آیه 49 سوره یس
<<48 | آیه 49 سوره یس | 50>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
این منکران قیامت انتظار نکشند جز یک صیحه (اسرافیل حق) را که (به مرگ) همه را فرا گیرد در حالی که (در کارهای دنیا یا در صیحه دوم قیامت) با هم به بحث و جدل مشغولاند.
اینان جز یک فریاد مرگبار [آسمانی] را انتظار نمی کشند که آنان را در حالی که سرگرم مجادله و ستیز [در امور دنیایی] اند فراگیرد.
جز يك فرياد [مرگبار] را انتظار نخواهند كشيد كه هنگامى كه سرگرم جدالند غافلگيرشان كند.
اينان انتظار يك بانگ سهمناك را مىبرند، تا بدان هنگام كه سرگرم ستيزه هستند فروگيردشان؛
(امّا) جز این انتظار نمیکشند که یک صیحه عظیم (آسمانی) آنها را فراگیرد، در حالی که مشغول جدال (در امور دنیا) هستند.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- يخصمون: در اصل «يختصمون» است، طبق قاعده اعلال، تاء به صاد مبدل و در آن ادغام شده است، به مناسب كسره صاد، خاء آن نيز مكسور شده است.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «48»
(كفّار) مىگويند: اگر راست مىگوئيد، اين وعده (قيامت) چه وقت فرا مىرسد؟
ما يَنْظُرُونَ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ يَخِصِّمُونَ «49»
آنان جز يك صيحه (مرگبار) را انتظار نمىكشند كه آنان را فرا خواهد گرفت، در حالى كه به مخاصمه و جدال سرگرمند.
تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 545
فَلا يَسْتَطِيعُونَ تَوْصِيَةً وَ لا إِلى أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ «50»
پس در آن حال، نه توان وصيّتى دارند و نه مىتوانند به سوى خانوادههايشان باز گردند.
پیام ها
1- كفّار، دليلى بر انكار قيامت ندارند و تنها با طرح اين سؤال كه قيامت چه زمانى است، آن را به استهزا مىگيرند. «مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»
2- معيّن نبودن زمان امرى، دليل بر واقع نشدن آن نيست. «مَتى هذَا الْوَعْدُ»
3- قيامت، وعده الهى است. «هذَا الْوَعْدُ»
4- كفّار، انبيا و مؤمنان را دروغگو مىپندارند. «إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»
5- قيامت خبر نمىكند، اين همه غفلت و استهزا چرا؟ «صَيْحَةً واحِدَةً»
6- قيامت كه بيايد، نه زبان تاب سخن دارد و نه پا توان فرار. فَلا يَسْتَطِيعُونَ تَوْصِيَةً وَ لا ... يَرْجِعُونَ
7- برپايى قيامت پس از يك صيحه مرگبار است. «صَيْحَةً واحِدَةً»
8- پايان دنيا و آغاز قيامت در حالى خواهد بود كه مردم سرگرم جدال و كشمكش روزانهاند. «تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ يَخِصِّمُونَ»
9- وابستگىها و دلبستگىها در دنيا، كارساز است. با قيام قيامت، همه بندها گسسته مىشود. «وَ لا إِلى أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 546
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ما يَنْظُرُونَ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ يَخِصِّمُونَ (49)
پس حق تعالى در جواب ايشان فرمود:
ما يَنْظُرُونَ: انتظار نمىكشند منكران قيامت، إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً: مگر يك فرياد، تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ يَخِصِّمُونَ: بگيرد ايشان را و حال آنكه ايشان در سودا و معامله به خصومت و جدال باشند. مراد نفخه صعقه است كه بعد از چهل روز از نفخه فزعه باشد و دريابد ايشان را و مردم مشغول امر دنيا باشند كه يكمرتبه اسرافيل نفخ صور نمايد و در يك چشم بهمزدن هلاك شوند. در حديث است كه مردمان در معامله نشر متاع نموده و هنوز آن را بهم نپيچيده باشد كه قيامت بر پا شود، و بعضى لقمه به دهان و بعضى رمه به آب دادن برده باشند. «1»
«1» تفسير منهج الصادقين (چ علمى تهران 1333) ج 7 ص 446.
جلد 11 - صفحه 85
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ آيَةٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنا ذُرِّيَّتَهُمْ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ (41) وَ خَلَقْنا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ ما يَرْكَبُونَ (42) وَ إِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلا صَرِيخَ لَهُمْ وَ لا هُمْ يُنْقَذُونَ (43) إِلاَّ رَحْمَةً مِنَّا وَ مَتاعاً إِلى حِينٍ (44) وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّقُوا ما بَيْنَ أَيْدِيكُمْ وَ ما خَلْفَكُمْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (45)
وَ ما تَأْتِيهِمْ مِنْ آيَةٍ مِنْ آياتِ رَبِّهِمْ إِلاَّ كانُوا عَنْها مُعْرِضِينَ (46) وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (47) وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (48) ما يَنْظُرُونَ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ يَخِصِّمُونَ (49) فَلا يَسْتَطِيعُونَ تَوْصِيَةً وَ لا إِلى أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ (50)
ترجمه
و دليلى است براى آنها كه ما حمل نموديم نسل آنها را در كشتى پر كرده شده
و آفريديم براى آنها مانند آن آنچه سوار ميشوند
و اگر بخواهيم غرق ميكنيم آنها را پس نيست فرياد رسى براى آنها و نه آنها رهانيده ميشوند بسببى
مگر رحمتى از ما و برخوردارى تا وقت مقدّر
و چون گفته شود بآنها بپرهيزيد از آنچه پيش روى شما است و آنچه پشت سر شما است باشد كه شما رحم كرده شويد
و نميآيد آنها را دليلى از دليلهاى پروردگارشان مگر آنكه ميباشند از آن روى گردانندگان
و چون گفته شود بآنها انفاق كنيد از آنچه روزى داد شما را خداوند گويند آنها كه كافر شدند بآنان كه ايمان آوردند آيا اطعام كنيم كسيرا كه اگر ميخواست خدا اطعام ميكرد او را نيستيد شما مگر در گمراهى آشكار
و ميگويند كى خواهد بود اين وعده اگر هستيد راستگويان
انتظار نميبرند مگر يك بانك بلندى كه ميگيرد آنها را با آنكه آنها با يكديگر منازعه مينمايند
پس استطاعت ندارند وصيّت نمودن را و نه بسوى كسان خود برميگردند.
تفسير
و يكى از دلائل علم و قدرت الهى براى نوع بشر آنستكه خداوند ذريّه و نسل آن نوع را بدوا در كشتى نوح عليه السّلام كه پر بود از نوع انسان و ساير حيوانات يا مجهّز بود بلوازم كشتىرانى حمل فرمود و از غرق نجات داد و اينكه تعبير بذريّه فرموده با آنكه محمول خود آن نوع بوده براى آنستكه از ابتداء خلقت نوع بشر كشتى نبوده خداوند ذريه و نسل آدم عليه السّلام را بوسيله آن حمل نموده مانند آنكه فرموده باشد ما بنى آدم را حمل نموديم و بعدا اين سنّت در آن ذريّه جارى گرديد و باقى خواهد بود و بعضى گفتهاند ذريّه بمعناى آباء است چون ذرء بمعناى خلق است و اولاد از آباء خلق ميشود و به اين جهت آنرا ذريّه گويند و اينجا مراد آنستكه خداوند آباء آنها را حمل نمود در كشتى و بعضى گفتهاند مراد از ذريّه كه خدا ميفرمايد حمل نموديم ذرياتى است كه در اصلاب پدرانشان بوده و در كشتى نوح عليه السّلام حمل شدند و باين وسيله خداوند اين نوع را حفظ فرمود و
جلد 4 صفحه 410
بعضى گفتهاند مراد از ذريه اطفال و اولاد است كه با خودشان بكشتى مينشانند يا بتجارت ميفرستند و تخصيص آنها بذكر براى آسانتر بودن ركوب كشتى است براى كودكان از ساير مراكب و بالنّسبه بسائر مردم و بنابراين اختصاص بكشتى نوح عليه السّلام ندارد و بنظر حقير بهترين معانى همانستكه بدوا ذكر شد و نديدم كسى متعرّض آنشده باشد چون هر بندهئى نصيبى دارد اينهم نصيب بنده بوده و ذريات بصيغه جمع نيز قرائت شده است و خداوند براى بنى آدم مراكب ديگرى را هم خلق فرمود كه مانند كشتى است در سهولت رفتار چون شتر را هوار كه آنرا كشتى بيابان خواندهاند و ساير سيّارات بحرى و برّى و هوائى كه اخيرا اختراع شده و همه بحول و قوّه الهى بوده كه موادّ آنرا براى بشر آماده و علم تأليف آنرا بآنها داده است و مانند كشتى جمعى در آن مىنشينند و بسهولت مسافرت ميكنند و اگر بخواهد خدا همه را يك مرتبه غرق و هلاك مينمايد و دادرسى براى آنها نيست و نجات داده نخواهند شد و اينهم از شواهد معناى اوّل است كه بنظر حقير رسيد چون معلوم است كه مربوط بكشتى نوح عليه السّلام نيست و با معناى اخير هم موافق است ولى آن معنى از جهات ديگرى خلاف ظاهر است و نجات داده نخواهند شد مگر بوسيله رحمت خدا و براى برخوردار شدن از نعم الهيّه در دنيا مدّتيكه از عمرشان باقى مانده تا اجلشان برسد و كلمه رحمة يا مفعول مطلق است يعنى مگر آنكه رحمت نمائيم آنها را رحمتى يا مفعولله است يعنى مگر براى رحمتى و چون گفته شود بكفّار كه بترسيد از گناهان گذشته و آينده خودتان يا از گناهان حاضر در مقابل خودتان و عذاب آخرت كه در پشت سر داريد چنانچه در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده تا مورد ترحّم الهى شويد اعراض مينمايند چون عادت كردهاند كه هر آيهئى از آيات الهى براى آنها تلاوت شود يا هر معجزه و حجّتى براى آنان اظهار و اقامه گردد اعراض نمايند و تفكّر و تدبّر در آن ننمايند و تصديق نكنند و اينكه در آيه قبل جواب شرط حذف شده براى دلالت ذيل كلام است بر اعراض آنها و چون گفته شود بآنها كه از اموال خودتان بفقراء انفاق نمائيد گويند اگر خدا ميخواست بآنها چيزى برسد خودش بآنها ميداد و چون نداده معلوم است كه نميخواهد آنها داراى چيزى باشند و شما در گمراهى و اشتباه واضح و آشكارى هستيد كه ما
جلد 4 صفحه 411
را بر خلاف خواسته خدا امر ميكنيد غافل از آنكه خدا بفقراء نداده و باغنياء داده و امر نموده باينها كه بآنها بدهند تا ببركت آن مستحقّ ثواب شوند پس خواسته بآنها چيزى برسد نهايت آنكه آنچيز بوسيله اينها باشد پس اينها در گمراهى آشكارى هستند اگر اين جمله خطاب الهى بامساك كنندگان از انفاق باشد باين تسويلات شيطانى ولى ظاهر آنستكه جزء كلام آنها است چنانچه بيان شد و بطور استهزاء ميگويند كه چه زمان وعده عذاب ما انجاز ميشود اگر شما مسلمانان راست ميگوئيد كه ما عذابى در پيش داريم و خداوند جواب فرموده كه اينها منتظر يك بانك صور اسرافيلند در دميدن اولى كه مردم بآن ميميرند و ناگهان آنها را ميگيرد در حاليكه آنها با يكديگر مخاصمه و مجادله مينمايند در سر متاع دنيا و ابدا آخرت بخاطرشان خطور نميكند و اصل يخصّمون يختصمون بمعناى يتخاصمون است در مجمع نقل نموده كه دو نفر لباسشان را پهن كردهاند كه معامله نمايند مجال جمع كردن نيابند و يكى لقمه را برداشته بخورد هنوز در دهن نگذارده كه صيحه بلند ميشود و ديگرى گوسفندان خود را كنار حوض آورده تا آب دهد كه قيامت برپا گردد و مجال خوردن و خورانيدن پيدا نميكنند و لذا خداوند فرموده نه مجال وصيّت نمودن پيدا ميكنند و نه آنكه از بازار بخانه نزد اهل و عيال خود مراجعت نمايند بلكه ناگهان و بىخبر مرگ همه را دريابد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ما يَنظُرُونَ إِلاّ صَيحَةً واحِدَةً تَأخُذُهُم وَ هُم يَخِصِّمُونَ (49)
انتظار نميكشند مگر صيحه واحده را ميگيرد آنها را و حال هم با يكديگر مخاصمه ميكنند.
ما يَنظُرُونَ مهلت داده نميشوند و بعضي گفتند معني ما ينظرون است قبول مهلت نميكنند.
إِلّا صَيحَةً واحِدَةً دو صيحه داريم صيحه اولي که تمام يك مرتبه ميميرند و صيحه ثانيه که تمام يك مرتبه مبعوث ميشوند چنانچه ميفرمايد وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِي السَّماواتِ وَ مَن فِي الأَرضِ إِلّا مَن شاءَ اللّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخري فَإِذا
جلد 15 - صفحه 85
هُم قِيامٌ يَنظُرُونَ زمر آيه 68 و اينکه نفخه اولي را ميفرمايد.
تَأخُذُهُم يك مرتبه اينکه صيحه تمام آنها را ميگيرد يعني روح آنها را ميگيرد و علاقه او را از اجساد آنها قطع ميكند و مراد از اخذ همان روح انسانيّت و ملكوتيست که جوهر سماويست و لطيفه ربانيست که قبل از اجساد خلق شده چنانچه ميفرمايد
خلقت الارواح قبل الاجساد بالفي عام
و ميفرمايد نيز
الارواح جنود مجنّدة فما تألف منها ائتلف و ما تناكر منها اختلف
و اما روح حيواني بخاري تمام ميشود مثل بخار گاز قابل اخذ نيست و همچنين روح نباتي قواي بدني تمام ميشود و از كار ميافتد.
وَ هُم يَخِصِّمُونَ يعني يختصمون با يكديگر معاشرت و خريد و فروش و صحبت ميكنند که يك مرتبه قالب تهي ميكنند در حالي که با يكديگر طرف و مخاصمه ميكنند در حديث است
(رجلان قد نشرا ثوبهما يتبايعانه فما يطويانه حتي تقوم الساعه و الرجل يرفع اكلته الي فيه فما وصل الي فيه و الرجل يليط حوضه ليسقي ماشيته فما يسقيها)
و اينها از باب مثال است اشاره بآنيّ الحصولست چنانچه ميفرمايد وَ ما أَمرُ السّاعَةِ إِلّا كَلَمحِ البَصَرِ أَو هُوَ أَقرَبُ نحل آيه 79.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 49)- این آیه به این سؤال توأم با سخریه یک پاسخ محکم و جدی داده، میگوید: قیام قیامت و پایان این جهان برای خدا مسأله پیچیده، و کار مشکلی نیست: «آنها جز این انتظار نمیکشند که یک صیحه عظیم آسمانی فرارسد و آنان را ناگهان فروگیرد در حالی که مشغول جنگ و جدال (در مورد دنیای خویش) هستند»! (ما یَنْظُرُونَ إِلَّا صَیْحَةً واحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ یَخِصِّمُونَ).
همین یک فریاد عظیم آسمانی کافی است که همه را در یک لحظه کوتاه، هر کدام در همان مکان و همان حالتی که هستند قبض روح کند، و زندگی پر غوغای مادی آنها که معرکه دعواها و میدان جنگ دائمی آنان است جای خود را به دنیایی خاموش و خالی از هر سر و صدا بدهد.
در روایات اسلامی از پیغمبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله آمده است که: «این صیحه آسمانی آن چنان غافلگیرانه است که دو نفر در حالی که پارچهای را گشودهاند و مشغول معاملهاند پیش از آن که آن را برچینند و بپیچند جهان پایان مییابد! و کسانی هستند که در آن لحظه لقمه غذا از ظرف برداشته اما پیش از آن که به دهان آنها برسد صیحه آسمانی فرا میرسد و جهان پایان مییابد!
ج4، ص100
کسانی هستند که مشغول تعمیر و گل مالی حوضند تا چهار پایان را سیراب کنند پیش از آنکه چهار پایان سیراب شوند قیامت بر پا میشود»! به هر حال قرآن با این تعبیر کوتاه و قاطع به آنها هشدار میدهد که قیامت بطور ناگهانی و غافلگیرانه بر پا میشود، و ثانیا موضوع پیچیدهای نیست که آنها در امکانش به بحث و مخاصمه برخیزند، با یک صیحه همه چیز پایان میگیرد و دنیا به آخر میرسد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج9، ص91
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم