سوء ظن

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو


یکی از صفات رذیله و ناپسندی که در انسان ها وجود دارد «سوءظن» است. سوءظن یعنی این که انسان نسبت به دیگران گونه ای بدگمانی و بدبینی داشته باشد و به تعبیری به همه چیز با عینک بدبینی بنگرد، بطوری که گفتار و کردار دیگران را در اکثر موارد حمل بر جهت منفی کند، مثلا اگر کسی به او ابراز محبت کند، او با خود می گوید حتما این شخص در صدد سودجویی و سوءاستفاده از من است؛ و بدگمانی ها و بدبینی هایی از این قبیل. سوءظن مفاسد زیادی به دنبال دارد که قرآن مجید و ائمه معصومین علیهم السّلام از آن نهی کرده اند.

مفهوم‌شناسی سوءظن

آنچه در آیات و أخبار از آن نهی شده، ظنّ سوء است که همان گمان نزدیک به یقین است، به گونه ای که موجب تمایل نفس به قبول آن شود؛ به این معنی که گمان بد را به دل راه دهد و به آن معتقد شود، لکن مجرّد گذشتن چیزی به خطور در ذهن، ظن مذموم و ناپسند نیست و وجه تمایز سوءظن از صِرف خطور امری به ذهن، این است که به واسطه سوءظن تغییری در دل، احساس می شود. مثلا الفت و محبّت به نفرت و دشمنی تبدیل می شود و یا رفتار و معاشرت نسبت به گذشته تفاوت می کند و دلیل این بیان، گفتار پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است که فرمود: ثَلاثٌ فِی الْمُؤْمِنِ لاتَسْتَحْسِنُ و لَهُ مِنْهُنَّ مَخْرَجٌ، فَمَخْرَجَُهُ مِن سُؤءِ الظّنّ ألا یحَقّقَهُ؛ سه چیز است که برای مؤمن پسندیده نیست و راه فرار از آن ها برای او مهیا است، و راه گریز از سوءظن این است که آن را به عمل درنیاورد،[۱] یعنی در دل به گمان خود معتقد نشود و به معرض عمل درنیاورد، نه در قلب و نه در عمل.

ترتیب اثر دادن به سوءظن

ترتیب اثر دادن به سوءظن به دو گونه است:

  • ترتیب اثر قلبی که علمای اخلاق از آن به عقد القلب تعبیر کرده اند. ترتیب اثر قلبی آن است که انسان گمان خود را که در ابتدا یک تصور ساده و خاطره زود گذر بیش نیست در ذهن بسپارد، سپس آن را پرورش دهد و به صورت نوعی باور (عقد قلب) در آورد، بطوری که امر بر خودش ‍ نیز مشتبه شود و گمانش را به جای یقین بگیرد و آثار علم و یقین بر آن بار کند. در چنین وضعی، انسان نسبت به دوستش بدگمان شده و حس اعتمادش سلب می گردد. این حالت نوعی بیماری روحی و اخلاقی است که در صورت شمول و عمومیت، اساس زندگی را متزلزل می کند و جامعه را به فساد و تباهی می کشد.
  • ترتیب اثر عملی که عملا به صورت تهمت و غیبت یا تضییع حقوق دیگران تحقق می پذیرد.

منشأ سوءظن

سوءظنّ و بد دلی از نتایج ضعف و پستی نفس و حاکی از خبث باطن انسان است. حضرت علی علیه السلام می فرمایند: سُوءُ الظَّنِّ بِمَنْ لایخُونُ مِنَ اللُّؤمِ؛ از پستی انسان است که به کسانی که خیانت پیشه نیستند، بدگمان باشد.[۲]

زیرا انسان ضعیف النفس هر فکر فاسدی را که به خاطرش می گذرد و به ذهنش خطور می کند می پذیرد و به آن ترتیب اثر نیز می دهد، مثلا شیطان او را وا می دارد که از او غیبت کند یا در بزرگداشت و احترام او بی اعتنائی و سستی نماید و در ادای حقوق او کوتاهی کند، یا به دیده حقارت به او بنگرد و خود را از او بهتر بداند و اگر کسی از طینت پاکی برخوردار باشد، با ظن و گمان، آبروی کسی را نمی برد و به صورت حدس و گمان و یا تنها به بهانه این که من شنیدم فلانی مرتکب فلان خلاف شده است، حیثیت و شخصیت او را لکه دار نمی کند.

و امیرمؤمنان علیه السّلام فرمود: ضَعْ أَمْرَ أَخِیک عَلَی أَحْسَنِهِ حَتَّی یأْتِیک مَا یغْلِبُک مِنْهُ وَلَا تَظُنَّنَّ بِکلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِیک سُوءاً و َأَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِی الْخَیرِ مَحْمِلًا؛ کار برادر دینی خود را به بهترین وجه و محمل توجیه و حمل کن تا بقدری که ظنّ غالب از بدی او برای تو پیدا شود، و از سخنی که از دهان برادرت بیرون آید تا وقتی که می توانی محمل خوبی برای آن بیابی، گمان بد، مبر.[۳]

جایگاه سوءظن

نباید فراموش کرد که حسن ظن در شرایطی درست است که در جامعه صلاح بر فساد غالب باشد، ولی در اجتماعی که اکثر افراد آن اهل فسادند ـیعنی فساد بر صلاح غلبه داردـ خوش بینی و حمل بر صحّت بی مورد است. در این گونه جوامع باید با عینک بدبینی نظر کرد و چنانچه بدون اتکا به محمل قابل قبول و معتبر، کارهای مردم را توجیه و تصحیح کنیم خود را فریب داده ایم.

امیرالمؤمنین علیه السّلام در این مورد فرموده است: إِذَا اسْتَوْلیَ الصَّلاَحُ عَلَی الزّمَانِ و َأَهلِِهِ ثُمّ أَسَاءَ رَجُلٌ الظّنَّ بِرَجُلٍ لَم تظْهَرْ مِنْهُ حُوبَةٌ فَقَد ظَلَمَ، و َإِذَا اسْتَولیَ الفَسَادُ عَلیَ الزّماَنِ وَ أَهلِهِ فَأَحسَنَ رَجُلٌ الظّنَّ بِرَجُلٍ فََقَدْ غرَّرَ؛ هنگامی که صلاح و نیکی زمانه و مردم آن را در بر گیرد در چنین شرایطی اگر کسی گمان بد به دیگری ببرد که از او گناهی آشکار نشده است بی تردید به او ستم کرده است، اما هنگامی که فساد بر زمان و اهل آن فراگیر شد هر کس به دیگری گمان خوب ببرد قطعا خود را فریب داده است.[۴]

و از امام هادی علیه السّلام نیز آمده است: إِذَا کانَ زَمانٌ اَلعَدلُ فیهِ أَغلَبُ مِنَ الجَورِ فَحَرَامٌ أَن تَظنَّ بِأَحَدٍ سوُءً حَتّی یعلَمَ ذَلِک مِنهُ وَإِذَا کانَ زَمَانٌ الجَورُ فیهِ أَغلَبُ مِنَ العَدلِ فَلَیسَ لِأَحَدٍ أَنْ یظنَّ بِأَحَدٍ خَیرًا حَتَّی یبدُوا ذَلِک مِنْه؛ هنگامی که عدالت بر جور و ستم غالب باشد حرام است به کسی سوءظن ببری مگر آن که بدانی که فلان کار زشت را انجام داده است، و زمانی که جور و ستم بیش از عدل و داد باشد کسی حق ندارد به دیگری گمان خوب ببرد مگر در صورتی که خوبی وی کاملا مشهود و آشکار باشد.[۵]

البته باید دانست که در زمان غلبه فساد بر صلاح، گر چه خوش بینی، ساده اندیشی است؛ ولی بدگمانی نیز روا نمی باشد. به عبارت دیگر، در این گونه شرایط هر چند نمی توان بدون دلیل به مردم اعتماد کرد، ولی به صرف ظن و گمان نیز نمی توان کسی را محکوم ساخت، که فرمود: «إِنَّ الظَّنَّ لَا یغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیئًا»؛ مظنّه و گمان به هیچ وجه جای حق و حقیقت را نمی گیرد.[۶] پس، در این گونه موارد باید از هر دو جهت احتیاط را از دست نداد: چه در مقام قضاوت و داوری و چه در مقام اعتماد به مردم و خلاصه بدون تحقیق و بررسی هیچ گونه اقدامی نباید کرد.

امیرالمؤمنین علیه السّلام می فرماید: لَیسَ مِنَ العَدلِ القَضَاءُ عَلیَ الثّقَةِ بِالظّنِّ؛ داوری کردن با استناد و اتکا به ظن و گمان از عدالت به دور است.[۷]

نکات مربوط به سوءظن

  • نکته اول: بی تردید نمی توان مطلق گمان را بدون قید و شرط، گناه و حرام دانست، زیرا خطورات زودگذر و تصورات ذهنی در برخورد با حوادثی که در اطراف انسان می گذرد امری قهری و طبیعی و خارج از دایره اختیار انسان است. این گونه خاطرات به هیچ وجه قابل اتصاف به حسن و قبح تکلیفی و اخلاقی نیست و متعلق امر و نهی واقع نمی شود، مگر آن که در پیدایش آن اراده شـخص دخیل باشـد و مقدماتش را با اراده و اختیار فراهم کند و یا آن که به گمانش ترتیب اثر سوئی بدهد، مثلا با تجسّس در اسرار دیگران مقدمات پیدایش سوءظن را ایجاد کند و یا آن که به صرف سوءظن، دیگران را متهم سازد. بنابر این، از مقدّمات سوءظن مانند تجسس و گوش دادن به شایعات باید پرهیز کرد و نیز در صورت بروز سوءظن بایستی آن را به فراموشی سپرد و از پی گیری و ترتیب اثر دوری جست.
  • نکته دوم: چون سوءظن از مهلکات است، نباید خود را در معرض سوءظن قرار داد، چنان که امیرمؤمنان علیه السّلام فرموده است: مَنْ عَرَّضَ نَفْسَهُ لِلتُّهَمَةِ فَلَا یلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّنَّ وَ...؛ کسی که خود را در معرض تهمت قرار دهد ملامت نکند کسی را که به او بدگمان شود.[۸] و روایت است که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم با همسر خود صفیه دختر حییّ بن اخطب در بیرون خانه سخن می گفت، مردی از انصار بر حضرت گذشـت. رسول خدا او را صدا زد و فرمود: ای فلان این همسر من صفیه است. وی عرض کرد: یا رسول اللّه مگر ما به تو جز گمان نیک می بریم؟ فرمود: شیطان همچون خون در آدمی جریان دارد، ترسیدم که در تو نیز داخل شود.

سوءظن در قرآن

خداوند متعال در قرآن مجید می فرماید: «یا ایهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجتَنِبُوا کثیرا مِن الظَّنِّ إنَّ بَعضَ الظَّنِّ إثْمٌ و َلاتَجَسَّسُوا وَ لایغْتَبْ بَعْضُکمْ بَعْضاً أَیحِبُّ أَحَدُکمْ أَنْ یأْکلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتاً فَکرِهْتُمُوهُ و َاتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ تَوّابٌ رَحِیم»؛ ای کسانی که ایمان دارید، از بسیاری گمانها بپرهیزید که بعضی گمانها گناه است و نیز هرگز (از حال درونی هم) تجسس نکنید و غیبت یکدیگر نکنید آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد البته از خوردن آن نفرت و کراهت دارید (پس بدانید که صورت واقعیه غیبت مؤمن چنین است) و از خدا پروا داشته باشید که خدا توبه پذیر و مهربان است.[۹]

نکته: قرآن کریم با این که تنها بعضی از ظنون را گناه می داند ولی می فرماید: «اجْتَنِبُوا کثِیرًا مِنَ الظَّنِّ»[۱۰] از بسیاری از ظنون اجتناب کنید مبادا گرفتار سوءظنّ حرام شوید.

و نیز فرموده است: «وَذَلِکمْ ظَنُّکمُ الَّذِی ظَنَنتُم بِرَبِّکمْ أَرْدَاکمْ»؛ این گمان شما که به خدای خود بردید شما را هلاک کرد.[۱۱]

و همچنین در جای دیگر فرموده است: «وَ ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوء وَ کنْتُمْ قَوْما بُورا»؛ و گمان بد بردید و گروهی هلاک زده شدید.[۱۲]

مراتب سوءظن

آنچه از روایات برمی آید این است که سوءظن دارای دو مرتبه است:

الف. سوءظن به خداوند

انسان باید در طول زندگی به خداوند و رحمت او خوش بین و امیدوار باشد و به یقین بداند خداوند متعال از پدر و مادر نسبت به او مهربانتر است و با او به خوبی و احسن وجه مدارا خواهد نمود. در روایات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام این مطلب مفصلا بیان شده است که به ذکر چند روایت اکتفا می کنیم:

  • حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم در یکی از خطابه های خویش فرمودند: وَالَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ مَا أُعْطِی مُؤْمِنٌ قَطُّ خَیرَ الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ إِلَّا بِحُسْنِ ظَنِّهِ بِاللَّهِ وَرَجَائِهِ لَهُ وَ حُسْنِ خُلُقِهِ وَ الْکفِّ عَنِ اغْتِیابِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الَّذِی لَاإِلَهَ إِلَّا هُوَ لَایعَذِّبُ اللَّهُ مُؤْمِناً بَعْدَ التَّوْبَةِ وَ الِاسْتِغْفَارِ إِلَّا بِسُوءٍ ظَنِّهِ بِاللَّهِ وَ تَقْصِیرٍ مِنْ رَجَائِهِ لَهُ وَ سُوءِ خُلُقِهِ وَ اغْتِیابِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الَّذِی لَاإِلَهَ إِلَّا هُوَ لَایحْسُنُ ظَنُّ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ بِاللَّهِ إِلَّا کانَ اللَّهُ عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ لِأَنَّ اللَّهَ کرِیمٌ بِیدِهِ الْخَیرُ یسْتَحْیی أَنْ یکونَ عَبْدُهُ الْمُؤْمِنُ قَدْ أَحْسَنَ بِهِ الظَّنَّ ثُمَّ یخْلِفَ ظَنَّهُ وَ رَجَاءَهُ فَأَحْسِنُوا بِاللَّهِ الظَّنَّ وَ ارْغَبُوا إِلَیه؛ قسم به کسی که جز او خدایی نیست، خیر دنیا و آخرت به مؤمنی عطا نشد مگر بواسطه چهار چیز: حسن ظن نسبت به خدا، امیدوار بودن به رحمت او، خوش اخلاقی، اجتناب از غیبت مؤمنین؛ و قسم به کسی که جز او خدایی نیست خداوند هیچ مؤمنی را بعد از توبه و استغفار عذاب نمی کند مگر به واسطه چهار چیز: سوءظن نسبت به خدا، ناامیدی و یاس از رحمت بی کران او، بداخلاقی، غیبت مؤمنین. و قسم به خدایی که جز او معبودی نیست هیچ مؤمنی به خدا حسن ظن نمی ورزد مگر اینکه خداوند در نزد آن حسن ظن است یعنی با او مطابق همان حسن ظن برخورد می نماید چرا که او کریمی است که تمام خوبی ها به دست اوست و شرم دارد از این که بنده ای به او حسن ظن داشته باشد و او خلاف آن ظن با او معامله نماید و امیدش را نا امید گرداند پس به خداوند و رحمت او امیدوار و راغب باشید.[۱۳]
  • و همچنین امام رضا علیه السلام می فرمایند: أَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ یقُول: أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِی بِی إِنْ خَیراً فَخَیراً وَإِنْ شَرّاً فَشَرّاً؛ گمانت را به خدا نیکو گردان چرا که خداوند می فرماید: من نزد گمان بنده ام هستم اگر او به من خوش بین باشد من با او به خوبی معامله می کنم و بالعکس اگر نسبت به من بدبین باشد من هم مطابق همان نیت با او معامله می کنم.[۱۴]
  • در روایت دیگری باز حضرت رضا علیه السلام می فرمایند: فَأَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللَّهِ فَإِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام کانَ یقُولُ مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بِاللَّهِ کانَ اللَّهُ عِنْدَ ظَنِّهِ بِهِ وَمَنْ رَضِی بِالْقَلِیلِ مِنَ الرِّزْقِ قَبِلَ مِنْهُ الْیسِیرَ مِنَ الْعَمَلِ؛ گمان خود را نبست به پروردگار نیکو گردان زیرا حضرت ابا عبدالله علیه السلام مکرر می فرمودند: کسی که گمانش نسبت به خداوند نیکو باشد خداوند در نزد گمان آن بنده نسبت به خودش خواهد بود ـ با او مطابق همان گمان معامله خواهد نمود ـ و کسی که به مقدار اندکی از روزی اکتفا نماید خداوند متقابلا عمل کم او را قبول خواهد نمود.[۱۵]

ب. سوءظن نسبت به مردم

  • رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: إنَّ اللّهَ حَرَّمَ مِنَ المُسْلِمِ دَمَهُ وَ مالَهُ وَ عِرْضَهُ وَأَنْ یظُنَّ بِهِ ظَنَّ السَّوْءِ؛ خداوند خون و مال و آبروی مسلمان را محترم شمرده و سوءظن به مسلمان را تحریم فرموده است. (در مذمت سوءظن به مردم همین بس که حضرت رسول آن را در کنار کشتن و تجاوز به آبروی مؤمن بیان نموده است.)
  • امیرمؤمنان علی علیه السّلام فرمود: اطرحُوا سُوءَ الظّنّ بَینََکمْ فَإِنّ اللّه عزّوَجَلّ نَهی عَنْ ذَلِک؛ نسبت به یکدیگر سوءظن نداشته باشید زیرا خدا از آن نهی کرده است.[۱۶]
  • پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: إیاکمْ وَالظّنّ فإنّ الظّنّ أکذَبُ الْحَدِیثِ؛ از سوءظن بپرهیزید چرا که آن دروغ ترین خبرها است.

حکم شرعی سوءظن

از آیات و روایات بخوبی استفاده می شود که سوءظنّ (در صورتی که به مرحله عقد قلب و ترتیب اثر عملی برسد) حرام است و برای این که گمان های بد به مرحله باور و عقد القلب نرسد، دستور این است که به تصورات و خاطرات بدی که احیانا در ذهنتان خطور می کند اعتنا نکنید.

سرّ این که در شرع از بد گمانی نهی شده این است که اسرار قلوب را جز علّام الغیوب نمی داند و تنها اوست که از باطن همه موجودات و نیت انسان ها آگاه است: «یعْلَمُ خائِنَةَ الْأعْینِ وَما تُخْفِی الصُّدورُ» ـ او: خداوند از خیانت چشم ها و از آنچه در سینه ها پنهان است خبر دارد[۱۷] ـ و هیچ کس حقّ ندارد نسبت به دیگری اعتقاد و پیش داوری منفی داشته باشد مگر این که بدی او از راه های غیر قابل انکار که اصلا قابل توجیه نباشد ثابت شود. امّا نسبت به چیزهایی که برای او یقینی نیست و اصلا از او چیزی ندیده و نشنیده و یا این که دیده و شنیده ولی قابل توجیه است باید آن را وسوسه شیطان ـ که دشمن قسم خورده بشریت است ـ تلقی کند و اصلا به آن گمان، اعتنایی نکند چرا که اگر به چنین گمانی اعتنا کند در حقیقت به این آیه شریفه عمل نکرده است که می فرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن جَاءکمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَینُوا أَن تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ»[۱۸]؛ ای کسانی که ایمان آورده اید اگر شخص فاسقی برای شما خبری آورد در باره آن تحقیق کنید، مبادا نادانسته به گروهی از مردم آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید.

بنابراین برای اهل ایمان جایز نیست که شیطان لعین را در خبری که به دل افکنده، چنانچه قابل توجیه و حمل بر صحت باشد، تصدیق کنند، اگر چه بعضی قرائن فساد همراه آن باشد. مثلا اگر عالمی را در خانه امیر ظالمی ببینی، گمان مبر که به طمع مال حرام آنجا رفته، زیرا محتمل است که رفتنش برای دادرسی و کمک مظلومی باشد و دقیقا به همین جهت نیز باید در گفتار افراد غیر متعهدی که درباره دیگران سخن می گویند تحقیق کرد، چه بسا او نسبت به آن شخص سوءظن دارد و آن را برای ما بازگو می کند و یا این که روی اغراض شخصی و خصومت های فردی می خواهد شخصیت او را ترور کند و بدین وسیله از عظمت و ابّهت او در میان اجتماع بکاهد.

مفاسد سوءظن

در این جا مناسب است به پاره ای از احادیث اشاره کنیم تا بهتر معلوم شود که سوءظن تا چه اندازه خطرناک است و چه زیان هایی (اجتماعی، فردی و معنوی) به بار می آورد و شاید با توجه به این گونه مفاسد زیانبار، بیماری های خود را بشناسیم و هر چه زودتر در صدد بهبود و اصلاح آن برآییم.

الف: زیانهای فردی سوءظن:

۱. گوشه گیری: یکی از زیان های فردی سوءظن این است که شخص بدگمان به دلیل عدم اعتماد به مردم، همیشه در رنج و ناراحتی بسر می برد و به گمان بد خود دیگر کسی را نمی یابد که با او معاشرت کند، چون افراد بدبین به خاطر ترسی که از مردم دارند و آنان را مورد اعتماد خود نمی دانند، جز این که گوشه نشینی اختیار کرده و دور از اجتماع زندگی کنند و به طور کلی روابط خود را با مردم قطع نمایند، چاره ای ندارند زیرا از همه می ترسند. حضرت علی علیه السّلام فرمود: مَن لَم یحْسِنْ ظَنّهُ اِسْتَوْحَشَ مِن کلّ أَحَدٍ؛ کسی که بدبین است از همه وحشت دارد.[۱۹]

۲. سوءظن غیبت قلبی است: زیان فردی دیگری که سوءظن دارد این است که گمان بد، خود نوعی غیبت قلبی است. علمای اخلاق، سوءظن را یکی از مصادیق غیبت قلب می دانند، به این معنی که اگر انسان در دل و ضمیر خود نسبت به برادر مسلمانش بدبین شد، در دل از او غیبت کرده است و از دیدگاه دین مقدس اسلام، گذشته از ممنوع بودن گناه، فکر گناه نیز ناپسند است، چون فکر گناه سبب می شود که انسان صفای روح خود را از دست بدهد.

امیر مؤمنان حضرت علی علیه السّلام فرمود: مَن کثُرَ فِکرُهُ فِی المَعَاصِی دَعَتهُ إِلَیهَا؛ کسی که زیاد در باره گناهان فکر کند گناهان او را به سوی خود می کشند.[۲۰]

سوءظن نیز این گونه است، زیرا اگر کسی نسبت به برادران دینی خود بدگمان شد و به این بدبینی ترتیب اثر داد ـ یعنی در دل آن را پی گیری کرد و پرورش داد ـ سوءظن او منتهی به غیبت قلبی می شود.

ب: زیانهای اجتماعی سوءظن:

۱. اختلال در امور اجتماع: مردم باید در معاشرت خود نسبت به یکدیگر حسن ظن داشـته باشند، که اگر حسن ظن و اعتماد متقابل نباشد، چرخ زندگی از کار می افتد و ادامه فعالیت و همکاری برای مردم دشوار می شود، زیرا در اجتماعی که مردم به یکدیگر اطمینان نداشته باشند نمی توانند روابط خوب و پایداری میان خود برقرار سازند.

۲. گسستن رشته الفت در اجتماع: یکی از زیانبارترین نتایج سوءظن این است که رشته الفت و مودّت مردم را از هم می گسلد و بین آنان تفرقه و جدایی به وجود می آورد.

حضرت علی علیه السّلام فرمود: مَن غَلَبَ عَلَیهِ سُوءُ الظّنّ لَم یتْرَک بَینَهُ وَ بَینَ خَلیلٍ صُلْحًا؛ بر هر کس بدگمانی غلبه کند هر گونه صلح و صفا بین او و دوستانش از بین می رود.[۲۱]

ج: زیانهای معنوی سوءظن:

۱. تباه شدن عبادت و ایمان: از مفاسد دیگری که سوءظن دارد این است که سبب فساد و تباهی عبادت انسان می شود. از این رو امیرمؤمنان علیه السّلام مردم را از عاقبت این بلایی که دامن گیر افراد می شود بر حذر داشته و می فرماید: إیاک أنْ تسِیء الظَّنَّ فإِنَّ سُوء الظَّنَّ یفْسِدُ الْعِبادة و یعظِّمُ الْوِزْر؛ از گمان بد دوری کنید زیرا بدگمانی اثر عبادت را از بین می برد و گناه انسان را بزرگ می سازد.[۲۲]

و نیز فرمود: لا اِیمَانَ مَعَ سُوءِ ظَنّ؛ ایمان با سوءظن جمع نمی شود.[۲۳]

و نیز حضرت می فرمایند: آفَةُ الدِّینِ سُوءُ الظَّن؛ سوءظن آفت و مخرب دین است.[۲۴]

وَرُوِی أَنَّ دَاوُدَ علیه السلام قَالَ یا رَبِّ مَا آمَنَ بِک مَنْ عَرَفَک وَلَمْ یحْسِنِ الظَّنَّ بِک؛ روایت شده حضرت داود علیه السلام به خداوند عرضه می دارد خدایا: کسی که تو را شناخت و به تو خوش ببن و خوش گمان نبود در حقیقت به تو ایمان نیاورده است.[۲۵]

۲. سوءظن منشأ گناهان و صفات ناپسند دیگر: امیرمؤمنان علیه السّلام فرمود: سُوءُ الظَّنِّ یفْسِدُ الْأُمُورَ و َیبْعِثُ عَلیَ الشّرُور؛ بدگمانی درباره مردم کارها را درهم می ریزد و بدی ها را برمی انگیزد و مردم را به بدی ها و زشتی ها وامی دارد.[۲۶]

راه علاج سوءظن

موراد زیر می تواند کمک شایانی به علاج سوء ظن بکند:

  • شخص در مورد مضرات و مفاسد سوءظن و محاسن حسن ظن کمی تأمل کند (درک مصالح و مفاسد).
  • انسان مواظب باشد هرگاه گمان بدی از مسلمانی به ذهن او خطور کرد، نهایت تلاش خود را بکار گیرد تا به آن معتقد نشود. پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: إِذَا ظَنَنتَ فَلاَ تُحَقِّقْ؛ هرگاه به کسی بدگمان شدی آن را تصدیق مکن (یعنی به صرف گمان چیزی را باور مدار). [۲۷]
  • باید بکوشد تا ظن خود را کنار گذاشته و آن را دنبال نکند و در مورد آن شخص تشویشی را به دل راه ندهد و رفتار خود را با او تغییر ندهد، و همان گرامی داشت و اعتماد پیشین را نسبت به او کم نکند، بلکه در بزرگداشت و احترام او بیشتر بکوشد و حتی در حق او دعای خیر کند، که این کار شیطان را مأیوس می کند.
  • تا زمانی که انسان از کسی کردار و رفتار بدی ندیده است، نباید به او بدبین شود، زیرا شنیدن یا حدس و گمان معیار خوبی و بدی اشخاص نیست و بسیاری از مطالبی که انسان می شنود بی پایه و بی دلیل است. امام باقر علیه السّلام فرمود: سُئِلَ أَمیرُ المُؤْمَنینَ علیه السّلام کمْ بَینَ الحَقِّ وَ البَاطِلِ؟ فَقَالَ أَربَعُ أَصَابِعَ وَ وَضَعَ أَمیرُ المُؤمِنینَ علیه السّلام یدَهُ عَلَی أُذُنِهِ وَعَینَیهِ، فَقَالَ: مَا رَأَتْهُ عَیناک فَهُوَ الحَقّ وَ مَا سَمِعَتْهُ اُذُناک فَأَکثَرُهُ بَاطِلٌ؛ از امیرالمؤمنین علیه السّلام سؤال شد که فاصله بین حق و باطل چه اندازه است؟ فرمود: چهار انگشت. آن گاه امیرمؤمنان دست خود را بر گوش و دو چشم خویش گذاشت و فرمود: آن چه چشمهایت ببیند حق است و آن چه گوشت شنیده بیشترش نادرست و باطل است.[۲۸]
  • حداقل به سوء ظن خود ترتیب اثر عملی ندهد. ترتیب اثر عملی چنین است که انسان گمان خود را به عنوان یک واقعیت مسلّم تلقی کرده و آثار واقع را بر آن بار کند. مثلا ظنّ خود را به صورت یک خبر قطعی بازگو نماید و دیگران را به صرف گمان، متهم و محکوم سازد. بدیهی است نتیجه این گونه برخورد جز تهمت و غیبت و هتک آبرو و تضییع حقوق افراد و جامعه چیز دیگری نمی تواند باشد. چه بسیار آبروها و استعداد ها و لیاقت ها که در اثر یک سوءظن جزئی و بی اساس بر باد رفت و مردم را از نتایج این سرمایه های اجتماعی و الهی، محروم ساخت.

پانویس

  1. بحارالانوار، ج۷۲، ص۲۰۱، باب ۶۲
  2. غررالحکم، ۲۶۳
  3. الکافی، ج۲، ص۳۶۲
  4. نهج البلاغة، ۴۸۹
  5. بحارالانوار، ج۷۲، ص۱۹۷
  6. سوره نجم، آیه ۲۸
  7. وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۳۷۹
  8. کافی، ج۸، ص۱۵۲
  9. سوره حجرات،آیه۱۲
  10. سوره حجرات،آیه ۱۲
  11. سوره فصلت،آیه ۲۳
  12. سوره فتح، آیه ۱۲
  13. وسائل، ۱۵، ص۲۳۰
  14. وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۲۲۹
  15. وسائل، ۱۵، ص۲۲۹
  16. مستدرک الوسائل، ج۹، ص۱۴۴
  17. سوره غافر/ آیه ۱۹
  18. سوره حجرات/آیه۶
  19. غررالحکم، ص۲۵۴
  20. غررالحکم؛ ۱۸۶
  21. غررالحکم، ص۲۶۴
  22. غررالحکم، ص۲۶۳
  23. غررالحکم، ص۲۶۴
  24. غررالحکم، ص۲۶۳
  25. مستدرک، ج۱۱، ص۲۴۸
  26. غررالحکم، ص۲۶۳
  27. بحارالانوار، ج۵۵، ص۳۲۰
  28. بحارالانوار، ج۷۲، ص۱۹۶

منابع