آیه 4 سوره ق

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه ۴ ق)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

قَدْ عَلِمْنَا مَا تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ ۖ وَعِنْدَنَا كِتَابٌ حَفِيظٌ

مشاهده آیه در سوره


<<3 آیه 4 سوره ق 5>>
سوره : سوره ق (50)
جزء : 26
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

(تعجب نکنند که) ما به آنچه زمین از آنها بکاهد کاملا آگاهیم و کتابی نگاهدارنده (لوح محفوظ که مشتمل بر همه حقایق عالم است) نزد ماست.

بی تردید ما آنچه را که زمین از اجسادشان می کاهد، می دانیم و نزد ما کتابی ضبط کننده [همه امور چون لوح محفوظ] است.

قطعاً دانسته‌ايم كه زمين [چه مقدار] از اجسادشان فرو مى‌كاهد. و پيش ما كتاب ضبطكننده‌اى است.

ما مى‌دانيم كه خاك چگونه از آنها خواهد كاست. و كتابى كه همه چيز در آن نگهدارى شده، نزد ماست.

ولی ما می‌دانیم آنچه را زمین از بدن آنها می‌کاهد؛ و نزد ما کتابی است که همه چیز در آن محفوظ است!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

We know what the earth diminishes from them, and with Us is a preserving Book.

We know indeed what the earth diminishes of them, and with Us is a writing that preserves.

We know that which the earth taketh of them, and with Us is a recording Book.

We already know how much of them the earth takes away: With Us is a record guarding (the full account).

معانی کلمات آیه

«کِتَابٌ»: مراد لوح محفوظ است. «حَفِیظٌ»: صیغه مبالغه است و به معنی بسیار نگاهدارنده تفصیلات و دقائق هر چیزی است و یا این که فَعیل به معنی فاعِل، یعنی حافِظ است . یا فَعیل به معنی مَفْعول، یعنی مَحْفوظ از خطر اشتباه و بدور از دسترس است.

نزول

این آیه درباره ابى بن خلف نازل شده که به ابوجهل گفته بود من از محمد در تعجب و شگفتم سپس استخوان پوسیده اى در دست گرفت و گفت: محمد مى پندارد که این استخوان دوباره زنده می‌شود.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً ذلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ «3»

آيا هنگامى كه مرديم و خاك شديم (دوباره زنده مى‌شويم؟) اين بازگشتى‌ دور (از عقل و انتظار) است.

«1». نجم، 59.

«2». رعد، 5.

«3». واقعه، 77.

جلد 9 - صفحه 208

قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا كِتابٌ حَفِيظٌ «4»

بدون شك هر چه را زمين از آنان مى‌كاهد، مى‌دانيم و نزد ما كتابى است كه (همه چيز را در خود) حفظ مى‌كند.

بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ «5»

بلكه سخن حق را چون به سراغشان آمد، تكذيب كردند، پس در كار (نبوّت و معاد) سردرگُم و آشفته هستند.

نکته ها

مراد كفّار از «رَجْعٌ بَعِيدٌ»، بعيد بودن از نظر عقل و عادت است. يعنى بازگشت دوباره انسان، از جهت عقل و عادت، امرى بعيد است. بنابراين آنها دليلى بر انكار معاد ندارند و تنها استبعاد مى‌كنند.

«مَرِيجٍ» به معناى اختلاط و آشفتگى است. چنانكه قرآن در مورد اختلاط آب‌هاى دو دريا مى‌فرمايد: «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ» «1» كلمه‌ «مَرِيجٍ» در قرآن تنها يكبار بكار رفته آن هم در قالب صفت مشبهه كه حاكى از تداوم تحيّر و سردرگمى كفّار است.

پیام ها

1- توجّه به معاد و حيات پس از مرگ، محور هشدار انبيا است. جاءَهُمْ مُنْذِرٌ ... ذلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ

2- به سؤالات و شبهات اعتقادى پاسخ دهيد. تعجّب كفّار، ناشى از متلاشى شدن جسد انسان در زمين است كه قرآن پاسخ مى‌دهد: ما اين فرسايش را مى‌دانيم. أَ إِذا مِتْنا ... قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ‌

3- تمام تحوّلات و تغييرات مادّى حساب و كتاب داشته و زير نظر خداست. «قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ»

«1». الرّحمن، 19.

جلد 9 - صفحه 209

4- زمين، خاصيّت فرسايش دهندگى دارد. «تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ»

5- علم خداوند به ذرّات هستى، منافاتى با ثبت و ضبط امور ندارد. عَلِمْنا ... وَ عِنْدَنا كِتابٌ‌ (مثل آن كه شما به كسى بگويى: من خودم مى‌دانم و در ضمن اسناد و مدارك هم نشان بدهى.)

6- خداوند، نسبت به كفّار نيز اتمام حجت مى‌كند. «كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ»

7- ريشه اضطراب و سردرگمى، تكذيب حق و كفر است، همان‌گونه كه ريشه آرامش، توجّه به قرآن و ياد خداست. بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِ‌ ... فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ‌

8- كسى كه ايمان ثابت و محكمى ندارد، هر لحظه سخنى مى‌گويد و مضطرب است. (گاهى پيامبر را ساحر و كاهن و گاهى مجنون و شاگرد ديگران مى‌خواندند.) «فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا كِتابٌ حَفِيظٌ «4»

قَدْ عَلِمْنا: بتحقيق ما مى‌دانيم به علم ازلى، ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ‌:

آنچه كم گرداند و بخورد زمين از ايشان بعد از مردن از گوشت و پوست و استخوان و ساير اجزاى ايشان، و هرگاه لطافت علم ما بر وجهى باشد كه احاطه باشد و وارسيده به جميع جزئيات، پس چگونه برگردانيدن آنچه زمين آن را ناقص ساخته و خورده از گوشت و پوست و استخوان بر ما متعذر باشد. وَ عِنْدَنا كِتابٌ حَفِيظٌ: و نزد ماست نوشته‌اى كه حافظ تفاصيل احوال جميع اشياء است، يا محفوظ از اندراس. مراد لوح محفوظ است كه تفاصيل جميع اشياء در آن مودع، و همه حالات مكونات در او مكتوب و مندرج، و از تغيير و تبديل مصون و محفوظ است؛ و هرگاه نزد ما اين نوع كتابى كه متضمن جميع جزئيات باشد، پس چگونه عالم به اجزاى پوسيده نباشيم و بر احياى آن قدرت نداشته باشيم.

تنبيه: بنابر طريقه الهيه، معاد جسمانى عبارت است از عود ارواح بسوى اجساد بشريه عنصريه دنيويه؛ و اجزاء متفرقه انسانى، معدوم صرف نخواهد شد

جلد 12 - صفحه 215

بعد از موت، بلكه متفرق و متشتت و مخلوط در اماكن متفرقه است و خداى تعالى عالم است به هر جزء از اجزاى آن كه واقع در چه محل و كدام مكان و به چه كيفيت است، اگرچه ذرات در هوا و متشتت در درياها باشند همه آن را به علم ازلى مى‌داند و به قدرت كامله خود جمع مى‌نمايد و تأليف و تركيب همان اجزاء عنصريه دنيويه خواهد نمود در يوم نشور.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ «1» بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْكافِرُونَ هذا شَيْ‌ءٌ عَجِيبٌ «2» أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً ذلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ «3» قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا كِتابٌ حَفِيظٌ «4»

بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ «5»

ترجمه‌

قسم بقرآن مجيد

بلى تعجب كردند كه آمد آنانرا بيم دهنده‌اى از خودشان پس گفتند كافران اين چيزى است عجيب‌

آيا وقتى كه مرديم و گشتيم خاك اين بازگشتنى است دور

بتحقيق دانستيم آنچه را كه كم ميكند زمين از آنها و نزد ما كتابى است نگهدار

بلكه تكذيب كردند حق را وقتى كه آمدشان پس آنها در امرى آشفته و پريشانند.

تفسير

راجع بفواتح السّور عموما بيانى در اوّل سوره بقره گذشت و اينجا مفسرين بعضى ق را اسمى از اسماء الهى دانسته‌اند كه خدا قسم بآن ياد فرموده و بعضى اشاره باسماء الهى كه مصدّر بقاف است مانند قادر و قاهر و قديم گرفته‌اند و بعضى آنرا عبارت از كوه قاف دانسته و گفته‌اند محيط بزمين و سبزى آسمان از آنست و در بعضى از روايات اينمعنى تأييد شده و در هر حال گفته‌اند جواب قسم محذوف است و مراد آنستكه قسم به ق و قرآن عظيم كريم كه محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلّم پيغمبر خدا است يا معاد اجسام محقق است و بنظر حقير اگر بتوان از پيش خود سخنى گفت خوب است گفته شود ق اشاره است بآنكه قيامت حق است و اين جمله جواب قسمى است كه آيات بعد دلالت بر آن دارد و مقدّم شده بر قسم يعنى قيامت حق است قسم بقرآن شريف و بنابراين كلام احتياج بتقدير ندارد و مناسباتش محفوظ است و خداوند بر سبيل انكار نقل فرموده تعجّب كفّار قريش را از بعثت خاتم انبياء براى انذار و تخويف آنها از عذاب الهى چنانچه قمّى ره فرموده بگمان آنكه بايد رسول خدا

جلد 5 صفحه 50

فرشته باشد نه بشرى مانند خودشان و از آنكه وقتى مردم مردند و خاك شدند چگونه ميشود دو مرتبه زنده شوند و برگردند بصورت اوّل با آنكه اجزاء آنها متفرّق و در زمين پهناور گم يا مبدّل باشياء ديگرى گشته‌اند اين رجوع و بازگشتى است دور از تعقّل و تصديق و امكان ندارد و جواب فرموده اين دور از تعقّل و تصديق است براى كسانيكه علم ندارند بأجزاء متفرّق شده و تبديل صورشان بصورت اشياء ديگر ولى ما علم داريم بآنچه زمين از اجساد اموات ميخورد و جزء خود ميكند و ميكاهد از آنها و بصورت ديگرى در ميآورد و در نزد ما لوحى است كه مكتوب و محفوظ است تمام جزئيات و تفاصيل اشياء و احوال خلق در آن و در اينصورت هيچ اشكالى ندارد كه ما آن اجزاء متفرّقه را جمع‌آورى نموده و روح رفته را بقالبش برگردانيم ولى عمده در انكار آنها اين استبعاد نيست بلكه مقصودشان تكذيب حق و حقيقت و نرفتن زير بار فرمان كسى است كه مانند خودشان است در بشريّت و از قبيله خودشان است و او را كمتر از خودشان پنداشته‌اند لذا در امر خودشان متحيّرند كه تصديق كنند او را يا تكذيب ساحر بخوانند يا شاعر يا مجنون و هر روز نسبتى ميدهند و در يك قول ثابت نيستند و كارشان در هم و برهم و مختلط و شوريده و پريشان است و فكرشان مشوّش و آشفته و مضطرب و نگران نميدانند چه بگويند و چه بكنند و چگونه تصديق نمايند و چگونه ننمايند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قَد عَلِمنا ما تَنقُص‌ُ الأَرض‌ُ مِنهُم‌ وَ عِندَنا كِتاب‌ٌ حَفِيظٌ «4»

محققا ‌ما ميدانيم‌ چه‌ اندازه‌ زمين‌ كم‌ ميكند ‌از‌ اينها و نزد ‌ما ‌است‌ كتاب‌ محفوظ.

قَد عَلِمنا ما تَنقُص‌ُ الأَرض‌ُ مِنهُم‌ چه‌ اندازه‌ روي‌ زمين‌ بودند و نيست‌ شدند زمين‌ گوشت‌ و پوست‌ ‌آنها‌ ‌را‌ خورد و درهم‌ شكست‌: إِنَّك‌َ مَيِّت‌ٌ وَ إِنَّهُم‌ مَيِّتُون‌َ ثُم‌َّ إِنَّكُم‌ يَوم‌َ القِيامَةِ عِندَ رَبِّكُم‌ تَختَصِمُون‌َ زمر ‌آيه‌ 31 و 32 انسان‌ ‌اگر‌ يك‌ نظر سطحي‌ بخود كند مي‌بيند ‌که‌ ‌در‌ شبانه‌ روز ‌اينکه‌ اغذيه‌ و اشربه‌ ‌که‌ تناول‌ مي‌كند قبل‌ ‌از‌ تناول‌ بچه‌ صورت‌هايي‌ هستند ‌پس‌ ‌از‌ تناول‌ بچه‌ صورتهايي‌ تبديل‌ ميشوند گوشت‌ و پوست‌ بلغم‌ صفراء سوداء خون‌ نطفه‌ و ‌غير‌ اينها ‌در‌ مي‌آيند و مازادش‌ كثافات‌ دفع‌ مي‌شود، و بالجمله‌ ماده‌ معدوم‌ نمي‌شود بلكه‌ تغييرات‌ ‌در‌ الوان‌ و اشكال‌ و صفات‌ و صورت‌ نوعيه‌ ‌است‌ ‌پس‌ قول‌ حكما محل‌ ندارد ‌که‌ بگويند:

اعادة المعدوم‌ مما امتنعا

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 4)- تنها در اینجا نیست که این ایراد را به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله کردند، بارها گفتند، و بارها پاسخ شنیدند و باز هم از روی لجاجت تکرار کردند.

به هر حال قرآن مجید در اینجا از چند راه به آنها پاسخ می‌گوید:

نخست: به علم بی‌پایان خداوند اشاره کرده، می‌فرماید: «ما می‌دانیم آنچه را زمین از بدن آنها می‌کاهد و نزد ما کتابی است که همه چیز در آن محفوظ است» (قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا کِتابٌ حَفِیظٌ).

اگر اشکال و ایراد شما به خاطر این است که استخوانهای آدمی می‌پوسد، و گوشت او خاک می‌شود، و جزء زمین می‌گردد و ذراتی از آن نیز تبدیل به بخار و گازهای پراکنده در هوا می‌گردد، چه کسی می‌تواند آنها را جمع آوری کند؟ و اصلا چه کسی از آنها با خبر است؟

پاسخش معلوم است: خداوندی که علم او به تمام اشیاء احاطه دارد تمام این ذرات را می‌شناسد، و به هنگام لزوم همه را جمع آوری می‌کند، همان گونه که ذرات پراکنده آهن را در میان تلی از غبار با یک قطعه آهن‌ربا می‌توان جمع آوری کرد، جمع آوری ذرات پراکنده هر انسان برای خدا از این هم آسانتر است.

و اگر ایراد آنها این است که حساب اعمال انسان را چه کسی برای معاد

ج4، ص518

و رستاخیز نگه می‌دارد پاسخش این است که همه اینها در لوح محفوظ ثبت است، اصولا چیزی در این عالم گم نمی‌شود، حتی اعمال شما باقی می‌ماند، هر چند تغییر شکل می‌دهد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر على بن ابراهیم.

منابع