدایت او)! و پلیدی (کفر و گناه) را بر کسانی قرارمیدهد که نمیاندیشند.
وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ «100»
در حالى كه هيچ كس جز به اذن و ارادهى الهى توفيق ايمان ندارد و خداوند پليدى (ترديد و كفر) را بر كسانى كه نمىانديشند مقرّر مىدارد.
پیام ها
1- مردم نه مجبور به ايمانند (طبق آيهى قبل) و نه بدون هدايت و توفيق الهى، به ايمان آوردن موفّق مىشوند. «1» «إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ»
2- كفر، پليدى است. «الرِّجْسَ»
3- لطف الهى و توفيق ايمان، شامل اهلخرد و تعقّل مىشود و آنكه با اختيار خود فكر و تعقّل نكند، مشمول قهرالهى مىشود. «وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ»
4- عقل سالم، زمينهساز ايمان است و بىايمانى، نشانهى بىخردى است.
... لا يَعْقِلُونَ
«1». «لاجبر و لاتفويض بل امر بين الامرين» بحار، ج 4، ص 197.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ (100)
«1» ج 2 ص 203.
ج5، ص 403
وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ: و ممكن نباشد هيچكس را كه ايمان آرد مگر به تمكين و تحليه و دعوت خداى تعالى به ايمان به سبب آنچه خلق فرموده از عقل و ادراك موجبه آن. يا هيچكس ايمان نياورد مگر به امر و تيسير و الطاف خداوند سبحان، يا احدى ايمان نياورد مگر آنكه خداى تعالى داند ايمان او را، پس اخبار فرموده از علم الهى به جميع كائنات، و يا اعلام سبحانى است مكلفين را به فضل ايمان و آنچه دعوت نمايد به آن و مبعوث سازد بر آن.
وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ: و قرار دهد سخط و غضب را بر آنانكه عقل را بكار نبندند، يا قرار دهد لعنت را در دنيا و عذاب را در آخرت بر ايشان، و يا حكم فرمايد نجاست و پليدى را بر كسانى كه تفكر نكنند در شواهد و آيات تا متعقل شوند به حجج و بينات و هدايت يابند به ايمان و طاعات، و دورى جويند از كفر و محرمات، و لكن چون كفار به سوء اختيار جوهر نفيس عقل را كه در آنها وديعه شده براى درك سعادات و علو درجات، كارفرما نگردانيده و آن را مغلوب شهوات خود ساخته، كافر شدند، لا جرم اثر لازمه كفر كه رجس و نجاست و عذاب و لعنت باشد، بر آنها مقرر گرديد.
و اگر بخواهد پروردگار تو هر آينه ايمان ميآورد هر كه در زمين است همه آنها تمامى آيا پس تو اكراه ميكنى مردم را تا باشند گروندگان
و نباشد مر كسى را كه ايمان بياورد مگر بدستور خدا و قرار ميدهد پليدى و ملعنت را بر آنانكه تعقّل نميكنند.
تفسير
كلمه كلّهم براى تأكيد عموم مستفاد از كلمه من است و جميعا حال است يعنى در حاليكه مجتمع و متّفق در ايمان باشند و در عيون از حضرت رضا عليه السّلام نقل شده است كه در جواب سؤال مأمون از اين آيه فرمود كه پدرم از پدرانش و آنها از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نمودهاند كه مسلمانان بحضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كردند كه عدّه و عدّه ما كافى است اگر خواسته باشى مردم را اكراه به قبول اسلام فرمائى ميتوانى فرمود نميخواهم اقدام به امرى نمايم كه خداوند دستور آنرا بمن نداده و مردم را مجبور كنم و بزحمت اندازم پس اين آيه نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه اگر خدا خواسته بود تمام مردم بر سبيل الجاء و اضطرار بدون ميل و اختيار ايمان ميآوردند چنانچه در وقت معاينه عذاب و روز قيامت ايمان ميآورند ولى اين ايمان فائده ندارد چون استحقاق مدح و ثواب نميآورد خدا ميخواهد مردم به اراده و اختيار ايمان بياورند تا مقرّب درگاه الهى و مستحقّ نعيم جاودان شوند لذا به پيغمبر خود فرموده آيا تو اكراه ميكنى مردم را به چيزى كه من اراده آنرا ننمودم و امّا اينكه فرموده و نباشد مر كسى را كه ايمان بياورد مگر بدستور خدا مراد تحريم ايمان نيست بلكه مراد ايمان آنها است بدستور الهى و دستور امر او است به ايمان ماداميكه در دار دنيا كه عالم تكليف است وجود دارند و الجاء به ايمان وقتى است كه از دار تكليف و تعبّد خارج شوند و مأمون پس از شنيدن جواب عرض كرد غم از دلم زدودى خدا غم از دلت بزدايد و انصافا بعد از اين بيان معجزنشان كه در اعلى درجه فصاحت و بلاغت و حلّال تمام مشكلات اين دو آيه است ديگر جاى هيچ توضيح و بيان نيست فقط ذيل آيه دوم بنظر حقير از اسرار مكنونه است كه امام عليه السّلام نخواسته است آنرا براى مأمون كشف فرمايد و ناچار بايد به سلب توفيق و خذلان ناشى از خبث طينت و عدم قابليّت و ترك تعقّل و تفكّر در آيات الهيّه تفسير شود و بعضى رجس را بعذاب و غضب تفسير فرمودهاند و بعضى جعل را بمعنى حكم گرفتهاند و به اين بيانات دفع اشكال لزوم الجاء بكفر را
جلد 3 صفحه 53
نمودهاند و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ ما كانَ لِنَفسٍ أَن تُؤمِنَ إِلاّ بِإِذنِ اللّهِ وَ يَجعَلُ الرِّجسَ عَلَي الَّذِينَ لا يَعقِلُونَ (100)
و نميباشد از براي هر نفسي اينكه ايمان آورد مگر باذن خداوند و قرار ميدهد پليدي را براي كساني که عقل ندارند و تعقل نميكنند.
(الهي و مولاي اجريت عليّ حكما اتبعت فيه هوي نفسي و لم احترس فيه من تزيين عدوي فغرّني بما اهوي و اسعده علي ذلک القضاء فتجاوزت بما جري عليّ من ذلک بعض حدودك و خالفت بعض اوامرك الدعاء)
که متابعت هوي و تزيين عدو و تجاوز از حدود و مخالفت اوامر را نسبت بعبد ميدهد با مساعدت قضاء الهي پس بناء علي ذلک وَ ما كانَ لِنَفسٍ نكره در سياق نفي افاده عموم ميكند يعني هيچ نفسي نيست أَن تُؤمِنَ اينكه ايمان آورد از روي ميل و شوق و اختيار إِلّا بِإِذنِ اللّهِ مگر با موافقت مشيئت الهي و اذن تكويني حق و الا اذن تشريعي که نسبت بتمام نفوس شده و امر به صادر شده وَ يَجعَلُ الرِّجسَ ضمير يجعل باللّه برميگردد مطابق سياهي قرآن که
جلد 10 - صفحه 464
بياء قرائت شده، و رجس پليدي است و رجس اقسامي دارد: نجاسات ظاهريه، افعال قبيحه، اخلاق رذيله، عقائد فاسده، عذاب دنيوي و اخروي، غضب الهي و كساني که از جميع ارجاس مصون و محفوظ بودند اهل بيت رسول اللّه صلّي اللّه عليه و آله و سلّم بودند إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَيتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطهِيراً احزاب آيه 33، و جميع مراتب رجس عَلَي الَّذِينَ لا يَعقِلُونَ گذشت که عقل دو معني دارد يكي مقابل جنون که از شرائط عامه تكليف است و ديوانه رجسي ندارد و ديگر مقابل جهل آن هم جهل مقابل علم بلكه بمعني حمق و نكري و مكر و شيطنت که جميع كفار و مشركين و معاندين و مخالفين و ارباب ضلالت دارند و لو بر حسب ظاهر بعضي از آنها محكوم بطهارت باشند لكن در باطن انجس من الكلب هستند و جعل الهي بواسطه آن خباثت باطنيه و عناد و عصبيت و كبر و نحوستي که در آنها بود.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 100)- در عین حال در این آیه این حقیقت را یادآور میشود: درست است که انسانها مختار و آزادند اما «هیچ کس نمیتواند ایمان بیاورد، جز به فرمان خدا» و توفیق و یاری و هدایت او (وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ).
و لذا آنها که در مسیر جهل و عدم تعقل گام بگذارند و حاضر به استفاده از سرمایه فکر و خرد خویش نباشند «خداوند رجس و پلیدی را بر آنها مینهد» آن چنان که موفق به ایمان نخواهند شد (وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: