میرزا صادق آقا تبریزی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اضافه کردن رده)
(ویرایش)
 
(۳ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
'''میرزا صادق آقا مجتهد تبریزی''' (۱۳۵۱-۱۲۷۴ ق)، [[فقیه]] مبارز و مجتهد [[شیعه]] در قرن ۱۴ هجری و از شاگردان [[محمد فاضل ایروانی|فاضل ایروانى]] بود. او عمر خویش را در خدمت به جامعه دینى سپرى ساخت و سالها به عنوان مجاهد پیشرو در مبارزه با [[دین]] ستیزى رضاخان، مردم آذربایجان را رهبرى کرد.
  
 +
{{شناسنامه عالم
 +
|نام کامل = میرزا صادق آقا تبریزی
 +
||تصویر=[[پرونده:Sadegh agha.jpg|۲۰۰px|center]]
 +
|زادروز =  ۱۲۷۴ قمری
 +
|زادگاه =  [[تبریز]]
 +
|وفات =  ۱۳۵۱ قمری
 +
|مدفن =  [[قم]]، [[حرم حضرت معصومه علیها السلام|حرم حضرت معصومه]]
 +
|اساتید =  [[محمد فاضل ایروانی]]، [[محمد فاضل شربیانی]]، [[محمدحسن مامقانی|محمدحسن مامقانى]]،...
 +
|شاگردان = [[محمدعلی مدرس تبریزی]]، میرزا قاسم گَرگری،...
 +
|آثار = شرح تبصرة المتعلّمین، رسالة فی الربا، حاشیه بر وسیلة النجاة، المقالات الغریة،...
 +
}}
  
 +
==ولادت==
 +
میرزا صادق تبریزی در سال ۱۲۷۴ هـ.ق<ref> علماى معاصرین، ملا على واعظ خیابانى، ص ۱۵۳.</ref> در شهر [[تبریز|تبریز]] در خانواده اى روحانى به دنیا آمد. پدر وى میرزا محمدآقا بن محمدعلی قره داغی معروف به مجتهد کوچک، خود صاحب کمال و عالمى فرزانه بود و در خطه آذربایجان نام‌آور و به علم و فضل شهرت داشت.<ref> اعیان الشیعه؛ تاریخ ولادت او در سال ۱۲۶۹ هـ.ق نوشته شده است، ج ۷، ص ۳۶۷.</ref>
  
 +
==تحصیل و استادان==
 +
میرزا صادق آقا در اوان نوجوانى وارد مدرسه علوم دینى گردید و تحصیلات ابتدایى را که شامل آشنایى با ادبیات، [[قرآن]] و سطح  ابتدایى [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] بود فراگرفت تا این که در سال ۱۲۸۸ هـ.ق به [[حوزه علمیه|حوزه  علمیه]] [[نجف]] هجرت کرد و مدت اقامت او در نجف اشرف ۲۴ سال طول کشید. این مدت پربارترین دوره زندگى این عالم فرزانه بشمار مى رود. شخصیت علمى و معنوى میرزا صادق در این دوره از تاریخ زندگى‌اش شکل مى گیرد و به [[اجتهاد]] دست مى یابد.
  
'''منبع:''' ستارگان حرم، جلد 1
+
اساتیدى که آیت الله میرزا صادق تبریزى در دوره هاى مختلف تحصیل از آن‌ها بهره برده است عبارتند از:
  
'''نویسنده:''' سعيد عباس‌زاده
+
*شیخ حسین اردکانى (متوفى ۱۳۰۵ هـ.ق)؛
  
پناه محرومان
+
*[[محمد فاضل ایروانی|ملا محمدفاضل ایروانى]] (متوفى ۱۳۰۶ هـ.ق)؛
  
'''طلوع زندگى '''
+
*[[محمد فاضل شربیانی|محمدفاضل شربیانى]] (متوفى ۱۳۲۲ هـ.ق)؛
  
در سال 1274 هـ.ق<ref> علماى معاصرين، ملا على واعظ خيابانى، ص  153.</ref> در شهر تبريز در خانواده اى روحانى كودكى پا به عرصه وجود گذاشت و صادق نام گرفت. پدر وى ميرزا محمدآقا معروف به مجتهد كوچك خود صاحب كمال و عالمى فرزانه بود و در خطه آذربايجان نام‌آور و به علم و فضل شهرت داشت.<ref> [[اعيان الشيعه]]؛ تاريخ ولادت او در سال 1269 هـ.ق نوشته شده است، ج  7، ص  367.</ref>
+
*[[محمدحسن مامقانی|محمدحسن مامقانى]] (متوفى ۱۳۲۳ هـ.ق
  
صادق در دامن چنين خانواده اى سنين كودكيش سپرى شد و روز به روز رشد كرد. وى در اوان نوجوانى وارد مدرسه علوم دينى گرديد و تحصيلات ابتدايى را كه شامل آشنايى با ادبيات، [[قرآن]] و سطح  ابتدايى فقه و اصول بود فراگرفت و 18 بهار از عمرش در اين سامان سپرى شد. تا اين كه در سال 1288 هـ.ق به حوزه  علميه [[نجف]] هجرت كرد و مدت اقامت او در نجف اشرف 24 سال طول كشيد.<ref> نسبت شريف ايشان به حجت الاسلام ميرزا محمد فرزند عالم مجتهد مولا محمدعلى قراجه داغى صاحب شرح تبصره [[علامه حلى]] مى رسد. علماى معاصرين، ص  153.</ref>
+
*شیخ هادى تهرانى (متوفى ۱۳۲۳ هـ.ق)
  
و اين مدت پربارترين دوره زندگى اين عالم فرزانه بشمار مى رود. شخصيت علمى و معنوى آقا ميرزا صادق در اين دوره از تاريخ زندگى‌اش شكل مى گيرد و استعداد و روح تشنه او به دانش و معنويت به بار نشسته و سيراب مى گردد و به قله اجتهاد دست مى يابد. اساتيدى كه آيت الله ميرزا صادق تبريزى در دوره هاى مختلف تحصيل از آن‌ها بهره برده است عبارتند از آيات بزرگوار:
+
== تدریس و شاگردان ==
 +
هر چند آیت الله تبریزى در رأس امور دینى مردم و [[مرجعیت]]، عملا اوقاتش صرف تبلیغ و ترویج [[احکام]] دینى [[اسلام]] سپرى مى شد، لکن اشتغال به این گونه امور وى را از تدریس و تحقیق و تألیف بازنداشت و ایشان توانست در کنار این فعالیت همچنان به کار علمى خویش ادامه دهد. صاحب [[الذریعه الی تصانیف الشیعه|الذریعه]] مى نویسد: جمعى کثیر، از حوزه درس او فارغ التحصیل شده اند که در میان آنان برخى امروزه صاحب وجاهت و مکانت علمى هستند و اصولاً آقا میرزا صادق آقا خود را وقف سودرسانى تدریس و نشر [[احکام]] اسلامى کرده است.<ref> کیهان اندیشه، ش ۱۶، ص ۸۰ به نقل مبانى حقوق، موسى جوان، ج ۲، ص ۱۳۸.</ref>
  
* 1- شيخ حسين اردكانى (متوفى 1305 هـ.ق)؛
+
میرزا صادق آقا تبریزی در [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] حلقه درسی تشکیل داد و در درس او شاگردان بسیاری حاضر می شدند. از جمله شاگردان وی [[محمدعلی مدرس تبریزی]] (مؤلف [[ریحانة الادب (کتاب)|ریحانة الادب]]) و میرزا قاسم گَرگری بودند.
  
* 2- ملا محمدفاضل ايروانى (متوفى 1306 هـ.ق)؛
+
==آثار و تألیفات==
  
* 3- محمدفاضل شربيانى (متوفى 1322 هـ.ق)؛
+
کتب و آثارى ارزشمند از ایشان که بیشتر در زمینه [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] است به جای مانده، از جمله:
  
* 4- محمدحسن مامقانى (متوفى 1323 هـ.ق
+
# شرح «تبصرة المتعلّمین» اثر [[علامه حلى]]؛
 +
# رساله شرایط عوضین؛
 +
# رسالة فی الربا؛
 +
# حاشیه بر «وسیلة النجاة»؛
 +
# الفوائد فی المسائل المتفرقة الفقهیه، در مسائل مختلف فقهی؛
 +
# واجبات الاحکام؛ رساله عملیه ایشان؛
 +
# حاشیه بر «منهاج الرشاد»؛
 +
# المقالات الغریة، در مباحث الفاظ؛
 +
# رسالة فی المشتقات؛<ref> طبقات اعلام الشیعه، ج ۲، ص ۸۷۳.</ref>
 +
# دو رساله در مشروطیت (در مخالفت با [[مشروطیت]]
 +
# [[دیوان (شعر)|دیوان]] شعر.
  
* 5- شيخ هادى تهرانى (متوفى 1323 هـ.ق)
+
همچنین آیت الله مجتهد تبریزى در زمینه مسائل دیگر نیز آثارى داشته و نظرات بسیار عمیق و قابل توجهى نیز در مسائل حقوق و داد و ستد ارائه کرده است.<ref> اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج ۷، ص ۳۶۷.</ref>
  
'''منزلت علمى آقا ميرزا صادق '''
+
==فعالیتهای اجتماعى و سیاسى==
  
پس از فراقت از تحصيل هر چند آيت الله تبريزى در رأس امور دينى مردم و مرجعيت عملا اوقاتش صرف تبليغ و ترويج [[احكام]] دينى اسلام سپرى مى گشت لكن اشتغال به اين گونه امور وى را از تدريس و تحقيق و تأليف بازنگشت و ايشان توانست در كنار اين فعاليت همچنان به كار علمى خويش ادامه دهد. كتب و آثارى ارزشمند از ايشان در دسترس است از جمله:
+
آیت الله مجتهد تبریزى در عرصه هاى مختلف زندگى پیشتاز بود و عمر خویش را در خدمت به جامعه دینى سپرى ساخت و براى سامان دادن به وضع مردم در زمینه هاى مختلف قامت قیام بست. در شهر تبریز معروف است که مى گویند خانه آقا میرزا صادق به روى همه باز بود. پناهگاهى بود براى فقرا و نیازمندان و پایگاهى براى دردمندان و اندیشه‌وران که به [[دین|دین]] و مصالح مسلمین مى اندیشیدند همچنین دیوانى براى حل مشکلات مردم.  
  
'''<I>الف) آثار فقهى:</I>'''
+
در زندگى آیت الله تبریزى دو ویژگى بسیار برجسته وجود داشت، نخست این که ایشان بسیار سخت کوش و در اهداف دینى خویش استوار بود. دوم عشق و علاقه ایشان به مردم و به عبارتى وجهه مردمى ایشان بود. به نوشته محمد مجتهدى... حاج میرزا صادق آقا پس از رحلت حاجى میرزا حسن مجتهد، از حیث نفوذ و وجهه در درجه اول واقع شد. چنانچه در شب [[عید فطر|عید فطر]] مردم از نصف شب به مسجد او مى رفتند و براى خود جا مى گرفتند.<ref> رجال آذربایجان دوره مشروطیت، مهدى مجتهدى، ص ۱۰۳.</ref>
  
آثار آيت الله مجتهد تبريزى در زمينه فقه عبارت است از:
+
'''مبارزه و تبعید:'''
  
* 1- شرح تبصره [[علامه حلى]]؛
+
در جریان قلع و قمع [[حوزه علمیه|حوزه هاى علمیه]] و دستگیرى و کشاندن طلاب علوم دینى به پادگان‌ها و از طرفى جریان کشف [[حجاب]]، مراجع و عالمان بزرگ دینى به پاسدارى از ارزشهای اسلامى برخاسته و مبارزه اى گسترده با دولت را آغاز کردند. علمای [[قم]]، [[شیراز|شیراز]]، [[مشهد]] و [[اصفهان]] و [[تهران]] و [[تبریز]] هر کدام با اجراى راهپیمایى ها و تجمعات، مردم را از هجوم گسترده دشمن آگاه ساخته و دین ستیزى رضاخان را محکوم کردند.
  
* 2- رساله شرايط عوضين؛
+
در این وقایع آیت الله میرزا صادق آقا در تبریز به عنوان مجاهد پیشرو در مبارزه با دین ستیزى رضاخان، مردم آذربایجان را رهبرى کرد. وى پس از شنیدن وقاع دردناک هجوم به مدارس علمى در [[حوزه علمیه قم]] و دستگیرى طلاب و با علنى شدن تبلیغات ضد اسلامى رضاخان در تبریز، دولت رضاخانى را به باد انتقاد گرفت و از رفتار و عوامل حکومت، اظهار انزجار و اعلام خطر نمود و این بود که رضاخان دستور داد آیت الله میرزا صادق آقا را گرفته و به تبعیدگاه روانه ساختند.
  
* 3- رساله در [[ربا]]؛
+
در داستان مبارزات و تبعید ایشان آمده است: او کسى بود که بر بالاى منبر رفته و آنچه که پهلوى با علماء و دین انجام می‌داد براى مردم مطرح مى کرد، ولذا عوامل پلیس او را دستگیر و نخست در همدان و سپس به [[قم]] تبعید نمودند... .<ref> معارف الرجال، محمد حرزالدین، ج ۲، ص ۳۷۴.</ref>
  
* 4- حاشيه بر وسيلة النجاة؛
+
در کتاب «علماء معاصرین» این گونه آمده است که وى بنا به موجبى به بلد سنندج مقر حکومت کردستان مسافرت فرمود!...<ref> علماى معاصرین، ملا على واعظ خیابانى، ص ۱۵۴.</ref> و اهالى آنجا با این که از جماعات [[اهل سنت]] شافعیه هستند به زیارت او آمدند و تکریم و تجلیل به جاى آوردند و علماى ایشان هر روز مى آمدند و به قدوم وى در بلدشان افتخار مى نمودند.<ref> همان.</ref>
  
* 5- رساله موسوم به فوايد در مسائل متفرقه فقه؛
+
[[امام خمینى]] نیز در خصوص وجود اختناق آن زمان و منکرهاى رضاخانى اشاره مى کند و در ارتباط با تبعید مجتهد مجاهد تبریز مى گوید: ... با دست رضاخان شروع کردند به کوبیدن روحانیون. عمامه ها را برداشتند و مدرسه ها را جلویش را گرفتند، لباس‌ها را تغییر دادند با آن شدتى که انسان شرم مى کند که چه کردند با این طائفه و این هم به اسم این که مى خواهیم اصلاح بکنیم، با اسم این که همه ایران یک‌رنگ باشند ملت ما کذا باشد و با این حرف‌هاى ناروا این قدرت را هم مى خواستند بشکنند و شکستند در آن وقت و سخت هم شکستند و چند قیامى که در ایران از جانب روحانیون شد که یکى از آن‌ها از اصفهان بود... این را هم با حیله و قدرت شکستند چنانچه قیام آذربایجان و علماى آذربایجان و قیام [[خراسان]] این‌ها را هم با قدرت شکستند... و علماى تبریز را دو نفر شخصى که در رأس بود در آنجا گرفتند و بردند گمانم این است که در سقز آنجا مدتى تبعید بودند و بعد هم که اجازه رفتن را دادند و مرحوم حاج میرزا صادق آقا که شخص اول آن وقت روحانیت تبریز بود آمد و در قم ماند و در همین جا هم ماندگار شد و دیگر نرفت. آنجا مى رفت هم کارى نمى توانست بکند.<ref>صحیفه نور، ج ۸، ص ۲۸؛ البته در جلدهاى دیگر صحیفه این جمله امام مکرر آمده است، ج ۱، ص ۲۶۱؛ ج ۲، ص ۲۳۸ و ج ۶، ص ۲۴۵.</ref>
  
* 6- واجبات [[احكام]].
+
==از نگاه عالمان==
  
'''<I>ب) آثار در اصول فقه:</I>'''
+
* [[علامه امینى]] درباره آیت الله مجتهد تبریزى اینگونه می نویسد: او یکى از چهره هاى درخشان [[تشیع]] و از جمله دانشمندان متشخص [[امامیه|امامیه]] است که در آذربایجان به [[مرجعیت|مرجعیت]] تقلید رسید و سال‌ها صاحب ریاست و زعامت دینى گردید. زعیمى که در اداره امور حسن تدبیر و در قضاء و داورى دادگرى و در اظهارنظر ثبات و پایدارى و استوارى نشان مى داد و در اصلاح جامعه برنامه‌هایى پیشرفته ارائه مى نمود. او همواره با هوشیارى و دوراندیشى و تحمل مشقات و مرارت‌ها مردم را رهبرى مى کرد و در مبارزه با [[کفر]] و الحاد از سختى ها و تلخى ها نمى هراسید و پیوسته با پند و اندرز و سخنان گیرا و نافذش باز مسئولیت را به دوش مى کشید.<ref> شهداء الفضیلة، علامه امینى، ص ۳۹۲؛ شهیدان راه فضیلت (ترجمه این کتاب، ص ۵۵۳).</ref>
 +
* همچنین در احسن الودیعه آمده است: آقا میرزا صادق یکى از علماى بزرگ [[ایران|ایران]] و از جمله مراجع تقلید [[شیعه]] امامیه در عصر حاضر است که صاحب ریاست عامه و مرجعیت تام است و حکومت ایران به دنبال انقلابى که در شهر [[تبریز]] رخ داد، وى را به برخى بلاد تبعید نمود.<ref>کیهان اندیشه، ش ۱۶، به نقل از احسن الودیعه، ص ۲۶۲، سید مهدى کاظمى اصفهانى.</ref>
 +
* [[سید محسن امین]] نیز از او به بزرگى یاد کرده، مى نویسد: او [[فقیه|فقیهى]] بود مجتهد، مرجع تقلیدى محبوب، انسانى زیباروى و نیکو معاشرت بود، واعظ و سخنورى داراى [[شرح صدر|سعه صدر]] و قریحه [[شعر]] بوده است... .<ref> کیهان اندیشه، ش ۱۶، به نقل از اعیان الشیعه، ج ۷، ص ۳۶۷.</ref>
 +
* همچنین [[آقا بزرگ تهرانى]] مى نویسد: او وجود خویش را وقف تدریس، نشر [[احکام]] و سودرسانى و رفع نیاز نیازمندان و مبارزه با [[بدعت]] ها، بى‌دینى ها و پاسدارى از مقدسات دین و جهان اسلام کرد و در این راه با سختى ها و مرارت‌هاى زیادى روبرو گردید و تحمل کرد که کوه تحمل آن را نداشت.
 +
* ملا على واعظ خیابانى نیز که محضر این بزرگوار را درک کرده است مى نویسد: چنان صاحب حزم (هوشیار) بود که کسى نمى توانست در امرى به ایشان دخالت و غلبه بنماید و نطق نمى کرد مگر به چیزى که نفع ببخشد براى مردم در دین و دنیاى ایشان... .<ref> علماى معاصرین، ص ۱۵۴.</ref>
  
دست آورد اصولى ايشان نيز عبارت است از:
+
==وفات==
  
* 1- رسالة الغرية در مباحث الفاظ؛
+
مرحوم آیت الله میرزا صادق آقا تبریزى، سرانجام در ۶ [[ذى القعده]] سال ۱۳۵۱ قمرى (۱۳۳۱ ش) دار فانی را وداع گفت و پیکر مطهرش در جوار حرم [[حضرت فاطمه معصومه علیها السلام|فاطمه معصومه]] سلام الله علیها به خاک سپرده شد. به نوشته صاحب «علماء معاصرین»، آیت الله [[شیخ عبد الکریم حائری یزدی|حائرى یزدى]] در [[قم]] و سایر بزرگان در شهرهاى دیگر نیز براى او مجلس ختم برگزار کردند.<ref> علماى معاصرین، ملا على واعظ خیابانى، ص ۱۵۶.</ref>
  
* 2- مباحث مشتقات.<ref> طبقات اعلام الشيعه، ج  2، ص  873.</ref>
+
==پانویس==
 
 
همچنين آيت الله مجتهد تبريزى در زمينه مسائل ديگر نيز آثارى داشته و نظرات بسيار عميق و قابل توجهى نيز در مسائل حقوق و داد و ستد ارائه كرده است در كتاب مبانى حقوق آمده است؛ آيت الله مرحوم ميرزا صادق آقا تبريزى از دانشمندان معاصر اسلامى در ايران است.<ref> اعيان الشيعه، سيد محسن امين، ج  7، ص  367.</ref>
 
 
 
همچنين صاحب الذريعه مى نويسد: جمعى كثير، از حوزه درس او فارغ التحصيل شده اند كه در ميان آنان برخى امروزه صاحب وجاهت و مكانت علمى هستند و اصولاً آقا ميرزا صادق آقا خود را وقف سودرسانى تدريس و نشر [[احكام]] اسلامى كرده است.<ref> كيهان انديشه، ش  16، ص  80 به نقل مبانى حقوق، موسى جوان، ج  2، ص  138.</ref>
 
 
 
'''مكتب معنوى و اخلاقى '''
 
 
 
چنانچه زندگى علمى و دانش و فضل آيت الله مجتهد تبريزى در اين فرصت نمى گنجد. پرداختن به ويژگى هاى روحى و اخلاقى وى نيز فرصت بيشترى مى طلبد و ابعاد گوناگون زندگى ايشان را نيز نمى توان در اين مختصر بيان كرد. رفتار و كردار اين مرد بزرگ در طول زندگى خويش به ويژه در دوران مرجعيت و زعامت در آذربايجان و نفس قدسى وى در تبليغ و ترويج [[احكام]] اسلام بسيار مؤثر بود و ايشان در ايجاد جامعه دينى و مذهبى در آن خطه نقش بسيار عمده داشت. با وجود سپرى شدن بيشتر نيم قرن از رحلت ايشان هنوز هم ياد آيت الله ميرزا صادق تبريزى در بين مردم خطه آذربايجان زنده است و از زندگى اين عالم وارسته كه زندگى زاهدانه و سلوك عارفانه داشته با احترام و عظمت ياد مى شود.
 
 
 
تبليغ و ترويج احكام اسلامى و همچنين رهبرى مردم در آن روزگار آشفته بازار فرقه‌گرايى و تفرقه‌افكنى خود صحيفه بلندى از بزرگى و عظمت روحى يك انسان وارسته چون حضرت ايشان است كه بايد خود جداگانه به عنوان الگوى حيات براى همه انسان‌هاى پيشرو در هدايت و رستگارى جوامع بشرى نگاشته و ارائه گردد.
 
 
 
يكى از ويژگى ها اين انسان وارسته و عالم فرزانه اين است كه وى در عين اين كه آيه هاى عرفان و زهد را به تفسير مى نشيند به جامعه اى نيز مى انديشد كه زمينه اى تكاملى و رشد و تعالى را براى بشر فراهم مى آورد. يعنى مبناى پيوند دين و سياسست از نظر آيت الله ميرزا صادق آقا تبريزى كه به جهت همين هدف والاى خويش، نيز تن به مرارت و سختى مى دهد؛ اين است كه معرفت و سلوك را خدا و عمل به [[احكام]] الهى در سايه حاكميت نظام عدل و انصاف است كه تحقق و شكوفايى پيدا مى كند و نتيجه‌بخش مى گردد والا در غير اين صورت به دين بيش از حد شعار، ميدان فعاليت داده نخواهد شد و به مرور همه عرصه ها بر روى آن تنگ تر خواهد شد.
 
 
 
در اين نوشتار به جاست ما سخن كوتاه كنيم و ابعاد شخصيتى وى را در زمينه هاى گوناگون در نوشته هاى بزرگانى چون [[علامه امينى]] بخوانيم كه مى نويسد: او يكى از چهره هاى درخشان تشيع و از جمله دانشمندان متشخص اماميه است كه در آذربايجان به مرجعيت تقليد رسيد و سال‌ها صاحب رياست و زعامت دينى گرديد. زعيمى كه در اداره امور حسن تدبير و در قضاء و داورى دادگرى و در اظهارنظر ثبات و پايدارى و استوارى نشان مى داد و در اصلاح جامعه برنامه‌هايى پيشرفته ارائه مى نمود. او همواره با هوشيارى و دورانديشى و تحمل مشتقات و مرارت‌ها مردم را رهبرى مى كرد و در مبارزه با كفر و الحاد از سختى ها و تلخى ها نمى هراسيد و پيوسته با پند و اندرز و سخنان گيرا و نافذش باز مسئوليت را به دوش مى كشيد.<ref> شهداء الفضيلت، علامه امينى، ص  392؛ شهيدان راه فضيلت (ترجمه اين كتاب، ص  553).</ref>
 
 
 
همچنين در احسن الوديعه آمده است: آقا ميرزا صادق يكى از علماى بزرگ ايران و از جمله مراجع تقليد [[شيعه]] اماميه در عصر حاضر است كه صاحب رياست عامه و مرجعيت تام است و حكومت ايران به دنبال انقلابى كه در شهر تبريز رخ داد وى را به برخى بلاد تبعيد نمود.
 
 
 
سيد حسن امين نيز از او به بزرگى ياد كرده، مى نويسد: او فقيهى بود مجتهد، مرجع تقليدى محبوب، انسانى زيباروى و نيكو معاشرت بود، واعظ و سخنورى داراى صعه صدر و قريحه شعر بوده است...<ref> كيهان انديشه، ش  16، به نقل از اعيان الشيعه، ج  7، ص  367.</ref>
 
 
 
'''مكتب اخلاقى و تربيتى '''
 
 
 
آيت الله مجتهد تبريزى در عرصه هاى مختلف زندگى پيشتاز بود و عمر خويش را در خدمت به جامعه دينى سپرى ساخت. او همان گونه به سرنوشت جامعه مى انديشيد، دغدغه رشد و تعالى امت اسلامى را داشت و همچنين سخت نگران اوضاع اسفبار اقتصادى و فقر و بدختى مردم زمان خويش بود. او يكه و تنها براى سامان دادن به وضع مردم در زمينه هاى مختلف قامت قيام بست. در شهر تبريز معروف است كه مى گويند خانه آقا ميرزا صادق به روى همه باز بود. پناهگاهى بود براى فقرا و نيازمندان و پايگاهى براى دردمندان و انديشه‌وران كه به دين و مصالح مسلمين مى انديشيدند همچنين ديوانى براى حل مشكلات مردم.
 
 
 
در زندگى آيت الله تبريزى دو ويژگى بسيار برجسته وجود داشت، نخست اين كه ايشان بسيار سخت كوش و در اهداف دينى خويش استوار بودند. دوم عشق و علاقه ايشان به مردم و به عباراتى وجهه مردمى ايشان بود. به نوشته محمد مجتهدى... حاج ميرزا صادق آقا پس از رحلت حاجى ميرزا حسن مجتهد، از حيث نفوذ و وجه در درجه اول واقع شد. چنانچه در شب عيد فطر مردم از نصف شب به مسجد او مى رفتند و براى خود جا مى گرفتند و بعضى مردم جاى خود را به قيمت گران به اعيان و اشراف مى فروختند.<ref> رجال آذربايجان دوره مشروطيت، مهدى مجتهدى، ص  103.</ref>
 
 
 
ملا على خيابانى نيز كه محضر اين بزرگوار را درك كرده است مى نويسد: چنان صاحب حزم (هوشيار) بود كه كسى نمى توانست در امرى به ايشان دخالت و غلبه بنمايد و نطق نمى كرد مگر به چيزى كه نفع ببخشد براى مردم در دين و دنياى ايشان...<ref> علماى معاصرين، ص  154.</ref>
 
 
 
همچنين [[آقا بزرگ تهرانى]] مى نويسد: او وجود خويش را وقف تدريس، نشر [[احكام]] و سودرسانى و رفع نياز نيازمندان و مبارزه با بدعت ها، بى‌دينى ها و پاسدارى از مقدسات دين و جهان اسلام كرد. و در اين راه با سختى ها و مرارت‌هاى زيادى روبرو گرديد و تحمل كرد كه كوه تحمل آن را نداشت.
 
 
 
'''حوادث عصر مجتهد تبريزى '''
 
 
 
در زمان مرجعيت مجتهد تبريزى دين اسلام به طور كلى مشكلات بسيارى داشت از يك سو توطئه همه جانبه دشمنان اسلام هر روز گسترده تر مى گرديد و پيكره جهان اسلام را تجزيه و پاره پاره مى كرد و از سوى ديگر تهاجم گسترده فرهنگى دشمن بر عليه دين بود كه با همه توان تلاش در نابودى ارزش‌هاى دينى و اسلامى در جوامع اسلامى به خصوص در جامعه دينى ايران داشت.
 
 
 
عالمان دينى روز را شب و شب را صبح مى كردند در حالى كه درگير فرقه ها و گروهك هاى دينى بودند كه قارچ‌گونه از گوشه و كنار اين كشور سر بلند كرده و دامن دين را لكه‌دار مى ساختند. يك روز وهابيت بود كه از دين تفسير غلط به جامعه عرضه مى كرد و موجب روي‌گرداندن قشر روشنفكر از دين مى گرديد، يك روز بهائى‌گرى قد علم مى كرد و جوانان اين مرز و بوم را به دام فساد مى كشاند و يك روز غرب‌گرايى و غرب‌ستايى با هزاران حيله و نيرنگ به بى‌هويتى اين مردم مى انديشيد و اين مسائل براى عالم دينى چون آيت الله مجتهد تبريزى سخت و طاقت‌فرسا بود.
 
 
 
'''حوادث سياسى '''
 
 
 
در اوايل قرن سيزدهم هجرى قمرى ايران حوادث و وقايع تلخ و شيرين زيادى به خود ديده است. جريان مشروطيت كه در نيمه اول اين قرن در ايران مطرح گرديده و به ظاهر نيز به پيروزى رسيد عامل جزيانات بسيار زيادى گرديد. از همان دوره پيروزى مشروطيت به خلع فرزندان قاجار از حكومت انجاميد و زمينه براى به قدرت رسيدن عوامل بى ريشه تر و نوكران گوش به فرمان استعمارگران در ايران فراهم شد.
 
 
 
جريانات مهمى در اين سرزمين شكل گرفت. با شهادت شيخ فضل الله نورى به اتهام مخالفت با مشروطه آن هم با ده‌ها حيله و نيرنگ آسيب زيادى متوجه حوزه‌هاى علميه و مراجع تقليد گرديد. دشمنان دين از يك سو تلاش كردند فرمان شهادت آيت الله شيخ نورى را به علماء پيشرو مشروطه نسبت داده و موجب تفرقه در بين آيات و بزرگان مراجع گردند و از سوى ديگر قصه جدايى دين از سياست را فراهم آوردند. رضاخان در سال 1299 هجرى شمسى (مطابق 1339 قمرى) با راهنمايى و فراهم ساختن زمينه توسط عوامل بيگانه به خصوص بريتانيا دست به كودتا زد و بسيارى از عناصر روشنفكر دينى را دستگير و سر به نيست كرد و بزودى يعنى در سال 1304 هجرى شمسى با قانونى خواندن خود به عنوان شاه ايران دست به اجراى برنامه استعمار زد.
 
 
 
وى كه به فرمان اجانب، مأمور زمينه‌سازى براى ورود فرهنگ بيگانه به كشور بود از دين و حوزه هاى علميه آغاز كرد. كشاندن طلاب علوم دينى از مدارس علمى به سربازخانه ها و دستبرد به فرهنگ ديرينه اين ملت و تبديل لباس‌هاى سنتى ايران به لباس‌هاى مد روز غرب و به مرور زمان ظهور بانوان با كلاه و برهنه در خيابان‌ها و جمع‌آورى چادر و حجاب‌هاى زنان نيز در راستاى همين اهداف شوم قرار مى گرفت.
 
 
 
'''داستان تبعيد'''
 
 
 
در جريان قلع و قمع حوزه هاى علميه و دستگيرى و كشاندن طلاب علوم دينى به پادگان‌ها و از طرفى جريان كشف حجاب كه عملاً با حضور خانواده رضاخان در مجامع عمومى بدون حجاب از سال 1307 آغاز گرديد و بالاخره چند سال طول نكشيد كه به طور رسمى در همه ايران اجرا گرديد. مراجع و عالمان بزرگ دينى به پاسدارى از اين ارزش اسلامى برخاسته و مبارزه اى گسترده با دولت را آغاز كردند. علماء قم، علماى شيراز، علماى [[مشهد]] و اصفهان و علماى تهران و تبريز هر كدام با اجراى راهپيمايى ها و تجمعات مردم را از هجوم گسترده دشمن آگاه ساخته و دين ستيزى رضاخان را محكوم كردند.
 
 
 
در اين وقايع آيت الله ميرزا صادق آقا در تبريز به عنوان مجاهد پيشرو در مبارزه با دين ستيزى رضاخان مردم آذربايجان را رهبرى كرد. وى پس از شنيدن وقاع دردناك هجوم به مدارس علمى در حوزه علميه [[قم]] و دستگيرى طلاب و با علنى شدن تبليغات ضد اسلامى رضاخان در تبريز دولت رضاخانى را به باد انتقاد گرفت و از رفتار و عوامل حكومت، اظهار انزجار و اعلام خطر نمود و اين بود كه رضاخان دستور داد آيت الله ميرزا صادق آقا را گرفته و به تبعيدگاه روانه ساختند.(39)
 
 
 
داستان تبعيد وى در خصوص مبارزات و تبعيد ايشان اشاره كرده مى نويسد: او كسى بود كه بر بالاى منبر رفته و آنچه كه پهلوى با علماء و دين انجام مي‌داد. براى مردم مطرح مى كرد ولذا عوامل پليس او را دستگير و نخست در همدان و سپس به قم تبعيد نمود...<ref> معارف الرجال، محمد حرزالدين، ج  2، ص  374.</ref>
 
 
 
در برخى منابع چون كتاب علماء معاصرين اين گونه آمده است كه وى بنا به موجبى به بلدى سنندج مقر حكومت كردستان مسافرت فرمود!!...<ref> علماى معاصرين، ملا على واعظ خيابانى، ص  154.</ref> و سپس اضافه مى كند كه اهالى آنجا با اين كه از جماعات عامه و اهل سنت شافعيه هستند به [[زيارت]] او آمدند و تكريم و تجليل به جاى آوردند و علماى ايشان هر روز مى آمدند و به قدوم وى در بلدشان افتخار مى نمودند حتى شيخ اجل شيخ شكرالله امام جمعه سنندج گفت:  اگر ذبح ولد شرعى بود من يكى از اولادم را ذبح مى كردم.<ref> همان.</ref>
 
 
 
[[امام خمينى]] نيز در خصوص وجود اختناق آن زمان و منكرهاى رضاخانى اشاره مى كند و در ارتباط با تبعيد مجتهد مجاهد تبريز مى گويد: ...با دست رضاخان شروع كردند به كوبيدن روحانيون. عمامه ها را برداشتند و مدرسه ها را جلويش را گرفتند، لباس‌ها را تغيير دادند با آن شدتى كه انسان شرم مى كند كه چه كردند با اين طائفه و اين هم به اسم اين كه مى خواهيم اصلاح بكنيم با اسم اين كه همه ايران يك‌رنگ باشند ملت ما كذا باشد و با اين حرف‌هاى ناروا اين قدرت را هم مى خواستند بشكنند و شكستند در آن وقت و سخت هم شكستند و چند قيامى كه در ايران از جانب روحانيون شد كه يكى از آن‌ها از اصفهان بود... اين را هم با حيله و قدرت شكستند چنانچه قيام آذربايجان و علماى آذربايجان و قيام خراسان اين‌ها را هم با قدرت شكستند... و علماى تبريز را دو نفر شخصى كه در رأس بود در آنجا گرفتند و بردند گمانم اين است كه در سقز آنجا مدتى تبعيد بودند و بعد هم كه اجازه رفتن را دادند و مرحوم حاج ميرزا صادق آقا كه شخص اول آن وقت روحانيت تبريز بود آمد و در [[قم]] ماند و در همين جا هم ماندگار شد و ديگر نرفت. آنجا مى رفت هم كارى نمى توانست بكند.
 
 
 
'''غروب در غربت '''
 
 
 
آيت الله مجتهد تبريزى اين مرد بزرگ كه از جريان مشروطه تا عصر ديكتاتورى رضاخان كه زندگى اش به ناآرامى و تلاش در راه آگاهى و دميدن روح مقاومت مردم در مقابل تهاجم دشمنان عرصه هاى مختلف سپرى گرديد. بالاخره در ششم [[ذى القعده]] سال 1315 هجرى قمرى مطابق 1331 هجرى شمسى چراغ عمرش خاموش گرديد و جامعه اسلامى را در غم و اندوه فرو برد. نماز بر وى را آيت الله شيخ ابوالقاسم كبير خواند و انبوه جمعيت كه دلداده راه و مرام ايشان بودند وى را تشييع نموده و در جوار حرم فاطمه معصومه سلام الله علیها به خاك سپردند. به نوشته صاحب علماء معاصرين مراسم تشييع در روز جمعه انجام گرفت و مردم زيادى در آن حضور يافتند و آيت الله حائرى يزدى در [[قم]] و ساير بزرگان در شهرهاى ديگر نيز براى او مجلس ختم برگزار كردند وى همچنين به ازدحام جمعيت و خوف حكومت از اين ازدحام كه منتهى به تعطيلى برخى مجالس شده است. اشاره مى كنند.<ref> علماى معاصرين، ملا على واعظ خيابانى، ص  156.</ref>
 
 
 
==پانویس ==
 
 
<references />
 
<references />
(4). علماى معاصرين، ملا على واعظ خيابانى، ص  153؛ صاحب كتاب طبقات [[اعلام الشيعه]]، تاريخ هجرت به [[نجف]] را سال 1291 نوشته است، ج  8، ص  873.
+
==منابع==
 
 
 
 
(9). كيهان انديشه، ش  16، به نقل از احسن الوديعه، ص  262، سيد مهدى كاظمى اصفهانى.
 
 
 
 
 
(13). طبقات اعلام الشيعه، [[آقا بزرگ تهرانى]]، ج  2، ص  874.
 
  
 +
*سعید عباس‌زاده، "میرزا صادق آقا تبریزى"، [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، جلد ۱.
  
(17). صحيفه نور، ج  8، ص  28؛ البته در جلدهاى ديگر صحيفه اين جمله امام مكرر آمده است، ج  1، ص  261؛ ج  2، ص  238 و ج  6، ص  245.
 
 
[[رده: علمای قرن سیزدهم]]
 
[[رده: علمای قرن سیزدهم]]
 +
[[رده:مجتهدین]]
 +
[[رده:مبارزان علیه پهلوی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۲۵

میرزا صادق آقا مجتهد تبریزی (۱۳۵۱-۱۲۷۴ ق)، فقیه مبارز و مجتهد شیعه در قرن ۱۴ هجری و از شاگردان فاضل ایروانى بود. او عمر خویش را در خدمت به جامعه دینى سپرى ساخت و سالها به عنوان مجاهد پیشرو در مبارزه با دین ستیزى رضاخان، مردم آذربایجان را رهبرى کرد.

۲۰۰px
نام کامل میرزا صادق آقا تبریزی
زادروز ۱۲۷۴ قمری
زادگاه تبریز
وفات ۱۳۵۱ قمری
مدفن قم، حرم حضرت معصومه

Line.png

اساتید

محمد فاضل ایروانی، محمد فاضل شربیانی، محمدحسن مامقانى،...

شاگردان

محمدعلی مدرس تبریزی، میرزا قاسم گَرگری،...

آثار

شرح تبصرة المتعلّمین، رسالة فی الربا، حاشیه بر وسیلة النجاة، المقالات الغریة،...


ولادت

میرزا صادق تبریزی در سال ۱۲۷۴ هـ.ق[۱] در شهر تبریز در خانواده اى روحانى به دنیا آمد. پدر وى میرزا محمدآقا بن محمدعلی قره داغی معروف به مجتهد کوچک، خود صاحب کمال و عالمى فرزانه بود و در خطه آذربایجان نام‌آور و به علم و فضل شهرت داشت.[۲]

تحصیل و استادان

میرزا صادق آقا در اوان نوجوانى وارد مدرسه علوم دینى گردید و تحصیلات ابتدایى را که شامل آشنایى با ادبیات، قرآن و سطح ابتدایى فقه و اصول بود فراگرفت تا این که در سال ۱۲۸۸ هـ.ق به حوزه علمیه نجف هجرت کرد و مدت اقامت او در نجف اشرف ۲۴ سال طول کشید. این مدت پربارترین دوره زندگى این عالم فرزانه بشمار مى رود. شخصیت علمى و معنوى میرزا صادق در این دوره از تاریخ زندگى‌اش شکل مى گیرد و به اجتهاد دست مى یابد.

اساتیدى که آیت الله میرزا صادق تبریزى در دوره هاى مختلف تحصیل از آن‌ها بهره برده است عبارتند از:

  • شیخ حسین اردکانى (متوفى ۱۳۰۵ هـ.ق)؛
  • شیخ هادى تهرانى (متوفى ۱۳۲۳ هـ.ق)

تدریس و شاگردان

هر چند آیت الله تبریزى در رأس امور دینى مردم و مرجعیت، عملا اوقاتش صرف تبلیغ و ترویج احکام دینى اسلام سپرى مى شد، لکن اشتغال به این گونه امور وى را از تدریس و تحقیق و تألیف بازنداشت و ایشان توانست در کنار این فعالیت همچنان به کار علمى خویش ادامه دهد. صاحب الذریعه مى نویسد: جمعى کثیر، از حوزه درس او فارغ التحصیل شده اند که در میان آنان برخى امروزه صاحب وجاهت و مکانت علمى هستند و اصولاً آقا میرزا صادق آقا خود را وقف سودرسانى تدریس و نشر احکام اسلامى کرده است.[۳]

میرزا صادق آقا تبریزی در فقه و اصول حلقه درسی تشکیل داد و در درس او شاگردان بسیاری حاضر می شدند. از جمله شاگردان وی محمدعلی مدرس تبریزی (مؤلف ریحانة الادب) و میرزا قاسم گَرگری بودند.

آثار و تألیفات

کتب و آثارى ارزشمند از ایشان که بیشتر در زمینه فقه و اصول است به جای مانده، از جمله:

  1. شرح «تبصرة المتعلّمین» اثر علامه حلى؛
  2. رساله شرایط عوضین؛
  3. رسالة فی الربا؛
  4. حاشیه بر «وسیلة النجاة»؛
  5. الفوائد فی المسائل المتفرقة الفقهیه، در مسائل مختلف فقهی؛
  6. واجبات الاحکام؛ رساله عملیه ایشان؛
  7. حاشیه بر «منهاج الرشاد»؛
  8. المقالات الغریة، در مباحث الفاظ؛
  9. رسالة فی المشتقات؛[۴]
  10. دو رساله در مشروطیت (در مخالفت با مشروطیت
  11. دیوان شعر.

همچنین آیت الله مجتهد تبریزى در زمینه مسائل دیگر نیز آثارى داشته و نظرات بسیار عمیق و قابل توجهى نیز در مسائل حقوق و داد و ستد ارائه کرده است.[۵]

فعالیتهای اجتماعى و سیاسى

آیت الله مجتهد تبریزى در عرصه هاى مختلف زندگى پیشتاز بود و عمر خویش را در خدمت به جامعه دینى سپرى ساخت و براى سامان دادن به وضع مردم در زمینه هاى مختلف قامت قیام بست. در شهر تبریز معروف است که مى گویند خانه آقا میرزا صادق به روى همه باز بود. پناهگاهى بود براى فقرا و نیازمندان و پایگاهى براى دردمندان و اندیشه‌وران که به دین و مصالح مسلمین مى اندیشیدند همچنین دیوانى براى حل مشکلات مردم.

در زندگى آیت الله تبریزى دو ویژگى بسیار برجسته وجود داشت، نخست این که ایشان بسیار سخت کوش و در اهداف دینى خویش استوار بود. دوم عشق و علاقه ایشان به مردم و به عبارتى وجهه مردمى ایشان بود. به نوشته محمد مجتهدى... حاج میرزا صادق آقا پس از رحلت حاجى میرزا حسن مجتهد، از حیث نفوذ و وجهه در درجه اول واقع شد. چنانچه در شب عید فطر مردم از نصف شب به مسجد او مى رفتند و براى خود جا مى گرفتند.[۶]

مبارزه و تبعید:

در جریان قلع و قمع حوزه هاى علمیه و دستگیرى و کشاندن طلاب علوم دینى به پادگان‌ها و از طرفى جریان کشف حجاب، مراجع و عالمان بزرگ دینى به پاسدارى از ارزشهای اسلامى برخاسته و مبارزه اى گسترده با دولت را آغاز کردند. علمای قم، شیراز، مشهد و اصفهان و تهران و تبریز هر کدام با اجراى راهپیمایى ها و تجمعات، مردم را از هجوم گسترده دشمن آگاه ساخته و دین ستیزى رضاخان را محکوم کردند.

در این وقایع آیت الله میرزا صادق آقا در تبریز به عنوان مجاهد پیشرو در مبارزه با دین ستیزى رضاخان، مردم آذربایجان را رهبرى کرد. وى پس از شنیدن وقاع دردناک هجوم به مدارس علمى در حوزه علمیه قم و دستگیرى طلاب و با علنى شدن تبلیغات ضد اسلامى رضاخان در تبریز، دولت رضاخانى را به باد انتقاد گرفت و از رفتار و عوامل حکومت، اظهار انزجار و اعلام خطر نمود و این بود که رضاخان دستور داد آیت الله میرزا صادق آقا را گرفته و به تبعیدگاه روانه ساختند.

در داستان مبارزات و تبعید ایشان آمده است: او کسى بود که بر بالاى منبر رفته و آنچه که پهلوى با علماء و دین انجام می‌داد براى مردم مطرح مى کرد، ولذا عوامل پلیس او را دستگیر و نخست در همدان و سپس به قم تبعید نمودند... .[۷]

در کتاب «علماء معاصرین» این گونه آمده است که وى بنا به موجبى به بلد سنندج مقر حکومت کردستان مسافرت فرمود!...[۸] و اهالى آنجا با این که از جماعات اهل سنت شافعیه هستند به زیارت او آمدند و تکریم و تجلیل به جاى آوردند و علماى ایشان هر روز مى آمدند و به قدوم وى در بلدشان افتخار مى نمودند.[۹]

امام خمینى نیز در خصوص وجود اختناق آن زمان و منکرهاى رضاخانى اشاره مى کند و در ارتباط با تبعید مجتهد مجاهد تبریز مى گوید: ... با دست رضاخان شروع کردند به کوبیدن روحانیون. عمامه ها را برداشتند و مدرسه ها را جلویش را گرفتند، لباس‌ها را تغییر دادند با آن شدتى که انسان شرم مى کند که چه کردند با این طائفه و این هم به اسم این که مى خواهیم اصلاح بکنیم، با اسم این که همه ایران یک‌رنگ باشند ملت ما کذا باشد و با این حرف‌هاى ناروا این قدرت را هم مى خواستند بشکنند و شکستند در آن وقت و سخت هم شکستند و چند قیامى که در ایران از جانب روحانیون شد که یکى از آن‌ها از اصفهان بود... این را هم با حیله و قدرت شکستند چنانچه قیام آذربایجان و علماى آذربایجان و قیام خراسان این‌ها را هم با قدرت شکستند... و علماى تبریز را دو نفر شخصى که در رأس بود در آنجا گرفتند و بردند گمانم این است که در سقز آنجا مدتى تبعید بودند و بعد هم که اجازه رفتن را دادند و مرحوم حاج میرزا صادق آقا که شخص اول آن وقت روحانیت تبریز بود آمد و در قم ماند و در همین جا هم ماندگار شد و دیگر نرفت. آنجا مى رفت هم کارى نمى توانست بکند.[۱۰]

از نگاه عالمان

  • علامه امینى درباره آیت الله مجتهد تبریزى اینگونه می نویسد: او یکى از چهره هاى درخشان تشیع و از جمله دانشمندان متشخص امامیه است که در آذربایجان به مرجعیت تقلید رسید و سال‌ها صاحب ریاست و زعامت دینى گردید. زعیمى که در اداره امور حسن تدبیر و در قضاء و داورى دادگرى و در اظهارنظر ثبات و پایدارى و استوارى نشان مى داد و در اصلاح جامعه برنامه‌هایى پیشرفته ارائه مى نمود. او همواره با هوشیارى و دوراندیشى و تحمل مشقات و مرارت‌ها مردم را رهبرى مى کرد و در مبارزه با کفر و الحاد از سختى ها و تلخى ها نمى هراسید و پیوسته با پند و اندرز و سخنان گیرا و نافذش باز مسئولیت را به دوش مى کشید.[۱۱]
  • همچنین در احسن الودیعه آمده است: آقا میرزا صادق یکى از علماى بزرگ ایران و از جمله مراجع تقلید شیعه امامیه در عصر حاضر است که صاحب ریاست عامه و مرجعیت تام است و حکومت ایران به دنبال انقلابى که در شهر تبریز رخ داد، وى را به برخى بلاد تبعید نمود.[۱۲]
  • سید محسن امین نیز از او به بزرگى یاد کرده، مى نویسد: او فقیهى بود مجتهد، مرجع تقلیدى محبوب، انسانى زیباروى و نیکو معاشرت بود، واعظ و سخنورى داراى سعه صدر و قریحه شعر بوده است... .[۱۳]
  • همچنین آقا بزرگ تهرانى مى نویسد: او وجود خویش را وقف تدریس، نشر احکام و سودرسانى و رفع نیاز نیازمندان و مبارزه با بدعت ها، بى‌دینى ها و پاسدارى از مقدسات دین و جهان اسلام کرد و در این راه با سختى ها و مرارت‌هاى زیادى روبرو گردید و تحمل کرد که کوه تحمل آن را نداشت.
  • ملا على واعظ خیابانى نیز که محضر این بزرگوار را درک کرده است مى نویسد: چنان صاحب حزم (هوشیار) بود که کسى نمى توانست در امرى به ایشان دخالت و غلبه بنماید و نطق نمى کرد مگر به چیزى که نفع ببخشد براى مردم در دین و دنیاى ایشان... .[۱۴]

وفات

مرحوم آیت الله میرزا صادق آقا تبریزى، سرانجام در ۶ ذى القعده سال ۱۳۵۱ قمرى (۱۳۳۱ ش) دار فانی را وداع گفت و پیکر مطهرش در جوار حرم فاطمه معصومه سلام الله علیها به خاک سپرده شد. به نوشته صاحب «علماء معاصرین»، آیت الله حائرى یزدى در قم و سایر بزرگان در شهرهاى دیگر نیز براى او مجلس ختم برگزار کردند.[۱۵]

پانویس

  1. علماى معاصرین، ملا على واعظ خیابانى، ص ۱۵۳.
  2. اعیان الشیعه؛ تاریخ ولادت او در سال ۱۲۶۹ هـ.ق نوشته شده است، ج ۷، ص ۳۶۷.
  3. کیهان اندیشه، ش ۱۶، ص ۸۰ به نقل مبانى حقوق، موسى جوان، ج ۲، ص ۱۳۸.
  4. طبقات اعلام الشیعه، ج ۲، ص ۸۷۳.
  5. اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج ۷، ص ۳۶۷.
  6. رجال آذربایجان دوره مشروطیت، مهدى مجتهدى، ص ۱۰۳.
  7. معارف الرجال، محمد حرزالدین، ج ۲، ص ۳۷۴.
  8. علماى معاصرین، ملا على واعظ خیابانى، ص ۱۵۴.
  9. همان.
  10. صحیفه نور، ج ۸، ص ۲۸؛ البته در جلدهاى دیگر صحیفه این جمله امام مکرر آمده است، ج ۱، ص ۲۶۱؛ ج ۲، ص ۲۳۸ و ج ۶، ص ۲۴۵.
  11. شهداء الفضیلة، علامه امینى، ص ۳۹۲؛ شهیدان راه فضیلت (ترجمه این کتاب، ص ۵۵۳).
  12. کیهان اندیشه، ش ۱۶، به نقل از احسن الودیعه، ص ۲۶۲، سید مهدى کاظمى اصفهانى.
  13. کیهان اندیشه، ش ۱۶، به نقل از اعیان الشیعه، ج ۷، ص ۳۶۷.
  14. علماى معاصرین، ص ۱۵۴.
  15. علماى معاصرین، ملا على واعظ خیابانى، ص ۱۵۶.

منابع

  • سعید عباس‌زاده، "میرزا صادق آقا تبریزى"، ستارگان حرم، جلد ۱.