ولايت: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
سطر ۱: سطر ۱:
==واژه ولايت==
+
موضوع «ولایت» از مهمترین مباحث قرآنى بشمار مى‌رود و این واژه با مشتقات فراوان آن، از پر استعمال‌ترین واژه‌هاى [[قرآن|قرآن کریم]] است. بنابر اعتقاد [[شیعه|شیعه]] پس از [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى الله علیه و آله، [[ائمه اطهار|ائمه]] علیهم السلام عهده‌دار ولایت هستند.
  
واژه ولايت با مشتقات فراوان آن، از پراستعمال‌ترين واژه‌هاى [[قرآن كريم]] است.
+
==ولایت در لغت==
  
ولايت در لغت از ماده «وَلْى»، بر وزن «فَلْس» به‌ معناى نزديكى است. چنانكه گويند: «تَبٰاعَدْنٰا بَعْدَ وَلْىٍ»؛ پس از نزديكى دور شديم.<ref>قاموس قرآن، سيد على‌اكبر قرشى، ج٧، ص٢۴۵، نشر دارالكتب الاسلاميه، تهران.</ref>
+
ولایت در لغت از ماده «وَلْى»، بر وزن «فَلْس» به‌ معناى نزدیکى است. چنانکه گویند: «تَبٰاعَدْنٰا بَعْدَ وَلْىٍ»؛ پس از نزدیکى دور شدیم.<ref>قاموس قرآن، سید على‌اکبر قرشى، ج٧، ص٢۴۵، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران.</ref>
  
[[راغب اصفهانی|راغب]] مى‌گويد: «ولاء و توالى آن است كه دو چيز يا بيشتر چنان به‌هم نزديك باشند كه ميانشان چيز ديگرى نباشد؛ و به‌ طور استعاره به نزديكى، ولاء و توالى گويند. خواه (اين نزديك شدن) از حيث مكانى باشد يا از حيث دين يا از حيث صداقت، نصرت و اعتقاد».
+
[[راغب اصفهانی|راغب]] مى‌گوید: «ولاء و توالى آن است که دو چیز یا بیشتر چنان به‌هم نزدیک باشند که میانشان چیز دیگرى نباشد؛ و به‌ طور استعاره به نزدیکى، ولاء و توالى گویند. خواه (این نزدیک شدن) از حیث مکانى باشد یا از حیث دین یا از حیث صداقت، نصرت و اعتقاد». همچنین در ادامه مى‌گوید: «وِلایت»، به کسر واو به معناى نصرت و یارى رساندن است و به فتح واو به‌ معناى تولى و سرپرستى امور مى‌باشد. سرانجام در یک اظهارنظر نهایى چنین گوید: «وَ حَقیقَتُهُ تَوَلِّى الْاَمْرِ»: حقیقت ولایت سرپرستى و تصدى امر است.<ref>مفردات راغب، ص۵٣٣، نشر المکتبة المرتضویه، تهران.</ref>
  
همچنين در ادامه مى‌گويد: «وِلايت»، به كسر واو به معناى نصرت و يارى رساندن است و به فتح واو به‌ معناى تولى و سرپرستى امور مى‌باشد. سرانجام در يك اظهارنظر نهايى چنين گويد: «وَ حَقیقَتُهُ تَوَلِّى الْاَمْرِ»: حقيقت ولايت سرپرستى و تصدى امر است. <ref>مفردات راغب، ص۵٣٣، نشر المكتبة المرتضويه، تهران.</ref>
+
مفسر کبیر، [[شیخ طبرسی|طبرسى]] نیز در معناى واژه ولایت گوید: «ولى از وَلىْ، به‌ معناى نزدیکى بدون فاصله است و او کسى است که به تدبیر امور از دیگرى سزاوارتر است».<ref>ر.ک. تفسیر مجمع البیان، ج٢، (از ده جلدى)، ص٣۶۵- ٣۶۶؛ نشر کتابفروشى اسلامیه، تهران.</ref>
  
مفسر كبير، [[شیخ طبرسی|طبرسى]] نيز در معناى واژه ولايت گويد: «ولى از وَلىْ، به‌ معناى نزديكى بدون فاصله است و او كسى است كه به تدبير امور از ديگرى سزاوارتر است».<ref>ر.ك. تفسير مجمع البيان، ج٢، (از ده جلدى)، ص٣۶۵- ٣۶۶؛ نشر كتابفروشى اسلاميه، تهران.</ref>
+
'''نتیجه:'''
  
'''نتيجه'''
+
ولایت به‌ معناى لغوى‌اش، به‌ معناى قرب و نزدیکى است اعم از قرب مادى یا معنوى، و سایر معانى ذکر شده براى آن به‌ نوعى به همین معنا برمى‌گردند، چنانکه از توضیح مرحوم طبرسى درباره ولایت این مطلب بدست مى‌آید.
  
ولايت به‌ معناى لغوى‌اش، به‌ معناى قرب و نزديكى است اعم از قرب مادى يا معنوى و ساير معانى ذكر شده براى آن به‌ نوعى به همين معنا برمى‌گردند، چنانكه از توضيح مرحوم طبرسى درباره ولايت اين مطلب بدست مى‌آيد.
+
مفهوم قرب و نزدیکى از مفاهیم اضافى وابسته به دو طرف است، با این بیان که اگر چیزى کنار چیز دیگرى قرار گیرد، مى‌گویند: «وَلِیهُ»؛ نزدیک او شد، و از آنجا که اگر شخصى به شخصى یا به چیزى نزدیک بود، آن‌ شخص یا چیز هم به‌ او نزدیک خواهد بود، از این رو ولایت همچون اُخوّت یک اضافه متوافقة الطرفین است زیرا دو طرف این اضافه همانند. برخلاف اُبُوت و بنوّت و مانند آن که چون طرفین آن مخالف یکدیگرند، متخالفة الطرفین نام دارد.
  
مفهوم قرب و نزديكى از مفاهيم اضافى وابسته به دو طرف است، به اين بيان كه اگر چيزى كنار چيز ديگرى قرار گيرد، مى‌گويند: «وَلِيَهُ»؛ نزديك او شد، و از آنجا كه اگر شخصى به شخصى يا به چيزى نزديك بود، آن‌ شخص يا چيز هم به‌ او نزديك خواهد بود، از اين رو ولايت همچون اُخوّت يك اضافه متوافقة الطرفين است زيرا دو طرف اين اضافه همانند. برخلاف اُبُوت و بنوّت و مانند آن كه چون طرفين آن مخالف يكديگرند، متخالفة الطرفين نام دارد.
+
بنابر معناى لغوى ولایت، اگر انسان ولى [[الله|خدا]] شد، خدا نیز باید ولىّ او باشد، چنانکه اگر خدا ولى کسى بود، او هم ولى خدا خواهد بود. چون این مقتضاى اضافه متوافقة الطرفین است. در حالى‌ که چنین نیست زیرا قرب مطرح در قرآن، قرب خاصى است که ممکن است از یک طرف حاصل باشد ولى از طرف دیگر حاصل نباشد. بدین بیان‌ که هر چند خداوند بنابر سیطره مطلقه ولائی اش بر آدم و عالم به کافر و مؤمن به‌ طور یکسان نزدیک است: {{متن قرآن|«وَ نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ»}}؛<ref>و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم! ([[سوره ق]]، آیه ١۶ )</ref> ولى از آن طرف این قرب در صورتى حاصل مى‌شود که انسان مؤمن شود و اعمال صالح و نیک را بجاى آورد و به اصطلاح [[تقوا|تقواى]] الهى را کسب کند تا بتواند به قرب الهى برسد: {{متن قرآن|«اَللّٰهُ وَلِىُّ الَّذینَ ٰآمَنُوا»}}،<ref>خدا ولى کسانى است که ایمان آوردند... ([[سوره بقره]]، آیه ٢۵٧ )</ref>، {{متن قرآن|«وَ هُوَ یتَوَلَّى الصّٰالِحینَ»}}<ref>و او همه صالحان را سرپرستى مى‌کند. ([[سوره اعراف]]، آیه ١٩۶ )</ref> در غیر این صورت، انسانهاى کافر نه‌ تنها به خدا نزدیک نیستند بلکه به عکس، بسیار دورند: {{متن قرآن|«اُولٰئِک ینٰادَوْنَ مِنْ مَکاٰنٍ بَعیدٍ»}}.<ref>آنها (کسانى هستند که گویى) از راه دور صدا زده مى‌شوند! ([[سوره فصلت]]، آیه ۴۴)</ref>
  
بنابر معناى لغوى ولايت، اگر انسان ولى [[الله|خدا]] شد، خدا نيز بايد ولىّ او باشد، چنانكه اگر خدا ولى كسى بود، او هم ولى خدا خواهد بود. چون اين مقتضاى اضافه متوافقة الطرفين است. در حالى‌ كه چنين نيست زيرا قرب مطرح در قرآن، قرب خاصى است كه ممكن است از يك طرف حاصل باشد ولى از طرف ديگر حاصل نباشد. بدين بيان‌ كه هر چند خداوند بنابر سيطره مطلقه ولائيش بر آدم و عالم به كافر و مؤمن به‌ طور يكسان نزديك است: {{متن قرآن|«وَ نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ»}}؛<ref>و ما به او از رگ قلبش نزديكتريم! ([[سوره ق]]، آيه ١۶ )</ref> ولى از آن طرف اين قرب در صورتى حاصل مى‌شود كه انسان مؤمن شود و اعمال صالح و نيك را بجاى آورد و به اصطلاح تقواى الهى را كسب كند تا بتواند به قرب الهى برسد: {{متن قرآن|«اَللّٰهُ وَلِىُّ الَّذینَ ٰآمَنُوا»}}،<ref>خدا ولى كسانى است كه ايمان آوردند... ([[سوره بقره]]، آيه ٢۵٧ )</ref>، {{متن قرآن|«وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصّٰالِحینَ»}}<ref>و او همه صالحان را سرپرستى مى‌كند. ([[سوره اعراف]]، آيه ١٩۶ )</ref> در غير اين صورت، انسانهاى كافر نه‌ تنها به خدا نزديك نيستند بلكه به عكس، بسيار دورند: {{متن قرآن|«اُولٰئِكَ يُنٰادَوْنَ مِنْ مَكاٰنٍ بَعیدٍ»}}.<ref>آنها (كسانى هستند كه گويى) از راه دور صدا زده مى‌شوند! ([[سوره فصلت]]، آيه ۴۴)</ref>
+
پس ولایتى که در [[قرآن کریم]] مطرح است به همان معناى ساده لغوى آن نیست تا از مقوله اضافه متوافقةالطرفین باشد و در نتیجه اگر خدا به کسى نزدیک بود او هم به همان نسبت به خدا نزدیک باشد زیرا این چنین روابط طرفینى تنها در اضافه‌هاى اعتبارى است نه در اضافه‌هاى واقعى قرآنى که از نوع اضافه اشراقى است. یعنى وقتى که در اثر [[ایمان]] و [[عبادت]] و [[تقوا]] دل بنده مؤمن متقى به نور ایمان روشن شد آنگاه است که ذات اقدس الهى بر دل مؤمن متقى تجلى مى‌کند و در اثر این اشراق درون، انسان مؤمن تحت ولایت الهى درآمده به او نزدیک مى‌شود.<ref>برگرفته از ولایت در قرآن، ج١، جوادى آملى، ص٣٧- ۴٢، مرکز نشر فرهنگى رجا.</ref>
 
 
پس ولايتى كه در [[قرآن كريم]] مطرح است به همان معناى ساده لغوى آن نيست تا از مقوله اضافه متوافقةالطرفين باشد و در نتيجه اگر خدا به كسى نزديك بود او هم به همان نسبت به خدا نزديك باشد زيرا اين چنين روابط طرفينى تنها در اضافه‌هاى اعتبارى است نه در اضافه‌هاى واقعى قرآنى كه از نوع اضافه اشراقى است. يعنى وقتى كه در اثر [[ايمان]] و [[عبادت]] و [[تقوا]] دل بنده مؤمن متقى به نور ايمان روشن شد آنگاه است كه ذات اقدس الهى بر دل مؤمن متقى تجلى مى‌كند و در اثر اين اشراق درون، انسان مؤمن تحت ولايت الهى درآمده به او نزديك مى‌شود.<ref>برگرفته از ولايت در قرآن، ج١، جوادى آملى، ص٣٧- ۴٢، مركز نشر فرهنگى رجا.</ref>
 
  
 
==ولایت در قرآن==
 
==ولایت در قرآن==
  
موضوع ولايت از مهمترين مباحث قرآنى بشمار مى‌رود، حقيقت ولايت در قرآن از جايگاه بلند اعتقادى و محتواى عميق ارزشى برخوردار است و از ذخاير و گنجينه‌هاى نهفته در درون و باطن عالم و آدم حكايت مى‌كند، كه آن نيز از سرچشمه حقايق باطنى جهان و كنه وجود عالم و نيز مبدأ اعلاى فيض، يعنى وجود واجب تعالى فيضان كرده و جان و جهان را حيات بخشيده و بر هر آنچه هست، از مُلك و ملكوت، غيب و مشهود، تكوين و تشريع سيطره پيدا كرده است.
+
حقیقت ولایت در [[قرآن]] از جایگاه بلند اعتقادى و محتواى عمیق ارزشى برخوردار است و از ذخایر و گنجینه‌هاى نهفته در درون و باطن عالم و آدم حکایت مى‌کند، که آن نیز از سرچشمه حقایق باطنى جهان و کنه وجود عالم و نیز مبدأ اعلاى فیض، یعنى وجود واجب تعالى فیضان کرده و جان و جهان را حیات بخشیده و بر هر آنچه هست، از مُلک و ملکوت، غیب و مشهود، تکوین و تشریع سیطره پیدا کرده است.
  
ولايت در قرآن، حكايت حقيقت آدمى است كه استعدادهايش در اثر پيوند با ولايت بالذّات و مطلقه حق و عبادت و قرب به او به منصّه ظهور رسيده است؛ تا آنجا كه به غايت قصواى منزلت انسانى، يعنى «انسان كامل» كه همان مقام «عبوديت و بندگى» است، رسيده است؛ و در نتيجه به مقامها و منصبهاى رفيع الهى [[نبوت|نبوّت]]، [[امامت]] و مانند آن دست يافته است.<ref>ولایت در قرآن (مجموعه سخنراني ها و مقالات كنگره قرآن و ولايت)، مقاله حجةالاسلام والمسلمين ابراهيم زاده.</ref>
+
ولایت در قرآن، حکایت حقیقت آدمى است که استعدادهایش در اثر پیوند با ولایت بالذّات و مطلقه حق و [[عبادت]] و [[قرب الهی|قرب]] به او به منصّه ظهور رسیده است؛ تا آنجا که به غایت قصواى منزلت انسانى، یعنى «انسان کامل» که همان مقام «عبودیت و بندگى» است، رسیده است؛ و در نتیجه به مقامها و منصبهاى رفیع الهى [[نبوت|نبوّت]]، [[امامت]] و مانند آن دست یافته است.<ref>ولایت در قرآن (مجموعه سخنرانی ها و مقالات کنگره قرآن و ولایت)، مقاله حجةالاسلام والمسلمین ابراهیم زاده.</ref>
  
مقام امامت خلافت كلّى الهى است و خلافتى است تكوينى كه به آن جهت جميع موجودات و ذرّات در برابر «ولىّ امر» خاضعند. خداوند همان [[ولایت تكوینی|ولايت تكوينى]] و [[ولایت تشریعی|تشريعى]] كه خودش دارد، همان ولايت را بدون اين كه جدا كند به پيغمبر و امام علیه السلام ثابت كرده است و فرموده: {{متن قرآن|«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ...»}} و البته معلوم است كه «ولايت خدا» اصلى و حقيقى است و ولايت امام علیه السلام تبعى است و از شئون ولايت خداوندى است و از آن مستقل و جدا نيست.<ref>انيس الموحدين‌، ملا محمدمهدى نراقى‌، تصحیح شهید قاضی طباطبائی، تهران‌، 1369، چاپ دوم‌، ص130، حاشیه مصحح.</ref>
+
مقام [[امامت]] خلافت کلّى الهى است و خلافتى است تکوینى که به آن جهت جمیع موجودات و ذرّات در برابر «ولىّ امر» خاضعند. خداوند همان [[ولایت تکوینی|ولایت تکوینى]] و [[ولایت تشریعی|تشریعى]] که خودش دارد، همان ولایت را بدون این که جدا کند برای [[پیامبر اسلام|پیغمبر]] و [[امام]] علیه السلام ثابت کرده است و فرموده: {{متن قرآن|«إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ...»}} و البته معلوم است که «ولایت خدا» اصلى و حقیقى است و ولایت امام علیه السلام تبعى است و از شئون ولایت خداوندى است و از آن مستقل و جدا نیست.<ref>انیس الموحدین‌، ملا محمدمهدى نراقى‌، تصحیح شهید قاضی طباطبائی، تهران‌، ۱۳۶۹، چاپ دوم‌، ص۱۳۰، حاشیه مصحح.</ref>
  
لذا قرآن در آیات دیگری تصریح نموده که ولايت با همه اقسام و ابعادش بالاستقلال و بالاصاله از آنِ ذات اقدس اله كه خالق و موجد جهان هستى و جهانيان است، مى‌باشد. از جمله آن آيات زير است: {{متن قرآن|«اَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ اَوْلِيٰاءَ فَاللّٰهُ هُوَ الْوَلِىُّ»}}؛<ref>[[سوره شوری]]، آيه٩ .</ref> آيا آنها غيرخدا را ولىّ خود برگزيدند؟! در حالى‌ كه ولى فقط خداست {{متن قرآن|«هُنٰالِكَ الْوَلاٰيَةُ لِلّٰهِ الْحَقِّ»}}.<ref>[[سوره كهف]]، آيه۴۴ .</ref>
+
لذا قرآن در آیات دیگری تصریح نموده که ولایت با همه اقسام و ابعادش بالاستقلال و بالاصاله از آنِ ذات اقدس اله که خالق و موجد جهان هستى و جهانیان است، مى‌باشد. از جمله آن آیات زیر است: {{متن قرآن|«اَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ اَوْلِیٰاءَ فَاللّٰهُ هُوَ الْوَلِىُّ»}}؛<ref>[[سوره شوری]]، آیه٩ .</ref> آیا آنها غیرخدا را ولىّ خود برگزیدند؟! در حالى‌ که ولى فقط خداست، {{متن قرآن|«هُنٰالِک الْوَلاٰیةُ لِلّٰهِ الْحَقِّ»}}.<ref>[[سوره کهف]]، آیه۴۴ .</ref>
  
==وّلاء امامت <ref>ولاء امامت حاصل ولايت تكوينى اخص و مفاد آن است و نامى است كه در لسان آيات و روايات به صاحبان اين نوع ولايت داده شده است.</ref>==
+
==ولاء امامت ==
  
«ولاء امامت» يا امامت به معناى ولايت، چنانكه يادآور شديم بالاترين مقام معنوى [[پيامبران|انبياء]] و اوصياست. آن، همان چيزى است كه [[شيعه]] به آن معتقد بوده و بر آن پافشارى مى‌كند. شيعه با الهام از آيات [[قرآن كريم]] و مكتب [[اهل البیت|اهل بيت]] عليهم السلام معتقد است. در هر زمانى يك انسان كامل كه حامل معنويت كلى انسانيت است، وجود دارد و او [[حجت]] خدا بر خلق است. براى چنين امام حامل ولايت تكوينى خاص الخاص، مقاماتى قايل است.
+
«ولاء امامت»<ref>ولاء امامت حاصل ولایت تکوینى اخص و مفاد آن است و نامى است که در لسان آیات و روایات به صاحبان این نوع ولایت داده شده است.</ref> یا [[امامت]] به معناى ولایت، چنانکه یادآور شدیم بالاترین مقام معنوى [[پیامبران|انبیاء]] و اوصیاست. آن، همان چیزى است که [[شیعه]] به آن معتقد بوده و بر آن پافشارى مى‌کند. شیعه با الهام از آیات [[قرآن کریم]] و مکتب [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم السلام معتقد است در هر زمانى یک [[انسان]] کامل که حامل معنویت کلى انسانیت است، وجود دارد و او [[حجت]] خدا بر خلق است. شیعه براى چنین [[امام]] حامل [[ولایت تکوینی|ولایت تکوینى]] خاص الخاص، مقاماتى قایل است. از جمله آن مقامات، تسلط امام بر ضمایر و دلهاست. بدین معنا که امام از نظر شیعه یک روح کلى محیط بر همه روحها است. در بیشتر [[زیارت|زیارت هاى]] ائمه علیهم السلام بر این مقام والاى آنها تصریح شده است. به‌ عنوان نمونه در [[اذن دخول]] حرم [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى الله علیه و آله و [[ائمه اطهار|امامان]] علیهم السلام مى‌خوانیم: «اَشْهَدُ اَنَّک تَشْهَدُ مَقٰامى وَ تَسْمَعُ کلاٰمى وَ تَرُدَّ سَلاٰمى».<ref>ر.ک. امامت و رهبرى، شهید مطهرى، ص۵۵- ۵٧، انتشارات صدرا و ولاءها و ولایتها، ص٣۶-۴١ .</ref> گواهى مى‌دهم که شما جایگاه مرا مشاهده مى‌کنید، سخنم را مى‌شنوید و سلامم را پاسخ مى‌دهید!<ref>ر.ک. سیره نبویه، ابن کثیر، ج۴، ص۴١۶- ۴١٧، چاپ بیروت.</ref>
  
از جمله آن مقامات، تسلط امام بر ضماير و دلهاست. بدين معنا كه امام از نظر شيعه يك روح كلى محيط بر همه روحها است. در بيشتر زيارت هاى [[ائمه اطهار|ائمه]] عليهم السلام بر اين مقام والاى آنها تصريح شده است. به‌ عنوان نمونه در اذن دخول حرم [[پیامبر اسلام|پيامبر]] صلى الله عليه و آله و امامان عليهم السلام مى‌خوانيم: «اَشْهَدُ اَنَّكَ تَشْهَدُ مَقٰامى وَ تَسْمَعُ كَلاٰمى وَ تَرُدَّ سَلاٰمى».<ref>ر.ك. امامت و رهبرى، شهيد مطهرى، ص۵۵- ۵٧، انتشارات صدرا و ولاءها و ولايتها، ص٣۶-۴١ .</ref>
+
[[رسول خدا]] صلى الله علیه و آله با استناد به چنین ولایتى که از جانب خداوند به او اعطا شده است در جریان [[واقعه غدیر|غدیر خم]]، مسلمانان را بر وجود چنین ولایت همه‌جانبه‌اى در وجود جانشین خویش [[امام علی علیه السلام|حضرت على]] علیه السلام خاطر نشان ساخت و با بیانى روشن حجت را بر همگان تمام کرد. حضرتش نخست از مسلمانان پرسید: «اَلَسْتُ اَوْلىٰ بِکمْ مِنْ اَنْفُسِکمْ؟ قٰالُوا بَلىٰ»؛ آیا من از خود شما بر شما سزاوارتر نیستم؟ گفتند: آرى. سپس فرمود: «مَنْ کنْتُ مَوْلاٰهُ فَهٰذٰا عَلِىٌّ مَوْلاٰهُ»؛ هر کس را که من مولا و صاحب اختیار اویم، على علیه السلام نیز مولا و صاحب اختیار اوست.<ref>ر.ک. سیره نبویه، ابن کثیر، ج۴، ص۴١۶- ۴١٧، چاپ بیروت.</ref>
  
گواهى مى‌دهم كه شما جايگاه مرا مشاهده مى‌كنيد، سخنم را مى‌شنويد و سلامم را پاسخ مى‌دهيد!<ref>ر.ك. سيره نبويه، ابن كثير، ج۴، ص۴١۶- ۴١٧، چاپ بيروت.</ref>
+
[[شهيد مطهرى|استاد شهید مطهرى]] پس از نقل [[حدیث|حدیث]] مزبور در ذیل داستان غدیر مى‌نویسد: معلوم است که [پیامبر صلى الله علیه و آله] مى‌خواهد همان اولویت خویش بر نفوس را براى على علیه السلام تصویب کند.<ref>ر.ک. امامت و رهبرى، ص١٠۶ .</ref>
  
[[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله با استناد به چنين ولايتى كه از جانب خداوند به او اعطا شده است در جريان [[واقعه غدیر|غدير خم]]، مسلمانان را بر وجود چنين ولايت همه‌جانبه‌اى در وجود جانشين خويش [[امام علی علیه السلام|حضرت على]] عليه السلام خاطر نشان ساخت و با بيانى روشن حجت را بر همگان تمام كرد. حضرتش نخست از مسلمانان پرسيد: «اَلَسْتُ اَوْلىٰ بِكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ؟ قٰالُوا بَلىٰ»؛ آيا من از خود شما بر شما سزاوارتر نيستم؟ گفتند: آرى.
+
چنین ولایت مطلقه تکوینى براى همه [[ائمه اطهار|ائمه]] علیهم السلام بوده و به حضرت على علیه السلام اختصاص ندارد، چنانکه [[امام صادق ]] علیه السلام فرمود: «وَلاٰیتُنٰا وَلاٰیةُ اللّٰهِ الَّتی لَمْ یبْعَثْ نَبِیاً قَطُّ اِلاّٰ بِهٰا»؛<ref>اصول کافى، ج١، ص۴٣٨، چاپ بیروت.</ref> ولایت ما همان ولایت خداست، ولایتى که هیچ پیامبرى جز بر آن برگزیده نشد.
  
سپس فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاٰهُ فَهٰذٰا عَلِىٌّ مَوْلاٰهُ»؛ هر كس را كه من مولا و صاحب اختيار اويم، على عليه السلام نيز مولا و صاحب اختيار اوست.<ref>ر.ك. سيره نبويه، ابن كثير، ج۴، ص۴١۶- ۴١٧، چاپ بيروت.</ref>
+
از جمله آیاتى که بر ولایت به‌ معناى امامت تصریح کرده، آیه ابتلا است: {{متن قرآن|«وَ اِذِا ابْتَلىٰ اِبْرٰاهیمَ رَبُّهُ بِکلِمٰاتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قٰالَ اِنّی جٰاعِلُک لِلنّٰاسِ اِمٰاماً قٰالَ وَ مِنْ ذُرِّیتی قٰالَ لاٰینٰالُ عَهْدِى الظّٰالِمینَ»}}.<ref>[[سوره بقره]]، آیه١٢۴ .</ref> هنگامى که [[حضرت ابراهیم علیه السلام|ابراهیم]] را پروردگارش با وسایل گوناگونى آزمود و او به خوبى از عهده این آزمایش ها برآمد. خداوند بر او فرمود: من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم! ابراهیم گفت: از دودمان من (نیز) امامانى قرار ده! خداوند فرمود: پیمان من به ستمکاران نمى‌رسد!
  
[[شهيد مرتضی مطهرى|استاد شهيد مطهرى]] پس از نقل حديث مزبور در ذيل داستان غدير مى‌نويسد: معلوم است كه [پيامبر صلى الله عليه و آله] مى‌خواهد همان اولويت خويش بر نفوس را براى على عليه السلام تصويب كند.<ref>ر.ك. امامت و رهبرى، ص١٠۶ .</ref>
+
اجمال سخن درباره این آیه این است که [[حضرت ابراهیم علیه السلام|ابراهیم]] علیه السلام به چیزهایى آزمایش شده بود، هدف خداوند از این آزمایشها به‌ طور مسلم شناخت او نبود زیرا این‌ گونه آزمایشها از مقام خداوندى که بر همه چیز احاطه علمى دارد، بدور است بلکه هدف فراهم ساختن زمینه مساعد براى بروز استعدادهاى نهفته در درون ابراهیم علیه السلام جهت رسیدن به کمالات بالاى معنوى و مقامات عالى اخلاقى - انسانى مى‌باشد که او را شایسته دریافت مقام والاى امامت و رهبرى همه‌جانبه مادى و معنوى و نیز باطنى و ظاهرى کرده بود.<ref>ر.ک. تفسیرالمیزان، ج١، ص٢٧٠- ٢٧٣ و تفسیر نمونه، ج١، ص٣١۵، ٣١٧و٣٢٣ .</ref>
  
چنين ولايت مطلقه تكوينى براى همه ائمه عليهم السلام بوده و به حضرت على عليه السلام اختصاص ندارد، چنانكه [[امام صادق ]] عليه السلام فرمود: «وَلاٰيَتُنٰا وَلاٰيَةُ اللّٰهِ الَّتی لَمْ يُبْعَثْ نَبِيّاً قَطُّ اِلاّٰ بِهٰا»؛<ref>اصول كافى، ج١، ص۴٣٨، چاپ بيروت.</ref>
+
==ولایت، اتمام نعمت==
  
ولايت ما همان ولايت خداست، ولايتى كه هيچ پيامبرى جز بر آن برگزيده نشد.
+
«ولایت» ارزنده‌ترین نعمت الهى است که به بشر ارزانى گشته است. «ولایت» اکمال [[دین|دین]] و اتمام نعمت است. [[الله|خداوند]] سبحان در [[قرآن]] مى‌فرماید: {{متن قرآن|«اَلْیوْمَ اَکمَلْتُ لَکمْ دینکمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتی»}}.<ref>[[سوره مائده]]، آیه٣ .</ref>
  
از جمله آياتى كه بر ولايت به‌ معناى امامت تصريح كرده، آيه ابتلا است: {{متن قرآن|«وَ اِذِا ابْتَلىٰ اِبْرٰاهیمَ رَبُّهُ بِكَلِمٰاتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قٰالَ اِنّی جٰاعِلُكَ لِلنّٰاسِ اِمٰاماً قٰالَ وَ مِنْ ذُرِّيَتی قٰالَ لاٰيَنٰالُ عَهْدِى الظّٰالِمینَ»}}.<ref>[[سوره بقره]]، آيه١٢۴ .</ref>
+
[[سوره مائده]] به اتّفاق مفسران، آخرین [[سوره|سوره‌اى]] است که نازل شده است. گرچه ممکن است برخى آیات آن متأخر از آیات سور دیگر نازل شده باشد.<ref>المیزان، ج۶، ص١۵٧ .</ref>
  
هنگامى كه ابراهيم را پروردگارش با وسايل گوناگونى آزمود و او به خوبى از عهده اين آزمايش ها برآمد. خداوند بر او فرمود: من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم! ابراهيم گفت: از دودمان من (نيز) امامانى قرار ده! خداوند فرمود: پيمان من به ستمكاران نمى‌رسد!
+
بسیارى از اخبار منقول از راویان و مفسران شیعى و برخى از راویان [[اهل سنت|عامه]]، [[شأن نزول]] این آیه را واقعه [[غدیر خم|غدیرخم]] و نصب امیرمؤمنان علیه السلام به ولایت مسلمین و [[خلافت]] پیامبر صلى الله علیه و آله مى‌دانند.<ref>از جمله ر.ک: المیزان، ج۶، ص١٩٢-  ١٩٧ .</ref> یعنى مقصود از اکمال دین و اتمام نعمت همان فریضه ولایت امیرمؤمنان است.
  
اجمال سخن درباره اين آيه اين است كه [[حضرت ابراهیم علیه السلام|ابراهيم]] عليه السلام به چيزهايى آزمايش شده بود، هدف خداوند از اين آزمايشها به‌ طور مسلم شناخت او نبود زيرا اين‌ گونه آزمايشها از مقام خداوندى كه بر همه چيز احاطه علمى دارد، بدور است بلكه هدف فراهم ساختن زمينه مساعد براى بروز استعدادهاى نهفته در درون ابراهيم عليه السلام جهت رسيدن به كمالات بالاى معنوى و مقامات عالى اخلاقى - انسانى مى‌باشد كه او را شايسته دريافت مقام والاى امامت و رهبرى همه‌جانبه مادى و معنوى و نيز باطنى و ظاهرى كرده بود.<ref>ر.ك. تفسيرالميزان، ج١، ص٢٧٠- ٢٧٣ و تفسير نمونه، ج١، ص٣١۵، ٣١٧و٣٢٣ .</ref>
+
==ولایت امام معصوم ==
  
==ولايت، اتمام نعمت==
+
بنابر اعتقاد [[شیعه|شیعه]] پس از [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى الله علیه و آله، [[ائمه اطهار|ائمه]] معصومین علیهم السلام عهده‌دار حکومت و ولایت هستند و این مقام از سوى خداوند براى آنان ثابت است و اطاعت از آنان به حکم خدا و رسول واجب مى‌باشد. [[قرآن کریم]] مى‌فرماید:
 +
{{متن قرآن|«اِنَّمَا وَلِیکمُ اللّٰهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذینَ ٰامَنُوا الَّذینَ یقیمونَ الصَّلاٰةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکٰاةَ وَ هُمْ رٰاکعُونَ»}}.<ref>[[سوره مائده]]، آیه۵۵ .</ref> همانا ولى امر شما تنها خدا و رسول او و مؤمنانى هستند که نماز به پا مى‌دارند و در حال رکوع، [[زکات]] مى‌دهند.
  
«ولايت» ارزنده‌ترين نعمت الهى است كه به بشر ارزانى گشته است. «ولايت» اكمال دين و اتمام نعمت است. خداوند سبحان در قرآن مى‌فرمايد:{{متن قرآن|«اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دینكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتی»}}.<ref>[[سوره مائده]]، آيه٣ .</ref>
+
در [[اسباب نزول|شأن نزول]] آیه چنین آمده است: [[رسول خدا]] صلى الله علیه و آله بعد از نزول این آیه از حاضران پرسید: کدامیک از شما در حال رکوع [[صدقه]] داده است؟ شخصى که انگشترى به او رسیده بود، در حالى که به امیرالمؤمنین [[امام علی علیه السلام|على]] علیه السلام اشاره مى‌کرد، پاسخ داد: آن کس که نماز مى‌خواند، این انگشتر را به من داد.<ref>ولایت فقیه، چاپ سپاه، ص٢۵ .</ref>
 
 
[[سوره مائده]] به اتّفاق مفسران، آخرين سوره‌اى است كه نازل شده است. گرچه ممكن است برخى آيات آن متأخر از آيات سور ديگر نازل شده باشد.<ref>الميزان، ج۶، ص١۵٧ .</ref>
 
 
 
بسيارى از اخبار منقول از راويان و مفسران شيعى و برخى از راويان [[اهل سنت|عامه]]، شأن نزول اين آيه را واقعه غديرخم و نصب اميرمؤمنان عليه السلام به ولايت مسلمين و [[خلافت]] پيامبر صلى الله عليه و آله مى‌دانند.<ref>از جمله ر.ك: الميزان، ج۶، ص١٩٢-  ١٩٧ .</ref> يعنى مقصود از اكمال دين و اتمام نعمت همان فريضه ولايت اميرمؤمنان است.
 
 
 
==ولايت امام معصوم عليه السلام==
 
 
 
بنابر اعتقاد شيعه پس از پيامبر صلى الله عليه و آله ائمه معصومين عليهم السلام عهده‌دار حكومت و ولايت هستند و اين مقام از سوى خداوند براى آنان ثابت است و اطاعت از آنان به حكم خدا و رسول واجب مى‌باشد. [[قرآن كريم]] مى‌فرمايد:
 
{{متن قرآن|«اِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّٰهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذینَ ٰامَنُوا الَّذینَ يُقیمونَ الصَّلاٰةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكٰاةَ وَ هُمْ رٰاكِعُونَ»}}.<ref>[[سوره مائده]]، آيه۵۵ .</ref>
 
 
 
همانا ولى امر شما تنها خدا و رسول او و مؤمنانى هستند كه نماز به پا مى‌دارند و در حال ركوع، [[زكات]] مى‌دهند.
 
 
 
در [[اسباب نزول|شأن نزول]] آيه چنين آمده است: [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله بعد از نزول اين آيه از حاضران پرسيد: كداميك از شما در حال ركوع [[صدقه]] داده است؟ شخصى كه انگشترى به او رسيده بود، در حالى كه به اميرالمؤمنين على عليه السلام اشاره مى‌كرد، پاسخ داد: آن كس كه نماز مى‌خواند، اين انگشتر را به من داد.<ref>ولايت فقيه، چاپ سپاه، ص٢۵ .</ref>
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
 
 
==منابع==
 
==منابع==
 
 
*معیارهای اخلاقی در فقه امام جعفرصادق علیه السلام، محمدجواد مغنیه، ترجمه علی اکبر مهدی پور.
 
*معیارهای اخلاقی در فقه امام جعفرصادق علیه السلام، محمدجواد مغنیه، ترجمه علی اکبر مهدی پور.
*ولایت در قرآن، جمعی از نویسندگان، ج1، انتشارات زمزم هدایت.
+
*ولایت در قرآن، جمعی از نویسندگان، ج۱، انتشارات زمزم هدایت.
*فرهنگ قرآن، ج28.
+
*فرهنگ قرآن، ج۲۸.
*انيس الموحدين‌، [[ملا محمد مهدی نراقی|ملا محمدمهدى نراقى‌]]، تصحیح شهید قاضی طباطبائی، تهران‌، 1369، چاپ دوم.
+
*انیس الموحدین‌، [[ملا محمد مهدی نراقی|ملا محمدمهدى نراقى‌]]، تصحیح شهید قاضی طباطبائی، تهران‌، ۱۳۶۹، چاپ دوم.
  
 
[[رده:امامت]]
 
[[رده:امامت]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۳۹

موضوع «ولایت» از مهمترین مباحث قرآنى بشمار مى‌رود و این واژه با مشتقات فراوان آن، از پر استعمال‌ترین واژه‌هاى قرآن کریم است. بنابر اعتقاد شیعه پس از پیامبر صلى الله علیه و آله، ائمه علیهم السلام عهده‌دار ولایت هستند.

ولایت در لغت

ولایت در لغت از ماده «وَلْى»، بر وزن «فَلْس» به‌ معناى نزدیکى است. چنانکه گویند: «تَبٰاعَدْنٰا بَعْدَ وَلْىٍ»؛ پس از نزدیکى دور شدیم.[۱]

راغب مى‌گوید: «ولاء و توالى آن است که دو چیز یا بیشتر چنان به‌هم نزدیک باشند که میانشان چیز دیگرى نباشد؛ و به‌ طور استعاره به نزدیکى، ولاء و توالى گویند. خواه (این نزدیک شدن) از حیث مکانى باشد یا از حیث دین یا از حیث صداقت، نصرت و اعتقاد». همچنین در ادامه مى‌گوید: «وِلایت»، به کسر واو به معناى نصرت و یارى رساندن است و به فتح واو به‌ معناى تولى و سرپرستى امور مى‌باشد. سرانجام در یک اظهارنظر نهایى چنین گوید: «وَ حَقیقَتُهُ تَوَلِّى الْاَمْرِ»: حقیقت ولایت سرپرستى و تصدى امر است.[۲]

مفسر کبیر، طبرسى نیز در معناى واژه ولایت گوید: «ولى از وَلىْ، به‌ معناى نزدیکى بدون فاصله است و او کسى است که به تدبیر امور از دیگرى سزاوارتر است».[۳]

نتیجه:

ولایت به‌ معناى لغوى‌اش، به‌ معناى قرب و نزدیکى است اعم از قرب مادى یا معنوى، و سایر معانى ذکر شده براى آن به‌ نوعى به همین معنا برمى‌گردند، چنانکه از توضیح مرحوم طبرسى درباره ولایت این مطلب بدست مى‌آید.

مفهوم قرب و نزدیکى از مفاهیم اضافى وابسته به دو طرف است، با این بیان که اگر چیزى کنار چیز دیگرى قرار گیرد، مى‌گویند: «وَلِیهُ»؛ نزدیک او شد، و از آنجا که اگر شخصى به شخصى یا به چیزى نزدیک بود، آن‌ شخص یا چیز هم به‌ او نزدیک خواهد بود، از این رو ولایت همچون اُخوّت یک اضافه متوافقة الطرفین است زیرا دو طرف این اضافه همانند. برخلاف اُبُوت و بنوّت و مانند آن که چون طرفین آن مخالف یکدیگرند، متخالفة الطرفین نام دارد.

بنابر معناى لغوى ولایت، اگر انسان ولى خدا شد، خدا نیز باید ولىّ او باشد، چنانکه اگر خدا ولى کسى بود، او هم ولى خدا خواهد بود. چون این مقتضاى اضافه متوافقة الطرفین است. در حالى‌ که چنین نیست زیرا قرب مطرح در قرآن، قرب خاصى است که ممکن است از یک طرف حاصل باشد ولى از طرف دیگر حاصل نباشد. بدین بیان‌ که هر چند خداوند بنابر سیطره مطلقه ولائی اش بر آدم و عالم به کافر و مؤمن به‌ طور یکسان نزدیک است: «وَ نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ»؛[۴] ولى از آن طرف این قرب در صورتى حاصل مى‌شود که انسان مؤمن شود و اعمال صالح و نیک را بجاى آورد و به اصطلاح تقواى الهى را کسب کند تا بتواند به قرب الهى برسد: «اَللّٰهُ وَلِىُّ الَّذینَ ٰآمَنُوا»،[۵]، «وَ هُوَ یتَوَلَّى الصّٰالِحینَ»[۶] در غیر این صورت، انسانهاى کافر نه‌ تنها به خدا نزدیک نیستند بلکه به عکس، بسیار دورند: «اُولٰئِک ینٰادَوْنَ مِنْ مَکاٰنٍ بَعیدٍ».[۷]

پس ولایتى که در قرآن کریم مطرح است به همان معناى ساده لغوى آن نیست تا از مقوله اضافه متوافقةالطرفین باشد و در نتیجه اگر خدا به کسى نزدیک بود او هم به همان نسبت به خدا نزدیک باشد زیرا این چنین روابط طرفینى تنها در اضافه‌هاى اعتبارى است نه در اضافه‌هاى واقعى قرآنى که از نوع اضافه اشراقى است. یعنى وقتى که در اثر ایمان و عبادت و تقوا دل بنده مؤمن متقى به نور ایمان روشن شد آنگاه است که ذات اقدس الهى بر دل مؤمن متقى تجلى مى‌کند و در اثر این اشراق درون، انسان مؤمن تحت ولایت الهى درآمده به او نزدیک مى‌شود.[۸]

ولایت در قرآن

حقیقت ولایت در قرآن از جایگاه بلند اعتقادى و محتواى عمیق ارزشى برخوردار است و از ذخایر و گنجینه‌هاى نهفته در درون و باطن عالم و آدم حکایت مى‌کند، که آن نیز از سرچشمه حقایق باطنى جهان و کنه وجود عالم و نیز مبدأ اعلاى فیض، یعنى وجود واجب تعالى فیضان کرده و جان و جهان را حیات بخشیده و بر هر آنچه هست، از مُلک و ملکوت، غیب و مشهود، تکوین و تشریع سیطره پیدا کرده است.

ولایت در قرآن، حکایت حقیقت آدمى است که استعدادهایش در اثر پیوند با ولایت بالذّات و مطلقه حق و عبادت و قرب به او به منصّه ظهور رسیده است؛ تا آنجا که به غایت قصواى منزلت انسانى، یعنى «انسان کامل» که همان مقام «عبودیت و بندگى» است، رسیده است؛ و در نتیجه به مقامها و منصبهاى رفیع الهى نبوّت، امامت و مانند آن دست یافته است.[۹]

مقام امامت خلافت کلّى الهى است و خلافتى است تکوینى که به آن جهت جمیع موجودات و ذرّات در برابر «ولىّ امر» خاضعند. خداوند همان ولایت تکوینى و تشریعى که خودش دارد، همان ولایت را بدون این که جدا کند برای پیغمبر و امام علیه السلام ثابت کرده است و فرموده: «إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ...» و البته معلوم است که «ولایت خدا» اصلى و حقیقى است و ولایت امام علیه السلام تبعى است و از شئون ولایت خداوندى است و از آن مستقل و جدا نیست.[۱۰]

لذا قرآن در آیات دیگری تصریح نموده که ولایت با همه اقسام و ابعادش بالاستقلال و بالاصاله از آنِ ذات اقدس اله که خالق و موجد جهان هستى و جهانیان است، مى‌باشد. از جمله آن آیات زیر است: «اَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ اَوْلِیٰاءَ فَاللّٰهُ هُوَ الْوَلِىُّ»؛[۱۱] آیا آنها غیرخدا را ولىّ خود برگزیدند؟! در حالى‌ که ولى فقط خداست، «هُنٰالِک الْوَلاٰیةُ لِلّٰهِ الْحَقِّ».[۱۲]

ولاء امامت

«ولاء امامت»[۱۳] یا امامت به معناى ولایت، چنانکه یادآور شدیم بالاترین مقام معنوى انبیاء و اوصیاست. آن، همان چیزى است که شیعه به آن معتقد بوده و بر آن پافشارى مى‌کند. شیعه با الهام از آیات قرآن کریم و مکتب اهل بیت علیهم السلام معتقد است در هر زمانى یک انسان کامل که حامل معنویت کلى انسانیت است، وجود دارد و او حجت خدا بر خلق است. شیعه براى چنین امام حامل ولایت تکوینى خاص الخاص، مقاماتى قایل است. از جمله آن مقامات، تسلط امام بر ضمایر و دلهاست. بدین معنا که امام از نظر شیعه یک روح کلى محیط بر همه روحها است. در بیشتر زیارت هاى ائمه علیهم السلام بر این مقام والاى آنها تصریح شده است. به‌ عنوان نمونه در اذن دخول حرم پیامبر صلى الله علیه و آله و امامان علیهم السلام مى‌خوانیم: «اَشْهَدُ اَنَّک تَشْهَدُ مَقٰامى وَ تَسْمَعُ کلاٰمى وَ تَرُدَّ سَلاٰمى».[۱۴] گواهى مى‌دهم که شما جایگاه مرا مشاهده مى‌کنید، سخنم را مى‌شنوید و سلامم را پاسخ مى‌دهید![۱۵]

رسول خدا صلى الله علیه و آله با استناد به چنین ولایتى که از جانب خداوند به او اعطا شده است در جریان غدیر خم، مسلمانان را بر وجود چنین ولایت همه‌جانبه‌اى در وجود جانشین خویش حضرت على علیه السلام خاطر نشان ساخت و با بیانى روشن حجت را بر همگان تمام کرد. حضرتش نخست از مسلمانان پرسید: «اَلَسْتُ اَوْلىٰ بِکمْ مِنْ اَنْفُسِکمْ؟ قٰالُوا بَلىٰ»؛ آیا من از خود شما بر شما سزاوارتر نیستم؟ گفتند: آرى. سپس فرمود: «مَنْ کنْتُ مَوْلاٰهُ فَهٰذٰا عَلِىٌّ مَوْلاٰهُ»؛ هر کس را که من مولا و صاحب اختیار اویم، على علیه السلام نیز مولا و صاحب اختیار اوست.[۱۶]

استاد شهید مطهرى پس از نقل حدیث مزبور در ذیل داستان غدیر مى‌نویسد: معلوم است که [پیامبر صلى الله علیه و آله] مى‌خواهد همان اولویت خویش بر نفوس را براى على علیه السلام تصویب کند.[۱۷]

چنین ولایت مطلقه تکوینى براى همه ائمه علیهم السلام بوده و به حضرت على علیه السلام اختصاص ندارد، چنانکه امام صادق علیه السلام فرمود: «وَلاٰیتُنٰا وَلاٰیةُ اللّٰهِ الَّتی لَمْ یبْعَثْ نَبِیاً قَطُّ اِلاّٰ بِهٰا»؛[۱۸] ولایت ما همان ولایت خداست، ولایتى که هیچ پیامبرى جز بر آن برگزیده نشد.

از جمله آیاتى که بر ولایت به‌ معناى امامت تصریح کرده، آیه ابتلا است: «وَ اِذِا ابْتَلىٰ اِبْرٰاهیمَ رَبُّهُ بِکلِمٰاتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قٰالَ اِنّی جٰاعِلُک لِلنّٰاسِ اِمٰاماً قٰالَ وَ مِنْ ذُرِّیتی قٰالَ لاٰینٰالُ عَهْدِى الظّٰالِمینَ».[۱۹] هنگامى که ابراهیم را پروردگارش با وسایل گوناگونى آزمود و او به خوبى از عهده این آزمایش ها برآمد. خداوند بر او فرمود: من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم! ابراهیم گفت: از دودمان من (نیز) امامانى قرار ده! خداوند فرمود: پیمان من به ستمکاران نمى‌رسد!

اجمال سخن درباره این آیه این است که ابراهیم علیه السلام به چیزهایى آزمایش شده بود، هدف خداوند از این آزمایشها به‌ طور مسلم شناخت او نبود زیرا این‌ گونه آزمایشها از مقام خداوندى که بر همه چیز احاطه علمى دارد، بدور است بلکه هدف فراهم ساختن زمینه مساعد براى بروز استعدادهاى نهفته در درون ابراهیم علیه السلام جهت رسیدن به کمالات بالاى معنوى و مقامات عالى اخلاقى - انسانى مى‌باشد که او را شایسته دریافت مقام والاى امامت و رهبرى همه‌جانبه مادى و معنوى و نیز باطنى و ظاهرى کرده بود.[۲۰]

ولایت، اتمام نعمت

«ولایت» ارزنده‌ترین نعمت الهى است که به بشر ارزانى گشته است. «ولایت» اکمال دین و اتمام نعمت است. خداوند سبحان در قرآن مى‌فرماید: «اَلْیوْمَ اَکمَلْتُ لَکمْ دینکمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتی».[۲۱]

سوره مائده به اتّفاق مفسران، آخرین سوره‌اى است که نازل شده است. گرچه ممکن است برخى آیات آن متأخر از آیات سور دیگر نازل شده باشد.[۲۲]

بسیارى از اخبار منقول از راویان و مفسران شیعى و برخى از راویان عامه، شأن نزول این آیه را واقعه غدیرخم و نصب امیرمؤمنان علیه السلام به ولایت مسلمین و خلافت پیامبر صلى الله علیه و آله مى‌دانند.[۲۳] یعنى مقصود از اکمال دین و اتمام نعمت همان فریضه ولایت امیرمؤمنان است.

ولایت امام معصوم

بنابر اعتقاد شیعه پس از پیامبر صلى الله علیه و آله، ائمه معصومین علیهم السلام عهده‌دار حکومت و ولایت هستند و این مقام از سوى خداوند براى آنان ثابت است و اطاعت از آنان به حکم خدا و رسول واجب مى‌باشد. قرآن کریم مى‌فرماید: «اِنَّمَا وَلِیکمُ اللّٰهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذینَ ٰامَنُوا الَّذینَ یقیمونَ الصَّلاٰةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکٰاةَ وَ هُمْ رٰاکعُونَ».[۲۴] همانا ولى امر شما تنها خدا و رسول او و مؤمنانى هستند که نماز به پا مى‌دارند و در حال رکوع، زکات مى‌دهند.

در شأن نزول آیه چنین آمده است: رسول خدا صلى الله علیه و آله بعد از نزول این آیه از حاضران پرسید: کدامیک از شما در حال رکوع صدقه داده است؟ شخصى که انگشترى به او رسیده بود، در حالى که به امیرالمؤمنین على علیه السلام اشاره مى‌کرد، پاسخ داد: آن کس که نماز مى‌خواند، این انگشتر را به من داد.[۲۵]

پانویس

  1. قاموس قرآن، سید على‌اکبر قرشى، ج٧، ص٢۴۵، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران.
  2. مفردات راغب، ص۵٣٣، نشر المکتبة المرتضویه، تهران.
  3. ر.ک. تفسیر مجمع البیان، ج٢، (از ده جلدى)، ص٣۶۵- ٣۶۶؛ نشر کتابفروشى اسلامیه، تهران.
  4. و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم! (سوره ق، آیه ١۶ )
  5. خدا ولى کسانى است که ایمان آوردند... (سوره بقره، آیه ٢۵٧ )
  6. و او همه صالحان را سرپرستى مى‌کند. (سوره اعراف، آیه ١٩۶ )
  7. آنها (کسانى هستند که گویى) از راه دور صدا زده مى‌شوند! (سوره فصلت، آیه ۴۴)
  8. برگرفته از ولایت در قرآن، ج١، جوادى آملى، ص٣٧- ۴٢، مرکز نشر فرهنگى رجا.
  9. ولایت در قرآن (مجموعه سخنرانی ها و مقالات کنگره قرآن و ولایت)، مقاله حجةالاسلام والمسلمین ابراهیم زاده.
  10. انیس الموحدین‌، ملا محمدمهدى نراقى‌، تصحیح شهید قاضی طباطبائی، تهران‌، ۱۳۶۹، چاپ دوم‌، ص۱۳۰، حاشیه مصحح.
  11. سوره شوری، آیه٩ .
  12. سوره کهف، آیه۴۴ .
  13. ولاء امامت حاصل ولایت تکوینى اخص و مفاد آن است و نامى است که در لسان آیات و روایات به صاحبان این نوع ولایت داده شده است.
  14. ر.ک. امامت و رهبرى، شهید مطهرى، ص۵۵- ۵٧، انتشارات صدرا و ولاءها و ولایتها، ص٣۶-۴١ .
  15. ر.ک. سیره نبویه، ابن کثیر، ج۴، ص۴١۶- ۴١٧، چاپ بیروت.
  16. ر.ک. سیره نبویه، ابن کثیر، ج۴، ص۴١۶- ۴١٧، چاپ بیروت.
  17. ر.ک. امامت و رهبرى، ص١٠۶ .
  18. اصول کافى، ج١، ص۴٣٨، چاپ بیروت.
  19. سوره بقره، آیه١٢۴ .
  20. ر.ک. تفسیرالمیزان، ج١، ص٢٧٠- ٢٧٣ و تفسیر نمونه، ج١، ص٣١۵، ٣١٧و٣٢٣ .
  21. سوره مائده، آیه٣ .
  22. المیزان، ج۶، ص١۵٧ .
  23. از جمله ر.ک: المیزان، ج۶، ص١٩٢-  ١٩٧ .
  24. سوره مائده، آیه۵۵ .
  25. ولایت فقیه، چاپ سپاه، ص٢۵ .

منابع

  • معیارهای اخلاقی در فقه امام جعفرصادق علیه السلام، محمدجواد مغنیه، ترجمه علی اکبر مهدی پور.
  • ولایت در قرآن، جمعی از نویسندگان، ج۱، انتشارات زمزم هدایت.
  • فرهنگ قرآن، ج۲۸.
  • انیس الموحدین‌، ملا محمدمهدى نراقى‌، تصحیح شهید قاضی طباطبائی، تهران‌، ۱۳۶۹، چاپ دوم.