آیه 75 سوره نحل
<<74 | آیه 75 سوره نحل | 76>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
خدا مثلی زده (بشنوید): آیا بنده مملوکی که قادر بر هیچ چیز (حتی بر نفس خود) نیست با مردی آزاد که ما به او رزقی نیکو (و مال حلال بسیار) عطا کردیم که پنهان و آشکار هر چه خواهد از آن انفاق میکند، این دو یکسانند؟ (هرگز یکسان نیستند. مثل بت و خدا و بتپرست و خداپرست بدین مثال ماند). ستایش مخصوص خداست و لیکن اکثر مردم آگاه نیستند.
خدا مثلی زده است: برده زر خریدی که بر هیچ کاری قدرت ندارد، و کسی که ما از سوی خود رزق نیکویی به او داده ایم، و او در پنهان و آشکار از آن انفاق می کند، آیا [این دو نفر] یکسانند؟ [این مَثَل، بیان کننده جایگاه و منزلت خدا و مجموعه هستی است؛ خدا مالک و فرمانروا و رازق همه مخلوقات و تدبیر کننده امور آنهاست، و همه مخلوقات مملوک و محکوم قدرت اویند؛ پس چرا شما بدون اندیشه و تفکر و بی دلیل و برهان بت های ناتوان و عاجز را که مملوکی بی اراده اند، شریک ربوبیّت حق می دانید؟! آیا خدا و بت مساوی است؟!] همه ستایش ها ویژه خداست [که یگانه و یکتاست و هیچ شریکی ندارد]؛ ولی بیشتر آنان [این حقیقت را] نمی دانند.
خدا مَثَلى مىزند: بندهاى است زرخريد كه هيچ كارى از او برنمىآيد. آيا [او] با كسى كه به وى از جانب خود روزى نيكو دادهايم، و او از آن در نهان و آشكار انفاق مىكند يكسان است؟ سپاس خداى راست. [نه،] بلكه بيشترشان نمىدانند.
خدا برده زرخريدى را مثَل مىزند كه هيچ قدرتى ندارد، و كسى را كه از جانب خويش رزق نيكويش دادهايم و در نهان و آشكارا انفاق مىكند. آيا اين دو برابرند؟ سپاس خاص خداست، ولى بيشترشان نادانند.
خداوند مثالی زده: برده مملوکی را که قادر بر هیچ چیز نیست؛ و انسان (با ایمانی) را که از جانب خود، رزقی نیکو به او بخشیدهایم، و او پنهان و آشکار از آنچه خدا به او داده، انفاق میکند؛ آیا این دو نفر یکسانند؟! شکر مخصوص خداست، ولی اکثر آنها نمیدانند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«عَبْداً»: بدل از (مَثَلاً) است. «هَلْ یَسْتَوُونَ»: آیا یکسان و برابرند؟ اغلب تفاسیر مراد از عبد مملوّک را بتان، و مؤمن آزاده را یزدان میدانند و میگویند بت بیجان کی برابر با خالق مقتدر جهان است. و برخی هم مثال فوق را تشبیهی برای مؤمن و کافر میشمارند. «أَلْحَمْدُ لِلّهِ»: خدا را سپاس که یکتاپرستی را نصیب دوستان، و خرافهپرستی را بهره دشمنان کرد. همه ستودنها و ستایشها تنها سزاوار خدا است؛ نه سزاوار بتها و جمادها.
نزول
ابن عباس گوید: نزول این آیه درباره مردى از قریش با برده او بوده است[۱].[۲]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى شَيْءٍ وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ «75»
خداوند، برده مملوكى را مثل مىزند كه بر هيچ چيز توانايى ندارد وكسى كه (آزاد است و) ما به او رزق نيكو از جانب خود دادهايم، پس او مخفيانه و آشكارا از آن رزق انفاق مىكند. آيا (اين دو نفر) برابرند؟ (اگر نزد شما دو انسان توانا و ناتوان برابر نيستند، پس چگونه سنگ و چوب را با خداوند برابر مىدانيد) ستايش مخصوص خداست، امّا بيشترشان نمىدانند.
وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَيْنِ أَحَدُهُما أَبْكَمُ لا يَقْدِرُ عَلى شَيْءٍ وَ هُوَ كَلٌّ عَلى مَوْلاهُ أَيْنَما يُوَجِّهْهُ لا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ «76»
وخداوند دو مرد را مثال مىزند كه يكى از آن دو گُنگ است كه بر هيچ چيز توانايى ندارد و سربار مولاى خويش است، بگونهاى كه هر كجا او را مىفرستد، هيچ سودى با خود نمىآورد، آيا او با كسى كه به عدالت فرمان مىدهد و خود بر راه مستقيم مىرود برابر است؟.
پیام ها
1- شما كه دو انسان (مولى و عبد) را يكسان نمىدانيد، چگونه خالق و مخلوق را مساوى مىدانيد. «هَلْ يَسْتَوِي»
2- با سؤال ومثال، وجدان مردم را بيدار وبه فكر واداريد. ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا* ... هَلْ يَسْتَوِي
جلد 4 - صفحه 555
3- ريشهى شرك مردم، جهل است. «بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ»
4- قدرت يك نعمت الهى است «لا يَقْدِرُ عَلى شَيْءٍ- يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً»
5- رزق حسن زمانى زيباست كه همراه با انفاق باشد. «رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ» و زبان گويا زمانى ارزش دارد كه همراه با امر به عدالت باشد. «مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ»
6- انفاق سرّى از انفاق عَلَنى، بهتر است. ( «سر» قبل از «جهر» آمده است)
7- زبان، كليد روزى است. أَبْكَمُ لا يَقْدِرُ عَلى شَيْءٍ، كَلٌّ عَلى مَوْلاهُ ... لا يَأْتِ بِخَيْرٍ
8- امر به معروف زمانى اثر دارد كه آمر نيز در راه درست باشد. «يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ»
9- افراد مالك نيز از خود چيزى ندارند ودر سايه رزق الهى به نوايى رسيدهاند.
(در آيه به جاى اينكه در برابر «مملوك» كلمهى «مالك» قرار گيرد، «رَزَقْناهُ» آمده است)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى شَيْءٍ وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ (75)
بعد از آن مثلى بيان فرمايد براى معبودان به باطل، و چون دو قسم بودند:
بعضى صاحب شعور و ادراك مانند عيسى و عزيز، و برخى بدون حس و ادراك مانند اصنام و اوثان، لذا ابتدا مثل براى اول را مىفرمايد:
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا: بيان فرمود خداى تعالى مثلى را. عَبْداً مَمْلُوكاً: بنده مملوكى كه غير مكاتب و غير مأذون باشد. لا يَقْدِرُ عَلى شَيْءٍ: توانائى ندارد بر هيچ چيزى از نفع و ضرر. وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا: و آن كسانى را كه روزى داده باشيم او را از جانب خود. رِزْقاً حَسَناً: روزى نيكو، يعنى بسيار و بىمزاحم كه در آن تصرف كند بر حسب دلخواه. فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ: پس اين مرد آزاد و مرزوق نفقه مىكند از آن روزى. سِرًّا وَ جَهْراً: پنهان و آشكارا، يعنى هر نوع كه مىخواهد خرج كند و از كسى نمىترسد. هَلْ يَسْتَوُونَ: آيا برابرند، يعنى مساوى نيستند بندگان بىاختيار و تصرف در اموال با خواجگان صاحب اقتدار و خداوندان مال و منال. پس چون مملوك عاجز با مالك قادر متصرف، برابر نيست، پس عيسى و عزيز و امثال آن كه مملوك حق تعالى و از خود هيچ قوه و
جلد 7 - صفحه 247
قدرتى ندارند، چگونه شريك قاهر قادر، و مالك الرقاب خواهند بود.
تنبيه: در انوار گفته «1» كه: حق تعالى تمثيل فرموده شريكانى را كه كفار معتقدند از عيسى و عزير، به مملوك عاجز از تصرف، و ذات خود را تمثيل فرموده به آزادى كه او سبحانه او را مالك گردانيده به اموال كثير و تصرف در آن نموده به هر وجه انفاق نمايد، و احتجاج فرموده به امتناع اشراك، و تسويه ميان بنده عاجز و حرّ قادر با وجود تشارك در جنسيت و مخلوقيت بر امتناع تسويه ميان معبودانى كه عاجز و محتاجند، و ميان خداوندى كه غنى مطلق و قادر على الاطلاق است.
عبرت: صاحب كشف المحجوب نقل نموده كه: روزى به مجلس شيخ ابو العباس شفائى درآمدم، وى را ديدم اين آيه مىخواند و مىگريست و نعره مىزد. من پنداشتم كه از دنيا خواهد رفت، گفتم: اى شيخ، اين چه حالت است؟ گفت: يازده سال است مىگذرد تا ورد من اينجا رسيده، و از اينجا نمىتوانم گذشت.
آرى حدوث به قدم نتواند رسيد، و ممكن از كنه واجب خبر نتواند داد. چه نسبت خاك را با عالم پاك. نزد بعضى آيه شريفه ضرب المثل است براى مؤمن موافق و كافر منافق. در منهج «2» مراد به مؤمن حضرت امير المؤمنين عليه السّلام و مراد به كافر أبو جهل لعنه اللّه مىباشد.
الْحَمْدُ لِلَّهِ: حقيقت حمد و ثنا و تمام آن مختص است مر خداى تعالى را كه مولاى كلّيه نعم مىباشد. پس هيچ كس مستحق و سزاوار ستايش نيست مگر ذات احديت سبحانى، چه جاى مستحق پرستش باشد، پس بندگى غير خدا جايز نيست، يا شكر و سپاس مرخداى را كه ما را به ادله توحيد ارشاد فرمود. بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ: بلكه بيشتر مردمان، يعنى همه مشركان نمىدانند و به
«1» منهج الصادقين جلد 5، صفحه 212 (به نقل از انوار)
«2» منهج الصادقين جلد 5، صفحه 212.
جلد 7 - صفحه 248
جهت جهالت و نادانى، نعمت الهى را به غير نسبت دهند، و لذا غير ذات احديت را پرستش كنند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى شَيْءٍ وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ (75) وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلَيْنِ أَحَدُهُما أَبْكَمُ لا يَقْدِرُ عَلى شَيْءٍ وَ هُوَ كَلٌّ عَلى مَوْلاهُ أَيْنَما يُوَجِّهْهُ لا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (76) وَ لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما أَمْرُ السَّاعَةِ إِلاَّ كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (77)
ترجمه
زده است خدا مثلى بندهاى زر خريد كه قادر نميباشد بر چيزى و كسيكه روزى داديم او را از خودمان روزى خوبى پس او انفاق ميكند از آن پنهانى و آشكارا آيا يكسان ميباشند ستايش مر خدايرا است بلكه بيشتر ايشان نميدانند
و زده است خدا مثلى دو مرد كه يكى از آندو گنگ است كه قادر نيست بر چيزى و او بار گران است بر اختيار دارش بهر جا متوجّه نمايد او را نميآورد خيرى را آيا يكسان است او با كسيكه امر ميكند بعدالت و او است بر راه راست
و مر خدا را است علم غيب آسمانها و زمين و نيست فرمان روز قيامت مگر مانند چشم بهم زدن يا آن نزديكتر است همانا خدا بر همه چيز توانا است..
جلد 3 صفحه 303
تفسير
خداوند چون در آيه قبل نهى فرمود كفّار را از مثل زدن براى خدا بسبب نادانى آنها و دانائى او تعالى شأنه در اين آيه مثل خوبى زده است براى واضح نمودن تفاوت بتها را با خود براى آنها كه تشبيه نموده بودند خدا را بخلق با آنكه واضح است امر براى دانشمندان كه گفتهاند ما للتّراب و ربّ الارباب باين تقريب كه دو نفر را فرض كنيد يكى بنده زر خريد كه بدون اذن مولى قادر بر امرى نيست و ديگر آزاد كه خداوند روزى او را فراوان و خوب فرموده و او هم كوتاهى در انفاق و اعانت فقراء در خفيه و آشكار ندارد آيا اين دو نفر با آنكه هر دو مخلوق و بشر و از افراد يك نوعند مساوى هستند در استحقاق حمد و ثناء و مدح يا يكى واجد اينمقام و ديگرى فاقد است و ضمير جمع باعتبار شيوع لفظ عبدا و معناى من موصوله است چون مراد دو نفر شخص معيّن نيست تا هل يستويان بفرمايد حال كه واضح است تفاوت اين دو نفر در استحقاق ثناء و عدم آن چگونه بتها كه جماد و پستترين اجناس موجوداتند برابرند با خدا كه فوق موجودات است بتمام معانى و مراتب ذات و صفات و كمال و جلال و جمال بلكه هر چه هست پرتوى است از نور جمال و شعاع جلال او تعالى شأنه و تقدّست آياته پس مستحقّ حمد و ثناء او است نه غير او ولى بيشتر كفّار نميدانند و نعمت خدا را نسبت بغير ميدهند و پرستش و ستايش نااهل را مينمايند و بعضى تمثيل را براى بيان تفاوت حال كافر مخذول و مؤمن موفق يا جاهل غافل و عالم معلّم دانستهاند و براى مزيد توضيح يا اشاره بغباوت سامع خداوند مثل ديگرى براى بيان مقاصد مذكوره زده است باين تقريب كه دو نفر فرض كنيد يكى گنگ كه ظاهرا كر و لال مادر زاد است و قدرت ندارد كه احتياجات خود را رفع نمايد و محتاج بنگهدار و اختيار دارى است كه متكفّل امور او باشد و با اينحال و بال و بار گرانى است كه بر دوش مولى گذارده شده و احيانا اگر آن نگهدار و صاحب اختيار او را براى انجام خدمتى بفرستد خير و نفع و صلاحى را نميتواند براى او تحصيل كند چون كم عقل و ناتوان است آيا چنين كسى مساوى است با مؤمن سالم عاقل كامل عادل آمر بعدل و ناهى از ظلم كه در دين حقّ ثابت و مستقيم است چون تفاوت واضح است محتاج بجواب نيست و مثل براى فرق ميان معبود بحقّ و باطل و مؤمن و كافر و عالم و جاهل است و وجه شبه
جلد 3 صفحه 304
در هر دو مثل، عجز و فقر و احتياج و پستى و ناتوانى است در يكى و قوّت و قدرت و توانائى و بسط يد و عزّت و عظمت در ديگرى علاوه بر آنكه علم بأمور خفيّه آسمانها و زمين مخصوص بذات احديّت است و كسى را بر آن اطلاعى نيست مگر بعنايت او و قدرت خداوند بقدرى است كه ميتواند خلق اوّلين و آخرين را در يك آن كه مانند يك چشم بهمزدن خلق بلكه كمتر است زنده و مجتمع فرمايد براى حساب در روز قيامت كبرى و اين امر با آنكه بقدرى مشكل است كه عقلاء در تصوّر آن متحيّرند براى خدا آسانتر از برگردانيدن چشم از بالا بپائين يا بهم زدن آن است و خداوند بر هر امر ممكنى قادر است اختصاص بامر قيامت ندارد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً عَبداً مَملُوكاً لا يَقدِرُ عَلي شَيءٍ وَ مَن رَزَقناهُ مِنّا رِزقاً حَسَناً فَهُوَ يُنفِقُ مِنهُ سِرًّا وَ جَهراً هَل يَستَوُونَ الحَمدُ لِلّهِ بَل أَكثَرُهُم لا يَعلَمُونَ (75)
مثل ميزند خداوند تبارك و تعالي دو فرد انسان را که يكي از آنها غلام مملوك است که مولاي او جلوگيري كرده و قدرت بر هيچ امر ندارد و ديگري در كمال آزادي متنعم بنعم الهي است و رزق واسع حلال طيّب باو عنايت فرموده و انفاق ميكند ببندگان خداوند هم در خفاء و سرّ و هم علنا و جهرا آيا اينکه دو نفر مساوي هستند البته مساوي نيستند حمد مختصّ بخداوند است که هر که را باندازه قابليت موافق حكمت عنايت ميكند بلكه اكثر ناس نميدانند، اينکه مثال ممكن است براي فرق بين مؤمن و كافر باشد که مؤمن مشمول الطاف الهيّه هدايت بدين حق و توفيق باعمال صالحه و اخلاق فاضله در دنيا و بمثوبات اخرويه و فيوضات الهيه در آخرت و كافر مبتلاي بشرك و كفر و اعمال سيئه و اخلاق رذيله در دنيا و عقوبات و عذابهاي اخرويه در آخرت و ممكن است براي فرق بين عبادت خداوند متعال که مستجمع جميع كمالات و منزّه از جميع عيوب و نواقص و مفيض علي الاطلاق است و الهه مشركين از اصنام و جمادات و نباتات و حيوانات و شمس و كواكب و آتش و غير اينها که لا يضرّ و لا ينفع و لا يقدر علي شيء باشد ضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا براي تشبيه معقول بمحسوس عَبداً مَملُوكاً لا يَقدِرُ عَلي شَيءٍ حتي در افعال مختصه بخود از خواب و خوراك و ازدواج تمام در تحت اراده مولي است وَ مَن رَزَقناهُ مِنّا رِزقاً حَسَناً که با كمال وسعت و عزّت و مكنت و ثروت زندگاني ميكند يُنفِقُ مِنهُ سِرًّا وَ جَهراً بزير دستان و فقراء و ارباب حاجات هم در سرّ بنحوي که طرف متوجّه نشود و هم در علن که سؤال كند يا مشاهده شود يا منفق را بشناسد هَل يَستَوُونَ در عزت و احترام در نزد مردم الحمد للّه حمد
جلد 12 - صفحه 159
و ثنا مخصوص بخداوند متعال است که تمام خوبيها و تفضلات و عنايات از جانب او است بَل أَكثَرُهُم لا يَعلَمُونَ نه فرق بين حق و باطل ميگذارند و نه شكر گذار نعم الهيه ميشوند و نه نظر باو دارند و تمام آنچه دارند مستند باسباب ظاهريه ميپندارند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 75)- دو مثال زنده برای مؤمن و کافر! در تعقیب آیات گذشته که از ایمان و کفر و مؤمنان و مشرکان سخن میگفت در این آیه و آیه بعد با ذکر دو مثال زنده و روشن، حال این دو گروه را مشخص میکند:
در نخستین مثال، «مشرکان» را به برده مملوکی که توانایی هیچ چیز را ندارد، و «مؤمنان» را به انسان غنی و بینیازی که از امکانات خود همگان را بهرهمند میسازد تشبیه میکند، و میگوید: «خداوند مثالی زده: برده مملوکی را که قادر بر هیچ چیز نیست»! (ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْداً مَمْلُوکاً لا یَقْدِرُ عَلی شَیْءٍ).
آری! بنده بندگان خدا بودن، نتیجهای جز اسارت و محدودیت از هر نظر نخواهد داشت.
و در مقابل آن انسان با ایمانی را مثل زده، میفرماید: «و کسی که از جانب خویش به او رزق حسن (و انواع روزیها و مواهب پاکیزه) بخشیدهایم» (وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً).
«این انسان (آزاده با داشتن امکانات فراوان) پنهان و آشکار از آنچه در اختیار دارد انفاق میکند» (فَهُوَ یُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً).
«آیا این دو نفر یکسانند؟!» (هَلْ یَسْتَوُونَ). مسلما نه! بنابراین «همه حمد و ستایش مخصوص خداست» (الْحَمْدُ لِلَّهِ).
خداوندی که بندهاش آزاده و پرقدرت و پربخشش است، نه از آن بتها که بندگانشان آن چنان ناتوان و محدود و بیقدرت و اسیرند! «ولی اکثر آنها (مشرکان) نمیدانند» (بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر جامع البیان.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص481.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.