مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

علامه حلی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۳۰ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
حسن بن یوسف بن علی بن مطهر حلی (648 - 726 هـ .ق)، معروف به علامه حلی یكی از نامی ترین علمای شیعه و صاحب آثاری در [[فقه]]، [[اصول]] و [[كلام]] و [[منطق]] و [[فلسفه]] و رجال و غیره است. علامه حلی اساتید زیادی داشته است در فقه شاگرد دائی خود محقق حلی و در فلسفه و منطق شاگرد [[خواجه نصیرالدین طوسی]] بوده است و فقه تسنن را نزد علمای اهل تسنن تحصیل كرده است <ref> آشنایی با علوم اسلامی، ص 301.</ref> علامه بزرگوار صاحب ابتكارات و نوآوری‌ها و دارای شخصیت معنوی بسیار جلیل القدری است. ریاست و مرجعیت شیعه در قرن هفتم هجری به او منتهی گردیده است.
+
{{خوب}}
 +
'''حسن بن یوسف بن علی بن مطهر حلی''' (۷۲۶-۶۴۸ ق) معروف به «علامه حلی»، از مشهورترین علمای [[شیعه]] و صاحب آثار مهمی در [[فقه]]، [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]]، [[کلام]]، [[منطق]]، [[فلسفه]]، [[علم رجال|رجال]] و [[حدیث]] است. علامه حلی در فقه شاگرد دائی خود [[محقق اول|محقق حلی]] و در فلسفه و منطق شاگرد [[خواجه نصیرالدین طوسی]] بود.<ref> آشنایی با علوم اسلامی، ص ۳۰۱.</ref> وی شخصیتی جلیل‌القدر بود و ریاست و [[مرجعیت]] شیعه در قرن هشتم هجری به او منتهی شد. علامه حلی پیوسته به نشر معارف و فرهنگ تشیع ‌پرداخت و موجب گرایش [[سلطان محمد خدابنده]] به مذهب حق شیعه گردید.  
 
{{شناسنامه عالم
 
{{شناسنامه عالم
 
|نام شخصیت = علامه حلی
 
|نام شخصیت = علامه حلی
 
|نام کامل = حسن بن یوسف بن علی بن مطهر حلی
 
|نام کامل = حسن بن یوسف بن علی بن مطهر حلی
|زادروز = ۲۹ رمضان ۶۴۸ قمری
+
|تصویر= [[پرونده:Allameh-helli.jpg]]
|زادگاه = حله
+
|زادروز = ۶۴۸ قمری
|وفات = ۲۱ محرم ۷۲۶ قمری
+
|زادگاه = [[حله]]
|مدفن = حرم امیرالمومنین ، [[نجف اشرف]]
+
|وفات = ۷۲۶ قمری
|اساتید = [[سید بن طاووس]] ، [[خواجه نصیرالدین طوسی]] ، [[شيخ بهاء الدين على بن عيسى الاربلى]] ، [[ابن میثم بحرانی]] و ..
+
|مدفن = [[نجف]]، [[حرم امیرالمؤمنین علیه السلام|حرم امام علی]]
|شاگردان = [[قطب الدین رازی]] ، فخرالمحققین
+
|اساتید = [[سید بن طاووس]]، [[خواجه نصیرالدین طوسی]]، [[علی بن عیسی اربلی]]، [[ابن میثم بحرانی]]، [[جعفر بن محمد بن نما حلی|ابن نما حلى]]،...
|آثار = کشف المراد، نهج الحق و کشف الصدق، باب حادی عشر، خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، الجوهر النضید
+
|شاگردان = [[قطب الدین رازی]]، [[فخر المحققین]]، محمد بن على جرجانى، محمد بن قاسم حلى،...
 +
|آثار = [[منهاج الکرامه فی معرفة الامامه (کتاب)|منهاج الکرامه فی معرفة الامامه]]، [[قواعد الأحکام (کتاب)|قواعد الاحکام]]، [[تهذیب الوصول الی علم الاصول]]، [[نهج الحق و کشف الصدق]]، [[خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال]]،...
 
}}
 
}}
  
== ولادت ==
+
==تحصیل و استادان==
علامه حلی در روز 29 ماه مبارك [[رمضان]] سال 648 هجری در شهر حله به دنیا آمد تولد او در یك خانواده علمی‌‌ و روحانی بوده است.  
+
حسن بن یوسف بن علی بن مطهر حلی در روز ۲۹ ماه مبارک [[رمضان]] سال ۶۴۸ هجری در شهر [[حله]] به دنیا آمد. وی از اوان کودکی به تحصیل علم و کسب کمال پرداخت. [[ادبیات عرب]] و علوم مقدماتی و متداول عصر را در [[حله]] نزد پدر دانشمندش و سایر علمای بزرگ آن منطقه، همچون دایی بزرگوارش [[محقق حلی]] و پسر عم مادرش شیخ نجیب‌الدین یحیی بن سعید و سید احمد بن طاووس و رضی‌الدین [[سید بن طاووس|علی بن طاووس]] و حکیم مشهور [[ابن میثم بحرانی]] مؤلف [[شرح نهج البلاغه ابن میثم (مصباح السالکین) (کتاب)|شرح نهج البلاغه]] آموخت. هنوز سنین عمرش به حد بلوغ نرسیده بود که از تحصیل علوم مقدماتی فراغت یافت و به مقام عالی [[اجتهاد]] نائل آمد.  
  
==تحصیل==
+
از اساتید و [[مشایخ|مشایخ]] روایى‌ او می توان به عالمان زیر اشاره نمود:
علامه حلی از اوان كودكی به تحصیل علم و كسب كمال پرداخت ادبیات عرب و علوم مقدماتی و متداول عصر را در حله نزد پدر دانشمندش و سایر علمای بزرگ آن منطقه، همچون دایی بزرگوارش محقق حلی و پسر عم مادرش شیخ نجیب‌الدین یحیی بن سعید و سید احمد بن طاووس و رضی‌الدین علی بن طاووس و حكیم مشهور ابن میثم بحرانی مؤلف شرح [[نهج البلاغه]] آموخت هنوز سنین عمرش به حد بلوغ نرسیده بود كه از تحصیل علوم مقدماتی فراغت یافت و به مقام عالی [[اجتهاد]] نائل آمد. از اساتید او می توان به موارد زیر اشاره نمود:
 
  
1- شخصى به نام« محرم» موضوع: خواندن و نوشتن و تعليم قرآن مجيد.
+
*شیخ سدید الدین حلّى (پدر علامه)، در موضوع: [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]]، [[حدیث|حدیث]]، [[علم کلام|علم کلام]]
 +
*[[محقق حلّى]] (دایى علامه)، موضوع: فقه و اصول، حدیث، علم کلام (دایى او مانند پدرى مهربان برایش زحمت کشید و بیشتر علومش مخصوصا فقه و اصول را نزد او فرا گرفت)
 +
*شمس الدین محمد کیشى، موضوع: بعضى تألیفات او در علوم عقلى
 +
*شیخ نجم الدین على بن عمر کاتبى قزوینى، موضوع: کتاب «شرح کشف الأسرار عن غوامض الأفکار» در منطق از تألیفات خود اوست
 +
*[[خواجه نصیرالدین طوسی|خواجه نصیر الدین طوسى]]، موضوع: کتاب «[[شفا (کتاب)|شفا]]» از [[ابن سینا|ابن سینا]] در [[فلسفه]] و علم هیئت و [[ریاضی|ریاضیات]]
 +
*برهان الدین فسفى، موضوع: بعضى تألیفات او در علم [[جدل]] و مناظره
 +
*[[ابن میثم بحرانی|ابن میثم بحرانى]] شارح [[نهج البلاغة|نهج البلاغه]]، موضوع: فقه
 +
*[[سید بن طاووس|على بن طاوس]]، موضوع: فقه
 +
*[[سید احمد بن طاووس|احمد بن طاوس]]، موضوع: فقه
 +
*[[علی بن عیسی اربلی]]، صاحب [[کشف الغمة (کتاب)|کشف الغمة]]
 +
*[[جعفر بن محمد بن نما حلی|نجم الدین جعفر بن محمد بن نما حلّى]] (م، ۶۸۰ ق)
 +
*[[ابن ابی الحدید|عبد الحمید بن ابى الحدید]] معتزلى، شارح نهج البلاغه.
  
2- شيخ سديد الدين حلّى( پدر علامه) موضوع: فقه و اصول، حديث، علم كلام.
+
==تدریس و شاگردان‌==
  
3- محقق حلّى( دايى علامه) موضوع: فقه و اصول، حديث، علم كلام( دايى او مانند پدرى مهربان برايش زحمت كشيد و بيشتر علومش مخصوصا فقه و اصول را نزد او فرا گرفت).
+
علامه حلی شاگردان زیادى تربیت کرده است. بنابر نقلى نزدیک به ۵۰۰ مجتهد از درس او فارغ التحصیل شده‌اند ولى نام اکثر آنها در تاریخ نمانده است. بعضى از این شاگردان هم کتابى را نزد او خوانده‌‌اند و هم از او [[اجازه (علم الحدیث)|اجازه]] روایت دارند و بعضى دیگر در یکى از این دو جنبه شاگرد او محسوب مى‌ شوند:
  
4- شمس الدين محمد كيشى موضوع: بعضى تأليفات او در علوم عقلى.
+
*[[فخر المحققین|فخر المحققین]] (فرزند علامه)
 +
*[[قطب الدین رازی|قطب الدین رازى]]، شارح شمسیه
 +
*عمید الدین عبد المطلّب حسینى اعرجى حلّى (پسر خواهر علامه)
 +
*تاج الدین محمد بن قاسم بن معیه حسنى حلّى
 +
*احمد بن ابراهیم بن محمد بن حسن بن زهره صادقى حلبى
 +
*شیخ زین الدین على بن احمد بن طرّاد مطاربادى
 +
*محمد بن على جرجانى
 +
*رضى الدین ابو الحسن علّى بن احمد مزیدى حلّى
 +
*تقى الدین ابراهیم بن حسین بن على عاملى
 +
*مهنّا بن سنان حسینى اعرجى مدنى
 +
*زین الدین على سرورى طبرى
 +
*جمال الدین حسینى مرعشى طبرسى آملى
 +
*ابو الحسن محمد استرآبادى
 +
*تاج الدین محمود بن زین الدین محمد بن عبدالواحد رازى‌
  
5- شيخ نجم الدين على بن عمر كاتبى قزوينى موضوع: كتاب« شرح كشف الأسرار عن غوامض الأفكار» در منطق از تأليفات خود اوست.
+
[[پرونده:علی0.jpg|بندانگشتی|مدفن علمای حرم امیرالمومنین علیه السلام]]
 +
==آثار و تألیفات==
 +
علامه حلی در [[فقه]]، [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] و [[کلام]] و [[منطق]] و [[فلسفه]] و [[علم رجال|رجال]] و غیره کتاب نوشته است. در حدود صد کتاب از آثار خطی یا چاپی او شناخته شده که بعضی از آن‌ها به تنهایی (مانند [[تذکرة الفقهاء (کتاب)|تذکرة الفقهاء]]) کافی است که نبوغ او را نشان دهد علامه کتب زیادی دارد که غالب آن‌ها مانند کتاب‌های محقق حلی در زمان‌های بعد از او از طرف فقها، شرح و حاشیه شده است.  
  
6- خواجه نصير الدين طوسى موضوع: كتاب شفاى ابن سينا در فلسفه و علم هيئت و رياضيات.
+
او در زمینه‌‌هاى مختلف علمى، براى مبتدیان و متوسطان و سطح عالى کتاب نوشته است و ابتکار او در این زمینه نوشتن کتاب‌هایى در هر سطح به شیوه‌‌هاى مختلف مى ‌باشد. به عنوان مثال براى مبتدیان در زمینه فقه سه کتاب «تبصرة المتعلمین، إیضاح الأحکام، إرشاد الأذهان» و در سطح متوسط دو کتاب «[[قواعد الأحکام]]» و «[[تحریر الاحکام الشرعیه علی مذهب الامامیه (کتاب)|تحریر الأحکام]]» و در سطح عالى سه کتاب «[[مختلف الشيعة (کتاب)|مختلف الشیعة]]، تذکرة الفقهاء، منتهى المطلب» را نوشته است.
  
7- برهان الدين فسفى موضوع: بعضى تأليفات او در علم جدل و مناظره.
+
این کتاب‌ها هر کدام به غرض خاصى نوشته شده است و از نظر شکل و سیاق شبیه همدیگر نیستند. البته تحقیق درباره این که هر کدام چه تفاوت‌هایى با دیگرى دارد فرصتى مناسب لازم دارد ولى از صحبت‌هاى خود علامه و دیگران در این باره این مطلب آشکار مى‌شود که این کتاب‌ها تکرارى نیستند.
  
8- ابن ميثم بحرانى شارح نهج البلاغة، موضوع: فقه.
+
بطور مثال خود درباره کتاب «[[تحریر الاحکام الشرعیه علی مذهب الامامیه (کتاب)|تحریر الأحکام]]» مى‌‌گوید: من در این کتاب تنها عمده مسائل فقهى را ذکر کرده‌ام بدون آنکه استدلالى براى آنها بیاورم، در حالى که بر طبق گفته خود او و پسرش کتاب قواعد تنها عمده مسائل فقهى را در بر دارد و علاوه بر آن قواعد کلى در فقه را که جزئیات از آن متفرع مى‌ شود ارائه داده است و لوازم هر قاعده نیز توضیح داده شده است. سه کتاب مفصل و استدلالى او نیز هر یک به موردى اختصاص دارد.
  
9- على بن طاوس، موضوع: فقه.
+
در کتاب «[[مختلف الشیعه (کتاب)|مختلف]]» علاوه بر استدلال بر مسائل فقهى، اختلافات درون مذهبى شیعه را در مسائل تبین مى‌کند و در کتاب «تذکره» به اختلاف فرقه‌هاى اسلامى در این مورد مى‌پردازد ولى در کتاب «منتهى» تنها استدلال را به غایت و نهایت ذکر مى ‌کند.
  
10- احمد بن طاوس، موضوع: فقه.
+
کتاب‌هاى دیگر او در علوم دیگر مثل اصول فقه و کلام نیز همین گونه هستند، بطور مثال کتاب «[[نهج الحق]]» به بحث درباره همه [[اصول دین|اصول دین]] مى‌ پردازد. در ضمن بحث [[امامت]]، فضائل و ادله اثبات امامت [[امام علی علیه السلام|على]] علیه السلام و ادله ردّ امامت دیگران آورده مى‌شود. در حالى که کتاب «الیقین» تنها به همین موضوع مى‌ پردازد و آن را به غایت مى‌ رساند و هزار دلیل بر امامت و افضلیت على علیه السلام در آن ذکر مى‌‌کند و قصد داشته همین مقدار نیز در ردّ امامت دیگران دلیل بیاورد که ظاهرا اشتغالات به او اجازه نداده است یا این که بعد از تألیف مفقود گردیده است.
  
== مشايخ روايى‌ ==
+
صاحب کتاب [[ریحانه الادب|ریحانة الادب]] در شرح حال او بیش از ۱۲۰ جلد کتاب را با نام و عنوان تحقیقی آن‌ها نام می‌‌برد. از جمله این آثار می توان به موار زیر اشاره نمود:
  
1- [[شيخ سديد الدين حلّى]]( پدر علامه)
+
#[[الابحاث المفيدة فى تحصيل العقيدة (کتاب)|الابحاث المفیده فی تحصیل العقیده]] (در کلام)
 +
#ابطال الجبر (کلام)
 +
#[[الالفين فى امامة اميرالمؤمنين عليه السلام (کتاب)|الالفین فى امامة امیرالمؤمنین علیه السلام]] (در امامت و ولایت)
 +
#تبصرة المتعلمین فی احکام الدین، که بارها در ایران به چاپ رسیده است.
 +
#[[تذکرة الفقهاء (کتاب)|تذکرة الفقهاء]] (در فقه استدلالی) در دو مجلد محتوی اکثر ابواب فقه
 +
#تسلیک الاذهان الی احکام الایمان (در فقه) در یک مجلد
 +
#تلخیص [[الکشاف عن حقائق غوامض التنزئل (کتاب)|الکشاف]] (در تفسیر [[قرآن]] مجید)
 +
#تلخیص المرام فی معرفة الاحکام (در فقه)
 +
#[[کشف المراد (کتاب)|کشف المراد]]، که شرح «[[تجرید الاعتقاد]]» [[خواجه نصیرالدین طوسی]] است.
 +
#[[منهاج الکرامه فی معرفة الامامه (کتاب)|منهاج الکرامه فی معرفة الامامه]]، یا «منهاج الاستقامه» که [[ابن تیمیه]] در رد آن چند مقاله نوشته و پاسخ شنیده است.
 +
#[[قواعد الأحکام (کتاب)|قواعد الاحکام]]، که در آن کتاب بیش از ۴۰ هزار فرع فقهی را عنوان نموده است (در ۱۰ جلد).
 +
#[[ارشاد الاذهان الی احکام الایمان (کتاب)|ارشاد الاذهان الی احکام الایمان]]<ref> ریحانه الادب، ج ۴، ص ۱۷۹.</ref>
 +
#[[تهذیب الوصول الی علم الاصول]]
 +
#[[مبادی الوصول الی علم الاصول]]
 +
#[[ایضاح الاشتباه فی اسماء الرواة]]
 +
#[[خلاصة الاقوال (کتاب)|خلاصة الأقوال فی معرفة أحوال الرجال]]
 +
#[[کشف الیقین]]، که ترجمه فارسی آن کتاب [[آینه یقین]] است.
 +
#[[باب حادی عشر (کتاب)|باب حادی عشر]]، کتاب کلامی و در شناخت [[اصول دین]] است.
  
2- [[محقق حلّى]]( دايى علامه)
+
==شخصیت علمى علامه‌ حلی==
 +
'''نوآوری‌های علمی:'''
  
3- [[خواجه نصير الدين طوسى]]
+
علامه حلّى از کسانى است که عنوان جامع معقول و منقول بحق برازنده اوست. او همان طور که اکثر علما درباره‌‌اش گفته‌اند، مجتهدى حکیم، متکلمى رجالى، مفسرى [[محدث]] و ادیب و شاعر است و نوشته‌‌هاى او که تقریبا تمام دائره‌‌هاى علوم را شامل مى‌شود بر این گفته شاهد صدق است.
  
4-[[ على بن طاوس]]  
+
از اقدامات علامه حلی تقسیم [[حدیث|احادیث]] به اقسامى است که امروزه نزد علما متداول است. در قدیم علماى [[شیعه|شیعه]] احادیث را یا ضعیف مى‌دانستند و یا صحیح، ولى علامه حلّى از جهتى احادیث را به صحیح، حسن، موثق و ضعیف و از جهات دیگر نیز به اقسام دیگرى نیز تقسیم مى‌کند. ناگفته نماند که این اقسام به نحوى در کتاب‌هاى اهل سنت قبلا آورده شده بود ولى اجراى آن در احادیث شیعه به ابتکار علامه بود.
  
5-[[شيخ بهاء الدين على بن عيسى الاربلى]]، صاحب كشف الغمة
+
[[اخباریان]] مثل مرحوم [[محمدامین استرآبادی|استرآبادى]] در مخالفت با علامه حلّى یکى از ایرادات بر او را تأسیس [[اجتهاد]] برمى‌ شمارند. هر چند این مطلب درست نیست زیرا قبل از علاّمه شیوه اجتهاد در بین اصحاب رواج داشته است ولى از جبهه ‌گیرى سخت اخباریان در برابر او و کتاب‌هاى متعدد فقهى علامه که با استدلال همراه است مى‌توان فهمید که علامه در این زمینه بسیار تلاش نموده است و طریقه اجتهاد را رونقى بسزا داده است.
  
6-[[ابن ميثم بحرانى]]، شارح نهج البلاغة
+
یکى از اجتهادات او در این زمینه که بعد از او همه مجتهدان به آن [[فتوا]] داده‌اند، تبدیل وجوب آب کشیدن از چاه هنگام افتادن نجاستى در آن به استحباب است.
  
7- احمد بن عبد اللّه واسطى
+
شیوه اجتهاد را که او رونق داد همواره در حال تکامل و سیر صعودى بوده و عالمان بعد از او در راه اعتلاى آن کوشیده‌اند و با وجود کتاب‌هاى بسیارى که در زمینه [[فقه]] نوشته شده، هنوز هم کتاب‌هاى او مورد استفاده دانش پژوهان است. ملا نظام الدین قرشى در این باره گفته است: هر کس بعد از او آمده از او استفاده کرده است.
  
8- احمد بن موسى بن جعفر طاوسى
+
اما در زمینه تأثرپذیرى، او در فقه و اصول بیشتر تحت تأثیر دایى خویش [[محقق حلى]] بوده است. یکى از محققان در تحقیقى پیرامون کتاب «ارشاد الاذهان» میزان تأثرپذیرى محتوایى آن را از [[شرایع الاسلام]] مشخص کرده است به گونه‌اى که بسیارى از عبارات آن عین عبارات شرایع است ولى علامه با اختصار بسیار و باب بندى بدیع شکل و صورتى نو به آن داده است. [[شهید اول|شهید اول]] در «غایة المراد» به این تأثیرپذیرى در بعضى موارد اشاره کرده است.
  
9- نجم الدين جعفر بن محمد بن جعفر، معروف بابن نماى حلّى
+
در زمینه [[علم کلام|کلام]] نیز از شرح‌هاى متعددى که بر کتاب‌هاى او نوشته شده است و همچنین متداول بودن تدریس کتاب‌هاى او و مراجعه علما به آنها حتى تا زمان حاضر مى‌ توان به چیره دستی او پی برد به صورتى که شاید بعد از او سبک جدیدى در کلام اسلامى یافت نمى‌شود و تمام کسانى که بعد از او آمده‌‌اند یا شارح آثار او بوده‌‌اند یا در تألیفات خود از همان سبک‌ها استفاده کرده‌‌اند.
  
10- عبد الحميد بن ابى الحديد معتزلى، شارح نهج البلاغة
+
'''مناظره با اهل سنت:'''
  
11- شيخ جمال الدين حسين بن ابان نحوى
+
[[محمدعلی مدرس تبریزی|میرزا محمدعلی مدرس]] در کتاب [[ریحانة الادب]] به نقل از [[محمدتقی مجلسی|مجلسی اول]] در شرح [[من لایحضره الفقیه]] می‌نویسد: روزی [[سلطان محمد خدابنده]] (الجایتو مغولی) مجلسی تشکیل داد و علمای مذاهب اربعه [[اهل سنت]] را جمع کرد و علامه حلی را نیز فرا خواند. علامه در هنگام ورود کفشش را زیر بغل گرفت و به سلطان [[سلام]] کرد و در کنار او نشست. به او گفتند چرا به سلطان [[سجده]] و ادب نکردی؟ گفت: حضرت [[پیامبر(ص)|رسول‌الله]] سلطان‌السلاطین بود و مردم به او سلام می‌کردند و در [[آیه]] شریفه هم آمده است «فَإِذَا دَخَلْتُم بُیوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنفُسِکمْ تَحِیةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَارَکةً طَیبَةً».<ref>چون به خانه‌‌هایى [که گفته شد] درآمدید به یکدیگر سلام کنید، درودى که نزد خدا مبارک و خوش است (نور: ۶۱).</ref> علاوه بر اینکه در میان ما و شما اختلافی نیست که سجده مخصوص [[الله|خدا]] است.
  
12- شيخ تقى الدين عبد اللّه بن جعفر بن على صباغ كوفى
+
گفتند چرا کنار سلطان نشستی؟ گفت: چون غیر از آنجا جای خالی ندیدم و [[حدیث]] نبوی است که در حین ورود به مجلس، هرجای خالی یافتی بنشین.
  
13- نجم الدين كاتبى قزوينى، معروف به دبيران
+
گفتند: نعلین چه ارزشی داشت که آن را به مجلس سلطان آوردی؟ گفت: ترسیدم [[حنفی|حنفی‌]] مذهب آن را بدزدد چنان‌که رئیسشان کفش [[پیامبر اسلام|پیامبر]](ص) را دزدید. [[حنفی|حنفی‌ها]] معترض شدند که [[ابوحنیفه]] در زمان آن حضرت وجود نداشته است. علامه گفت فراموشم شد! گویا دزد کفش، [[شافعی]] بوده است. همین گفتگو و اعتراض درباره شافعیان، [[مالکی|مالکیان]] و [[حنبلی|حنبلیان]] تکرار شد. علامه رو به سلطان کرد و گفت: حالا مکشوف شد که هیچ‌یک از رؤسای مذاهب اربعه در زمان پیامبر(ص) نبوده است و آرای آنان، رأی و نظر اختراعی خودشان است؛ اما مذهب [[شیعه]] تابع [[امیرالمؤمنین]] است که وصی و برادر آن حضرت بوده و به منزله نفس و جان وی است. علامه در ادامهٔ مناظره [[خطبه]] بلیغی خواند و سلطان در انتهای مناظره [[شیعه]] شد.<ref>مدرس، ریحانة الادب، ج ۳ و ۴، ص۱۶۹.</ref>
  
14- غياث الدين عبد الكريم بن طاوس
+
علامه حلی تا زمان مرگ سلطان محمد خدابنده در [[ایران]] ‌ماند و به نشر معارف و فرهنگ تشیع ‌پرداخت. همچنین در همه سفر‌ها همراه سلطان بود و به پیشنهاد او مدرسه سیاری از خیمه و چادر ساخته ‌شد تا در مواقع سفر حمل شده و در هرکجا که کاروان اقامت نمود، علامه به تدریس و مباحثه بپردازد.<ref>خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، ج۳، ص ۱۹۷ و شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص ۳۶۰</ref>
  
15- جمال الدين محمد بن سليمان بلخى
+
==علامه حلی در نظر عالمان==
  
16- شمس الدين محمد كيشى
+
*[[سید مصطفی تفرشی]]، صاحب کتاب [[نقد الرجال]] می‌‌گوید: علامه آن قدر فضیلت و شأن و اعتبار دارد که بهتر آن است که توصیف نشود، چون توصیف‌ها و تعریف‌های من چیزی بر شأن او نمی‌‌افزاید. او بیش از ۷۰ جلد کتاب دارد که هر کدام نشانگر نوعی از فضیلت و نبوغ و علم و دانش اوست.<ref> ریحانه الادب، ج ۴، صفحات ۱۷۶-۱۷۸ چاپ کتابفروشی خیام.</ref> صاحب [[روضات الجنات|روضات]] بعد از نقل این سخن می‌‌افزاید: او بیش از ۹۰ جلد تالیف دارد.<ref> روضات الجنات، ج ۲، ص ۲۷۰؛ ریحانة الادب، ج ۴، ص ۱۶۷.</ref> ولی به تعبیر استاد [[مرتضی مطهری|شهید مطهری]]، او در حدود ۱۰۰ جلد کتاب شناخته شده و ناشناخته دارد، چون خود علامه در کتاب الخلاصه بیش از این رقم را معرفی نموده است.
 
+
*محدث متتبع، [[محدث نوری]] در کتاب [[مستدرک الوسائل|مستدرک وسائل الشیعه]] در مورد او چنین می‌‌نگارد: علامه حلی شیخ بزرگوار و جلیل القدر اقیانوس علوم و غواص فضائل و حکمت‌ها حافظ ناموس هدایت و ارشاد و شکننده ناقوس ضلالت، پاسدار حریم دین، زائل کننده آثار فسادگران او در جمع علما و دانشمندان اسلام، همانند بدر (ماه شب چهارده) در میان ستارگان می‌‌درخشد و نسبت به دشمنان و بدخواهان سیاه‌دل، شدیدتر از عذاب زهرناک و برنده‌تر از شمشیر مسموم است. او دارنده مقامات فاخره و کرامات درخشان و سعادت‌های ظاهری است او زبان گویای فقها و متکلمین، محدثین، مفسرین و ترجمان حکما و عرفای سالکین متبحر است. او فردی است که لقب آیت الله تام و کامل، شایسته اوست رحمت‌ها و عنایات خاص خدا شامل حال او باد.<ref> فایده سوم از خاتمه مستدرک، ص ۴۵۹، جز سوم، چاپ سنگی.</ref>
17- برهان الدين محمد نسفى
+
*رجالی معروف، صاحب [[ریاض العلماء|ریاض العلما]] درباره او گوید: پیشوای وارسته، عالم عامل، فاضل کامل، شاعر ماهر، علامه علما، فهامه فضلا، استاد جهان، معروف در بین ما به علامه علی الاطلاق موصوف با نهایت علم، فهم، کمال او فرزند خواهر محقق می‌‌باشد و او آیت الله روی زمین می‌‌باشد او حقوق بی‌شماری از نظر زبان، بیان و قلم بر عهده طائفه شیعه [[امامیه]] دارد او جامع علوم مختلف و مصنف در رشته‌های گوناگون آن بود او به تنهایی فقیه، حکیم، متکلم، محدث، اصولی، ادیب و شاعر ماهری بود. من برخی از اشعار او را در اردبیل دیدم که به کمال جودت طبع او در نظم و شعر دلالت دارد.<ref> ریاض العلما، ص ۳۵۷.</ref>
 
+
*[[ابن حجرعسقلانی|ابن حجر عسقلانی]] از عالمان [[اهل سنت]] در کتاب لسان المیزان درباره او گوید: ابن یوسف بن المطهر الحلی، عالم شیعه و پیشوا و مؤلف آنان است. او آیت حق در ذکاوت بود. المختصر ابن حاجب را شرح زیبایی نمود. او همان فردی است که شیخ تقی‌الدین بن تیمیه در کتاب خود ردی بر او نوشته است و کتاب او معروف به رد بر رافضی است. ابن مطهر بسیار خوش اخلاق و خوش برخورد بود. هنگامی‌ ‌که کتاب ردیه ابن تیمیه بدست او رسید، گفت: اگر او می‌‌فهمید که من چه می‌‌گویم، به او پاسخ می‌‌دادم.<ref> لسان المیزان، ج ۲، ص ۳۱۷، چاپ حیدرآباد دکن.</ref>
18- شيخ نجيب الدين يحيى بن حسن بن سعيد حلّى، صاحب الجامع( پسر عموى مادر علامه) 19- شيخ حسن بن محمد صنعانى
 
 
 
20- شمس الدين عبد اللّه بخارى
 
 
 
21- شيخ جمال الدين محمد بلخى
 
 
 
22- شيخ مفيد الدين محمد بن على بن محمد بن جهم حلّى اسدى.
 
 
 
== شاگردان‌ ==
 
 
 
علامه شاگردان زيادى تربيت كرده است. بنابر نقلى نزديك به 500 مجتهد از درس او فارغ التحصيل شده‌اند ولى نام اكثر آنها در تاريخ نمانده است. اينك تعدادى از آنهايى كه نسبت شاگردى علامه به آنها داده شده در اينجا ذكر مى‌ شود.
 
 
 
بعضى از اين شاگردان هم كتابى را نزد او خوانده‌‌اند و هم از او اجازه روايت دارند و بعضى ديگر در يكى از اين دو جنبه شاگرد او محسوب مى‌ شوند:
 
 
 
1- فخر المحققين( فرزند علامه)
 
 
 
2- قطب الدين رازى، شارح شمسيه
 
 
 
3 و 4- عميد الدين عبد المطلّب حسينى اعرجى حلّى و برادرش ضياء الدين عبد اللّه( پسران خواهر علامه)
 
 
 
5- تاج الدين محمد بن قاسم بن معيه حسنى حلّى
 
 
 
6- احمد بن ابراهيم بن محمد بن حسن بن زهره صادقى حلبى
 
 
 
7- شيخ زين الدين ابو الحسن على بن احمد بن طرّاد مطاربادى
 
 
 
8- محمد بن على جرجانى 9- رضى الدين ابو الحسن علّى بن احمد مزيدى حلّى
 
 
 
10- تقى الدين ابراهيم بن حسين بن على عاملى
 
 
 
11- تاج الدين حسن سرابشنوى
 
 
 
12- مهنّا بن سنان حسينى اعرجى مدنى
 
 
 
13- زين الدين على سرورى طبرى
 
 
 
14- جمال الدين حسينى مرعشى طبرسى آملى
 
 
 
15- ابو الحسن محمد استرآبادى
 
 
 
16- زين الدين نيشابورى
 
 
 
17- شمس الدين محمد حلّى
 
 
 
18- تاج الدين محمود بن زين الدين محمد بن عبد الواحد رازى‌
 
 
 
== آثار ==
 
علامه حلی یكی از اعجوبه‌های روزگار است در [[فقه]]، [[اصول]] و [[كلام]] و [[منطق]] و [[فلسفه]] و رجال و غیره كتاب نوشته است. در حدود صد كتاب از آثار خطی یا چاپی او شناخته شده كه بعضی از آن‌ها به تنهایی (مانند تذكره الفقها) كافی است كه نبوغ او را نشان دهد علامه كتب زیادی دارد كه غالب آن‌ها مانند كتاب‌های محقق حلی در زمان‌های بعد از او از طرف فقها، شرح و حاشیه شده است
 
 
 
او در زمينه‌‌هاى مختلف علمى، براى مبتديان و متوسطان و سطح عالى كتاب نوشته است و ابتكار او در اين زمينه نوشتن كتاب‌هايى در هر سطح به شيوه‌‌هاى مختلف مى ‌باشد. به عنوان مثال براى مبتديان در زمينه فقه سه كتاب « تبصرة المتعلمين، [[إيضاح الأحكام]]، [[إرشاد الأذهان]]» و در سطح متوسط دو كتاب «قواعد الأحكام، تحرير الأحكام» و در سطح عالى سه كتاب « مختلف الشيعة، [[تذكرة الفقهاء]]، [[منتهى المطلب]]» را نوشته است.
 
 
 
اين كتاب‌ها هر كدام به غرض خاصى نوشته شده است و از نظر شكل و سياق شبيه همديگر نيستند. البته تحقيق درباره اين كه هر كدام چه تفاوت‌هايى با ديگرى دارد فرصتى مناسب لازم دارد ولى از صحبت‌هاى خود علامه و ديگران در اين باره اين مطلب آشكار مى‌شود كه اين كتاب‌ها تكرارى نيستند.
 
 
 
بطور مثال خود درباره كتاب «تحرير الأحكام» مى‌‌گويد: من در اين كتاب تنها عمده مسائل فقهى را ذكر كرده‌ام بدون آنكه استدلالى براى آنها بياورم، در حالى كه بر طبق گفته خود او و پسرش كتاب قواعد تنها عمده مسائل فقهى را در بر دارد و علاوه بر آن قواعد كلى در فقه را كه جزئيات از آن متفرع مى‌ شود ارائه داده است و لوازم هر قاعده نيز توضيح داده شده است سه كتاب مفصل و استدلالى او نيز هر يك به موردى اختصاص دارد.
 
 
 
در كتاب «مختلف» علاوه بر استدلال بر مسائل فقهى، اختلافات درون مذهبى شيعه را در مسائل تبين مى‌كند و در كتاب «تذكره» به اختلاف فرقه‌هاى اسلامى در اين مورد مى‌پردازد ولى در كتاب «منتهى» تنها استدلال را به غايت و نهايت ذكر مى ‌كند.
 
 
 
كتاب‌هاى ديگر او در علوم ديگر مثل اصول فقه و كلام نيز همين گونه هستند بطور مثال كتاب «نهج الحق» به بحث درباره همه اصول دين مى‌ پردازد.
 
 
 
در ضمن بحث امامت، فضائل و ادله اثبات امامت على عليه السلام و ادله ردّ امامت ديگران آورده مى‌شود در حالى كه كتاب «اليقين» تنها به همين موضوع مى‌ پردازد و آن را به غايت مى‌ رساند و هزار دليل بر امامت و افضليت على عليه السلام در آن ذكر مى‌‌كند و قصد داشته همين مقدار نيز در ردّ امامت ديگران دليل بياورد كه ظاهرا اشتغالات به او اجازه نداده است يا اين كه بعد از تأليف مفقود گرديده است.
 
 
 
عالم متتبع و دانشمند نامی ‌‌مرحوم مدرس صاحب كتاب [[ریحانه الادب]] در شرح حال او بیش از 120 جلد كتاب را با نام و عنوان تحقیقی آن‌ها نام می‌‌برد. از جمله این آثار می توان به موار زیر اشاره نمود:
 
 
 
# الابحاث المفیده فی تحصیل العقیده (كلام)
 
# ابطال الجبر (كلام)
 
# الفین بین الصدق والمین (در امامت و ولایت)
 
# تبصره المتعلمین فی احكام الدین كه بارها در ایران به چاپ رسیده است
 
# تذكره الفقها (در فقه استدلالی) در دو مجلد محتوی اكثر ابواب فقه
 
# تسلیك الاذهان الی احكام الایمان (در فقه) در یك مجلد
 
# تلخیص [[الكشاف]] (در تفسیر [[قرآن]] مجید)
 
# تلخیص المرام فی معرفه الاحكام (در فقه)
 
# شرح تجرید خواجه نصیرالدین طوسی كه به كشف المراد معروف است.
 
# منهاج الاستقامه كه [[ابن تیمیه]] در رد آن چند مقاله نوشته و پاسخ شنیده است.
 
# القواعد كه در آن كتاب بیش از 40 هزار فرع فقهی را عنوان نموده است. (در 10 جلد)
 
# الارشاد.<ref> [[ریحانه الادب]]، ج 4، ص 179.</ref>
 
 
 
و جز این‌ها یكصد و ده جلد دیگر تالیف دارد كه اسامی ‌‌آن‌ها در منبع فوق الذكر آمده است.
 
 
 
== شخصیت علمى علامه‌ حلی==
 
 
علامه حلّى از كسانى است كه عنوان جامع معقول و منقول بحق برازنده اوست. او همان طور كه اكثر علما درباره‌‌اش گفته‌اند مجتهدى حكيم، متكلمى رجالى، مفسرى محدث و اديب و شاعر است و نوشته‌‌هاى او كه تقريبا تمام دائره‌‌هاى علوم را شامل مى‌شود بر اين گفته شاهد صدق است.
 
 
 
از اقدامات علامه حلی تقسيم احاديث به اقسامى است كه امروزه نزد علما متداول است. در قديم علماى شيعه احاديث را يا ضعيف مى‌دانستند و يا صحيح، ولى علامه حلّى از جهتى احاديث را به صحيح، حسن، موثق و ضعيف و از جهات ديگر نيز به اقسام ديگرى نيز تقسيم مى‌كند. ناگفته نماند كه اين اقسام به نحوى در كتاب‌هاى اهل سنت قبلا آورده شده بود ولى اجراى آن در احاديث شيعه به ابتكار علامه بود.
 
 
 
اخباريان مثل مرحوم استرآبادى در مخالفت با علامه حلّى يكى از ايرادات بر او را تأسيس اجتهاد برمى‌ شمارند. هر چند اين مطلب درست نيست زيرا قبل از علاّمه شيوه اجتهاد در بين اصحاب رواج داشته است ولى از جبهه ‌گيرى سخت اخباريان در برابر او و كتاب‌هاى متعدد فقهى علامه كه با استدلال همراه است مى‌توان فهميد كه علامه در اين زمينه بسيار تلاش نموده است و طريقه اجتهاد را رونقى بسزا داده است.
 
 
 
يكى از اجتهادات او در اين زمينه كه بعد از او همه مجتهدان به آن فتوا داده‌اند، تبديل وجوب آب كشيدن از چاه هنگام افتادن نجاستى در آن به استحباب است.
 
 
 
شيوه اجتهاد را كه او رونق داد همواره در حال تكامل و سير صعودى بوده و عالمان بعد از او در راه اعتلاى آن كوشيده‌اند و با وجود كتاب‌هاى بسيارى كه در زمينه فقه نوشته شده، هنوز هم كتاب‌هاى او مورد استفاده دانش پژوهان است. ملا نظام الدين قرشى در اين باره گفته است: هر كس بعد از او آمده از او استفاده كرده است.
 
 
 
اما در زمينه تأثرپذيرى، او در فقه و اصول بيشتر تحت تأثير دايى خويش محقق حلّى بوده است. يكى از محققان در تحقيقى پيرامون كتاب« ارشاد» ميزان تأثرپذيرى محتوايى آن را از شرايع مشخص كرده است به گونه‌اى كه بسيارى از عبارات آن عين عبارات شرايع است ولى علامه با اختصار بسيار و باب بندى بديع شكل و صورتى نو به آن داده است. شهيد اول در «غاية المراد» به اين تأثيرپذيرى در بعضى موارد اشاره كرده است.
 
 
 
در زمينه كلام نيز از شرح‌هاى متعددى كه بر كتاب‌هاى او نوشته شده است و همچنين متداول بودن تدريس كتاب‌هاى او و مراجعه علما به آنها حتى تا زمان حاضر مى‌ توان به چیره دستی او پی برد به صورتى كه شايد بعد از او سبك جديدى در كلام اسلامى يافت نمى‌شود و تمام كسانى كه بعد از او آمده‌‌اند يا شارح آثار او بوده‌‌اند يا در تأليفات خود از همان سبك‌ها استفاده كرده‌‌اند.
 
 
 
علامه حلی یكی از پركارترین و موفق‌ترین فقهای نامدار شیعه از نظر تالیف بشمار می‌‌آید و طبق احصا و شمارشی كه از تالیفات او به عمل آورده‌اند، با تقسیم به روزهای عمر او به هر روز آن تا هزار سطر رسیده است و این امر، از كرامت‌ها و تاییدات الهی حكایت دارد، حالا آیا او هم مانند مرحوم مجلسی از دستیاران و معاونان و شاگردان خویش بهره جسته است یا آن كه اغلب اوقات خود را به تالیف و تصنیف اشتغال ورزیده است، چندان مهم نیست.
 
 
 
==توصیفات علما درباه علامه حلی==
 
 
 
'''گفتار تفرشی:'''
 
 
 
سید مصطفی تفرشی، صاحب كتاب نقد الرجال می‌‌گوید: علامه آن قدر فضیلت و شان و اعتبار دارد كه بهتر آن است كه توصیف نشود، چون توصیف‌ها و تعریف‌های من چیزی بر شأن او نمی‌‌افزاید او بیش از 70 جلد كتاب دارد كه هر كدام نشانگر نوعی از فضیلت و نبوغ و علم و دانش اوست.<ref> ریحانه الادب، ج صفحات 176-178 چاپ كتابفروشی خیام.</ref>
 
 
 
صاحب روضات بعد از نقل این سخن می‌‌افزاید: او بیش از 90 جلد تالیف دارد<ref> روضات الجنات، ج ص 270. افرادی كه طالب تحقیق بیشتر در این زمینه می‌‌باشند، می‌‌توانند به: روضات الجنات، ج 1، ص 294 و ج 2، صفحات 269 تا 286 و 356. ریاض العلما، ج 2  ریحانه الادب، ج ص 167. مجله مكتب اسلام، سال 4، شماره‌های 6، 7، 8 و 9 به قلم آقای دوانی. تاسیس الشیعه لعلوم الاسلام تالیف سید حسن صدر، صفحات 34 تا 36 و دیگر كتاب‌های مربوطه مراجعه نمایند.</ref> ولی به تعبیر استاد شهید مطهری، او در حدود 100 جلد كتاب شناخته شده و ناشناخته دارد، چون خود علامه در كتاب الخلاصه بیش از این رقم را معرفی نموده است.
 
 
 
'''گفتار صاحب [[مستدرك]]:'''
 
 
 
محدث متتبع و دانشمند نامی، [[محدث نوری]] در كتاب مستدرك [[وسائل الشیعه]] در مورد او چنین می‌‌نگارد: علامه حلی شیخ بزرگوار و جلیل القدر اقیانوس علوم و غواص فضائل و [[حكمت]]‌ها حافظ ناموس هدایت و ارشاد و شكننده ناقوس ضلالت، پاسدار حریم دین، زائل كننده آثار فسادگران او در جمع علما و دانشمندان اسلام، همانند بدر (ماه شب چهارده) در میان ستارگان می‌‌درخشد و نسبت به دشمنان و بدخواهان سیاه‌دل، شدیدتر از عذاب زهرناك و برنده‌تر از شمشیر مسموم است او دارنده مقامات فاخره و كرامات درخشان و سعادت‌های ظاهری است او زبان گویای فقها و متكلمین، محدثین، مفسرین و ترجمان حكما و عرفای سالكین متبحر است او فردی است كه لقب آیت الله تام و كامل، شایسته اوست رحمت‌ها و عنایات خاص خدا شامل حال او باد.<ref> فایده سوم از خاتمه مستدرك، ص 459، جز سوم، چاپ سنگی.</ref>
 
 
 
'''گفتار صاحب ریاض:'''
 
 
 
رجالی معروف، صاحب ریاض العلما درباره او گوید: پیشوای وارسته، عالم عامل، فاضل كامل، شاعر ماهر، علامه علما، فهامه فضلا، استاد جهان، معروف در بین ما به علامه علی الاطلاق موصوف با نهایت علم، فهم، كمال او فرزند خواهر محقق می‌‌باشد و او آیت الله روی زمین می‌‌باشد او حقوق بی‌شماری از نظر زبان، بیان و قلم بر عهده طائفه [[شیعه]] امامیه دارد او جامع علوم مختلف و مصنف در رشته‌های گوناگون آن بود او به تنهایی فقیه، حكیم، متكلم، محدث، اصولی، ادیب و شاعر ماهری بود من برخی از اشعار او را در اردبیل دیدم كه به كمال جودت طبع او در نظم و شعر دلالت دارد.<ref> ریاض العلما، ص 357.</ref>
 
 
 
'''دانشمندان اهل سنت و علامه:'''
 
 
 
تجلیل و توصیف از مقام علمی ‌‌[[علامه حلی]] اختصاص به علما [[شیعه]] ندارد، بلكه دانشمندان اهل سنت نیز او را مورد توصیف و تجلیل قرار داده‌اند از باب نمونه، ابن حجر عسقلانی در كتاب لسان المیزان درباره او گوید: ابن یوسف بن المطهر الحلی، عالم شیعه و پیشوا و مؤلف آنان است او آیت حق در ذكاوت بود المختصر ابن حاجب را شرح زیبایی نمود او همان فردی است كه شیخ تقی‌الدین بن تیمیه در كتاب خود ردی بر او نوشته است و كتاب او معروف به رد بر رافضی است ابن مطهر بسیار خوش اخلاق و خوش برخورد بود هنگامی‌ ‌كه كتاب ردیه ابن تیمیه بدست او رسید، گفت: اگر او می‌‌فهمید كه من چه می‌‌گویم، به او پاسخ می‌‌دادم.<ref> لسان المیزان، ج ص 317، چاپ حیدرآباد دكن.</ref> از این نوع كلمات و سخنان توصیفی، در مورد آن مجتهد والامقام به كثرت و فراوانی وجود دارد كه به نقل یك نمونه بسنده گردید.
 
 
 
==مناظره معروف==
 
[[میرزا محمدعلی مدرس]] در کتاب [[ریحانة الادب]] به نقل از [[علامه مجلسی]] در شرح [[من لایحضره الفقیه]] می‌نویسد: روزی سلطان [[محمد خدابنده|الجایتو محمد مغولی]] مجلسی تشکیل داد و علمای مذاهب اربعه [[اهل سنت]] را جمع کرد و علامه حلی را نیز فرا خواند. علامه در هنگام ورود کفشش را زیر بغل گرفت و به سلطان سلام کرد و در کنار او نشست. به او گفتند چرا به سلطان [[سجده]] و ادب نکردی؟ گفت: حضرت [[پیامبر(ص)|رسول‌الله]] سلطان‌السلاطین بود و مردم به او سلام می‌کردند و در [[آیه]] شریفه هم آمده است «فَإِذَا دَخَلْتُم بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً».<ref>چون به خانه‌‌هايى [كه گفته شد] درآمديد به يكديگر سلام كنيد، درودى كه نزد خدا مبارك و خوش است (نور: ۶۱).</ref> علاوه بر اینکه در میان ما و شما اختلافی نیست که سجده مخصوص [[خدا]]ست.
 
 
 
گفتند چرا کنار سلطان نشستی؟ گفت: چون غیر از آنجا جای خالی ندیدم و [[حدیث]] نبوی است که در حین ورود به مجلس، هرجای خالی یافتی بنشین. گفتند: نعلین چه ارزشی داشت که آن را به مجلس سلطان آوردی؟ گفت: ترسیدم حنفی‌مذهب آن را بدزدد چنان‌که رئیسشان کفش پیامبر(ص) را دزدید. حنفی‌ها معترض شدند که ابوحنیفه در زمان آن حضرت وجود نداشته است. علامه گفت فراموشم شد! گویا دزد کفش، شافعی بوده است.
 
 
 
همین گفتگو و اعتراض درباره شافعیان، مالکیان و حنبلیان تکرار شد. علامه رو به سلطان کرد و گفت: حالا مکشوف شد که هیچ‌یک از رؤسای مذاهب اربعه در زمان پیامبر(ص) نبوده است و آرای آنان، رأی و نظر اختراعی خودشان است؛ اما مذهب [[شیعه]] تابع [[امیرالمؤمنین]] است که وصی و برادر آن حضرت بوده و به منزله نفس و جان وی است. علامه در ادامهٔ مناظره [[خطبه]] بلیغی خواند و سلطان در انتهای مناظره شیعه شد.<ref>مدرس، ریحانة الادب، ج ۳ و ۴، ص۱۶۹.</ref>
 
 
 
علامه تا زمان مرگ سلطان محمد خدابنده در ایران ‌ماند و به نشر معارف و فرهنگ تشیع ‌پرداخت. همچنین در همه سفر‌ها همراه سلطان بود و به پیشنهاد او مدرسه سیاری از خیمه و چادر ساخته ‌شد تا در مواقع سفر حمل شده و در هرکجا که کاروان اقامت نمود، علامه به تدریس و مباحثه بپردازد.<ref>خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، ج۳، ص ۱۹۷ و شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص ۳۶۰</ref>
 
  
 
==وفات==
 
==وفات==
 
+
علامه حلی در یازدهم یا بیست ویکم ماه [[ماه محرم|محرم]] سال ۷۲۶ هجری در [[حله]] وفات یافت. جنازه او به نجف اشرف حمل گردید و در ایوان طلای [[حرم امیرالمؤمنین علیه السلام|حرم امیرالمؤمنین]] (علیه السلام) به خاک سپرده شد. در مقابل قبر او قبر مقدس اردبیلی قرار دارد.
او پس از عمری تلاش و كوشش در راه احیای شریعت، در یازدهم یا بیست و یكم [[محرم]] الحرام 726 هجرت در حله وفات یافت و جنازه او به [[نجف]] اشرف حمل گردید و در جنب رواق مطهر مرتضوی علیه السلام از ایوان طلا دفن شد و در مقابل آن، مزار شیخ احمد مقدس اردبیلی قرار گرفته است.
 
 
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
 
 
==منابع==
 
==منابع==
*عقيقي بخشايشي، تلخيص از كتاب فقهاي نامدار شيعه، صفحه 130.
+
*فقهای نامدار شیعه، عقیقی بخشایشی، صفحه ۱۳۰.
*مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، نرم افزار جامع الحادیث 3 [لوح فشرده]، بخش کتابشناسی
+
*[[نرم افزار جامع الاحادیث ۵ / ۳|نرم افزار جامع الحادیث]] [لوح فشرده]، بخش کتابشناسی، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.
 
+
==آرشیو عکس و تصویر==
==پيوندها==
+
<gallery mode="packed" heights="170">
* '''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=35404&scope=To7aJ9yLnlgcnpjIZ3V_UwILADADRHEMILADADRHEM&flowLastAction=view&from=search&query=%D8%AD%D8%B3%D9%86%20%D8%A8%D9%86%20%D9%8A%D9%88%D8%B3%D9%81%20%D8%AD%D9%84%D9%8A&field=&collectionPID=0&lang=&count=20&execute=true زندگينامه1]'''
+
پرونده:علی (21).jpg|مرقد علامه حلّی در [[حرم امیرالمؤمنین علیه السلام|حرم امام علی علیه السلام]]
 
+
</gallery>
* '''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=35990&scope=To7aJ9yLnli64cMg5YHy4gILADADRHEMILADADRHEM&flowLastAction=view&from=search&query=%D8%AD%D8%B3%D9%86%20%D8%A8%D9%86%20%D9%8A%D9%88%D8%B3%D9%81%20%D8%AD%D9%84%D9%8A&field=&collectionPID=0&lang=&count=20&execute=true زندگينامه2]'''
 
 
 
* '''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=35723&scope=To7aJ9yLnlgiScncIECgmAILADADRHEMILADADRHEM&flowLastAction=view&from=search&query=%D8%AD%D8%B3%D9%86%20%D8%A8%D9%86%20%D9%8A%D9%88%D8%B3%D9%81%20%D8%AD%D9%84%D9%8A&field=&collectionPID=0&lang=&count=20&execute=true زندگينامه3]'''
 
 
 
* '''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource.do?action=resource&id=35487&scope=To7aJ9yLnlgnMSl3nfqfxwILADADRHEMILADADRHEM&flowLastAction=view&from=search&query=%D8%AD%D8%B3%D9%86%20%D8%A8%D9%86%20%D9%8A%D9%88%D8%B3%D9%81%20%D8%AD%D9%84%D9%8A&field=&collectionPID=0&lang=&count=20&execute=true آثار علامه]'''
 
 
 
 
[[رده: علمای قرن هشتم]]
 
[[رده: علمای قرن هشتم]]
 +
[[رده: علماء شیعه]]
 
[[رده:مدفونین در حرم امام علی علیه السلام]]
 
[[رده:مدفونین در حرم امام علی علیه السلام]]
 
[[رده:فقیهان]]
 
[[رده:فقیهان]]
سطر ۲۲۸: سطر ۱۴۱:
 
[[رده:رجالیون]]
 
[[رده:رجالیون]]
 
[[رده:اصولیون]]
 
[[رده:اصولیون]]
 +
[[رده: مقاله های مهم]]
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده= دارد
 +
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۵۰

حسن بن یوسف بن علی بن مطهر حلی (۷۲۶-۶۴۸ ق) معروف به «علامه حلی»، از مشهورترین علمای شیعه و صاحب آثار مهمی در فقه، اصول، کلام، منطق، فلسفه، رجال و حدیث است. علامه حلی در فقه شاگرد دائی خود محقق حلی و در فلسفه و منطق شاگرد خواجه نصیرالدین طوسی بود.[۱] وی شخصیتی جلیل‌القدر بود و ریاست و مرجعیت شیعه در قرن هشتم هجری به او منتهی شد. علامه حلی پیوسته به نشر معارف و فرهنگ تشیع ‌پرداخت و موجب گرایش سلطان محمد خدابنده به مذهب حق شیعه گردید.

Allameh-helli.jpg
نام کامل حسن بن یوسف بن علی بن مطهر حلی
زادروز ۶۴۸ قمری
زادگاه حله
وفات ۷۲۶ قمری
مدفن نجف، حرم امام علی

Line.png

اساتید

سید بن طاووس، خواجه نصیرالدین طوسی، علی بن عیسی اربلی، ابن میثم بحرانی، ابن نما حلى،...

شاگردان

قطب الدین رازی، فخر المحققین، محمد بن على جرجانى، محمد بن قاسم حلى،...

آثار

منهاج الکرامه فی معرفة الامامه، قواعد الاحکام، تهذیب الوصول الی علم الاصول، نهج الحق و کشف الصدق، خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال،...


تحصیل و استادان

حسن بن یوسف بن علی بن مطهر حلی در روز ۲۹ ماه مبارک رمضان سال ۶۴۸ هجری در شهر حله به دنیا آمد. وی از اوان کودکی به تحصیل علم و کسب کمال پرداخت. ادبیات عرب و علوم مقدماتی و متداول عصر را در حله نزد پدر دانشمندش و سایر علمای بزرگ آن منطقه، همچون دایی بزرگوارش محقق حلی و پسر عم مادرش شیخ نجیب‌الدین یحیی بن سعید و سید احمد بن طاووس و رضی‌الدین علی بن طاووس و حکیم مشهور ابن میثم بحرانی مؤلف شرح نهج البلاغه آموخت. هنوز سنین عمرش به حد بلوغ نرسیده بود که از تحصیل علوم مقدماتی فراغت یافت و به مقام عالی اجتهاد نائل آمد.

از اساتید و مشایخ روایى‌ او می توان به عالمان زیر اشاره نمود:

تدریس و شاگردان‌

علامه حلی شاگردان زیادى تربیت کرده است. بنابر نقلى نزدیک به ۵۰۰ مجتهد از درس او فارغ التحصیل شده‌اند ولى نام اکثر آنها در تاریخ نمانده است. بعضى از این شاگردان هم کتابى را نزد او خوانده‌‌اند و هم از او اجازه روایت دارند و بعضى دیگر در یکى از این دو جنبه شاگرد او محسوب مى‌ شوند:

  • فخر المحققین (فرزند علامه)
  • قطب الدین رازى، شارح شمسیه
  • عمید الدین عبد المطلّب حسینى اعرجى حلّى (پسر خواهر علامه)
  • تاج الدین محمد بن قاسم بن معیه حسنى حلّى
  • احمد بن ابراهیم بن محمد بن حسن بن زهره صادقى حلبى
  • شیخ زین الدین على بن احمد بن طرّاد مطاربادى
  • محمد بن على جرجانى
  • رضى الدین ابو الحسن علّى بن احمد مزیدى حلّى
  • تقى الدین ابراهیم بن حسین بن على عاملى
  • مهنّا بن سنان حسینى اعرجى مدنى
  • زین الدین على سرورى طبرى
  • جمال الدین حسینى مرعشى طبرسى آملى
  • ابو الحسن محمد استرآبادى
  • تاج الدین محمود بن زین الدین محمد بن عبدالواحد رازى‌
مدفن علمای حرم امیرالمومنین علیه السلام

آثار و تألیفات

علامه حلی در فقه، اصول و کلام و منطق و فلسفه و رجال و غیره کتاب نوشته است. در حدود صد کتاب از آثار خطی یا چاپی او شناخته شده که بعضی از آن‌ها به تنهایی (مانند تذکرة الفقهاء) کافی است که نبوغ او را نشان دهد علامه کتب زیادی دارد که غالب آن‌ها مانند کتاب‌های محقق حلی در زمان‌های بعد از او از طرف فقها، شرح و حاشیه شده است.

او در زمینه‌‌هاى مختلف علمى، براى مبتدیان و متوسطان و سطح عالى کتاب نوشته است و ابتکار او در این زمینه نوشتن کتاب‌هایى در هر سطح به شیوه‌‌هاى مختلف مى ‌باشد. به عنوان مثال براى مبتدیان در زمینه فقه سه کتاب «تبصرة المتعلمین، إیضاح الأحکام، إرشاد الأذهان» و در سطح متوسط دو کتاب «قواعد الأحکام» و «تحریر الأحکام» و در سطح عالى سه کتاب «مختلف الشیعة، تذکرة الفقهاء، منتهى المطلب» را نوشته است.

این کتاب‌ها هر کدام به غرض خاصى نوشته شده است و از نظر شکل و سیاق شبیه همدیگر نیستند. البته تحقیق درباره این که هر کدام چه تفاوت‌هایى با دیگرى دارد فرصتى مناسب لازم دارد ولى از صحبت‌هاى خود علامه و دیگران در این باره این مطلب آشکار مى‌شود که این کتاب‌ها تکرارى نیستند.

بطور مثال خود درباره کتاب «تحریر الأحکام» مى‌‌گوید: من در این کتاب تنها عمده مسائل فقهى را ذکر کرده‌ام بدون آنکه استدلالى براى آنها بیاورم، در حالى که بر طبق گفته خود او و پسرش کتاب قواعد تنها عمده مسائل فقهى را در بر دارد و علاوه بر آن قواعد کلى در فقه را که جزئیات از آن متفرع مى‌ شود ارائه داده است و لوازم هر قاعده نیز توضیح داده شده است. سه کتاب مفصل و استدلالى او نیز هر یک به موردى اختصاص دارد.

در کتاب «مختلف» علاوه بر استدلال بر مسائل فقهى، اختلافات درون مذهبى شیعه را در مسائل تبین مى‌کند و در کتاب «تذکره» به اختلاف فرقه‌هاى اسلامى در این مورد مى‌پردازد ولى در کتاب «منتهى» تنها استدلال را به غایت و نهایت ذکر مى ‌کند.

کتاب‌هاى دیگر او در علوم دیگر مثل اصول فقه و کلام نیز همین گونه هستند، بطور مثال کتاب «نهج الحق» به بحث درباره همه اصول دین مى‌ پردازد. در ضمن بحث امامت، فضائل و ادله اثبات امامت على علیه السلام و ادله ردّ امامت دیگران آورده مى‌شود. در حالى که کتاب «الیقین» تنها به همین موضوع مى‌ پردازد و آن را به غایت مى‌ رساند و هزار دلیل بر امامت و افضلیت على علیه السلام در آن ذکر مى‌‌کند و قصد داشته همین مقدار نیز در ردّ امامت دیگران دلیل بیاورد که ظاهرا اشتغالات به او اجازه نداده است یا این که بعد از تألیف مفقود گردیده است.

صاحب کتاب ریحانة الادب در شرح حال او بیش از ۱۲۰ جلد کتاب را با نام و عنوان تحقیقی آن‌ها نام می‌‌برد. از جمله این آثار می توان به موار زیر اشاره نمود:

  1. الابحاث المفیده فی تحصیل العقیده (در کلام)
  2. ابطال الجبر (کلام)
  3. الالفین فى امامة امیرالمؤمنین علیه السلام (در امامت و ولایت)
  4. تبصرة المتعلمین فی احکام الدین، که بارها در ایران به چاپ رسیده است.
  5. تذکرة الفقهاء (در فقه استدلالی) در دو مجلد محتوی اکثر ابواب فقه
  6. تسلیک الاذهان الی احکام الایمان (در فقه) در یک مجلد
  7. تلخیص الکشاف (در تفسیر قرآن مجید)
  8. تلخیص المرام فی معرفة الاحکام (در فقه)
  9. کشف المراد، که شرح «تجرید الاعتقاد» خواجه نصیرالدین طوسی است.
  10. منهاج الکرامه فی معرفة الامامه، یا «منهاج الاستقامه» که ابن تیمیه در رد آن چند مقاله نوشته و پاسخ شنیده است.
  11. قواعد الاحکام، که در آن کتاب بیش از ۴۰ هزار فرع فقهی را عنوان نموده است (در ۱۰ جلد).
  12. ارشاد الاذهان الی احکام الایمان[۲]
  13. تهذیب الوصول الی علم الاصول
  14. مبادی الوصول الی علم الاصول
  15. ایضاح الاشتباه فی اسماء الرواة
  16. خلاصة الأقوال فی معرفة أحوال الرجال
  17. کشف الیقین، که ترجمه فارسی آن کتاب آینه یقین است.
  18. باب حادی عشر، کتاب کلامی و در شناخت اصول دین است.

شخصیت علمى علامه‌ حلی

نوآوری‌های علمی:

علامه حلّى از کسانى است که عنوان جامع معقول و منقول بحق برازنده اوست. او همان طور که اکثر علما درباره‌‌اش گفته‌اند، مجتهدى حکیم، متکلمى رجالى، مفسرى محدث و ادیب و شاعر است و نوشته‌‌هاى او که تقریبا تمام دائره‌‌هاى علوم را شامل مى‌شود بر این گفته شاهد صدق است.

از اقدامات علامه حلی تقسیم احادیث به اقسامى است که امروزه نزد علما متداول است. در قدیم علماى شیعه احادیث را یا ضعیف مى‌دانستند و یا صحیح، ولى علامه حلّى از جهتى احادیث را به صحیح، حسن، موثق و ضعیف و از جهات دیگر نیز به اقسام دیگرى نیز تقسیم مى‌کند. ناگفته نماند که این اقسام به نحوى در کتاب‌هاى اهل سنت قبلا آورده شده بود ولى اجراى آن در احادیث شیعه به ابتکار علامه بود.

اخباریان مثل مرحوم استرآبادى در مخالفت با علامه حلّى یکى از ایرادات بر او را تأسیس اجتهاد برمى‌ شمارند. هر چند این مطلب درست نیست زیرا قبل از علاّمه شیوه اجتهاد در بین اصحاب رواج داشته است ولى از جبهه ‌گیرى سخت اخباریان در برابر او و کتاب‌هاى متعدد فقهى علامه که با استدلال همراه است مى‌توان فهمید که علامه در این زمینه بسیار تلاش نموده است و طریقه اجتهاد را رونقى بسزا داده است.

یکى از اجتهادات او در این زمینه که بعد از او همه مجتهدان به آن فتوا داده‌اند، تبدیل وجوب آب کشیدن از چاه هنگام افتادن نجاستى در آن به استحباب است.

شیوه اجتهاد را که او رونق داد همواره در حال تکامل و سیر صعودى بوده و عالمان بعد از او در راه اعتلاى آن کوشیده‌اند و با وجود کتاب‌هاى بسیارى که در زمینه فقه نوشته شده، هنوز هم کتاب‌هاى او مورد استفاده دانش پژوهان است. ملا نظام الدین قرشى در این باره گفته است: هر کس بعد از او آمده از او استفاده کرده است.

اما در زمینه تأثرپذیرى، او در فقه و اصول بیشتر تحت تأثیر دایى خویش محقق حلى بوده است. یکى از محققان در تحقیقى پیرامون کتاب «ارشاد الاذهان» میزان تأثرپذیرى محتوایى آن را از شرایع الاسلام مشخص کرده است به گونه‌اى که بسیارى از عبارات آن عین عبارات شرایع است ولى علامه با اختصار بسیار و باب بندى بدیع شکل و صورتى نو به آن داده است. شهید اول در «غایة المراد» به این تأثیرپذیرى در بعضى موارد اشاره کرده است.

در زمینه کلام نیز از شرح‌هاى متعددى که بر کتاب‌هاى او نوشته شده است و همچنین متداول بودن تدریس کتاب‌هاى او و مراجعه علما به آنها حتى تا زمان حاضر مى‌ توان به چیره دستی او پی برد به صورتى که شاید بعد از او سبک جدیدى در کلام اسلامى یافت نمى‌شود و تمام کسانى که بعد از او آمده‌‌اند یا شارح آثار او بوده‌‌اند یا در تألیفات خود از همان سبک‌ها استفاده کرده‌‌اند.

مناظره با اهل سنت:

میرزا محمدعلی مدرس در کتاب ریحانة الادب به نقل از مجلسی اول در شرح من لایحضره الفقیه می‌نویسد: روزی سلطان محمد خدابنده (الجایتو مغولی) مجلسی تشکیل داد و علمای مذاهب اربعه اهل سنت را جمع کرد و علامه حلی را نیز فرا خواند. علامه در هنگام ورود کفشش را زیر بغل گرفت و به سلطان سلام کرد و در کنار او نشست. به او گفتند چرا به سلطان سجده و ادب نکردی؟ گفت: حضرت رسول‌الله سلطان‌السلاطین بود و مردم به او سلام می‌کردند و در آیه شریفه هم آمده است «فَإِذَا دَخَلْتُم بُیوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنفُسِکمْ تَحِیةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَارَکةً طَیبَةً».[۳] علاوه بر اینکه در میان ما و شما اختلافی نیست که سجده مخصوص خدا است.

گفتند چرا کنار سلطان نشستی؟ گفت: چون غیر از آنجا جای خالی ندیدم و حدیث نبوی است که در حین ورود به مجلس، هرجای خالی یافتی بنشین.

گفتند: نعلین چه ارزشی داشت که آن را به مجلس سلطان آوردی؟ گفت: ترسیدم حنفی‌ مذهب آن را بدزدد چنان‌که رئیسشان کفش پیامبر(ص) را دزدید. حنفی‌ها معترض شدند که ابوحنیفه در زمان آن حضرت وجود نداشته است. علامه گفت فراموشم شد! گویا دزد کفش، شافعی بوده است. همین گفتگو و اعتراض درباره شافعیان، مالکیان و حنبلیان تکرار شد. علامه رو به سلطان کرد و گفت: حالا مکشوف شد که هیچ‌یک از رؤسای مذاهب اربعه در زمان پیامبر(ص) نبوده است و آرای آنان، رأی و نظر اختراعی خودشان است؛ اما مذهب شیعه تابع امیرالمؤمنین است که وصی و برادر آن حضرت بوده و به منزله نفس و جان وی است. علامه در ادامهٔ مناظره خطبه بلیغی خواند و سلطان در انتهای مناظره شیعه شد.[۴]

علامه حلی تا زمان مرگ سلطان محمد خدابنده در ایران ‌ماند و به نشر معارف و فرهنگ تشیع ‌پرداخت. همچنین در همه سفر‌ها همراه سلطان بود و به پیشنهاد او مدرسه سیاری از خیمه و چادر ساخته ‌شد تا در مواقع سفر حمل شده و در هرکجا که کاروان اقامت نمود، علامه به تدریس و مباحثه بپردازد.[۵]

علامه حلی در نظر عالمان

  • سید مصطفی تفرشی، صاحب کتاب نقد الرجال می‌‌گوید: علامه آن قدر فضیلت و شأن و اعتبار دارد که بهتر آن است که توصیف نشود، چون توصیف‌ها و تعریف‌های من چیزی بر شأن او نمی‌‌افزاید. او بیش از ۷۰ جلد کتاب دارد که هر کدام نشانگر نوعی از فضیلت و نبوغ و علم و دانش اوست.[۶] صاحب روضات بعد از نقل این سخن می‌‌افزاید: او بیش از ۹۰ جلد تالیف دارد.[۷] ولی به تعبیر استاد شهید مطهری، او در حدود ۱۰۰ جلد کتاب شناخته شده و ناشناخته دارد، چون خود علامه در کتاب الخلاصه بیش از این رقم را معرفی نموده است.
  • محدث متتبع، محدث نوری در کتاب مستدرک وسائل الشیعه در مورد او چنین می‌‌نگارد: علامه حلی شیخ بزرگوار و جلیل القدر اقیانوس علوم و غواص فضائل و حکمت‌ها حافظ ناموس هدایت و ارشاد و شکننده ناقوس ضلالت، پاسدار حریم دین، زائل کننده آثار فسادگران او در جمع علما و دانشمندان اسلام، همانند بدر (ماه شب چهارده) در میان ستارگان می‌‌درخشد و نسبت به دشمنان و بدخواهان سیاه‌دل، شدیدتر از عذاب زهرناک و برنده‌تر از شمشیر مسموم است. او دارنده مقامات فاخره و کرامات درخشان و سعادت‌های ظاهری است او زبان گویای فقها و متکلمین، محدثین، مفسرین و ترجمان حکما و عرفای سالکین متبحر است. او فردی است که لقب آیت الله تام و کامل، شایسته اوست رحمت‌ها و عنایات خاص خدا شامل حال او باد.[۸]
  • رجالی معروف، صاحب ریاض العلما درباره او گوید: پیشوای وارسته، عالم عامل، فاضل کامل، شاعر ماهر، علامه علما، فهامه فضلا، استاد جهان، معروف در بین ما به علامه علی الاطلاق موصوف با نهایت علم، فهم، کمال او فرزند خواهر محقق می‌‌باشد و او آیت الله روی زمین می‌‌باشد او حقوق بی‌شماری از نظر زبان، بیان و قلم بر عهده طائفه شیعه امامیه دارد او جامع علوم مختلف و مصنف در رشته‌های گوناگون آن بود او به تنهایی فقیه، حکیم، متکلم، محدث، اصولی، ادیب و شاعر ماهری بود. من برخی از اشعار او را در اردبیل دیدم که به کمال جودت طبع او در نظم و شعر دلالت دارد.[۹]
  • ابن حجر عسقلانی از عالمان اهل سنت در کتاب لسان المیزان درباره او گوید: ابن یوسف بن المطهر الحلی، عالم شیعه و پیشوا و مؤلف آنان است. او آیت حق در ذکاوت بود. المختصر ابن حاجب را شرح زیبایی نمود. او همان فردی است که شیخ تقی‌الدین بن تیمیه در کتاب خود ردی بر او نوشته است و کتاب او معروف به رد بر رافضی است. ابن مطهر بسیار خوش اخلاق و خوش برخورد بود. هنگامی‌ ‌که کتاب ردیه ابن تیمیه بدست او رسید، گفت: اگر او می‌‌فهمید که من چه می‌‌گویم، به او پاسخ می‌‌دادم.[۱۰]

وفات

علامه حلی در یازدهم یا بیست ویکم ماه محرم سال ۷۲۶ هجری در حله وفات یافت. جنازه او به نجف اشرف حمل گردید و در ایوان طلای حرم امیرالمؤمنین (علیه السلام) به خاک سپرده شد. در مقابل قبر او قبر مقدس اردبیلی قرار دارد.

پانویس

  1. آشنایی با علوم اسلامی، ص ۳۰۱.
  2. ریحانه الادب، ج ۴، ص ۱۷۹.
  3. چون به خانه‌‌هایى [که گفته شد] درآمدید به یکدیگر سلام کنید، درودى که نزد خدا مبارک و خوش است (نور: ۶۱).
  4. مدرس، ریحانة الادب، ج ۳ و ۴، ص۱۶۹.
  5. خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، ج۳، ص ۱۹۷ و شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص ۳۶۰
  6. ریحانه الادب، ج ۴، صفحات ۱۷۶-۱۷۸ چاپ کتابفروشی خیام.
  7. روضات الجنات، ج ۲، ص ۲۷۰؛ ریحانة الادب، ج ۴، ص ۱۶۷.
  8. فایده سوم از خاتمه مستدرک، ص ۴۵۹، جز سوم، چاپ سنگی.
  9. ریاض العلما، ص ۳۵۷.
  10. لسان المیزان، ج ۲، ص ۳۱۷، چاپ حیدرآباد دکن.

منابع

  • فقهای نامدار شیعه، عقیقی بخشایشی، صفحه ۱۳۰.
  • نرم افزار جامع الحادیث [لوح فشرده]، بخش کتابشناسی، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.

آرشیو عکس و تصویر