آیه 44 سوره قصص

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه ۴۴ قصص)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَمَا كُنْتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنَا إِلَىٰ مُوسَى الْأَمْرَ وَمَا كُنْتَ مِنَ الشَّاهِدِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<43 آیه 44 سوره قصص 45>>
سوره : سوره قصص (28)
جزء : 20
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و تو آن هنگام که ما به موسی مقام نبوت و فرمان الهی عطا کردیم در جانب غربی کوه طور اصلا نبودی و حضور نداشتی (و حکایت او به وحی بر تو روشن گردید).

تو در جانب غربی [وادی طور] حضور نداشتی هنگامی که ما [با نازل کردن تورات] امر نبوّت موسی را به انجام رساندیم، و از شاهدان [آن واقعه مهم هم] نبودی.

و چون امر [پيامبرى‌] را به موسى واگذاشتيم، تو در جانب غربى [طور] نبودى و از گواهان [نيز] نبودى.

آنگاه كه به موسى فرمان امر نبوت را وحى كرديم تو نه در جانب غربى طور بودى و نه از حاضران.

تو در جانب غربی نبودی هنگامی که ما فرمان نبوّت را به موسی دادیم؛ و تو از شاهدان نبودی (در آن هنگام که معجزات را در اختیار موسی گذاردیم)!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

You were not on the western side when We revealed the commandments to Moses, nor were you among the witnesses.

And you were not on the western side when We revealed to Musa the commandment, and you were not among the witnesses;

And thou (Muhammad) wast not on the western side (of the Mount) when We expounded unto Moses the commandment, and thou wast not among those present;

Thou wast not on the Western side when We decreed the Commission to Moses, nor wast thou a witness (of those events).

معانی کلمات آیه

  • قضينا: قضاء در اينجا به معنى وحى كردن و فرمان دادن است نظير وَ قَضى‏ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ‏.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ ما كُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنا إِلى‌ مُوسَى الْأَمْرَ وَ ما كُنْتَ مِنَ الشَّاهِدِينَ «44»

و هنگامى كه فرمان (نبوّت) را به موسى داديم، تو در جانب غربى (كوه طور) حضور نداشتى و از شاهدان نبودى.

نکته ها

با مطالعه‌ى تاريخ گذشتگان، مى‌توان با آنان زندگى كرد، هر چند درميانشان حضور فيزيكى نداشت. حضرت على عليه السلام به فرزندش امام‌حسن عليه السلام مى‌فرمايد: من گرچه عمر پيشينيان را نداشته‌ام امّا بخاطر مطالعه، تفكّر و دقّت در زندگانى وآثار آنان، گويى يكى از آنان شده و با آنان زندگى كرده‌ام. «1»

عبارت‌ «ما كُنْتَ» چهار مرتبه در اين آيه و آيات بعد تكرار گرديده كه بر غيبى بودن اخبارِ تاريخى قرآن تأكيد دارد.

پیام ها

1- نقل ماجراى نبوّت حضرت موسى با همه‌ى ريزه‌كارى‌هاى آن، از زبان پيامبرى كه در آن زمان‌ها حضور نداشته، نشانه‌ى حقّانيّت و اعجاز قرآن است. وَ ما كُنْتَ‌ ... وَ ما كُنْتَ‌ ...

2- برخى داستان‌هاى قرآن، از اخبار غيبى است، نه از نقل شاهدان عينى. وَ ما كُنْتَ بِجانِبِ‌ ...

3- بخش غربى كوه طور، محلّ نزول تورات بوده است. «بِجانِبِ الْغَرْبِيِّ»

«1». نهج‌البلاغه، نامه 31.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌7، ص: 64

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ ما كُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنا إِلى‌ مُوسَى الْأَمْرَ وَ ما كُنْتَ مِنَ الشَّاهِدِينَ (44)

بعد از آن بر سبيل تنبيه و تعجب فرمايد:

وَ ما كُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِيِ‌: و نبودى تو اى پيغمبر به طرف وادى غربى يا ناحيه طور كه در جانب غربى و ميقات موسى عليه السّلام است، يعنى تو در كوه طور حاضر نبودى، إِذْ قَضَيْنا إِلى‌ مُوسَى الْأَمْرَ: زمانى را كه حكم فرموديم‌

«1» تفسير ابو الفتوح رازى، چاپ اسلاميه، ج 8 ص 463.

جلد 10 - صفحه 146

بسوى موسى وحى را، يعنى وقتى كه وحى فرموديم بسوى او امرى را كه اراده نموديم به او اعلام كنيم از رسالت و اوامر و نواهى و عهود. نزد بعضى مراد به امر وصف پيغمبر ما و تعريف اوست. وَ ما كُنْتَ مِنَ الشَّاهِدِينَ‌: و نبودى تو از گواهان بر امر ارسال او بسوى فرعونيان و غير آن از اوامر و نواهى يا وصف تو؛ يا حاضر نبودى و گواه نبودى بر كسانى كه موسى عليه السّلام احضار كرده بود براى ميقات، يعنى آن هفتاد نفر كه كلام الهى را شنيدند. مراد آيه شريفه دليلى است بر آنكه اخبار حضرت رسالت از اين قصه و واقعه كوه طور، اخبار است بر مغيباتى كه اطلاع بر آن حاصل نشود مگر به وحى، و لذا استدلال نموده از آن بقوله:


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ مِنْ بَعْدِ ما أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ الْأُولى‌ بَصائِرَ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (43) وَ ما كُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنا إِلى‌ مُوسَى الْأَمْرَ وَ ما كُنْتَ مِنَ الشَّاهِدِينَ (44) وَ لكِنَّا أَنْشَأْنا قُرُوناً فَتَطاوَلَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ وَ ما كُنْتَ ثاوِياً فِي أَهْلِ مَدْيَنَ تَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا وَ لكِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ (45) وَ ما كُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ إِذْ نادَيْنا وَ لكِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (46)

ترجمه‌

و بتحقيق داديم بموسى كتابرا بعد از آنكه هلاك كرديم اهل عصرهاى پيشين را كه موجبات بصيرت است براى مردمان و هدايت و رحمت است باشد كه آنان پند گيرند

و نبودى در جانب غربى هنگاميكه گزارش داديم بموسى امر را و نبودى از حاضران‌

و لكن ما آفريديم اهل اعصارى را پس طولانى شد برايشان مدت زندگانى و نبودى مقيم در ميان اهل مدين كه بخوانى بر آنان آيتهاى ما را و لكن ما بوديم فرستندگان‌

و نبودى بجانب طور هنگاميكه ندا كرديم ولى بوده است رحمتى از پروردگار تو تا بيم دهى گروهى را كه نيامد آنانرا هيچ بيم دهنده‌ئى پيش از تو باشد كه آنان پند گيرند.

تفسير

خداوند متعال بعد از غرق فرعون و فرعونيان و هلاك اقوام سابقه مانند قوم نوح و عاد و ثمود و امثال آنها الواح تورية را بحضرت موسى عطا فرمود كه در آن موجبات بصيرت و بينائى مردم بود بمعارف و احكام و هدايت و رحمت خدا بود بر خلق براى تنبّه و تذكر و ارشاد آنها براه نجات در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم روايت نموده كه خداوند بعد از انزال تورية ديگر هيچ قوم و قبيله و عشيره‌اى را بعذاب آسمانى هلاك نفرمود مگر اهل آن آبادى را كه مسخ شدند بصورت ميمون چنانچه در اين آيه اشاره بآن فرموده است و بعد از آن بطرز بديعى اثبات نبوت خاتم انبيا و اعجاز قرآن را فرموده ميفرمايد و نبودى تو در جانب كوه طور كه در مغرب است و جاى مناجات حضرت موسى با خدا بود يا نبودى در جانب وادى مقدّس كه آنهم در مغرب است و آنجا موسى عليه السّلام بمنصب نبوت فائز گشت وقتى كه گزارش داديم باو امر نبوّت و خاتميّت و اوصاف تو را يا وحى نموديم باو معارف و احكام را يا واگذار نموديم باوامر رسالت بسوى فرعون و قومش را و تو مطّلع از اين قضايا نبودى و از كسانيكه حاضر در واقعه باشند شمرده نميشدى ولى ما اهل اعصار عديده‌ئى را ايجاد و مدت زندگانى آنها را در دنيا طولانى نموديم و بعدا تو را از قضايا بطريق وحى مطلع كرديم كه اينك بدون كم و زياد وقايع گذشته را براى‌

جلد 4 صفحه 192

مردم مكه بيان ميكنى و نبودى تو مقيم در ميان اهل شهر مدين كه شعيب و گروندگان باو آنجا بودند تا بخوانى بر آنها آيات منزله ما را ولى ما پيغمبر ديگرى بر آنها فرستاده بوديم يا نبودى مقيم در ميان ايشان با اينحال ميخوانى براى اهل مكه آيات ما را كه در آن آيات قصّه آنها ذكر شده ولى ما تو را برسالت فرستاديم و از وقايع آگاه نموديم اكنون كه در مكه هستى و نبودى تو در جانب كوه طور وقتى ندا نموديم امّت تو را و بشارت داديم آنها را ببهشت بشرط قبول ولايت ائمه اطهار بعد از اقرار بتوحيد و نبوت تو ولى ما تو را عالم نموديم بتمام وقايع گذشته و آينده و اين رحمتى بود از پروردگار تو كه شامل حالت شد براى آنكه بترسانى از عذاب او عرب را كه پيش از تو كسى بر آنها به پيغمبرى مبعوث نشده بود چون در زمان فترت و فاصله ميان تو و حضرت عيسى واقع شده بودند براى تذكّر و تنبّه و ايقاظ و اتّعاظ آنان و بعضى گفته‌اند خداوند در سه آيه اخيره بسه حاليكه براى حضرت موسى اتفاق افتاده اشاره فرموده است يكى وقت مبعوث شدنش به نبوت و ارسالش بسوى فرعون ديگر وقت بودنش در مدين و وصلت با شعيب سوم وقت آمدنش بكوه طور براى گرفتن الواح تورية يا مناجات با پروردگار و بعضى گفته‌اند مراد بجانب غربى جانب غربى كوه طور است كه خداوند در آن با حضرت موسى تكلم فرمود و بنظر حقير اگر چنين باشد بايد بيان شود و الا منصرف بجانب مكان غربى از محل اقامت حضرت ختمى مرتبت است كه آن كوه طور يا وادى مقدس باشد و خلاصه مفاد آيات شريفه آنستكه تو در مواقع مذكوره حاضر نبودى كه از قضايا كاملا مستحضر باشى و نزد كسى درس نخواندى كه تاريخ گذشته و احوال انبيا را بدانى و همه ميدانند كه تو امّى هستى پس معلّم تو خدا است كه اينطور قضايا را بى كم و زياد و بدون اختلاف بتوسط جبرئيل بتو خبر ميدهد و با فصاحت بى نظير و بلاغت بى عديل بطوريكه مورد تصديق تمام اهل كتاب است آيات الهى را راجع باين وقايع بر مردم تلاوت مينمائى و اين يكى از شواهد صدق نبوّت و كتاب تو است كه در دست دارى و در عيون از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم روايت نموده كه چون خداوند موسى عليه السّلام را مبعوث برسالت فرمود و او را بمناجات خود تخصيص داد و دريا را برايش شكافت و بنى اسرائيل را نجات داد و تورية و الواح را باو عنايت فرمود ديد مقام و منزلت خود را نزد

جلد 4 صفحه 193

پروردگارش پس عرضه داشت پروردگارا بمن كرامتى نمودى كه با حدى پيش از من ننمودى پس خدا فرمود اى موسى نميدانى محمد نزد من افضل از تمام ملائكه و تمام خلق است موسى عرض كرد پروردگارا حال كه محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم گرامى‌تر است نزد تو از تمام خلق آيا در ميان خويشان پيغمبر گرامى‌تر از خويشان من كسى هست خدا فرمود مگر نميدانى فضيلت آل محمد بر آل ساير انبيا مانند فضيلت او است بر آنها موسى عرض كرد پروردگارا حال كه آل محمد داراى اين مقامند آيا در ميان امم انبيا امّتى افضل از امت من هست كه ابر را سايبان آنها فرمودى و براى ايشان منّ و سلوى نازل كردى و دريا را شكافتى پس خدا فرمود اى موسى نميدانى فضل امت محمد بر تمام امم مانند فضل او است بر تمام خلق موسى عرضه داشت پروردگارا كاش من آنها را ميديدم خدا فرمود هرگز در دنيا آنها را نخواهى ديد چون زمان پيدايش آنها نرسيده ولى بعدا در بهشت برين در حضور خاتم النبيّين ايشانرا مستغرق در نعم بهشتى و مسرور بكرامتهاى الهى خواهى ديد آيا ميخواهى اينك سخن آنها را بشنوى عرضه داشت بلى پروردگارا خدا فرمود كمر بسته و مؤدّب در برابر من بايست موسى اطاعت كرد و خدا ندا فرمود اى امت محمد و همه جواب دادند در اصلاب پدران و ارحام مادران لبّيك اللّهم لبّيك لبّيك لا شريك لك لبّيك و خداوند اين جوابر اشعار حج قرار داد پس ندا فرمود اى امت محمد حكم من در باره شما آنستكه رحمتم پيشى گيرد بر غضبم و عفوم بر عقابم پيش از آنكه بخوانيد مرا اجابت ميكنم شما را و پيش از آنكه بخواهيد از من عطا ميكنم بشما كسيكه ملاقات نمايد مرا با آنكه شهادت داده باشد بوحدانيّت من و رسالت محمد و آنكه او راستگو است در اقوالش و بر حق است در افعالش و آنكه على بن ابى طالب برادر و وصى او است بعد از او و ولى او است و ملتزم باشد بطاعت او چنانچه ملتزم شده است بطاعت محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و آنكه اولاد طيّبين طاهرين آن دو برگزيدگان خدايند كه بآيات و حجج الهيّه پى در پى قيام نمودند و بعد از آن دو اولياء خدايند من داخل مينمايم او را در بهشت اگر چه گناهش بزيادى كف دريا باشد و پس از نقل حديث نبوى امام فرموده كه چون خداوند محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم را مبعوث فرمود به نبوت فرمود اى محمد نبودى در جانب طور وقتى كه ما ندا نموديم امّت تو را با اين‌

جلد 4 صفحه 194

كرامت پس بگو الحمد للّه رب العالمين براى آنچه اختصاص دادى مرا بآن از فضيلت و پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم هم بامت خود فرمود بگوئيد الحمد للّه رب العالمين بر آنچه اختصاص دادى ما را بآن از فضائل و در اوائل كتاب بيان اختصاص لفظ امت بنحو حقيقت بشيعيان از اين حقير گذشت. و اختصاص انذار بعرب بملاحظه ابتداء امر است و منافى با عموم دعوت و بعثت حضرت ختمى مرتبت بر عرب و عجم و ترك و ديلم نيست.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ ما كُنت‌َ بِجانِب‌ِ الغَربِي‌ِّ إِذ قَضَينا إِلي‌ مُوسَي‌ الأَمرَ وَ ما كُنت‌َ مِن‌َ الشّاهِدِين‌َ (44)

و نبودي‌ بطرف‌ غربي‌ زماني‌ ‌که‌ حكم‌ فرموديم‌ بموسي‌ امر ‌را‌ و نبودي‌ ‌از‌ شاهدين‌ ‌که‌ بحس‌ مشاهده‌ كني‌.

‌در‌ بعض‌ اخبار دارد ‌که‌ مراد ‌از‌ امر وصايت‌ يوشع‌ ‌بن‌ نون‌ بوده‌ ‌که‌ ‌هر‌ پيغمبري‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌من‌ ميفرستادم‌ وصي‌ ‌او‌ ‌را‌ معين‌ ميكردم‌ و تعيين‌ وصي‌ بدست‌ ‌من‌ ‌است‌ ‌يعني‌ تو ‌هم‌ ‌ يا ‌ ‌رسول‌ اللّه‌ بايد وصي‌ ‌خود‌ ‌را‌ معين‌ كني‌ و ‌در‌ بعض‌ ‌آنها‌ دارد ‌که‌ مراد ذهاب‌ بسوي‌ فرعون‌ بوده‌ لكن‌ ظاهرا مراد ‌اينکه‌ ‌باشد‌ ‌که‌ قضاياي‌ موسي‌ ‌را‌ ‌اگر‌ تو بودي‌ و ميديدي‌ و خبر ميدادي‌ بامت‌ ‌اينکه‌ معجزه‌ نبود ميگفتند ‌خود‌ ديده‌ و خبر ميدهد ولي‌ فعلا ‌که‌ ببيانات‌ قرآني‌ خبر ميدهي‌ بآنها ‌از‌ ‌اينکه‌ امور ‌اينکه‌ ‌خود‌ يكي‌ ‌از‌ معجزات‌ ‌است‌ ‌که‌ نبوده‌ و نديده‌ خبر ‌از‌ قضاياي‌ موسي‌ و همچنين‌ ساير انبياء و امم‌ ‌آنها‌ ميدهد چنانچه‌ خبر ‌از‌ آينده‌ و پيشامدها ميدهد ‌که‌ خداوند علم‌ ‌ما ‌کان‌ و ‌ما ‌يکون‌ ‌را‌ ‌از‌ اول‌ خلقت‌ ‌تا‌ خلود ‌در‌ آخرت‌ ميدهد و ‌اينکه‌ ‌خود‌ معجزه‌ بزرگيست‌ لذا ميفرمايد:

وَ ما كُنت‌َ بِجانِب‌ِ الغَربِي‌ِّ تو ‌که‌ نبودي‌ بطرف‌ غربي‌ طور ‌ يا ‌ وادي‌ ايمن‌.

إِذ قَضَينا إِلي‌ مُوسَي‌ الأَمرَ دستوراتي‌ ‌که‌ بموسي‌ داديم‌ و تقاضاهايي‌ ‌که‌ موسي‌ نمود ‌از‌ ذهاب‌ بسوي‌ فرعون‌ و فرعونيان‌ و جعل‌ برادرش‌ هارون‌ ‌را‌ بهمراه‌ ‌او‌ نزول‌ تورات‌ و ساير قضايايي‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ قرآن‌ مجيد بتو خبر داده‌ايم‌ و آنچه‌ بوحي‌ ‌خود‌ ‌بر‌ تو بيان‌ كرده‌ايم‌ مثل‌ جعل‌ وصي‌ و ساير اموري‌ ‌که‌ ‌براي‌ موسي‌ دستور داده‌ايم‌.

وَ ما كُنت‌َ مِن‌َ الشّاهِدِين‌َ و نبودي‌ ‌که‌ مشاهده‌ كني‌ ‌پس‌ ‌از‌ كجا بتمام‌ خصوصيات‌ ‌او‌ خبر ميدهي‌ جز ‌از‌ طريق‌ وحي‌ طريق‌ ديگري‌ نداري‌ ‌که‌ گفتيم‌ معجزات‌ صادره‌ ‌از‌ حضرت‌ رسالت‌

جلد 14 - صفحه 244

بسيار بوده‌ لكن‌ چند معجزه‌ ‌از‌ معجزات‌ باقيه‌ ‌است‌ ‌تا‌ دامنه‌ قيامت‌ يكي‌ همين‌ قرآن‌ مجيد ‌است‌ ‌که‌ ‌اگر‌ امروز ‌هم‌ توانستند مثل‌ ‌آن‌ ‌را‌ بياورند ‌ما دست‌ برميداريم‌ و يكي‌ همين‌ اخبار ‌از‌ گذشته‌ و آينده‌ و اوصياء ‌خود‌ و پيشآمدهاي‌ ‌آنها‌ و ‌از‌ دوره‌ آخر الزمان‌ ‌که‌ بالعيان‌ مشاهده‌ ‌شده‌ و ميكنيم‌ و يكي‌ استحكام‌ دستورات‌ ‌او‌ ‌که‌ تمام‌ موافق‌ حكمت‌ و مصلحت‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 44)- سپس به بیان این حقیقت می‌پردازد که آنچه را در باره موسی و فرعون با تمام ریزه کاریهای دقیق آن بیان کردیم، خود دلیلی است بر حقانیت قرآن تو، چرا که تو در این صحنه‌ها هرگز حاضر نبودی و این ماجرا را با چشم ندیدی بلکه این لطف خدا بود که این آیات را برای هدایت مردم بر تو نازل کرد.

می‌گوید: «و تو در جانب غربی نبودی هنگامی که ما فرمان نبوت را به موسی دادیم، و تو از شاهدان (این ماجراها) محسوب نمی‌شدی» (وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِیِّ إِذْ قَضَیْنا إِلی مُوسَی الْأَمْرَ وَ ما کُنْتَ مِنَ الشَّاهِدِینَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج‏8، ص: 56

منابع