و شعیب را که برادر مهربانی برای قومش بود (به رسالت) به سوی اهل مدین (فرستادیم)، او با قوم گفت که ای قوم، همیشه خدا را پرستید و به روز قیامت (و سعادت آخرت) امیدوار باشید و هرگز در روی زمین فساد و تبهکاری مکنید (که آسایش دو گیتی در این نصایح است).
و نیز به سوی مدین برادرشان شعیب را فرستادیم؛ پس گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید و روز قیامت را انتظار برید و در زمین تبهکارانه فتنه و آشوب برپا نکنید،
و به سوى [مردم] مَدْيَن، برادرشان شعيب را [فرستاديم]. گفت: «اى قوم من، خدا را بپرستيد و به روز بازپسين اميد داشته باشيد و در زمين سر به فساد برمداريد.»
و برادرشان شعيب را به مديَن فرستاديم. گفت: اى قوم من، خدا را بپرستيد و به روز قيامت اميدوار باشيد و در زمين به تبهكارى مكوشيد.
و ما بسوی «مدین»، برادرشان «شعیب» را فرستادیم؛ گفت: «ای قوم من! خدا را بپرستید، و به روز بازپسین امیدوار باشید، و در زمین فساد نکنید!»
And to Midian We sent Shu‘ayb, their brother. He said, ‘O my people! Worship Allah, and expect [to encounter] the Last Day, and do not act wickedly on the earth causing corruption.’
And to Madyan (We sent) their brother Shuaib, so he said: O my people! serve Allah and fear the latter day and do not act corruptly in the land, making mischief.
And unto Midian We sent Shu'eyb, their brother. He said: O my people! Serve Allah, and look forward to the Last Day, and do not evil, making mischief, in the earth.
To the Madyan (people) (We sent) their brother Shu'aib. Then he said: "O my people! serve Allah, and fear the Last Day: nor commit evil on the earth, with intent to do mischief."
معانی کلمات آیه
تعثوا: عثو، عثى، عبث: افساد. «لا تعثوا»: فساد نكنيد ظاهرا آن در آيه تلاشى براى فساد باشد رجوع شود به «شرحها».[۱]
و به سوى (مردم) مَدين، برادرشان شعيب را (به رسالت فرستاديم)؛ پس گفت: اى قوم من! خدا را بپرستيد، و به روز قيامت اميدوار باشيد، و در زمين (فتنهانگيزى و) فساد نكنيد.
نکته ها
«مَدْيَنَ» شهرى است در جنوب غربى اردن و اكنون به «معان» معروف است.
كلمهى «تَعْثَوْا» از «عثى» به معناى ايجاد فساد است.
حضرت شعيب، مسئول راهنمايى دو قبيله بود:
الف: اصحاب مَدين كه با صيحهى آسمانى هلاك شدند.
ب: اصحاب ايكه، كه به عذاب «يوم الظلّه»، سايبانى از ابر صاعقهخيز گرفتار شدند. «1»
«1». تفسير اطيبالبيان.
جلد 7 - صفحه 143
پیام ها
1- انبيا كه پدران فكرى و ايمانى و اخلاقى مردمند، با آنان برادرانه رفتار مىكنند.
«أَخاهُمْ شُعَيْباً»
2- در دعوت به سوى خداوند، عواطف را فراموش نكنيم. «يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ» (اى قوم من!)
وَ إِلى مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً: و فرستاديم بسوى اهل مدين برادر ايشان در نسب كه شعيب بود، فَقالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ: پس گفت به ايشان كه اى قوم من پرستش و ستايش كنيد خداى را به يگانگى و ترك كنيد بتپرستى و شرك را، وَ ارْجُوا الْيَوْمَ الْآخِرَ: و اميدوار باشيد ثواب روز باز پسين را، يعنى عملى نمائيد كه به سبب آن اميد ثواب توان داشت از اعمال حسنه مانند ايمان و طاعات الهيه و خيرات و مبرّات شرعيه و اجتناب از اعمال قبيحه و كارهاى ناشايسته منهيه. اين بيان از قبيل اقامه مسبب است مقام سبب، يا «رجاء» به معنى «خوف» باشد چنانچه استعمال شده، پس معنى آنكه بترسيد از شدت روز قيامت و از معاصى و قبايح دورى و اجتناب نمائيد. وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ: و شتاب مكنيد در زمين مدين به نقص كيل و وزن و ساير معاصى در حالتى كه فساد كنندگان باشيد، يعنى كفر و شرك و مخالفت الهى و ارتكاب مناهى موجب فساد در زمين است، پس معصيت نكنيد تا فساد واقع نشود.
و فرستاديم بسوى مدين برادرشان شعيب را پس گفت اى قوم من بپرستيد خدا را و انتظار داشته باشيد روز بازپسين را و كوشش مكنيد در زمين با آنكه باشيد فساد كنندگان
پس تكذيب كردند او را پس گرفتشان زلزله پس گرديدند در خانهشان مرده افتادگان
و هلاك نموديم قوم عاد و ثمود را و بتحقيق ظاهر شد بر شما از مسكنهاشان و بيار است براى آنها شيطان كارهاشانرا پس باز داشت آنها را از راه با آنكه بودند بينندگان
و قارون و فرعون و هامان را و بتحقيق آمد آنها را موسى با معجزهها پس سركشى كردند در زمين و نبودند پيشى گيرندگان
پس هر يك را گرفتيم بگناهش پس بعضيشان كسانى بودند كه فرستاديم بر آنان سنگريزه و بعضيشان كسانى بودند كه گرفت آنها را بانگ عذاب و بعضيشان كسى بود كه فرو برديم او را بزمين و بعضيشان كسى بود كه غرق كرديم و نبود خدا كه ستم كند آنها را و لكن بودند كه بر خودشان ستم ميكردند.
تفسير
خداوند متعال حضرت شعيب را برسالت بر قوم خود بسوى مدين ارسال
جلد 4 صفحه 229
فرمود و معمولا اهل يك قبيله را در عرب برادر خوانند پس فرمود اى قوم من دست از عبادت بت برداريد و خداپرست شويد و اميدوار بثواب روز قيامت و خائف از عذاب آن باشيد و سعى مكنيد در زمين بفساد و ظلم و تعدّى بر يكديگر و بنابراين تعثوا مجرّد از معناى فساد شده و بعضى آنرا بمعناى اصلى خود كه متضمّن فساد است واگذارده و مفسدين را حال مؤكّده دانستهاند و قوم، آنحضرت را تكذيب نمودند و خداوند آنها را بزلزله شديدى كه مشتمل بر صيحه آسمانى هم بود هلاك فرمود و همه در خانههاشان بزانو در آمده و افتاده و مردند و دو قبيله عاد و ثمود هم مشمول غضب الهى شدند و بر اهل مكه حال آنها از خرابه منازلشان در زمين حجر و يمن وقت عبور بر آن بلاد واضح و آشكار گرديد چون شيطان كارهاى زشت آنها را در نظرشان جلوه و زينت داد و بازداشت آنها را از راه حق لذا با آنكه مردمانى صاحب نظر و ادراك بودند اعمال نظر و فكر ننمودند و مستحق عقوبت شدند براى آنكه مشغول بدنيا گشتند و از آخرت باز ماندند و از اين قرار بود حال قارون كه از بنى اسرائيل و مؤمنين بحضرت موسى بود و اخيرا تمرّد نمود و شايد براى شرافت نسبى نامش مقدّم بر فرعون و هامان شده كه آندو هم تمرّد نمودند و كافر و معاقب شدند با آنكه حضرت موسى با معجزات با هرات مبعوث بر آنها شده بود پس تكبر و تفرعن و تجبّرشان در زمين موجب شد كه زير بار حكم خدا نرفتند و خواستند فرار كنند ولى نتوانستند سبقت گيرند بر قضا و بلاى او و عذاب خداوند آنها را ادراك نمود و طعمه خود كرد و هر يك از متمرّدين را بجزاى كردارشان رسانيد بعضى را خداوند بباد تندى كه در آن سنگريزه بود هلاك فرمود مانند قوم لوط و عاد و بعضى را بصيحه و زلزله مانند قوم ثمود و اصحاب مدين و بعضى را بخسف مانند قارون و بعضى را بغرق مانند فرعون و كسانش و قوم نوح و بهيچ يك از آنها خداوند ستم نفرمود و بدون تقصير آنها را عذاب نكرد بلكه خودشان بخودشان و غير ستم نمودند كه تمرّد از حكم الهى و تعدّى بنوع خود كردند و استدلال نمودهاند باين آيه بر نفى جبر و نبودن كار خلق كار خدا چون خداوند ظلم را از خود نفى و براى آنها اثبات فرموده است و اگر كار آنها كار خدا بود چنانچه جبريّه قائلند بايد العياذ باللّه خداوند ظالم باشد نه آنها و از حقير
جلد 4 صفحه 230
تحقيقى در اين باب در سوره بقره ذيل آيه تلك الرّسل فضّلنا بعضهم على بعض گذشت چنانچه قصص و احوال اقوام و اشخاص مذكوره در اين آيات در سور سابقه مفصلا ذكر شده است.
(آیه 36)- هر گروه ستمگر به نوعی مجازات شدند: بعد از داستان لوط و قومش نوبت به اقوام دیگری همچون «قوم شعیب» و «عاد» و «ثمود» و «فرعون» میرسد.
نخست میگوید: «ما به سوی مدین برادرشان شعیب را فرستادیم» (وَ إِلی مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً).
تعبیر به برادر، اشاره به نهایت محبت این پیامبران نسبت به امتهایشان و عدم سلطهجویی آنها است.
«مدین» شهری است در جنوب غربی «اردن» که امروز به نام «معان» خوانده میشود، در شرق «خلیج عقبه» قرار گرفته، و حضرت شعیب و قومش در آنجا میزیستند.
«شعیب» مانند سایر پیامبران بزرگ خدا دعوت خود را از اعتقاد به مبدأ و معاد که پایه و اساس هر دین و آیین است آغاز کرد، «گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید و به روز قیامت امیدوار باشید» (فَقالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ ارْجُوا الْیَوْمَ الْآخِرَ).
اعتقاد به این دو اصل مسلما در تربیت و اصلاح انسان تأثیر فوق العادهای خواهد داشت.
دستور سوم «شعیب» یک دستور جامع عملی بود که تمام برنامههای اجتماعی را در بر میگیرد گفت: «سعی در فساد در زمین مکنید» (وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ).
«فساد» مفهوم وسیعی دارد که هر گونه نابسامانی و ویرانگری و انحراف و ظلم را در بر میگیرد و نقطه مقابل آن صلاح و اصلاح است.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: