عبدالله بن صلت قمی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
سطر ۱: سطر ۱:
==ابوطالب قمى==
+
یکى از چهره ها و ستاره‌هاى آسمان علم و [[حدیث]] که آثار و اخبار [[اهل بیت]] عصمت و طهارت علیهم‌السلام را همانند گوهرهایى گرانبها به نسل هاى بعدى رسانیدند، در شهر قم «عبدالله بن صلت قمى» است؛ که [[کنیه|کنیه]] اش ابوطالب و نسبتش قمى است.(۱) درباره تاریخ ولادت او نمى شود نظریه قاطعى ابراز کرد؛ ولى مى توان حدس زد که در نیمه دوم سده دوم هجرى چشم به جهان گشود.
 
 
'''آيينه وفا'''
 
 
 
'''<I>اشاره</I>'''
 
 
 
بر هيچ انسان انديشمند و اهل تحقيق پوشيده نيست كه يكى از مهمترين عوامل ماندگارى دين، تلاش ها و رنج‌هايى بود كه جمعى از مردان الهى متحمل شدند تا چرغ فروزنده دين و ديانت روشن بماند.
 
 
 
در اين راستا، گروهى كه نقش برجسته و ممتازى داشتند، محدثان و روايتگرانى هستند كه آثار و اخبار [[اهل بيت]] عصمت و طهارت علیهم‌السلام را همانند گوهرهايى گرانبها به نسل هاى بعدى رسانيدند؛ بنابراين معرفت و شناخت اين چهره هاى گمنام تاريخ [[حديث]] و [[فقه]] شيعى، بر دست اندركاران تحقيقات كارى است ارزشمند و راهگشا.
 
 
 
==اسم و كنيه==
 
 
 
يكى از اين چهره ها و ستاره‌هاى آسمان علم و [[حديث]]، در شهر قم «عبدالله بن صُلت قمى» است؛ كه كنيه اش ابوطالب و نسبتش قمى است.(1) درباره تاريخ ولادت او نمى شود نظريه قاطعى ابراز كرد؛ ولى مى توان حدس زد كه در نيمه دوم سده دوم هجرى چشم به جهان گشود.
 
 
 
 
==استادان==
 
==استادان==
  
ابوطالب قمى براى عمق بخشيدن به [[معرفت]] و دانش خويش، از محضر استادانى بزرگ كه در رأس آن ها امام معصوم علیه‌السلام قرار داشت، نهايت استفاده و فيض را برد و از هيچ تلاشى كوتاهى نكرد.
+
ابوطالب قمى براى عمق بخشیدن به [[معرفت]] و دانش خویش، از محضر استادانى بزرگ که در رأس آن ها امام [[معصوم]] علیه‌السلام قرار داشت، نهایت استفاده و فیض را برد و از هیچ تلاشى کوتاهى نکرد. در این بخش به نام جمعى از استادان روایتى او اشاره مى کنیم:
  
در اين بخش به نام جمعى از استادان روايتى او اشاره مى كنيم:
+
*۱. [[محمد بن ابی عمیر|محمد بن ابى عمیر]]: از راویان والامقام و شخصیت بزرگوارى است که تمام گزارش دهندگان تراجم دانشوران [[شیعه|شیعه]]، از او به خوبى و نیکى یاد کرده و او را به بهترین شکل ستوده اند. وى نه تنها یک شخصیت فعال در عرصه حدیث و روایت [[ائمه اطهار|امامان]] شیعه است، عنصرى مبارز و نستوه و قهرمانى است که چندین سال در حکومت استبدادى [[هارون الرشید|هارون الرشید]] و [[مأمون]] در زندان ستم آن ها به سر برده و او را بارها تازیانه زدند تا منصب قضاوت را در یک حکومت خودکامه قبول کند، ولى او زیر بار نرفت و تسلیم نشد.(۲)
  
* 1. محمد بن ابى عمير: از راويان والامقام و شخصيت بزرگوارى است كه تمام گزارش دهندگان تراجم دانشوران شيعه، از او به خوبى و نيكى ياد كرده و او را به بهترين شكل ستوده اند. وى نه تنها يك شخصيت فعال در عرصه حديث و روايت امامان شيعه است، عنصرى مبارز و نستوه و قهرمانى است كه چندين سال در حكومت استبدادى هارون الرشيد و مأمون در زندان ستم آن ها به سر برده و او را بارها تازيانه زدند تا منصب قضاوت را در يك حكومت خودكامه قبول كند، ولى او زير بار نرفت و تسليم نشد.(2)
+
*۲. بکر بن محمد ازدى:(۳) کنیه اش ابومحمد، از شخصیت هاى موجه و برجسته شیعى و از خاندان رفیع «آل غامد» است که اهل [[کوفه|کوفه]] بود. وى در محضر مبارک [[امام موسی کاظم علیه السلام|امام موسى بن جعفر]] و [[امام رضا]] علیهماالسلام کسب فیض کرد و بهره هاى فراوان نصیبش شد.(۴) او استاد محمد بن ابى عمیر نیز بود.(۵)
  
* 2. بكر بن محمد ازدى:(3) كنيه اش ابومحمد، از شخصيت هاى موجه و برجسته شيعى و از خاندان رفيع «آل غامد» است كه اهل كوفه بود. وى در محضر مبارك امام موسى بن جعفر و [[امام رضا]] علیهم‌السلام كسب فيض كرد و بهره هاى فراوان نصيبش شد.(4) او استاد محمد بن ابى عمير نيز بود.(5)
+
*۳. [[حسن بن علی بن فضال|حسن بن على بن فضال]]: کنیه اش ابو محمد، از برترین اصحاب امامان شیعى است. وى در میدان حدیث سرآمد بود و از محدثان بسیار برجسته شیعه به شمار مى رفت. در عرصه اخلاق و [[عبادت]] نیز به کمال و خلوص و تواضع رسید. این قطعه تاریخى مربوط به این مرد بزرگوار است که به خارج شهر مى رفت، در میان صحرا سر به [[سجده]] مى گذاشت و آن چنان سجده اش را طول مى داد که پرنده هاى صحرا مى آمدند بر بالاى پشت او مى نشستند و تصور مى شد که او تکه اى پارچه است که در صحرا افتاده است و حیوانات وحشى در اطراف او مى چرخیدند و از او نمى رمیدند.(۶) [[فضل بن شاذان]] در ستایش از او چنین مى گوید: «از جمعى از مردم، که با هم آهسته گفتگو مى کردند، شنیدم که یکى از آنان گفت: در این کوه مردى است به نام ابن فضال، عابدترین انسان روزگار است که ما دیده ایم و به یاد داریم».(۷)
  
* 3. حسن بن على بن فضال: كنيه اش ابو محمد، از برترين اصحاب امامان شيعى است. وى در ميدان حديث سرآمد بود و از محدثان بسيار برجسته شيعه به شمار مى رفت. در عرصه اخلاق و [[عبادت]] نيز به كمال و خلوص و تواضع رسيد. اين قطعه تاريخى مربوط به اين مرد بزرگوار است كه به خارج شهر مى رفت، در ميان صحرا سر به [[سجده]] مى گذاشت و آن چنان سجده اش را طول مى داد كه پرنده هاى صحرا مى آمدند بر بالاى پشت او مى نشستند و تصور مى شد كه او تكه اى پارچه است كه در صحرا افتاده است و حيوانات وحشى در اطراف او مى چرخيدند و از او نمى رميدند.(6)
+
*۴. عبدالله بن مغیره:(۸) کنیه اش ابومحمد و اهل کوفه است. ابومحمد چهره بسیار موثق و موجه داشت و هیچ کس در بزرگى و [[تقوا]] به او نمى رسید. وى از یاران بلندمرتبه حضرت امام موسى بن جعفر علیه‌السلام بود و تألیفات فراوانى داشت.(۹)
  
فضل بن شاذان در ستايش از او چنين مى گويد: «از جمعى از مردم، كه با هم آهسته گفتگو مى كردند، شنيدم كه يكى از آنان گفت: در اين كوه مردى است به نام ابن فضال، عابدترين انسان روزگار است كه ما ديده ايم و به ياد داريم».(7)
+
*۵. [[یونس بن عبدالرحمن|یونس بن عبدالرحمن]]:(۱۰) کنیه اش ابومحمد و معروف به «مولى آل یقطین» بود. یونس از یاران حضرت موسى بن جعفر و حضرت امام رضا علیهماالسلام شخصیتى عظیم، از [[اصحاب اجماع]] و داراى برازندگى ویژه در حوزه [[حدیث]]، روایت و مبارزه با [[بدعت]] ها و مذاهب باطله است.(۱۱)
 
 
* 4. عبدالله بن مغيره:(8) كنيه اش ابومحمد و اهل كوفه است. ابومحمد چهره بسيار موثق و موجه داشت و هيچ كس در بزرگى و تقوا به او نمى رسيد. وى از ياران بلندمرتبه حضرت امام موسى بن جعفر علیه‌السلام بود و تأليفات فراوانى داشت.(9)
 
 
 
* 5. يونس بن عبدالرحمن قمى:(10) كنيه اش ابومحمد و معروف به «مولى آل يقطين» بود. يونس از ياران حضرت موسى بن جعفر و حضرت امام رضا علیهم‌السلام شخصيتى عظيم، از اصحاب اجماع و داراى برازندگى ويژه در حوزه [[حديث]]، روايت و مبارزه با بدعت ها و مذاهب باطله است.(11)
 
  
 
==شاگردان==
 
==شاگردان==
  
از امتيازات يك عالم دين‌شناس، آن است كه همان گونه كه خود از ديگران بهره هاى علمى برده، دانسته‌هايش را در قالب گفتار يا تأليف كتاب به ديگران انتقال دهد زيرا اين روشنى پسنديده و مايه حيات علم است.
+
از امتیازات یک عالم دین‌شناس، آن است که همان گونه که خود از دیگران بهره هاى علمى برده، دانسته‌هایش را در قالب گفتار یا تألیف کتاب به دیگران انتقال دهد زیرا این روشنى پسندیده و مایه حیات علم است. ابوطالب قمى، در این زمینه به موفقیت هایى نائل آمد و جمعى از علماى دین از محضرش بهره بردند و در این بخش مناسب است به اسامى تعدادى از آنان اشاره شود:
 
 
ابوطالب قمى، در اين زمينه به موفقيت هايى نائل آمد و جمعى از علماى دين از محضرش بهره بردند و در اين بخش مناسب است به اسامى تعدادى از آنان اشاره شود:
 
 
 
* 1. محمد بن عبدالجبار قمى:(12) لقبش ابن ابى الصهبان، محدث فرزانه و موثق و از ياران امام دهم شيعيان حضرت هادى علیه‌السلام است.(13)
 
 
 
* 2. احمد بن محمد بن عيسى قمى: در شأن و مقام او همين بس كه درباره اش گفته اند: رياست قم با او بود و از موثق ترين و موجه ترين دانشمندان [[قم]] و از ياران چهار امام، از حضرت [[امام رضا]] تا حضرت [[امام حسن عسكرى]] علیهم‌السلام بود.(14)
 
  
* 3. ابراهيم بن هاشم قمى:(15) از برجسته ترين راويان اخبار امامان معصوم است. درباره اش گفته اند: اولين محدثى بود كه اخبار دانشمندان شيعه را از كوفه به قم آورد و در آن جا نشر داد و موجب رونق بخشيدن به انتشار آثار اهل بيت شد. او پدر على بن ابراهيم قمى صاحب كتاب «تفسير على بن ابراهيم» است. شيخ كلينى در «كافى» روايات زيادى از على بن ابراهيم روايت مى كند(16) و علامه ممقانى در كتاب گرانسنگ خود در زمينه ترجمه حالات اين شخص بزرگوار حق مطلب را به جاى آورده است.(17)
+
*۱. [[محمد بن عبدالجبار قمى]]:(۱۲) لقبش ابن ابى الصهبان، [[محدث]] فرزانه و موثق و از یاران امام دهم شیعیان [[امام هادی علیه السلام|حضرت هادى]] علیه‌السلام است.(۱۳)
  
==سيماى او از منظر بزرگان==
+
*۲. [[احمد بن محمد بن عیسی اشعری|احمد بن محمد بن عیسى قمى]]: در شأن و مقام او همین بس که درباره اش گفته اند: ریاست قم با او بود و از موثق ترین و موجه ترین دانشمندان [[قم]] و از یاران چهار امام، از حضرت [[امام رضا]] تا حضرت [[امام حسن عسکرى]] علیهم‌السلام بود.(۱۴)
  
دانشوران تراجم نويس شيعه با نظرى مثبت به شخصيت ابوطالب قمى، نگريسته اند و او را مورد ستايش قرار داده اند.
+
*۳. [[ابراهیم بن هاشم قمی|ابراهیم بن هاشم قمى]]:(۱۵) از برجسته ترین راویان اخبار [[امامان معصوم]] است. درباره اش گفته اند: اولین محدثى بود که اخبار دانشمندان [[شیعه|شیعه]] را از [[کوفه|کوفه]] به قم آورد و در آن جا نشر داد و موجب رونق بخشیدن به انتشار آثار [[اهل البیت|اهل بیت]] شد. او پدر [[علی بن ابراهیم قمی|على بن ابراهیم قمى]] صاحب کتاب «[[تفسیر قمی (کتاب)|تفسیر على بن ابراهیم]]» است. [[شیخ کلینی|شیخ کلینى]] در «[[الکافی (کتاب)|کافى]]» روایات زیادى از على بن ابراهیم روایت مى کند(۱۶) و [[عبدالله مامقانی|علامه ممقانى]] در کتاب گرانسنگ خود در زمینه ترجمه حالات این شخص بزرگوار حق مطلب را به جاى آورده است.(۱۷)
  
مرحوم شيخ طوسى (متوفى سال 460 هـ.ق) مى گويد: «عبدالله بن صلت، كنيه اش ابوطالب، چهره اى موثق و موجه و مورد اطمينان است».(18)
+
==سیماى او از منظر بزرگان==
  
نجاشى مى نويسد: «عبدالله بن صلت قمى مورد توجه و عنايت و وثوق است».(19)
+
دانشوران تراجم نویس [[شیعه|شیعه]] با نظرى مثبت به شخصیت ابوطالب قمى، نگریسته اند و او را مورد ستایش قرار داده اند.
  
[[شيخ صدوق]] (متوفى 381 هـ.ق) در مقدمه كتاب «اكمال الدين» مى نگارد: «احمد بن محمد بن عيسى اشعرى قمى، با آن همه عظمت و مقام بلند، از كسانى است كه از ابوطالب قمى (عبدالله بن صلت) روايت نقل مى كند».(20)
+
مرحوم [[شیخ طوسی|شیخ طوسى]] (متوفى سال ۴۶۰ هـ.ق) مى گوید: «عبدالله بن صلت، کنیه اش ابوطالب، چهره اى موثق و موجه و مورد اطمینان است».(۱۸)
  
بزرگان ديگر مانند علامه حلى، محقق اردبيلى، علامه ممقانى و آيت الله خوئى در كتاب هاى خود به آنچه از [[شيخ طوسى]] و نجاشى نقل كرده ايم، بسنده كرده اند.(21)
+
[[احمد بن علی نجاشی|نجاشى]] مى نویسد: «عبدالله بن صلت قمى مورد توجه و عنایت و وثوق است».(۱۹)
  
==رابطه با امام علیه‌السلام==
+
[[شیخ صدوق]] (متوفى ۳۸۱ هـ.ق) در مقدمه کتاب «[[کمال الدین و تمام النعمه (کتاب)|اکمال الدین]]» مى نگارد: «[[احمد بن محمد بن عیسی اشعری|احمد بن محمد بن عیسى اشعرى قمى]]، با آن همه عظمت و مقام بلند، از کسانى است که از ابوطالب قمى (عبدالله بن صلت) روایت نقل مى کند».(۲۰)
  
يكى از معيارهاى شناخت شخصيت راويان آثار اهل بيت علیهم‌السلام پيوند آنان با ولايت و عشق و علاقه اى است كه به حضرات معصومان ابراز مى دارند. ابوطالب قمى يكى از آن محدثانى است كه با امام معصوم علیه‌السلام رابطه ويژه اى داشت.
+
بزرگان دیگر مانند [[علامه حلی|علامه حلى]]، [[محقق اردبیلی|محقق اردبیلى]]، [[عبدالله مامقانی|علامه ممقانى]] و [[آیت الله سید ابوالقاسم خویی|آیت الله خوئى]] در کتاب هاى خود به آنچه از شیخ طوسى و نجاشى نقل کرده ایم، بسنده کرده اند.(۲۱)
  
علامه كشى مى گويد: «حمدان بن احمد نهدى برايم گفت: ابوطالب قمى به من گفت: «نامه اى به حضرت امام جواد علیه‌السلام نوشتم و همراه آن نامه از حضرت خواستم به من اجازه دهد تا درباره پدرش حضرت رضا علیه‌السلام اشعارى بسرايم».
+
==رابطه با معصومین علیهم السلام==
  
امام جواد علیه‌السلام در پاسخ نوشته بود: «نه فقط براى پدر بزرگوارم، بلكه براى من هم شعر بگو و بر مظلوميت ما اشك بريز».
+
یکى از معیارهاى شناخت شخصیت راویان آثار [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهم‌السلام پیوند آنان با [[ولایت]] و عشق و علاقه اى است که به حضرات معصومان ابراز مى دارند. ابوطالب قمى یکى از آن [[محدث|محدثانى]] است که با [[امام]] معصوم علیه‌السلام رابطه ویژه اى داشت.
  
محمد بن عبدالجبار قمى از قول عبدالله بن صلت، ابوطالب قمى چنين مى گويد: «چند قطعه شعرى را كه در رثاى حضرت [[امام رضا]] علیه‌السلام سروده بودم، طى يك نامه به محضر حضرت امام نهم شيعيان فرستادم و از امام درخواست كردم كه اجازه دهد چنين اشعارى درباره حضرت امام رضا علیه‌السلام بسرايم.
+
[[ابوعمرو کشی|علامه کشى]] مى گوید: «حمدان بن احمد نهدى برایم گفت: ابوطالب قمى به من گفت: «نامه اى به حضرت [[امام جواد علیه السلام|امام جواد]] علیه‌السلام نوشتم و همراه آن نامه از حضرت خواستم به من اجازه دهد تا درباره پدرش [[امام رضا علیه السلام|حضرت رضا]] علیه‌السلام اشعارى بسرایم». امام جواد علیه‌السلام در پاسخ نوشته بود: «نه فقط براى پدر بزرگوارم، بلکه براى من هم شعر بگو و بر مظلومیت ما اشک بریز».
  
حضرت امام جواد علیه‌السلام گويا از آن اشعار بسيار خوشش آمده و آن ها را پسنديده بود؛ لذا همان اشعار را بريده و براى خود نگه داشتند و در بالاى صفحه باقيمانده نوشتند: بسيار عالى سروده اى، خداوند به تو جزا و پاداش نيكو عنايت فرمايد».(22)
+
محمد بن عبدالجبار قمى از قول عبدالله بن صلت، ابوطالب قمى چنین مى گوید: «چند قطعه شعرى را که در رثاى حضرت [[امام رضا]] علیه‌السلام سروده بودم، طى یک نامه به محضر حضرت امام نهم شیعیان فرستادم و از امام درخواست کردم که اجازه دهد چنین اشعارى درباره حضرت امام رضا علیه‌السلام بسرایم. حضرت امام جواد علیه‌السلام گویا از آن اشعار بسیار خوشش آمده و آنها را پسندیده بود؛ لذا همان اشعار را بریده و براى خود نگه داشتند و در بالاى صفحه باقیمانده نوشتند: بسیار عالى سروده اى، خداوند به تو جزا و پاداش نیکو عنایت فرماید».(۲۲)
  
ضمناً اين محدث از كسانى است كه در آخر عمر مبارك [[امام جواد]] علیه‌السلام به محضر آن بزرگوار مشرف شدند و دعاى امام را درباره جمعى از يارانش، همانند: صفوان بن يحيى، زكريا بن آدم، سعد بن سعد و محمد بن سنان شنيدند.(23)
+
ضمناً این محدث از کسانى است که در آخر عمر مبارک [[امام جواد]] علیه‌السلام به محضر آن بزرگوار مشرف شدند و دعاى امام را درباره جمعى از یارانش، همانند: [[صفوان بن یحیی|صفوان بن یحیى]]، [[زکریا بن آدم|زکریا بن آدم]]، [[سعد بن سعد اشعری قمی|سعد بن سعد]] و [[محمد بن سنان]] شنیدند.(۲۳)
  
==صحابى امام علیه‌السلام==
+
عبدالله قمی که از جمله دلباختگان اهل بیت علیهم‌السلام است، وفادارى و [[اخلاص]] خویش را با نقل روایت و تلاش پیگیر براى گسترش فرهنگ شیعى به اثبات رساند و در این راه مقدس از هیچ تلاشى فروگذار نکرد.
  
عبدالله كه از جمله دلباختگان اهل بيت علیهم‌السلام است، وفادارى و [[اخلاص]] خويش را با نقل روايت و تلاش پيگير براى گسترش فرهنگ شيعى به اثبات رساند و در اين راه مقدس از هيچ تلاشى فروگذار نكرد.
+
تمام [[علم رجال|رجال‌]] نویسان، او را نه تنها در زمره یاران [[امام رضا]] و حضرت [[امام جواد]] علیهماالسلام بلکه از یاران حضرت [[امام هادى]] علیه‌السلام نیز مى دانند. او به حضور این سه امام بزرگوار رسید و از محضر مقدس بعضى از آنان روایت و [[حدیث]] نقل کرد. مرحوم [[شیخ طوسى]] در کتاب رجال در یک جا او را از یاران امام رضا علیه‌السلام و در جاى دیگر از یاران حضرت جواد علیه‌السلام مى داند.(۲۴)
  
تمام رجال‌نويسان، او را نه تنها در زمره ياران [[امام رضا]] و حضرت [[امام جواد]] علیهم‌السلام بلكه از ياران حضرت [[امام هادى]] علیه‌السلام نيز مى دانند. او به حضور اين سه امام بزرگوار رسيد و از محضر مقدس بعضى از آنان روايت و [[حديث]] نقل كرد. مرحوم [[شيخ طوسى]] در كتاب رجال در يك جا او را از ياران امام رضا علیه‌السلام و در جاى ديگر از ياران حضرت جواد علیه‌السلام مى داند.(24)
+
[[احمد بن علی نجاشی|نجاشى]] ضمن ستایش، او را از یاران حضرت رضا علیه‌السلام مى داند و مى گوید: از آن بزرگوار رویات مى کند. مرحوم [[آیت الله سید ابوالقاسم خویی|آیت الله خویى]] یادآورى مى کند که: اگر چه بزرگان [[علم رجال]] و تراجم، عبدالله را در شمار یاران حضرت هادى علیه‌السلام نیاورده اند، شاید به ذهن برسد که او حضرت هادى علیه‌السلام را درک نکرده است؛ ولى واقعیت این چنین نیست؛ چون بنابر سخن [[شیخ صدوق|صدوق]] در کتاب «اکمال الدین» او آن زمان در قید حیات بود؛ به طورى که [[محمد بن حسن صفار|محمد بن حسن صفار قمى]] با وى ملاقات کرد. و جناب صفار در سال ۲۹۰ هـ.ق از دنیا رفته است.(۲۵)
 
 
نجاشى ضمن ستايش، او را از ياران حضرت رضا علیه‌السلام مى داند و مى گويد: از آن بزرگوار رويات مى كند. مرحوم آيت الله خويى يادآورى مى كند كه: اگر چه بزرگان علم رجال و تراجم، عبدالله را در شمار ياران حضرت هادى علیه‌السلام نياورده اند، شايد به ذهن برسد كه او حضرت هادى علیه‌السلام را درك نكرده است؛ ولى واقعيت اين چنين نيست؛ چون بنابر سخن صدوق در كتاب «اكمال الدين» او آن زمان در قيد حيات بود؛ به طورى كه محمد بن حسن صفار قمى با وى ملاقات كرد. و جناب صفا در سال 290 هـ.ق از دنيا رفته است.(25)
 
  
 
==خاندان==
 
==خاندان==
  
عبدالله بن صلت قمى در خانواده اى ديده به جهان گشود و رشد يافت كه افراد آن خانواده دل و جانشان آكنده از عشق به آل پيغمبر علیهم‌السلام بود. خانواده اى كه به تشيع بودن مشهور بودند. مثلاً فرزندش به نام، على از پدر بزرگوارش روايت نقل كرده است و چنين فرزند محدثى در دامن پاك او تربيت شد.(26)
+
عبدالله بن صلت قمى در خانواده اى دیده به جهان گشود و رشد یافت که افراد آن خانواده دل و جانشان آکنده از عشق به آل پیغمبر علیهم‌السلام بود. خانواده اى که به [[شیعه|تشیع]] بودن مشهور بودند. مثلاً فرزندش به نام، على از پدر بزرگوارش روایت نقل کرده است و چنین فرزند محدثى در دامن پاک او تربیت شد.(۲۶)
  
عبدالله برادرى به نام على بن صلت داشت و ميزان قدر و منزلت خاندان عبدالله از اين قطعه جالب تاريخى كه شيخ بزرگوار صدوق در «اكمال الدين» نقل مى كند، ظاهر مى شود، آن جا كه مى نويسد: «من بعد از [[زيارت]] قبر حضرت رضا علیه‌السلام در طوس، به [[قم]] آمدم. در قم كه بودم، يكى از بزرگان علم و فضل كه آثار جلال و بزرگى در شمايل او آشكار بود، از بخارا بر ما وارد شد. من آرزو داشتم كه با او ملاقات كنم و او را از نزديك ببينم، چون او انسانى ديندار و خردمند بود و در راه مستقيم تشيع قرار داشت. وى جناب محمد بن الحسن بن محمد بن احمد بن على بن صلت قمى بود كه خداوند بر توفيقات او بيفزايد. پدرم (ابن بابويه) از جد بزرگوار او، محمد بن احمد روايت نقل مى كند و هميشه از موقعيت علمى و عملى و زهد و فضل و [[عبادت]] او تمجيد مى كرد. چون خداوند توفيق داد كه با اين مرد بزرگ كه از خاندانى رفيع و جليل است، ملاقات كنم خداوند متعال را شكر كردم كه چنين سعادتى نصيب من شد و محبت او را در دلم افكند».(27)
+
عبدالله برادرى به نام على بن صلت داشت و میزان قدر و منزلت خاندان عبدالله از این قطعه جالب تاریخى که [[شیخ صدوق|شیخ صدوق]] در «اکمال الدین» نقل مى کند، ظاهر مى شود، آن جا که مى نویسد: «من بعد از [[زیارت]] قبر حضرت رضا علیه‌السلام در طوس، به [[قم]] آمدم. در قم که بودم، یکى از بزرگان علم و فضل که آثار جلال و بزرگى در شمایل او آشکار بود، از بخارا بر ما وارد شد. من آرزو داشتم که با او ملاقات کنم و او را از نزدیک ببینم، چون او انسانى دیندار و خردمند بود و در راه مستقیم تشیع قرار داشت. وى جناب محمد بن الحسن بن محمد بن احمد بن على بن صلت قمى بود که خداوند بر توفیقات او بیفزاید. پدرم (ابن بابویه) از جد بزرگوار او، محمد بن احمد روایت نقل مى کند و همیشه از موقعیت علمى و عملى و [[زهد]] و فضل و عبادت او تمجید مى کرد. چون خداوند توفیق داد که با این مرد بزرگ که از خاندانى رفیع و جلیل است، ملاقات کنم خداوند متعال را شکر کردم که چنین سعادتى نصیب من شد و محبت او را در دلم افکند».(۲۷)
  
شيخ صدوق با آن شخصيت و عظمتى كه خود داشت، اين چنين هنگامه ديدار يكى از خاندان عبدالله بن صلت، از بيت رفيع او تجليل مى كند و اين مايه شگفتى و نشانه گرايش ايمانى، اعتقادى و قلبى اين خاندان شيعى به امامان شيعه است.
+
شیخ صدوق با آن شخصیت و عظمتى که خود داشت، این چنین هنگامه دیدار یکى از خاندان عبدالله بن صلت، از بیت رفیع او تجلیل مى کند و این مایه شگفتى و نشانه گرایش ایمانى، اعتقادى و قلبى این خاندان شیعى به امامان شیعه است.
  
 
==آثار==
 
==آثار==
  
با آن كه عبدالله از محدثان معروف و از شاگردان و راويان امامان معصوم علیهم‌السلام بود؛ اما در منابع و مآخذ، چندان تأليف و تصنيفى از او به يادگار نمانده است.
+
با آن که عبدالله از محدثان معروف و از شاگردان و راویان [[ائمه اطهار|امامان]] معصوم علیهم‌السلام بود؛ اما در منابع و مآخذ، چندان تألیف و تصنیفى از او به یادگار نمانده است.
 
 
شيخ طوسى مى گويد: «او كتابى دارد»(28) و جناب نجاشى مى نويسد: «او كتابى در تفسير [[قرآن]] دارد»(29) البته امكان دارد كتاب هاى ديگرى نيز داشته باشد بر اثر حوادث روزگار از بين رفته اند.
 
 
 
==رحلت و مدفن'''
 
  
زمان غروب اين ستاره تابناك شيعه همچنان در هاله اى از ابهام است. آنچه مسلم است اين كه: «صفار قمى» او را ملاقات و از او روايت نقل كرد.(30) و جناب محمد بن حسن صفار در سال 290 هـ.ق از دنيا رحلت كرد. با عنايت به اين قطعه تاريخى شايد بتوان حدس زد كه چراغ عمر اين محدث جليل القدر در نيمه دوم سده سوم هجرى، خاموش شد و مرغ روحش به سوى جنان پرواز كرد؛ ولى اين كار در كدام سرزمين و كدام شهر از دنيا رفت و در كجا مدفون شد نيز مشخص نيست. والسلام عليه يوم ولد و يوم مات و يوم يبعث حياً.
+
[[شیخ طوسی|شیخ طوسى]] مى گوید: «او کتابى دارد»(۲۸) و جناب [[احمد بن علی نجاشی|نجاشى]] مى نویسد: «او کتابى در [[تفسیر قرآن|تفسیر قرآن]] دارد»(۲۹) البته امکان دارد کتاب هاى دیگرى نیز داشته باشد که بر اثر حوادث روزگار از بین رفته اند.
  
==نمونه اى از روايات==
+
== وفات ==
 +
زمان غروب این ستاره تابناک شیعه همچنان در هاله اى از ابهام است. آنچه مسلم است این که: «صفار قمى» او را ملاقات و از او روایت نقل کرد.(۳۰) و جناب محمد بن حسن صفار در سال ۲۹۰ هـ.ق از دنیا رحلت کرد. با عنایت به این قطعه تاریخى شاید بتوان حدس زد که چراغ عمر این محدث جلیل القدر در نیمه دوم سده سوم هجرى، خاموش شد و مرغ روحش به سوى جنان پرواز کرد.
  
'''<I>مقام رسول خدا صلی الله علیه و آله</I>'''
+
==نمونه‌اى از روایات==
  
با واسطه از حضرت ابى جعفر [[امام باقر]] علیه‌السلام روايت مى كند، وى مى گويد: امام فرمود: «اسم رسول اكرم صلی الله علیه و آله در صُحُف ابراهيم علیه‌السلام احمد» و در قرآن «محمد» است».
+
'''<I>مقام رسول خدا صلی الله علیه و آله:</I>'''
  
كسى از امام پرسيد: معانى اين اسم ها چيست؟ امام فرمود: «ماحى، يعنى محو كننده بت ها و هر معبود باطل، حد يعنى: پيامبرى كه با هر كس كه دشمن خدا و اسلام بود، مبارزه و پيكار مى كرد چه آن دشمنان از قريش باشند يا غيرقريش. اما احمد، خداوند در تمام كتاب هاى آسمانى او را از جهت خوبى و نيكى رفتارش ستوده و ستايش كرده است. اما محمد، خداوند و [[فرشتگان]] و تمام انبيا و همه امت هاى پيامبران گذشته، رسول اسلام را مى ستايند و بر او درود و تحيت مى فرستند. اسم آن حضرت بر عرش چنين نوشته شده است: محمد رسول الله صلی الله علیه و آله.
+
وى با واسطه از حضرت ابى جعفر [[امام باقر]] علیه‌السلام روایت مى کند: امام فرمود: «اسم [[پیامبر اسلام|رسول اکرم]] صلی الله علیه و آله در صُحُف [[حضرت ابراهیم علیه السلام|ابراهیم]] علیه‌السلام "احمد" و در قرآن "محمد" است». کسى از امام پرسید: معانى این اسم ها چیست؟ امام فرمود: «ماحى، یعنى محو کننده بت ها و هر معبود باطل، حد یعنى: پیامبرى که با هر کس که دشمن خدا و اسلام بود، مبارزه و پیکار مى کرد چه آن دشمنان از [[قریش|قریش]] باشند یا غیرقریش. اما احمد، خداوند در تمام کتاب هاى آسمانى او را از جهت خوبى و نیکى رفتارش ستوده و ستایش کرده است. اما محمد، خداوند و [[فرشتگان]] و تمام [[پیامبران|انبیا]] و همه امت هاى پیامبران گذشته، رسول اسلام را مى ستایند و بر او درود و تحیت مى فرستند. اسم آن حضرت بر عرش چنین نوشته شده است: محمد رسول الله صلی الله علیه و آله.
  
يكى از صفات برجسته پيامبر گرامى اين بود كه مى فرمود: «يكى از كارهايى كه من تا آخر عمر ترك نخواهم كرد، سلام كردن بر بچه‌هاست، تا به عنوان روش و سنت از من براى امت بماند».(31)
+
یکى از صفات برجسته پیامبر گرامى این بود که مى فرمود: «یکى از کارهایى که من تا آخر عمر ترک نخواهم کرد، [[سلام]] کردن بر بچه‌هاست، تا به عنوان روش و [[سنت]] از من براى امت بماند».(۳۱)
  
'''<I>مقام جعفر بن ابي‌طالب علیه‌السلام</I>'''
+
'''<I>مقام جعفر بن ابی‌طالب علیه‌السلام:</I>'''
  
ابوطالب قمى از امام باقر علیه‌السلام باواسطه روايت مى كند كه حضرت فرمود: «خداوند به رسول خدا صلی الله علیه و آله [[وحى]] كرد كه من از جعفر، پسر ابوطالب به خاطر چهار خصلت كه در او وجود دارد، راضى هستم. رسول گرامى جعفر را خواست و آنچه را كه خداوند به پيامبر خبر داده بود، به او گفت: جعفر عرض كرد: اى رسول خدا! اگر خداوند خبر نمى داد، من اين چهار خصلت را افشا نمى كردم:
+
ابوطالب قمى از [[امام باقر علیه السلام|امام باقر]] علیه‌السلام با واسطه روایت مى کند که حضرت فرمود: «خداوند به رسول خدا صلی الله علیه و آله [[وحى]] کرد که من از [[جعفر طیار|جعفر]]، پسر ابوطالب به خاطر چهار خصلت که در او وجود دارد، راضى هستم. رسول گرامى جعفر را خواست و آنچه را که خداوند به پیامبر خبر داده بود، به او گفت: جعفر عرض کرد: اى رسول خدا! اگر خداوند خبر نمى داد، من این چهار خصلت را افشا نمى کردم: ۱. در عمرم هرگز [[شراب خواری|شراب]] نخورده ام؛ چون مى دانم اگر شراب بخورم، نعمت عقل را از دست مى دهم. ۲. هرگز [[دروغ]] نگفته ام؛ چون دروغ گفتن از شخصیت و مروّت انسان مى کاهد. ۳. هرگز در زندگى عمل منافى با عفت انجام نداده ام. ۴. هیچ‌گاه پیشانى در مقابل [[بت پرستی|بت]] نساییده ام؛ چون آن ها وجودات بى‌خاصیت‌اند، نه به انسان سود مى رسانند و نه ضرر را از او دور مى کنند. این جا بود که رسول خدا دست بر شانه جعفر گذاشتند و فرمودند: «تو لیاقت و شایستگى داری که خداوند متعال دو بال به تو عطا کند و در [[بهشت]] با [[فرشتگان]] پرواز کنى».(۳۲)
  
* 1. در عمرم هرگز شراب نخورده ام؛ چون مى دانم اگر شراب بخورم، نعمت عقل را از دست مى دهم.
+
== پى نوشت ==
 +
(۱). رجال شیخ طوسى، ص ۳۸۰ و ۴۰۳؛ رجال کشى، ج ۲، ص ۵۱۴؛ رجال نجاشى، ص ۱۵۰؛ فهرست شیخ طوسى، ص ۱۰۶؛ خلاصه علامه، ص ۱۰۵ و وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۳۳۶.
  
* 2. هرگز [[دروغ]] نگفته ام؛ چون دروغ گفتن از شخصيت و مروّت انسان مى كاهد.
+
(۲). معجم الرجال الحدیث، ج ۱۰، ص ۲۲۳ و رجال نجاشى، ص ۲۲۹.
  
* 3. هرگز در زندگى عمل منافى با عفت انجام نداده ام.
+
(۳). معجم الرجال، ج ۱۰، ص ۲۳۳.
  
* 4. هيچ‌گاه پيشانى در مقابل بت نساييده ام؛ چون آن ها وجودات بى‌خاصيت‌اند، نه به انسان سود مى رسانند و نه ضرر را از او دور مى كنند.
+
(۴). رجال نجاشى، ص ۷۸.
  
اين جا بود كه رسول خدا دست بر شانه جعفر گذاشتند و فرمودند: «تو لياقت و شايستگى داری كه خداوند متعال دو بال به تو عطا كند و در [[بهشت]] با [[فرشتگان]] پرواز كنى».(32)
+
(۵). رجال کشى، ج ۲، ص ۸۵۶.
  
پى نوشت
+
(۶). رجال نجاشى، ص ۲۴.
  
(1). رجال شيخ طوسى، ص 380 و 403؛ رجال كشى، ج 2، ص 514؛ رجال نجاشى، ص 150؛ فهرست شيخ طوسى، ص 106؛ خلاصه علامه، ص 105 و [[وسائل الشيعه]]، ج 20، ص 336.
+
(۷). همان، ص ۲۴.
  
(2). معجم الرجال الحديث، ج 10، ص 223 و رجال نجاشى، ص 229.
+
(۸). معجم الرجال، ج ۱۰، ذیل شماره ۶۹۲۷.
  
(3). معجم الرجال، ج 10، ص 233.
+
(۹). رجال نجاشى، ص ۱۴۹.
  
(4). رجال نجاشى، ص 78.
+
(۱۰). معجم الرجال، ج ۱۰، ذیل شماره ۶۹۲۷
  
(5). رجال كشى، ج 2، ص 856.
+
(۱۱). رجال نجاشى، ص ۳۱۱.
  
(6). رجال نجاشى، ص 24.
+
(۱۲). رجال شیخ، ص ۴۳۵ و جامع الروات، ص ۴۹۲.
  
(7). همان، ص 24.
+
(۱۳). خلاصه علامه، ص ۱۴۲ و رجال شیخ، ص ۴۲۳.
  
(8). معجم الرجال، ج 10، ذيل شماره 6927.
+
(۱۴). رجال نجاشى، ص ۶۰.
  
(9). رجال نجاشى، ص 149.
+
(۱۵). جامع الروات، ج ۲، ص ۴۹۲ و تنقیح المقال، ج ۲، ص ۳۵۱.
  
(10). معجم الرجال، ج 10، ذيل شماره 6927
+
(۱۶). رجال نجاشى، ص ۱۲.
  
(11). رجال نجاشى، ص 311.
+
(۱۷). تنقیح المقال، ج ۱.
  
(12). رجال شيخ، ص 435 و جامع الروات، ص 492.
+
(۱۸). رجال شیخ طوسى، ص ۳۸۰ و ۴۰۳.
  
(13). خلاصه علامه، ص 142 و رجال شيخ، ص 423.
+
(۱۹). رجال نجاشى، ص ۱۵۰.
  
(14). رجال نجاشى، ص 60.
+
(۲۰). اکمال الدین و اتمام النعمة، ص ۳.
  
(15). جامع الروات، ج ص 492 و تنقيح المقال، ج ص 351.
+
(۲۱). خلاصه علامه، ص ۱۰۵، جامع الروات، ج ۱، ص ۴۹۲ و معجم الرجال، ج ۱۰، ص ۲۲۴.
  
(16). رجال نجاشى، ص 12.
+
(۲۲). رجال کشى، ج ۲، ص ۸۳۸.
  
(17). تنقيح المقال، ج 1.
+
(۲۳). همان، ص ۷۹۲.
  
(18). رجال شيخ طوسى، ص 380 و 403.
+
(۲۴). رجال شیخ، ص ۳۸۰ و ۴۰۳.
  
(19). رجال نجاشى، ص 150.
+
(۲۵). معجم الرجال، ج ۱۰، ص ۲۲۳.
  
(20). اكمال الدين و اتمام النعمة، ص 3.
+
(۲۶). نجاشى، ص ۱۵۰.
  
(21). خلاصه علامه، ص 105، جامع الروات، ج 1، ص 492 و معجم الرجال، ج 10، ص 224.
+
(۲۷). اکمال الدین، ص ۳.
  
(22). رجال كشى، ج 2، ص 838.
+
(۲۸). فهرست شیخ طوسى، ص ۱۰۶.
  
(23). همان، ص 792.
+
(۲۹). رجال نجاشى، ص ۱۵۰.
  
(24). رجال شيخ، ص 380 و 403.
+
(۳۰). اکمال الدین، ص ۳.
  
(25). معجم الرجال، ج 10، ص 223.
+
(۳۱). امالى صدوق، ص ۶۷، مجلس ۱۷، حدیث ۳.
  
(26). نجاشى، ص 150.
+
(۳۲). همان، ص ۷۰، مجلس ۱۷، حدیث ۷.
 
 
(27). اكمال الدين، ص 3.
 
 
 
(28). فهرست شيخ طوسى، ص 106.
 
 
 
(29). رجال نجاشى، ص 150.
 
 
 
(30). اكمال الدين، ص 3.
 
 
 
(31). امالى صدوق، ص 67، مجلس 17، حديث 3.
 
 
 
(32). همان، ص 70، مجلس 17، حديث 7.
 
  
 
==منبع==
 
==منبع==
 
+
ابوالحسن ربانى صالح‌آبادى، "عبدالله بن صلت قمی"، [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، جلد ۶.
*ابوالحسن ربانى صالح‌آبادى, "عبدالله بن صلت قمی"ستارگان حرم، جلد 6
 
 
[[رده:علمای قرن سوم]]
 
[[رده:علمای قرن سوم]]
 
[[رده:اصحاب امام رضا علیه السلام]]
 
[[رده:اصحاب امام رضا علیه السلام]]
 
[[رده:اصحاب امام جواد علیه السلام]]
 
[[رده:اصحاب امام جواد علیه السلام]]

نسخهٔ ‏۱۳ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۰۶

یکى از چهره ها و ستاره‌هاى آسمان علم و حدیث که آثار و اخبار اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام را همانند گوهرهایى گرانبها به نسل هاى بعدى رسانیدند، در شهر قم «عبدالله بن صلت قمى» است؛ که کنیه اش ابوطالب و نسبتش قمى است.(۱) درباره تاریخ ولادت او نمى شود نظریه قاطعى ابراز کرد؛ ولى مى توان حدس زد که در نیمه دوم سده دوم هجرى چشم به جهان گشود.

استادان

ابوطالب قمى براى عمق بخشیدن به معرفت و دانش خویش، از محضر استادانى بزرگ که در رأس آن ها امام معصوم علیه‌السلام قرار داشت، نهایت استفاده و فیض را برد و از هیچ تلاشى کوتاهى نکرد. در این بخش به نام جمعى از استادان روایتى او اشاره مى کنیم:

  • ۱. محمد بن ابى عمیر: از راویان والامقام و شخصیت بزرگوارى است که تمام گزارش دهندگان تراجم دانشوران شیعه، از او به خوبى و نیکى یاد کرده و او را به بهترین شکل ستوده اند. وى نه تنها یک شخصیت فعال در عرصه حدیث و روایت امامان شیعه است، عنصرى مبارز و نستوه و قهرمانى است که چندین سال در حکومت استبدادى هارون الرشید و مأمون در زندان ستم آن ها به سر برده و او را بارها تازیانه زدند تا منصب قضاوت را در یک حکومت خودکامه قبول کند، ولى او زیر بار نرفت و تسلیم نشد.(۲)
  • ۲. بکر بن محمد ازدى:(۳) کنیه اش ابومحمد، از شخصیت هاى موجه و برجسته شیعى و از خاندان رفیع «آل غامد» است که اهل کوفه بود. وى در محضر مبارک امام موسى بن جعفر و امام رضا علیهماالسلام کسب فیض کرد و بهره هاى فراوان نصیبش شد.(۴) او استاد محمد بن ابى عمیر نیز بود.(۵)
  • ۳. حسن بن على بن فضال: کنیه اش ابو محمد، از برترین اصحاب امامان شیعى است. وى در میدان حدیث سرآمد بود و از محدثان بسیار برجسته شیعه به شمار مى رفت. در عرصه اخلاق و عبادت نیز به کمال و خلوص و تواضع رسید. این قطعه تاریخى مربوط به این مرد بزرگوار است که به خارج شهر مى رفت، در میان صحرا سر به سجده مى گذاشت و آن چنان سجده اش را طول مى داد که پرنده هاى صحرا مى آمدند بر بالاى پشت او مى نشستند و تصور مى شد که او تکه اى پارچه است که در صحرا افتاده است و حیوانات وحشى در اطراف او مى چرخیدند و از او نمى رمیدند.(۶) فضل بن شاذان در ستایش از او چنین مى گوید: «از جمعى از مردم، که با هم آهسته گفتگو مى کردند، شنیدم که یکى از آنان گفت: در این کوه مردى است به نام ابن فضال، عابدترین انسان روزگار است که ما دیده ایم و به یاد داریم».(۷)
  • ۴. عبدالله بن مغیره:(۸) کنیه اش ابومحمد و اهل کوفه است. ابومحمد چهره بسیار موثق و موجه داشت و هیچ کس در بزرگى و تقوا به او نمى رسید. وى از یاران بلندمرتبه حضرت امام موسى بن جعفر علیه‌السلام بود و تألیفات فراوانى داشت.(۹)
  • ۵. یونس بن عبدالرحمن:(۱۰) کنیه اش ابومحمد و معروف به «مولى آل یقطین» بود. یونس از یاران حضرت موسى بن جعفر و حضرت امام رضا علیهماالسلام شخصیتى عظیم، از اصحاب اجماع و داراى برازندگى ویژه در حوزه حدیث، روایت و مبارزه با بدعت ها و مذاهب باطله است.(۱۱)

شاگردان

از امتیازات یک عالم دین‌شناس، آن است که همان گونه که خود از دیگران بهره هاى علمى برده، دانسته‌هایش را در قالب گفتار یا تألیف کتاب به دیگران انتقال دهد زیرا این روشنى پسندیده و مایه حیات علم است. ابوطالب قمى، در این زمینه به موفقیت هایى نائل آمد و جمعى از علماى دین از محضرش بهره بردند و در این بخش مناسب است به اسامى تعدادى از آنان اشاره شود:

سیماى او از منظر بزرگان

دانشوران تراجم نویس شیعه با نظرى مثبت به شخصیت ابوطالب قمى، نگریسته اند و او را مورد ستایش قرار داده اند.

مرحوم شیخ طوسى (متوفى سال ۴۶۰ هـ.ق) مى گوید: «عبدالله بن صلت، کنیه اش ابوطالب، چهره اى موثق و موجه و مورد اطمینان است».(۱۸)

نجاشى مى نویسد: «عبدالله بن صلت قمى مورد توجه و عنایت و وثوق است».(۱۹)

شیخ صدوق (متوفى ۳۸۱ هـ.ق) در مقدمه کتاب «اکمال الدین» مى نگارد: «احمد بن محمد بن عیسى اشعرى قمى، با آن همه عظمت و مقام بلند، از کسانى است که از ابوطالب قمى (عبدالله بن صلت) روایت نقل مى کند».(۲۰)

بزرگان دیگر مانند علامه حلى، محقق اردبیلى، علامه ممقانى و آیت الله خوئى در کتاب هاى خود به آنچه از شیخ طوسى و نجاشى نقل کرده ایم، بسنده کرده اند.(۲۱)

رابطه با معصومین علیهم السلام

یکى از معیارهاى شناخت شخصیت راویان آثار اهل بیت علیهم‌السلام پیوند آنان با ولایت و عشق و علاقه اى است که به حضرات معصومان ابراز مى دارند. ابوطالب قمى یکى از آن محدثانى است که با امام معصوم علیه‌السلام رابطه ویژه اى داشت.

علامه کشى مى گوید: «حمدان بن احمد نهدى برایم گفت: ابوطالب قمى به من گفت: «نامه اى به حضرت امام جواد علیه‌السلام نوشتم و همراه آن نامه از حضرت خواستم به من اجازه دهد تا درباره پدرش حضرت رضا علیه‌السلام اشعارى بسرایم». امام جواد علیه‌السلام در پاسخ نوشته بود: «نه فقط براى پدر بزرگوارم، بلکه براى من هم شعر بگو و بر مظلومیت ما اشک بریز».

محمد بن عبدالجبار قمى از قول عبدالله بن صلت، ابوطالب قمى چنین مى گوید: «چند قطعه شعرى را که در رثاى حضرت امام رضا علیه‌السلام سروده بودم، طى یک نامه به محضر حضرت امام نهم شیعیان فرستادم و از امام درخواست کردم که اجازه دهد چنین اشعارى درباره حضرت امام رضا علیه‌السلام بسرایم. حضرت امام جواد علیه‌السلام گویا از آن اشعار بسیار خوشش آمده و آنها را پسندیده بود؛ لذا همان اشعار را بریده و براى خود نگه داشتند و در بالاى صفحه باقیمانده نوشتند: بسیار عالى سروده اى، خداوند به تو جزا و پاداش نیکو عنایت فرماید».(۲۲)

ضمناً این محدث از کسانى است که در آخر عمر مبارک امام جواد علیه‌السلام به محضر آن بزرگوار مشرف شدند و دعاى امام را درباره جمعى از یارانش، همانند: صفوان بن یحیى، زکریا بن آدم، سعد بن سعد و محمد بن سنان شنیدند.(۲۳)

عبدالله قمی که از جمله دلباختگان اهل بیت علیهم‌السلام است، وفادارى و اخلاص خویش را با نقل روایت و تلاش پیگیر براى گسترش فرهنگ شیعى به اثبات رساند و در این راه مقدس از هیچ تلاشى فروگذار نکرد.

تمام رجال‌ نویسان، او را نه تنها در زمره یاران امام رضا و حضرت امام جواد علیهماالسلام بلکه از یاران حضرت امام هادى علیه‌السلام نیز مى دانند. او به حضور این سه امام بزرگوار رسید و از محضر مقدس بعضى از آنان روایت و حدیث نقل کرد. مرحوم شیخ طوسى در کتاب رجال در یک جا او را از یاران امام رضا علیه‌السلام و در جاى دیگر از یاران حضرت جواد علیه‌السلام مى داند.(۲۴)

نجاشى ضمن ستایش، او را از یاران حضرت رضا علیه‌السلام مى داند و مى گوید: از آن بزرگوار رویات مى کند. مرحوم آیت الله خویى یادآورى مى کند که: اگر چه بزرگان علم رجال و تراجم، عبدالله را در شمار یاران حضرت هادى علیه‌السلام نیاورده اند، شاید به ذهن برسد که او حضرت هادى علیه‌السلام را درک نکرده است؛ ولى واقعیت این چنین نیست؛ چون بنابر سخن صدوق در کتاب «اکمال الدین» او آن زمان در قید حیات بود؛ به طورى که محمد بن حسن صفار قمى با وى ملاقات کرد. و جناب صفار در سال ۲۹۰ هـ.ق از دنیا رفته است.(۲۵)

خاندان

عبدالله بن صلت قمى در خانواده اى دیده به جهان گشود و رشد یافت که افراد آن خانواده دل و جانشان آکنده از عشق به آل پیغمبر علیهم‌السلام بود. خانواده اى که به تشیع بودن مشهور بودند. مثلاً فرزندش به نام، على از پدر بزرگوارش روایت نقل کرده است و چنین فرزند محدثى در دامن پاک او تربیت شد.(۲۶)

عبدالله برادرى به نام على بن صلت داشت و میزان قدر و منزلت خاندان عبدالله از این قطعه جالب تاریخى که شیخ صدوق در «اکمال الدین» نقل مى کند، ظاهر مى شود، آن جا که مى نویسد: «من بعد از زیارت قبر حضرت رضا علیه‌السلام در طوس، به قم آمدم. در قم که بودم، یکى از بزرگان علم و فضل که آثار جلال و بزرگى در شمایل او آشکار بود، از بخارا بر ما وارد شد. من آرزو داشتم که با او ملاقات کنم و او را از نزدیک ببینم، چون او انسانى دیندار و خردمند بود و در راه مستقیم تشیع قرار داشت. وى جناب محمد بن الحسن بن محمد بن احمد بن على بن صلت قمى بود که خداوند بر توفیقات او بیفزاید. پدرم (ابن بابویه) از جد بزرگوار او، محمد بن احمد روایت نقل مى کند و همیشه از موقعیت علمى و عملى و زهد و فضل و عبادت او تمجید مى کرد. چون خداوند توفیق داد که با این مرد بزرگ که از خاندانى رفیع و جلیل است، ملاقات کنم خداوند متعال را شکر کردم که چنین سعادتى نصیب من شد و محبت او را در دلم افکند».(۲۷)

شیخ صدوق با آن شخصیت و عظمتى که خود داشت، این چنین هنگامه دیدار یکى از خاندان عبدالله بن صلت، از بیت رفیع او تجلیل مى کند و این مایه شگفتى و نشانه گرایش ایمانى، اعتقادى و قلبى این خاندان شیعى به امامان شیعه است.

آثار

با آن که عبدالله از محدثان معروف و از شاگردان و راویان امامان معصوم علیهم‌السلام بود؛ اما در منابع و مآخذ، چندان تألیف و تصنیفى از او به یادگار نمانده است.

شیخ طوسى مى گوید: «او کتابى دارد»(۲۸) و جناب نجاشى مى نویسد: «او کتابى در تفسیر قرآن دارد»(۲۹) البته امکان دارد کتاب هاى دیگرى نیز داشته باشد که بر اثر حوادث روزگار از بین رفته اند.

وفات

زمان غروب این ستاره تابناک شیعه همچنان در هاله اى از ابهام است. آنچه مسلم است این که: «صفار قمى» او را ملاقات و از او روایت نقل کرد.(۳۰) و جناب محمد بن حسن صفار در سال ۲۹۰ هـ.ق از دنیا رحلت کرد. با عنایت به این قطعه تاریخى شاید بتوان حدس زد که چراغ عمر این محدث جلیل القدر در نیمه دوم سده سوم هجرى، خاموش شد و مرغ روحش به سوى جنان پرواز کرد.

نمونه‌اى از روایات

مقام رسول خدا صلی الله علیه و آله:

وى با واسطه از حضرت ابى جعفر امام باقر علیه‌السلام روایت مى کند: امام فرمود: «اسم رسول اکرم صلی الله علیه و آله در صُحُف ابراهیم علیه‌السلام "احمد" و در قرآن "محمد" است». کسى از امام پرسید: معانى این اسم ها چیست؟ امام فرمود: «ماحى، یعنى محو کننده بت ها و هر معبود باطل، حد یعنى: پیامبرى که با هر کس که دشمن خدا و اسلام بود، مبارزه و پیکار مى کرد چه آن دشمنان از قریش باشند یا غیرقریش. اما احمد، خداوند در تمام کتاب هاى آسمانى او را از جهت خوبى و نیکى رفتارش ستوده و ستایش کرده است. اما محمد، خداوند و فرشتگان و تمام انبیا و همه امت هاى پیامبران گذشته، رسول اسلام را مى ستایند و بر او درود و تحیت مى فرستند. اسم آن حضرت بر عرش چنین نوشته شده است: محمد رسول الله صلی الله علیه و آله.

یکى از صفات برجسته پیامبر گرامى این بود که مى فرمود: «یکى از کارهایى که من تا آخر عمر ترک نخواهم کرد، سلام کردن بر بچه‌هاست، تا به عنوان روش و سنت از من براى امت بماند».(۳۱)

مقام جعفر بن ابی‌طالب علیه‌السلام:

ابوطالب قمى از امام باقر علیه‌السلام با واسطه روایت مى کند که حضرت فرمود: «خداوند به رسول خدا صلی الله علیه و آله وحى کرد که من از جعفر، پسر ابوطالب به خاطر چهار خصلت که در او وجود دارد، راضى هستم. رسول گرامى جعفر را خواست و آنچه را که خداوند به پیامبر خبر داده بود، به او گفت: جعفر عرض کرد: اى رسول خدا! اگر خداوند خبر نمى داد، من این چهار خصلت را افشا نمى کردم: ۱. در عمرم هرگز شراب نخورده ام؛ چون مى دانم اگر شراب بخورم، نعمت عقل را از دست مى دهم. ۲. هرگز دروغ نگفته ام؛ چون دروغ گفتن از شخصیت و مروّت انسان مى کاهد. ۳. هرگز در زندگى عمل منافى با عفت انجام نداده ام. ۴. هیچ‌گاه پیشانى در مقابل بت نساییده ام؛ چون آن ها وجودات بى‌خاصیت‌اند، نه به انسان سود مى رسانند و نه ضرر را از او دور مى کنند. این جا بود که رسول خدا دست بر شانه جعفر گذاشتند و فرمودند: «تو لیاقت و شایستگى داری که خداوند متعال دو بال به تو عطا کند و در بهشت با فرشتگان پرواز کنى».(۳۲)

پى نوشت

(۱). رجال شیخ طوسى، ص ۳۸۰ و ۴۰۳؛ رجال کشى، ج ۲، ص ۵۱۴؛ رجال نجاشى، ص ۱۵۰؛ فهرست شیخ طوسى، ص ۱۰۶؛ خلاصه علامه، ص ۱۰۵ و وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۳۳۶.

(۲). معجم الرجال الحدیث، ج ۱۰، ص ۲۲۳ و رجال نجاشى، ص ۲۲۹.

(۳). معجم الرجال، ج ۱۰، ص ۲۳۳.

(۴). رجال نجاشى، ص ۷۸.

(۵). رجال کشى، ج ۲، ص ۸۵۶.

(۶). رجال نجاشى، ص ۲۴.

(۷). همان، ص ۲۴.

(۸). معجم الرجال، ج ۱۰، ذیل شماره ۶۹۲۷.

(۹). رجال نجاشى، ص ۱۴۹.

(۱۰). معجم الرجال، ج ۱۰، ذیل شماره ۶۹۲۷

(۱۱). رجال نجاشى، ص ۳۱۱.

(۱۲). رجال شیخ، ص ۴۳۵ و جامع الروات، ص ۴۹۲.

(۱۳). خلاصه علامه، ص ۱۴۲ و رجال شیخ، ص ۴۲۳.

(۱۴). رجال نجاشى، ص ۶۰.

(۱۵). جامع الروات، ج ۲، ص ۴۹۲ و تنقیح المقال، ج ۲، ص ۳۵۱.

(۱۶). رجال نجاشى، ص ۱۲.

(۱۷). تنقیح المقال، ج ۱.

(۱۸). رجال شیخ طوسى، ص ۳۸۰ و ۴۰۳.

(۱۹). رجال نجاشى، ص ۱۵۰.

(۲۰). اکمال الدین و اتمام النعمة، ص ۳.

(۲۱). خلاصه علامه، ص ۱۰۵، جامع الروات، ج ۱، ص ۴۹۲ و معجم الرجال، ج ۱۰، ص ۲۲۴.

(۲۲). رجال کشى، ج ۲، ص ۸۳۸.

(۲۳). همان، ص ۷۹۲.

(۲۴). رجال شیخ، ص ۳۸۰ و ۴۰۳.

(۲۵). معجم الرجال، ج ۱۰، ص ۲۲۳.

(۲۶). نجاشى، ص ۱۵۰.

(۲۷). اکمال الدین، ص ۳.

(۲۸). فهرست شیخ طوسى، ص ۱۰۶.

(۲۹). رجال نجاشى، ص ۱۵۰.

(۳۰). اکمال الدین، ص ۳.

(۳۱). امالى صدوق، ص ۶۷، مجلس ۱۷، حدیث ۳.

(۳۲). همان، ص ۷۰، مجلس ۱۷، حدیث ۷.

منبع

ابوالحسن ربانى صالح‌آبادى، "عبدالله بن صلت قمی"، ستارگان حرم، جلد ۶.