آیه 48 سوره اسراء
<<47 | آیه 48 سوره اسراء | 49>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
بنگر تا چه نسبتها به تو میدهند! پس گمراه شدند و هیچ راه خلاصی نمییابند.
بنگر چگونه تو را به صفاتی [چون شاعر، کاهن، ساحر و مجنون] وصف می کنند در نتیجه گمراه شدند، بنابراین قدرت ندارند راهی [به سوی هدایت] یابند.
ببين چگونه براى تو مَثَلها زدند و گمراه شدند، در نتيجه راه به جايى نمىتوانند ببرند.
بنگر كه چگونه براى تو مثَلها زدهاند. گمراه شدهاند و راه به جايى نمىبرند.
ببین چگونه برای تو مثلها زدند! در نتیجه گمراه شدند، و نمیتوانند راه حق را پیدا کنند.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«ضَرَبُوا لَکَ الأمْثَالَ»: برای تو مثلها میزنند. مراد نسبتهای دروغین همچون ساحر و شاعر و کاهن و مجنون و غیره است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا «48»
(اى پيامبر!) بنگر كه چگونه براى تو مثلها زدند و در نتيجه گمراه شدند، پس نمىتوانند راه حقّ را بيابند.
پیام ها
1- پيامبر صلى الله عليه و آله و رهبران دينى ومؤمنين، بايد از شيوه تبليغات دشمن آگاه باشند. «انْظُرْ كَيْفَ»
2- هم براى اثبات حق، هم براى مكدّر ساختن حقايق، مىتوان از مثال و تمثيل استفاده كرد. «كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ»
3- آنان كه براى رد كردن دين، منطق ندارند، با مثل زدن، به پيامبر بدگويى و او را تحقير مىكنند. «ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ»
4- توهين به رهبران الهى، عامل گمراهى است. «ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا»
5- گمراهى انسانها به تدريج حاصل مىشود، اوّل گرفتار توهين وضربالمثل نابجا مىشود، آنگاه به انحراف، سپس به بنبست مىرسد. «ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا»
6- كفر، سرانجامى ندارد. كفّار با بهرهگيرى از انواع تهمت ومثلها براى ضربهزدن به اسلام، بازهم موفّق نشدند. «ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا»
تفسير نور(10جلدى)، ج5، ص: 72
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلاً (48)
انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ: بنگر اى پيغمبر كه براى تو مثلها زدند و گفتند در باره تو تشبيههاى مختلف: بعضى ساحر، جمعى شاعر، گروهى كاهن،
جلد 7 - صفحه 389
و برخى مجنون پنداشتند. فَضَلُّوا: پس گمراه گشتند از حق به سبب اين نسبتها و راه هدايت و هادى آن را نشناختند. فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا: پس توانائى ندارند راهى را بيابند و حيله بدست آرند براى تكذيب تو، بلكه متحير و سرگشتهاند در كار تو، و نتوانند مردم را منع كنند از پيروى تو، و عاجزند از اثبات مدعاى خود.
يا معنى آنكه گمراه شدند از صراط مستقيم و دين قويم، پس نيابند راهى به سوى آن بعد از آنكه به سوء اختيار خود گمراه گشتند و حق را پيروى نكردند.
تنبيه: اين مطلب محقق است كه هرگاه مزاج انسانى از اعتدال حقيقى و عقد ايمانى خارج شد، ناچار قلب، مريض، و به مرور ايام بدون معالجه، باعث ازدياد تا به مرتبهاى كه به كلى از شنيدن كلمات حق تنفر پيدا كند؛ چنانچه آيه شريفه حال اين جماعت را هويدا سازد كه به محض استماع كلمه توحيد، فرار مىكردند. ايضا به سبب كثرت شنيدن باطل و لغو، استماع حق را اساطير و سحر و شعر مىپنداشتند، و اگر به گوش قلبى و وجهه حقى استماع مىنمودند، هرآينه آيات الهى و مواعظ قرآنى را در مىيافتند.
پس قاعده كليّه است كه: وقتى ذكر و فكر و ديدن و شنيدن شخص، مصروف به باطل شد، كلمات حقه و نصايح شافيه را كراهت و بىميل و بتدريج تنفر حاصل آيد. و اين مرض مسرى مهلك در هر عصرى انتشار، به حدى كه شنيدن و خواندن سخنان باطل و كتب ضاله و مقالات بيهوده را به دستورات علمى و عملى آيات قرآن و سنت نبوى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مقدم دارند، و فرامين سبحانى را بقدر تعليقه دوستى، وقر و اهميتى ندهند.
در احياء العلوم غزالى: از جمله فرمايشات الهى در تورات آنكه فرمايد: اى بنده من، آيا شرم نكنى از من هرگاه نوشته از بعض دوستان تو آيد در اثناء راه، پس به كنار روى و مىنشينى به جهت آن، و مىخوانى و تأمل نمائى كلمات آن را به طورى كه هيچ چيز آن فوت نشود؛ و اين كتاب من است كه نازل نمودم به تو، نگاه كن چقدر تفصيل دادم براى تو در آنچه بسيار تكرار نمودم آن را تا تأمل كنى حدّ آن را. و تو معرض هستى از آن، يا من بىوقرتر هستم از بعض
جلد 7 - صفحه 390
دوستانت؟ اى بنده من، مىنشيند نزد تو دوست تو، پس مواجه او نشينى، و به تمام قلب توجه به او دارى، و اگر كسى تكلم كند يا كارى تو را مشغول سازد از صحبت او، اشاره كنى كه باز دار؛ و آگاه شو كه من در اين هنگام نظر عنايت، و با تو تكلم نمايم، و تو اعراض كنى از من به قلب خود، يعنى اعتنا به كلام من نكنى، آيا ذات احديت مرا از بعض دوستان خود كمتر و پستتر قرار دهى؟!
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً (45) وَ جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِذا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلى أَدْبارِهِمْ نُفُوراً (46) نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ وَ إِذْ هُمْ نَجْوى إِذْ يَقُولُ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ رَجُلاً مَسْحُوراً (47) انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلاً (48)
ترجمه
و چون بخوانى قرآن را قرار دهيم ميان تو و ميان آنانكه ايمان نميآورند بروز باز پسين حجابى پوشيده
و قرار دهيم بر دلهاشان پوششها كه مبادا بفهمند آنرا و در گوشهاشان سنگينى و چون ياد كنى پروردگار خود را در قرآن يكتا بر گردند به پشتهاشان رمندگان
ما داناتريم براهى كه گوش ميدهند بآن راه هنگاميكه گوش ميدهند بجانب تو و هنگاميكه آنها راز گويانند آنگاه كه گويند ستمكاران پيروى نميكنيد مگر مرديرا سحر كرده شده
بنگر چگونه زدند براى تو مثلها را پس گمراه شدند پس نميتوانند يافت راهى.
تفسير
گفتهاند وقتى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قرائت قرآن ميفرمود و نماز ميخواند در حول كعبه معظمه جمعى از اهل شرك از قبيل ابو سفيان و ابو جهل و نضر بن حرث و امّ جميل زن ابو لهب آنحضرت را اذيّت و آزار مينمودند و سنگ ميزدند لذا خداوند
جلد 3 صفحه 364
حجابى قرار داد بين آنحضرت و آنها كه نه او را مىديدند و نه حجاب را پس آن حجاب هم ساتر بود و هم مستور و بنابراين حاجت نيست كه گفته شود اسم مفعول بمعناى فاعل و داراى ستر است چنانچه گفته شده است و اين از قدرت خداوند عجيب نيست كه مستبعد باشد و بعضى گفتهاند اين در شب بوده كه صداى حضرت را مىشنيدند و نميتوانستند او را پيدا كنند و بعضى حجاب را معنوى و كنايه از بعد آنها از مقام فهم و استماع آيات الهى دانستهاند كه عبارت از خذلان و منسوب بخداوند است چنانچه فرموده و قرار داديم بر دلهاشان پوششها كه مانع شود از فهم معانى قرآن و در كوشهاشان سنگينى كه باز دارد آنها را از شنيدن صوت آن بسمع قبول در نتيجه تعصّب و عناد و ترك تفكّر و تدبر خودشان كه مستحق اين عقوبت شدند و شهادت ميدهد باين كورى و كرى باطنى حقيقى ناشى از سوء سريرت و خبث طينت آنها كه چون نام خداوند را پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در قرآن بتنهائى بدون انضمام با سامى معبودهاى باطلشان ميبرد بر ميگردند به پشتهاشان از روى تنفر با آنكه رمندگان باشند چون نفور جمع نافر است و حال از فاعل ولّوا و بعضى آنرا مصدر دانستهاند بر خلاف متعارف و گفتهاند معناى كلام آنستكه نفرت ميكنند نفرت كردنى و اين كاشف از كمال عناد و تنفر آنها از طريق رشاد است و از چند روايت از امام صادق عليه السّلام مستفاد ميشود كه اين تنفر و فرار از اهل شرك و نفاق در وقتى بروز مينمود كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم جهر ببسم اللّه الرّحمن الرّحيم ميفرمود در نماز و غيره در هر حال خداوند داناتر است از هركس حتى از خود كفّار كه بچه سبب و غرض گوش ميدهند بقرآن از لهو و استهزاء و غيرها در وقتى كه گوش ميدهند بقرائت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و در وقتى كه زير گوشى سخن ميگويند با يكديگر هنگاميكه ميگويند متابعت نميكنيد شما مگر مرديرا كه سحر كرده و ديوانه شده و بسى جاى تعجّب است از حال كسانيكه شخص اوّل عالم امكان و عقل كلّ را مسحور و ساحر و كاهن و شاعر و ديوانه خوانند و باينها تشبيه نمايند و براى او اين مثلها را بزنند پس گمراه شوند از دين حقّ و نتوانند راهى بآن براى خودشان تهيه نمايند و بعضى مسحور را بمعناى ساحر دانستهاند و اين بعيد است بحسب لفظ و قريب است بحسب معنى و نجوى ظاهرا اسم مصدر است و بر متلبّس اطلاق ميشود خواه مفرد باشد خواه جمع.
جلد 3 صفحه 365
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
انظُر كَيفَ ضَرَبُوا لَكَ الأَمثالَ فَضَلُّوا فَلا يَستَطِيعُونَ سَبِيلاً (48)
نظر كن ببين که چگونه نسبت بشما مثلهايي ميزنند پس اينها گمراه شدند پس از آن استطاعت ندارند که راهي بحق پيدا كنند انظر بنظر باطني و قلبي که درك كني و از مقصد آنها با خبر شوي كَيفَ ضَرَبُوا لَكَ الأَمثالَ از اينکه نسبتها و افتراءات که بتو نسبت ميدادند پس اينها گمراه شدند و ديگر قابل هدايت نيستند فضلوا عناد و عصبيت و خباثت و ملعنت آنها بجايي رسيده.
فَلا يَستَطِيعُونَ سَبِيلًا چنانچه غرق ضلالت شدند که هيچ راهي از براي آنها نيست و ديگر قابل هدايت نيستند (بگذار تا بميرند در عين خود پرستي) بعين مثل اينها مثل قوم انبياء سلف است قوم نوح هود صالح لوط شعيب موسي که هر معجزه مشاهده كنند حمل بر سحر كنند و هر چه موعظه و نصيحت بآنها شود عقب سر مياندازند بلكه در مقام اذيت و ظلم بانبياء و مؤمنين برميآيند و بالاخره خود را بهلاكت و عذاب ابدي مياندازند و مقهور و منكوب ميشوند.
265
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 48)
شأن نزول:
«ابن عباس» میگوید: ابو سفیان و ابو جهل و غیر آنها گاهی نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله میآمدند و به سخنان او گوش فرا میدادند، روزی یکی از آنها به دیگران گفت: اصلا من نمیفهمم محمّد چه میگوید؟ فقط میبینم لبهای او حرکت میکند ولی ابو سفیان گفت: فکر میکنم بعضی از سخنانش حق است، أبو جهل اظهار داشت او دیوانه است، و ابو لهب اضافه کرد: او کاهن است، دیگری گفت: او شاعر است و به دنبال این سخنان ناموزون و نسبتهای ناروا آیه نازل گشت.
تفسیر:
در این آیه باز روی سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، ضمن عبارت کوتاهی پاسخ دندانشکنی به این گروه گمراه میدهد و میگوید: «بنگر چگونه برای تو مثل میزنند (یکی ساحرت میخواند دیگری مسحور، یکی کاهن و دیگری مجنون) و از همین رو آنها گمراه شدهاند و قدرت پیدا کردن راه حق را ندارند» (انْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلًا).
نه این که راه ناپیدا باشد و چهره حق مخفی بلکه آنها چشم بینا ندارند، و عقل و خرد خود را به خاطر بغض و جهل و تعصب و لجاج از کار انداختهاند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم