آیه 227 سوره شعراء
<<226 | آیه 227 سوره شعراء | 227>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
مگر آن شاعران که اهل ایمان و نیکوکار بوده و یاد خدا بسیار کردند و برای انتقام از (هجو و) ستمی که در حق آنها (و سایر مؤمنان) شده (به نظم سخن و طبع شعر) به انتقام و دفاع برخاستند (و به شمشیر زبان با دشمنان دین جهاد کردند، آنان را مؤمنان پیروی خواهند کرد) و آنان که ظلم و ستم کردند به زودی خواهند دانست که به چه کیفر گاهی و دوزخ انتقامی بازگشت میکنند.
مگر آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند و خدا را بسیار یاد کردند و پس از آنکه [با شعرهای باطل دشمنان، هجویّات مشرکان و یاوه های کافران] مورد ستم قرار گرفتند [با شعرهای توحیدی و اصیل و استوار خود] به انتقام گرفتن [از دشمن و دفاع از خویش] برخاستند، و کسانی که ستم کرده اند، به زودی خواهند دانست که به چه بازگشت گاهی باز خواهند گشت؟!
مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده و خدا را بسيار به ياد آورده و پس از آنكه مورد ستم قرار گرفتهاند يارى خواستهاند. و كسانى كه ستم كردهاند به زودى خواهند دانست به كدام بازگشتگاه برخواهند گشت.
مگر آنان كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته كردند و خدا را فراوان ياد كردند و چون مورد ستم واقع شدند انتقام گرفتند. و ستمكاران به زودى خواهند دانست كه به چه مكانى باز مىگردند.
مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام میدهند و خدا را بسیار یاد می کنند، و به هنگامی که مورد ستم واقع میشوند به دفاع از خویشتن (و مؤمنان) برمیخیزند (و از شعر در این راه کمک میگیرند)؛ آنها که ستم کردند به زودی میدانند که بازگشتشان به کجاست!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- انتصروا: انتصار: انتقام گرفتن.
- منقلب: (بفتح قاف و لام) مصدر ميمى است به معنى انقلاب و نيز اسم مكان است به معنى محل انقلاب و محل عوض شدن.[۱]
نزول
عروة گوید: وقتى که آیات 224 و 225 و 226 همین سوره که راجع به شاعران بود، نازل گردید. عبدالله بن رواحة گفت: خداوند خود میداند که من از شاعران هستم سپس این آیه نازل گردید.[۲]
ابوحسن البراد گوید وقتى که این آیات نازل گردید، عبداللّه بن رواحه و کعب بن مالک و حسان بن ثابت نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و گفتند: یا رسول اللّه این آیات درباره مذمت شاعران نازل گردیده و خدا خود میداند که ما نیز از شاعرانیم بنابراین با نزول این آیات حیثیتى از براى ما نخواهد ماند سپس این آیه نازل گردید پس از نزول این آیه پیامبر نامبردگان فوق را نزد خود خواند و این آیه را براى آنها تلاوت فرمود.[۳]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ «224» أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وادٍ يَهِيمُونَ «225» وَ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ ما لا يَفْعَلُونَ «226»
(پيامبر اسلام شاعر نيست، زيرا) شاعران را گمراهان پيروى مىكنند. آيا نديدى كه آنان در هر وادى سرگشته مىروند؟ و مطالبى مىگويند كه به آن عمل نمىكنند؟
إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ «227»
مگر آنان (شاعرانى) كه ايمان آورده و كارهاى نيكو انجام داده و خدارا بسيار ياد مىكنند، و پس از آن كه مورد ستم قرار گرفتند (به دفاع از خود) يارى مىطلبند (و با شعر از مظلوميّت خود دفاع مىكنند) و كسانى كه ظالمند، به زودى خواهند دانست كه به كدام بازگشتگاه باز خواهند گشت.
نکته ها
كلمهى «غاوون» از «غى»، ضد رشد است، چنانكه در جاى ديگر مىفرمايد: «قَدْ تَبَيَّنَ
جلد 6 - صفحه 381
الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ» «1»
از آنجا كه كفّار قرآن را ساختهى وهم و خيال، و پيامبر را شاعر مىدانستند، اين آيات آنان را محكوم مىكند كه طرفداران شعرا، گمراهانند ولى طرفداران پيامبر اسلام گمراه نيستند.
شعرا بىهدف وسرگشتهاند وبه گفتهى خود عمل نمىكنند، ولى پيامبر اين گونه نيست، هماهنگى ميان گفتار و رفتار پيامبر اسلام، نشانهى آن است كه او شاعر نيست.
از امام باقر وامام صادق عليهما السلام نقل شده كه به مناسبت آيهى «وَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ» فرمودند: كسانى كه فقه را براى غير دين آموخته باشند، يا عميق نياموخته باشند، هم گمراهند و هم ديگران را گمراه مىكنند و قصّهسرايان نيز مشمول اين سرزنش هستند. «2»
از اينكه نام شعراى بىهدف در كنار دروغسازانى كه شياطين بر آنان نازل مىشوند، آمده است، شايد بتوان ارتباطى ميان شيطان دروغساز و شاعر بىهدف هرزهگو كشف نمود.
به گفتهى روايات: ذكر كثير، تسبيحات حضرت زهرا عليها السلام، يعنى سى و چهار مرتبه «الله اكبر»، سى و سه مرتبه «الحمد الله» و سى و سه مرتبه «سبحان الله» است.
در حديث آمده است: ذكر خدا تنها با زبان نيست، بلكه ياد خداست به هنگام ترك گناه و انجام عبادت. «ذَكَرُوا اللَّهَ» «3»*
در حديث مىخوانيم: سر مبارك امام حسين عليه السلام بالاى نيزه اين آيه را تلاوت فرمود: وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا ... و امام صادق عليه السلام فرمود: مصداق روشن ظلم، ظلم درحقّ آلمحمّد عليهم السلام است. «4»
«1». بقره، 256.
«2». تفسير نورالثقلين.
«3». تفسير كنزالدقائق.
«4». تفسير نورالثقلين.
جلد 6 - صفحه 382
شعر و شاعران
مطالبى دربارهى شعر و شاعران به مناسبت آيات آخر اين سوره بيان مىكنيم:
- از تفسير بيضاوى نقل شده: چون اشعار جاهليّت بيشتر پيرامون خيالات، توصيف زنان زيبا، معاشقه و افتخارات بيهوده يا بدگويى و تعرّض به ناموس ديگران بوده اين آيات نازل شده است. «وَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ»
- تفاوت ميان حكيم وشاعر آن است كه حكيم ابتدا معانى را در نظر مىگيرد وبعد الفاظ را به كار مىبرد، ولى شاعر ابتدا قالب والفاظ را در نظر مىگيرد، سپس معانى را بيان مىكند. «1»
- در روايات، شعر خوبى كه از حقّ طرفدارى كند، از جهاد با سر نيزه برتر شمرده شده و مورد ستايش قرار گرفته است. «2»
- رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: بعضى از بيانها همچون سحر و بعضى از شعرها حكمت است. «3»
- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به شاعر متعهّدى به نام «حَسّان» فرمود: روحالقدس با توست. «4»
- پيامبر صلى الله عليه و آله در يكى از سفرها، «حَسّان» را فراخواند كه شعر بخواند. او مىخواند و حضرت گوش مىدادند. حضرت دستور دادند در مسجد جايگاه خاصّى براى «حَسّان» باشد. «5»
- امام صادق عليه السلام به ياران خود مىفرمود: كودكان خود را با شعر «عَبدى» آشنا كنيد كه او شاعرى خوب و مكتبى است. «6»
- امام صادق عليه السلام فرمود: هر كس براى حقّانيّت ما يك بيت شعر بسرايد، خداوند در بهشت خانهاى به او عطا مىكند. «7»
- امام صادق عليه السلام فرمود: خواندن شعر براى روزه دار و كسى كه در حال احرام يا در منطقه حَرَم است، مكروه مىباشد و نيز خواندن شعر در روز يا شب جمعه كراهت دارد. «8»
- در روايات مىخوانيم: راستترين شعر در زمان جاهليّت اين بوده است:
الا كلّ شىء ما خلا اللّه باطل
و كلّ نعيم لا محالة زائل «9»
«1» لغت نامه دهخدا
«2» تفسير كنزالدقائق
«3» تفسير المنير
«4» تفسير كنزالدقائق
«5» تفسير روح المعانى
«6» تفسير كنزالدقائق
«7» بحار ج 79 ص 291.
«8» وسائل ج 7 ص 121.
«9» تفسير مواهب العليه
جلد 6 - صفحه 383
يعنى بدانيد كه هر چيز، جز خداوند باطل است و هر نعمتى دير يا زود از بين خواهد رفت.
- در روايت آمده است: همين كه آيهى وَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ ... نازل شد گروهى از شاعران مسلمان نگران خود شده، نزد پيامبر اكرم آمدند. حضرت فرمود: «ان المؤمن مجاهد بسيفه و لسانه» يعنى مؤمن با شمشير و زبان خود جهاد مىكند. «1»
پیام ها
1- جذب مردم مهم نيست، مهم اين است كه چه افرادى و به چه هدفى جذب شوند. «يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ»
2- اسلام با هنر مخالف نيست، با شعر بىهدف مخالف است. «فِي كُلِّ وادٍ يَهِيمُونَ»
3- اگر شعر همراه با ايمان و تقوا نباشد، خيالات و احساسات شخصى شاعر و تمايلات مردم، هر روز شاعر را به يك وادى مىكشاند. «فِي كُلِّ وادٍ يَهِيمُونَ»
4- آنچه مورد انتقاد است، گمراه كردن مردم و سرگرم نمودن آنان به امور مختلف است. «يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ- فِي كُلِّ وادٍ يَهِيمُونَ» خواه در زمينهى شعر باشد يا قصه، يا فيلم يا عكس يا تئاتر يا طنز و يا سخنرانى، لكن شعر به خاطر زيبايى و ويژگىهاى خاصّش نافذتر است.
5- آفتهاى شعر چند چيز است: پيروى نااهلان، «يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ»، بىهدفى «فِي كُلِّ وادٍ يَهِيمُونَ» و بىعملى. «يَقُولُونَ ما لا يَفْعَلُونَ»
6- اگر شعر و هنر در كنار ايمان قرار نگيرد، بسترى مناسب و مسيرى هموار براى حركت منحرفان خواهد شد. «وَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ- إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا»
7- يكى از شيوههاى امر به معروف و نهى از منكر، معرّفى الگوهاى حقّ و باطل است. وَ الشُّعَراءُ ... إِلَّا الَّذِينَ
8- قرآن از شاعرى كه اهل حرف است نه عمل، انتقاد كرده است. «يَقُولُونَ ما لا يَفْعَلُونَ»
«1». تفسير منهجالصادقين.
جلد 6 - صفحه 384
9- انصاف را مراعات كنيد. حقّ خوبانِ هر صنف و گروه را ناديده نگيريد. شعر و هنر در دست صالحان ارزش است. «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا»
10- ايمان، عمل صالح و ياد خدا، هنرمند و شاعر را از انحراف نجات مىدهد. إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا ...
11- قرآن شعرى را تأييد مىكند كه از شاعرِ مؤمن و عامل و ذاكر خدا باشد و در مسير تحريك مردم براى دفاع از حقّ به كار گرفته شود. آمَنُوا وَ عَمِلُوا ... وَ انْتَصَرُوا ...
12- ايمان بر عمل مقدّم است و اعمال نيز بايد صالح باشد تا كارساز شود. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»
13- ياد خدا، به زمان و مكان و مقدار، محدود نيست. (در هر زمان، در هر مكان، هر چه بيشتر) «ذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيراً»
14- هر كجا خطر لغزش زياد است بايد ياد خدا نيز زياد باشد. «ذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيراً»
15- با هنر وشعر، به مقابلهى ستمگران برويم. «وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا»
16- خداوند در كمين ستمگران است. «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا»
«والحمدللّه ربّ العالمين»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ (227)
«1». همان مدرك به نقل از تفسير قمى.
«2». تفسير على بن ابراهيم قمى، ج 2، ص 125، چاپ كتابفروشى علامه قم.
«3». تفسير صافى، ج 4. ص 55 به نقل از مجمع، چاپ سعيد مشهد. و نيز در مجمع، ج 4، ص 208، چاپ كتابخانه آية اللّه العظمى المرعشى النجفى.
جلد 9 - صفحه 519
إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا: مگر شعرائى كه ايمان آوردهاند، وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ: و بجاى آوردند كارهاى شايسته، يعنى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله را ستايش نمودند، وَ ذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيراً: و ياد خدا نمودند ياد كردن بسيار، يعنى اكثر اشعار آنها در تحميد و تمجيد و توحيد و تحريص بر طاعت و تنبيه از غفلت است، يا اشتغال به اشعار ايشان را از ياد خدا و تلاوت قرآن غافل نسازد. «1» مراد «ذكر كثير» به روايت ائمه هدى عليه السّلام تسبيح حضرت فاطمه زهرا عليه السّلام مىباشد، در معانى الاخبار صدوق باسناد خود از حضرت صادق عليه السّلام: انّه سئل عن هذه الاية ما هذا الذّكر الكثير قال من سبّح تسبيح فاطمة الزّهراء فقد ذكر اللّه كثيرا. «2» در تفسير كواشى- مذكور است كه بعد از نزول آيه (و الشّعراء يتّبعهم الغاوون ...) حسان بن ثابت و ابن رواحه و جمعى ديگر از شعراى صحابه خدمت حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله شرفياب به عرض رسانيدند كه حق تعالى مىداند كه ما شاعريم، مىترسيم به اين صفت بميريم و از اهل غوايت و ضلالت باشيم؛ حضرت فرمود: انّ المؤمن يجاهد بسيفه و لسانه، مؤمن جهاد مىكند به شمشير خود و به زبان خود، يعنى مدح توحيد و اخلاق حميده نمايد و ذم شرك و صفات رذيله بنمايد به زبان خود؛ پس آيه شريفه نازل شد كه شعرا متبوع سفها و در همه جا سرگردانند مگر آنانكه ايمان آوردند و كار شايسته نمايند، يعنى اطاعت فرامين الهى كنند، به واجبات اقدام و از محرمات بپرهيزند، و ياد خدا بسيار كنند به زبان و قلب، يعنى امرى پيش آيد، به ياد خدا باشند، اگر خير و طاعت است بجاى آرند و اگر شرّ و معصيت است دورى نمايند.
وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا: و انتقام كشيدند از مشركان بعد از آنكه ستم
«1». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 494 و 495، چاپ كتابفروشى اسلاميّه.
«2». تفسير صافى، ج 4، ص 57، به نقل از معانى الاخبار، چاپ سعيد مشهد و نيز در معانى الاخبار ص 193، روايت 5، چاپ مكتبة الصدوق.
جلد 9 - صفحه 520
ديده شده بودند به هجو، يعنى هجو آنها بر ايشان رد كردند و حضرت پيغمبر را مدح و دين اسلام را ستايش نمودند. حاصل آنكه اين آيات استثنا است براى شعراى مؤمن صالح مانند حسان بن ثابت و عبد اللّه رواحه و كعب بن مالك و كعب بن زهير كه بسيار ذكر حق تعالى مىنمودند و اكثر اشعار آنها در توحيد و ثناء الهى و مدح حضرت رسالت پناهى و ترغيب مردمان بر طاعت سبحانى و موعظه و تعليم آداب حسنه و اخلاق حميده بود. «1» در منهج- روايت نموده كه چون مشركان هجو پيغمبر نمودند، حضرت، صحابه را فرمود: ما منع الّذين نصروا رسول اللّه بسيوفهم ان ينصروا بالسنتهم: چه منع مىكند كسانى را كه رسول خدا را يارى كردند به شمشيرهاى خود اينكه نصرت كنند به زبانهاى خود. حسان و ابن رواحه گفتند: يا رسول اللّه ما اين كار را كفايت كنيم «2»، پس ذم مشركان نمودند.
وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا: و زود باشد كه بدانند آنانكه ستم كردند به كفر و افترا و هجو پيغمبر و مؤمنان و نسبت شعر و كهانت به آن حضرت و قرآن، كه بعد از مردن، أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ: به كدام مكان باز خواهند گشت. مراد آنست كه بازگشت آنها جهنم خواهد بود.
(تنبيه:) آيه شريفه تهديد شديد و وعيد عظيم است مر ستمكاران را به جهت آنچه از «سيعلم» مفهوم مىگردد از وعيد بليغ و آنچه در «الّذين ظلموا» معلوم مىشود از تفسير كفر به ظلم و اطلاق و تعميم، و در «اى منقلب ينقلبون» از ابهام و تهويل، يعنى مآل و عاقبت ايشان به عذاب شديد و عقاب اليم خواهد كشيد. «3» تمام شد جلد نهم «تفسير اثنى عشرى» روز سه شنبه سيزدهم ذيقعدة الحرام سال 1363 هجرى قمرى.
«1». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 495، چاپ كتابفروشى اسلاميّه.
«2». همان مدرك.
«3». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 496 و 497، چاپ كتابفروشى اسلاميّه.
جلد 9 - صفحه 521
فهرست مجلدات تفسير اثنى عشرى
تفسير اثنى عشرى مشتمل است بر چهارده جلد به نام نامى چهارده معصوم عليه السّلام:
جلد اول. مشتمل بر دو سوره: سوره فاتحه، سوره بقره.
جلد دوم. مشتمل بر دو سوره: سوره آل عمران، سوره نساء.
جلد سوم. مشتمل بر دو سوره: سوره مائده، سوره انعام.
جلد چهارم. مشتمل بر دو سوره: سوره اعراف، سوره انفال.
جلد پنجم. مشتمل بر دو سوره: سوره توبه، سوره يونس.
جلد ششم. مشتمل بر سه سوره: سوره هود، سوره يوسف، سوره رعد.
جلد هفتم. مشتمل بر چهار سوره: سوره ابراهيم، سوره حجر، سوره نحل سوره بنى اسرائيل.
جلد هشتم. مشتمل بر چهار سوره: سوره كهف، سوره مريم، سوره طه، سوره انبياء.
جلد نهم. مشتمل بر پنج سوره: سوره حج، سوره مؤمنون، سوره نور سوره فرقان، سوره شعراء.
جلد دهم. مشتمل بر هشت سوره: سوره نمل، سوره قصص، سوره عنكبوت، سوره روم، سوره لقمان، سوره سجده، سوره احزاب، سوره السباء.
جلد 9 - صفحه 522
جلد يازدهم. مشتمل بر نه سوره: سوره فاطر، سوره يس، سوره الصافات، سوره ص، سوره زمر، سوره مومن، سوره سجده، سوره شورى سوره زخرف.
جلد دوازدهم. مشتمل بر سيزده سوره: سوره الدخان، سوره الجاثيه، سوره الاحقاف، سوره محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، سوره الفتح، سوره الحجرات، سوره ق، سوره و الذاريات، سوره الطور، سوره النجم، سوره القمر، سوره الرحمن، سوره الواقعه.
جلد سيزدهم. مشتمل بر بيست و يك سوره: سوره الحديد، سوره المجادله، سوره الحشر، سوره الممتحنه، سوره الصف، سوره الجمعه، سوره المنافقين، سوره التغابن، سوره الطلاق، سوره التحريم، سوره الملك، سوره ن سوره الحاقه، سوره المعارج، سوره نوح، سوره الجن، سوره المزمل، سوره المدثر، سوره القيمه، سوره الدهر، سوره المرسلات.
جلد چهاردهم. مشتمل بر سى و هفت سوره: سوره النبأ، سوره النازعات، سوره عبس، سوره التكوير، سوره الانفطار، سوره المطففين، سوره الانشقاق، سوره البروج، سوره الطارق، سوره الاعلى، سوره الغاشيه، سوره الفجر سوره البلد، سوره الشمس، سوره الليل، سوره الضحى، سوره الم نشرح، سوره التين، سوره اقرء، سوره القدر، سوره البينه، سوره الزلزال، سوره العاديات، سوره القارعه، سوره التكاثر، سوره و العصر، سوره الهمزه، سوره الفيل، سوره قريش، سوره الماعون، سوره الكوثر، سوره الكافرون، سوره النصر، سوره تبت، سوره الاخلاص، سوره الفلق، سوره الناس.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ (213) وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ (214) وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (215) فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ (216) وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ (217)
الَّذِي يَراكَ حِينَ تَقُومُ (218) وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ (219) إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (220) هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّياطِينُ (221) تَنَزَّلُ عَلى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ (222)
يُلْقُونَ السَّمْعَ وَ أَكْثَرُهُمْ كاذِبُونَ (223) وَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ (224) أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وادٍ يَهِيمُونَ (225) وَ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ ما لا يَفْعَلُونَ (226) إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ (227)
جلد 4 صفحه 130
ترجمه
پس مخوان با خداوند خداى ديگرى را پس باشى از عذاب كرده شدگان
و بيم ده خويشان نزديكتر خود را
و فروتن باش براى آنكه پيروى كرده است تو را از گروندگان
پس اگر نافرمانى كنند تو را پس بگوى همانا من بيزارم از آنچه ميكنيد
و توكّل كن بر تواناى مهربان
آنكه ميبيند تو را وقتى كه برميخيزى
و تغيير احوال تو را در سجدهكنان
همانا او است شنواى دانا
آيا خبر دهم شما را كه بر چه كس فرود ميآورند شيطانها
فرود ميآورند بر هر بسيار دروغگوى گناهكار
كه بآن مىاندازند گوش را و بيشترشان دروغگويانند
و شاعران پيروى ميكنند آنها را گمراهان
آيا نديدى كه آنها در هر وادى از كلام سرگشته راه مىپيمايند
و آنكه آنها ميگويند چيزى را كه نميكنند
مگر آنانكه گرويدند و بجا آوردند كارهاى شايسته را و ياد كردند خدا را بسيار و دادستانى كردند بعد از آنكه ظلم كرده شدند و زود است كه بدانند آنانكه ستم كردند كه بكدام جاى بازگشت بازميگردند.
تفسير
خداوند متعال براى آنكه اهل شرك را كاملا مطمئن بوعده عذاب فرمايد بزرگترين موحّد عالم را نهى از شرك فرموده و وعده عذاب داده بر آن تا تكليف سايرين معلوم گردد و دستور فرموده كه قبل از هر قوم و قبيلهئى بايد خويشان نزديك خود را دعوت بتوحيد و اسلام و انذار از شرك و كفر نمائى چون اهتمام بشأن آنها بيش از سايرين است و حسن ترتيب اقتضاء تقديم ايشانرا دارد و در اين مقام روايات متعدّده از عامّه و خاصّه نقل شده كه حاصل مضمون آنها اين است كه چون اين آيه نازل شد پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم از اولاد حضرت عبد المطّلب كه ايشان همگى چهل مرد بودند در خانه حضرت ابو طالب دعوت فرمود پس بامير المؤمنين امر فرمود كه يك ران گوسفند بپزد و يك چارك گندم نان كند و آن دو را با
جلد 4 صفحه 131
تقريبا يك من شير نزد آنها بياورد و آنحضرت امتثال نمود و آنها چون آن غذا را ديدند خنديدند و گفتند اين خوراك يكنفر ما را بس نيست پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرمود بنام خدا بخوريد كفايت ميكند و آنها ده نفر ده نفر سر غذا آمده خوردند تا همه سير شدند بعد حضرت فرمود بنام خدا شير بياشاميد همه آشاميدند و از آن سير شدند و ابو لهب چون اين امر عجيب را ديد گفت محمد جادو كرد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم چيزى نفرمود و همه برخاستند و رفتند و روز ديگرى از آن عدّه دعوت كرد و امر باين منوال خاتمه يافت و متفرّق شدند و حضرت روز سوم از آنها دعوت فرمود و بعد از صرف غذا و شير بهمان كيفيّت حضرت از جا برخاست و فرمود خدا مرا به نبوّت بر تمام خلق عموما و بر عرب خصوصا مبعوث فرموده و من از شما خواهانم كه دو كلمه را كه بر زبان سبك و در ترازوى عمل سنگين است بگوئيد و از عذاب خدا ايمن شويد و بر عرب و عجم استيلا يابيد و تمام طبقات مردم مطيع شما شوند و همه وارد بهشت گرديد و آن دو كلمه شهادت بوحدانيّت خدا و نبوت من است و كسيكه خواهش مرا بپذيرد و اين دو كلمه را بگويد و مرا كمك كند در ترويج آن برادر من و وزير و وارث و جانشين من بعد از من خواهد بود و هيچكس جواب آنحضرت را نداد جز على عليه السّلام كه برخاست و عرض كرد اى پيغمبر خدا من يارى ميكنم تو را در اين امر با آنكه سنّش از همه كمتر و ساق پايش از همه باريكتر و مالش از همه كمتر بود و پيغمبر صلى اللّه عليه و اله فرمود بنشين و همان فرمايش را اعاده فرمود و كسى جواب نداد جز على عليه السّلام كه همان عرض را اعاده داد و حضرت فرمود بنشين تو برادر و وصى و وارث و جانشين منى بعد از من پس آن جماعت برخاستند و از روى استهزاء بحضرت ابو طالب گفتند از اين ببعد فرمان بردار پسرت على باش و او فرمانفرماى تو باشد و در بعضى از روايات مهمانى دو مرتبه ذكر شده و فرمايشات پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و جواب امير المؤمنين عليه السّلام را در مرتبه دوم نقل نمودهاند و طلب نمودن پيغمبر چنين كسيرا و قيام نمودن امير المؤمنين براى آن سه مرتبه ذكر شده و نصب او را در مرتبه سوم قرار دادهاند و ظاهرا اين معنى از مسلّمات تاريخى و مشهور ميان سنّى و شيعه است و بنابر اين اسلام از بدو ظهور با تشيّع توأم بوده و با ولايت در عرض هم بمردم ابلاغ شده و اختصاص بغدير خم
جلد 4 صفحه 132
ندارد نهايت آنكه بعد از غلبه اسلام و مسخّر شدن جزيرة العرب و نزديك شدن وفات پيغمبر براى ابلاغ عام و تسجيل مقام در آنروز تأكيد و تقرير گرديده و بر سميت شناخته شده است و در عيون و مجالس از امام رضا عليه السّلام و ابى بن كعب و عبد اللّه بن مسعود نقل نموده كه و رهطك المخلصين بعد از عشير تك الاقربين قرائت نمودهاند و قمى ره و رهطك منهم المخلصين نقل نموده و در مجمع اين قرائت را بحضرت صادق عليه السّلام و عبد اللّه بن مسعود نسبت داده و قمى ره مخلصون را بامير المؤمنين و حمزه و جعفر و حسنين و ائمه از آل محمد عليهم السلام تفسير نموده و ظاهرا منقول از امام صادق عليه السّلام است و نيز خداوند امر فرموده حبيب خود را بتواضع و فروتنى با اهل ايمان چون خفض جناح كه معمولا در انداختن پرنده بال خود را بزير در وقت فرود آمدن استعمال ميشود كنايه از اين معنى قرار داده شده و در پيشرفت دعوت و جلب محبّت زير دستان بسيار مؤثر است و در پيشگاه الهى ملازم با خضوع و خشوع است و آنكه اگر عصيان نمودند و ايمان نياوردند و قبول ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه معصومين را ننمودند اگر چه بعد از رحلت آنحضرت از دنيا باشد از عمل آنها تبرّى و بيزارى جويد و اتّكال و اعتماد نمايد بخداوندى كه قادر است مقهور كند دشمنان او را و منصور فرمايد دوستان او را و رحمت فرمايد ايشان را و بعضى فتوكّل بفاء قرائت نمودهاند آنخداوندى كه مىبيند او را در وقت قيام بامر دعوت و در وقت انتقال در اصلاب انبياء عظام و سجدهكنان كرام از صلبى بصلبى از حضرت آدم تا حضرت عبد اللّه از نكاح نه سفاح چنانچه قمى ره و در مجمع از صادقين عليهما السلام نقل نموده و نيز از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرمود بر نداريد سر خود را پيش از من و نگذاريد آنرا پيش از من كه من مىبينم شما را از پشت سرم چنانچه مىبينم شما را از جلو رويم و اين آيه را تلاوت فرمود كه ظاهر در آنستكه مراد حال نماز آنحضرت است از قيام و ركوع و سجود پى در پى كه موجب تغيير وضع است و منافات ندارد كه هر دو معنى مراد باشد چنانچه مكرر بيان شده است و خداوند ميشنود اقوال و اذكار مردم را و ميداند اعمال و اسرار ايشانرا و چون در آيات سابقه ذكر شد كه ممكن نيست قرآن را شياطين بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نازل نموده باشند در تعقيب آن فرموده
جلد 4 صفحه 133
كه آيا خبر دهم شما را بكسانيكه شياطين براى آنها خبر ميآورند، خبر ميآورند شياطين و نازل ميكنند آنرا بر مردمان دروغگوى پر گناهى كه گوش ميدهند اين مردم بخبر آنها كه مبنى بر امارات و ظنون است و از خودشان هم بر آن اخبار موهوماتى كه غالبا واقعيّت ندارد مىافزايند و بمردم ميگويند ما از غيب خبر ميدهيم و بيشتر آنها دروغ ميگويند كه ابدا از عالم غيب خبرى ندارند بلى بعضى از كاهنان قبل از بعثت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم با شياطين رابطه داشتند كه آنها از ملائكه استراق سمع مينمودند و بر بعضى از اخبار سماوى مطلع ميشدند و برفقاى خودشان خبر ميدادند و براى حفظ احترام وحى الهى از اين عمل بكلى جلوگيرى شد و در ذيل آيات سابقه ذكرى از آن بعمل آمد و گفتهاند سطيح كاهن و سواد بن غارب از اين بعض بودهاند كه بظهور خاتم انبيا خبر دادند و تصديق نبوّتش را نمودند و در خصال از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از آن مردم افّاك مغيره و بنان و صائد و حمزة بن عماره بريرى و حارث شامى و عبد اللّه بن حارث و ابو الخطاب است كه هفت نفر بودند و چنانچه خداوند در آيات سابقه مقام مقدس نبوى را از شبهه كهانت مبرّى فرمود در اين آيات خواسته آن مقام منيع را از شبهه شاعريت تنزيه فرمايد باين تقريب كه شعراء پيروانشان اهل ضلالت و غوايتند چون شعر كلام منظومى است كه مبناى آن بر حق و حقيقت نيست بلكه بناى آن بر مبالغه و اغراق و غلوّ و تخيّل و تمويه و تزيين و چيزهائى است كه جلب توجه مستمع را نمايد و موجب انبساط و انقباض و التذاد و اشمئزاز طرف گردد و مقبول طبع و پسند ذوق باشد اگر چه عقل آنرا قبول ننمايد و شعراء نوعا كسانى هستند كه اشعارشان از اين قبيل است لذا غالبا بتغزّل و تشبيب و مدح ناروا و هجو ناسزا و تعريف و توصيف بيجا ميپردازند و آن را مايه ارتزاق و افتخار خود قرار ميدهند و خريدار اين مقالات و هو اخواه اين اشخاص مردمان هوا- پرست خودخواه و اهل لهو و لعب و عيش و طربند و گاهى اين فرومايگان براى مقاصد خودشان باين اشعار تمسك مينمايند و آنرا مانند وحى منزل تلقّى بقبول ميكنند چون موافق با هواى نفس آنها است پس اينها پيروان آنها هستند آيا نمىبينى اى كسيكه ديده بصيرت دارى كه شعراء گاهى در وادى توصيف شاهد
جلد 4 صفحه 134
و شراب و ساز و آواز متحيّرانه قدم ميزنند و گاهى در محيط علم و حكمت و معرفت بيخردانه خوض ميكنند و گاهى در مقام مدح و ذم اشخاص مغرضانه وارد و خارج ميشوند و يكروز كسيرا مدح و روز ديگر او را هجو ميكنند و يكروز كمالاتى براى خود اثبات ميكنند كه ابدا در آنها نبوده و نيست و يكروز اقرار بفسق و فجورى ميكنند كه بهيچ وجه مرتكب آن نشدهاند و روزى امر بمعروف ميكنند با آنكه خود عامل بآن نيستند و روزى نهى از منكر مينمايند با آنكه خود تارك آن نميباشند پس آنها در هر وادى چون حيوان گمشده سير ميكنند و ميگويند چيزيرا كه نميكنند و اين اختصاص بكلام منظوم ندارد بلكه هر كلام خالى از حق و حقيقت و مبنى بر وهم و خيال را شعر ميگويند لذا اهل منطق قياسى را كه مبنى بر خياليّات باشد شعر ناميدهاند و در رواياتى از ائمه اطهار شعراء در آيه شريفه باهل بدعت و ضلالت و متفقّهين بى علم و معرفت و افسانه گويان بى درايت تفسير شده و فرمودهاند شعراء كه پيروانى ندارند مقصود اين قبيل افرادند كه مردم را گمراه نمودند و ظاهرا مقصودشان بيان افراد خفيّه از شعراء باشد و آنكه اينها هستند كه پيروان حقيقى دارند و آيه اختصاص بشعراء بمعناى معروف ندارد چون از امام صادق عليه السّلام نيز روايت شده كه مراد شاعران كفارند مانند عبد اللّه بن زبعرى و ابو سفيان بن حرث و اميّة بن ابى الصّلت و امثال آنها كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله را هجو نمودند و مردم نادان تبعيّت از آنها كردند و اشعارشانرا خواندند و اين مسلّم است كه در صدر اسلام شعراء زبر دستى بودند كه نام آنها در تواريخ ذكر شده و در هجو پيغمبر صلى اللّه عليه و اله و مذمّت اسلام سخن رانى و ياوه سرائى ميكردند و بگمان خودشان ميخواستند در مقابل قرآن قيام نمايند و مردمان بزهكارى هم بودند كه با آنها كمك و مساعدت مينمودند و خداوند تار و پود آنها و پيروانشان را بباد داد و در مقابل فصحاء و بلغاء و شعراء دانشمندى هم بودند كه ايمان بقرآن و پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و خداى يگانه آوردند و خدمات بر جستهئى از آنها بعمل آمد و اشتغال بذكر خدا و اشعار توحيد و تمجيد و تحميد و تقديس او و دعوت باسلام و بعث بر طاعت و ردع از معصيت و مدح پيغمبر و اهل بيت آن سرور داشتند و اگر گاهى هجوى ميگفتند مقصودشان انتصار و
جلد 4 صفحه 135
دادستانى از كفارى بود كه در هجو مسلمانان سخن سرائى نموده بودند مانند حسّان بن ثابت و كعب بن مالك و عبد اللّه بن رواحه و امثال اين اكابر كه خداوند ايشانرا استثناء فرموده و از شيعيان محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و آل اطهار او بشمار آمدهاند و بنابر آنچه تاكنون ذكر شد مقصود بذم در كلام الهى شعر است ولى نه باعتبار منظورم بودنش بلكه باعتبار باطل بودنش لذا اگر شعر حق باشد بسيار مستحسن است چنانچه فرمودهاند كه همانا بعضى از شعر حكمت است و مراد كلام منظوم است چنانچه بعضى از آن نصيحت و موعظه و پنداست و بعضى از آن مدح اولياء خدا و ذم اعداء او است و معلوم است كه اين قبيل اشعار بسيار ممدوح و گوينده آن مثاب و مأجور است ولى اطلاق شعراء منصرف بهمان دسته اول است مانند علماء كه اطلاق آن منصرف بفقهاء است لذا خداوند ساحت مقدس نبوى را از توهّم شاعريّت مبرّى فرموده بدليل آنكه پيروانش كه اول ايشان امير المؤمنين عليه السّلام است و بعد حمزه و جعفر و سلمان و أبو ذر و حذيفه و مقداد و عمّار و ساير اخيار با پيروان شعرا خيلى تفاوت دارند در عيون از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه فرمود هر كس در باره ما بيتى از شعر بگويد خداوند براى او بيتى در بهشت بنا ميفرمايد و نيز فرمود كه هيچ گويندهئى راجع بما شعرى نميگويد مگر آنكه مؤيّد بروح القدس ميشود و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم روايت شده كه كعب بن مالك را امر فرمود بهجو كفار و قسم ياد فرمود كه آن ناگوارتر است بر آنها از تير و عبد اللّه بن رواحه و حسّان بن ثابت را مأمور بهجو آنها فرمود و فرمود روح القدس با شما است و بكليّه اصحاب فرمود چه مانع ميشود كسانيرا كه با شمشيرها يارى نمودند پيغمبر خدا را از آنكه بزبانهاشان يارى كنند او را و از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود اى گروه شيعه بياموزيد باولادتان شعر عبدى را كه او بر دين خدا است و ديوان حضرت امير المؤمنين عليه السّلام و اشعار آبدار آن معروف و مشهور است و زود باشد كه بدانند كسانيكه ظلم نمودند بر پيغمبر و مسلمانان به ايذاء و آزار و هجو و ذم ناروا كه بكدام مرجع و مئالى رجوع و بازگشت مينمايند كه آن آتش جهنم است و قمى ره فرموده كه مراد اعداء آل محمد عليهم السلامند و قسم بخدا نازل شده و سيعلم الّذين ظلموا آل محمد حقّهم اى منقلب ينقلبون و در جوامع اين
جلد 4 صفحه 136
قرائت را بامام صادق عليه السّلام نسبت داده و در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه بخواند در شب جمعه اين سوره و دو سوره بعد از اين را كه اول آنها طاوسين است از دوستان خدا و در حفظ و حمايت او خواهد بود و هرگز در دنيا باو آسيبى نرسد و در آخرت بقدرى از بهشت باو داده شود كه فوق مرادش باشد و يكصد زن از حوريان، خدا براى او تزويج نمايد و در مجمع علاوه فرموده كه در وسط بهشت با انبياء و اوصياء مجالس و محشور گردد و الحمد للّه على نعمه و آلائه.
جلد 4 صفحه 137
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ ذَكَرُوا اللّهَ كَثِيراً وَ انتَصَرُوا مِن بَعدِ ما ظُلِمُوا وَ سَيَعلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ (227)
مگر آن شعراء كساني که ايمان آوردند و عمل كردند اعمال صالحه را و ذكر الهي بجا آوردند ذكر بسياري و طلب نصرت كردند از بعد آنكه بآنها ظلم شده بود و زود باشد که بدانند كساني که ظلم كردند بچه بازگشتي بازگشت ميكنند.
كلام در اينکه آيه شريفه در چند جمله واقع ميشود:
جمله اولي (إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ) شعراء مؤمن صالح که اشعار آنها در معارف الهيه و شئونات و مدايح انبياء و ائمه اطهار و مذمت اعداء دين و نصايح و مواعظ و
جلد 14 - صفحه 102
پند و اندرز و مراثي و مصائب ائمه و مطاعن اعداء آنها و امثال اينها مثل ديوان امير المؤمنين و رجزهاي ابي عبد اللّه و اصحابش و اشعار دعبل خزاعي تا مثل دوره ما اشعار مرحوم صغير و بسيار ديگر که بهر بيتي بيتي در بهشت بآنها داده ميشود و از پيغمبر است فرمود
«ان من الشعر لحكمة»
مجمع.
جمله ثانيه: (وَ ذَكَرُوا اللّهَ كَثِيراً) ذكر كثير افضل عبادات است در قرآن مجيد ميفرمايد إِنَّ الصَّلاةَ تَنهي عَنِ الفَحشاءِ وَ المُنكَرِ وَ لَذِكرُ اللّهِ أَكبَرُ (عنكبوت آيه 45) يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذكُرُوا اللّهَ ذِكراً كَثِيراً (احزاب آيه 41) و از حضرت صادق (ع) است
(ما من شيء الا و له حد ينتهي اليه الا الذكر فليس له حد الخ)
و از حضرت رسالت است فرمود
(من اكثر ذكر اللّه احبه اللّه و من ذكر اللّه كثيرا كتبت له برائتان برائة من النار و برائة من النفاق)
جمله ثالثه: (وَ انتَصَرُوا مِن بَعدِ ما ظُلِمُوا) که مظلومين طلب نصرت ميكنند بعد از اينكه به آنها ظلم شده باشعاري براي تشجيع مؤمنين در نصرت آنها.
(وَ سَيَعلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ) حديث شريفي در ذيل اينکه آيه دوست داشتم در خاتمه اينکه سوره نقل كنم حديث از إبن بابويه مسندا از حضرت رضا (ع) از پدر بزرگوارش از آباء طيبين از حضرت رسالت نقل فرموده فرمود:
«من احب ان يتمسك بديني و يركب سفينة النجاة بعدي فليقتد بعلي بن ابي طالب عليه السلام و ليعاد عدوه و ليوال وليه فانه وصيي و خليفتي علي امتي في حياتي و بعد وفاتي و هو امير کل مسلم و امير کل مؤمن بعدي قوله قولي و امره امري و نهيه نهيي و تابعه تابعي و ناصره ناصري و خاذله خاذلي ثم قال من فارق عليا (ع) بعدي لم يرني و لم اره يوم القيمة و من خالف عليا (ع) حرم اللّه عليه الجنة و جعل مأواه النار و من خذل عليا (ع) خذله اللّه يوم يعرض عليه و من ينصر عليا (ع) نصره اللّه يوم يلقيه و لقنه حجته عند المنازله ثم قال (ص) الحسن و الحسين اماما امتي بعد ابيهما و سيدا شباب اهل الجنة و امهما سيدة نساء العالمين و ابوهما سيد الوصيين و ولد الحسين تسعة ائمة تاسعهم القائم من ولدي طاعتهم طاعتي و معصيتهم معصيتي الي اللّه اشكو
جلد 14 - صفحه 103
المنكرين لفضلهم و المضيعين لحقهم بعدي و كفي باللّه وليا و كفي باللّه نصيرا لعترتي و ائمة امتي منتقما من الجاهدين لحقهم وَ سَيَعلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ)
.
تمت بحمد اللّه و المنة تفسير السورة و يتلوه تفسير سورة النمل و الحمد للّه اولا و آخرا و صلي اللّه علي نبيه و اله و يغفر اللّه لي و لآبائي و اخواني المؤمنين و اهل بيتي انشاء اللّه تعالي.
جلد 14 - صفحه 104
سوره نمل 95 آيه- مكي
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 227)- ولی از آنجا که در میان شاعران افراد پاک و هدفداری پیدا میشوند که اهل عمل و حقیقتند، و دعوت کننده به راستی و پاکی- هر چند از این قماش شاعران در آن محیط کمتر یافت میشد- قرآن برای این که حق این هنرمندان با ایمان و تلاشگران صادق، ضایع نگردد، با یک استثنا صف آنها را از دیگران جدا کرده، میگوید: «مگر کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند» (إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ).
ج3، ص406
شاعرانی که هدف آنها تنها شعر نیست، بلکه در شعر، هدفهای الهی انسانی میجویند، شاعرانی که غرق در اشعار نمیشوند و غافل از خدا، بلکه «خدا را بسیار یاد میکنند» و اشعارشان مردم را به یاد خدا وا میدارد (وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیراً).
«و به هنگامی که مورد ستم قرار میگیرند (از این ذوق خویش) برای دفاع از خویشتن (و مؤمنان) به پا میخیزند» (وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا).
و به این ترتیب چهار صفت برای این شاعران با هدف بیان کرده: «ایمان»، «عمل صالح» «بسیار به یاد خدا بودن» و «در برابر ستمها به پا خواستن و از نیروی شعر برای دفع آن کمک گرفتن».
و از آنجا که بیشتر آیات این سوره دلداری به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و مؤمنان اندک آن روز در برابر انبوه دشمنان است، و نیز از آنجا که بسیاری از آیات این سوره در مقام دفاع از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در برابر تهمتهای ناروا نازل شده، سوره را با یک جمله پر معنی و تهدیدآمیز به این دشمنان لجوج پایان داده، میگوید: «آنها که ستم کردند به زودی میدانند که بازگشتشان به کجاست» و سر نوشتشان چگونه است! (وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ).
«پایان سوره شعراء»
ج3، ص407
سوره نمل [27]
اشاره
این سوره در «مکّه» نازل شده، و 93 آیه است
محتوای سوره:]
محتوای این سوره از نظر کلی همان محتوای سورههای مکی است، از نظر اعتقادی بیشتر روی مبدء و معاد تکیه میکند.
و از نظر مسائل عملی و اخلاقی، بخش قابل ملاحظهای از سر گذشت پنج پیامبر بزرگ الهی، و مبارزات آنها با اقوام منحرف بحث میکند، تا هم دلداری و تسلّی خاطر برای مؤمنانی باشد که مخصوصا در آن روز در مکه در اقلیت شدید قرار داشتند، و هم هشداری باشد برای مشرکان لجوج و بیدادگر.
یکی از امتیازات این سوره بیان بخش مهمی از داستان «سلیمان» و «ملکه سبأ» و چگونگی ایمان آوردن او به توحید، و سخن گفتن پرندگانی، همچون هدهد، و حشراتی همچون مورچه، با سلیمان است.
این سوره به خاطر همین معنی، سوره «نمل» (مورچه) نامیده شده، و عجب این که در بعضی از روایات به نام سوره سلیمان آمده است.
ضمنا این سوره از علم بیپایان پروردگار، و نظارت او بر همه چیز در عالم هستی، و حاکمیت او در میان بندگان سخن میگوید.
این سوره با «بشارت» شروع میشود، و با «تهدید» پایان مییابد، بشارتی که قرآن برای مؤمنان آورده، و تهدید به این که خداوند از اعمال شما بندگان غافل نیست.
ج3، ص408
فضیلت تلاوت سوره:]
در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله چنین آمده است: «هر کس سوره طس سلیمان (سوره نمل) را بخواند خداوند به تعداد کسانی که سلیمان را تصدیق و یا تکذیب کردند، و همچنین هود و شعیب و صالح و ابراهیم را، ده حسنه به او میدهد، و به هنگام رستاخیز که از قبرش بیرون میآید، ندای لا اله الّا اللّه سر میدهد».
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.