آیه 12 سوره یوسف

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه ۱۲ یوسف)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<11 آیه 12 سوره یوسف 13>>
سوره : سوره یوسف (12)
جزء : 12
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

فردا او را با ما فرست که در چمن و مراتع بگردد و بازی کند و البته ما همه نگهبان اوییم.

فردا او را با ما روانه کن تا [در دشت و صحرا] بگردد و بازی کند، قطعاً ما حافظ و نگهبان او خواهیم بود.

فردا او را با ما بفرست تا [در چمن‌] بگردد و بازى كند، و ما به خوبى نگهبان او خواهيم بود.

فردا او را با ما بفرست تا بگردد و بازى كند و ما نگهدارش هستيم.

فردا او را با ما (به خارج شهر) بفرست، تا غذای کافی بخورد و تفریح کند؛ و ما نگهبان او هستیم!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Let him go with us tomorrow so that he may eat lots of fruits and play, and we will indeed take [good] care of him.’

Send him with us tomorrow that he may enjoy himself and sport, and surely we will guard him well.

Send him with us to-morrow that he may enjoy himself and play. And lo! we shall take good care of him.

"Send him with us tomorrow to enjoy himself and play, and we shall take every care of him."

معانی کلمات آیه

يرتع: رتع: گردش، تفرج « يرتع و يلعب » به معنى تفرج و بازى كردن است. مجزوم بودن آن دو به علّت واقع شدن در جواب امر است كه در واقع ، جزاء شرط محذوف است . يعنى: « ان ارسلت يرتع و يلعب ».[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ «12»

او را فردا با ما بفرست تا (در صحرا) بگردد و بازى كند و قطعاً ما نگهبانان (خوبى) براى او خواهيم بود.

نکته ها

انسان، نيازمند تفريح و ورزش است و چنانكه در اين آيه مشاهده مى‌شود قوى‌ترين منطقى كه توانست حضرت يعقوب را تسليم خواسته فرزندان كند، اين بود كه يوسف نياز به تفريح دارد.

در روايات آمده است: مؤمن بايد زمانى را براى تفريح و بهره‌بردارى از لذّت‌هاى حلال اختصاص دهد تا به وسيله‌ى آن، بر انجام ساير كارها موفّق گردد. «2»

نه تنها ديروز، بلكه امروز و حتّى آينده نيز به نام ورزش و بازى، جوانان را از هدف اصلى جدا و در غفلت نگه خواهند داشت. بازى‌ها را جدّى مى‌گيرند تا جدّى‌ها بازى تلقّى شود.

استكبار و توطئه‌گران، نه تنها از ورزش سوءاستفاده مى‌كنند، بلكه با هر نام پسنديده و مقبول ديگرى نيز، اهداف شوم خود را تعقيب مى‌كنند.

به نام ديپلمات خطرناك‌ترين جاسوس‌ها را به كشورها اعزام مى‌كنند. به نام مستشار نظامى، توطئه‌گرى مى‌كنند و به اسرار نظامى دست مى‌يابند. به نام حقوق بشر، از مزدوران خود حمايت مى‌كنند. به نام دارو، براى مزدوران خود اسلحه مى‌فرستند. به نام كارشناس اقتصادى، كشورهاى ناتوان را ضعيف نگه مى‌دارند. به نام سم‌پاشى، باغها و مزارع را از بين مى‌برند و حتّى به نام اسلام‌شناس، اسلام را وارونه جلوه مى‌دهند.


«2». نهج‌البلاغه، حكمت 390.

جلد 4 - صفحه 168

پیام ها

1- تفريح فرزند بايد با اجازه‌ى پدر باشد. «أَرْسِلْهُ»

2- جوان، نيازمند تفريح و ورزش است. «يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ»

3- برادران از وسيله‌اى مباح و منطقى براى فريب‌دادن سوءاستفاده كردند. أَرْسِلْهُ‌ ... يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ‌

4- اگر پدر و مربّيان دلسوز براى اوقات فراغت و تفريح و بازى كودكان و نوجوانان برنامه‌ريزى مناسب داشته باشند، ديگران نمى‌توانند از اين فرصت سوءاستفاده كنند. (برادران يوسف از نياز يوسف به ورزش سوء استفاده كردند) «يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ»*

5- در بازى و تفريح كودكان مواظب باشيم آسيب نبينند. «لَحافِظُونَ»*

6- گاه اصرار زياد بر يك موضوع نشان دهنده نقشه و توطئه است. (در آيه قبل‌ «إِنَّا لَهُ لَناصِحُونَ» و در اين آيه‌ «إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»)*

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ «12»

أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً: بفرست او را با ما فردا به جانب صحرا. يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ‌: تا در وسعت و فراخى معيشت سبزيها و ميوه‌ها خورد و بازى نمايد به تير انداختن و شترسوارى. در مجمع روايت شده تمام بازيها حرام است، مگر سه قسم آن:

بازى كردن مرد به تيراندازى و اسب‌دوانى و با عيال خود. «1» وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ‌:

«1» مجمع البيان، جلد 3، صفحه 215.

جلد 6 - صفحه 180

و به درستى كه ما مر يوسف را نگهدارانيم از مكاره يا از درندگان و جانوران نزد بعض مفسرين انداختن يوسف عليه السّلام در چاه به سن هفت سالگى و رسيدن به پدرش به هشتاد سالگى، و مدت مكث بعد از اجتماع بيست و سه سال و فوت او در صد و بيست سال بود. بنا به قولى وقوع در چاه به نه سالگى يا ده يا دوازده سالى و رسيدن به پدر در چهل سالى بوده.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قالُوا يا أَبانا ما لَكَ لا تَأْمَنَّا عَلى‌ يُوسُفَ وَ إِنَّا لَهُ لَناصِحُونَ «11» أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ «12» قالَ إِنِّي لَيَحْزُنُنِي أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَ أَخافُ أَنْ يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ «13» قالُوا لَئِنْ أَكَلَهُ الذِّئْبُ وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذاً لَخاسِرُونَ «14»

ترجمه‌

گفتند اى پدر ما چيست تو را كه امين نميدانى ما را بر يوسف با آنكه ما مر او را خير خواهانيم‌

بفرست او را با ما فردا تا گردش و بازى كند و همانا ما مر او را هر آينه نگهبانانيم‌

گفت همانا من هر آينه غمناك ميكندم كه ببريد او را و مى‌ترسم كه بخورد او را گرگ و شما باشيد از او غفلت داران‌

گفتند هر آينه اگر بخورد او را گرگ با آنكه ما جماعتى توانائيم همانا ما آنگاه هر آينه زيانكارانيم.

تفسير

برادران حضرت يوسف عليه السّلام بعد از اخذ تصميم راجع بآنحضرت بپدر بزرگوار خود عرضه داشتند كه جهت چيست كه بما اعتماد و وثوق ندارى و ايمن نيستى از ما بر يوسف با آنكه ما برادران مهربان و خير خواهان و نصيحت كنندگان اوئيم بفرست او را با ما فردا بصحرا و دشت براى گردش و گشت و تفريح و تفكّه از ميوه‌هاى‌

جلد 3 صفحه 126

جنگلى و بازى در مراتع و مسابقه در تير اندازى و امثال اينها و مطمئن باش كه ما كاملا حافظ و نگهبان و نگهدار اوئيم و آن حضرت جواب فرمود كه شما از كثرت علاقه من بيوسف آگاهيد و ميدانيد كه من طاقت مفارقت او را ندارم و در غياب او محزون و غمناك ميباشم بعلاوه ميترسم كه شما سر گرم بمسابقه در تير اندازى و دويدن و غيره شويد و از او غفلت نمائيد و گرگ او را بدرد و بخورد چون گفته‌اند در آن اراضى گرگ زياد بود و آنها در جواب گفتند اگر چنين امرى روى دهد با آنكه ما جماعتى هستيم متعصّب و متّحد و رشيد و توانا و مردان كارزار ثابت ميشود ما سرمايه خود را كه شجاعت و شهامت است از دست داده و خاسر و زيانكار شده‌ايم و قادر بر دفاع از خود نيستيم در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه تلقين ننمائيد دروغ را تا دروغ بشما گفته نشود پسران يعقوب عليه السّلام نميدانستند ميشود گفت گرگ يوسف را خورد تا تلقين نمود آنها را پدرشان و قريب باين مضمون را در علل از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و عيّاشى ره از آنحضرت نقل نموده كه خداوند مبتلى فرمود حضرت يعقوب را بفراق يوسف عليه السّلام براى آنكه روزى قوچ چاقى را كشته بود و يكى از اصحابش روزه داشت و افطار نداشت و آنحضرت از حال او غفلت كرد و او را اطعام نفرمود و بفراق يوسف مبتلا شد و بعد از آن هر روز و شب از طرف او منادى ندا ميكرد كه هر كس روزه نيست ناهار و هر كس روزه است شام ميهمان آنحضرت باشد و در مجمع و علل و عيّاشى ره از امام سجّاد عليه السّلام قريب باين معنى با شرح و بسط مفصّلى نقل شده است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَرسِله‌ُ مَعَنا غَداً يَرتَع‌ وَ يَلعَب‌ وَ إِنّا لَه‌ُ لَحافِظُون‌َ «12»

‌در‌ كلمه‌ يرتع‌ و يلعب‌ قراء اختلاف‌ كردند ‌با‌ ‌ يا ‌ ‌در‌ ‌هر‌ دو ‌با‌ نون‌ ‌در‌ ‌هر‌ دو مختلف‌، لكن‌ مكرر گفته‌ايم‌ و ‌در‌ مقدمه‌ بيان‌ ‌شده‌ ‌که‌ معتبر فقط سياهي‌ قرآن‌ ‌است‌ نه‌ قرائت‌ قراء سبع‌ و نه‌ عشر و اينكه‌ ميگويند سياهي‌ قرآن‌ مطابق‌ قرائت‌ حفص‌ ‌است‌ ‌از‌ عاصم‌ گفتيم‌ قضيه‌ عكس‌ ‌است‌ قرائت‌ حفص‌ ‌از‌ عاصم‌ مطابق‌ سياهي‌ ‌است‌ گفتند اولاد يعقوب‌ بيعقوب‌ ‌که‌ يوسف‌ ‌را‌ بفرست‌ ‌با‌ ‌ما فردا بيايد بچرد و بازي‌ كند و بدرستي‌ ‌که‌ ‌ما برادران‌ ‌او‌ ‌را‌ حفظ ميكنيم‌.

أَرسِله‌ُ مَعَنا غَداً ‌اينکه‌ بچه‌ ‌را‌ بجان‌ ‌خود‌ چسبانيده‌اي‌ دلش‌ ميگيرد بچه‌ بايد تفريح‌گاه‌ برود، ‌از‌ فواكه‌ و مأكولات‌ مختلف‌ اكل‌ كند، قلبش‌ باز شود، دلش‌ شاد گردد، روحش‌ آزاد شود.

يرتع‌ رتع‌ بمعني‌ چريدن‌ مرتع‌ مكان‌ چراگاه‌ ‌که‌ حيوانات‌ مثل‌ گوسفند و شتر و گاو و ساير حيوانات‌ ‌را‌ ميبرند ميچرانند و ‌از‌ علفهاي‌ صحرا بهره‌برداري‌ ميكنند و افراد جوانها بنام‌ گردش‌ ‌در‌ باغستانها و نخلستانها و تفريح‌گاهها ميروند و امروز بسيار ‌اينکه‌ عمل‌ رواج‌ پيدا كرده‌ زنها سرباز پاها ‌تا‌ ران‌ باز دستها ‌تا‌ كتف‌ باز سينه‌ها ‌تا‌ پستانها باز آرايش‌ كرده‌ ‌با‌ جوانهاي‌ شهوت‌ ران‌ باسم‌ تفريح‌ ميروند و هزار گونه‌ معصيت‌ مرتكب‌ ميشوند ‌از‌ شرب‌ و قمار و ‌غير‌ اينها و اعجب‌ ‌از‌ اينها

جلد 11 - صفحه 165

دست‌هاي‌ زنهاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ ميگيرند و مقابل‌ هزار جوان‌ نامحرم‌ شهوت‌ پرست‌ نشان‌ ميدهند نه‌ ديگر غيرت‌ ‌در‌ رجال‌ باقي‌ مانده‌ و نه‌ حياء ‌در‌ نساء البته‌ ‌اينکه‌ معاصي‌ ‌تا‌ ‌در‌ پرده‌ ‌بود‌ خداوند ‌هم‌ ستر ميفرمود و مؤاخذه‌ نميكرد ولي‌ امروز ‌که‌ علني‌ ‌شده‌ و عمومي‌ انتظار بلاهاي‌ عمومي‌ ‌را‌ داشته‌ باشند.

و يلعب‌ لعب‌ و لغو و لهو قريب‌ المعني‌ ‌است‌ لعب‌ بمعني‌ بازي‌ ‌است‌ و ملاعبه‌ بمعني‌ شوخي‌ ‌است‌، و لغو كار بي‌فائده‌ ‌است‌، و لهو بمعني‌ اشتغال‌ بملاهي‌ ‌است‌ ‌که‌ باطل‌ ‌است‌ و حقيقت‌ ندارد و بعبارت‌ اخر كار ‌غير‌ عقلايي‌ ‌است‌. و لعب‌ ‌اگر‌ بآلات‌ موسيقي‌ ‌ يا ‌ قمار مثل‌ نرد و شطرنج‌ و آس‌ و امثال‌ اينها ‌باشد‌ حرام‌ ‌است‌ ‌حتي‌ توپ‌ بازي‌، جست‌ و خيزك‌، الك‌ و دولك‌ و امثال‌ اينها ‌که‌ برد و باخت‌ دارد و ‌لو‌ چيزي‌ نگيرند ‌ يا ‌ ندهند قمار ‌است‌ و حرام‌ و چون‌ قمار چهار قسم‌ ‌است‌ ‌با‌ آلات‌ معدة و آلات‌ ‌غير‌ معدة اخذ و اعطاء داشته‌ ‌باشد‌ ‌ يا ‌ نداشته‌ ‌باشد‌ حرام‌ ‌است‌ و ‌اگر‌ ‌با‌ حليله‌ ‌خود‌ ملاعبه‌ كند ممدوح‌ ‌است‌ و ‌اگر‌ ‌خود‌ بخود بازي‌ كند لغو ‌است‌.

وَ إِنّا لَه‌ُ لَحافِظُون‌َ ‌يعني‌ مواظبت‌ ميكنيم‌ ‌که‌ آسيبي‌ باو نرسد ‌در‌ بازي‌ و حيواني‌ باو اذيت‌ نكند و ناراحت‌ نشود.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 12)- بیا دست از این کار که ما را متهم می‌سازد بردار، به علاوه برادر ما، نوجوان است، او هم دل دارد، او هم نیاز به استفاده از هوای آزاد خارج شهر و سرگرمی مناسب دارد، زندانی کردن او در خانه صحیح نیست، «فردا او را با ما بفرست (تا به خارج شهر آید، گردش کند) از میوه‌های درختان بخورد و بازی و سرگرمی داشته باشد» (أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً یَرْتَعْ وَ یَلْعَبْ).

و اگر نگران سلامت او هستی «ما همه حافظ و نگاهبان برادرمان خواهیم بود» چرا که برادر است و با جان برابر! (وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ).

این نقشه از یک طرف پدر را در بن‌بست قرار می‌داد که اگر یوسف را به ما نسپاری دلیل بر این است که ما را متهم می‌کنی، و از سوی دیگر یوسف را برای استفاده از تفریح و سرگرمی و گردش در خارج شهر تحریک می‌کرد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع