آیه 40 سوره کهف
<<39 | آیه 40 سوره کهف | 41>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
امید است خدا مرا بهتر از باغ تو (در آخرت و دنیا) بدهد و بر بوستان تو آتشی فرستد که باغت یکسره نابود و با خاک صرف یکسان گردد.
امید است پروردگارم بهتر از باغ تو را به من عطا کند و از آسمان آسیبی دقیق و حساب شده بر باغ تو فرستد تا به صورت زمینی صاف و بی گیاه و لغزنده شود؛
اميد است كه پروردگارم بهتر از باغ تو به من عطا فرمايد، و بر آن [باغ تو] آفتى از آسمان بفرستد، تا به زمينى هموار و لغزنده تبديل گردد؛
شايد پروردگار من مرا چيزى بهتر از باغ تو دهد. شايد بر آن باغ صاعقهاى بفرستد و آن را به زمينى صاف و لغزنده بدل سازد.
شاید پروردگارم بهتر از باغ تو به من بدهد؛ و مجازات حساب شدهای از آسمان بر باغ تو فروفرستد، بگونهای که آن را به زمین بیگیاه لغزندهای مبدّل کند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
حسبان: حسبان (به كسر اول و ضم آن) مصدر است به معنى حساب و شمردن. در آيه منظور از آن عذاب است كه از روى حساب و ميزان باشد.
صعيد: خاك و روى زمين كه بى علف باشد (كهف/ 8).
زلقا: زلق (بر وزن شرف): محلى كه قدم در آن مى لغزد و ثابت نمى ماند. آن در آيه به معنى زمين خالى و بى علف است.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَعَسى رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ يُرْسِلَ عَلَيْها حُسْباناً مِنَ السَّماءِ فَتُصْبِحَ صَعِيداً زَلَقاً «40»
پس اميد است كه پروردگارم بهتر از باغ تو را به من عطا كند ومجازات (صاعقه و عذابى) حساب شده بر باغ تو از آسمان فرستد تا به زمينى هموار و بىگياه و لغزنده تبديل شود.
أَوْ يُصْبِحَ ماؤُها غَوْراً فَلَنْ تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَباً «41»
يا آب آن (باغ به زمين) فروكش كند، پس هرگز نتوانى آن را بازيابى.
نکته ها
«زلق» به زمين صاف وبدون گياه گفته مىشود، آن چنانكه پاى انسان در آن بلغزد.
پیام ها
1- دادن و گرفتنهاى خدا، براساس ربوبيّت وتربيت اوست. «فَعَسى رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ»
2- فقيران مأيوس نباشند، أَنَا أَقَلَ ... فَعَسى رَبِّي كه يأس ونااميدى بدتر از فقر است.
3- اگر خدا بخواهد، فقير، غنى، بلكه برتر از غنى مىشود. «خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ»
4- آرزوى سلب نعمت از كفّار فخرفروش، و نفرين بر آنان، پسنديده است. يُرْسِلَ عَلَيْها حُسْباناً ...
5- قهر خداوند حساب شده و عادلانه است. «حُسْباناً»
6- ثروتمندان به داشتههاى خود مغرور نشوند، شايد در يك لحظه همه ثروتشان نابود شود. «فَتُصْبِحَ صَعِيداً زَلَقاً»
7- شرك و كفر و فخرفروشى، دارايى و سرسبزى را به كوير تبديل مىكند. «فَتُصْبِحَ صَعِيداً زَلَقاً»
8- دست خدا براى قهر و عذاب، باز است، چه از آسمان، چه از زمين. «يُرْسِلَ عَلَيْها حُسْباناً مِنَ السَّماءِ- يُصْبِحَ ماؤُها غَوْراً»
جلد 5 - صفحه 175
9- در برابر خشم و غضب الهى، قدرت و راه نجاتى نيست. «فَلَنْ تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَباً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَعَسى رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ يُرْسِلَ عَلَيْها حُسْباناً مِنَ السَّماءِ فَتُصْبِحَ صَعِيداً زَلَقاً (40)
خلاصه يهودا بر وجه اميد خود و تهديد فطرس گفت:
فَعَسى رَبِّي: پس اميد است پروردگار من. أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ:
اينكه عطا فرمايد مرا بوستانى بهتر از بوستان تو در آخرت به سبب ايمان من. اين آخرين داستان محاوره دو برادر است، و عاقبت نتيجه و تأثيرى نبخشيد. و به همان غفلت و غرور باقى، تا سر انجام پشيمانى او را حاصل گرديد و سودى نداشت.
نكته: قوله «ما شاءَ اللَّهُ» بنابر معنى اول مبتدائى است خبر آن محذوف، و بنابر معنى دوم خبر مبتداى محذوف. قوله «أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ» دو وجه محتمل باشد يكى تاكيد ضمير متصل، و ديگر براى فصل و «اقلّ» منصوب به فعل دوم (ترن).
وَ يُرْسِلَ عَلَيْها: و فرستد خدا بر بوستان تو. حُسْباناً مِنَ السَّماءِ: صاعقهها از آسمان، يعنى صاعقه از آسمان بر باغ تو نازل شود. فَتُصْبِحَ صَعِيداً زَلَقاً: پس گردد بوستان تو زمين هامون بىگياه كه پاى بر آن بلغزد، يعنى خاك ساده كه بر
«1» خصال، باب الاربعة، حديث 43- بحار الانوار، جلد 93، صفحه 184، باب 4، حديث اوّل.
جلد 8 - صفحه 58
آن نباتى نباشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ أَ كَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلاً (37) لكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَ لا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَداً (38) وَ لَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالاً وَ وَلَداً (39) فَعَسى رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ يُرْسِلَ عَلَيْها حُسْباناً مِنَ السَّماءِ فَتُصْبِحَ صَعِيداً زَلَقاً (40) أَوْ يُصْبِحَ ماؤُها غَوْراً فَلَنْ تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَباً (41)
وَ أُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلى ما أَنْفَقَ فِيها وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها وَ يَقُولُ يا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَداً (42) وَ لَمْ تَكُنْ لَهُ فِئَةٌ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما كانَ مُنْتَصِراً (43) هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَواباً وَ خَيْرٌ عُقْباً (44)
ترجمه
گفت مر او را رفيقش وقتى كه با او صحبت ميكرد آيا كافر شدى بآنكه آفريد تو را از خاك پس از نطفه پس درست كرد تو را مردى
ولى من ميگويم او است خدا پروردگار من شريك نمىگردانم با پروردگارم احديرا
و چرا وقتى كه داخل شدى در باغت نگفتى هر چه خدا خواهد شود نيست توانائى مگر از خدا اگر مىبينى كه من كمترم از تو در مال و اولاد
پس شايد پروردگارم بدهد بمن بهتر از باغ تو و بفرستد بر آن آفتى از آسمان پس گردد زمينى صاف
يا گردد آبش بزمين فرو رفته پس هرگز نتوانى مر او را جستن
و احاطه شد بآفت، ميوهاش پس گرديد چنانكه زير و رو ميكرد دو دستش را براى آنچه خرج كرده بود در آن و حال آنكه درختان افتاده بودند روى چوب بستهاى افتاده و ميگفت ايكاش من شريك نكرده بودم با پروردگارم احديرا
و نبود او را گروهى كه يارى كنند او را غير از خدا و نبود قادر بر دفاع از خود
در چنين جائى نصرت مخصوص خدا است كه حقّ است او بهتر است از راه پاداش و بهتر از جهت عاقبت كار.
تفسير
- پس از ختم مقالات فاسده مرد سابق الذّكر با رفيق فقيرش كه اهل ايمان بود او در جواب گفت براى توبيخ و ملامت آنمرد كه آيا كافر شدى بآنكه آفريد تو را از خاك براى آنكه اصل خلقت بنى آدم از خاك است پس از نطفه كه از غذا توليد ميشود و اغذيه از خاك پس معتدل نمود خلقت و قامت و اندام تو را و ساخت مردى كامل و تمام عيار مانند ساير افراد انسان چون شك در معاد موجب كفر است ولى من ميگويم چون كلمه لكنّا مركب است از لكن و انا با اسقاط همزه و اثبات الف و حذف اقول او است خداوند پروردگار و روزى دهنده من و شريك قرار
جلد 3 صفحه 427
نميدهم براى پروردگارم احدى از مخلوقات او را و اين اعتقاد جازم، كافى است براى افتخار من بر تو كه شاك و متزلزلى و چرا وقتى داخل باغت شدى براى اداء شكر و اقرار بعجز خود در برابر قدرت خداوند نگفتى آنچه خدا خواهد ميشود و آنچه نخواهد نميشود نيست توانائى و قوه و قدرتى براى احدى مگر از جانب خدا تا دلالت داشته باشد بر آنكه امور منوط بمشيت الهى است و آنچه نصيب تو شده از منافع و اموال بخواست خدا بوده نه بسعى و كوشش خودت و اگر مىبينى مرا كه مال و او لآدم كمتر از تو است از فضل خداوند بعيد نيست كه در آتيه نزديكى يا در آخرت عطا فرمايد بمن چيزهائى كه بهتر باشد از باغ تو و از قهر خدا دور نيست كه بفرستد براى كفر و كفران نعمت تو و ويران نمودن باغت آفات آسمانى را از قبيل باد سام و صاعقه و تگرگ و امثال اينها چون حسبان بمعناى چيز انداخته شده مانند تير و سنگ و بلا و عذاب است و بعضى آنرا جمع حساب و مأخوذ از آن دانستهاند يعنى چيزيرا كه مقدّر شده براى تصفيه حساب اعمالت و در نتيجه باغت خالى شود از اشجار و زراعات و بگردد زمين صاف و ساده و همواريكه پاى در آن بلغزد و رونده از رفتار بماند براى نرمى آن يا فرو رود آب آن باغ در زمين بطوريكه نتوانى ديگر تهيّه و تدارك آنرا بنمائى و خداوند با آنمرد بعد از اين گفتار بر طبق آن رفتار فرمود و يكى از آفات سماوى احاطه نمود بر كليّه ميوجات آن باغ و درختان آن بطوريكه صبح كه وارد باغ شد ديد چفتههاى موها افتاده روى زمين و درختها خوابيده روى آنها و از ميوهها اثرى نيست لذا دو دست را بيكديگر ميماليد و زير و رو ميكرد از اندوه و تأسف بر خرجى كه براى آبادى آن باغ كرده بود و از روى ندامت و پشيمانى بر اعمال و اقوال خود ميگفت ايكاش من براى خدا شريك قرار نميدادم احديرا و مانند رفيقم خداشناس و موحّد بودم و در مجمع فرموده كه در خبر است خداوند آتشى فرستاد كه آن باغ را سوزاند و آبش بزمين فرو رفت و با آنكه مغرور بمال و اولاد و اعوان خود بود در آنحال كسانى نبودند كه بتوانند يارى كنند او را جز خدا و خود او هم نتوانست جلوگيرى كند از بلاى الهى يا استرداد نمايد عوض اموال تلف شده خود را چون منتصر بمعناى دادستان است و در چنين روز و جائيكه روز و جاى انتقام از كافر و ظالم است خواه در دنيا باشد خواه در آخرت نصرت و
جلد 3 صفحه 428
يارى مخصوص بخدا است كه حقّ و ثابت است يا اختيار دارى و پادشاهى مخصوص باو است چون ولايت بكسر كه به اين معنى است نيز قرائت شده در هر حال پاداش الهى بهترين پاداشها و عاقبت اطاعتش بهترين عواقب است و گفتهاند چون فهميده بود ويرانى باغش در اثر كفر و كفران بوده پشيمان شده بود براى آنكه باغش خراب شده نه براى آنكه كار بدى كرده لذا توبهاش قبول نشد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَعَسي رَبِّي أَن يُؤتِيَنِ خَيراً مِن جَنَّتِكَ وَ يُرسِلَ عَلَيها حُسباناً مِنَ السَّماءِ فَتُصبِحَ صَعِيداً زَلَقاً (40)
پس اميدوارم که پروردگار من بمن عنايت فرمايد بهتر از بستان تو و بفرستد بر بستان تو تيرهاي آتشي صاعقه که بسوزاند تمام اشجار و كشت و زراعت ترا که صبحگاه بر وي و نظر كني زمين ساده خشك و پست و بلند که انسان بر او لغزش پيدا ميكند فعسي رجاء و اميدواري بخداوند عالم ربّي که پروردگار من است.
أَن يُؤتِيَنِ اينكه بمن بدهد خَيراً مِن جَنَّتِكَ بهتر و بالاتر و خوبتر از بستان تو و زرع تو وَ يُرسِلَ عَلَيها و بفرستد به بستان و كشت زار تو حُسباناً مِنَ السَّماءِ حسبان تيرهاي زياديست که يك مرتبه متوجه شود و طرف و هدف را از بين ببرد و مراد در اينجا صاعقه و تير شهاب است که بكلي ميسوزاند هر چه هست روي زمين از اشجار و زرع و غير اينها فتصبح صبح كني و نظر كني که تمام بستان و زرع تو صعيدا زمين ساده زلقا پست و بلند که ذهاب بر روي او باعث لغزش باشد نه شجري و نه نهري و نه كشتي داشته باشي.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 40)- «شاید پروردگارم بهتر از باغ تو، به من بدهد» (فَعَسی رَبِّی أَنْ یُؤْتِیَنِ خَیْراً مِنْ جَنَّتِکَ).
نه تنها بهتر از آن چه تو داری به من بدهد بلکه: «و مجازات حساب شدهای (صاعقه) از آسمان بر باغ تو فرو فرستد، به گونهای که آن را به زمین بیگیاه لغزندهای مبدّل کند» (وَ یُرْسِلَ عَلَیْها حُسْباناً مِنَ السَّماءِ فَتُصْبِحَ صَعِیداً زَلَقاً).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم