تجسس

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو


«تجسّس»، به معنای جستجوکردن از چیزهای پنهانی است و بیشتر در کشف عیوب و امور شرّی که مخفی هستند به کار می‌رود. تجسّس صفتی است که از سوءظن و یا خباثت باطنی سرچشمه گرفته و شخص را به عیب جویی در مورد امور پنهان طرف مقابل تشویق و ترغیب می‌کند. در قرآن و احادیث، از تجسّس در امور شخصی دیگران نهی شده است.

تعریف تجسس

ابن اثیر می‌نویسد: تجسّس، جستجوکردن از چیزهای پنهانی است و بیشتر در کشف امور شرّی که مخفی هستند استعمال می‌شود و جاسوس به کسی گفته می‌شود که بدیهای پنهان مردم را پی‌گیری می‌کند.[۱]

مرحوم شهید ثانی نیز در تعریف اصطلاحی تجسّس می‌فرماید: معنی تجسّس این است که بندگان خدا را زیر پرده ستاریت پروردگار رها نکنی و پرده از روی کار آنان برداری و آنچه را که خداوند پوشیده داشته است، آشکار کنی که این کار وسیله کسب اطلاع از امور مخفی آنها و پرده برداشتن از روی اسرارشان می‌شود و در نتیجه آنچه بر تو پوشیده بود، آشکار می‌گردد که اگر مخفی بود دل و دینت سالم‌تر می‌ماند.[۲]

تجسس از منظر قرآن و حدیث

خداوند حکیم در قرآن کریم از این عمل زشت در ضمن منع از گناهان دیگر، از تجسّس نیز نهی می فرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا ...»؛[۳] ای مومنان از بسیاری از گمانها بپرهیزید که بعضی از ظنون گناه است و تجسس نکنید...

به عبارت دیگر از جمله شروط ایمان، عدم دخالت و تحقیق بیجا در امور مسلمانان است و با صیغه نهی که آمده دلالت بر حرمت تجسس می کند و حتی بر اساس آیه می‌توان به گناه کبیره بودن آن حکم کرد: «کسانی که دوست دارند زشتیها در میان مردم باایمان شیوع یابد، عذاب دردناکی برای آنها در دنیا و آخرت است...».[۴] زیرا یکی از راههای تشخیص «کبیره» بودن گناهی آن است که در قرآن یا روایت، وعده عذاب الیم و سخت در مورد آن داده شود.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز می‌فرماید: لغزشهای مؤمنین را جستجو نکنید زیرا کسی‌ که بدنبال لغزشهای برادر مؤمنش باشد خدای تعالی گناهان او را پیگیری می‌کند و هر کس که خدای تعالی گناهانش را پیگیری کند او را مفتضح و رسوا می‌سازد هر چند در داخل خانه‌اش باشد.[۵]

در جایی دیگر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله در ضمن حدیثی فرمودند: «ولاتحسّسوا ولاتجسّسوا ولاتناجشوا ولاتحاسدوا ولاتباغضوا ولاتدابروا و کونوا عباداللّه إخوانا»؛[۶] تحسّس و تجسّس نکنید و در صدد کشف عیوب مردم نباشید و نسبت به هم حسد و کینه نورزید و از یکدیگر روی برنگردانید و ای بندگان خدا با هم برادر باشید.

نکته‌ای که ذکر آن مفید به نظر می‌رسد این است که تجسس و تحسس هر دو به معنای جستجوکردن است با این تفاوت که معمولاً تجسس در امور شرّ گفته می‌شود ولی تحسس در امور خیر بکار برده می‌شود.[۷] قرآن مجید نیز از قول حضرت یعقوب علیه السلام نقل می‌کند که به فرزندانش فرمود: ای فرزندان من بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید: «یا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَ أخیهِ...».[۸]

انواع تجسس

گناه و خلاف، یا فردی است یا اجتماعی. یعنی یا ضرر و زیانش تنها به خود گناهکار برمی‌گردد و یا در سطح جامعه فساد برمی‌انگیزد. اگر گناه از نوع اول باشد، مورد تجسس حرام است؛ از هر نوع که باشد، حتی عقیدتی مثلاً انکار خدا، انکار اسلام، گرایش به عقاید و ایدئولوژیهای شخصی، زیرا گناهی فردی است و اسلام با اجبار کسی را به عقیده‌ای دعوت نکرده است: «لَا إِکرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی».[۹]

حتی پاسبان و پلیس که وظیفه اوست تا جلوی خلافها را بگیرد مشروط به آن است که عمل منکر و خلاف بدون تفحّص و تجسّس برای او ظاهر و آشکار باشد وإلّا واجب نبوده، تجسّس از آن روا نیست. مانند بازکردن در بسته و مخفیانه گوش دادن تا معلوم شود که صدائی که می‌آید گناه است یا نه؛ یا بوئیدن دهان کسی تا معلوم گردد که شراب خورده یا نه؛ یا از کسی بخواهد آنچه در زیر جامه دارد نشان دهد که آیا مثلاً آلت قمار یا موسیقی مطربی دارد یا نه؟[۱۰]

همچنین از تجسس زیاد در امور مربوط به خانواده و همسر و اهل و عیال نیز منع شده است.[۱۱] چرا که خود را مبتلای به سوء ظن و او را به فکر زشتی رهنمون می‌گردد.[۱۲]

اما گناه اجتماعی ممنوع است مطلقاً از هر نوع که باشد: مانند فسق و فجورهایی که ضررش متوجه دیگران است در مسائل جنسی، اخلاقی، ایذاء همسایه و... تا مسائل بالای فکری که کسی برای نشر عقیده ضداسلامی شروع به شبکه سازی بکند. گروه گرایی و ایجاد تشکل و مبارزه با اسلام، ممنوع است و باید در مورد آنها تجسس و تحقیق و بررسی های لازم به عمل آمده اقدامات مورد نیاز انجام گیرد.

مسأله جاسوسی در این موارد با کلمه «عیون» در روایات موجود است و باید هم باشد و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام چنین افرادی در اختیار داشتند؛ چرا که اگر اینگونه نباشد هیچ نظامی یک روز هم باقی نمی‌ماند.

علاوه بر این که تحقیق و خبرگیری سلاطین از حال رعایای خود[۱۳] و بحث و بررسی در مورد ادیان دیگر برای شناخت راه حق[۱۴] و اشتغال و جستجوی سالک إلی الله و مؤمن حقیقی در مورد گناهان و لغزشهای خویش[۱۵] از این مقوله بوده عملی پسندیده و مورد تأیید هستند.

انگیزه و عوامل تجسس

تجسّس کردن از حال درونی افراد، از ثمرات سوءظن است. برای این که قلب انسان با بدبین شدن تنها قانع نمی‌شود، بلکه او را وامی‌دارد که در مورد افراد تحقیق و جستجو کند که نتیجه این تحقیق این است که سرگرم عیبجویی و تجسّس شود و با منتشر کردن آنها باعث رسوایی او گردد.[۱۶]

علاوه بر آن گاهی شخص به خاطر «احساس حقارت و خباثتی» که در اوست و در اثر غرور و خودخواهی، تحریک می‌شود که در صدد برملا کردن زشتی های دیگران به پا می‌خیزد که اگر خود نمی‌تواند به دیگران برسد اقلاً آنها را پایین کشد.[۱۷]

آثار تجسس

شخصی که همت و تلاش خود را در جهت زیر نظر گرفتن دوستان و آشنایان خود صرف می‌کند تا نقطه ضعفی از آنها بیابد قهراً فرصت کافی برای بررسی اعمال و رفتار خویش پیدا نمی‌کند و بدین وسیله از رفتن به راه پاکی و وارستگی باز می‌ماند و این عدم تزکیه از سویی و غیبت یا استهزایی که در پی یافتن عیوب و نواقص دیگران مرتکب می‌شود از سوی دیگر ثمره‌ای جز تفرقه و به هم خوردن روابط دوستی نمی‌تواند داشته باشد. بنابراین کسی که شیوه‌اش عیب جویی است نمی‌تواند برای خود دوستان واقعی بیابد و در پناه محبت و عنایت آنها قرار گرفته از سرچشمه عواطف و احساساتشان سیراب گردد.[۱۸]

از همه بدتر این که خود یقیناً در گذر زمان مبتلای به آن عیوب خواهد شد؛ قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله: «من أذاع فاحشة کان کمبتدئها، و من عیّر مؤمنا بشی‌ء، لم یمت حتی یرتکبه».[۱۹] پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هر كس زشتی و گناهى را فاش كند، مانند كسى است كه آن را انجام داده است و هر كه مؤمنى را به چيزى سرزنش كند، نميرد تا خود مرتكب آن شود.

کسی کو با کسی بدساز گردد * بدو روزی همان بد بازگردد

درمان تجسس

ابتدا باید در آیات و روایات و مفاسدی که در رابطه با این صفت خانمانسوز بیان شده است دقت و تأمل کرده، عزم و تصمیم راسخ خود را در اصلاح آن بگیرد، آنگاه در میدان عمل وارد شده از خداوند توفیق مبارزه با آن را بخواهد و چون معمولاً منشأ و مقدمه تجسس، سوءظن است، پس بایستی در صورت بروز سوءظن آن را به فراموشی سپرده، از پی‌گیری و ترتیب اثر دادن آن دوری بجوید و کار برادر دینی خود را حمل بر صحّت کند. از طرف دیگر، خود را مشغول شناسایی عیوب و زشتیهای خود و اصلاح آنها کند تا نفس فراغتی نیابد؛ «اگر نفس را مشغول نکنی او تو را مشغول می کند».

پانویس

  1. ابن أثیر، النهایه فی غریب الحدیث والأثر، تحقیق طاهر احمد الزاوی و محمود محمد الطناحی، مؤسسه اسماعیلیان قم، لغت «جسس».
  2. شهید ثانی؛ کشف الریبه، ص۹، به نقل از مهدوی کنی؛نقطه های آغاز در اخلاق عملی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ هفتم، ۱۳۷۶ش، ص۱۶۴.
  3. سوره حجرات، آیه ۱۲.
  4. سوره نور، ۱۹.
  5. کلینی، یعقوب، اصول کافی، تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامی، چاپ ششم، ۱۳۷۵ش، جلد۲، ص ۳۵۵.
  6. مهدوی کنی؛ نقطه های آغاز در اخلاق عملی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ هفتم،۱۳۷۶ش، ص۱۶۵.
  7. طباطبائی، سید محمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، دارالکتب الإسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۹۴ق، ج۱۸، ص۳۵۲.
  8. سوره یوسف، ۸۷.
  9. سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  10. نراقی، ملامهدی؛ جامع السعادات، تعلیق و تصحیح سید محمد کلانتر، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات بیروت، چاپ چهارم، ج۲، ص۲۵۰.
  11. نراقی، ملا احمد؛ معراج السعاده، انتشارات هجرت، چاپ پنجم، ۱۳۷۷ش، ص ۲۳۴؛ مجتبوی، سید جلال الدین، علم اخلاق اسلامی (ترجمه جامع السعادات)، انتشارات حکمت،۱۳۷۷ش، چاپ چهارم، ج۲، ص۳۲۹، فصل۱۲.
  12. قال علی علیه السّلام: «لاتکثر الغیرة علی أهلک فترمی بالسوء من أجلک» فیض کاشانی، ملا محسن؛ المحجه البیضاء، تعلیق و تصحیح علی اکبر غفاری، نشر دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۱۰۴.
  13. نراقی، ملا احمد؛ معراج السعاده، انتشارات هجرت، چاپ پنجم، ۱۳۷۷ش، ص:۸-۶۵
  14. سید بحرالعلوم، تحفة الملوک، شرح از علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی، انتشارات علامه طباطبایی، چاپ چهارم، ۱۴۱۸ق، جلد۱، ص۱۱۳؛ حسینی طهرانی، رساله لب اللباب، انتشارات علامه طباطبایی، چاپ نهم، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۸۷.
  15. نراقی، ملا احمد؛ معراج السعاده، انتشارات هجرت، چاپ پنجم، ۱۳۷۷ش، ص۶۵.
  16. نراقی، ملامهدی؛ جامع السعادات، تعلیق و تصحیح سید محمد کلانتر، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات بیروت، چاپ چهارم، جلد۲، ص ۲۷۸.
  17. موسوی لاری، سید مجتبی؛ بررسی مشکلات اخلاقی و روانی، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۴۵ش، ص۸۹.
  18. رساله لب اللباب، ص۸۷؛ فیض کاشانی، المحجه البیضاء، تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری، نشر دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۲۳۸.
  19. کلینی یعقوب؛ اصول کافی، تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامی، چاپ ششم، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۳۵۶.

منابع