آیه 45 سوره قصص
<<44 | آیه 45 سوره قصص | 46>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و لیکن ما امم و قبایلی را بیافریدیم که عمر دراز یافتند (و همه را به غفلت و جهالت به سر بردند و این خبرها کهنه شد و ما مجددا به تو وحی کردیم) و نیز تو میان اهل مدین نبودی که اینک آیات ما را (درباره آنان) بر اینان (اهل مکه) تلاوت میکنی و لیکن ماییم که (تو را لایق پیمبری دانسته) به رسالت فرستادیم (و به وحی خود از هر چیزت آگاه کردیم).
ولی ما ملت هایی را پدید آوردیم، پس روزگار درازی بر آنان گذشت [تا جایی که سرگذشتشان فراموش شد، اکنون ما سرگذشتشان را به تو وحی می کنیم تا برای مردم بیان کنی]. و تو در میان مردم مدین ساکن نبودی تا نشانه های [قدرت و خشم] ما را [که به آنان رسید] بر اینان [که در مکه، آلوده به طغیان و فسادند] بخوانی، ولی ما بودیم که تو را به پیامبری فرستادیم [و سرگذشت مردم مدین را به تو وحی کردیم تا بر آنان بخوانی.]
ليكن ما نسلهايى پديد آورديم و عمرشان طولانى شد. و تو در ميان ساكنان [شهر] مَدْين مقيم نبودى تا آيات ما را بر ايشان بخوانى، ليكن ما بوديم كه فرستنده [پيامبران] بوديم.
ولى ما از آن پس نسلهايى را بيافريديم كه عمرشان به درازا كشيد. و تو در ميان مردم مدين مقيم نبودى كه آيات ما را بر آنها بخوانى. ولى ما بوديم كه پيامبرانى مىفرستاديم.
ولی ما اقوامی را در اعصار مختلف خلق کردیم، و زمانهای طولانی بر آنها گذشت (که آثار انبیا از دلهایشان محو شد؛ پس تو را با کتاب آسمانیت فرستادیم)! تو هرگز در میان مردم مدین اقامت نداشتی تا (از وضع آنان آگاه باشی و) آیات ما را برای آنها [= مشرکان مکّه] بخوانی، ولی ما بودیم که تو را فرستادیم (و این آیات را در اختیارت قرار دادیم)!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- تطاول: تطاول در اينجا به معنى طولانى شدن است «تطاول عليه العمر: طال» آن به معنى اظهار قدرت نيز آيد: تطاول: ترفع و اعتدى».
- عمر: اين كلمه (بر وزن عنق و فلس) به معنى دوران زندگى است. در آيه لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ حجر/ 72 (بر وزن فلس) است.
- ثاويا: ثواء: اقامت. ثاوى: مقيم. مثوى: اقامتگاه.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لكِنَّا أَنْشَأْنا قُرُوناً فَتَطاوَلَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ وَ ما كُنْتَ ثاوِياً فِي أَهْلِ مَدْيَنَ تَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا وَ لكِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ «45»
ولى ما (اقوامى را) در اعصار مختلف خلق كرديم، پس زمانهاى طولانى بر آنها گذشت (و آثار انبيا از دلهايشان محو شد، پس تو را با كتاب آسمانى به سوى مردم فرستاديم)، و تو در ميان اهل مَدين اقامت نداشتهاى تا (از وضع آنان آگاه باشى و بتوانى) آيات ما را (پيرامون مردم مَديَن) بر آنان (مردم مكّه) بخوانى، ليكن سنّت ما اين است كه افرادى را براى هدايت مىفرستيم.
نکته ها
كلمهى «ثاوِياً» از مادهى «ثوى» و به معناى مقيم مىباشد، چنانكه كلمهى «مثوى» از همين ماده، به معناى جايگاه و قرارگاه است.
پیام ها
1- مردم در هر عصر و زمانى به معارف الهى نيازمندند. ما كُنْتَ ... تَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا
2- گذشت زمان، آثار انبياى گذشته را كمرنگ و زمينه را براى آمدن پيامبر اسلام فراهم كرده است. فَتَطاوَلَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ ... كُنَّا مُرْسِلِينَ
3- بعثتِ پيامبران، سنّت خداوند است. «كُنَّا مُرْسِلِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لكِنَّا أَنْشَأْنا قُرُوناً فَتَطاوَلَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ وَ ما كُنْتَ ثاوِياً فِي أَهْلِ مَدْيَنَ تَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا وَ لكِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ (45)
وَ لكِنَّا أَنْشَأْنا قُرُوناً: و لكن ما وحى فرموديم اين قصه را بر تو براى آنكه ما بيافريديم و ايجاد فرموديم بعد از موسى قرنهاى مختلف گروهى بعد گروهى.
فَتَطاوَلَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ: پس دراز شد مر ايشان را زندگانيها، يعنى مدتهاى مديد بر اهل قرنها گذشت و خبرها از صوب صواب منحرف شد و علوم شرايع روى به اندراس نهاد، پس ما تو را براى تجديد اين اخبار فرستاديم و همه عقلا دانند كه اخبار از مثل اين اخبار جز به وحى آفريدگار نتواند بود (بنابراين در كلام مقدر است، تقدير آنكه «و لكنّا اوحينا اليك انّا انشأنا قرونا» پس حذف مسبب و اقامه سبب در مقام آن) يا معنى آنكه ما خلق بسيار آفريديم و نعت و صفت تو را اعلان ايشان نموديم و عهد از آنها گرفتيم و امر نموديم كه قرن اول به دوم رساند تا هنگام ظهور وجود تو؛ و ايشان آن عهد را فراموش كردند به جهت امتداد زمان، پس ما تو را فرستاديم تا اين معنى اخبار ايشان نمائى.
جلد 10 - صفحه 147
وَ ما كُنْتَ ثاوِياً فِي أَهْلِ مَدْيَنَ: و نبودى تو مقيم در ميان اهل مدين، يعنى نزد شعيب و مؤمنان، آن وقت كه پيوسته به جهت تعلم، تَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا: بخوانى بر ايشان آيات ما را كه در قصه موسى و شعيب نازل شده، يعنى در مدين نبودى كه آن قصهها را تعليم گيرى، وَ لكِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ: و لكن ما هستيم فرستاننده تو و اخبار نماينده تو را از اين گزارشات.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ مِنْ بَعْدِ ما أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ الْأُولى بَصائِرَ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (43) وَ ما كُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنا إِلى مُوسَى الْأَمْرَ وَ ما كُنْتَ مِنَ الشَّاهِدِينَ (44) وَ لكِنَّا أَنْشَأْنا قُرُوناً فَتَطاوَلَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ وَ ما كُنْتَ ثاوِياً فِي أَهْلِ مَدْيَنَ تَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا وَ لكِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ (45) وَ ما كُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ إِذْ نادَيْنا وَ لكِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (46)
ترجمه
و بتحقيق داديم بموسى كتابرا بعد از آنكه هلاك كرديم اهل عصرهاى پيشين را كه موجبات بصيرت است براى مردمان و هدايت و رحمت است باشد كه آنان پند گيرند
و نبودى در جانب غربى هنگاميكه گزارش داديم بموسى امر را و نبودى از حاضران
و لكن ما آفريديم اهل اعصارى را پس طولانى شد برايشان مدت زندگانى و نبودى مقيم در ميان اهل مدين كه بخوانى بر آنان آيتهاى ما را و لكن ما بوديم فرستندگان
و نبودى بجانب طور هنگاميكه ندا كرديم ولى بوده است رحمتى از پروردگار تو تا بيم دهى گروهى را كه نيامد آنانرا هيچ بيم دهندهئى پيش از تو باشد كه آنان پند گيرند.
تفسير
خداوند متعال بعد از غرق فرعون و فرعونيان و هلاك اقوام سابقه مانند قوم نوح و عاد و ثمود و امثال آنها الواح تورية را بحضرت موسى عطا فرمود كه در آن موجبات بصيرت و بينائى مردم بود بمعارف و احكام و هدايت و رحمت خدا بود بر خلق براى تنبّه و تذكر و ارشاد آنها براه نجات در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم روايت نموده كه خداوند بعد از انزال تورية ديگر هيچ قوم و قبيله و عشيرهاى را بعذاب آسمانى هلاك نفرمود مگر اهل آن آبادى را كه مسخ شدند بصورت ميمون چنانچه در اين آيه اشاره بآن فرموده است و بعد از آن بطرز بديعى اثبات نبوت خاتم انبيا و اعجاز قرآن را فرموده ميفرمايد و نبودى تو در جانب كوه طور كه در مغرب است و جاى مناجات حضرت موسى با خدا بود يا نبودى در جانب وادى مقدّس كه آنهم در مغرب است و آنجا موسى عليه السّلام بمنصب نبوت فائز گشت وقتى كه گزارش داديم باو امر نبوّت و خاتميّت و اوصاف تو را يا وحى نموديم باو معارف و احكام را يا واگذار نموديم باوامر رسالت بسوى فرعون و قومش را و تو مطّلع از اين قضايا نبودى و از كسانيكه حاضر در واقعه باشند شمرده نميشدى ولى ما اهل اعصار عديدهئى را ايجاد و مدت زندگانى آنها را در دنيا طولانى نموديم و بعدا تو را از قضايا بطريق وحى مطلع كرديم كه اينك بدون كم و زياد وقايع گذشته را براى
جلد 4 صفحه 192
مردم مكه بيان ميكنى و نبودى تو مقيم در ميان اهل شهر مدين كه شعيب و گروندگان باو آنجا بودند تا بخوانى بر آنها آيات منزله ما را ولى ما پيغمبر ديگرى بر آنها فرستاده بوديم يا نبودى مقيم در ميان ايشان با اينحال ميخوانى براى اهل مكه آيات ما را كه در آن آيات قصّه آنها ذكر شده ولى ما تو را برسالت فرستاديم و از وقايع آگاه نموديم اكنون كه در مكه هستى و نبودى تو در جانب كوه طور وقتى ندا نموديم امّت تو را و بشارت داديم آنها را ببهشت بشرط قبول ولايت ائمه اطهار بعد از اقرار بتوحيد و نبوت تو ولى ما تو را عالم نموديم بتمام وقايع گذشته و آينده و اين رحمتى بود از پروردگار تو كه شامل حالت شد براى آنكه بترسانى از عذاب او عرب را كه پيش از تو كسى بر آنها به پيغمبرى مبعوث نشده بود چون در زمان فترت و فاصله ميان تو و حضرت عيسى واقع شده بودند براى تذكّر و تنبّه و ايقاظ و اتّعاظ آنان و بعضى گفتهاند خداوند در سه آيه اخيره بسه حاليكه براى حضرت موسى اتفاق افتاده اشاره فرموده است يكى وقت مبعوث شدنش به نبوت و ارسالش بسوى فرعون ديگر وقت بودنش در مدين و وصلت با شعيب سوم وقت آمدنش بكوه طور براى گرفتن الواح تورية يا مناجات با پروردگار و بعضى گفتهاند مراد بجانب غربى جانب غربى كوه طور است كه خداوند در آن با حضرت موسى تكلم فرمود و بنظر حقير اگر چنين باشد بايد بيان شود و الا منصرف بجانب مكان غربى از محل اقامت حضرت ختمى مرتبت است كه آن كوه طور يا وادى مقدس باشد و خلاصه مفاد آيات شريفه آنستكه تو در مواقع مذكوره حاضر نبودى كه از قضايا كاملا مستحضر باشى و نزد كسى درس نخواندى كه تاريخ گذشته و احوال انبيا را بدانى و همه ميدانند كه تو امّى هستى پس معلّم تو خدا است كه اينطور قضايا را بى كم و زياد و بدون اختلاف بتوسط جبرئيل بتو خبر ميدهد و با فصاحت بى نظير و بلاغت بى عديل بطوريكه مورد تصديق تمام اهل كتاب است آيات الهى را راجع باين وقايع بر مردم تلاوت مينمائى و اين يكى از شواهد صدق نبوّت و كتاب تو است كه در دست دارى و در عيون از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم روايت نموده كه چون خداوند موسى عليه السّلام را مبعوث برسالت فرمود و او را بمناجات خود تخصيص داد و دريا را برايش شكافت و بنى اسرائيل را نجات داد و تورية و الواح را باو عنايت فرمود ديد مقام و منزلت خود را نزد
جلد 4 صفحه 193
پروردگارش پس عرضه داشت پروردگارا بمن كرامتى نمودى كه با حدى پيش از من ننمودى پس خدا فرمود اى موسى نميدانى محمد نزد من افضل از تمام ملائكه و تمام خلق است موسى عرض كرد پروردگارا حال كه محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم گرامىتر است نزد تو از تمام خلق آيا در ميان خويشان پيغمبر گرامىتر از خويشان من كسى هست خدا فرمود مگر نميدانى فضيلت آل محمد بر آل ساير انبيا مانند فضيلت او است بر آنها موسى عرض كرد پروردگارا حال كه آل محمد داراى اين مقامند آيا در ميان امم انبيا امّتى افضل از امت من هست كه ابر را سايبان آنها فرمودى و براى ايشان منّ و سلوى نازل كردى و دريا را شكافتى پس خدا فرمود اى موسى نميدانى فضل امت محمد بر تمام امم مانند فضل او است بر تمام خلق موسى عرضه داشت پروردگارا كاش من آنها را ميديدم خدا فرمود هرگز در دنيا آنها را نخواهى ديد چون زمان پيدايش آنها نرسيده ولى بعدا در بهشت برين در حضور خاتم النبيّين ايشانرا مستغرق در نعم بهشتى و مسرور بكرامتهاى الهى خواهى ديد آيا ميخواهى اينك سخن آنها را بشنوى عرضه داشت بلى پروردگارا خدا فرمود كمر بسته و مؤدّب در برابر من بايست موسى اطاعت كرد و خدا ندا فرمود اى امت محمد و همه جواب دادند در اصلاب پدران و ارحام مادران لبّيك اللّهم لبّيك لبّيك لا شريك لك لبّيك و خداوند اين جوابر اشعار حج قرار داد پس ندا فرمود اى امت محمد حكم من در باره شما آنستكه رحمتم پيشى گيرد بر غضبم و عفوم بر عقابم پيش از آنكه بخوانيد مرا اجابت ميكنم شما را و پيش از آنكه بخواهيد از من عطا ميكنم بشما كسيكه ملاقات نمايد مرا با آنكه شهادت داده باشد بوحدانيّت من و رسالت محمد و آنكه او راستگو است در اقوالش و بر حق است در افعالش و آنكه على بن ابى طالب برادر و وصى او است بعد از او و ولى او است و ملتزم باشد بطاعت او چنانچه ملتزم شده است بطاعت محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و آنكه اولاد طيّبين طاهرين آن دو برگزيدگان خدايند كه بآيات و حجج الهيّه پى در پى قيام نمودند و بعد از آن دو اولياء خدايند من داخل مينمايم او را در بهشت اگر چه گناهش بزيادى كف دريا باشد و پس از نقل حديث نبوى امام فرموده كه چون خداوند محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم را مبعوث فرمود به نبوت فرمود اى محمد نبودى در جانب طور وقتى كه ما ندا نموديم امّت تو را با اين
جلد 4 صفحه 194
كرامت پس بگو الحمد للّه رب العالمين براى آنچه اختصاص دادى مرا بآن از فضيلت و پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم هم بامت خود فرمود بگوئيد الحمد للّه رب العالمين بر آنچه اختصاص دادى ما را بآن از فضائل و در اوائل كتاب بيان اختصاص لفظ امت بنحو حقيقت بشيعيان از اين حقير گذشت. و اختصاص انذار بعرب بملاحظه ابتداء امر است و منافى با عموم دعوت و بعثت حضرت ختمى مرتبت بر عرب و عجم و ترك و ديلم نيست.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لكِنّا أَنشَأنا قُرُوناً فَتَطاوَلَ عَلَيهِمُ العُمُرُ وَ ما كُنتَ ثاوِياً فِي أَهلِ مَديَنَ تَتلُوا عَلَيهِم آياتِنا وَ لكِنّا كُنّا مُرسِلِينَ (45)
و لكن ما انشاء فرموديم قرنهايي بس طولي كشيد ميان آن قرنها بر آن قرون عمرهايي و نبودي مقيم در اهل مدين تلاوت كني، بر آنها آيات ما را و لكن ما بوديم ارسال كننده انبياء.
وَ لكِنّا أَنشَأنا قُرُوناً يعني قبل از بعثت شما قرنهايي ايجاد فرموديم قرن نوح و هود و صالح و ابراهيم و لوط و شعيب و موسي و عيسي و ساير قرنها که اينها قوم آنها ايمان نياوردند و بچه عذابهايي هلاك شدند.
فَتَطاوَلَ عَلَيهِمُ العُمُرُ ميانه هر قرني با قرن ديگر طول زماني پيدا كرد که قرن بعد از قرن قبل بي خبر شدند و فراموش كردند که تعبير بزمان فطرت ميكنند قوم عاد از قوم نوح قوم ثمود از قوم عاد زمان ابراهيم و لوط از قوم ثمود قوم شعيب از قوم لوط قوم موسي از قوم شعيب قوم عيسي از فرعونيان قوم شما در دوره جاهليت از زمان عيسي بكلي غافل بودند و در شرك و كفر و فساد فرو رفته بودند حتي باندازهاي که اصلا منكر شدند که انبيايي نبودند و قومي هلاك نشدند.
وَ ما كُنتَ ثاوِياً فِي أَهلِ مَديَنَ ثاويا از ماده ثوي بمعني مثوي جاي گرفتن و اقامة كردن است نبودي که بچه عذابهايي هلاك شدند، ممكن است تا اينجا كلام تمام شده و جمله تَتلُوا عَلَيهِم آياتِنا جمله مستقله باشد و مرجع ضمير عليهم اهل مكه و قوم حضرت رسالت و امت آن حضرت باشند که براي اينها تلاوت ميفرمايي قضاياي امم سابقه که اينها غافل و بي اطلاع بودند و ممكن است متعلق بجمله قبل باشد و مرجع ضمير اهل مدين باشند
جلد 14 - صفحه 245
که نبودي مقيم در اهل مدين که بر آنها تلاوت فرمايي آيات ما را و معناي اول اقرب بنظر ميايد.
وَ لكِنّا كُنّا مُرسِلِينَ و لاكن ما در هيچ زماني خالي از حجت قرار نداديم و انبياء و رسل را پي در پي فرستاديم و زمين را خالي از حجت نگذارديم چنانچه در خبر است
«لو خلت الارض عن الحجة لساخت باهلها و لماجت باهلها اما ظاهر مشهود و اما غائب مستور».
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 45)- سپس میافزاید: «ولی ما اقوامی را در اعصار مختلف خلق کردیم، و زمانهای طولانی بر آنها گذشت» که آثار انبیا از دلهایشان محو شد پس تو را با کتاب آسمانیت فرستادیم (وَ لکِنَّا أَنْشَأْنا قُرُوناً فَتَطاوَلَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ).
«تو هرگز در میان مردم مدین اقامت نداشتی تا (از وضع آنان آگاه باشی و) آیات ما را برای آنها [مشرکان مکّه] بخوانی» (وَ ما کُنْتَ ثاوِیاً فِی أَهْلِ مَدْیَنَ تَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِنا).
«ولی ما بودیم که تو را فرستادیم» و این آیات را در اختیارت قرار دادیم (وَ لکِنَّا کُنَّا مُرْسِلِینَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج8، ص: 57
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم