آیه 66 سوره مؤمنون
<<65 | آیه 66 سوره مؤمنون | 67>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
زیرا همانا آیات من بر شما تلاوت میشد و شما واپس میرفتید (و بر کفر میافزودید).
همانا آیات من را بر شما می خواندند وشما به پشت سرتان به قهقرا برمی گشتید [تا آن را نشنوید!]
در حقيقت، آيات من بر شما خوانده مىشد و شما بوديد كه همواره به قهقرا مىرفتيد.
آيات من برايتان خوانده مىشد و شما نمىپذيرفتيد و پسپس مىرفتيد.
(آیا فراموش کردهاید که) در گذشته آیات من پیوسته بر شما خوانده میشد؛ امّا شما اعراض کرده به عقب بازمیگشتید؟!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- تنكصون: نكص: اگر با «عن» باشد به معنى امتناع و خوددارى است «نكص عن الامر» يعنى از كار خوددارى كرد. و اگر با «على» باشد به معنى رجوع است، در آيه معناى دوم مراد است.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قَدْ كانَتْ آياتِي تُتْلى عَلَيْكُمْ فَكُنْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ تَنْكِصُونَ «66» مُسْتَكْبِرِينَ بِهِ سامِراً تَهْجُرُونَ «67»
همانا آيات من به طور مداوم بر شما تلاوت مىشد ولى شما اعراض كرده، به عقب باز مىگشتيد. در حالى كه نسبت به آن (پيامبر و قرآن) تكبّر مىورزيديد و شبها تا ديروقت بدگويى مىكرديد.
نکته ها
«نكوص» به معناى بازگشت به عقب است و «عَلى أَعْقابِكُمْ» تأكيد آن است.
«سامر» از «سمر» به معناى گفت وگوى شبانه است.
«هجر» به معناى جدايى و «هجر» ناسزا و فحش را گويند كه سبب جدايى است.
جلد 6 - صفحه 114
پیام ها
1- ارتجاع واعراض از حقّ، از اوصاف مرفّهان ومستكبران است. «فَكُنْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ تَنْكِصُونَ»
2- بىاعتنايى به انبيا، نشانهى رشد و ترقّى نيست، بلكه عامل سقوط و عقبگرد است. دستورات و قوانين الهى، عامل رسيدن به تكامل و اعراض از آنها مايهى سقوط است. «أَعْقابِكُمْ تَنْكِصُونَ»
3- بدتر از عقبگرد واعراض از حقّ، آن است كه هدف از اين عمل، استكبار باشد. «مُسْتَكْبِرِينَ بِهِ»
4- كسى كه روز منطق ندارد، شب ياوهسرايى مىكند. «سامِراً تَهْجُرُونَ»
5- كسى كه حرف حساب ندارد، فحش مىدهد. «تَهْجُرُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قَدْ كانَتْ آياتِي تُتْلى عَلَيْكُمْ فَكُنْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ تَنْكِصُونَ (66)
«1». تفسير ابو الفتوح رازى، ج 8، ص 149، چاپ اسلاميّه.
جلد 9 - صفحه 155
قَدْ كانَتْ آياتِي تُتْلى عَلَيْكُمْ: بتحقيق پيش از اين آيات قرآن من خوانده مىشد بر شما. فَكُنْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ تَنْكِصُونَ: پس بوديد شما بر پاشنههاى خود باز مىگرديد، يعنى به قهقرى برمىگشتيد و كلام مرا نمىشنيديد. و اين زشت ترين تمام رفتنها باشد، خداوند تشبيه فرمود حال آنها را به اقبح حال رونده. سيبويه گفته: براى آنكه كسى كه چنين رود جاى پاى خود را نبيند و نداند پاى به كجا مىگذارد و به نادانى و كوركورانه رود، و البته ايمن نباشد از مخاطره. «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها وَ لَدَيْنا كِتابٌ يَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ (62) بَلْ قُلُوبُهُمْ فِي غَمْرَةٍ مِنْ هذا وَ لَهُمْ أَعْمالٌ مِنْ دُونِ ذلِكَ هُمْ لَها عامِلُونَ (63) حَتَّى إِذا أَخَذْنا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذابِ إِذا هُمْ يَجْأَرُونَ (64) لا تَجْأَرُوا الْيَوْمَ إِنَّكُمْ مِنَّا لا تُنْصَرُونَ (65) قَدْ كانَتْ آياتِي تُتْلى عَلَيْكُمْ فَكُنْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ تَنْكِصُونَ (66)
مُسْتَكْبِرِينَ بِهِ سامِراً تَهْجُرُونَ (67) أَ فَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جاءَهُمْ ما لَمْ يَأْتِ آباءَهُمُ الْأَوَّلِينَ (68) أَمْ لَمْ يَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ (69) أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جاءَهُمْ بِالْحَقِّ وَ أَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ (70)
ترجمه
- و تكليف نميكنيم نفسى را مگر بقدر وسعش و نزد ما كتابى است كه
جلد 3 صفحه 645
سخن ميگويد بحق و آنان ظلم كرده نميشوند
بلكه دلهاشان در غفلت است از اين و مر آنها را كردارها است جز اين كه باشند مر آنها را كنندگان
تا چون بگيريم متنعّمان آنها را بعذاب آنگاه آنان زارى كنند
زارى مكنيد امروز همانا شما از ما يارى كرده نخواهيد شد
بتحقيق بود آيتهاى من كه خوانده ميشد بر شما پس بوديد كه بر پاشنههاتان بر ميگشتيد
تكبّر كنان بآن افسانه در شب گويانى كه ياوه سرائى ميكرديد
آيا پس تأمّل نكردند آن گفتار را يا آمد آنها را آنچه نيامد پدرانشان را كه بودند پيشينيان
يا نشناختند رسولشان را پس آنها مر او را باشند انكار كنندگان
يا ميگفتند در او جنونى است بلكه آمد آنها را بحق و بيشترشان بودند مر حقّ را ناخوش دارندگان.
تفسير
- خداوند منّان بعد از ذكر اوصاف اهل ايمان براى ترغيب ايشان بعبادت و تسهيل بر آنها در امر اطاعت نفى فرمود تكليف زائد از وسع را كه بقدر طاقت است و اثبات فرمود مقدار وسع را كه كمتر از طاقت است و اعلام فرمود بوجود صحيفه اعمال بندگان نزد خداوند و آن كتابى است كه ناطق و شاهد بحقّ و راستى و درستى است و مخالف با واقع و حقيقت در آن يافت نميشود و تمام اعمال عباد از خوب و بد و كوچك و بزرگ در آن ثبت است براى آنكه در وقت پاداش بكسى ظلم نشود بزيادى عقاب يا كمى ثواب از ميزان عمل و استحقاقش و فرمود ولى كفّار دلهاشان فرو رفته در گرداب جهل و غفلت از چنين كتابى يا از قرآن كه قمّى ره فرموده و از براى آنها است اعمال زشت ديگرى غير از آن خوض در جهل و غفلت و لازمش كه كفر و شرك است از قبيل آزار و ايذاء پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و سخريّه آنسرور و اعتراضات واهى بر قرآن و گمراه نمودن مسلمانان و امثال اينها از اعمال قبيحهئى كه مرتكب ميشوند آن اعمال را تا وقتى كه بگيريم ما متنعّمان يا بزرگان آنها را كه قمّى ره فرموده بعذاب دنيا يا آخرت چنانچه گفتهاند كه مراد جنگ بدر است كه در آن بزرگانشان كشته شدند يا گرسنگى و قحطى است كه بنفرين پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مبتلا بآن شدند بطوريكه سگ و مردار و كثافات و اولاد خودشان را خوردند پس ناگهان ضجّه و زارى ميكنند و استغاثه و توبه مينمايند و قبول نميشود كه مشعر بآنستكه مراد عذاب آخرت است چنانچه خداوند در جواب آنها
جلد 3 صفحه 646
فرموده بيخود ضجّه و زارى نكنيد امروز روزى نيست كه بشما از ما كمكى برسد شما همان كسانى هستيد كه آيات ما را بر شما پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تلاوت ميكرد و شما در حاليكه مستقرّ بر پاشنههاى پاهاتان بوديد بقهقرى رجوع ميكرديد و پسكى ميرفتيد و بعقب برميگشتيد و رو گردان بوديد از ذكر خدا و شنيدن آيات او و عمل بآنها و كارتان مانند رفتارتان قبيح بود در حالى كه تكبّر مينموديد بتكذيب قرآن يا به پيغمبر يا بحرم مكّه بآنكه ميگفتيد ما نگهدار آنيم و كسى بر آن تاكنون مسلّط نشده و بنابراين مرجع ضمير در به مذكور نيست و بايد بقرائن و شهرت گفتار آنها در خارج معلوم شود و بنظر حقير محتمل است به نكص كه مستفاد از تنكصون است رجوع شود يعنى با آنكه باين عمل قبيح خودتان كه رجوع بقهقرى باشد افتخار و تكبّر ميكرديد در حالى كه بطعن در قرآن و غيبت از پيغمبر و استهزاء بآن سرور در شب سخنرانى و افسانهگوئى ميكرديد و نيز مانند بيماران كه هذيان ميگويند بيهودهگوئى و ياوه سرائى مينموديد يا دورى ميجستيد از ذكر خدا و مواعظ پيغمبر و اندرز مسلمانان يا فحش و ناسزا ميگفتيد چون تهجرون بضمّ تاء و كسر جيم نيز قرائت شده است و آن كلمه يا مأخوذ از هجر بمعناى دورى يا هذيان است يا مأخوذ از هجر بضمّ بمعناى فحش و ناسزا است و در اينصورت غالبا از باب افعال ميآيد پس اين قرائت مناسب با معناى اخير است و اخيرا خداوند احتمالات متصوّره براى سبب ايمان نياوردن آنها را ذكر و نفى فرموده مگر يك احتمال كه آنرا اثبات فرموده باين تقريب كه آيا آنها تفكّر و تدبّر و تأمّل ننمودند در قول خداوند كه قرآن است تا بدانند كه آن معجزه و اتيانش از عهده بشر بيرون است و دلالت بر نبوّت آورنده آن دارد يا تاكنون اين اتّفاق نيفتاده كه پيغمبرى از جانب خدا آمده باشد و كتابى آورده باشد و اين زمان پيغمبر آمده و كتاب آورده و اين امر در نياكان و پيشينيان آنها بىسابقه بوده لذا مستبعد شمردهاند و ايمان نياوردهاند يا نشناختند پيغمبر خودشان محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بامانت و صداقت و شرافت و ساير صفات حسنه كه لايق شأن انبياء است لذا منكر نبوّت او شدند يا تصوّر ميكنند در او جنونى است كه اين اظهارات را مينمايد هيچ يك از اين احتمالات نميرود چون آنها اهل لسانند و بخوبى فصاحت و بلاغت و ساير جهات اعجاز قرآن
جلد 3 صفحه 647
را درك ميكنند و از اولاد ابراهيم و اسمعيل عليهما السلامند و ميدانند كه انبياء عظام و كتب سماوى براى اجداد و پيشينيان آنها از طرف خداوند آمده و پيغمبر خودشان محمّد بن عبد اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بتمام اوصاف كماليّه كه مثل و مانند نداشته و ندارد شناختهاند و ميدانند كه ديوانه نيست بلكه اعقل و اعلم و اكمل و ارشد از همه آنها است فقط چيزى كه هست آنستكه اينها با آنكه ميدانند دعوى نبوت او صدق و كتابش بر حقّ است بيشترشان طبعا از قبول حق كراهت دارند چون حقّ تلخ و مخالف با شهوات و هواى نفس آنها است لذا زير بار نميروند بلى ممكن است بعضى براى سرزنش اقوامشان يا كمى ادراك و شعورشان يا بىفكرى و عدم توجّه بعلائم صدق ايمان نياورده باشند ولى اين عدّه كمند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قَد كانَت آياتِي تُتلي عَلَيكُم فَكُنتُم عَلي أَعقابِكُم تَنكِصُونَ (66)
به تحقيق بود آيات من که بر شما تلاوت ميشد پس بوديد شما که عقب عقب بطور قهقري برميگشتيد.
(قَد كانَت آياتِي) آيات قرآن از بيان توحيد و رسالت انبياء و كيفيات معاد و بيان احكام و مواعظ و نصايح و قصص انبياء سلف و امم سابقه و غير اينها.
(تُتلي عَلَيكُم) که پيغمبر اكرم بر شما تلاوت ميفرمود و مؤمنين بر شما ابلاغ ميكردند نظر به اينكه بر خلاف هواهاي نفسانيه شما بود منكر توحيد بوديد و غير او را پرستش ميكرديد و منكر رسالت بوديد و او را كذاب و ساحر و مجنون و مفتري ميدانستيد و منكر معاد بوديد که پس از مردن پوسيده و ريسيده ميشديد و ديگر عود نميكرديد و احكام را هم پشت پا ميزديد و باختراعات خود عمل ميكرديد که ميفرمايد:
(وَ ما كانَ صَلاتُهُم عِندَ البَيتِ إِلّا مُكاءً وَ تَصدِيَةً) انفال آيه 35 و معاصي الهيه را مرتكب ميشديد و هزار عيب ديگر.
(فَكُنتُم عَلي أَعقابِكُم) عقب عقب ميرفتيد و دور ميشديد که اصلا نشنويد.
(تَنكِصُونَ) بطور قهقري که روي شما بطرف حضرت رسالت و مؤمنين بود بود که نبادا تعقيب شما كنند و پشت شما بطرفي بود که ميرفتيد فعلا نتيجه افعال خود را مشاهده كنيد اما در دنيا به قتل و ذلت و قحط و ساير بليات و در آخرت به عذاب و جهنم و خلود و غضب الهي گرفتار شديد و ياور و ناصر و معيني هم نداريد.
428
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 66)- این آیه در حقیقت بیان علت این سر نوشت شوم است، میگوید:
آیا فراموش کردهاید که: «در گذشته آیات من بطور مداوم بر شما خوانده میشد اما (به جای این که از آن، درس بیاموزید و بیدار شوید) اعراض میکردید و به عقب باز میگشتید» (قَدْ کانَتْ آیاتِی تُتْلی عَلَیْکُمْ فَکُنْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ تَنْکِصُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج7، ص137
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم