آیه 57 سوره نمل
<<56 | آیه 57 سوره نمل | 58>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
ما هم لوط را با همه اهل بیتش جز زن (کافر) او که مقدر کردیم که میان اهل عذاب باقی ماند همه را نجات دادیم.
پس او و خانواده اش را نجات دادیم مگر همسرش را که مقدر کرده بودیم در باقی ماندگان [در شهر برای هلاکت بماند.]
پس او و خانوادهاش را نجات داديم، جز زنش را كه مقدّر كرديم از باقىماندگان [در خاكستر آتش] باشد.
او و كسانش، جز زنش، را نجات داديم. چنان خواستيم كه آن زن از بازماندگان باشد.
ما او و خانوادهاش را نجات دادیم، بجز همسرش که مقدّر کردیم جزء باقیماندگان (در آن شهر) باشد!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- غابرين: غابر كسى را گويند كه بعد از رفتن ديگرى باقى ماند. «غابرين»: ماندگان.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَأَنْجَيْناهُ وَ أَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْناها مِنَ الْغابِرِينَ «57»
پس ما لوط و خانوادهاش را نجات داديم، جز زنش را كه (به خاطر انحراف) مقدّر كرده بوديم از بازماندگان (و هلاك شدگان در آن شهر) باشد.
تفسير نور(10جلدى)، ج6، ص: 439
وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ مَطَراً فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ «58»
سپس بارانى (از سنگ) بر سر آنها باريديم (و همگى زير آن دفن شدند) و چه بد است باران انذار شدگان.
نکته ها
كلمهى «غابرين» به معناى بازماندگان و هلاك شدگان است، اين كلمه هفت بار در قرآن به كار رفته و تمام هفت مورد دربارهى همسر لوط است.
مراد از باران، گِل سخت است، به دليل آيهى «وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ» «1»
خداوند بارها نجات مؤمنان و خوش عاقبتى متّقين را وعده داده و تحقّق آن را در تاريخ انبيا و امّتها بيان كرده است، از جمله:
الف: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا» «2» ما قطعاً پيامبران و كسانى را كه ايمان آوردهاند يارى خواهيم كرد.
ب: «حَقًّا عَلَيْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنِينَ» «3» بر ما لازم است كه اهل ايمان را نجات دهيم.
پیام ها
1- ثمرهى تقوا و پاكدامنى در دنيا، نجات از قهر الهى است. «فَأَنْجَيْناهُ»
2- نجات الهى از طريق اسباب طبيعى است. (لوط به امر خدا از منطقه خارج شد تا نجات پيدا كند). «فَأَنْجَيْناهُ»
3- رهبران الهى، تحت حمايت خداوند هستند. «فَأَنْجَيْناهُ»
4- زن در انتخاب عقيده، مستقلّ است ونظام خانوادگى، محيط زندگى و وابستگى اقتصادى به شوهر، او را در انتخاب عقيده و عمل مجبور نمىكند. «إِلَّا امْرَأَتَهُ»
5- وابستگى، عامل نجات نيست؛ شايستگى لازم است. «إِلَّا امْرَأَتَهُ»
«1». حجر، 74.
«2». غافر، 51.
«3». يونس، 103.
جلد 6 - صفحه 440
6- در كيفر و مجازات متخلفان، تحت تأثير روابط قرار نگيريد. «إِلَّا امْرَأَتَهُ»
7- در برخوردها، حساب هر كسى را جداگانه بررسى كنيم؛ انحراف همسر، به پاكى شوهر ضررى نمىزند. فَأَنْجَيْناهُ ... إِلَّا امْرَأَتَهُ (همسر پيامبر مىتواند دوزخى باشد)
8- گاهى همسر، عامل نفوذى مخالفان است. (هرگاه زمينهاى براى لواط پيدا مىشد، مثلًا اگر مهمانان زيبا صورتى به خانهى حضرت لوط مىآمدند، اين زن مردم را خبر مىكرد و به گناه ديگران راضى بود). «إِلَّا امْرَأَتَهُ»
9- مقدرات الهى، به عملكرد خود انسان بستگى دارد. «قَدَّرْناها»
10- كسانى كه با لواط توليد نسل را قطع مىكنند، با سنگباران شدن، نسل خودشان قطع مىشود. «أَمْطَرْنا»
11- تغيير مسير ازدواج، به همجنسبازى، و تغيير قانون خلقت، سبب تغيير باران رحمت به باران عذاب مىشود. «فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ»
12- عقابهاى الهى، بعد از اتمام حجّت است. «مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَأَنْجَيْناهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْناها مِنَ الْغابِرِينَ (57)
فَأَنْجَيْناهُ وَ أَهْلَهُ: پس نجات داديم لوط عليه السّلام و كسان او را كه مؤمنين به او و دختران او بودند از هلاكت، إِلَّا امْرَأَتَهُ: مگر زن او را، قَدَّرْناها مِنَ الْغابِرِينَ: مقدر ساختيم و حكم فرموديم بودن او را از باقيماندگان در عذاب با قوم لوط به جهت كفر و نمّامى او كه آتش روشن نمود در بام خانه و قوم را از واقعه خبردار كرد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ (54) أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ (55) فَما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِنْ قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُناسٌ يَتَطَهَّرُونَ (56) فَأَنْجَيْناهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْناها مِنَ الْغابِرِينَ (57) وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ مَطَراً فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ (58)
قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلى عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفى آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ (59) أَمَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ (60) أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَراراً وَ جَعَلَ خِلالَها أَنْهاراً وَ جَعَلَ لَها رَواسِيَ وَ جَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حاجِزاً أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ (61)
ترجمه
و فرستاديم لوط را هنگاميكه گفت به قومش آيا ميكنيد كار زشت را با آنكه شما مىبينيد
آيا هر آينه شما ميآئيد نزد مردان از روى شهوت بجاى زنان بلكه شما گروهى هستيد كه نادانى ميكنيد
پس نبود جواب قومش مگر آنكه گفتند بيرون كنيد آل لوط را از بلد خودتان همانا ايشان مردمانى هستند كه ميخواهند پاك باشند
پس رهانيديم او و اهلش را مگر زنش كه مقدّر كرديم او را كه باشد از بازماندگان
و بارانديم بر آنها بارانى پس بد بود باران بيم داده شدگان
بگو ستايش مر خدا را است و سلام بر بندگانش كه برگزيد آيا خدا بهتر است يا آنچه براى او شريك قرار ميدهند
آيا كيست كه آفريد آسمانها و زمين را و فرو فرستاد براى شما از آسمان آبى پس رويانيديم بآن باغهاى خرّم نباشد براى شما كه برويانيد درخت آنها را آيا معبودى است با خدا بلكه آنهايند گروهى كه عدول ميكنند
آيا كيست كه گردانيد زمين را قرارگاه و قرار داد در ميانش نهرها و قرار داد برايش كوههاى ثابت و قرار داد ميان دو دريا حائلى آيا خدائى است با خدا بلكه بيشترشان نميدانند.
تفسير
خداوند متعال عطف فرمود بر قصه حضرت صالح قصه حضرت لوط
جلد 4 صفحه 158
پيغمبر را باين تقريب كه و فرستاديم لوط را بر قومش به پيغمبرى وقتى كه بآنها فرمود بر سبيل انكار كه آيا شما مرتكب كار زشت لواط ميشويد با آنكه ميدانيد و مىبينيد زشتى و كثافت و خباثت آنرا يا در مرئى و منظر يكديگر اقدام باين عمل ناشايسته مينمائيد و آن عمل ناشايسته كه قابل انكار است آنستكه شما از روى شهوت ميآئيد نزد مردان و نميرويد نزد زنان با آنكه خداوند آنها را براى اين عمل خلق فرموده براى شما شما راه را گم كرده و بجهالت و نادانى افتادهايد و پاك را گذارده پليد را اختيار نمودهايد و قوم در جواب عاجز مانده ناچار گفتند لوط و كسانش را از بلد خودتان بيرون كنيد كه آنها مردمانى هستند كه ميخواهند پاك و پاكيزه و منزّه و مقدّس باشند گويا مقصودشان تمسخر و استهزاء بود و خداوند او و كسانش را از ميان آنها بيرون برد و از شرّشان نجات داد و از عذاب خلاص فرمود مگر زن او را كه با آنها همدست بود و در ميان آنها باقى ماند و بعذاب گرفتار گرديد و خداوند باران بدى از سنگ بر آنها نازل فرمود كه همه هلاك شدند با آنكه قبلا بآن بيم داده شده بودند و شرح اين قضايا مكرر ذكر شده است و بعضى قدرنا بتخفيف قرائت نمودهاند و براى اداء شكر اين نعمت كه غلبه دوستان خدا بر دشمنان او است بحبيب خود دستور فرموده كه حمد خدا را بجا آورد و تحيّت و سلام فرمايد بر بندگان برگزيده خدا كه اكمل افراد ايشان اهل بيت اطهارند و بعدا فرموده حال ببينيد اى شنوندگان اين قضاياى تاريخى آيا خداى يگانه بهتر است براى ستايش و پرستش يا بتهاى بى شعور بى كاره كه قادر بر هيچ امرى نيستند و نتوانستند پرستش كنندگان خود را از عذاب خدا نجات دهند و تشركون بتاء نيز قرائت شده و بنابراين خطاب بمشركين مكه است كه براى الزام آنها ذكر شده و نيز فرموده آيا كسيكه آسمانها و زمين پر وسعت و نعمت را خلق فرموده و باران رحمتش را از آسمان بر شما فرود آورده و بوستانهاى خرّم خوش منظر با بهجت و طراوت را بآن براى شما ايجاد و احداث فرموده كه شما هيچ يك درخت از آنرا نمىتوانيد بخودى خود برويانيد آيا ميشود با چنين خدائى خداى ديگرى باشد با آنكه واضح است كه همه كار يك مدير و لوازم يك اداره است بلكه معلوم است كه اهل شرك عدول نمودند از حق بباطل آيا
جلد 4 صفحه 159
كسيكه زمين را قابل سكونت و قرارگاه بنى آدم قرار داد و وسائل معيشت آنها را در آن فراهم فرمود بجريان نهرها در خلال و جوانب و اطراف آن و احداث كوههاى بلند براى سنگينى و آرامى زمين و استخراج معادن و جريان آب و امثال اين منافع و قرار داد ميان دو دريا و مجمع دو آب شور و شيرين مانع و حائل كه مخلوط بيكديگر نميشوند و شما آنرا مشاهده ميكنيد چنانچه در سوره فرقان گذشت آيا چنين خدائى شريك دارد و چنين قدرتى محتاج بكمك است و سزاوار است كه جمادات را با او شريك در پرستش قرار داد البته بيشتر كسانى كه مشرك ميباشند نميدانند ادلّه توحيد را و از اين معانى غافلند و بعضى هم از باب تعصّب و عناد بكفر و الحاد تشبّث نمودهاند و عدول از غيبت بتكلم در فأنبتنا براى تأكيد اختصاص فعل است بذات احديّت و لذا بعدا صريحا از غير نفى فرموده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَأَنجَيناهُ وَ أَهلَهُ إِلاّ امرَأَتَهُ قَدَّرناها مِنَ الغابِرِينَ (57)
پس نجات داديم او را و اهل او را مگر زن او را که تقدير كرديم آن زن را از بازماندگان در بلا و هلاكت.
طريقه نجات او را خداوند در ساير سور بيان فرموده که ملائكه بر او نازل شدند بصورت زيبا بسيار خوش صورت و او در مزرعه بود و آنها را مخفيانه برد در منزل بعنوان ضيافت که مبادا قوم نسبت بآنها جسارت و دست درازي كنند، زن لوط بالاي بام آتش روشن كرد قوم مطلع شدند آمدند بخيال سويي نسبت بآنها چشمهاي آنها كور شد آنها را نديدند ملائكه گفتند ما آمدهايم براي هلاكت قوم شما شبانه اهل خود را برداريد و از اينکه شهر خارج شويد مگر زن خود را که او بايد هلاك شود و صبح پس از بيرون رفتن شما اينکه قوم را هلاك خواهيم كرد چنانچه ميفرمايد وَ لَقَد راوَدُوهُ عَن ضَيفِهِ فَطَمَسنا أَعيُنَهُم (قمر آيه 37) و ميفرمايد فَلَمّا جاءَ آلَ لُوطٍ المُرسَلُونَ قالَ إِنَّكُم قَومٌ مُنكَرُونَ قالُوا بَل جِئناكَ بِما كانُوا فِيهِ يَمتَرُونَ
جلد 14 - صفحه 162
وَ أَتَيناكَ بِالحَقِّ وَ إِنّا لَصادِقُونَ فَأَسرِ بِأَهلِكَ بِقِطعٍ مِنَ اللَّيلِ وَ اتَّبِع أَدبارَهُم وَ لا يَلتَفِت مِنكُم أَحَدٌ وَ امضُوا حَيثُ تُؤمَرُونَ وَ قَضَينا إِلَيهِ ذلِكَ الأَمرَ أَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقطُوعٌ مُصبِحِينَ وَ جاءَ أَهلُ المَدِينَةِ يَستَبشِرُونَ قالَ إِنَّ هؤُلاءِ ضَيفِي فَلا تَفضَحُونِ وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ لا تُخزُونِ قالُوا أَ وَ لَم نَنهَكَ عَنِ العالَمِينَ قالَ هؤُلاءِ بَناتِي إِن كُنتُم فاعِلِينَ (حجر آيه 61 الي 71) يازده آيه شرحش در محلش گذشت.
(فَأَنجَيناهُ وَ أَهلَهُ) نجات بخشيديم او و اهل او را.
(إِلّا امرَأَتَهُ قَدَّرناها مِنَ الغابِرِينَ) غابر بمعني باقي مانده واگذار شده که با لوط و اهلش بيرون نرفت و در عذاب با قوم باقي ماند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 57)- در روایات آمده است که لوط حدود سی سال آنها را تبلیغ کرد ولی جز خانوادهاش- آن هم به استثنای همسرش که با مشرکان هم عقیده شد- به او ایمان نیاوردند.
بدیهی است چنین گروهی که امید اصلاحشان نیست جائی در عالم حیات ندارند و باید طومار زندگانیشان در هم پیچیده شود.
لذا در این آیه میگوید: «پس ما لوط و خاندانش را رهایی بخشیدیم به جز همسرش که مقدر کردیم او جزء باقیماندگان باشد» (فَأَنْجَیْناهُ وَ أَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْناها مِنَ الْغابِرِینَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج7، ص468
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم