آیه 89 سوره انبیاء
<<88 | آیه 89 سوره انبیاء | 90>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و (یاد آر حال) زکریا را هنگامی که خدای خود را ندا کرد که بار الها، مرا یک تن و تنها وامگذار (و به من فرزندی که وارث من باشد عطا فرما) که تو بهترین وارث اهل عالم هستی.
و زکریا را [یاد کن] زمانی که پروردگارش را ندا داد: پروردگارا! مرا تنها [و بی فرزند] مگذار؛ و تو بهترین وارثانی.
و زكريّا را [ياد كن] هنگامى كه پروردگار خود را خواند: «پروردگارا، مرا تنها مگذار و تو بهترين ارث برندگانى.»
و زكريّا را ياد كن، آنگاه كه پروردگارش را ندا داد: اى پروردگار من، مرا تنها وامگذار. و تو بهترين وارثانى.
و زکریا را (به یاد آور) در آن هنگام که پروردگارش را خواند (و عرض کرد): «پروردگار من! مرا تنها مگذار (و فرزند برومندی به من عطا کن)؛ و تو بهترین وارثانی!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«فَرْداً»: یکه و تنها. بدون فرزند و وارث.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ زَكَرِيَّا إِذْ نادى رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ «89»
و زكريّا (را ياد كن) آنگاه كه پروردگارش را ندا داد: پروردگارا! مرا تنها مگذار و (فرزندى به عنوان وارث به من عطا فرما و البتّه كه) تو خود، بهترين وارثان هستى.
فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ يَحْيى وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كانُوا يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ يَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ كانُوا لَنا خاشِعِينَ «90»
پس (دعاى) او را مستجاب كرديم و يحيى را به او بخشيديم، و همسرش را (كه نازا بود) براى او شايسته قرار داديم (و اين بخاطر آن بود كه) همانا آنان در كارهاى نيك، شتاب داشتند و مارا از روى اميد و بيم مىخواندند و در برابر ما فروتن بودند.
نکته ها
انبيا با پيش آمدن هر مشكلى، به درگاه خداوند شتافته و گشايش آن را از پروردگار خويش خواستار مىشدند. در آيات قبل به نمونههايى از اين درخواستها برخورد داشتيم. «1»
رسول خدا صلى الله عليه و آله هنگام جنگ خندق به درگاه خداوند چنين عرضه داشت: خدايا! تو عبيدةبن الحارث را روز بدر از من گرفتى و حمزه را روز احد، و اين علىّ است. آنگاه اين آيه را تلاوت فرمودند: «رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ» «2» امام صادق عليه السلام دربارهى «رَغَباً وَ رَهَباً» فرمود: رغبت آن است كه در حال دعا كف دست را به سوى آسمان قرار دهى و رهبت آن است كه پشت دستها به طرف آسمان نمايى. «3»
«1». دعاهاى حضرت نوح، ايوب، يونس را در آيات گذشته خوانديم.
«2». بحار، ج 38، ص 309.
«3». كافى، ج 2، ص 497.
جلد 5 - صفحه 490
پیام ها
1- هرگز از رحمت الهى مأيوس نشويم. «وَ زَكَرِيَّا إِذْ نادى» (خداوند حتّى به انسانى كهنسال همچون زكريا عليه السلام از همسرى نازا فرزند عنايت مىكند.)
2- ذكر كلمهى «رب» و تكرار آن در دعا، درخواستها را با اجابت مقرون مىسازد. «نادى رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِي»
3- در هنگام دعا، خداوند را با آن صفتى كه با خواسته ما تناسب بيشترى دارد ياد كنيم. «لا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ»
4- ايمان به «خَيْرُ الْوارِثِينَ» بودن خداوند، با آرزوهاى طبيعى مثل علاقه به فرزند و طلب آن از پروردگار، منافاتى ندارد. «لا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ»
5- دعاى انبيا مستجاب است. «فَاسْتَجَبْنا»
6- فرزند، عطيه الهى است. «وَ وَهَبْنا لَهُ يَحْيى»
7- خداوند به اولياى خود نظر خاص دارد. سه بار كلمه «لَهُ» تكرار شده است. «فَاسْتَجَبْنا لَهُ- وَ وَهَبْنا لَهُ- أَصْلَحْنا لَهُ»
8- دست خداوند بسته نيست و مىتواند زن نازا را هم شايستهى بارورى گرداند. «أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ»
9- انسان مىتواند از طريق دعا نازائى را اصلاح كند. «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ»
10- سعادت كامل، زمانى است كه همهى اعضاى خانواده در انجام كار خير، با يكديگر شريك، همفكر و همگام باشند. «إِنَّهُمْ كانُوا يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ»
11- آنچه مايهى ارزش بيشتر كارهاى خوبست، سرعت و نشاط در انجام آنهاست. «يُسارِعُونَ»
12- بيم و اميد نسبت به خداوند (خوف و رجا)، دو عنصر ارزشمند، حتّى براى پيامبران است. «رَغَباً وَ رَهَباً»
13- در هنگام دعا بايد خدا را با حالت خوف ورجا خواند. «يَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً»
14- اولياى الهى، تنها در مقابل او سر تعظيم فرود مىآورند. «لَنا خاشِعِينَ» نه «خاشعين لنا»
جلد 5 - صفحه 491
15- كمالات انسانى زمانى با ارزش است كه دائمى باشد نه زودگذر و موقت. «كانُوا يُسارِعُونَ يَدْعُونَنا وَ كانُوا لَنا خاشِعِينَ»
16- سرعت در كار خير و دعا همراه با بيم و اميد، در استجابت دعا مؤثر است. فَاسْتَجَبْنا لَهُ ... كانُوا يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ يَدْعُونَنا ...
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ زَكَرِيَّا إِذْ نادى رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ (89)
وَ زَكَرِيَّا إِذْ نادى رَبَّهُ: و ياد بياور زكريا بن آزر را وقتى كه بخواند خداى خود را در مقام استدعا به اين وجه كه: رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْداً: پروردگارا مگذار مرا تنها، يعنى فرزندى به من كرامت فرما كه معين من باشد در امر دين و دنيا و بعد از مردن من از من ميراث برد. وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ: و تو بهترين تمام وارثان هستى، پس اگر مرا وارث ندهى باك ندارم.
تنبيه: آيه شريفه دال است بر استسلام زكريا و رد امر خود به حق تعالى و متضمن ثناى او ذات سبحانى را به آنكه او باقى است بعد از فناى جميع خلقان كه «و للّه ميراث السّموات و الارض» و بهترين آن كسى كه زنده بماند بعد از هر ميتى. و البته اين رويه سرمشق براى مؤمنين است كه ايشان هم در امورات خود تسليم حق تعالى باشند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ (87) فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ (88) وَ زَكَرِيَّا إِذْ نادى رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ (89) فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ يَحْيى وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كانُوا يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ يَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ كانُوا لَنا خاشِعِينَ (90)
ترجمه
- و ياد كن صاحب ماهى را چون رفت غضبناك پس گمان كرد كه هرگز سخت نميگيريم بر او پس خواند در تاريكيها كه نيست خدائى مگر تو تنزيه ميكنم ترا همانا من بودم از ستمكاران
پس اجابت نموديم مر او را و نجات داديمش از اندوه و همچنين نجات ميدهيم گروندگان را
و زكريا را چون خواند پروردگارش را اى پروردگار من وامگذار مرا منفرد و توئى بهترين ارث برندگان
پس اجابت كرديم مر او را و بخشيديم باو يحيى را و شايسته كرديم براى او جفت او را همانا ايشان بودند كه ميشتافتند در كارهاى خوب و ميخواندند ما را از روى اميد و بيم و بودند براى ما خشوع كنندگان.
تفسير
- مصاحب ماهى حضرت يونس بن متّى است كه شرح احوال آن بزرگوار در سوره خودش گذشت و در اينجا اشارهئى بگرفتارى و سبب نجات او شده بمناسبت ذكر الطاف الهيّه نسبت بانبياء عظام كه سابقا بيان شد باين تقريب كه چون آنحضرت از دعوت قومش خسته و ملول و از ايمانشان براى طول مدّت مأيوس شد بر آنها غضبناك و خشمگين گرديد و از ميان آنها بيرون رفت با آنكه مأمور نبود باعراض از آنها و از آنجا هجرت نمود چون تصوّر ميكرد خداوند تنگ نميگيرد در روزى بر او چنانچه در عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده يا گمان ميكرد كه خداوند عقوبت نميكند او را بهجرت و اعراض از قوم چنانچه قمّى ره از حضرت باقر عليه السّلام نقل نموده و گفتهاند مقصود خداوند تشبيه حال او است بكسيكه اين گمان را داشته باشد چون بدون اذن الهى خارج شده بود و كسيكه چنين كارى ميكند مانند آنستكه چنين گمانى داشته باشد و الّا شأن او اجلّ از آنستكه اعتقاد باطلى داشته باشد ولى از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امام صادق عليه السّلام نقل شده كه خداوند يك
جلد 3 صفحه 573
چشم بهمزدن او را بحال خود واگذاشت و اين قضيّه براى او روى داد و بنظر حقير مانعى ندارد كه خروج، ترك اولى بوده و از او سر زده باشد مانند بعضى از انبياء كه ترك اولى نمودند و موجب آن حسن ظنّ بخداوند و اميد بكرم او بوده كه ممدوح است نه مذموم و خداوند هم از او مذمّت نفرموده و ابتلائش در شكم ماهى بعنوان عقوبت نبوده بلكه بمقتضاى حكم و مصالحى بوده كه در ابتلائات انبياء و اوليا است مانند حضرت ايّوب كه ذكر شد و غير او بلى اگر تصوّر فرموده باشد خدا قدرت بر او پيدا نميكند چنانچه بعضى توهم اينمعنى را نمودهاند تصحيح آن محتاج بتشبيه مرقوم است ولى اينمعنى از اصل درست نيست چون هيچ موحّدى چنين تصوّرى را نميكند چه رسد به پيغمبر و در روايات مفسّره بر خلاف آن تصريح شده كه بيان شد و چون آنحضرت در كشتى نشست و ماهى مأمور، او را بلعيد و در شكم او جاى گرفت و ظلمت شب و ظلمت دريا و ظلمت شكم ماهى كه مراد از ظلمات است بر او احاطه نمود و چندى توقف كرد كه سه روز يا هفت روز بود و تسبيح حيوانات دريا را شنيد متذكر شد كه بايد خدا را بخواند و خداوند را خواند و تسبيح و تقديس نمود و اقرار بگناه خود كرد و خداى متعال اجابت فرمود دعاى او را و نجات دادش از همّ و غم و اندوه چون ماهى او را بساحل انداخت و درخت كدو بر سر او سايه افكند چنانچه تفصيلش بيايد در سوره صافات انشاء اللّه تعالى و گناهش كه اقرار بآن نمود و گفت انّى كنت من الظّالمين ظاهرا همان هجرت بدون اذن بوده ولى در روايت عيون از حضرت رضا عليه السّلام بترك عبادتى كه عبارت از تسبيح او در شكم ماهى باشد تفسير شده يعنى من بخود ستم نمودم كه چندى در شكم ماهى بودم و تو فارغ نموده بودى مرا براى عبادت و ذكر خود و مشغول بآن نشدم و انصاف آنستكه جز امام نميتواند اين طور انبياء عليهم السلام را تنزيه و تقديس نمايد لذا بعد از اين بيان مأمون آنحضرت را دعا نمود و خداوند اين طور اهل ايمان را از همّ و غم نجات ميدهد كه بدل ايشان مىاندازد كه رو بخدا آورند و دعا كنند و تسبيح و تقديس نمايند پروردگار را با تضرّع و زارى و اقرار بمعصيت و گناهكارى چنانچه روايت شده از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امام صادق عليه السّلام با تفاوت الفاظ كه هر مهموم و مغمومى كه خدا را بخواند باين ذكر و تسبيح نجات مىيابد انشاء اللّه تعالى و مقصود
جلد 3 صفحه 574
لا اله الا انت سبحانك انّى كنت من الظّالمين است كه بذكر يونسيّه معروف شده و ياد كن اى پيغمبر خاتم حضرت زكريّاى پيغمبر را وقتى كه از خداوند مسئلت نمود كه او را در دنيا منفرد يعنى بدون ولد نگذارد و پسرى باو عطا فرمايد كه وارث او باشد چنانچه در سوره مريم عليها السّلام ذكر شد با اشاره بآنكه اگر مصلحت نباشد كه چنين فرزندى باو عطا شود باكى ندارد چون خداوند بهترين وارثان است و اجابت فرمود دعاى او را خدا و باو بخشيد حضرت يحيى را و اصلاح فرمود حال زوجهاش را كه بروايت قمّى ره تا آن تاريخ حيض نميديد و آنزمان حائض شد و بگفته ديگران عقيم بود و ولود گرديد و اين پدر و مادر و پسر يا كليّه انبياء سابق- الذكر براى آن مشمول عواطف الهى شدند كه مبادرت ميجستند در اعمال خير و سبقت مينمودند در ابواب برّ و كارهاى شايسته و ميخواندند خدا را از روى رغبت در طاعت و ترس از معصيت نه براى رغبت در ثواب و ترس از عقاب چون اين قبيل عبادت مناسب شأن انبياء و لايق مدح خدا نيست زيرا از آن بعبادت اجيران و غلامان در بعضى از روايات تعبير شده چنانچه فيض ره تقريب نموده ولى بنظر حقير مناسب است چون خانواده حضرت زكريّا يا ساير انبياء مقامشان برتر و بالاتر از خانواده حضرت ختمى مرتبت كه اهل بيت عصمت و طهارت بودند نيست و خداوند در سوره هل اتى عمل ايشانرا تقدير فرموده با تصريح بآنكه از ترس عذاب قيامت بوده چون در مقام بيان داعى ايشان فرموده انّا نخاف من ربّنا يوما عبوسا قمطريرا فوقيهم اللّه شرّ ذالك اليوم و لقّيهم نضرة و سرورا و در اخبار و آثار، عمل بعضى از ائمه اطهار معلّل بدرك ثواب و خوف عقاب خدا شده خود ايشان هم نقل فرمودهاند با توجيه آن به اين كه اتيان عمل براى نيل ببهشت و امن از عذاب محبوب حبيب ايشان بوده پس عمل براى محبت بخدا بوده و آنچه مناسب مقام انبيا و اوليا است آنستكه عملشان براى محبت بخدا و اهليّت او براى عبادت و اطاعت باشد و بنابراين ممكن است گفته شود عمل انبيا و اوليا براى رغبت در ثواب و ترس از عقاب بوده و غير مناسب با مقام ايشان نيست و اينكه در بعضى از روايات از آن تعبير بعبادت اجيران و غلامان شده وقتى است كه بهيچ وجه براى خدا نباشد بلكه فقط باميد پاداش و ترس از عقوبت انجام شود مانند كسيكه معاملهاى بنمايد براى جلب
جلد 3 صفحه 575
نفع يا دفع ضرر و نظرى بطرف معامله نداشته باشد و اگر مقصود پاداش خدا باشد كه كاشف از مقام قرب است منتهاى مقصود اولياء حقّ است و اگر اتيان عمل براى شوق ببهشت و خوف از جهنم محبوب خدا نبود اينهمه در قرآن اوصاف بهشت و اهوال جهنم را ذكر نميفرمود و وظيفه انبيا و اوصيا را بشارت و انذار قرار نميداد با آنكه معلوم است فائده ذكر اينها آنستكه بندگان باين اميد و ترس كارهاى خوب را بجا آورند و از كارهاى بد بپرهيزند پس معلوم ميشود كه آوردن عمل باين اميد و ترس محبوب حقّ است و خدا ميخواهد باين جهت و غرض مردم كار كنند و بثمرات آن برسند در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه رغبت آنستكه استقبال نمائى بباطن دو كف دست خود بجانب آسمان و رهبت آنستكه قرار دهى پشت دو دست خود را بجانب آسمان و قمى ره نقل فرموده يعنى ميخوانند ما را در حاليكه راغبان و راهبانند و بنابراين جمله و يدعوننا رغبا و رهبا در مقام بيان ادب دعا است و مستقلّ در معناى خود ميباشد نه آنكه بيان براى جمله سابقه باشد و ناظر بوجه عمل تا محتاج بتحقيقات سابقه شود و مؤيّد اينمعنى است آنكه رغبا بتحريك در لغت بمعناى طلب با سوز و گداز است كه مناسب با دعا است نه غرض از اتيان عمل كه بدوا ذكر شد و اين تنبّه براى حقير اخيرا از بركت روايت كافى از امام صادق عليه السّلام كه نقل شد حاصل گرديد خلاصه آنكه مراد ظاهرا آنستكه خانواده حضرت زكريا ميخواندند خدا را با سوز و گداز و ترس و بيم و در پيشگاه الهى خاضع و خاشع بودند و همه بايد اينطور باشند تا بسعادت نائل شوند و اين خصوصيّت در ايشان غير از سبقت در امور خيريه بود كه ذكر شد و از روايت منقوله ممكن است استفاده شود كه از آداب دعا آنستكه در موقع طلب عطا و رحمت كف دو دست بطرف آسمان باشد و در وقت خواهش دفع بلا و آفت پشت دو دست چون رغبت مناسب با عطا و رحمت، و رهبت ملايم با بلا و آفت است و در هر حال تذلّل و زارى لازم است.
جلد 3 صفحه 576
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ زَكَرِيّا إِذ نادي رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرنِي فَرداً وَ أَنتَ خَيرُ الوارِثِينَ (89)
و ياد كن زكريّا را زماني که خواند پروردگار خود را پروردگار من مرا تنها و بيفرزند قرار مده و تو بهترين وارثها هستي.
(وَ زَكَرِيّا): يعني ياد كن حضرت زكريّا را که از انبياء بزرگ بني اسرائيل بسيار بود و نسبش به حضرت يعقوب منتهي ميشد، و در زمان او انبياء بني اسرائيل بسيار بودند و زهّاد و عبّاد در بيت المقدس مجتمع ميشدند و بعبادت مشغول بودند و حضرت زكريّا آنها را مواعظ كافيه ميفرمود، و سنّ مباركش گفتند:
نود و نه سال بود و عيالش عقيم بود و اولاد پيدا نكرد، و خداوند شرح حال او را در مواضعي از قرآن بيان فرموده در سوره مريم از آيه يك تا دوازده از قوله تعالي:
«ذِكرُ رَحمَتِ رَبِّكَ عَبدَهُ زَكَرِيّا (الي قوله تعالي:) أَن سَبِّحُوا بُكرَةً وَ عَشِيًّا» بيان فرموده، در آل عمران آيه 33 الي 36 چهار آيه، و در انعام آيه 85. و شرح آنها گذشت.
(إِذ نادي رَبَّهُ): در مقام مناجات و راز و نياز خداوند را خواند و دعا نمود و گفت: «رَبِّ لا تَذَرنِي فَرداً» از خداوند استدعاي فرزند كرد و لو اينكه بر حسب
جلد 13 - صفحه 235
طبيعت محال بود. زيرا خود در سنّ پيري و زوجه او عقيم بود لكن ميدانست که خداوند قدرت دارد چنانچه به ابراهيم اسماعيل و اسحاق را عنايت فرمود، و نظر زكريّا اينکه بود که ميراث انبياء که در دست او بود بسپارد به او چنانچه عرض كرد:
«يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِن آلِ يَعقُوبَ» مريم آيه 6. و ميترسيد که اينکه مواريث به دست نااهل بيفتد چنانچه گفت: «وَ إِنِّي خِفتُ المَوالِيَ مِن وَرائِي» مريم آيه 5.
(وَ أَنتَ خَيرُ الوارِثِينَ) چون تمام امور بازگشت به خداوند دارد چنانچه ميفرمايد: «وَ لِلّهِ مِيراثُ السَّماواتِ وَ الأَرضِ» آل عمران آيه 176 حديد آيه 10.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 89)- نجات زکریّا از تنهایی: در این آیه و آیه بعد گوشهای از سرگذشت دو شخصیت دیگر از پیامبران بزرگ الهی «زکریا» و «یحیی» را بیان میکند.
نخست میگوید: «زکریّا را به خاطر بیاور هنگامی که پروردگارش را خواند و عرضه داشت: پروردگارا! مرا تنها مگذار، و تو بهترین وارثان هستی» (وَ زَکَرِیَّا إِذْ نادی رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ).
سالها بر عمر زکریا گذشت، و برف پیری بر سرش نشست، اما هنوز فرزندی نداشت، و از سوی دیگر همسری عقیم و نازا داشت.
او در آرزوی فرزندی بود که بتواند برنامههای الهی او را تعقیب کند در این هنگام با تمام قلب به درگاه خدا روی آورد و تقاضای فرزند صالح و برومندی کرد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم