آیه 112 سوره انبیاء

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه ۱۱۲ انبیاء)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

قَالَ رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ ۗ وَرَبُّنَا الرَّحْمَٰنُ الْمُسْتَعَانُ عَلَىٰ مَا تَصِفُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<111 آیه 112 سوره انبیاء 112>>
سوره : سوره انبیاء (21)
جزء : 17
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

رسول گفت: الها، تو به حق (میان ما) حکم کن، و پروردگار ما همان خدای مهربان است و بر ابطال آنچه شما بر خلاف حق می‌گویید تنها از او یاری باید خواست.

[پیامبر] گفت: پروردگارا! [میان ما و مشرکان] به حق داوری کن و پروردگار ما مهربان است و [مؤمنان] بر خلاف واقعیتی که [شما مشرکان درباره پیروزی خود وشکست ما] وصف می کنید، از او یاری می خواهند.

گفت: «پروردگارا، [خودت‌] به حق داورى كن، و به رغم آنچه وصف مى‌كنيد، پروردگار ما همان بخشايشگر دستگير است.»

گفت: اى پروردگار من، به حق داورى كن. و پروردگار ما بخشاينده است و به رغم آنچه مى‌گوييد همه از او يارى مى‌جويند.

(و پیامبر) گفت: «پروردگارا! بحق داوری فرما (و این طغیانگران را کیفر ده)! و پروردگار ما (خداوند) رحمان است که در برابر نسبتهای ناروای شما، از او استمداد می‌طلبم!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

He said, ‘My Lord! Judge [between us and the polytheists] with justice.’ ‘Our Lord is the All-beneficent; [He is our] resort against what you allege.’

He said: O my Lord! judge Thou with truth; and our Lord is the Beneficent Allah, Whose help is sought against what you ascribe (to Him).

He saith: My Lord! Judge Thou with truth. Our Lord is the Beneficent, Whose help is to be implored against that which ye ascribe (unto Him).

Say: "O my Lord! judge Thou in truth!" "Our Lord Most Gracious is the One Whose assistance should be sought against the blasphemies ye utter!"

معانی کلمات آیه

مستعان: عون: يارى. استعانت: يارى خواستن. «مستعان» اسم مفعول است (يارى خواسته شده).[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالَ رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ وَ رَبُّنَا الرَّحْمنُ الْمُسْتَعانُ عَلى‌ ما تَصِفُونَ «112»

(پيامبر) گفت: پروردگارا! (تو خود ميان ما) به حقّ داورى كن، و (اى كافران بدانيد كه) پروردگار همه ما خداوند رحمان است كه در برابر آنچه (از نسبت‌هاى ناروا كه او را) توصيف مى‌كنيد كمك خواسته مى‌شود.

جلد 5 - صفحه 509

نکته ها

آنچه در قرآن در موارد افترا بر خداوند آمده است، وصف خيالى مردم از خداوند است نه وصف حقّ و لذا مى‌خوانيم‌ «وَ لَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ» «1» واى بر شما از توصيفى كه مى‌كنيد، و يا در جاى ديگر آمده است: «سَيَجْزِيهِمْ وَصْفَهُمْ» «2» خداوند بزودى كيفر وصف آنان را خواهد داد، و يا در اين آيه مى‌فرمايد: «الْمُسْتَعانُ عَلى‌ ما تَصِفُونَ» از خداوند بر آنچه كه شما وصف مى‌كنيد كمك مى‌خواهم.

پیام ها

1- گاه لجاجت‌ها به حدّى مى‌رسد كه پيامبر «رحمة للعالمين» را به گلايه و نفرين وامى‌دارد. «رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ‌- قالَ رَبِّ احْكُمْ»

2- در برابر لجاجت دشمنان، از خداوند كمك بگيريم. «وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ»

3- دعا را با كلمه «ربّ» آغاز كنيم. «رَبِّ احْكُمْ»

4- ربوبيّت و قضاوت با يكديگر رابطه نزديك دارند. «رَبِّ احْكُمْ»

5- عالم مطلقى كه همه چيز را مى‌داند، قضاوتش به حقّ است. «يَعْلَمُ الْجَهْرَ يَعْلَمُ ما تَكْتُمُونَ‌- رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ»

6- حتّى در مورد دشمنان نيز از حقّ تجاوز نكنيم و كيفر بيش از حقّ نخواهيم. «رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ»

(البتّه قضاوت‌ها و احكام الهى هميشه بر حقّ است و اين ماهستيم كه بايد به مقدار حقّ راضى باشيم).

7- حتّى در هنگام نفرين و درخواست كيفر، باز هم رحمت را فراموش نكنيم تا روزنه‌ى اميدى براى هميشه و نزد همگان باز بماند. «رَبُّنَا الرَّحْمنُ»

8- تهمت‌ها و هرزه‌گوئى‌ها، بى‌پاسخ نخواهد ماند. «الْمُسْتَعانُ عَلى‌ ما تَصِفُونَ»

به ياد داشته باشيم كه حساب و كتاب در كار است، پس در ستايش‌ها و انتقادها دقّت كنيم. «الْمُسْتَعانُ عَلى‌ ما تَصِفُونَ»

«اللهم صلّ على محمّد و آل محمّد»


«1». انبياء، 18.

«2». انعام، 139.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قالَ رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ وَ رَبُّنَا الرَّحْمنُ الْمُسْتَعانُ عَلى‌ ما تَصِفُونَ (112)

قالَ رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِ‌: گفت پيغمبر اى پروردگار من حكم فرما ميان من و اهل باطل و شرك به راستى، يعنى به عدل كه مقتضى استعجال عذاب و تشديد عقابشان است، زيرا آنها مستوجب شده‌اند نه به فضل كه مستلزم محابات است. اين دعا به امر حق تعالى از آن حضرت ظاهر شد نه به رأى خود، قرائت غير مشهور «قل» يعنى بگو اى پيغمبر پروردگارا حكم فرما به حق و كسانى كه حق را بر ظاهر خود حمل كنند كه ضد باطل است، مى‌گويند غرض اين دعا محض تعبد است تا آن حضرت را بر آن ثواب و مكرمتى حاصل شود، و اگر نه مقرر است كه حق سبحانه هر حكمى فرمايد البته به حق مى‌باشد نه به باطل.

پس اين دعا مانند گفتن (اللّهم اعل درجته و تقبّل شفاعته و ابعثه مقاما محمودا يغبطه الاوّلون و الاخرون) زيرا اين مواهب و مناصب را به آن حضرت ارزانى داشته و موقوف به دعا كردن ما نيست. اما ما را در اين، نفع و لطف و ثواب حاصل آيد.

نزد بعضى معنى آنكه: پروردگارا حكم فرما به حكم خود كه حق است و آن اظهار حق باشد بر باطل.

بهر تقدير چون حضرت به امر الهى اين دعا نمود، حق تعالى اهل مكه را در «بدر» معذب گردانيد و به شمشير آبدار نصرت كردار حيدر كرّار، با ساير اتباع سيد ابرار، ايشان را هلاك ساخته، به دار البوار رسانيده.

جلد 8 - صفحه 459

قتاده نقل نموده كه: هر گاه حضرت به معركه جدال حاضر شدى، قبل از شروع در قتال فرمودى: (ربّ احكم بالحقّ).

وَ رَبُّنَا الرَّحْمنُ‌: و پروردگار ما بسيار رحمت است بر بندگان خود.

الْمُسْتَعانُ‌: يارى خواسته شده، يعنى ما يارى خواهيم از ذات او. عَلى‌ ما تَصِفُونَ‌: بر آنچه شما وصف مى‌كنيد از حالى كه بر خلاف حق است كه شوكت و تسلط شما باشد بر ما و نگون‌سارى رايت اسلام در اندك زمانى، چنانچه مدعاى شما است و تكذيب عذاب موعود و واقع نشدن آن و غير آن از صفات باطله؛ چون گفتن‌ (هَلْ هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ) «1» مراد آنكه شما بر حسب تمنّاى خود به كلمات غير واقعه تكلم مى‌كنيد و سخن ناسزا و ناروا مى‌گوئيد، و ما از خداوند سبحان يارى مى‌خواهيم و اميدواريم كه حق را بر باطل غالب گرداند و امور باطله را درهم شكند. و چون حق تعالى دعوات آن حضرت را اجابت نمود، همه اهل كفر را مقهور ساخت؛ يك قسمت آن را زمان خود آن حضرت، و اكمل و اتم آن زمان ظهور خاتم اوصياى آن سرور، حضرت حجة بن الحسن عجل اللّه تعالى فرجه الشريف به انجام رساند و به كلى اساس كفر را براندازد.

تمام شد اين سوره مباركه روز دوشنبه 25 جمادى الثانى 1360 در جوار روضه منوره حضرت عبد العظيم الحسنى عليه السلام‌

«1» سوره انبياء، آيه 3.

جلد 8 - صفحه 460

جلد 8 - صفحه 461

فهرست مجلدات تفسير اثنى عشرى‌

تفسير اثنى عشرى مشتمل است بر چهارده جلد به نام نامى چهارده معصوم عليهم السلام:

جلد اول. مشتمل بر دو سوره: سوره فاتحه، سوره بقره.

جلد دوم. مشتمل بر دو سوره: سوره آل عمران، سوره نساء.

جلد سوم. مشتمل بر دو سوره: سوره مائده، سوره انعام.

جلد چهارم. مشتمل بر دو سوره: سوره اعراف، سوره انفال.

جلد پنجم. مشتمل بر دو سوره: سوره توبه، سوره يونس.

جلد ششم. مشتمل بر سه سوره: سوره هود، سوره يوسف، سوره رعد.

جلد هفتم. مشتمل بر چهار سوره: سوره ابراهيم، سوره حجر، سوره نحل سوره بنى اسرائيل.

جلد هشتم. مشتمل بر چهار سوره: سوره كهف، سوره مريم، سوره طه، سوره انبياء.

جلد نهم. مشتمل بر پنج سوره: سوره حج، سوره مومنون، سوره نور سوره فرقان، سوره شعراء.

جلد دهم. مشتمل بر هشت سوره: سوره نمل، سوره قصص، سوره عنكبوت، سوره روم، سوره لقمان، سوره سجده، سوره احزاب، سوره السباء

جلد 8 - صفحه 462

جلد يازدهم. مشتمل بر نه سوره: سوره فاطر، سوره يس، سوره الصافات، سوره ص، سوره زمر، سوره مومن، سوره سجده، سوره شورى سوره زخرف.

جلد دوازدهم. مشتمل بر سيزده سوره: سوره الدخان، سوره الجاثيه، سوره الاحقاف، سوره محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، سوره الفتح، سوره الحجرات، سوره ق، سوره و الذاريات، سوره الطور، سوره النجم، سوره القمر، سوره الرحمن، سوره الواقعه، جلد سيزدهم. مشتمل بر بيست و يك سوره: سوره الحديد، سوره المجادله، سوره الحشر، سوره الممتحنه، سوره الصف، سوره الجمعه، سوره المنافقين، سوره التغابن، سوره الطلاق، سوره التحريم، سوره الملك، سوره ن، سوره الحاقه، سوره المعارج، سوره نوح، سوره الجن، سوره المزمل، سوره المدثر، سوره القيمه، سوره الدهر، سوره المرسلات.

جلد چهاردهم. مشتمل بر سى و هفت سوره: سوره النبأ، سوره النازعات، سوره عبس، سوره التكوير، سوره الانفطار، سوره المطففين، سوره الانشقاق سوره البروج، سوره الطارق، سوره الاعلى، سوره الغاشيه، سوره الفجر سوره البلد، سوره الشمس، سوره الليل، سوره الضحى، سوره الم نشرح، سوره التين، سوره اقرء، سوره القدر، سوره البينه، سوره الزلزال، سوره العاديات، سوره القارعه، سوره التكاثر، سوره و العصر، سوره الهمزه، سوره الفيل، سوره قريش، سوره الماعون، سوره الكوثر، سوره الكافرون، سوره النصر، سوره تبت، سوره الاخلاص، سوره الفلق، سوره الناس.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْداً عَلَيْنا إِنَّا كُنَّا فاعِلِينَ (104) وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ (105) إِنَّ فِي هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدِينَ (106) وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ (107) قُلْ إِنَّما يُوحى‌ إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ (108)

فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُكُمْ عَلى‌ سَواءٍ وَ إِنْ أَدْرِي أَ قَرِيبٌ أَمْ بَعِيدٌ ما تُوعَدُونَ (109) إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَ يَعْلَمُ ما تَكْتُمُونَ (110) وَ إِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَكُمْ وَ مَتاعٌ إِلى‌ حِينٍ (111) قالَ رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ وَ رَبُّنَا الرَّحْمنُ الْمُسْتَعانُ عَلى‌ ما تَصِفُونَ (112)

ترجمه‌

- روز كه در هم پيچيم آسمانرا مانند درهم پيچيدن طومار را براى نوشتجات چنانچه ابتدا نموديم به اوّل آفرينش باز گردانيم آنرا وعده‌ئى بعهده ما است همانا مائيم بجا آورندگان‌

و بتحقيق نوشتيم در زبور بعد از موجب تذكر آنكه زمين را ارث ميبرند بندگان من كه شايستگانند

همانا در اين هر آينه كفايت وصول بمطلوب است براى گروه عبادت كنندگان‌

و نفرستاديم تو را مگر رحمتى براى جهانيان‌

بگو جز اين نيست كه وحى ميشود بسوى من كه نيست خداى شما مگر خداى يگانه پس آيا هستيد شما منقادان‌

پس اگر روى گردانند بگو اعلام كردم بشما يكسان و نميدانم آيا نزديك يا دور است آنچه وعده داده ميشويد

همانا او ميداند آشكار از گفتار را و ميداند آنچه را پنهان ميداريد

و نميدانم شايد آن آزمايشى باشد براى شما و بهره بردنى تا وقت مقرّرى‌

گفت اى پروردگار من حكم كن بحق و پروردگار ما بخشنده است كه يارى خواسته شده بر آنچه وصف ميكنيد..

جلد 3 صفحه 582

تفسير

- خداوند متعال در روز قيامت صفحه آسمانرا كه بمنزله طومارى است كه در آن افعال بندگان نوشته و ثبت شده بهم مى‌پيچد و دفتر اعمال را جمع ميفرمايد و ديگر عملى از كسى پذيرفته نميشود مانند نويسنده‌ئى كه بعد از تمام شدن نوشتنى‌ها براى حفظ آنمطالب صحيفه و طومار و نامه را به پيچد و جمع كند و بنابراين طى اضافه بمفعول خود كه سجلّ است شده و محتمل است سجلّ نام ملكى باشد كه اعمال بندگانرا ثبت ميكند و در وقت مقرّر آنرا جمع نموده و در پيشگاه الهى حاضر مينمايد و بنابراين طى اضافه بفاعل خود شده و در بعضى اخبار و از قمّى ره به اين معنى تصريح شده يا آنكه مراد از طى آسمان، فناء آن و تبديل بدخان و تحوّل زمين به نيران است و يوم ظاهرا ظرف است براى ميعاد الهى كه مستفاد از آيه قبل ميباشد و محتمل است متعلّق بنعيده باشد و خداوند بهمان كيفيّت كه روز اوّل مردم را در شكم مادر برهنه و عريان و بدون همه چيز خلق فرموده بود ثانيا آنها را خلق و وارد صحراى محشر ميفرمايد چنانچه در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل فرموده و تطوى بصيغه مجهول با تاء و السّماء بضمّ و للكتاب بصيغه مفرد نيز قرائت شده و تفاوتى در معناى اصلى ندارد و خدا وعده فرموده چنين روزى را بياورد وعده حتمى كه بر عهده خود قرار داده عمل بآنرا و البته بجا آورنده آن خواهد بود و زبور ظاهرا نام كتاب حضرت داود است و در قرآن و اخبار ائمه اطهار به اين معنى تصريح شده و جاى ترديد نيست و ذكر ظاهرا عبارت از تسميه و تحميد و تمجيد و دعا و ثناى الهى است و البته كتاب آسمانى مشتمل است بر اين معانى و بر احكام و معارف و مواعظ و نصايح كه موجبات ذكرند و طبعا مقدّمند اينها بر اخبار غيبيّه كه نوعا كتب سماوى مشتمل بر آنها است لذا خداوند فرموده ما در زبور بعد از ذكر خدا و معارف حقّه كه موجبات تذكّر خلق است نوشتيم كه روزى بيايد كه زمين در تصرّف بندگان شايسته من در آيد و دولتى جز دولت حقّه اسلاميّه نباشد چنانچه در مجمع از عامّه و خاصه روايت نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كه اگر باقى نماند از دنيا مگر يك روز خداوند طولانى ميفرمايد آنروز را تا مبعوث فرمايد مردى را از اهل بيت من كه زمين را پر كند از قسط و عدل چنانچه پر شده باشد از ظلم و جور و اين امر تاكنون روى نداده و البته بعد از اين روى خواهد داد و در

جلد 3 صفحه 583

بعضى از روايات اين باب بعد از ذكر اهل بيت من تصريح شده كه نام او نام من است و در بعضى تصريح شده بآنكه او از اولاد فاطمه عليها السلام است و محتمل است مراد از ذكر لوح محفوظ الهى باشد چنانچه بعضى گفته‌اند خصوصا بمناسبت آنكه در آيه قبل ذكر صحيفه آسمانى و پيچيده شدن آن شده بود و بنابراين مراد از زبور اينجا ممكن است جنس كتب منزله از جانب خدا بر انبياء عظام باشد چون اصل معناى زبور در لغت كتاب است و حاصل مفاد آيه آنستكه ما بعد از ثبت در لوح محفوظ در تمام كتب سماوى از قبيل تورية و انجيل و صحف و زبور و فرقان و غيرها بشارت قدوم مهدى و پيروان او را داديم و ممكن است مراد همان زبور حضرت داود باشد چنانچه در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از آنحضرت كه مراد از ذكر و زبور در اين آيه چيست فرمود ذكر نزد خدا است و زبور كتاب داود عليه السّلام است و هر كتابيكه نازل شده نزد اهل علم است كه مائيم و محتويات زبور كه در روايات ذكر شده عبارت است از توحيد و تمجيد و تحميد و دعا و اخبار از پيغمبر ما صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين و ائمه از ذريه آندو و اخبار رجعت و ذكر امام زمان عليه السّلام و قمى ره نقل فرموده كه كتب سماوى تمامى ذكر خدا است و بندگان شايسته خدا قائم آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اصحاب اويند و اقوال ديگرى هم در تفسير ذكر و زبور در اينمقام نقل شده ولى چون مقبول نبود ذكر نشد و آنچه در قرآن ذكر شده از مواعظ و احكام و قصص و اخبار كافى است براى رسيدن كسانيكه بندگى خدا را مينمايند از روى اخلاص كه شيعيان ائمه اطهار عليهم السلام باشند بنهايت مقصود و منتهاى مأمول خودشان در دنيا و آخرت چنانچه از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه مراد از قوم عابدين شيعيان ما ميباشند و رحمت بودن وجود مبارك حضرت ختمى مرتبت براى جهانيان واضح است چون اهل ايمان ببركت وجود او بسعادت دنيا و آخرت رسيدند و اهل كفر و نفاق باحترام بودن آنحضرت در ميان آنان و مدارا نمودن او با آنها از عذابهاى گوناگون امم سابقه از قبيل مسخ و خسف و غرق نجات يافتند و جان و مالشان محفوظ ماند علاوه بر آنكه ميتوان گفت وجود او موجب سعادت دنيا و آخرت تمام جهانيان بود منتهاى امر آنكه كسانيكه محروم از اين سعادت شدند خودشان موجب حرمان خود را فراهم نمودند با آنكه حسن سلوك‌

جلد 3 صفحه 584

او با دوست و دشمن مشهور و مسلّم نزد دوست و دشمن است در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه چون اين آيه نازل شد از جبرئيل سؤال فرمود كه آيا از اين رحمت چيزى بتو رسيده عرض كرد بلى من ميترسيدم از عاقبت امر خود و ببركت تو ايمن شدم چون خداوند در قرآن از من تمجيد فرمود بقول خود ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ‌ و در احتجاج حديث مفصّلى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه خلاصه‌اش بيان رحمت بودن وجود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است براى كفّار بلحاظ مدارا و حسن سلوك و صبر بر مصائب و تحمّل ناملايمات و تقاضا ننمودن نزول عذاب بر آنها بخلاف ساير انبياء عليهم السلام و مقتضاى رحمة للعالمين بودن پيغمبر اكرم آنستكه يك تكليف سهل مطابق با عقل و فطرت سليم در بدو امر بيشتر بر مردم نفرمايد لذا خداوند دستور فرموده كه بفرمايد جز اين نيست كه وحى شده بمن كه نيست خداى شما مگر خداى يگانه كه بى‌شريك و عديل است چون مقصود اصلى از بعثت تمام انبياء عليهم السلام توحيد خدا بوده و بقيّه معارف و احكام نسبت باين اصل اصيل فرع است و اگر كسى زير بار اين اصل رفت ناچار بايد تمام اصول و فروع را قبول كند لذا شيخ استاد ما رحمه اللّه ميفرمود اگر ميتوانيد خدا را قبول نكنيد و الا مجبور ميشويد تقليد مرا كنيد چون اين فتح باب الزام بتمام معارف و احكام است و پيغمبر اكرم مأمور شده كه از مردم بر اين اصل اقرار بگيرد و بفرمايد آيا شما تسليم داريد اين امر مسلّم را بمقتضاى وحى الهى و عقل سليم خودتان و حاضريد از عبادت بتها صرف نظر نموده با اخلاص بعبادت خدا مشغول شويد و در مناقب از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد آنستكه آيا شما تسليم داريد وصيّت را بعد از من و بنابراين اشاره است بآنكه اگر توحيد را پذيرفتيد تا آخرين وصيّت مرا كه ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و موجب كمال دين است بايد بپذيريد پس اگر پذيرفتند و تسليم شدند خوشا باحوال خودشان و اگر قبول نكردند و رو گردان شدند بگو من بتمام مردم از عرب و عجم و وضيع و شريف و سياه و سفيد و دوست و دشمن و خودى و بيگانه يكسان و بدون تفاوت پيغام خدا را اعلام و ابلاغ نمودم و نميدانم وعده خدا كه عذاب است نزديك است يا دور چون نميدانم قيامت چه وقت بر پا ميشود تا بدانم كى وعده عذاب منجز ميگردد ولى در هر حال ميدانم منجز خواهد شد و خدا

جلد 3 صفحه 585

ميداند آنچه شما ناسزا و ناروا ميگوئيد در باره من و پيروان من و آنچه را كتمان ميكنيد و اظهار نمينمائيد از حقّ من و در دل جاى ميدهيد از كينه و الحاد و نفاق با من و پيروانم و نميدانم اين مهلت چند روزه كه خدا در دنيا بشما داده براى آنستكه استحقاق شما براى عذاب كامل گردد يا معلوم شود كه بعد از اين چه ميكنيد چون محتمل است روزى متنبّه و پشيمان شويد و اسلام بياوريد و در هر حال خدا ميخواهد چندى بهره بردارى كنيد از نعم موقت دنيا بعد تكليف شما را معلوم كند كه جهنمى هستيد يا بهشتى و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در اين حال از خداوند مسئلت نمود كه حكم فرمايد ميان او و دشمنانش بحقّ و عدل چون احكم الحاكمين او است و جمعى از قرّاء قل بصيغه امر قرائت نموده‌اند و بنابراين دستور الهى است بآنحضرت كه از خدا بخواهد در باره آنها حكم فرمايد بحق و عدل يا بچيزى كه آشكار كند حقّ را و مؤيّد اينمعنى است كه ميفرمايد پروردگار ما بخشنده است يعنى بمسلمانان نصرت ميدهد و كمك خواسته ميشود از او بر آنچه شما توصيف ميكنيد از غلبه خودتان و محو آثار اسلام چون كفار از اين قبيل دعاوى داشتند علاوه بر زخم زبانها كه ميزدند لذا خداوند نصرت داد اسلام را بدعاى آنحضرت و محو فرمود آثار شرك را از موطن او كه مكّه معظّمه و نواحى آن بود بفاصله كمى كه عادتا براى احدى ميسور نبود چون از خدا كمك خواست و بغير او متوسل نشد و بعضى يصفون بصيغه مغايب قرائت نموده‌اند از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه هر كس سوره انبياء را از روى محبّت بآن بخواند مانند كسى است كه رفيق پيغمبران باشد در بهشت و در دنيا بچشم مردم با هيبت و بزرگى زيست نمايد و الحمد للّه رب العالمين.

جلد 3 صفحه 586

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قال‌َ رَب‌ِّ احكُم‌ بِالحَق‌ِّ وَ رَبُّنَا الرَّحمن‌ُ المُستَعان‌ُ عَلي‌ ما تَصِفُون‌َ (112)

پيغمبر عرض‌ كرد ‌در‌ پيشگاه‌ احديّت‌: پروردگار ‌من‌ حكم‌ فرما ميانه ‌من‌ و ‌اينکه‌ قوم‌ بالحق‌ طبق‌ حكمت‌ و صلاح‌، سپس‌ خطاب‌ بقوم‌ فرمود: و پروردگار ‌ما صاحب‌ رحمت‌ و اعانت‌ كننده‌ ‌است‌ ‌بر‌ آنچه‌ ‌شما‌ توصيف‌ مي‌كنيد.

جلد 13 - صفحه 260

نظر باين‌ ‌که‌ قبلا تذكّر داديم‌ ‌که‌ حضرت‌ رسالت‌ پيغمبر رحمت‌ ‌بود‌ و نفرين‌ ‌در‌ حق‌ّ قوم‌ نمي‌كرد ‌در‌ اينجا ‌که‌ مشركين‌ ‌در‌ مقام‌ اذيّت‌ باو و مؤمنين‌ برآمدند، و گفتيم‌: جهادهايي‌ ‌که‌ حضرت‌ ‌با‌ ‌آنها‌ داشت‌ تماما دفاعي‌ ‌بود‌ ‌آنها‌ حمله‌ مي‌كردند و ‌در‌ همچه‌ موقع‌ امر ‌را‌ ‌به‌ ‌خدا‌ واگذار نمود.

(قال‌َ رَب‌ِّ احكُم‌ بِالحَق‌ِّ): ‌يعني‌ ‌هر‌ چه‌ صلاح‌ ميداني‌ و حكمت‌ اقتضا ميكند ‌با‌ اينها معامله‌ فرما ‌اگر‌ قابل‌ هدايت‌ هستند ‌آنها‌ ‌را‌ هدايت‌ فرما ‌که‌ مكرّر دعا مي‌كرد:

«اللّهم‌ّ اهد قومي‌ فانّهم‌ ‌لا‌ يعلمون‌»

و ‌اگر‌ قابل‌ نيستند دفع‌ شر ‌آنها‌ ‌را‌ ‌از‌ أهل‌ ايمان‌ ‌به‌ ‌هر‌ نحوي‌ ميداني‌ بفرما.

(وَ رَبُّنَا الرَّحمن‌ُ المُستَعان‌ُ) ‌اينکه‌ جمله‌ بقرينه (عَلي‌ ما تَصِفُون‌َ) كلام‌ ‌با‌ قوم‌ ‌است‌ بلكه‌ ‌آنها‌ هدايت‌ شوند ‌که‌ پروردگار ‌ما رحمن‌ ‌است‌ ‌در‌ دنيا و آخرت‌ و بنده‌گان‌ ‌خود‌ ‌را‌ اعانت‌ مي‌فرمايد ‌به‌ نعم‌ و تفضّلات‌، و ‌تا‌ قابليّت‌ هدايت‌ داشته‌ باشند ‌آنها‌ ‌را‌ عذاب‌ نمي‌كند.

(عَلي‌ ما تَصِفُون‌َ): ‌يعني‌ بالاتر و بزرگتر ‌است‌ ‌از‌ آنچه‌ ‌که‌ ‌شما‌ توصيف‌ مي‌كنيد ‌که‌ ‌براي‌ ‌او‌ شريك‌ قرار مي‌دهيد، و ملائكه‌ ‌را‌ دختران‌ ‌او‌ مي‌دانيد و عزير و عيسي‌ ‌را‌ پسران‌ ‌او‌ مي‌شماريد و هزارها كفريّات‌ ديگر ‌در‌ حق‌ّ ‌او‌ مي‌گوئيد.

تم‌ بحمد اللّه‌ ‌سورة‌ المباركة الانبياء و الحمد للّه‌ أولا و آخرا، و ‌صلي‌ اللّه‌ ‌علي‌ محمّد و آله‌، و اللعن‌ ‌علي‌ أعدائه‌ و أعدائهم‌.

جلد 13 - صفحه 261

‌سورة‌ الحج‌ّ

بسم‌ اللّه‌ الرّحمن‌ الرّحيم‌. الحمد للّه‌ رب‌ّ العالمين‌، و الصّلاة ‌علي‌ سيّد المرسلين‌، و ‌علي‌ آله‌ سادات‌ أهل‌ الجنّة أجمعين‌، و اللّعن‌ ‌علي‌ اعدائهم‌ ‌من‌ الاولين‌ و الاخرين‌ أبدا الآبدين‌، و دهر الدّاهرين‌، ‌عليهم‌ لعنة اللّه‌ و ملائكته‌ و ‌النّاس‌ أجمعين‌.

أخبار بسياري‌ ‌در‌ فضيلت‌ ‌اينکه‌ سوره‌ وارد ‌شده‌ ‌که‌ خلاصه ‌آنها‌ ‌اينکه‌ ‌که‌، ‌هر‌ كس‌ قرائت‌ كند ثواب‌ تمام‌ حاج‌ّ و معتمرين‌ ‌از‌ سابقين‌ و لاحقين‌ باو عنايت‌ مي‌شود، و موجب‌ توفيق‌ تشرّف‌ ‌به‌ حج‌ّ مي‌شود و ‌اگر‌ بنويسد و ‌در‌ كتيبه دشمنان‌ بگذارد تمام‌ هلاك‌ مي‌شوند، و ‌اگر‌ ‌در‌ موضع‌ سلطان‌ جائر گذارد ملكش‌ زائل‌ مي‌شود.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 112)- این آیه که آخرین آیه سوره انبیاء است همچون نخستین آیه این سوره سخن از غفلت مردم بی‌خبر می‌گوید، و به عنوان نقل قول از پیامبر (ص) در یک عبارت نفرین مانند ناراحتی او را از این همه غرور و غفلت منعکس می‌کند و می‌گوید: پیامبر بعد از مشاهده این همه اعراض و رویگردانی «عرض کرد:

پروردگار من! به حق داوری فرما» و این گروه طغیانگر را طبق قانون عدالتت کیفر ده! (قالَ رَبِّ احْکُمْ بِالْحَقِّ).

در دومین جمله روی سخن را به مخالفان کرده و می‌گوید: «و پروردگار همه ما خداوند رحمان است و ما از پیشگاه مقدسش در برابر نسبتهای ناروایی که شما به او می‌دهید استمداد می‌طلبیم» (وَ رَبُّنَا الرَّحْمنُ الْمُسْتَعانُ عَلی ما تَصِفُونَ).

«پایان سوره انبیاء»

ج3، ص197

سوره حجّ [22]

اشاره

این سوره در «مدینه» نازل شده و 78 آیه است

محتوای سوره: ]

این سوره به خاطر بخشی از آیاتش که پیرامون حجّ سخن می‌گوید به نام «سوره حجّ» نامیده شده است.

و از آنجا که دستور حجّ آن هم با ذکر قسمتی از جزئیات آن، و همچنین دستور جهاد، تناسب با وضع مسلمانان در مدینه دارد، آیات این سوره از جهاتی شبیه سوره‌های «مدنی» است.

از نظر محتوا مطالب این سوره را به چند بخش می‌توان تقسیم کرد:

1- آیات فراوانی از آن در زمینه «معاد» و دلائل منطقی آن، و انذار مردم غافل از صحنه‌های قیامت، و مانند آن است.

2- بخش قابل ملاحظه‌ای نیز از مبارزه با شرک و مشرکان، سخن می‌گوید.

3- در بخش دیگر مردم را به بررسی سر نوشت عبرت‌انگیز گذشتگان و عذابهای دردناک الهی که بر آنها نازل شد دعوت کرده.

4- و بخش دیگر پیرامون مسأله حج و سابقه تاریخی آن است.

5- بخشی از آن پیرامون مبارزه با دشمنان مهاجم، است.

6- و سر انجام قسمتی از آن پند و اندرزهایی است در زمینه‌های مختلف زندگی و تشویق به نماز و زکات و توکل و توجه به خداوند.

ج3، ص198

فضیلت تلاوت سوره: ]

در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله می‌خوانیم:

«هر کس سوره حج را بخواند خداوند پاداش حج و عمره را به او می‌دهد به تعداد تمام کسانی که در گذشته و آینده حج و عمره به جا آورده یا خواهند آورد»! بدون شک این ثواب و فضیلت عظیم تنها برای تلاوت لفظی نیست، تلاوتی است اندیشه‌ساز، و اندیشه‌ای است عمل پرور.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع