آیه 36 سوره شعراء
<<35 | آیه 36 سوره شعراء | 37>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
آنها به فرعون گفتند: او و برادرش را زمانی باز دار و افرادی را برای جمع کردن مردم در شهرها بفرست.
گفتند: کار او و برادرش را به تأخیر انداز و گروهی گردآورنده را به شهرها روانه کن،
گفتند: «او و برادرش را در بند دار و گردآورندگان را به شهرها بفرست،
گفتند: از او و برادرش مهلت بخواه و كسان به شهرها بفرست.
گفتند: «او و برادرش را مهلت ده؛ و مأموران را برای بسیج به تمام شهرها اعزام کن،
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- ارجه: ارجاء: تأخير انداختن. «ارجى الامر: اخره» بنا به قرائت عاصم «ارجه» در آيه بكسر جيم و هاء آن براى سكت است يعنى «ارج و اخاه»: موسى و برادرش را به تأخير انداز.
- حاشرين: جمع آورندگان. حشر: جمع كردن.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِيمٌ «34» يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَما ذا تَأْمُرُونَ «35» قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ ابْعَثْ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ «36» يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ «37»
(فرعون) به اشرافيان اطرافش گفت: همانا اين مرد، ساحرى كاردان است.
او مىخواهد با سحرش شما را از سرزمينتان آواره كند، پس چه رأى و دستور مىدهيد؟ گفتند: به موسى و برادرش فرصت بده و در تمام شهرها افرادى را براى گردآورى (ساحران) اعزام كن. تا هر ساحر ماهرى را نزد تو بياورند.
فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ «38»
پس ساحران در موعدِ روزى معلوم، گردآورى شدند.
وَ قِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ «39»
و به مردم گفته شد: آيا شما نيز جمع مىشويد؟
نکته ها
فرعون با موسى چند نوع برخورد كرد:
الف: تحقير: «أَ لَمْ نُرَبِّكَ فِينا وَلِيداً» آيا ما تو را بزرگ نكرديم.
ب: استهزا: «لَمَجْنُونٌ» تو ديوانه هستى.
جلد 6 - صفحه 311
ج: تهديد: «مِنَ الْمَسْجُونِينَ» تورا زندانى مىكنم.
د: تهمت سحر: «لَساحِرٌ عَلِيمٌ» تو ساحر هستى.
ه: تهمت توطئه: «يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ» تو قصد شورش دارى.
در آيات مربوط به گفتگوى موسى با فرعون، حرفى از هارون نيست و اين به خاطر آن است كه موضع رسمى بايد از طرف رهبر تعيين شود.
مراد از جمله «فَما ذا تَأْمُرُونَ»، فرمان مشورتى است. چون مشاوران نظر خود را در قالب امر و فرمان مىگفتند. مانند: «أَرْجِهْ وَ أَخاهُ» به موسى وبرادرش فرصت بده وبه زندان نيفكن.
حضرت موسى و فرعون در مورد زمان و مكان مراسمِ مقابلهى ساحران با موسى، با يكديگر به توافق رسيدند. «لِمِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ»
از مردم خواسته شد تا در مكان و زمان موعود حاضر شوند، زيرا اين حضور و اجتماع باعث مىشد تا موسى و هارون احساس تنهايى كنند و ساحران نيرو گيرند و غوغاسالارى تبليغاتى به راه اندازند.
اطرافيان بىاراده و متملّق، حتّى در كلمات تقليد مىكنند. جملههاى «لَساحِرٌ عَلِيمٌ» و «يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ» در اين دو آيه از زبان فرعون است، ولى در سورهى اعراف آيات 109 و 110، همين كلمات از زبان اطرافيان اوست و حتّى حرفى كم و زياد نكردهاند.
پیام ها
1- طاغوتها تبليغات شيطانى خود را با تأكيد و قاطعيّت بيان مىكنند. «إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِيمٌ» ( «إِنَّ»، حرف «لام» و جملهى اسميّه همه نشانهى تأكيد است.)
2- فرعون براى آن كه ساحران را در مبارزه با موسى تشويق و تحريك كند، از موسى به عنوان «ساحر عليم» ياد كرد. «لَساحِرٌ عَلِيمٌ»
3- دروغگو كم حافظه است. فرعونيانى كه به موسى نسبت جنون مىدادند؛ «لَمَجْنُونٌ» اكنون او را ساحرى ماهر و آگاه مىخوانند: «لَساحِرٌ عَلِيمٌ»
4- وطندوستى و انگيزهى مالكيّت، از غرائز انسانهاست و فرعون براى تحريك مردم عليه موسى اين دو سوژه را بهانه قرار داد و گفت: او شما را
جلد 6 - صفحه 312
آواره و مالكيّت شما را لغو خواهد كرد. «يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ»
5- دروغ، تزوير وعوامفريبى، شيوهى طاغوت است. (كلمهى «أَرْضِكُمْ»، براى عوامفريبى وكلمهى «بِسِحْرِهِ» دروغى واضح بود.)
6- طاغوتها هنگام قدرت و تسلّط، همه چيز را از آن خود مىدانند، «أَ لَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ» «1» ولى هنگام احساس خطر مردم را به صحنه مىكشند. «أَرْضِكُمْ»
7- طاغوتها به زيردستان خود نيازمندند و از آنها راه و چاره مىطلبند. «فَما ذا تَأْمُرُونَ» فرعونى كه به موسى مىگويد: اگر معبودى غير از من بگيرى تو را زندان مىكنم، امروز محتاج اطرافيان است.
8- زمان فرعون، دوران رواج سحر و جادو بوده است. «سَحَّارٍ عَلِيمٍ»
9- اگر متخصّصين، متعهّد نباشند در خدمت فرعونها در مىآيند. «يَأْتُوكَ»
10- همايش و سمينار كارشناسان، سابقهى طولانى دارد. «يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ»
11- طاغوتها براى رسيدن به اهداف خود، از كارشناسان سوء استفاده مىكنند ما چرا استفادهى خوب نكنيم؟ «يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ»
12- فرعون تمام توان خود را بكار گرفت. «بِكُلِّ سَحَّارٍ»
13- زمان و مكان در حركات تبليغى مؤثّر است. «يَوْمٍ مَعْلُومٍ»
14- براى طاغوتها جلب افكار عمومى و حضور مردم در صحنه مهم است. «هل انتم مجتمعون»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ ابْعَثْ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ (36)
قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ: گفتند اشراف: تأخير انداز امر او و برادرش را، يا در زندان كن او و برادرش را و به كشتن ايشان شتاب مكن پيش از ظهور دروغ ايشان تا مردمان در خيال و گمان نيفتند. وَ ابْعَثْ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ: و برانگيز و بفرست در شهرهاى مملكت خود جمع كنندگان، يعنى ايلچيان را روان گردان به شهرها.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (31) فَأَلْقى عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبِينٌ (32) وَ نَزَعَ يَدَهُ فَإِذا هِيَ بَيْضاءُ لِلنَّاظِرِينَ (33) قالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِيمٌ (34) يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَما ذا تَأْمُرُونَ (35)
قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ ابْعَثْ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ (36) يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ (37) فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ (38) وَ قِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ (39) لَعَلَّنا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِنْ كانُوا هُمُ الْغالِبِينَ (40)
فَلَمَّا جاءَ السَّحَرَةُ قالُوا لِفِرْعَوْنَ أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبِينَ (41) قالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ (42) قالَ لَهُمْ مُوسى أَلْقُوا ما أَنْتُمْ مُلْقُونَ (43) فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِيَّهُمْ وَ قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ (44) فَأَلْقى مُوسى عَصاهُ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ (45)
فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدِينَ (46) قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمِينَ (47) رَبِّ مُوسى وَ هارُونَ (48) قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ (49) قالُوا لا ضَيْرَ إِنَّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ (50)
إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لَنا رَبُّنا خَطايانا أَنْ كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ (51)
جلد 4 صفحه 103
ترجمه
گفت پس بياور آنرا اگر هستى از راستگويان
پس انداخت عصايش را پس آنگاه آن بود اژدهائى آشكار
و برآورد دستش را پس آنگاه آن بود سفيد نورانى براى نگاه كنندگان
گفت بآن جماعت كه بودند در اطرافش همانا اين هرآينه جادوگرى است دانا
ميخواهد كه بيرون كند شما را از زمينتان بجادويش پس چه ميفرمائيد
گفتند بازدار او و برادرش را و بفرست در شهرها جمع كنندگانرا
كه بياورند نزد تو هر جادوگر دانا را
پس جمع كرده شدند جادوگران براى وعدهگاه روزى معلوم
و گفته شد بمردم كه آيا شما هستيد اجتماع كنندگان
باشد كه ما پيروى كنيم جادوگرانرا اگر باشند ايشان غلبه كنندگان
پس چون آمدند جادوگران گفتند به فرعون آيا همانا براى ما مزدى است اگر باشيم ما غلبه كنندگان
گفت آرى و همانا شمائيد آنگاه هرآينه از نزديك شدگان
گفت به ايشان موسى بيندازيد آنچه را شمائيد اندازنده
پس انداختند ريسمانهاشان را و عصاهاشان را و گفتند سوگند ببزرگى و توانائى فرعون همانا ما هر آينه مائيم غلبه كنندگان
پس انداخت موسى عصايش را پس آنگاه آن فرو ميبرد آنچه را مينمودند بدروغ
پس برو افكنده شدند ساحران سجده كنندگان
گفتند گرويديم بپروردگار جهانيان
پروردگار موسى و هارون
گفت آيا گرويديد باو پيش از آنكه دستورى دهم شما را همانا او بزرگ شما است كه آموخته است شما را جادو پس هرآينه زود باشد كه بدانيد هر آينه خواهم بريد دستهاتان را و پاهاتان را بر خلاف يكديگر و هر آينه بردار خواهم كرد شما را همگى
گفتند ضررى ندارد همانا ما بسوى پروردگارمان بازگشت كنندگانيم
همانا ما اميد داريم كه ببخشد بما پروردگار ما گناهانمان را براى آنكه بوديم اوّل گروندگان.
تفسير
بعد از مذاكرات سابقه كه بين حضرت موسى و فرعون روى داد گفت اگر راست ميگوئى معجزت را بياور و آنحضرت عصاى خود را انداخت ناگهان
جلد 4 صفحه 104
اژدهائى شد كه شك و شبههئى در اژدها بودن آن نبود و بيرون آورد دستش را از گريبان يا آستينش ناگهان آن دست سفيد و منوّر شد براى كسانى كه نظر مينمودند بآن بطوريكه شعاعش حائل شد ميان آنها و روى حضرت موسى و قمى ره در ضمن حديثى كه در آيات سابقه ذكر شد نقل نموده كه چون عصا اژدها شد تمام جلساء فرعون فرار نمودند و فرعون بقدرى ترسيد كه نتوانست خود را نگهدارد و موسى عليه السّلام را بخدا قسم داد كه او را از شرّ آن اژدها نگهدارى فرمايد و آنحضرت او را نگهدارى فرمود و بعد يد بيضاء را ارائه داد و چون عصا را بدست گرفت فرعون بنفس خود مراجعه نمود و خواست تصديق كند ولى هامان نگذاشت و گفت اين با ادّعاء خدائى تو منافات دارد كه تابع بنده خودت شوى و اثر مشاهده معجزه بقدرى او را از تفرعن خود تنزّل داد كه با اعيان مجلس مشورت نمود و از آنها چاره- جوئى خواست و گفت اين ساحر ماهرى است كه ميخواهد بسحر شما را آواره از وطن نمايد و با ادّعاء خدائى حاضر شد كه اطاعت فرمان آنها را بنمايد و آنها گفتند فعلا امر او و برادرش را بتأخير بينداز و بشهرهاى مصر مأمورينى روانه كن كه ساحران را جمع آورى نمايند و از ميان آنها اشخاصى را كه ماهرتر در سحرند انتخاب كنند و بياورند و او بهمين دستور عمل نمود و ساحران ماهر در ظهر روز عيد ساليانه خودشان كه روز زينت خوانده ميشد در مكان معيّنى كه فاصله ميان دو طرف بود و در سوره طه گذشت جمع شدند و براى آنكه اهل مصر مهيّا براى آمدن شوند فرعونيان بمردم ميگفتند آيا در چنين روزى اجتماع مينمائيد براى آنكه ما پيرو دين ساحران شويم كه همدين ما هستند اگر غلبه با آنها باشد و پيرو دين موسى و هارون نگرديم و چون ساحران بدربار فرعون راه يافتند باو گفتند اگر ما بر موسى غالب شديم انعامى هم داريم او گفت علاوه بر انعام مقرّب درگاه ما هم خواهيد شد و بعد از سؤال از حضرت موسى كه آيا تو مىاندازى عصايت را يا ما بيندازيم آنچه داريم او فرمود بيندازيد آنچه را مىاندازيد و آنها ريسمانها و عصاهاشان را انداختند و گفتند بعزّت و جلال فرعون قطعا غلبه با ما است چون كاملا مطمئن بودند كه ديگر سحرى بالاتر از اين نميشود كرد و اين قسم قسم خوردن در زمان جاهليّت معمول بود و در اسلام
جلد 4 صفحه 105
منسوخ شد و بنام خدا مقرّر گرديد پس حضرت موسى عصاى خود را انداخت و اژدهائى شد كه تمام مارهاى دروغى را كه بتزوير و تلبيس ريسمانها و عصاهاشان را بصور مختلفه آن حيوان در آورده بودند و بتوسط سيماب و غيره حركت ميكردند بلع نمود و اثرى از آنها باقى نگذارد و چون ساحران اين معجزه را مشاهده نمودند با آنكه ميدانستند چنين امرى بسحر انجام پذير نيست بدون درنگ برو بر زمين افتادند مانند آنكه آنها را بدون اختيار بزمين انداخته باشند و در پيشگاه عظمت و قدرت الهى سجده نمودند و گفتند ايمان آورديم ما بپروردگار جهانيان آن پروردگارى كه موسى و هارون معرّف و مبيّن او شدند بأعجاز و بيان نه فرعون و هامان و فرعون از اين امر برآشفت و بساحران گفت آيا ايمان آورديد بموسى بدون اذن و اجازه من و ءامنتم بدو همزه نيز قرائت شده و او لابد استاد شما بوده در سحر و با او تبانى داشتهايد يا بعضى از فنون آنرا بشما نياموخته و براى خودش در چنين مواقعى باقى گذارده و اين سخنان را براى اشتباه كارى بر قومش ميگفت كه آنها تصوّر ننمايند ايمان ساحران براى ظهور حق و وضوح صدق حضرت موسى در ادّعاء نبوت نزد آنها بوده و تهديد كرد كه بزودى شما را بپاداش اين جرئت و جسارتتان ميرسانم كه بدانيد سزاى شما چيست دستها و پاهاى شما را بر خلاف يكديگر يعنى دست راست و پاى چپ يا پاى راست و دست چپ شما را ميبرم و بعد شما را براى عبرت مردم بدار ميكشم و هيچكدامتان را عفو نخواهم نمود و آنها گفتند ضررى ندارد ما بسوى رحمت پروردگارمان بازگشت ميكنيم ما اميدواريم كه خداوند از خطاها و تقصيرات ما بگذرد براى تحمّل رنج و محنتى كه بر ما وارد شد و شديم از سابقين در ايمان بخدا و پيغمبر او البته تحمّل الم موقت در برابر نعيم دائم سهل است و بعضى ان كنّا بكسر همزه قرائت نمودهاند يعنى اگر باشيم از سابقين در ايمان بمغفرت الهى نائل ميشويم پس دست از ايمان خود برنميداريم و گفتهاند آنها كسانى بودند كه بعد از اين معجزه از آل فرعون ايمان آوردند پيش از سايرين غير از بنى اسرائيل كه ايمان آورده بودند و قمى ره در ضمن حديث سابق نقل نموده كه فرعون و هامان قبلا تعليم سحر نموده بودند و فرعون بسحر بر مردم غلبه
جلد 4 صفحه 106
پيدا كرد و ادعاء خدائى نمود لذا مأمور بتمام شهرهاى مصر فرستاد و هزار جادوگر جمع كردند و از ميان آنها يكصد نفر انتخاب كردند و از ميان آنها هشتاد نفر پس جادوگران بفرعون گفتند تو ميدانى كه از ما كسى در دنيا ما هرتر در سحر نيست اگر ما بر موسى غالب شديم چه بما خواهى داد فرعون گفت شما مقرّب درگاه من خواهيد شد و در سلطنت با من شريك خواهيد بود آنها گفتند اگر موسى بر ما غلبه نمود و سحر ما را باطل كرد ميدانيم او جادوگر نيست و پيغمبر است و باو ايمان ميآوريم فرعون گفت اگر چنين شد من هم در ايمان باو با شما شركت ميكنم ولى شما سعى كنيد و اسباب كارتان را تكميل نمائيد كه مغلوب نشويد و موعد روز عيدشان بود و چون آفتاب بلند شد فرعون سحره و مردم را جمع نمود در كنار بارگاه خود كه ارتفاع آن از زمين هشتاد ذراع بود و قبّه آنرا از آهن و فولاد صيقلى شده ساخته بودند كه وقتى آفتاب بآن مىتابيد كسى نميتوانست بآن نگاه كند از برق آهن و تابش آفتاب و فرعون و هامان آمدند و آنجا نشستند و نگاه ميكردند و موسى عليه السّلام هم آمد ولى نظر بآسمان ميكرد و جادوگران گفتند اين مرد نظر بآسمان ميكند و سحر ما در آنجا كارگر نيست و در برابر موسى صف كشيدند و عرضه داشتند كه تو مىاندازى يا ما بيندازيم و او فرمود شما بيندازيد و آنها ريسمانها و عصاهاشان را انداختند و همه مانند مارها بجنبش آمدند و گفتند بعزّت فرعون ما غالب ميشويم و موسى چون آن منظره را مشاهده نمود بيمناك شد ولى ندائى بگوشش رسيد كه نترس تو غالب خواهى شد عصايت را بينداز تمام مارهاى مصنوعى را بلع ميكند پس موسى انداخت عصاى خود را و چون بزمين رسيد گداخته شد و بعد سر بلند كرد و دهان گشود بطوريكه لب بالايش رسيد ببالاى گنبد قصر فرعون پس دور زد بر آن و با لب زيرينش تمام ريسمانها و عصاهاى سحره را جمع نمود و بلعيد و مردم يكدفعه فرار كردند و چون تاكنون چنين امر عجيبى را كسى نديده و نشنيده بود از ترس و زير دست و پا ده هزار نفر مرد و زن و كودك تلف شدند و فرعون و هامان لباس خودشان را ملوّث نمودند و موى سرشان از ترس سفيد شد و موسى هم با مردم فرارى همراهى ميكرد تا خطاب الهى رسيد كه بگير آنرا و نترس ما
جلد 4 صفحه 107
دو مرتبه بصورت اوّل برش ميگردانيم و او برگشت و عباء خود را بدست پيچيد و در دهان اژدها نمود و آن بصورت اوّل برگشت و ساحران ايمان آوردند و فرعون غضب كرد و هر كس را بموسى ايمان آورده بود زندانى نمود تا معجزات ديگرى از آنحضرت از قبيل طوفان و ملخ و كنه و غوك و خون كه تفصيلش در سور سابقه گذشت بروز نمود و فرعون آنها را آزاد كرد و گفته شده كه آنملعون متمكّن نشد تهديد خود را نسبت بساحرانى كه ايمان آوردند عملى نمايد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالُوا أَرجِه وَ أَخاهُ وَ ابعَث فِي المَدائِنِ حاشِرِينَ (36) يَأتُوكَ بِكُلِّ سَحّارٍ عَلِيمٍ (37)
تنبيه: در مجلس يزيد موقعي که با جلساء مجلس مشاوره كرد که من با اينکه عليل زين- العابدين چه كنم تمام رأي بقتل او دادند. حضرت باقر (ع) بچه چهار ساله بود فرمود يزيد جلساء مجلس تو بدتر از جلساء مجلس فرعون هستند موقعي که با آنها مشاوره كرد در امر موسي رأي
جلد 14 - صفحه 27
بقتل ندادند و جلساء تو رأي بقتل دادند زيرا آنها حرام زاده نبودند و اينها هستند، بلكه ميگوييم که خود يزيد هم از فرعون پستتر و خبيثتر بود حتي اجازه نشستن بحضرت نداد و حكم بقتل داد و جلاد حضرت را برد در باغچه سراي و قبر هم بر او كندند دست غيبي گردن جلاد را زد و هزار گونه ظلمهاي ديگر او.
(قالُوا أَرجِه وَ أَخاهُ) اطرافيان فرعون گفتند باو «ارجه» بعضي گفتند مراد نگاهدار موسي را يعني حبس كن لكن معني اينست که مهلت ده و مناسب اينکه بود که بگويند مهلت بگير از موسي ولي بواسطه عظمت فرعون تعبير كردند که او را و برادر او را مهلت ده.
(وَ ابعَث فِي المَدائِنِ حاشِرِينَ) گفتند و بفرست در شهرها تمام جمع شوند و محشور گردند. حديثي عياشي نقل كرده بسيار مفصل است خلاصه اينكه فرعون هفت شهر بنا كرد و بين شهرها بيشهها و باغات و نخلستانها قرار داد و در هر بيشه شيري گذاشت و جمعيتي که مجتمع شدند هشتاد هزار بودند.
(يَأتُوكَ) گماشتگان و نظاميها که در اينکه مدائن فرستاده بود بياورند نزد تو.
(بِكُلِّ سَحّارٍ عَلِيمٍ) و گفتند سحره هفتاد نفر بودند که در سحر مهارت تامي داشتند که مفاد عليم است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 36)- بعد از مشورتها سر انجام اطرافیان به فرعون «گفتند: او و برادرش را مهلت ده و مأموران را برای بسیج (بسیج ساحران) به تمام شهرها اعزام کن» (قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ ابْعَثْ فِی الْمَدائِنِ حاشِرِینَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج7، ص335
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم