میرزا محمد ارباب قمی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(مشخصات منابع)
(ویرایش)
 
(۳ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
==خاندان حاج میرزا محمد ارباب قمی==
+
'''آیت الله حاج میرزا محمد ارباب قمی''' (۱۳۴۱-۱۲۷۳ ق)، از عالمان بزرگ [[شیعه]] در قرن ۱۴ هجری و از شاگردا [[میرزا حبیب الله رشتی|میرزا حبیب الله رشتى]] و [[آخوند خراسانى|آخوند خراسانى]] بود. مرحوم ارباب قمی در شهر [[قم]]، به تدریس و تألیف و اقامه [[نماز جماعت|جماعت]] و موعظه و حلّ و فصل دعاوى مردم و رفع مخاصمات اشتغال داشت. «الاربعین الحسینیة» از آثار مهم اوست.
 +
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = میرزا محمد ارباب قمی
 +
||تصویر= [[پرونده:Arbabb.jpg|۲۳۰px]]
 +
||زادروز =  ۱۲۷۳ قمری
 +
|زادگاه = [[قم]]
 +
|وفات =  ۱۳۴۱ قمری
 +
|مدفن = قم، قبرستان شیخان
 +
|اساتید = [[میرزا محمدحسن شیرازی|میرزاى شیرازى]]، [[میرزا حبیب الله رشتی|میرزا حبیب الله رشتى]]، [[آخوند خراسانى|آخوند خراسانى]]،...
 +
|شاگردان = [[حاج شیخ عباس قمی|شیخ عباس قمى]]، [[میرزا محمد فیض قمی|میرزا محمد فیض قمى]]، [[میرزا محمد کبیر قمی|میرزا محمد کبیر قمى]]، [[میرزا محمدتقی اشراقی|میرزا محمدتقى اشراقى]]،...
 +
|آثار = الاربعین الحسینیة، رجوم الشیاطین، حاشیه بر [[جواهر الکلام (کتاب)|جواهر الکلام]]، حاشیه بر [[اسفار اربعه (کتاب)|اسفار]]،...
 +
}}
  
مرحوم آيت  الله حاج ميرزا محمد ارباب در سال 1273 ق، در بيت علم و فضل - در عين حال كشاورز - در شهر قم چشم به جهان گشود.<ref>اشراقى، مقدمه اربعين الحسينية، ص «ب».</ref>
+
==ولادت و خاندان ==
  
پدر بزرگوارش، مرحوم محمدتقى بيك ارباب - معروف به جان‌بابا - از فاضلان و اديبان و شاعران [[قم]] بشمار مى رفت. مرحوم ميرزا على‌اكبر فيض درباره او مى نويسد: «ارباب: داهية الدهر، نابغة الزمان، طليق اللسان، رشيق البنان محمدتقى بيك خلف الصدع حسنعلى بيك كه در قريحه نظم و سليقه نثر و انارت رأى و كفايت معضلات و كفالت امورات و خيرت در عمل فلاحت و دانائى به رساتيق و مزارع حومه ولايت و تنقيح حساب و تشخيص جمع... واحدى است بى ثانى.<ref> مستوفى، شرح زندگانى من، ج 1، ص 699-700.</ref> فَتّشْتُ اهل ديارى لاارى  احدٌ × منهم يشاكله فى العقل والعلم».
+
میرزا محمد ارباب قمی در سال ۱۲۷۳ ق، در بیت علم و فضل در شهر [[قم]] چشم به جهان گشود.<ref>اشراقى، مقدمه اربعین الحسینیة، ص «ب».</ref> پدر بزرگوارش، مرحوم محمدتقى بیک ارباب (م، ۱۳۱۱ ق) از فاضلان و ادیبان و شاعران قم بشمار مى رفت و از او دو کتاب: «[[مقتل]] منظوم [[امام حسین]] علیه السلام» و «تاریخ دارالایمان قم» به یادگار مانده است.<ref>مهدى عباسى، تاریخ تکایا و عزادارى قم، ص ۲۵۹-۲۶۰.</ref> عبدالله مستوفى درباره اش مى نویسد: «محمدتقى بیک ارباب، با داشتن اطلاعات وسیعى از فلاحت و ساختمان و مقنى گرى... که قول و تصدیق او در نزد تمام استادان این متون رهان قاطع بشمار مى رفت، ادیب و شاعر و نویسنده و خوش خط و بذله گو و مجلس آرا هم بود... شعر را بسیار خوب مى گفت، در نویسندگى و اسلوب خط سبک قائم مقام را پیروى مى کرد، هم ساده و روان و هم ادیبانه، سهل و ممتنع چیز مى نوشت... هیچ کس نمى توانست تصور کند که در این قباى راسته و (لباس) رعیتى... این قدر اطلاع و فضل و ادب باشد... حاجى میرزا محمد مجتهد، پسرش هم ملاى جامع خوش محضر تام العیارى بود که در عالم خود هیچ دست کمى از پدرش نداشت...».<ref> مدرسى طباطبایى، کتابشناسى آثار مربوط به قم. ص ۷۳-۷۸.</ref>  
  
عبدالله مستوفى هم درباره اش مى نويسد: «محمدتقى بيك ارباب، با داشتن اطلاعات وسيعى از فلاحت و ساختمان و مقنى گرى... كه قول و تصديق او در نزد تمام استادان اين متون رهان قاطع بشمار مى رفت، اديب و شاعر و نويسنده و خوش خط و بذله گو و مجلس آرا هم بود... شعر را بسيار خوب مى گفت، در نويسندگى و اسلوب خط سبك قائم مقام را پيروى مى كرد، هم ساده و روان و هم اديبانه، سهل و ممتنع چيز مى نوشت... هيچ كس نمى توانست تصور كند كه در اين قباى راسته و (لباس) رعيتى... اين قدر اطلاع و فضل و ادب باشد... ممكن است امروز مطلعى مانند او در زراعت و كارهاى مربوط به آن و اديب و نويسنده اى مثل او باشد، ولى من در مدت عمر خود شخصى به اين جامعى هيچ نديده ام... حاجى ميرزا محمد مجتهد، پسرش هم ملاى جامع خوش محضر تام العيارى بود كه در عالم خود هيچ دست كمى از پدرش نداشت...».<ref> مدرسى طباطبايى، كتابشناسى آثار مربوط به قم. ص 73-78 (براى اطلاع بيشتر ببينيد).</ref>
+
==تحصیل و استادان==
  
وى در [[جمادى الاول]] 1311 ق بدرود حيات گفت و از او دو كتاب: مقتل منظوم [[امام حسين]] علیه السلام و تاريخ دارالايمان [[قم]] (كه به همت استاد سيد حسين مدرسى طباطبايى به چاپ رسيده است) به يادگار مانده است.<ref>مهدى عباسى، تاريخ تكايا و عزادارى قم، ص 259-260.</ref> نمونه اى از اشعار مراثى وى در كتاب تاريخ تكايا و عزادارى قم آمده است.<ref> شريف رازى محمد، گنجينه دانشمندان، ج 1، ص 150.</ref>
+
میرزا محمد ارباب، در ایام جوانى به تحصیل ادبیات همت گمارد و پس از آن به [[تهران]] رفت و نزد اساتید هر فن از هنر علمى توشه اى و از هر خرمن خوشه اى برچید تا مشار بالبنان گردید.<ref> شیخ آقا بزرگ تهرانى، نقباءالبشر، ج ۳، ص ۱۱۸۶ و هدیة الرازى، ذیل شماره ۲۹۰.</ref> البته به نام اساتیدش در تهران تصریح نشده، ولى در آن زمان مدار تدریس علوم نقلى و عقلى بر عهده آیات عظام: [[شیخ عبدالرحیم نهاوندی|شیخ عبدالرحیم نهاوندى]]، [[میرزا ابوالحسن جلوه]] و آقا محمدرضا قمشه اى بوده است.
  
==تحصيلات میرزا محمد==
+
حاج میرزا محمد ارباب، به همراه دوستان گرانقدرش آیت  الله حاج ملا آقا حسین قمى (م ۱۳۲۷ ق) و آیت  الله مولى  عبدالله قمى به [[سامرا]] مهاجرت کردند و چندى در درس‌هاى آیت  الله العظمى [[میرزا محمدحسن شیرازی|میرزاى شیرازى]] شرکت نمود. پس از آن به همراه ملا عبدالله قمى به [[نجف]] کوچید.<ref> شریف رازى محمد، گنجینه دانشمندان، ج ۱، ص ۱۵۲ به نقل از: شیخ  حسین ارده شیره  قمى، تحفة الفاطمیین. ج  ۱.</ref> و سالیان بسیار در درس‌هاى آیات عظام، [[میرزا حبیب الله رشتی|میرزا حبیب الله رشتى]] و [[آخوند خراسانى|آخوند ملا محمدکاظم خراسانى]] حضور یافت، تا آن که پس از تحصیل و تکمیل علوم دینى، به درجه رفیع [[اجتهاد]] نائل آمد و با اخذ [[اجازه (علم الحدیث)|اجازات]] متعدد روایى (از آیات عظام: [[محدث نورى]] و [[شیخ الشریعه اصفهانی|شریعت اصفهانى]] و [[میرزا حسین خلیلی تهرانی]]) و اجتهادى (از آخوند خراسانى و میرزا حبیب  الله رشتى) به زادگاهش بازگشت.<ref> تحفة الفاطمیین، ج ۱ و مدرس خیابانى، ریحانة الادب، ج ۳، ص ۳۲۰.</ref>
  
مرحوم آيت  الله ارباب، پس از پشت سر نهادن دوران نوجوانى به تحصيل ادبيات همت گمارد و پس از آن به [[تهران]] رفت و نزد اساتيد هر فن از هنر علمى توشه اى و از هر خرمن خوشه اى برچيد تا مشار بالبنان گرديد.<ref> شيخ [[آقا بزرگ تهرانى]]، [[نقباءالبشر]]، ج 3، ص 1186 و هدية الرازى، ذيل شماره 290.</ref> البته به نام اساتيدش در تهران تصريح نشده، ولى در آن زمان مدار تدريس علوم نقلى و عقلى بر عهده آيات عظام: شيخ عبدالرحيم نهاوندى، ميرزا ابوالحسن جلوه و آقا محمدرضا قمشه اى بوده است.
+
==تدریس و شاگردان==
  
==هجرت به سامرا==
+
آن فقیه بزرگ، همه روز به تدریس [[فقه]] و [[حدیث]] اشتغال داشت و از مجلس درس وى گروهى بسیار به مدارج عالیه نائل آمدند. برخى از آنان عبارتند از:
  
مرحوم حاج ميرزا محمد ارباب، به همراه دوستان گرانقدرش مرحوم آيت الله حاج ملا آقا حسين قمى (م 1327 ق) و آيت  الله مولى  عبدالله قمى به [[سامرا]] مهاجرت كردند و چندى در درس‌هاى آيت  الله العظمى ميرزاى شيرازى شركت نمود. پس از آن به همراه ملا عبدالله قمى به [[نجف]] كوچيد.<ref> شريف رازى محمد، گنجينه دانشمندان، ج 1، ص 152 به نقل از: شيخ  حسين ارده شيره  قمى، تحفة الفاطميين. ج  1.</ref> و ساليان بسيار در درس‌هاى آيات عظام، ميرزا حبيب  الله رشتى و آخوند ملا محمدكاظم خراسانى حضور يافت، تا آن كه پس از تحصيل و تكميل علوم دينى، به درجه رفيع [[اجتهاد]] نائل آمد و با اخذ اجازات متعدد روايى (از آيات عظام: [[محدث نورى]] و شريعت اصفهانى و حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى) و اجتهادى (از آخوند خراسانى و ميرزا حبيب  الله رشتى) به زادگاهش بازگشت.<ref> تحفة الفاطميين، ج 1 و مدرس خيابانى، ريحانة الادب، ج 3، ص 320.</ref>
+
*آیت الله [[حاج شیخ عباس قمی|شیخ عباس قمى]] (۱۲۹۴-۱۳۵۹ ق) نویسنده «[[سفینة البحار (کتاب)|سفینةالبحار]]» و «الکنى والالقاب»؛
  
==بازگشت حاج میرزا به قم==
+
*آیت  الله [[میرزا محمد فیض قمی|میرزا محمد فیض قمى]] (۱۲۹۳-۱۳۷۰ ق) نویسنده «کتاب الفیض» و «ذخیرةالعباد»؛
  
مرحوم ارباب، پس از مراجعت به تدريس و تاليف و اقامه جماعت و موعظه و حل و فصل دعاوى و رفع مخاصمات اشتغال داشت. وى در اين زمان رياستى عام و شهرتى تام پيدا كرد و آوازه فقاهت و فضيلت او به همه جا رسيد و مجلس درس و بحث او، يكى از پررونق ترين مجالس درسى حوزه بود. منبرى داشت شيرين و متين و محضرى بس نمكين، در نهى از منكر و منع اهل فجور قلبى قوى و قدمى راسخ داشت و در حفظ حدود شرعيه دقيقه اى فرونگذاشت... جماعت علما در محضر وى، خود را كوچك مى شمردند و بزرگان دين و دنيا نام مباركش را به حرمت تمام مى بردند.<ref> شيخ آقا بزرگ تهرانى، الذريعة، ج 1، ص 425.</ref>
+
*آیت  الله [[میرزا محمد کبیر قمی|میرزا محمد کبیر قمى]] (۱۲۹۰-۱۳۶۹ ق) نویسنده «مطالع الشموس» در [[اصول فقه‌‌‌‌|علم اصول]]؛
  
==شاگردان میرزا==
+
*آیت  الله شیخ حسن نویسى قمى (۱۲۹۱-۱۳۷۱ ق)؛
  
آن فقيه بزرگ، همه روز به تدريس [[فقه]] و [[حديث]] اشتغال داشت و از مجلس درس وى گروهى بسيار به مدارج عاليه نائل آمدند. برخى از آنان عبارتند از:
+
*سید على‌اکبر برقعى قمى (۱۳۱۷-۱۴۰۷ ق) نویسنده «راهنماى دانشوران» و «کانون احساسات»؛
  
* 1- آيت  الله حاج شيخ عباس محدث قمى (1294-1359 ق) نويسنده «سفينةالبحار» و «الكنى  والالقاب»؛
+
*[[میرزا محمدتقی اشراقی|میرزا محمدتقى اشراقى]] (۱۳۱۳-۱۳۶۸ ق) نویسنده «تفسیر [[سوره یوسف]]» و «تفسیر [[سوره قلم]]»؛
 +
*شیخ على محمد باغ پنبه اى قمى؛
  
* 2- آيت  الله حاج ميرزا محمد فيض قمى (1293-1370 ق) نويسنده «كتاب الفيض» و «ذخيرةالعباد»؛
+
*شیخ ابوالحسن فقیهى قمى.
  
* 3- آيت  الله حاج ميرزا محمد كبير قمى (1290-1369 ق) نويسنده «مطالع الشموس» در علم اصول ؛
+
==آثار و تألیفات==
  
* 4- آيت  الله حاج شيخ حسن نويسى قمى (1291-1371 ق)؛
+
آن مرد بزرگ، تمام اوقات خویش را به خدمت به [[دین]] مصروف داشت. او به غیر از تدریس و منبر و اقامه [[نماز جماعت|جماعت]]، صاحب کتاب‌هایى فراوان در [[فقه]]، [[حدیث]]، [[شعر]]، [[تاریخ]] و [[کلام]] است که عبارتند از:
  
* 5- مرحوم حاج شيخ على محمد باغ پنبه اى قمى؛
+
#الاربعین الحسینیة؛ این کتاب، معروفترین نوشتار وى است. مؤلف، در این کتاب شریف چهل حدیث درباره [[امام حسین]] علیه السلام را شرح نموده و در آن از مطالب بسیار در فنون حدیث، [[تفسیر قرآن|تفسیر]]، تاریخ، کلام، شعر عربى و فارسى، لغت و فقه سخن گفته است.<ref>ناصرالدین انصارى، مجله مسجد.</ref> این کتاب، آکنده از فوائد گوناگون و مطالب خواندنى بوده و مؤلف بزرگوار، بسیارى از اشعار عربى و فارسى خود را در این کتاب - به تناسب مقام - ذکر نموده و چیره دستى خود را در فن [[قصیده]] سرایى نشان داده است. در سبب تألیف این کتاب، آورده اند: از مرحوم [[محدث نورى]] مى خواهند که [[بحارالانوار]] را براى چاپ، مقابله و تصحیح نماید و ایشان، این کار را به مرحوم آیت  الله ارباب حواله مى دهد. معظم له نیز مى پذیرد، اما در اثر انجام این کار سنگین و طاقت فرسا، نور چشم خود را از دست مى دهد و کم دید مى شود. لذا [[نذر]] مى کند که اگر خداوند او را شفا دهد کتاب اربعین را بنویسد. و خداوند متعال او را شفا داد و او هم این کتاب را در سال ۱۳۲۸ ق نگاشت و در سال ۱۳۳۰ به چاپ رسید.<ref>حاج شیخ عباس قمى، سفینةالبحار، ج ۲، ص ۱۷.</ref> مؤلف محترم، در آغاز سلسله [[سند حدیث|سند]] خویش را به [[ائمه اطهار]] علیهم السلام از طریق [[محدث نورى]]، و در حدیث ۴۰، از طریق آیات عظام: حاج میرزا حسین خلیلى تهرانى، سید محمد هندى نجفى، [[شیخ الشریعه اصفهانی|شیخ الشریعه اصفهانى]] و محدث نورى بازگو کرده است.
 +
#[[دیوان (شعر)|دیوان]] اشعار (مجموعه اى از اشعار عربى و فارسى، که برخى از آن‌ها بسیار معروف است و اگر گردآورى شود، دیوانى بزرگ خواهد شد.)؛
 +
#شرح کتاب «بیان» [[شهید اول|شهید اول]] - دوره [[فقه]] -؛
 +
#شرح قصیده عینیه [[سید اسماعیل حمیری|سید حمیرى]] (لامّ عمرو باللوى مربع)؛
 +
#رجوم الشیاطین، در رد بر فرقه ضاله [[بابیه|بابى]] و [[بهائیه|بهایى]]؛
 +
#حاشیه بر کتاب «[[جواهر الکلام (کتاب)|جواهر الکلام]]»؛
 +
#حاشیه بر کتاب «[[اسفار اربعه (کتاب)|اسفار]]»؛
 +
#تصحیح و مقابله کتاب‌هاى: «[[بحارالانوار]]»، «الغیبت» نعمانى (چاپ ۱۳۱۸ ق)، «اثبات الوصیة» [[مسعودی|مسعودى]] (چاپ ۱۳۲۰ ق)، «[[کنز العرفان فی فقه القرآن (کتاب)|کنزالعرفان]]» [[فاضل مقداد]] و «منهاج النجاة» [[فیض کاشانی|فیض کاشانى]].
  
* 6- مرحوم حاج سيد على‌اكبر برقعى قمى (1317-1407 ق) نويسنده «راهنماى دانشوران» و «كانون احساسات»؛
+
==ویژگی‌هاى اخلاقى==
  
* 7- مرحوم حاج شيخ ابوالحسن فقيهى قمى ؛
+
آن فقیه بزرگ داراى سجایا و صفاتى بود که از دیگران، متمایزش ساخته بود. از جمله ویژگی‌هایش دستگیرى از مستمندان و کمک به مردم بود. جود و [[احسان]] شیوه او بود و به این ویژگى مشهور چنان که درباره اش نوشته اند: «وى از آیات الهیه و از براهین قاطعه طریقه جعفریه، در فقاهت و [[اجتهاد]] مقامى بسیار بلند و رتبه اى ارجمند داشت. به مقام بزرگوارى و بسط ید و نفاذ حکم و قبول عامه که او داشت کمتر کسى رسیده است...».<ref> محدث قمى، فوائد الرضویة، ص ۶۰۲.</ref>
  
* 8- مرحوم ميرزا محمدتقى اشراقى (1313-1368 ق) نويسنده «تفسير [[سوره يوسف]]» و «تفسير [[سوره قلم]]»؛
+
مهربانى و دوستى اش با مردم به اندازه اى بود که حتى مجرمین آن زمان به خود اجازه مى دادند بدو پناهنده شوند و در منزلش «بست» بنشینند و در امان باشند. بسیار [[تهجد|متهجد]] و شب زنده دار بود و در سفر و حضر تهجدش ترک نمى شد. به عزادارى [[اهل بیت]] علیهم السلام اهمیت بسیار مى داد و در مجالس ماتم ایشان با صداى بلند مى گریست. چنانکه شاگرد نامدارش مرحوم حاج [[شیخ عباس قمى]] مى نویسد: «وى مانند محمد بن احمد بن عبدالله بصرى، ملقب به مفجع و معروف به کثرت بکاء و گریه و زارى بر اهل بیت بود».<ref> على دوانى، مفاخر اسلام، ج ۱۱، ص ۲۴۰. در آن متن پاسخ محدث قمى و اشعارى در مدح مرحوم آیت  الله ارباب - که سروده محدث قمى است - ذکر شده.</ref>
  
* 9- حاج سيد محمدصادق طاهرى ؛
+
معظم له در دهه [[عاشورا]] و آخر ماه [[صفر]] و روز بیست و پنجم ماه [[رجب]] - سالروز شهادت [[امام موسی کاظم علیه السلام|حضرت موسى بن جعفر]] - در مسجد بالاسر حرم [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها منبر مى رفت و مردم را موعظه و ارشاد مى فرمود. در تفقد و دلجویى از [[سادات]] بسیار کوشا بود و به محرومان، فراوان رسیدگى مى کرد. [[تواضع|متواضع]] و خوش مجلس و خوش برخورد بود و از علماى معاصر خود، تجلیل فراوان مى نمود.<ref>شریف رازى. آثار الحجة، ج ۱، ص ۱۶.</ref>
  
* 10- حاج شيخ محمدصادق فقيهى قمى؛
+
منبرى داشت شیرین و متین و محضرى بس نمکین، در [[نهی از منکر|نهى از منکر]] و منع اهل فجور قلبى قوى و قدمى راسخ داشت و در حفظ [[حدود‌‌‌‌|حدود]] شرعیه دقیقه اى فرونگذاشت... جماعت علما در محضر وى، خود را کوچک مى شمردند و بزرگان دین و دنیا نامش را به حرمت تمام مى بردند.<ref> شیخ آقا بزرگ تهرانى، الذریعة، ج ۱، ص ۴۲۵.</ref> او وجود منکرات را در [[قم]] برنمى تافت و با آن شدیداً به مبارزه مى پرداخت. به گونه اى که صاحب تحفة الفاطمیین مى‌نویسد: «...در حفظ حماى شریعت مصطفوى دقیقه اى فرونگذاشت و در این باب اقدام و اهتمام او را دیگرى نداشت».
  
* 11- حاج شيخ احمد فقيهى قمى؛
+
آن مرحوم، هماره در دفاع از حقوق عامه پیشقدم بود. در جنگ جهانى اول که قواى روس وارد [[ایران|ایران]] شده و همه جا را دستخوش ناامنى و چپاول و ناراحتى مردم ساخته بودند، شهر قم نیز از این مصیبت در رنج و آزار بود. به گونه‌اى که قواى روسى به غیر از غارت و چپاول اموال مردم، کار را به جایى رسانده‌اند که دست تعدى به ناموس مردم دراز کرده و امنیت را از شهر سلب نموده بودند. لذا مرحوم حاج میرزا محمد ارباب -بزرگ علماى قم - به همراه چند تن از محترمین شهر به دیدن ژنرال «باراتف» روسى رفت و پس از گفتگوهاى بسیار ژنرال روسى را تحت تأثیر قرار داد و او گفت: «من در خدمت شما هستم و دستور داد که هیچ سربازى حق ندارد به کسى از مردم تعرض کند، و با این کار هوشمندانه معظم‌له مردم قم از تعرض سربازان روس در امان مى‌مانند».<ref> شریف رازى. آثار الحجة، ج ۱، ص ۱۳۵-۱۳۷ و گنجینه دانشمندان، ج ۲، ص ۳۳۸.</ref>
  
* 12- آقا ميرزا محمدباقر ربانى - فرزند معظم‌له -؛
+
==وفات==
  
* 13- مرحوم آقا سيد ناصرالدين قمى (1300-1363 ق).
+
سرانجام آن فقیه بزرگ، پس از عمرى تلاش و کوشش در ترویج [[دین|دین]] و بزرگداشت شعایر الهى، در سال ۱۳۴۱ ق. در ۶۸ سالگى چشم از جهان فروبست. پیکر پاکش پس از یک [[تشییع جنازه|تشییع]] باشکوه، در قبرستان شیخان قم - در جوار مرقد [[میرزای قمی|میرزاى قمى]] - به خاک سپرده شد.  
 
 
==تأليفات حاج میرزا محمد ارباب قمی==
 
 
 
آن مرد بزرگ، تمام اوقات خويش را به خدمت به [[دين]] مصروف داشت. او به غير از تدريس و منبر و اقامه جماعت، كتاب‌هايى فراوان در [[فقه]]، [[حديث]]، شعر، تاريخ و [[كلام]] است كه عبارتند از:
 
 
 
* 1- الاربعين الحسينية. اين كتاب، معروفترين نوشتار وى است. مؤلف، در اين كتاب شريف چهل [[حديث]] درباره [[امام حسين]] علیه السلام را شرح نموده و در آن از مطالب بسيار در فنون حديث، تفسير، تاريخ، كلام، شعر عربى و فارسى، لغت و فقه سخن گفته است.<ref>ناصرالدين انصارى، مجله مسجد.</ref>
 
 
 
اين كتاب، آكنده از فوائد گوناگون و مطالب خواندنى بوده و نوشته اى توسط نگارنده پيرامون آن به چاپ رسيده است.<ref>مجله نور علم، ش 16 (تيرماه 1365 ش)، ص 84.</ref> مؤلف بزرگوار، بسيارى از اشعار عربى و فارسى خود را در اين كتاب - به تناسب مقام - ذكر نموده و چيره دستى خود را در فن قصيده سرايى نشان داده است. در سبب تأليف اين كتاب، آورده اند: از مرحوم [[محدث نورى]] مى خواهند كه [[بحارالانوار]] را براى چاپ، مقابله و تصحيح نمايد و ايشان، اين كار را به مرحوم آيت  الله ارباب حواله مى دهد. معظم له نيز مى پذيرد، اما در اثر انجام اين كار سنگين و طاقت فرسا، نور چشم خود را از دست مى دهد و كم ديد مى شود. لذا نذر مى كند كه اگر خداوند او را شفا دهد كتاب اربعين را بنويسد. و خداوند متعال او را شفا داد و او هم اين كتاب را در سال 1328 ق نگاشت و در سال 1330 به چاپ رسيد.<ref>حاج [[شيخ عباس قمى]]، سفينةالبحار، ج 2، ص 17.</ref>
 
 
 
مؤلف محترم، در آغاز سلسله سند خويش را به [[ائمه اطهار]] علیهم السلام از طريق [[محدث نورى]]، و در [[حديث]] 40، از طريق آيات عظام: حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى، سيد محمد هندى نجفى، شيخ الشريعه اصفهانى و محدث نورى بازگو كرده است.
 
 
 
* 2- ديوان اشعار (مجموعه اى از اشعار عربى و فارسى، كه برخى از آن‌ها بسيار معروف است و اگر گردآورى شود، ديوانى بزرگ خواهد شد.)؛
 
 
 
* 3- شرح كتاب «بيان» شهيد اول - دوره فقه -؛
 
 
 
* 4- شرح قصيده عينيه سيد حميرى (لامّ عمرو باللوى  مربع)؛
 
 
 
* 5- رجوم الشياطين، در رد بر فرقه ضاله بابى و بهايى ؛
 
 
 
* 6- حاشيه بر كتاب «جواهر الكلام»؛ حاشيه بر كتابهاى بسيار، مانند: اسفار.<ref>آثار الحجة، ج 1، ص 221 و علماى معاصرين، ص 130 به نقل از تحفة الفاطميين، ج 1.</ref>
 
 
 
* 7- تصحيح و مقابله و طبع كتاب شريف «[[بحارالانوار]]»؛
 
 
 
* 8- تصحيح و مقابله و چاپ كتاب‌هاى: غيبت نعمانى (چاپ 1318 ق)، اثبات الوصية مسعودى (چاپ 1320 ق)، كنزالعرفان فاضل مقداد و منهاج النجاة فيض كاشانى.
 
 
 
==ويژگي‌هاى اخلاقى محمد ارباب==
 
 
 
آن فقيه بزرگ داراى سجايا و صفاتى بود كه از ديگران، متمايزش ساخته بود. از جمله ويژگي‌هايش دستگيرى از مستمندان و كمك به مردم بود. جود و احسان شيوه او بود و به اين ويژگى مشهور چنان كه درباره اش نوشته اند: «وى از آيات الهيه و از براهين قاطعه طريقه جعفريه، در فقاهت و [[اجتهاد]] مقامى بسيار بلند و رتبه اى ارجمند داشت. به مقام بزرگوارى و بسط يد و نفاذ حكم و قبول عامه كه او داشت كمتر كسى رسيده است...».<ref> محدث قمى، فوائد الرضوية، ص 602.</ref>
 
 
 
مهربانى و دوستى اش با مردم به اندازه اى بود كه حتى مجرمين آن زمان به خود اجازه مى دادند بدو پناهنده شوند و در منزلش «بست» بنشينند و در امان باشند. بسيار متهجد و شب زنده دار بود و در سفر و حضر تهجدش ترك نمى شد. به عزادارى [[اهل بيت]] علیهم السلام اهميت بسيار مى داد و در مجالس ماتم ايشان با صداى بلند مى گريست. چنانكه شاگرد نامدارش مرحوم حاج [[شيخ عباس قمى]] مى نويسد: «وى - حفظه الله تعالى - مانند محمد بن احمد بن عبدالله بصرى، ملقب به مفجع و معروف به كثرت بكاء و گريه و زارى بر اهل بيت بود».<ref> على دوانى، مفاخر اسلام، ج 11، ص 240. در آن متن پاسخ [[محدث قمى]] و اشعارى در مدح مرحوم آيت  الله ارباب - كه سروده محدث قمى است - ذكر شده.</ref>
 
 
 
معظم له در دهه [[عاشورا]] و آخر ماه [[صفر]] و روز بيست و پنجم ماه [[رجب]] سالروز شهادت حضرت موسى بن جعفر - در مسجد بالاسر حرم [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها - منبر مى رفتند و مردم را موعظه و ارشاد مى فرمود. در تفقد و دلجويى از [[سادات]] بسيار كوشا بود و به محرومان، فراوان رسيدگى مى كرد. متواضع و خوش مجلس و خوش برخورد بود و از علماى معاصر خود، تجليل فراوان مى نمود. چنان كه در سال 1322 ق، كه تازه شاگرد برازنده اش حاج شيخ عباس قمى به قصد زيارت حضرت [[امام رضا]] علیه السلام به [[مشهد]] مقدس مشرف شده بود، نامه اى عربى به وى نوشت و اشتياق فراوان خود را به او نماياند.<ref>شريف رازى. آثار الحجة، ج 1، ص 16.</ref>
 
 
 
===اخلاص و تواضع===
 
 
 
آن مرحوم، در [[تواضع]] و [[اخلاص]] زبانزد همگان بود. گويند: در نخستين روزهايى كه آيت  الله حاج شيخ عبدالكريم حايرى درس خود را شروع كرده بودند، معظم له رو به شاگردان خود نمود و فرمود: «ما سال‌ها است «اهم» و «مهم» را به شما درس مى دهيم، در حال حاضر حضور در درس آيت  الله حايرى «اهم» است، برخيزيد و در درس ايشان حاضر شويد. همه مى روند و تنها دو تن از فرزندانش (مرحوم ميرزا محمدتقى اشراقى و ميرزا محمدباقر ربانى) باقى مى مانند - كه از محضر پدر، استفاده كنند - ولى معظم له از آنان نيز مى خواهد كه در درس آيت  الله حايرى حاضر شوند. نيز ايشان با ورود آيت  الله حايرى به قم، نهايت تجليل و احترام را از ايشان نموده و در راه تأسيس حوزه علميه قم با ايشان كمال همكارى را نمود. به نوشته صاحب آثار الحجة «و ديگر از كسانى كه در تأسيس حوزه سهم بسزائى دارد، مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج ميرزا محمد ارباب است كه بسيار ساعى و مصر بودند در توقف مرحوم آيت  الله حايرى در قم»<ref>همان، ج 1، ص 220.</ref> و در تأسيس اين دانشگاه روحانى با مرحوم آيت  الله حايرى همكارى شايانى  نمود».<ref> مهدى عباسى، تاريخ عزادارى قم، ص 128. مجله نور علم، ش 16، ص 89 (با اندكى تغيير).</ref>
 
 
 
===امر به معروف و نهى از منكر===
 
 
 
او وجود منكرات را در [[قم]] برنمى تافت و با آن شديداً به مبارزه مى پرداخت. به گونه اى كه صاحب تحفة الفاطميين مى‌نويسد: «...در حفظ حماى شريعت مصطفوى دقيقه اى فرونگذاشت و در اين باب اقدام و اهتمام او را ديگرى نداشت».
 
 
 
زمانى - ماه [[محرم]] كه تعزيه خوانى تكيه متولى  باشى رونق فراوان داشت و عموم مردم قم - از زن و مرد - براى ديدن آن به تكيه مى‌رفتند - چند تن از فراشان و نوكران متولى  باشى، خانمى شوهردار را - كه براى تعزيه به تكيه مى‌رفت - دزديده و متعرض آن مظلومه شدند تا اين كه آن خانم در سحرگاه روز چهارم خود را نجات داده و به خانه آيت  الله ارباب شتافت و جريان را براى ايشان گفت.
 
 
 
آقا با شنيدن اين جريان تكان شديدى خورد و تصميم به خروج از شهر گرفت. مردم [[قم]] نيز به دنبال آقا از شهر خارج شدند. در بيرون شهر - قهوه‌خانه على سياه - ماژور ابوالقاسم لاهوتى - رئيس نظميه وقت - به خدمت ايشان رسيد و از او مى‌خواهد از اين كار صرفنظر نمايد. آقا فرمودند: شهرى كه دارالمؤمنين خوانند و چنين اعمالى در آن انجام گيرد، مرا در اين شهر ماندن خطا است. با اصرار لاهوتى و تعهد به مجازات مجرمان، آقا به شهر مراجعت مى كنند، ولى از آن طرف مجرمان كه در پناه متولى  باشى - كه در [[قم]]، مرد بانفوذ و قدرتمندى بشمار مى رفت - بودند و دست كسى به آن‌ها نمى‌رسيد، لذا آيت  الله ارباب شخصاً براى او پيام داده و مجرمان را از او مى‌خواهد (تا تحويل مأموران حكومتى دهد) اصرار و پافشارى معظم له باعث شد تا مجرمان دستگير و در چهار سوق بازار، بسزاى عمل خود رسيده و حد خوردند.<ref>براى شرح و تفصيل بيشتر ر.ك: على دوانى، مفاخر اسلام. ج 11، ص 243 و مهدى عباسى. تاريخ تكايا و عزادارى قم، ص 269 و مجله نور علم، ص 16، ص 89.</ref>
 
 
 
===دفاع از حقوق مردم===
 
 
 
آن مرحوم، هماره در دفاع از حقوق عامه پيشقدم بود. در جنگ جهانى اول كه قواى روس وارد ايران شده همه جا را دستخوش ناامنى و چپاول و ناراحتى مردم ساخته بودند، شهر [[قم]] نيز از اين مصيبت در رنج و آزار بود. به گونه‌اى كه قواى روسى به غير از غارت و چپاول اموال مردم، كار را به جايى رسانده‌اند كه دست تعدى به ناموس مردم دراز كرده و امنيت را از شهر سلب نموده بودند. لذا مرحوم حاج ميرزا محمد ارباب -بزرگ علماى قم - به همراه چند تن از محترمين شهر به ديدن ژنرال «باراتف» روسى رفت و پس از گفتگوهاى بسيار ژنرال روسى را تحت تأثير قرار داد و او گفت: «من در خدمت شما هستم و دستور داد كه هيچ سربازى حق ندارد به كسى از مردم تعرض كند، و با اين كار هوشمندانه معظم‌له مردم قم از تعرض سربازان روس در امان مى‌مانند».<ref> شريف رازى. آثار الحجة، ج 1، ص 135-137 و گنجينه دانشمندان، ج 2، ص 338.</ref>
 
 
 
==فرزندان وی==
 
 
 
از آن فقيه بزرگ، فرزندانى والامقام بر جاى مانده كه عبارتند از: مرحوم حجة‌الاسلام ميرزا محمدباقر ربانى و ميرزا محسن اشراقى و در حال حاضر آقاى حاج آقا سعيد اشراقى از جمله فرزندان معظم له بشمارند. اما از همه معروفتر استاد سخن و خطيب شيرين شكرشكن مرحوم حجةالاسلام والمسلمين حاج ميرزا محمدتقى اشراقى است. وى در 1313 ق به دنيا آمد و پس از تحصيل سطوح عاليه نزد والد بزرگوارش و آيت  الله حاج شيخ ابوالقاسم قمى، به درس آيت  الله حاج شيخ عبدالكريم حايرى حاضر شد و به درجه [[اجتهاد]] نائل آمد. او علاوه بر [[فقه]] و [[اصول]]، در [[تفسير]] و [[حديث]] و [[حكمت]] و [[فلسفه]] و ادبيات دستى توانا داشت و يكى از مدرسين بزرگ [[حوزه علميه]] بشمار مى‌آمد. وى در فن خطابه و ابتكارات و تحقيق مطالب بى بديل و علم خود را به زيور حلم و وقار و [[تواضع]] و حسن اخلاق آراسته و در اين فضائل شُهره بود. در مقام وعظ و ارشاد، به قدرى مهارت و استادى در تطبيق مطالب داشت و حق مطلب را ادا مى‌كرد و داد سخن مى‌داد كه عقول مات و خردها حيران مى‌ماند.
 
 
 
از تأليفات چاپ شده اش مى‌توان از: تفسير [[سوره يوسف]] و تفسير [[سوره الأعلى ]] و تفسير [[سوره قلم]] را نام برد و كتاب‌هاى: اربعين حديث، تقريرات مكاسب آيت  الله حايرى و تعليقات فراوان بر كتاب‌هاى فقهى، اصولى و فلسفى او به چاپ نرسيده است. وى در 25 [[رمضان]] 1368 ق بدرود حيات گفت و در جوار استادش در مسجد بالاسر حرم [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها به خاك سپرده شد.<ref> محمدعلى انصارى. ديوان اشعار. ص 195-197.
 
</ref>
 
مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ محمدعلى انصارى پدر نگارنده در رثاى وى قصيده اى بلند بامطلع:
 
 
 
تا كه اشراقى برون از دست ما شد × دين و دانش هر دو تا صاحب عزا شد.<ref>همان، ديوان اشعار، ص 121-122.</ref>
 
 
 
و قصيده اى ديگر بامطلع:
 
 
 
برون زعقده دل نايدم سخن ز دهن  × غمم فشرده گلو، سخت بسته راه سخن.<ref>شريف رازى. گنجينه دانشمندان، ج 2، ص 70.</ref>
 
 
 
سرود و حزن و ماتم خود را نمايان ساخت.
 
 
 
يادگار ارزنده وى مرحوم آيت  الله حاج آقا شهاب الدين اشراقى - داماد حضرت [[امام خمينى]] - بود. او از شاگردان والد بزرگوارش، حضرت امام خمينى و آيت  الله محقق داماد و آيت  الله العظمى بروجردى و صاحب نظر در [[فقه]] و [[تفسير]] و [[فلسفه]] بود. از تأليفات اوست:
 
 
 
* 1- تفسير سخن حق در 20 جلد (5 جلد آن به چاپ رسيده است)؛
 
 
 
* 2- چهره هاى درخشان در تفسير آيه تطهير؛
 
 
 
* 3- پاسداران [[وحى]]، در بحث امامت و نقد كتاب شهيد جاويد (اين دو كتاب را با همكارى آيت  الله العظمى فاضل لنكرانى نگاشته است).
 
 
 
و كتاب‌هاى غيرچاپى اش عبارتند از:
 
 
 
* 1- كتاب الطهارة؛
 
 
 
* 2- دانستني‌هايى از اسلام؛
 
 
 
* 3- فى الاحوط والاقوى <ref>آثارالحجة، ج 1، ص 220.</ref>
 
 
 
وى در 1342 ق. به دنيا آمد و در 1402 ق. بدرود حيات گفت و در مسجد بالاسر حرم [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها به خاك سپرده شد.
 
 
 
==درگذشت حاج میرزا محمد ارباب قمی==
 
 
 
سرانجام آن فقيه بزرگ [[قم]]، پس از عمرى تلاش و كوشش در ترويج دين و بزرگداشت شعاير الهى، در سال 1341 ق. در 68 سالگى چشم از جهان فروبست و به مواليان طاهرينش پيوست. در وفات ايشان، مردم و حوزه علميه قم يكپارچه عزادار شدند و به خصوص مرحوم آيت  الله حايرى، بسيار متأثر و نگران شده و در تسليت مرحوم اشراقى و برادران او فرمود: «نه تنها شما يتيم شديد، بلكه برادرى هم از دست من رفته است».(26)
 
 
 
مردم حق شناس قم، پيكر پاكش را پس از يك تشييع باشكوه، در قبرستان شيخان - در جوار مرقد ميرزاى قمى - به خاك سپردند. عاش سعيدا و مات سعيدا.
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
==مشخصات منابع==
+
==منابع==
  
#آثار الحجة يا دائرة المعارف حوزه علميه قم، محمد شريف رازى، قم، انتشارات نوين، 1335 ش.
+
* ناصرالدین انصارى، [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، جلد ۹.
#اربعين الحسينية، حاج ميرزا محمد ارباب، چاپ انتشارات اسوه، 1372 ش.(*)تاريخ تكايا و عزادارى قم، مهدى عباسى، چاپ قم.
 
#تحفة الفاطميين فى تاريخ قم والقميين، شيخ حسين قمى معروف به ارده شيره، چاپ قم.(*)ديوان اشعار، حاج شيخ محمدعلى انصارى قمى، چاپ قم، 1342 ش.
 
#الذريعة الى تصانيف الشيعة، شيخ [[آقا بزرگ تهرانى]]، چاپ بيروت.
 
#ريحانة الادب فى تراجم المعروفين بالكنية واللقب. محمدعلى مدرس خيابانى، تهران، انتشارات علمى، 1335 ش.
 
#سفينة البحار و مدينة الحكم والآثار، حاج شيخ عباس قمى، تهران، كانون انتشارات عابدى.
 
#علماء معاصرين، حاج ملا على واعظ خيابانى. تبريز، انتشارات قرشى.
 
#فوائد الرضوية فى تراجم علماءالمذهب الجعفرية، حاج شيخ عباس قمى، چاپ قم.
 
#كتابشناسى آثار مربوط به قم، سيد حسين مدرسى طباطبايى، چاپ قم.
 
#گنجينه دانشمندان، محمد شريف رازى، تهران، كتابفروشى اسلاميه، 1352 ش.
 
#مجله نور علم، ش 16 (تيرماه 1365 ش) چاپ قم.
 
#مفاخر اسلام (ج 11). على دوانى، تهران، دفتر اسناد انقلاب اسلامى.
 
#هدية الرازى الى الامام المجدد الشيرازى. شيخ آقا بزرگ تهرانى. چاپ نجف.
 
 
 
==منابع==
 
  
ناصرالدين انصارى , ستارگان حرم، جلد 9
 
 
[[رده:علمای قرن سیزدهم]]
 
[[رده:علمای قرن سیزدهم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۲۲

آیت الله حاج میرزا محمد ارباب قمی (۱۳۴۱-۱۲۷۳ ق)، از عالمان بزرگ شیعه در قرن ۱۴ هجری و از شاگردا میرزا حبیب الله رشتى و آخوند خراسانى بود. مرحوم ارباب قمی در شهر قم، به تدریس و تألیف و اقامه جماعت و موعظه و حلّ و فصل دعاوى مردم و رفع مخاصمات اشتغال داشت. «الاربعین الحسینیة» از آثار مهم اوست.

۲۳۰px
نام کامل میرزا محمد ارباب قمی
زادروز ۱۲۷۳ قمری
زادگاه قم
وفات ۱۳۴۱ قمری
مدفن قم، قبرستان شیخان

Line.png

اساتید

میرزاى شیرازى، میرزا حبیب الله رشتى، آخوند خراسانى،...

شاگردان

شیخ عباس قمى، میرزا محمد فیض قمى، میرزا محمد کبیر قمى، میرزا محمدتقى اشراقى،...

آثار

الاربعین الحسینیة، رجوم الشیاطین، حاشیه بر جواهر الکلام، حاشیه بر اسفار،...


ولادت و خاندان

میرزا محمد ارباب قمی در سال ۱۲۷۳ ق، در بیت علم و فضل در شهر قم چشم به جهان گشود.[۱] پدر بزرگوارش، مرحوم محمدتقى بیک ارباب (م، ۱۳۱۱ ق) از فاضلان و ادیبان و شاعران قم بشمار مى رفت و از او دو کتاب: «مقتل منظوم امام حسین علیه السلام» و «تاریخ دارالایمان قم» به یادگار مانده است.[۲] عبدالله مستوفى درباره اش مى نویسد: «محمدتقى بیک ارباب، با داشتن اطلاعات وسیعى از فلاحت و ساختمان و مقنى گرى... که قول و تصدیق او در نزد تمام استادان این متون رهان قاطع بشمار مى رفت، ادیب و شاعر و نویسنده و خوش خط و بذله گو و مجلس آرا هم بود... شعر را بسیار خوب مى گفت، در نویسندگى و اسلوب خط سبک قائم مقام را پیروى مى کرد، هم ساده و روان و هم ادیبانه، سهل و ممتنع چیز مى نوشت... هیچ کس نمى توانست تصور کند که در این قباى راسته و (لباس) رعیتى... این قدر اطلاع و فضل و ادب باشد... حاجى میرزا محمد مجتهد، پسرش هم ملاى جامع خوش محضر تام العیارى بود که در عالم خود هیچ دست کمى از پدرش نداشت...».[۳]

تحصیل و استادان

میرزا محمد ارباب، در ایام جوانى به تحصیل ادبیات همت گمارد و پس از آن به تهران رفت و نزد اساتید هر فن از هنر علمى توشه اى و از هر خرمن خوشه اى برچید تا مشار بالبنان گردید.[۴] البته به نام اساتیدش در تهران تصریح نشده، ولى در آن زمان مدار تدریس علوم نقلى و عقلى بر عهده آیات عظام: شیخ عبدالرحیم نهاوندى، میرزا ابوالحسن جلوه و آقا محمدرضا قمشه اى بوده است.

حاج میرزا محمد ارباب، به همراه دوستان گرانقدرش آیت الله حاج ملا آقا حسین قمى (م ۱۳۲۷ ق) و آیت الله مولى عبدالله قمى به سامرا مهاجرت کردند و چندى در درس‌هاى آیت الله العظمى میرزاى شیرازى شرکت نمود. پس از آن به همراه ملا عبدالله قمى به نجف کوچید.[۵] و سالیان بسیار در درس‌هاى آیات عظام، میرزا حبیب الله رشتى و آخوند ملا محمدکاظم خراسانى حضور یافت، تا آن که پس از تحصیل و تکمیل علوم دینى، به درجه رفیع اجتهاد نائل آمد و با اخذ اجازات متعدد روایى (از آیات عظام: محدث نورى و شریعت اصفهانى و میرزا حسین خلیلی تهرانی) و اجتهادى (از آخوند خراسانى و میرزا حبیب الله رشتى) به زادگاهش بازگشت.[۶]

تدریس و شاگردان

آن فقیه بزرگ، همه روز به تدریس فقه و حدیث اشتغال داشت و از مجلس درس وى گروهى بسیار به مدارج عالیه نائل آمدند. برخى از آنان عبارتند از:

  • آیت الله شیخ حسن نویسى قمى (۱۲۹۱-۱۳۷۱ ق)؛
  • سید على‌اکبر برقعى قمى (۱۳۱۷-۱۴۰۷ ق) نویسنده «راهنماى دانشوران» و «کانون احساسات»؛
  • شیخ ابوالحسن فقیهى قمى.

آثار و تألیفات

آن مرد بزرگ، تمام اوقات خویش را به خدمت به دین مصروف داشت. او به غیر از تدریس و منبر و اقامه جماعت، صاحب کتاب‌هایى فراوان در فقه، حدیث، شعر، تاریخ و کلام است که عبارتند از:

  1. الاربعین الحسینیة؛ این کتاب، معروفترین نوشتار وى است. مؤلف، در این کتاب شریف چهل حدیث درباره امام حسین علیه السلام را شرح نموده و در آن از مطالب بسیار در فنون حدیث، تفسیر، تاریخ، کلام، شعر عربى و فارسى، لغت و فقه سخن گفته است.[۷] این کتاب، آکنده از فوائد گوناگون و مطالب خواندنى بوده و مؤلف بزرگوار، بسیارى از اشعار عربى و فارسى خود را در این کتاب - به تناسب مقام - ذکر نموده و چیره دستى خود را در فن قصیده سرایى نشان داده است. در سبب تألیف این کتاب، آورده اند: از مرحوم محدث نورى مى خواهند که بحارالانوار را براى چاپ، مقابله و تصحیح نماید و ایشان، این کار را به مرحوم آیت الله ارباب حواله مى دهد. معظم له نیز مى پذیرد، اما در اثر انجام این کار سنگین و طاقت فرسا، نور چشم خود را از دست مى دهد و کم دید مى شود. لذا نذر مى کند که اگر خداوند او را شفا دهد کتاب اربعین را بنویسد. و خداوند متعال او را شفا داد و او هم این کتاب را در سال ۱۳۲۸ ق نگاشت و در سال ۱۳۳۰ به چاپ رسید.[۸] مؤلف محترم، در آغاز سلسله سند خویش را به ائمه اطهار علیهم السلام از طریق محدث نورى، و در حدیث ۴۰، از طریق آیات عظام: حاج میرزا حسین خلیلى تهرانى، سید محمد هندى نجفى، شیخ الشریعه اصفهانى و محدث نورى بازگو کرده است.
  2. دیوان اشعار (مجموعه اى از اشعار عربى و فارسى، که برخى از آن‌ها بسیار معروف است و اگر گردآورى شود، دیوانى بزرگ خواهد شد.)؛
  3. شرح کتاب «بیان» شهید اول - دوره فقه
  4. شرح قصیده عینیه سید حمیرى (لامّ عمرو باللوى مربع)؛
  5. رجوم الشیاطین، در رد بر فرقه ضاله بابى و بهایى؛
  6. حاشیه بر کتاب «جواهر الکلام»؛
  7. حاشیه بر کتاب «اسفار»؛
  8. تصحیح و مقابله کتاب‌هاى: «بحارالانوار»، «الغیبت» نعمانى (چاپ ۱۳۱۸ ق)، «اثبات الوصیة» مسعودى (چاپ ۱۳۲۰ ق)، «کنزالعرفان» فاضل مقداد و «منهاج النجاة» فیض کاشانى.

ویژگی‌هاى اخلاقى

آن فقیه بزرگ داراى سجایا و صفاتى بود که از دیگران، متمایزش ساخته بود. از جمله ویژگی‌هایش دستگیرى از مستمندان و کمک به مردم بود. جود و احسان شیوه او بود و به این ویژگى مشهور چنان که درباره اش نوشته اند: «وى از آیات الهیه و از براهین قاطعه طریقه جعفریه، در فقاهت و اجتهاد مقامى بسیار بلند و رتبه اى ارجمند داشت. به مقام بزرگوارى و بسط ید و نفاذ حکم و قبول عامه که او داشت کمتر کسى رسیده است...».[۹]

مهربانى و دوستى اش با مردم به اندازه اى بود که حتى مجرمین آن زمان به خود اجازه مى دادند بدو پناهنده شوند و در منزلش «بست» بنشینند و در امان باشند. بسیار متهجد و شب زنده دار بود و در سفر و حضر تهجدش ترک نمى شد. به عزادارى اهل بیت علیهم السلام اهمیت بسیار مى داد و در مجالس ماتم ایشان با صداى بلند مى گریست. چنانکه شاگرد نامدارش مرحوم حاج شیخ عباس قمى مى نویسد: «وى مانند محمد بن احمد بن عبدالله بصرى، ملقب به مفجع و معروف به کثرت بکاء و گریه و زارى بر اهل بیت بود».[۱۰]

معظم له در دهه عاشورا و آخر ماه صفر و روز بیست و پنجم ماه رجب - سالروز شهادت حضرت موسى بن جعفر - در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه سلام الله علیها منبر مى رفت و مردم را موعظه و ارشاد مى فرمود. در تفقد و دلجویى از سادات بسیار کوشا بود و به محرومان، فراوان رسیدگى مى کرد. متواضع و خوش مجلس و خوش برخورد بود و از علماى معاصر خود، تجلیل فراوان مى نمود.[۱۱]

منبرى داشت شیرین و متین و محضرى بس نمکین، در نهى از منکر و منع اهل فجور قلبى قوى و قدمى راسخ داشت و در حفظ حدود شرعیه دقیقه اى فرونگذاشت... جماعت علما در محضر وى، خود را کوچک مى شمردند و بزرگان دین و دنیا نامش را به حرمت تمام مى بردند.[۱۲] او وجود منکرات را در قم برنمى تافت و با آن شدیداً به مبارزه مى پرداخت. به گونه اى که صاحب تحفة الفاطمیین مى‌نویسد: «...در حفظ حماى شریعت مصطفوى دقیقه اى فرونگذاشت و در این باب اقدام و اهتمام او را دیگرى نداشت».

آن مرحوم، هماره در دفاع از حقوق عامه پیشقدم بود. در جنگ جهانى اول که قواى روس وارد ایران شده و همه جا را دستخوش ناامنى و چپاول و ناراحتى مردم ساخته بودند، شهر قم نیز از این مصیبت در رنج و آزار بود. به گونه‌اى که قواى روسى به غیر از غارت و چپاول اموال مردم، کار را به جایى رسانده‌اند که دست تعدى به ناموس مردم دراز کرده و امنیت را از شهر سلب نموده بودند. لذا مرحوم حاج میرزا محمد ارباب -بزرگ علماى قم - به همراه چند تن از محترمین شهر به دیدن ژنرال «باراتف» روسى رفت و پس از گفتگوهاى بسیار ژنرال روسى را تحت تأثیر قرار داد و او گفت: «من در خدمت شما هستم و دستور داد که هیچ سربازى حق ندارد به کسى از مردم تعرض کند، و با این کار هوشمندانه معظم‌له مردم قم از تعرض سربازان روس در امان مى‌مانند».[۱۳]

وفات

سرانجام آن فقیه بزرگ، پس از عمرى تلاش و کوشش در ترویج دین و بزرگداشت شعایر الهى، در سال ۱۳۴۱ ق. در ۶۸ سالگى چشم از جهان فروبست. پیکر پاکش پس از یک تشییع باشکوه، در قبرستان شیخان قم - در جوار مرقد میرزاى قمى - به خاک سپرده شد.

پانویس

  1. اشراقى، مقدمه اربعین الحسینیة، ص «ب».
  2. مهدى عباسى، تاریخ تکایا و عزادارى قم، ص ۲۵۹-۲۶۰.
  3. مدرسى طباطبایى، کتابشناسى آثار مربوط به قم. ص ۷۳-۷۸.
  4. شیخ آقا بزرگ تهرانى، نقباءالبشر، ج ۳، ص ۱۱۸۶ و هدیة الرازى، ذیل شماره ۲۹۰.
  5. شریف رازى محمد، گنجینه دانشمندان، ج ۱، ص ۱۵۲ به نقل از: شیخ حسین ارده شیره قمى، تحفة الفاطمیین. ج ۱.
  6. تحفة الفاطمیین، ج ۱ و مدرس خیابانى، ریحانة الادب، ج ۳، ص ۳۲۰.
  7. ناصرالدین انصارى، مجله مسجد.
  8. حاج شیخ عباس قمى، سفینةالبحار، ج ۲، ص ۱۷.
  9. محدث قمى، فوائد الرضویة، ص ۶۰۲.
  10. على دوانى، مفاخر اسلام، ج ۱۱، ص ۲۴۰. در آن متن پاسخ محدث قمى و اشعارى در مدح مرحوم آیت الله ارباب - که سروده محدث قمى است - ذکر شده.
  11. شریف رازى. آثار الحجة، ج ۱، ص ۱۶.
  12. شیخ آقا بزرگ تهرانى، الذریعة، ج ۱، ص ۴۲۵.
  13. شریف رازى. آثار الحجة، ج ۱، ص ۱۳۵-۱۳۷ و گنجینه دانشمندان، ج ۲، ص ۳۳۸.

منابع