آیه 84 سوره زخرف
<<83 | آیه 84 سوره زخرف | 85>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و آن ذات یگانه است که در آسمان و زمین (و در همه عوالم نامتناهی) او خداست و هم او (به نظام کامل آفرینش) به حقیقت با حکمت و داناست.
و اوست که در آسمان ها معبود [واقعی] است و در زمین هم معبود [واقعی] است و او حکیم و داناست.
و اوست كه در آسمان خداست و در زمين خداست، و هموست سنجيدهكار دانا.
اوست كه هم در آسمان خداست و هم در زمين خداست و حكيم و داناست.
او کسی است که در آسمان معبود است و در زمین معبود؛ و او حکیم و علیم است!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«إِلهٌ»: معبود. «الْحَکِیمُ»: کسی که تمام کارهایش از روی حساب و حکمت است. «الْعَلِیمُ»: کسی که از همه چیز آگاه و باخبر است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ «83»
پس (اين ياوهسراها را) به حال خود واگذار تا (در باطل) فرو روند و سرگرم باشند تا روزى را كه وعده داده شدهاند ملاقات نمايند.
وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ «84»
و اوست آنكه در آسمانها پرستش مىشود و در زمين نيز پرستش مىشود و اوست حكيم دانا.
نکته ها
آنجا كه استدلال و هشدار اثر نكند بايد طرف مقابل را به حال خود رها كرد، مانند آنكه پزشك دلسوز، به هنگام يأس، مريض را به حال خود رها مىكند.
پیام ها
1- يكى از سنّتهاى الهى مهلت دادن به نااهلان و رها كردن آنان به حال خود بعد از اتمام حجّت است. فَذَرْهُمْ ...
2- عقايد و افكار و كردار ناروا، منجلابى است كه افراد را در خود غرق مىكند. «يَخُوضُوا»
3- هر تحقيق و پژوهشى ارزش ندارد. گاهى انسان در عين تحقيق، بازيگر است. «يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا»
جلد 8 - صفحه 479
4- آنچه در مدار حقّ و منطق نباشد نوعى بازى است. «يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا»
5- ياوهسرايان روز تلخى در پيش دارند. «يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ»
6- كفر مردم در عظمت و عزّت خداوند اثرى ندارد. فَذَرْهُمْ ... وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ
7- توحيد و يكتاپرستى محور اصلى اختلاف پيامبر با مشركان بود. (تكرار كلمه «اله» نشان آن است) «فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ»
8- حكمت و علم مطلق، مخصوص خداست. «وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ»
9- كسى سزاوار پرستش است كه داراى علم و حكمت بى نهايت باشد. إِلهٌ ... هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ
10- حكمت غير از علم است. چه بسيار عالمانى كه اهل حكمت نيستند، دانش دارند امّا بينش ندارند. خداوند هم عليم است و هم حكيم. «وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ (84)
چون بعد از ظهور آيات بينات و حجج واضحات بر حق و حقانيت و اتمام حجت بر وجه اتم و اكمل، هيچگونه اثر و نتيجهاى مترتب نگرديد و بر كفر و عناد و لجاج افزودند، لا جرم مستوجب شدند خذلان و مستق شدند نيران را، لذا فرمود: واگذار ايشان را تا روز موعود. پس در اختصاص الوهيت خود فرمايد:
«1» نور الثقلين، ج 5، ص 714، حديث 77.
جلد 11 - صفحه 503
وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ: آن خدائى است كه در آسمان معبود ملائكه است، وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ: و در زمين معبود جن و انس، يعنى ذات يگانه او سزاوار پرستش و ستايش است نه غير او، وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ: و او است حكيم در تدبير خلقان، دانا به مصالح ايشان، پس الوهيت اختصاص به او خواهد داشت.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ (76) وَ نادَوْا يا مالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّكَ قالَ إِنَّكُمْ ماكِثُونَ (77) لَقَدْ جِئْناكُمْ بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ (78) أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ (79) أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلى وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ (80)
قُلْ إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِينَ (81) سُبْحانَ رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ (82) فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ (83) وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ (84) وَ تَبارَكَ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (85)
ترجمه
و ستم نكرديم آنها را ولى بودند آنها ستمكاران
و ندا كنند اى مالك بخواه تا حكم كند بر ما بمرگ پروردگار تو گويد همانا شما درنگ كنندگانيد
بتحقيق آورديم براى شما حق را ولى بيشتر شما حقّ را ناخوش دارندگانيد
بلكه محكم گردانيدند امرى را پس همانا ما محكم گردانندگانيم
آيا ميپندارند كه ما نميشنويم سخن درونى و گفتار محرمانه بيرونى آنها را آرى و فرستادگان ما نزد آنها مينويسند
بگو اگر بود براى خداوند فرزندى پس من اوّلين عبادت كنندگانم
منزّه است پروردگار آسمانها و زمين و پروردگار عرش از آنچه وصف ميكنند
پس واگذارشان فرو روند در درياى جهالت و بازى كنند تا ملاقات كنند روزشان را كه وعده داده ميشوند
و او است آنكه در آسمان معبود است و در زمين معبود و او درست كردار دانا است و برتر است
آنكه مرا و را است پادشاهى آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است و نزد او است علم به قيامت و بسوى او باز گردانيده ميشويد.
جلد 4 صفحه 616
تفسير
خداوند متعال در تعقيب آيات سابقه كه متعرّض عذاب كفّار و فجّار شده بود ميفرمايد ما بآنها ستم ننموديم چون ما عادليم و كسى را بى سببى عذاب نميكنيم ولى آنها ستم نمودند بر پيغمبر ما و آل اطهار او و ما آنها را مجازات مينمائيم و چون مأيوس از نجات و رهائى از عذابند بمالك دوزخ كه مدير امور آن است از جانب خداوند بآواز بلند از شدّت عذاب خطاب نمايند كه ميخواهيم از تو بخواهى از خدا ما را مرگ دهد و گفتهاند بعد از هزار سال مالك جواب ميدهد بايد شما هميشه در جهنّم بمانيد و خدا ميفرمايد ما حقّ را بتوسط پيغمبر بشما ارائه داديم ولى شما از حقّ بدتان مىآمد و قمّى ره فرموده مراد از حقّ ولايت امير المؤمنين عليه السّلام است بلكه اصرار و ابرام نمودند در انكار حق و مخالفت با اهل آن ما هم اصرار و ابرام مينمائيم در عذاب و جزاى آنها اينها گمان ميكنند كه ما سخنان درونى و گفتگوهائى را كه محرمانه با هم مينمايند در خارج براى ضديّت با خانواده رسالت و كوتاه نمودن دست ايشانرا از اجراى او امر حق نميشنويم و بيايد در سوره محمد (ص) انشاء اللّه تعالى از امام صادق عليه السّلام كه اين آيه در باره ايشان نازل شده و اينجا قمّى ره فرموده مراد معاهده آنها است در كعبه كه نگذارند امارت باهل بيت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم برسد ولى غافلند از آنكه خداوند همه جا حاضر و ناظر و شنوا است و ملائكه مأمور بنوشتن اعمال و اقوال بندگان تمام سخنان آنها را ثبت و ضبط مينمايند و چون مشركين مكّه و يهود و نصارى هر يك بنحوى قائل بودند كه خداوند اولاد دارد به پيغمبر صلى اللّه عليه و اله دستور داده شد كه بفرمايد اگر خدا فرزند داشت من كه اوّل عبادت كنندگان خدا بودم و معرفتم باو بيش از همه بود منكر نميشدم ولى من ميگويم خدا منزّه از ولد و والد و همسر و همتا و شريك است اين معنى بنظر حقير رسيد ولى مفسّرين هر يك معناى ديگرى نمودهاند كه حاجت بذكر آنها نيست و قمّى ره فرموده مراد آنستكه من اوّل عار دارندگانم كه براى خدا ولد باشد و مؤيّد اينمعنى آنستكه بعضى بجاى العابدين العبدين قرائت نمودهاند چون آن بمعناى بىرغبتان و ننگ و عار دارندگان است و در منتهى الارب يكى از معانى عابد را مرد با ننگ و عار ذكر نموده و نقل كرده كه بعضى عابدين در اين آيه را باين معنى دانستهاند و بنابر اين
جلد 4 صفحه 617
مراد ننگ و عار داشتن از عبادت چنين خدائى است و در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد از عابدين جاحدين است و تأويل در اين قول باطنش ضدّ ظاهر است كه شايد اشاره به بيان حقير باشد و انصاف آنستكه ظاهر آيه شريفه هم اشكالى ندارد چون مفاد قضيّه شرطيّه اخبار از ملازمه است يعنى اگر خدا ولدى داشت من اوّل عبادت كنندگان آن ولد بودم براى عبادت و تعظيم والدش ولى من نيستم و عبادت نميكنم جز خدا را پس معلوم ميشود كه او ولد ندارد و محتمل است تأويل بعار و انكار براى رفع زنندگى آن بنظر عاميانه شده باشد و اللّه تعالى و امنائه اعلم بحقائق آياته و تنزيه فرموده است خداوند خود را از آنچه اثبات مينمايند كفار براى او از ولد و شريك چون خالق آسمانها و زمين و عرش كه مكرّر مراد از آن بيان شده در ضمن آية الكرسى و غيرها بىنياز از اتّخاذ ولد و شريك است و امر فرموده است به پيغمبر خود كه آنها را بحال خودشان واگذار فرمايد تا در درياى جهالت و نادانى و محيط سفاهت و شهوت رانى غوطهور شوند و در دنياى فانى بلهو و لعب مشغول گردند تا قيامت كه نتيجه اعمال خودشان را مشاهده نمايند و خداوند مستحق پرستش و ستايش است در آسمان و زمين و چون عبادت اهل آسمان و زمين هر كدام بحسب حال خودشان است و تفاوت دارد كلمه آله تكرار شده و تمام افعال او از روى علم و حكمت است و برتر و بالاتر است از آنكه وصف شود خداوندى كه سلطنت حقّه آسمانها و زمين و ما بين آن دو از آن او است و بركات او متّصل و دائم است بر اهل آنها و مانع و مزاحم و معارضى براى او نيست و علم بروز قيامت و موعد معيّن آن مخصوص باو است و بازگشت تمام خلق باو و حكم او است در آنروز و مكرّر ذكر شده است چگونگى آن و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده است كه بجاى يا مالك يا مال بترخيم و حذف حرف آخر قرائت فرموده و گفتهاند مشعر است بضعف كفّار از اداء كلمه بتمامى و آيات اخيره تماما مثبت توحيد است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الأَرضِ إِلهٌ وَ هُوَ الحَكِيمُ العَلِيمُ (84)
و او است خداوندي که در آسمان اله است و در زمين اله است و او است حكيم عليم.
خداوند تبارك و تعالي الوهيتش منحصر به اينکه افراد مؤمنين بشر نيست در آسمان ملائكه و حمله عرش او را پرستش ميكنند و در زمين انبياء و اولياء و مؤمنين جن و انس بلكه جميع حيوانات بلكه جميع موجودات عالم او را پرستش و تعبير به وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الأَرضِ إِلهٌ از باب مثال و الا «لا اله الا اللّه» که گفتيم دلالت مطابقي او توحيد عبادتي است و دلالت التزامي او توحيد ذاتي و صفاتي و افعالي است و دلالت اقتضايي او تصديق بجميع عقائد حقه و اطاعت جميع اوامر و انتهاء از جميع مناهي و تسليم جميع واردات از بليات و غير آنها است.
وَ هُوَ الحَكِيمُ عالم بجميع حكم و مصالح.
العَلِيمُ که علمش نامتناهي چون عين ذات است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 84)- این آیه و آیه بعد ادامه سخن پیرامون مسأله توحید است که از یک نظر نتیجهای است برای آیات قبل و از یک نظر دلیلی برای تحکیم و تکمیل آن و در آن هفت توصیف برای خداوند آمده است که همه در تحکیم مبانی توحید مؤثر است.
نخست در مقابل مشرکان که برای آسمان و زمین اله و معبود جداگانه قائل بودند و حتی خدای دریا، خدای صحرا، خدای جنگ و خدای صلح، و خدایان مختلفی مطابق انواع موجودات در پندار خود ساخته بودند، میفرماید: «او کسی است که در آسمان معبود است و در زمین معبود» (وَ هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ).
سپس در توصیف دوم و سوم میافزاید: «او حکیم و علیم است» (وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ).
تمام کارهایش روی حساب و حکمت است، و از همه چیز آگاه و با خبر، و به این ترتیب اعمال بندگان را به خوبی میداند و بر طبق حکمتش آنها را پاداش و کیفر میدهد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم