آیه 44 سوره یوسف

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه ۴۴ یوسف)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ ۖ وَمَا نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الْأَحْلَامِ بِعَالِمِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<43 آیه 44 سوره یوسف 45>>
سوره : سوره یوسف (12)
جزء : 12
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

آنها گفتند: خوابهای پریشان است و ما تعبیر خوابهای پریشان نمی‌دانیم.

گفتند: [این] خواب هایی پریشان و آشفته است و ما به تعبیر خواب های پریشان و آشفته دانا نیستیم.

گفتند: «خوابهايى است پريشان، و ما به تعبير خوابهاى آشفته دانا نيستيم.»

گفتند: اينها خوابهاى آشفته است و ما را به تعبير اين خوابها آگاهى نيست.

گفتند: «خوابهای پریشان و پراکنده‌ای است؛ و ما از تعبیر این گونه خوابها آگاه نیستیم!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

They said, ‘[These are] confused nightmares, and we do not know the interpretation of nightmares.’

They said: Confused dreams, and we do not know the interpretation of dreams.

They answered: Jumbled dreams! And we are not knowing in the interpretation of dreams.

They said: "A confused medley of dreams: and we are not skilled in the interpretation of dreams."

معانی کلمات آیه

اضغاث: ضغث (به فتح-ض): مخلوط كردن و (به كسر آن) : به معنى دسته و مختلط است . اضغاث: دسته‏ هاى مختلط.

احلام: حلم (بر وزن عنق و قفل): چيزى كه در خواب ديده شود. در اقرب الموارد گويد: غالبا در خواب پريشان و قبيح به كار رود. چنان كه رؤيا در خواب خوب ‏. «أَضْغاثُ أَحْلامٍ»‏ يعنى خوابهاى پريشان مختلط.

تأويل: اول: برگشتن. تأويل: برگشت دادن. تأويل رؤيا: برگشت‏ دادن آن به واقع و خارج يعنى بيان مصداق آن.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ وَ ما نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الْأَحْلامِ بِعالِمِينَ «44»

(اطرافيان پادشاه) گفتند: خواب‌هايى پريشان است و ما به تعبير خواب‌هاى آشفته دانا نيستيم.

نکته ها

«أَضْغاثُ» جمع «ضَغث» به معناى مخلوط كردن و «ضِغْث» به معناى دسته چوبِ مختلط است. «أَحْلامٍ» جمع «حلم» به معناى خواب پريشان است. «أَضْغاثُ أَحْلامٍ» يعنى خواب‌هاى پراكنده ودرهمى كه معّبر نمى‌تواند سرنخى از آنرا به دست آورد.

جلد 4 - صفحه 213

پیام ها

1- ندانستن و جهل خود را توجيه نكنيد. (اشراف چون تعبير صحيح خواب را نمى‌دانستند گفتند: خواب شاه پريشان است.) «قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ»

2- چه بسا خواب‌هايى كه به نظر پراكنده مى‌رسند، قابل تعبيرند. قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ‌ ...*

3- كار را بايد به كاردان سپرد. (كارشناس تعبير مى‌كند، ولى غير كارشناس مى‌گويد خواب پريشان و غير قابل تعبير است.) «ما نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الْأَحْلامِ بِعالِمِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ وَ ما نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الْأَحْلامِ بِعالِمِينَ (44)

جلد 6 - صفحه 229

و چون اهل تعبير از علما و حكما اين واقعه را از شاه شنيدند.

قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ‌: گفتند در جواب ملك كه اين خوابهاى شوريده و باطله كاذبه است. وَ ما نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الْأَحْلامِ بِعالِمِينَ‌: و نيستيم ما به تأويل خوابهاى باطله دانايان، زيرا ما تعبير خوابهاى صادقه را مى‌دانيم، و اين جزو خوابهاى باطله است. ملك ريان از جواب ايشان متحير به درياى تفكر فرو رفت.

تنبيه: نزد بعضى رؤيا بر هشت قسم است: آفاقى انفسى و هر يك منقسم به دو قسم، پس چهار قسم. 5- آفاقى و انفسى به هم مختلط. 6- حديث نفس.

7- معنوى و حديث نفس ممزوج به آن. 8- اضغاث و احلام آن است كه به سبب غلبه بعضى اخلاط اربعه مانند صفراء يا خون حاصل آيد و از بخار آب غذا در بدن هيجان، و چون به خواب رود آن خلط و بخار به صورتى كه مناسب آن باشد در نظر روح بجلوه آيد يا اگر در بيدارى فكرى و خيالى تسلط يافته در خواب همان خيالات در نظر آيد و چنان پندارد كه چيزى ديده يا شنيده. اين قسم خواب مثل مشت خار و خس امور درهم و برهم بى‌اصل تعبير ندارد. اشراف گمان نمودند كه خواب ملك ريان از اين قبيل است، و حال آنكه تميز ندادند خواب صادقه را از كاذبه.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرى‌ سَبْعَ بَقَراتٍ سِمانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ وَ سَبْعَ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ يابِساتٍ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي رُءْيايَ إِنْ كُنْتُمْ لِلرُّءْيا تَعْبُرُونَ (43) قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ وَ ما نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الْأَحْلامِ بِعالِمِينَ (44) وَ قالَ الَّذِي نَجا مِنْهُما وَ ادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَا أُنَبِّئُكُمْ بِتَأْوِيلِهِ فَأَرْسِلُونِ (45) يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنا فِي سَبْعِ بَقَراتٍ سِمانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ وَ سَبْعِ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ يابِساتٍ لَعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ (46) قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَباً فَما حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ إِلاَّ قَلِيلاً مِمَّا تَأْكُلُونَ (47)

ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ سَبْعٌ شِدادٌ يَأْكُلْنَ ما قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلاَّ قَلِيلاً مِمَّا تُحْصِنُونَ (48) ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عامٌ فِيهِ يُغاثُ النَّاسُ وَ فِيهِ يَعْصِرُونَ (49)

ترجمه‌

و گفت پادشاه همانا من مى‌بينم در خواب هفت گاو فربه را كه ميخورند آنها را هفت گاو لاغر و هفت خوشه سبز و هفت خوشه ديگر خشك اى گروه اشراف فتوى دهيد مرا در خواب من اگر باشيد كه براى خواب تعبير ميكنيد

گفتند اين خوابهاى آشفته است و نيستيم ما به تعبير آن خوابها دانايان‌

و گفت آنكس كه نجات يافت از آن دو نفر و متذكر شد بعد از چندى من خبر ميدهم شما را بتعبير آن پس بفرستيد مرا

اى يوسف اى كسيكه بسيار راستگوئى فتوى بده براى ما در هفت گاو فربه كه ميخورند آنها را هفت گاو لاغر و هفت خوشه سبز و هفت خوشه ديگر خشك باشد كه من برگردم بسوى مردم باشد كه آنها بدانند

گفت زراعت ميكنيد هفت سال بر حسب عادت پس آنچه درو نموديد پس بگذاريد آنرا بماند در خوشه خود مگر كمى را از آنچه ميخوريد

پس مى‌آيد بعد از آن هفت سال سخت كه ميخورند آنچه را پيش تهيه نموديد براى آنها مگر كمى را از آنچه نگاه ميداريد

پس مى‌آيد بعد از آن سالى كه در آن باران داده شوند مردم و در آن از ميوه‌ها آب گيرند.

تفسير

پس از آنكه خداوند دعاء حضرت يوسف را مستجاب و نجات او را از زندان مقدر فرمود پادشاه اعظم مصر خواب ديد كه هفت گاو لاغر هفت گاو

جلد 3 صفحه 149

فربه را خوردند و هفت خوشه گندم خشك شده پيچيدند بهفت خوشه گندم سبز كه حبّه‌هاى آنها بسته شده بود و مقهورشان نمودند و اين موجب وحشت او شد بر زوال ملكش لذا اشراف و رجال دولت يا اهل دانش و معبّرين را احضار نمود و تعبير خواب خود را از آنها تقاضا كرد باين تقريب كه اگر عالم بتعبير خواب هستيد رأى خود را اظهار نمائيد و لام در للرّؤيا براى تبيين مراد يا تقويت عامل است و آنها نتوانستند تعبير مناسبى نمايند و براى آنكه صريحا اقرار بجهل خودشان هم ننموده باشند گفتند اين از خوابهاى آشفته و پريشان است كه تعبير ندارد و ما نميتوانيم اين قبيل خوابها را تعبير نمائيم چون بنظر حقير خواب بر سه قسم است رحمانى و شيطانى و نفسانى و رحمانى هم بر سه قسم است عينى و شبهى و ضدّى، رحمانى عبارت است از اتصال روح بعالم غيب و مشاهده امريرا كه خداوند مقدر فرموده براى خود يا كسان ديگر و در اين حال اگر قوه متخيله در آن تصرفى ننمود و عين آن در خارج واقع شد اين خواب راست حقيقى است و است و احتياج بتعبير ندارد مگر آنكه معبّر بگويد اين امر واقع خواهد شد مانند آنكه كسى در خواب به بيند كه بزيارت يكى از ائمه عليهم السلام مشرف شده و بشود و شايد از اين قبيل بوده خواب ساقى كه در خارج واقع شد و اين خواب عينى است و اگر متخيله در آن تصرف نمود و مصوّر كرد آنرا بصورت مناسبى مانند آنكه خير ديد و خيال شير كرد يا علم ديد و تصور آب نمود يا زن ديد و تصور كفش كرد اين خواب را حقير شبهى ناميده‌ام و كاملا احتياج بتعبير دارد و معبر بايد بفراست و قرائن حاليه و مقاميه بفهمد از اين صور مناسبه مشهود اصلى كسيرا كه خواب ديده و شايد از اين قبيل بوده خواب خبّاز و پادشاه و هنر معبّر در اين قسم ظاهر ميشود چون بسا باشد كه صور خياليه متعدد شود و كسيكه خواب ديده از صورتى بصورت ديگر منتقل شده باشد كه معبّر بايد بچندين واسطه مرئى اوّلى او را پيدا كند و اگر متخيّله در آن تصرف نمود و مصوّر شد براى او ضدّ مرئى اولى مانند آنكه شادى ديد و از آن منتقل بضدش كه اندوه است شد يا بعكس و صورت اصلى محو و ضدش در خيال باقى ماند اين خواب ضدى است كه تعبيرش بعكس است و معبّر بايد از ضدّى بضد ديگر پى ببرد و اينها همه از رؤياء صادقه است و اما خواب شيطانى آنستكه شياطين براى اغراض باطله خودشان‌

جلد 3 صفحه 150

چيزهائى بشخص ارائه دهند مانند و طى يكى از محارم براى تسهيل اين امر در نظرش و رفع قبح آن يا حمله درنده‌اى بر او براى تشويش خاطرش و باز ماندن از عمل خيرى كه در نظر داشته انجام دهد و امثال اينها و در اين قبيل خوابها بايد معبّر تعبير خوبى كند كه منافى با غرض شيطان باشد و شايد اينكه فرموده‌اند تا ميتوانيد از خواب تعبير بخوب كنيد كه خواب در بين زمين و آسمان معلّق است تا تعبيرش شود بهمين ملاحظه باشد كه خداوند على رغم شيطان معبر را مقدر فرمايد اما خواب نفسانى عبارت از خيالات متفرقه و افكار مختلفه و اوهام متشتته و از غلبه حرارت و رطوبت و امثال اينها است كه آنرا اضغاث احلام گويند و تعبير ندارد چون ضغث دسته گياه مخلوط از خشك و تر است و اضغاث جمع آنست چنانچه حلم بضم حاء بمعنى خواب و احلام جمع آن است در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خواب بر سه وجه است بشارت است از خدا براى مؤمن و تحذير است از شيطان و اضغاث احلام است در هر حال ساقى كه در آن مجلس حاضر بود بعد از مدتهائى مديد بياد حضرت يوسف عليه السّلام و تقاضاى او آمد و عرضه داشت من تعبير ميكنم اين خواب را در صورتى كه اجازه فرمائيد مرا بزندان ببرند براى ملاقات كسيكه در علم تعبير كامل و مجرّب است و تعبير خواب من و خبّاز را كرد و بدون كم و زياد واقع شد و با اجازه پادشاه خدمت حضرت يوسف عليه السّلام رسيد و عرضه داشت اى يوسف اى كسيكه در راستگوئى ثابت و جازمى و خواب پادشاه را بدون كم و زياد بيان كرد و طلب فتوى و رأى نمود براى آنكه مراجعت كند نزد پادشاه و اعيان قوم و بآنها اعلام نمايد تا عالم شوند به تعبيرش و بمقام و فضل آنحضرت و او در جواب بدون درنگ فرمود هفت سال متوالى بر حسب معمول خودتان زراعت ميكنيد و صلاح شما آنستكه در اين هفت سال هر چه درو كرديد بگذاريد در خوشه خود بماند تا از شپشه محفوظ باشد و ذخيره كنيد مگر مقدار كمى را كه لازم داريد براى خوردن و بعد از اين هفت سال قحطى سخت خواهد شد كه مردميكه در اين سالها هستند ميخورند آنچه را براى آنها ذخيره نموديد مگر مقدار مختصرى كه باقى ميماند در انبار براى تخم كارى در آتيه و اينكه نسبت خوردن را بسنوات داده و اراده اهل آنها را فرموده براى آنستكه تعبير مطابق شود با خواب چون تأويل هفت‌

جلد 3 صفحه 151

گاو فربه هفت سال فراوانى و تعبير هفت گاو لاغر كه آنها را ميخورند هفت سال قحطى است كه در آن سنوات ذخائر سنوات سابقه خورده ميشود و بهمين منوال است حال خوشه‌هاى سبز و خشك كه بايد بسبزى زراعات و خشكى آنها تعبير شود و پس از اين چهارده سال سالى مى‌آيد كه در آن بارندگى زياد ميشود و مردم از سختى و قحطى نجات مى‌يابند و بنابراين يغاث ممكن است مأخوذ از غيث بمعناى باران باشد و ممكن است مأخوذ از غوث بمعناى نجات و محتمل است هر دو مراد باشد چون استعمال لفظ در اكثر از يك معنى بنظر حقير جائز است حتّى در اين قبيل مقامات و از محسّنات كلام است و در آنسال بواسطه و فور آب ميوه‌ها فراوان و آبدار ميشود كه مردم آنها را ميفشارند و از براى خودشان شربت و شيره و رب و غيرها تهيّه ميكنند و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه يعصرون بضم ياء و فتح صاد كه صيغه مجهول است قرائت فرموده و استدلال فرموده بقول خداوند و انزلنا من المعصرات ماء ثجّاجا و قمّى ره از امير المؤمنين عليه السّلام تأييد اين قرائت و استدلال را نقل نموده و آنكه يعصرون بمعناى يمطرون است و سنابل بجاى سنبلات و قرّبتم لهن بجاى قدّمتم لهن نيز از امام صادق عليه السّلام نقل قرائت شده است و گويا مراد فشرده شدن ابرها و ريزش باران است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قالُوا أَضغاث‌ُ أَحلام‌ٍ وَ ما نَحن‌ُ بِتَأوِيل‌ِ الأَحلام‌ِ بِعالِمِين‌َ (44)

گفتند ‌اينکه‌ خوابهاي‌ پريشان‌ ‌است‌ و ‌ما بتأويل‌ ‌اينکه‌ نوع‌ خوابها نيستيم‌ بدانايان‌ قالوا ‌آن‌ ملاء ‌که‌ ملك‌ بآنها خطاب‌ كرد ‌در‌ جواب‌ ‌او‌ گفتند اضغاث‌ احلام‌ ضغث‌ عبارت‌ ‌از‌ يك‌ كف‌ حشيش‌ مختلط رطب‌ و يابس‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ ايّوب‌ ميفرمايد وَ خُذ بِيَدِك‌َ ضِغثاً فَاضرِب‌ بِه‌ِ ص‌ ‌آيه‌ 43، چون‌ قسم‌ ياد كرده‌ ‌بود‌ ‌که‌ عيالش‌ ‌اگر‌ گيسش‌ بريده‌ صد تازيانه‌ بزند و چون‌ ‌او‌ معصيت‌ نكرده‌ ‌بود‌ ‌براي‌ اينكه‌ حنث‌ قسم‌ نشود ‌اينکه‌ دستور آمد و ‌در‌ حق‌ حضرت‌ ‌رسول‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌هم‌ گفتند ‌که‌ مجنوني‌ زنا كرده‌ ‌بود‌ حضرت‌ ‌اينکه‌ نوع‌ تأديب‌ فرمود، و تعبير باضغاث‌ احلام‌ خوابهاي‌ مختلط پريشان‌ بي‌معني‌ و بي‌حقيقت‌ چنانچه‌ كفار و مشركين‌ ‌در‌ فرمايشات‌ حضرت‌ رسالت‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ همين‌ تشبيه‌ ‌را‌ كردند بَل‌ قالُوا أَضغاث‌ُ أَحلام‌ٍ انبياء ‌آيه‌ 5.

وَ ما نَحن‌ُ بِتَأوِيل‌ِ الأَحلام‌ِ الف‌ و لام‌ الاحلام‌ عهد ذكري‌ ‌است‌ ‌يعني‌ ‌اينکه‌

جلد 11 - صفحه 205

نوع‌ احلام‌ ‌که‌ حقيقت‌ و مغز ندارد مثل‌ يك‌ دسته‌ حشيش‌ مختلط ‌است‌.

بعاملين‌ نه‌ اينكه‌ مراد ‌آنها‌ ‌اينکه‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌ما تعبير خواب‌ نميدانيم‌ بلكه‌ مراد اينست‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ نوع‌ خوابها تعبير ندارد و لكن‌ ‌در‌ واقع‌ چون‌ درك‌ نكردند و چنين‌ توهمي‌ كردند ‌در‌ حضور ملك‌ اظهار عجز كردند ‌که‌ نميدانيم‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 44)- ولی حواشی سلطان بلافاصله «اظهار داشتند که: اینها خوابهای پریشان است و ما به تعبیر این گونه خوابهای پریشان آشنا نیستیم»! (قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ وَ ما نَحْنُ بِتَأْوِیلِ الْأَحْلامِ بِعالِمِینَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع