آیه 53 سوره انفال
<<52 | آیه 53 سوره انفال | 54>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
این (عذاب) از آن جهت است که خدا بر آن نیست که نعمتی را که به قومی عطا کرد تغییر دهد تا وقتی که آن قوم حال خود را تغییر دهند، و خدا شنوا و داناست.
این [کیفر سخت] به سبب این است که خدا بر آن نیست که نعمتی را که به قومی عطا کرده [به عذاب و نقمت] تغییر دهد تا زمانی که آنان آنچه را در خود [از عقاید حقّه، حالات پاک و اخلاق حسنه ای که] دارند [به کفر، شرک، عصیان و گناه] تغییر دهند؛ و یقیناً خدا شنوا و داناست.
اين [كيفر] بدان سبب است كه خداوند نعمتى را كه بر قومى ارزانى داشته تغيير نمىدهد، مگر آنكه آنان آنچه را در دل دارند تغيير دهند، و خدا شنواى داناست.
زيرا خدا نعمتى را كه به قومى ارزانى داشته است، دگرگون نسازد، تا آن قوم خود دگرگون شوند. و خدا شنوا و داناست.
این، بخاطر آن است که خداوند، هیچ نعمتی را که به گروهی داده، تغییر نمیدهد؛ جز آنکه آنها خودشان را تغییر دهند؛ و خداوند، شنوا و داناست!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«ذلِکَ»: این عذاب و کیفر قریشیان.
«مَا بِأَنفُسِهِمْ»: رفتار و کردارشان. نیّات و افکارشان.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ «53»
آن (كيفر) بدين سبب است كه خداوند، نعمتى را كه به قومى عطا كرده، تغيير نمىدهد، مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند، و همانا خداوند، بسيار شنوا و داناست.
نکته ها
در احاديث متعدّدى عواملى مانند: ظلم و گناه، سبب تغيير نعمتهاى الهى به حساب آمدهاند، چنانكه بازگشت از گناه و انحراف و حركت در مسير حقّ، موجب سرازير شدن انواع نعمتهاى الهى است. «1»
گناهان و ستمها، انسان را از لياقت بهرهورى از لطف الهى دور مىكند. چنانكه حضرت على عليه السلام در خطبه قاصعه بدان اشاره كرده و در دعاى كميل مىخوانيم: الّلهم اغفر لى الذنوب الّتى تهتك العصم ... الّلهم اغفر لى الذّنوب الّتى تغيّر النّعم ...
در نامه حضرت على عليه السلام به مالك اشتر مىخوانيم: «هيچ چيز مانند ظلم وستم، نعمتهاى الهى را تغيير نمىدهد، چون خداوند نالهى مظلوم را مىشنود، در كمين ظالمان است». «2»
امام صادق عليه السلام فرمودند: «همواره از سختىها و گرفتارىهاى روز و شب كه عقوبت معصيت و گناهان شماست، به خدا پناه ببريد». «3»
پیام ها
1- زوال نعمتها، از ناحيهى خودماست، وگرنه سنّت خدا بر استمرار نعمتهاست. ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً ... حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». نهجالبلاغه، نامه 53.
«3». كافى، ج 2، ص 269.
جلد 3 - صفحه 338
2- دادنها و گرفتنها از سوى خدا، قانونمند و حكيمانه است. لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً ... حَتَّى يُغَيِّرُوا ...
3- رحمت خداوند بر غضبش مقدّم است. «أَنْعَمَها عَلى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا»
4- در اسلام علاوه بر كيفر فردى، كيفرهاى اجتماعى نيز قانون دارد. «عَلى قَوْمٍ»
5- فطرت انسان، بر ايمان و پاكى استوار است و اين انسان است كه خود را تغيير مىدهد. «يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»
6- انسان، تاريخ را مىسازد، نه آنكه اقتصاد، جبر تاريخ و محيط، انسان را بسازد. «حَتَّى يُغَيِّرُوا ...» البتّه محيط و اقتصاد بىاثر نيست، ليكن نقش اصلى با ارادهى انسان است، و هيچ يك از آنها انسان را مجبور نمىكند.
7- افراد، جامعه را مىسازند و هرگونه تحوّل مثبت يا منفى در جامعه، بر پايهى تحوّلِ فكرى و فرهنگى افراد است. قَوْمٍ ... يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ
8- سعادت و شقاوت ملّتها، در گرو تحوّلات درونى آنهاست، نه قدرت و ثروت. «حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»
9- در تحليل سرنوشت جوامع، محور، روحيّهى مردم است، نه شانس، خرافات، نظامهاى حاكم، جبر تاريخ و ... «يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»
10- همهى ما در نظر خدا هستيم و كيفر كفّار متّكى بر علم گسترده خداوند است. «أَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (53)
بعد از آن، براى اعلام به جزاى اعمال، و نفى ظلم از ساحت جلال خود فرمايد:
ذلِكَ: اين مؤاخذه عقوبت پيشينيان و پسينيان، بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً: به سبب آنست كه حق تعالى نباشد گرداننده و تغيير دهنده، يعنى عادت سنيه الهيه نيست كه تغيير دهد و سلب فرمايد، نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى قَوْمٍ: نعمت و عطائى را كه انعام فرموده است بر سبيل تفضل بر گروهى از بندگان خود از كثرت نعمت و وسعت معيشت، و ثروت و امنيت و صحت و غيره، كه احصا و شماره آن ممكن نيست، حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ: تا وقتى كه آن قوم متنعم، تغيير و تبديل دهند حالات مقارنه نفوس خود را به حال بدتر. مراد تهديد قريش است كه حال بت پرستى خود را ضم نمودند آن را به معادات حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله
«1» اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، صفحه 269، حديث 6.
جلد 4 صفحه 361
و سلّم و قطع صله رحم و تكذيب قرآن و استهزاء آن و ايذاء و آزار مؤمنان، چنانكه امم سابقه كفر و شرك خود را علاوه نمودند به تكذيب رسل و قتل آنان، و بدان سبب مستأصل گشتند. يا معنى آنكه: تغيير ندهد منعم حقيقى نعم فايضه بر قومى را، مگر آنكه آن گروه متنعم تبديل دهند حالات مرضيه و حسنه خود را از طاعات و عبادات و خيرات به اعمال شنيعه سيئه از ارتكاب معاصى و شرورات كه اين افعال موجب شود تغيير نعم را. وَ أَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ: و بدرستى كه خداى تعالى شنوا است سخنان نافرجام كفار را. دانا است به عقايد باطله و اعمال قبيحه ايشان و به مكافات خواهند رسيد.
تنبيه: آيه شريفه دال است بر آنكه تغيير هر نعمتى نسبت به هر قوم و طايفهاى نباشد مگر آنكه تبديل دهند اخلاق و عادات خود را. پس سلب نعم مفيضه، به سبب سوء اختيار بنده باشد در افعال و اعمال.
چنانچه در كافى- باسناده عن ابى عبد اللّه عليه السّلام يقول: كان ابى يقول: انّ اللّه قضى قضاء حتما الّا ينعم على العبد بنعمة فيسلبها ايّاه حتّى يحدث العبد ذنبا يستحقّ بذلك النّقمة. «1» حضرت صادق عليه السّلام فرمايد: پدرم فرمود:
بتحقيق خداى تعالى حكم فرمود حتمى را كه انعام نفرمايد نعمتى را به بندهاى، پس سلب نمايد آن نعمت را از بنده، تا اينكه حادث كند بنده معصيتى را كه مستحق شود به آن گناه، نقمت را.
و ايضا فى الكافى- باسناده عن ابن محبوب عن الهيثم بن واقد الجزرىّ قال سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: انّ اللّه عزّ و جلّ بعث نبيّا من انبيائه الى قومه و اوحى اليه ان قل لقومك: انّه ليس من اهل قرية و لا ناس كانوا على طاعتى فاصابهم فيها سرّاء فتحوّلوا عمّا احبّ الى ما اكره الّا تحوّلت لهم عمّا يحبّون الى ما يكرهون، و ليس من اهل قرية و لا اهل بيت كانوا على معصيتى فاصابهم فيها ضرّاء فتحوّلوا عمّا يكرهون الى ما احبّ الّا تحوّلت لهم عمّا يكرهون الى ما يحبّون، و قل لهم انّ رحمتى سبقت غضبى فلا تقنطوا من رحمتى فانّه لا يتعاظم عندى ذنب اغفره، و قل لهم الّا يتعرّضوا معاندين بسخطى و لا
«1» مدرك پيشين، صفحه 273، حديث 22.
جلد 4 صفحه 362
يستخفّوا باوليائى فانّ لى سطوات عند غضبى لا يقوم لها شىء من خلقى. «1» از آن حضرت مروى است كه حق تعالى مبعوث نمود پيغمبرى را به قوم خود، و وحى فرمود به او كه: بگو به قوم خود بتحقيق شأن چنين است كه نيست اهل قريه و قومى كه باشند بر طاعت من، پس برسد ايشان را نعمت و مسرّت، و متحول شوند از طاعت من به معصيت من، مگر آنكه تغيير دهم ايشان را از خير و نعمتى كه دوست دارند به نقمت و ضرّاء كه ميل ندارند. و نيست هيچ اهل قريه و اهل بيتى كه باشند بر معصيت من، پس به آنها رسيد شدتى و متحول شدند از عصيان به طاعت من، مگر آنكه تبديل دهم براى ايشان نقمت را به نعمت. و بگو به ايشان بتحقيق رحمت من سبقت دارد بر غضب من، پس مأيوس نشويد از رحمت من، كه عظيم نيايد نزد من گناهى كه بيامرزم آن را. و بگو ايشان را كه متعرض نشوند معاندين به سخط من را به سبب احترام بر آنها، و استخفاف ننمايند اولياء مرا به كشتن يا زدن يا دشنام و اهانت و عدم متابعت و اعراض از مواعظ ايشان، زيرا خاصه ذات احديت من است سطواتى نزد غضب من كه هيچ چيز از خلق قوه و قدرت و تحمل آن را نخواهد داشت.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَفَرُوا بِآياتِ اللَّهِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ شَدِيدُ الْعِقابِ (52) ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (53) كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذَّبُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ فَأَهْلَكْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وَ كُلٌّ كانُوا ظالِمِينَ (54)
ترجمه
مانند عادت اتباع فرعون و آنانكه بودند پيش از آنها كافر شدند بآيتهاى خدا پس گرفت آنها را خدا بگناهانشان همانا خدا نيرومند سخت عقوبت است
اين براى آنستكه خدا نباشد تغيير دهنده نعمتى را كه انعام كرده بر جمعى تا آنكه تغيير دهند آنچه را باشد در خودهاشان و همانا خدا شنونده دانا است
مانند عادت اتباع فرعون و آنانكه بودند پيش از آنها كه تكذيب نمودند آيات پروردگارشان را پس هلاك كرديم آنها را براى گناهانشان و غرق نموديم فرعونيان را و همه بودند ستمكاران.
تفسير
عادت و طريقه و شيوه ناپسند كفار قريش در انكار نبوّت ختمى مرتبت و عداوت با آنحضرت مانند داب و ديدن و رويّه فرعونيان بود در انكار معجزات حضرت موسى (ع) و عناد با آنحضرت و مانند عادت اقوام سابقه بود از قبيل قوم عاد و ثمود با انبياء خودشان كه آنها منكر توحيد و رسالت شدند و خداوند بپاداش اعمالشان در دنيا و آخرت رساند و عقوبت الهى شديد است كسى نمىتواند دفع آنرا از خود بنمايد چنانچه قريش و فرعونيان و اقوام سابقه نتوانستند جلوگيرى كنند و اين عقوبت الهى براى آن بود
جلد 2 صفحه 543
كه عادت و طريقه الهيّه بر اين جارى شده است كه وقتى قوميرا بانواع نعم خود متنعّم فرمود ماداميكه آنها شكر گذارند نعم خود را از آنها سلب نمىفرمايد ولى بعد از كفران تبديل مىفرمايد نعمت آنها را به نقمت چه نعمتى است برتر و بالاتر از نعمت ارسال رسول و انزال كتاب و دين كامل كه خداوند بقريش و اهل مكه عنايت فرمود و آنها كفر ورزيدند و كفران نمودند و چه آزار و اذيتها كردند تا خداوند نعمت وجود پيغمبر (ص) را از آنها گرفت و آنحضرت بمدينه هجرت فرمود و در جنگ بدر جزاى اعمال زشت آنها را داد و خدا شنوا و دانا است كسى نمىتواند قول و فعل خود را از حق مستور نمايد و بر طبق آن پاداش ميدهد در كافى از امام صادق (ع) نقل نموده كه خدا بيكى از انبياء وحى فرمود كه بقوم خودش بگويد هر وقت قومى اطاعت مرا نمودند و من براى آنها خوشى مقدّر نمودم و تبديل نمودند محبوب مرا بمكروه منهم محبوب آنها را تبديل بمكروه مينمايم و هر وقت قومى معصيت مرا نمودند و من براى آنها ناخوشى مقدّر كردم و آنها مكروه مرا مبدّل نمودند بمحبوب منهم مكروه آنها را بمحبوب تبديل مينمايم و در خاتمه براى تاكيد تشبيه حال كفار قريش بسابقين آيه تكرار شده با مزيّت ذكر تكذيب آيات كه فرد اكمل كفران نعمت است و تصريح بهلاكت و كيفيّت آن نسبت بآل فرعون كه غرق بوده و آنكه تمام كفار و عصاة از سابقين و لا حقين ظالم بنفس خودشانند و ممكن است گفته شود اوّلا تشبيه شده است حال كفار قريش بفرعونيان در كفر و عصيان و ثانيا در تغيير حال از شكر بكفران و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ذلِكَ بِأَنَّ اللّهَ لَم يَكُ مُغَيِّراً نِعمَةً أَنعَمَها عَلي قَومٍ حَتّي يُغَيِّرُوا ما بِأَنفُسِهِم وَ أَنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (53)
و اينکه سبب آن اينکه است که خداوند چنين خدايي نيست که تغيير بدهد
جلد 8 - صفحه 144
نعمتي را که بقومي انعام فرموده تا اينكه آنها تغيير بدهند آنچه بنفوس خود بودند يعني كفر و عصيان پيدا كنند و بدرستي که خداوند شنوا و دانا است لَئِن شَكَرتُم لَأَزِيدَنَّكُم وَ لَئِن كَفَرتُم إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ ابراهيم آيه 7.
شكر نعمت نعمتت افزون كند
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 53)- سپس این موضوع را با ذکر ریشه اساسی مسأله، روشنتر میسازد و میگوید: «اینها همه به خاطر آن است که خداوند هر نعمت و موهبتی را به قوم و ملتی ببخشد هیچ گاه آن را دگرگون نمیسازد مگر این که خود آن جمعیت دگرگون شوند و تغییر یابند و خداوند شنوا و داناست» (ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها
ج2، ص162
عَلی قَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ)
.به تعبیر دیگر فیض رحمت خدا بیکران و عمومی و همگانی است ولی به تناسب شایستگیها و لیاقتها به مردم میرسد. چنانچه نعمتهای الهی را وسیلهای برای تکامل خویش ساختند و شکر آن را که همان استفاده صحیح است به جا آوردند، نعمتش را پایدار بلکه افزون میسازد اما هنگامی که این مواهب وسیلهای برای طغیان و ظلم و ناسپاسی و آلودگی گردد در این هنگام نعمتها را میگیرد و یا آن را تبدیل به بلا و مصیبت میکند، بنابراین دگرگونیها همواره از ناحیه ماست و گر نه مواهب الهی زوال ناپذیر است.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم