آیه 28 سوره نجم

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه ۲۸ نجم)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ ۖ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ ۖ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا

مشاهده آیه در سوره


<<27 آیه 28 سوره نجم 29>>
سوره : سوره نجم (53)
جزء : 27
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و حال آنکه هیچ علم به آن ندارند و جز در پی گمان و پندار نمی‌روند و ظنّ و گمان هم در فهم حق و حقیقت هیچ سودی ندارد.

و آنان را به این کار هیچ آگاهی و معرفت نیست. [آنان] فقط از گمان پیروی می کنند، و بی تردید گمان [انسان را] برای دریافت حق، هیچ سودی نمی دهد.

و ايشان را به اين [كار] معرفتى نيست. جز گمان [خود] را پيروى نمى‌كنند، و در واقع، گمان در [وصول به‌] حقيقت هيچ سودى نمى‌رساند.

اينان را بدانچه مى‌گويند هيچ دانشى نيست. تنها از پندار خود پيروى مى‌كنند و پندار براى شناخت حقيقت كافى نيست.

آنها هرگز به این سخن دانشی ندارند، تنها از گمان بی‌پایه پیروی می‌کنند با اینکه «گمان» هرگز انسان را از حقّ بی‌نیاز نمی‌کند!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

They do not have any knowledge of that. They follow nothing but conjectures, and conjecture is no substitute for the truth.

And they have no knowledge of it; they do not follow anything but conjecture, and surely conjecture does not avail against the truth at all.

And they have no knowledge thereof. They follow but a guess, and lo! a guess can never take the place of the truth.

But they have no knowledge therein. They follow nothing but conjecture; and conjecture avails nothing against Truth.

معانی کلمات آیه

«بِهِ»: به آن سخنی که درباره ماده بودن فرشتگان می‌گویند. مرجع ضمیر (ه) قول، یا مذکور تسمیه است.ظن بجای یقین نمی‌نشیند و سودی نمی‌بخشد.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنْثى‌ «27»

همانا كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، فرشتگان را به نام دختران نام‌گذارى مى‌كنند.

وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً «28»

جلد 9 - صفحه 321

در حالى كه براى آنان (به اين امر) هيچ علمى نيست، آنان جز گمان، از چيزى پيروى نمى‌كنند و قطعاً گمان، (انسان را) از حق بى‌نياز نمى‌كند.

نکته ها

هر امرى كه واقعاً علمى باشد، حق است و هر حقّى، مطابق علم واقعى است و هر دو به جاى يكديگر بكار مى‌روند. قرآن به جاى اين‌كه بفرمايد: گمان، انسان را از علم بى‌نياز نمى‌كند، مى‌فرمايد: گمان، انسان را از حق بى‌نياز نمى‌كند، پس حق و علم يكى است. «إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً»

نام دختر نهادن بر فرشته، براساس باور باطلى بود كه فرشتگان را دختران خدا مى‌دانستند.

نقّاشانى كه فرشتگان را به شكل دختر مى‌كشند، رگه‌هايى از رسومات جاهلى دارند، گرچه ناخودآگاه باشد.

پیام ها

1- هر كس در برابر دادگاه قيامت احساس مسئوليّت كند، هر حرفى نمى‌زند و به هر حدس و گمانى عقيده پيدا نمى‌كند. «لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلائِكَةَ»

2- نامگذارى را ساده نيانگاريد. كسانى كه نام ناروا بر ديگران مى‌گذارند، مورد توبيخ‌اند. «لَيُسَمُّونَ الْمَلائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنْثى‌»

3- هر كس علم ندارد، ساكت باشد. لَيُسَمُّونَ الْمَلائِكَةَ ... ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ‌

4- هر كجا علم نبود، حدس و گمان جولان دارد. «ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ»

5- در امور اعتقادى، گمان كافى نيست. «إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً «28»

وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ‌: و نيست ايشان را هيچ دانشى و يقينى به آنچه مى‌گويند، إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَ‌: پيروى نمى‌كنند بدين گفتار مگر گمان را، وَ إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي‌: بدرستى كه گمان بى‌نياز نكند و فايده ندهد، مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً: از حقيقت امر چيزى را، زيرا حق كه عبادت از حقيقت شي‌ء است، مدرك نمى‌شود مگر به علم و يقين، و ظن و توهم را اعتبارى نيست در معارف حقيقيه، زيرا اعتبار ظن منحصر است در علميات و آنچه آلت وصول است به آن.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الْأُنْثى‌ «21» تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِيزى‌ «22» إِنْ هِيَ إِلاَّ أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى‌ «23» أَمْ لِلْإِنْسانِ ما تَمَنَّى «24» فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَ الْأُولى‌ «25»

وَ كَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّماواتِ لا تُغْنِي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً إِلاَّ مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَرْضى‌ «26» إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنْثى‌ «27» وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً «28» فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ يُرِدْ إِلاَّ الْحَياةَ الدُّنْيا «29» ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدى‌ (30)

جلد 5 صفحه 89

ترجمه‌

آيا براى شما ذكور و براى او اناث است‌

اين در اين هنگام قسمتى ناروا و دور از عدالت است‌

نيستند آنها جز اسمهائى كه نام نهاده‌ايد آنها را شما و پدرانتان نفرستاده است خدا بر آن هيچ دليلى پيروى نميكنند مگر گمان و آنچه را كه ميل دارد نفسها و ميخواهد دلهاشان و بتحقيق آمد آنها را از جانب پروردگارشان موجبات هدايت‌

آيا براى انسان است آنچه آرزو كند

پس مر خدا را است آخرت و دنيا

و چه بسا از فرشتگانند در آسمانها كه فائده ندارد شفاعتشان چيزى مگر بعد از آنكه اذن دهد خدا به هر كه بخواهد و به پسندد

همانا آنانكه ايمان نميآورند بآخرت نام مى‌نهند فرشتگان را مانند نام نهادن براى دختران‌

و نيست براى آنها بآن هيچ دانش و يقينى پيروى نميكنند مگر گمان را و همانا گمان بى‌نياز نميكند از حقيقت و واقع چيزى را

پس روى بگردان از آنكه رو گردان شد از ياد ما و نخواست مگر زندگانى دنيا را

اينست بهره و نهايت وسعشان از علم و دانش همانا پروردگار تو داناتر است بآنكه گمراه شد از راه او و او داناتر است بآنكه هدايت يافت.

تفسير

در آيات سابقه اشاره شد كه مشركين عرب بتهائى داشتند كه عبادت ميكردند آنها را براى تقرّب بخدا بعنوان آنكه مصوّر بصور ملائكه كه دختران خدايند ميباشند و براى آنها اسمائى از اسماء خدا و غير آن مشتق نموده آنانرا بآن نامها ميخواندند مانند لات كه گفته شده مشتق از اللّه است و عزّى كه مشتق از عزيز و تأنيث أعزّ است و منات كه مشتق از منئه و بمعناى قربانگاه است چون در كنار آن قربانى مينمودند چنانچه در منى قربانى ميشود و باين اسم خوانده شده و اين اسماء بملاحظه وجود علامت تأنيث در آنها مناسب با دختران است لذا خداوند علاوه بر طعن سابق در اين آيات بآنها طعنه زده كه شما با آنكه از دختران ننگ و عار داريد چگونه براى خودتان پسران را اختيار نموديد و براى خدا دختران را الحقّ تقسيم نارواى جائرانه و برخلاف عدالتى كرديد كه قسمت خدا را از فرزند دختر و سهم خودتان را پسر قرار داديد ولى چيزى كه هست آنستكه آنچه شما تصوّر نموده‌ايد فقط در عالم خيال شما مصوّر شده و آنچه اعتقاد نموده‌ايد در

جلد 5 صفحه 90

خارج واقعى ندارد خدا نه پسر دارد نه دختر و ملائكه نه دخترند و نه باين هياكل و اين بتها نه لايق پرستشند و نه پرستش آنها مقرّب بخدا است اينها فقط نامهائى هستند كه شما و پدرانتان جعل نموده‌ايد بخيال خودتان بدون آنكه دليل و برهانى از طرف خداوند براى آن نازل يا از عقل بآن حاكم شده باشد و متابعت و پيروى نميكنند مشركين مگر گمان باطل ناشى از تقليد پدران و هواى نفس خودشان را با آنكه هدايت الهيه و راهنماى حقيقى از طرف پروردگارشان كه قرآن مجيد و پيغمبر خاتم باشد براى ارائه حق و حقيقت بآنها آمده است ولى از احكام آندو سرپيچى مينمايند آيا تصوّر ميكنند آنچه دلخواه انسان باشد و آرزوى آنرا داشته باشد در خارج تحقّق پيدا ميكند آيا عبادت بت مقرّب بخدا ميشود و بتها قادر بر شفاعت آنها ميشوند و ببهشت ميروند نه چنين است اختيار امور دنيا و آخرت با خدا است بهر كس هر چه بخواهد ميدهد و كسيرا حق چون و چرا نيست چه بسيار از ملائكه هستند در آسمانها كه حق شفاعت از كسى ندارند و شفاعت آنها بهيچ وجه مفيد نيست بر فرض شفاعت كنند مگر خدا بخواهد بيكى از آنها اذن شفاعت دهد و به‌پسندد او را براى اين مقام يا مگر خدا بخواهد ملائكه از كسى شفاعت كنند و راضى شود از او بايمان و محبّت اهل بيت پس چگونه ممكن است ملائكه شفاعت نمايند از كسانيكه براى خدا شريك قرار دادند در ستايش و پرستش اينها كه ايمان كامل و اعتقاد يقينى بآخرت ندارند و ميگويند بعد از مردن و خاك شدن چگونه ما دو مرتبه زنده ميشويم و از اوضاع و احوال آن عالم بى‌خبرند چگونه براى ملائكه اسم‌گذارى مينمايند بأسمائى كه مناسب با زنان است و ميگويند دختران خدايند اينها علم و دانش ندارند قول و فعلشان از روى معرفت و يقين نيست لذا ميگويند بر فرض قيامتى باشد بتها از ما شفاعت ميكنند و در اين عقائد پيروى از گمان و مظنّه مينمايند و گمان هيچگاه جاى يقين را نميگيرد و حقائق اشياء را جز بعلم نتوان ادراك نمود از دعوت و اصرار بر هدايت اين قبيل اشخاص كه بكلّى از ياد خدا غافل و منهمك در لذائذ دنيا شده‌اند بايد صرف نظر نمود مقدار و مبلغ علم و دانش آنها همين است كه مانند حيوانات‌

جلد 5 صفحه 91

بخورند و بنوشند و از آتيه خود بى‌خبر باشند خدا بهتر ميداند و ميشناسد گمراهانى را كه قابل هدايت نيستند و كسانيرا كه هستند اگر بخواهد آنها را هدايت ميفرمايد وظيفه پيغمبر فقط ابلاغ است كه بعمل آمده خداوند هم در دنيا يا آخرت بدكارانرا بجزاى اعمال و عقائدشان خواهد رسانيد و السلام على من اتّبع الهدى.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ ما لَهُم‌ بِه‌ِ مِن‌ عِلم‌ٍ إِن‌ يَتَّبِعُون‌َ إِلاَّ الظَّن‌َّ وَ إِن‌َّ الظَّن‌َّ لا يُغنِي‌ مِن‌َ الحَق‌ِّ شَيئاً «28»

وَ ما لَهُم‌ بِه‌ِ مِن‌ عِلم‌ٍ هيچ‌ گونه‌ مدركي‌ ‌که‌ مورث‌ علم‌ ‌باشد‌ ندارند فقط

جلد 16 - صفحه 334

حدس‌ و خيال‌ بافيست‌ و اعجب‌ ‌از‌ اينها ‌در‌ ميان‌ همين‌ عوام‌ ‌که‌ شمايل‌ پنج‌ آل‌ عبا ‌را‌ ‌بر‌ مي‌دارند جبرئيل‌ ‌را‌ دو بال‌ صورتش‌ ‌را‌ شبيه‌ صورت‌ زنها مي‌كشند ‌از‌ اينها سؤال‌ كنيد ‌شما‌ جبرئيل‌ ‌را‌ ديده‌ايد باين‌ صورت‌ و شكل‌.

إِن‌ يَتَّبِعُون‌َ إِلَّا الظَّن‌َّ مثل‌ همين‌ خيالاتي‌ ‌که‌ ‌در‌ ذهن‌ ‌در‌ مي‌آيد ‌که‌ ‌هر‌ چرا تصور كند يك‌ صورتي‌ ‌در‌ ذهن‌ ‌به‌ ‌او‌ مي‌دهد مثل‌ تصور انبياء سلف‌ ‌بر‌ ‌هر‌ كدام‌ يك‌ صورتي‌ تصور مي‌كند ‌بر‌ ائمّه طاهرين‌ ‌بر‌ ملائكه‌ ‌بر‌ جن‌ ‌بر‌ عرش‌ و كرسي‌ و بهشت‌ و جهنّم‌ و آسمان‌ها ‌حتي‌ بسياري‌ ‌براي‌ ‌خدا‌ ‌هم‌ يك‌ شكل‌ و صورتي‌ تصور مي‌كنند ‌که‌ امير المؤمنين‌ ‌در‌ حديث‌ ‌است‌ فرمود

(كلما ميزتموه‌ باوهامكم‌ فهو مخلوق‌ مثلكم‌ مردود اليكم‌)

وَ إِن‌َّ الظَّن‌َّ لا يُغنِي‌ مِن‌َ الحَق‌ِّ شَيئاً ظن‌ ‌در‌ باب‌ عقائد هيچگونه‌ حجيتي‌ ندارد لذا ‌در‌ ايمان‌ گفتيم‌ چهار چيز لازم‌ ‌است‌.

1‌-‌ يقين‌ قطعي‌ بآنچه‌ ‌در‌ ايمان‌ مدخليت‌ دارد شك‌ و ظن‌ و وهم‌ و شبهه‌ باعث‌ زوال‌ ايمان‌ مي‌شود ‌اگر‌ شبهه‌ آمد بايد ‌به‌ فوريّت‌ رفت‌ نزد اهلش‌ و رفع‌ شبهه‌ نمود.

2‌-‌ اعتقاد قلبي‌ دل‌ بستگي‌ و ‌در‌ بند بودن‌.

3‌-‌ اقرار ‌که‌ كفر جحودي‌ نباشد.

4‌-‌ تسليم‌ ‌که‌ اسلام‌ ‌از‌ همين‌ مادّه‌ ‌است‌ و امّا ‌در‌ باب‌ احكام‌ و فروع‌ دين‌ آنچه‌ ‌که‌ ‌از‌ ضروريات‌ دين‌ و مذهب‌ و قطعيّات‌ ‌باشد‌ ‌که‌ يقيني‌ ‌است‌ و امّا ‌غير‌ اينها ظن‌ متآخم‌ ‌به‌ علم‌ ‌که‌ يقين‌ عرضي‌ مي‌گويند و اطمينانش‌ مينامند ‌که‌ احتمال‌ خلافش‌ موهون‌ و ضعيف‌ ‌باشد‌ حجت‌ ‌است‌ و امّا ظن‌ مطلق‌ چون‌ ‌در‌ زمان‌ غيبت‌ بلكه‌ ‌در‌ عصر ائمّه اسباب‌ يقين‌ نداشتند و باب‌ علم‌ منسدّ ‌بود‌ شارع‌ مقدس‌ اماراتي‌ ‌را‌ معتبر نموده‌ و همچنين‌ ‌در‌ موضوعات‌ بسيار مثل‌ ظواهر آيات‌ و اخبار صحيحه وارده‌ ‌از‌ ائمه اطهار و شهادت‌ عدول‌ ‌در‌ موضوعات‌ و ساير امارات‌ شرعيّه‌ مثل‌ يد مسلم‌ و سوق‌ و قول‌ ذي‌ اليد و ‌در‌ باب‌ احكام‌ ‌ يا ‌ اجتهاد ‌ يا ‌ احتياط ‌ يا ‌ تقليد و ‌در‌ موضوعات‌ حكم‌ مجتهد جامع‌ الشرائط و ادله شرعيّه‌ چهار ‌است‌ كتاب‌، سنت‌، اجماع‌، عقل‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 28)- سپس به یکی از دلائل روشن بطلان این نامگذاری اشاره کرده، می‌افزاید: «آنها هرگز به این سخن دانشی ندارند، بلکه از گمان بی‌پایه پیروی می‌کنند با اینکه گمان هرگز انسان را بی‌نیاز از حق نمی‌کند» (وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً).

انسان متعهد و معتقد هرگز سخنی را بدون علم و آگاهی نمی‌گوید، و نسبتی را به کسی بی‌دلیل نمی‌دهد، تکیه بر گمان و پندار کار شیطان و انسانهای شیطان صفت است، و قبول خرافات و موهومات نشانه انحراف و بی‌عقلی است.

البته گمانهائی که معقول و موجه است و غالبا مطابق واقع و مبنای کار عقلا در زندگی روزمره می‌باشد، مانند شهادت شهود در محکمه و دادگاه، یا «قول اهل خبره» و یا «ظواهر الفاظ» و امثال آن داخل در این آیات نیست، این گونه گمانها در حقیقت یک نوع علم عرفی است نه گمان.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع