آیه 9 سوره ابراهیم
<<8 | آیه 9 سوره ابراهیم | 10>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
آیا اخبار بسیاری از پیشینیان شما مانند قوم نوح و عاد و ثمود و اقوام بعد از اینها که جز خدا کسی بر احوالشان آگاه نیست به شما نرسیده که پیغمبرانشان آیات و معجزات روشن بر آنها آوردند و آنها (از تعجب و خشم) دست به دهان فرو برده میگفتند که ما به هر چه شما پیغمبران مأمور تبلیغ آن هستید کافریم و هم در آنچه شما ما را بدان دعوت میکنید شک و تردید داریم.
آیا خبر [پندآموز] کسانی که پیش از شما بودند، به شما نرسیده؟ [خبرِ] قوم نوح و عاد و ثمود و آنان که پس از ایشان بودند که جز خدا از آنان آگاه نیست، [همه آنان اقوامی بودند که] پیامبرانشان برای آنان دلایل روشن آوردند، ولی آنان دست هایشان را [به عنوان اعتراض، استهزا، تحقیر کردن و پاسخ ندادن به دعوت پیامبران] در دهان هایشان بردند و گفتند: مسلماً ما به آن رسالتی که شما به آن فرستاده شده اید، کافریم و نسبت به آنچه ما را به آن دعوت می کنید، به شدت در شک و تردیدیم!!
آيا خبر كسانى كه پيش از شما بودند: قوم نوح و عاد و ثمود، و آنانكه بعد از ايشان بودند [و] كسى جز خدا از آنان آگاهى ندارد، به شما نرسيده است؟ فرستادگانشان دلايل آشكار برايشان آوردند، ولى آنان دستهايشان را [به نشانه اعتراض] بر دهانهايشان نهادند و گفتند: «ما به آنچه شما بدان مأموريت داريد كافريم، و از آنچه ما را بدان مىخوانيد سخت در شكّيم.»
آيا خبر كسانى كه پيش از شما بودهاند، چون قوم نوح و عاد و ثمود و نيز كسانى كه بعد از آنها بودهاند، به شما نرسيده است؟ جز خدا كسى را از آنان آگاهى نيست. پيامبرانشان همراه با دلايل روشن آمدند و آنها دست بر دهان بردند و گفتند: ما به آنچه بدان مأمور شدهايد ايمان نمىآوريم و در چيزى كه ما را بدان مىخوانيد سخت در ترديد هستيم.
آیا خبر کسانی که پیش از شما بودند، به شما نرسید؟! «قوم نوح» و «عاد» و «ثمود» و آنها که پس از ایشان بودند؛ همانها که جز خداوند از آنان آگاه نیست؛ پیامبرانشان دلایل روشن برای آنان آوردند، ولی آنها (از روی تعجّب و استهزا) دست بر دهان گرفتند و گفتند: «ما به آنچه شما به آن فرستاده شدهاید، کافریم! و نسبت به آنچه ما را به سوی آن میخوانید، شکّ و تردید داریم!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
مريب: ريب: شك يا شك بدتر. مريب: شك آور .شايد مراد از «شك مريب» ، شك شديد باشد..[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَبَؤُا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ لا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْواهِهِمْ وَ قالُوا إِنَّا كَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَ إِنَّا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَنا إِلَيْهِ مُرِيبٍ «9»
آيا خبر كسانىكه قبل از شما بودند، (مثل خبر غرق شدن) قوم نوح و (طوفان قوم) عاد و (صاعقهى قوم) ثمود و كسانىكه بعد از آنها بودند، به شما نرسيده است؟
همانها كه جز خداوند از (آمار و تعداد تلفات) آنها آگاه نيست، پيامبرانشان همراه با معجزات به سراغشان آمدند، ولى آنها دستهايشان را در دهانشان مىگذاشتند (يعنى ساكت شويد و ما را موعظه نكنيد) و مىگفتند: ما به آنچه شما به آن فرستاده شدهايد، كفر مىورزيم و ما از آنچه شما ما را به آن دعوت مىكنيد، در شكّ و ترديد هستيم.
نکته ها
اين آيه يكى از مصاديق تذكر و توجّه به «ايام الله» است كه در آيهى پنجم اين سوره مطرح شد. «وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ»
به گفته شيخ طوسى در تفسير تبيان، شك با ريب فرق دارد. شك، ترديد طبيعى است ولى ريب، شكى است كه با سوء ظنّ و تهمت همراه باشد.
شكى كه زمينه تحقيق و قبول حقيقت شود، شكّ سازنده و مفيد است، ولى شكّى كه در برابر بيّنات و معجزات مطرح است، همان لجاجت و شكّ مخرّب و باز دارندهى انسان از
جلد 4 - صفحه 392
پذيرش حقّ است. لَفِي شَكٍ ... إِلَيْهِ مُرِيبٍ
جمله «فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْواهِهِمْ» را مىتوان به چند صورت معنا كرد:
الف: مخالفان با گذاشتن دست بر دهان حقّگويان، صداى آنان را در گلو خفه مىكردند.
ب: معجزات و دلايل انبيا به قدرى محكم بود كه گويا دست مردم را گرفته بردهانشان گذاشتند، كنايه از اينكه زبان مردم در برابر حقّ، بسته شد و حرفى براى گفتن نداشتند.
ج: مخالفان انبيا از شدت خشم، انگشتان خود را گاز مىگرفتند.
د: مخالفان انبيا، در حضور پيامبر دستان خود را بر دهانشان قرار مىدادند. كنايه از اينكه ساكت شوند و موعظهاى نكنند.
پیام ها
1- از سوى خداوند سنّتها و قوانين ثابتى بر تاريخ و جامعه حاكم است، كه آشنايى با قسمتى از تاريخ مىتواند درس عبرتى براى قسمت ديگر باشد. «أَ لَمْ يَأْتِكُمْ ..»
2- قسمتهايى از تاريخ بشر، مجهول و ناشناخته است. «لا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ»
3- همهى رسولان معجزه داشتهاند. «جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ»
4- كفّار تنها مخالف شخص انبيا نبودند، بلكه با مكتب آنان مخالف بودند. «كَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ»
5- شك كفار در حقّانيّت دين، ناشى از مقام تحقيق نيست، بلكه منشأ آن بدبينى و لجبازى است. شَكٍ ... مُرِيبٍ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَبَؤُا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ لا يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَّهُ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْواهِهِمْ وَ قالُوا إِنَّا كَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَ إِنَّا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَنا إِلَيْهِ مُرِيبٍ «9»
بعد از آن بر سبيل تنبيه فرمايد:
أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَبَؤُا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ: اين تتمه كلام موسى است به قوم كه آيا نيامد به شما، يا خطابى است از حق تعالى به امت پيغمبر براى تقرير، يعنى البته آمد شما را خبر آنانكه بيش از شما بودند. قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ: قوم نوح و قبيله عاد و ثمود كه قوم هود و ثمود و صالح بودند. وَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ: و خبر آنانكه بعد از ايشان بودند كه: لا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ: نمىداند عدد آنها را از بسيارى مگر ذات احديت علام الغيوب.
در تفسير تبيان «1» فرمايد: حق تعالى بسيار امم را از عرب و عجم هلاك فرموده و آثار آنها برانداخته كه غير خدا كسى بر آن اطلاع ندارد، و لهذا چون ابن مسعود اين آيه تلاوت نمود، گفت: (كذب النسّابون). در معالم از ابن عباس نقل نموده كه ميان عدنان و ابراهيم عليه السّلام سى قرن گذشته و از اهل آن قرون هيچكس خبر ندارد الا حق تعالى، و لذا حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در انتساب خود از معد بن عدنان تجاوز نمىفرمود به جهت عدم معرفت كسى به حال ايشان، و نظير اين آيه شريفه است قوله تعالى:
«1» مجمع البيان جلد 6، صفحه 278.
جلد 7 - صفحه 23
(وَ قُرُوناً بَيْنَ ذلِكَ كَثِيراً ... مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ). «1» قاضى گويد بنابراين ممكن نيست قطع به مقدار سال از آدم عليه السّلام تا به حال، زيرا اگر اين ممكن بود تحصيل علم به انساب مستبعد نبود.
بعد از آن حق تعالى حكايت فرمايد از حال اين اقوام: جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ: آمدند پيشينيان را پيغمبرانشان به حجتهاى روشن كه كتب الهى بود يا معجزات داله بر صدق ادعاى ايشان. فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْواهِهِمْ: 1- پس بازگردانيدند دستهاى خود را به دهنهاى خود، يعنى امتان انبياء دستهاى خود را به دندان گرفتند از غيظ ختم رسل، كقوله تعالى (عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنامِلَ مِنَ الْغَيْظِ) «2». 2- دستها و انگشتان به دهان نهادند به تعجب از آن يا استهزاء بر آن مانند كسى كه خنده بر او غلبه كند. 3- به جهت اشارت به اسكات رسل دستهاى خود را بر دهن نهادند. 4- دستهاى خود را به دهان انبياء نهادند تا سخن نگويند. 5- مراد به يد، نعمت است، يعنى نعمت پيغمبران كه عبارت مواعظ و حكم و شرايع بود رد مىكردند به دهنهاى خود، چه آنها چون تكذيب و انكار مىنمودند، پس گوئيا رد مىكردند از آنجا كه صادر شده بود. 6- رد مىنمودند آنچه انبيا آورده بودند. 7- ترك مىكردند آنچه انبياء امر، و ابا داشتند از قبول حق. 8- چون كلام حق را از انبياء مىشنيدند، از روى تعجب انگشت به دهان مىگرفتند. 9- از شدت غضب، دست را به دهان مىگزيدند.
وَ قالُوا إِنَّا كَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ و گفتند بدرستى كه ما كافر هستيم به آنچه فرستاده شديد به آن به زعم خود. وَ إِنَّا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَنا إِلَيْهِ مُرِيبٍ:
و بدرستى كه ما هرآينه در شكايم نسبت به آنچه مىخوانيد ما را به سوى آن از ايمان و توحيد؛ شكى در تهمت اندازه كه آن تشويش نفس و مطمئن نشدن
«1» سوره غافر آيه 78.
«2» سوره آل عمران آيه 119.
جلد 7 - صفحه 24
است به چيزى از سخنان پيغمبر. يا با وجود شك، انبياء را متهم مىداشتند به اغراض فاسده كاسده.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ «7» وَ قالَ مُوسى إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ «8» أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَبَؤُا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ لا يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَّهُ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْواهِهِمْ وَ قالُوا إِنَّا كَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَ إِنَّا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَنا إِلَيْهِ مُرِيبٍ «9» قالَتْ رُسُلُهُمْ أَ فِي اللَّهِ شَكٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَ يُؤَخِّرَكُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى قالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا تُرِيدُونَ أَنْ تَصُدُّونا عَمَّا كانَ يَعْبُدُ آباؤُنا فَأْتُونا بِسُلْطانٍ مُبِينٍ «10»
ترجمه
و هنگاميكه اعلام نمود پروردگار شما كه اگر شكر كنيد هر آينه زياد ميكنم نعمت شما را و اگر كفران نمائيد همانا عذاب من هر آينه سخت است
و گفت موسى اگر كافر شويد شما و هر كه در زمين است تمامى پس همانا خداوند هر آينه بىنياز ستوده است
آيا نيامد شما را خبر آنانكه بودند پيش از شما، قوم نوح و عاد و ثمود و آنانكه بودند بعد از آنها كه نميداند ايشانرا مگر خدا آمدند نزد آنها پيغمبرانشان با معجزات پس برگرداندند دستهاشان را در دهانهاى ايشان و گفتند همانا ما كافر شديم بآنچه فرستاده شديد بآن و همانا ما هر آينه در شكى هستيم از آنچه ميخوانيد ما را بسوى آن كه بگمان اندازنده است
گفتند پيغمبرانشان آيا در خدا شكّ است كه پديد آورنده آسمانها و زمين است ميخواند شما را تا بيامرزد براى شما از گناهانتان و تأخير اندازد شما را تا زمانى نامبرده شده گفتند نيستيد شما مگر انسانى مانند ما ميخواهيد باز داريد ما را از آنچه بودند كه عبادت ميكردند پدران ما پس بياوريد براى ما حجّتى روشن..
تفسير
خطاب به بنى اسرائيل است يعنى و ياد آوريد وقتى را كه اعلام فرمود پروردگار شما كه اگر شكر نعمت نجات از فرعونيان و ساير نعم الهى را بجاى آوريد بايمان و عمل صالح زياد ميكنم نعمت خود را بر شما و اگر كفران نمائيد بكفر و معصيت بعذاب شديد من گرفتار خواهيد شد در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خداوند انعام نفرموده است بر بندهاى نعمتى را كه شناخته باشد آنرا بقلبش و حمد نموده باشد خدا را ظاهرا بزبانش و تمام شده باشد كلام او مگر آنكه امر خواهد شد از براى او بزيادتى نعمت و در مجمع و قمّى ره و عيّاشى ره نيز اين معنى را نقل نمودهاند و نيز از آنحضرت روايت شده است كه انعام نفرموده است خداوند بر بندهاى نعمتى را از كوچك و بزرگ كه پس از آن گفته باشد الحمد للّه مگر آنكه
جلد 3 صفحه 222
ادا نموده است شكر آنرا و پس از اين اعلام حضرت موسى به بنى اسرائيل فرمود كه تصوّر نكنيد خداوند احتياجى بشكر شما دارد اگر شما و تمام اهل زمين از جن و انس كافر شوند خداوند بىنياز از آنها و شكرشان است و ستوده است بذات خود اگر چه هيچ كس ستايش او را نكند و حمد او را بجا نياورد چون خودش و ملائكه و ذرات مخلوقات بزبان حال و مقال حمد و ثناى الهى را بجا مىآورند پس ضرر كفران عائد كسانى ميشود كه بوظيفه خود قيام ننمودند و خود را از مزيد نعمت محروم و بعذاب شديد گرفتار كردند آيا بشما نرسيده است خبر اقوام سابقه از قبيل قوم نوح و عاد و ثمود و كسانيكه بعد از آنها بودند كه بواسطه كثرت عدد آنها كسى علم باشخاص و احوالشان ندارد جز خدا و آنكه پيغمبرانى داشتند كه با معجزات با هرات بر آنها مبعوث بودند و مورد اعتناء آنها نشدند بلكه دستهاى خودشان را برگرداندند بجانب دهانهاى پيغمبرانشان براى اشاره نمودن بسكوت ايشان يعنى زياد حرف نزنيد كسى گوش بسخن شما نميدهد كه از جمله فردّوا ايديهم فى افواههم بفرمايش قمّى ره استفاده ميشود و بنظر حقير ظاهر است اگر چه وجوه ديگرى هم از ابن عبّاس و ساير مفسّرين براى اين جمله نقل شده است كه خالى از خلل نيست و صريحا منكر توحيد خدا شدند و اظهار شكّ نمودند آنهم نه شكّ بدوى كه باندك تأمّلى رفع شود بلكه شكّى كه موجب ترديد و تحيّر گردد و پيغمبران در جواب آنها فرمودند اين چه اظهارى است كه ميكنيد آيا در وجود خدا و توحيد او شكّ است با آنكه واضح است كه اين آسمانها و زمين خالقى دارد و آن يك است چون اگر دو باشد فساد و اختلال نظام حاصل ميشود و معلوم است كه او حاجتى بشما ندارد دعوت فرموده است از شما بتوسط ما براى آنكه از كفر و معصيت توبه نمائيد و او گناهان شما را بيامرزد و عذاب را از شما دور كند تا عمر طبيعى كنيد و باجل مقدر الهى از دنيا برويد و ببهشت جاويد و اصل شويد و آنها در جواب گفتند شما فضيلتى بر ما نداريد بلكه بشرى هستيد مانند ما چه موجب شده است كه شما پيغمبر باشيد و ما امت لابد شما ميخواهيد ما را از دين پدران خودمان باز داريد و بر ما رياست كنيد پس بايد غير از آنچه را كه خودتان آورديد از معجزات معجزهاى را كه ما ميخواهيم براى واضح شدن امر بياوريد تا ما بشما ايمان بياوريم.
جلد 3 صفحه 223
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ لَم يَأتِكُم نَبَؤُا الَّذِينَ مِن قَبلِكُم قَومِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِينَ مِن بَعدِهِم لا يَعلَمُهُم إِلاَّ اللّهُ جاءَتهُم رُسُلُهُم بِالبَيِّناتِ فَرَدُّوا أَيدِيَهُم فِي أَفواهِهِم وَ قالُوا إِنّا كَفَرنا بِما أُرسِلتُم بِهِ وَ إِنّا لَفِي شَكٍّ مِمّا تَدعُونَنا إِلَيهِ مُرِيبٍ «9»
آيا نيامد شما را خبر كساني که پيش از شما بودند قوم نوح و عاد و ثمود و كساني که از بعد آنها بودند که نميداند آنها را غير از خداوند تبارك و تعالي آمد آنها را پيغمبران آنها با معجزات و ادله و براهين واضحه روشن پس گردانيدند دستهاي خود را در دهان خود و گفتند بدرستي که ما كافر هستيم بآنچه شما فرستاده
جلد 11 - صفحه 366
شدهايد باو و بدرستي که ما هر آينه در شك هستيم بآنچه ما را دعوت ميكنيد بسوي آن ترديد و ريب داريم.
أَ لَم يَأتِكُم نَبَؤُا الَّذِينَ مِن قَبلِكُم جزو كلام موسي است ببني اسرائيل و استفهام تقريري است يعني البته خبر پيدا كردهايد و اقوام قبل از شما (قوم نوح) که در مخالفت نوح بعذاب غرق گرفتار شدند و عاد که در مخالفت هود بعذاب باد هلاك شدند (و ثمود) که در مخالفت صالح بصيحه و صاعقه و رجفه از بين رفتند.
وَ الَّذِينَ مِن بَعدِهِم مثل قوم لوط که بخسف و امطار حجاره تلف شدند و قوم شعيب که در مخالفت شعيب بصاعقه نابود شدند و اقوام بسياري از انبياء که اكثر آنها را لا يَعلَمُهُم إِلَّا اللّهُ که در قرآن ميفرمايد وَ لَقَد أَرسَلنا رُسُلًا مِن قَبلِكَ مِنهُم مَن قَصَصنا عَلَيكَ وَ مِنهُم مَن لَم نَقصُص عَلَيكَ الاية مؤمن آيه 78 البته انبياء که معروف است صد و بيست و چهار هزار بودند و اكثر آنها مرسلين بودند و غير از خدا كسي نميداند نه اسماء آنها را و نه اقوام آنها را و نه معجزات آنها را.
جاءَتهُم رُسُلُهُم بِالبَيِّناتِ البته تمام با معجزه و ادله واضحه و براهين قاطعه بودند لكن اكثر قوم آنها ايمان نياوردند.
فَرَدُّوا أَيدِيَهُم فِي أَفواهِهِم در اينکه جمله اقوال مفسرين بسيار است بالغ برده قول است و همچنين در مرجع ضمير ايديهم و افواههم که هر دو بكفار برميگردد يا برسل يا مختلف است و همچنين در اينكه معناي حقيقي است يا كنايه و آنچه بنظر اقرب ميآيد و اللّه العالم اينكه موقعي که انبياء آنها را دعوت ميكردند اينها دستهاي خود را مقابل دهان خود ميآوردند اشاره به اينكه ساكت شويد و تكلم نكنيد و دعوت ننمائيد.
جلد 11 - صفحه 367
وَ قالُوا إِنّا كَفَرنا بِما أُرسِلتُم بِهِ ما شما را برسالت نميشناسيم و بآنچه ميگوييد كافر هستيم و نميپذيريم.
وَ إِنّا لَفِي شَكٍّ مِمّا تَدعُونَنا إِلَيهِ که دعوت بتوحيد ميكنيد يا باطاعت خود ما دست از آلهه خود و تقليد آباء خود برنميداريم و در گفتار شما شاكيم مريب احتمال ميدهيم که شما براي اينكه رياست بر ما پيدا كنيد افتراء ميزنيد که ما را خدا فرستاده اصلا ما خدايي غير از الهه خود قبول نداريم.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 9)- سپس به سرنوشت گروههایی از اقوام گذشته در طی چندین آیه میپردازد، همانها که در برابر نعمتهای الهی راه کفران را پیش گرفتند، و در برابر دعوت رهبران الهی به مخالفت و کفر برخاستند و منطق آنان و سر انجام کار آنها را شرح میدهد تا تأکیدی باشد بر آنچه در آیه قبل گفته شد، میفرماید: «آیا خبر کسانی که قبل از شما بودند به شما نرسیده»؟ (أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَبَؤُا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ).
این جمله ممکن است دنباله گفتار موسی بوده باشد که در آیه قبل آمده، و ممکن است بیان مستقلی از ناحیه قرآن خطاب به مسلمانان باشد، و از نظر نتیجه تفاوت چندانی ندارد.
سپس اضافه میکند: «اقوامی همچون قوم نوح و عاد و ثمود و آنها که بعد از
ج2، ص498
آنان بودند» (قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ).
«همانها که جز خدا آنان را نمیشناسد» و از اخبار آنها کسی غیر او آگاه نیست (لا یَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ).
سپس به عنوان توضیحی در زمینه سرگذشت آنها میگوید: «پیامبرانشان با دلائل روشن به سوی آنها آمدند ولی آنها (از سر تعجب و انکار) دست بر دهان گذاشتند و گفتند: ما به آنچه شما به خاطر آن فرستاده شدهاید کافریم» (جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَرَدُّوا أَیْدِیَهُمْ فِی أَفْواهِهِمْ وَ قالُوا إِنَّا کَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ).
چرا که «ما در باره آنچه شما ما را به سوی آن دعوت میکنید، شک و تردید داریم» و با این شک و تردید چگونه امکان دارد، دعوت شما را بپذیریم! (وَ إِنَّا لَفِی شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونَنا إِلَیْهِ مُرِیبٍ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم