سید حسن انگجی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۲ سپتامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۳:۵۱ توسط Zamani (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

مجاهد نستوه

اشاره

مجاهد بزرگ و فقيه بلندآوازه ديار آذربايجان، سيد حسن حسيني انگجي، يكي از دانشوراني است كه زندگي پُربارش، مالامال از رشادت‌ها و شجاعت‌ها است. او در طول عمر شريف خويش، هماره در راه احياي ارزش‌هاي اسلامی ‌‌و برپايي حكومت اسلامي، كوشش‌هاي فراواني از خود نشان داد و سال‌ها براي زدودن بي‌عدالتي‌ها و ظلم‌هاي بي‌حدّ رژيم فاسد پهلوي مبارزه كرد. فقيهي كه هيچ وقت سنگر مبارزه را رها نكرد و تا آخرين لحظات عمر بابركتش حمايت خود را از حركت‌هاي مذهبي و انقلابي حضرت امام راحل اعلام داشت. در اين مقاله برآنيم تا صفحات زندگي اين مرد بزرگ را ورق زنيم تا دين خود را به ساحت مقدس يكي ديگر از مدافعان مكتب پرافتخار تشيع ادا كنيم.

ولادت

سيد حسن، فرزند ارشد آيت الله حاج ميرزا ابوالحسن حسيني انگجي معروف به حاج سيد حسن آقا، از عالمان بزرگ شيعه در سده چهاردهم است. وي در محله انگجِ شهر تبريز چشم به هستي گشود و سال 1314 ق. (1275 ش) در شناسنامه‌اش رقم خورد.[۱]

او خلف صالحِ آيت الله انگجي مبارز و مجاهد معروف دوره مشروطيت است. مادرش، حاجيه فاطمه خانم دختر امام جمعه، زني صالح و پارسا بود كه در تربيت و پرورش فرزند دلبندش با جان و دل تلاش و كوشش می‌‌كرد.[۲]

شكوفايي

سيد حسن، رفته‌رفته رشد نمود و دوران كودكي را در زادگاه خويش گذراند. او در كانون گرم و پُرمهر و محبت پدر، مادر و پدربزرگ مهربانش (شادروان حاج ميرزا محمد معروف به شيخ الشريعه (متوفاي 1321 ق)، دوران رشد و تكامل را طي نمود و به سن تحصيل رسيد. بنابر رسم ديرين شهر تبريز، تحصيلات خويش را در مكتب‌خانه آغاز نمود و خواندن و نوشتن را فراگرفت. دروس آغازين علوم حوزوي را در شهر تبريز از محضر استادان وقت فراگرفت. وي سطوح عالي را از مكتب دو استاد مسلم حوزه علميه تبريز، علامه مجاهد حاج ميرزا صادق آقا دينودي (1351-1274 ق) و فقيه نستوه حاج ميرزا ابوالحسن انگجي (پدر بزرگوارش)، استفاده نمود و از درياي مواج علم و دانش آن‌ها بهره‌ها برد.[۳]

عزيمت به شهر قم

آيت الله انگجي پس از پشت سر نهادن سطوح عالي، براي تكميل معلومات خود، در عنفوان جواني به شهر مقدس قم رفت و سال‌ها در جوار مرقد ملكوتي دختر موسي بن جعفر علیه السلام به كسب دانش پرداخت. او در آن جا فقه، اصول، رجال، حديث، فلسفه، عرفان و تفسير را نيك آموخت و در جلسات درسي دو استاد بزرگ حوزه علميه قم، آيت الله شيخ عبدالكريم حائري يزدي (1276-1355 ق) و آيت الله سيد محمد حجت كوه‌كمري (1372-1310 ق)، زانوي ادب بر زمين زد و سال‌ها از محضر پرفيض آن‌ها بهره‌ها برد.[۴]

سيد حسن بعد از تحصيل علوم و تحكيم پايه‌هاي علمی ‌‌خويش به تبريز بازگشت. مراجعت وي به زادگاهش مصادف با دوران مرجعيت پدر گرامی‌‌اش و قيام علماي تبريز عليه رضاخان قُلدر بود.

تدريس

سيد حسن انگجي به سبب استعداد و نبوغ سرشاري كه داشت، در كنار تحصيل شروع به تدريس نمود و كتاب‌هاي سطح را چند دوره تدريس كرد. از جمله كساني كه در شهر قم از دروس وي استفاده كرد، آيت الله شهيد مرتضي مطهري است.[۵]

وي بعد از بازگشت به تبريز درس‌هاي خود را در مدرسه طالبيه و مسجد جامع آغاز نمود كه جمعي از طلاب علوم اسلامی‌‌ در آن شركت می‌‌كردند. كلاس درس او از شور و حال خاصي برخوردار بود. هرگاه يكي از شاگردانش اشكالي مطرح می‌‌كرد، به سخنان او گوش فرامی‌‌داد و آن گاه درصدد رفع اشكال او برمی‌‌آمد و آن را با بياني سهل و آسان جواب می‌‌داد. از جمله ستارگان فروزاني كه از محضر نوراني وي استفاده برد و به دريافت اجازه نقل روايت از ايشان موفق شد، آيت الله حاج ميرزا محسن كوچه باغي است.[۶]

اقامه نماز جماعت

آيت الله فقيد در كنار فعاليت‌هاي علمی‌‌ و پژوهشي، به اقامه نماز جماعت در مسجد جامع تبريز (جمعه مسجدي) و ايراد سخنراني در مناسبت‌هاي مختف، مشغول شد.[۷] وي بعد از وفات پدر بزرگوارش، به جاي او در مسجد آيت الله انگجي به اقامه جماعت پرداخت كه خيل عظيمی ‌‌از متدينين در نماز او شركت می‌‌كردند.[۸]

خصوصيات اخلاقي

آيت الله سيد حسن انگجي مجسمه وقار و متانت بود. با مردم به نيكويي و با حجب و حيا سخن می‌‌گفت. خوش‌برخورد و خوش‌مشرب بود. در مجالس عمومی ‌‌ظاهر می‌‌شد و كمتر حرف می‌‌زد. آهسته قدم برمی‌‌داشت. به همه تواضع می‌‌كرد و ادب و احترام را درباره همه مراعات می‌‌نمود. خانه‌اش پناهگاه مبارزان و مجاهدان بود. بيشتر جلسه‌هاي سري انقلابيون در خانه او تشكيل می‌‌شد و جلوتر از همه، اعلاميه‌ها و اطلاعيه‌هاي عليه رژيم شاه را امضا می‌‌نمود. به همه علما و مراجع عظام تقليد فوق‌العاده احترام می‌‌گذاشت و بيشتر از همه به حضرت امام خمينی و آيت الله شهيد قاضي طباطبايي عشق می‌‌ورزيد و در طول سال‌ها، تبعيد و مبارزه آنان، غمخوار و همدل آن‌ها بود.[۹]

در كنار پدر

آيت الله انگجي از جواني شاهد مبارزات پدر عليه رضاخان قلدر بود. در جريان تبعيد پدر و ساير علما به كردستان و سنندج، به همراه پدر بزرگوارش بود. بنابراين مبارزه عليه بي‌ديني و فحشا، از جواني در روح و جان او نقش بسته بود و همواره در برپاداشتن حكومت اسلامي، از هيچ كوششي دريغ نمی‌‌ورزيد. او پانزده سال به طور مداوم عليه رژيم ستم شاهي پهلوي مبارزه نمود و يكي از سران و رهبران نهضت انقلاب اسلامی ‌‌در آذربايجان و تبريز شمرده می‌‌شد. در اين مقال به گوشه‌هايي از مبارزات ايشان اشاره می‌‌گردد:

انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي

با تصويب طرح انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي، علماي شهرهاي قم، تهران، مشهد و تبريز با اعتراض به دولت وقت، خواستار الغاي تصويب نامه مذكور شدند. وي در كنار علماي مبارز و جامعه روحانيت تبريز با صدور اعلاميه‌اي تصويب لايحه ياد شده را محكوم نمود.[۱۰]

قيام 29 بهمن تبريز

با نزديك شدن چهلم شهداي نوزده دي قم، آيت الله انگجي در كنار آيت الله قاضي طباطبايي با انتشار بيانيه‌اي، مردم آذربايجان را به شركت در مراسم يادبود روز 29 بهمن دعوت كرد.[۱۱]

در روز مقرر مردم با در بسته مسجد ميرزا يوسف آقا «قزلي» مواجه شدند و اهانتي كه يكي از مزدوران رژيم پهلوي به مسجد كرد.[۱۲] موجب شدت يافتن خشم و كينه مردم شد و دست به تظاهرات زدند. در اين حركت عمومي، سيزده نفر به دست عمال رژيم شاه به شهادت رسيدند. در تاريخ اول اسفند 1356 ش. هيئتي جهت بررسي حوادث تبريز به آن شهر گسيل گرديد. آيت الله انگجي همراه با شانزده نفر از علماي تبريز ضمن اعلام رأي و نظر جامعه روحانيت تبريز درباره حوادث 29 بهمن، خواستار استقلال كشور و پيروي از مراجع تقليد شيعه شدند.[۱۳]

تلگراف به سفارت عراق

بر اثر فشارهاي رژيم پهلوي، منزل حضرت امام خميني قدس سره در نجف اشرف به محاصره نيروهاي امنيتي دولت عراق درآمد.[۱۴] عالمان شهرهاي مختلف اسلامي، ضمن مخالفت با اين عمل گستاخانه، با صدور اعلاميه‌اي آن را محكوم كردند؛ از جمله آيت الله سيد حسن انگجي با دوست وفادار خويش، شهيد قاضي طباطبايي با ارسال تلگراف شديد اللحني به سفارت عراق در تهران اقدام نيروهاي امنيتي عراق را تقبيح كردند.

متن اعلاميه چنين است: بدين وسيله، انزجار و تنفر خودمان را از عمل ناهنجار دولت عراق، (در) رفتار با مرجع تقليد شيعيان جهان حضرت آيت الله العظمی ‌‌امام خمينی دام ظله (اعلام می‌‌داريم). آيا اين است معني مهمان نوازي؟ اعلام می‌‌كنيم اگر مويي از سر مرجع اعلاي شيعه كم شود، دولت عراق را مقصر شناخته و آن چه وظيفه شرعي خودمان می‌‌دانيم، عملي خواهيم كرد.[۱۵]

تلگراف به رئيس جمهور فرانسه

به دنبال سختگيري‌ها و فشارهاي دولت عراق بر امام خميني، ايشان در تاريخ 12/7/57 نجف اشرف را به قصد كويت ترك گفتند؛ ولي به علت اعمال نفوذ شاه در آن كشور، از ورود امام جلوگيري به عمل آمد. لذا ايشان به بغداد مراجعت نمود و فرداي آن روز، به سوي فرانسه پرواز كرد و در روز 14/7/57 وارد پاريس شد. و در روستاي «نوفل لوشاتو»، در منزل يكي از طرفدارانش، اقامت كرد. در پي مهاجرت امام به پاريس، آيت الله انگجي به همراه آيت الله قاضي طباطبايي، تلگرافي به رئيس جمهور فرانسه مخابره كردند.

در بخشي از اين تلگراف آمده است: ...تمامی ‌‌مسلمان‌ها، مخصوصاً ملت ايران به ويژه علماي اعلام آذربايجان - ايران - انتظار دارند حضرت رئيس جمهور و دولت فرانسه مقدم شريف آن شخصيت بارز علمی‌‌ و يگانه زعيم اسلامی‌‌ را گرامی‌‌ داشته و كمال مراقبت درباره حفاظت و امنيت شخصي و نهايت احترام لايق مقام شامخ معظم له مبذول فرمايند.[۱۶]

البته اداره ساواك، متن اين تلگراف را در 18/7/57 به مركز گزارش كرد.[۱۷]

عزاي عمومي

اربعين شهيدان ميدان ژاله تهران همزمان با اولين سالگرد شهادت آيت الله حاج آقا سيد مصطفي خميني بود. آيت الله انگجي و آيت الله قاضي طباطبايي، به منظور تجليل از مقام شهيدان و ابراز همدردي با خانواده‌هاي آنان، 24 مهرماه 1357 ش. را عزاي عمومی‌‌اعلام كرد.

در قسمتي از اين پيام آمده است: به مناسبت فرارسيدن روز چهلم شهداي ژاله تهران كه جمعي از برادران و خواهران مسلمان ما به خاك و خون كشيده شدند و بي‌گناه جان سپردند و اطفال صغير و نوباوگان برادران ديني ما بي‌پدر و مادر مانده و يتيم شدند، اوضاع و احوال وحشيانه‌اي رخ داد كه روح لشكر جرار مغول را سفيد كرد. آيا حمله با رگبار مسلسل به مردم بي‌اسلحه و زبانِ بي‌دفاع قباحت ندارد؟ كشتار اطفال خردسال از روش انساني دور نيست؟... نظر به حوادث مؤلمه ژاله و فرارسيدن سالروز فقدان عظيم و مرموز مرحوم آيت الله حاج آقا خميني... و براي بزرگداشت آن قربانيان از دست رفته و اعتراض به رفتار ناهنجار و تضييقات به رهبر عالي‌قدر اسلامي، روز دوشنبه سيزده ذی القعده 1398 برابر با (24 مهرماه 57) روز عزا اعلام می‌‌شود.[۱۸]

حمايت از آيت الله شهيد مدني

در پي حمايت روحانيت از تظاهرات گسترده مردم تبريز در محرم سال 1357 ش. و اعتصاب كاركنان و كارمندان صنعت نفت و تحصن دانشگاهيان آن شهر در دانشگاه تبريز، اداره ساواك، آيت الله سيد اسدالله مدني را دستگير و از تبريز تبعيد نمود. آيت الله انگجي و آيت الله قاضي طباطبايي در تاريخ 57/9/24 با انتشار اطلاعيه‌اي تبعيد آن عالم بزرگوار را محكوم و از تظاهرات ميليوني مردم تشكر و سپاسگزاري كردند.

در بخشي از آن اطلاعيه چنين آمده است: ...اين روز ما كه خطه آذربايجان، همچون تهران و ديگر شهرهاي ايران به خون مقدس فرزندن اسلام و قرآن رنگين شده است، با كمال تأسف اطلاع حاصل شد كه به وسيله عمال حكومت غيرشرعي و غيرقانوني، اقدام جنايتكارانه ديگري در تبريز صورت گرفت و ضمن آن شخصيت اسلامي، عالم رباني، حضرت آيت الله مجاهد، آقاي حاج سيد اسدالله مدني دامت بركاته دستگير و برخلاف همه موازين از تبريز اخراج گرديد. ما اين گونه اقدامات ضدديني و ضدانساني را كه هر لحظه از طرف حكومت طاغوتي به دست مزدورانش انجام می‌‌گيرد، محكوم می‌‌كنيم... و ملت را تا برقراري حكومت اسلامي، به مقاومت و پايداري توصيه می‌‌كنيم...[۱۹]

جلوگيري از تشويش اذهان

در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي، عوامل رژيم شاه هر روز اسامی ‌‌برخي افراد را در جاهاي پرعبور و مرور نصب و مطالبي را منتشر می‌‌كردند كه دال بر خائن بودن بعضي افراد و تشويق مردم به تخريب و سوزاندن اموال عمومي، بدرفتاري با اقليت‌هاي مذهبي و تهديد خانواده‌هاي مأموران دولتي بود. آيت الله انگجي و آيت الله قاضي طباطبايي، براي جلوگيري از انحراف مبارزات و خنثي نمودن تبليغات سوء، در هيجدهم دي ماه 1357 ش. اعلاميه‌اي صادر كردند.

در فرازهايي از آن اعلاميه چنين آمده است: جان و مال افراد در شرع اسلام مصون است؛ مخصوصاً در اين لحظات كه معدودي با تعرض به جان و مال كارمندان و كاركنان جزء رژيم، اعم از لشكري و كشوري، می‌‌خواهند آنان را نوميدانه در برابر نهضت مقدس تحريك كنند. در اجتماعات و تظاهرات عمومی‌ ‌آتش سوزي و تخريب اماكن مردم شرعاً خلاف و محكوم است. كليه آقايان علما و حجج الاسلام محلات و جوان‌ها در محل سكونت خود موظفند جان و مال كليه افراد محل را تحت حفاظت خود قرار دهند و مصونيت اسلامی ‌‌را در مورد تمام افراد محل، مخصوصاً خانواده اقليت‌هاي مذهبي، كاملاً رعايت نمايند.[۲۰]

آيت الله انگجي در اسناد ساواك

از بدو نهضت اسلامي، اداره ساواك برخي از چهره‌هاي شاخص انقلابي را زير نظر داشت و حركت‌ها و فعاليت‌هاي آن‌ها را به مركز اطلاع می‌‌داد. در اسنادي كه از ساواك به جاي مانده و پس از انقلاب به چاپ رسيده، به بخش هايي از مبارزات آيت الله انگجي اشاره گرديده كه چند نمونه آن به صورت خلاصه ذكر می‌‌شود:

1- اداره ساواك در گزارش خود به مركز، به فعاليت آيت الله انگجي و دو تن ديگر از روحانيون اشاره كرده، می‌‌نويسد: روز 27/3/57 اعلاميه‌اي از طرف سه نفر از روحانيون معروف تبريز به اسامی ‌‌سيد محمدعلي قاضي طباطبايي، سيد حسن انگجي و عبدالحميد شربياني در مورد تعطيل عمومی ‌‌مورخ 27/3/57 در شهر توزيع گرديده است.[۲۱]

قسمت‌هايي از اعلاميه چنين است: دير زماني است كه... از كشتار دسته جمعي عده‌اي بي‌پناه و دانشجويان عزيز ما در دانشگاه تبريز به جرم پشتيباني از علماي اعلام و روحانيت و تظاهر به شعار و كلمه «لا اله الا الله» می‌‌گذرد. ما نيز با اظهار همدردي و رويه مراجع عظام... روز چهلم شنبه يازده رجب 1398 را با سكوت و خانه‌نشيني و طلب خير مسئلت به شهدا می‌‌گذاريم و با توسل به ناحيه مقدس حضرت ولي عصر ارواحنا فدا، دفع گرفتاري‌ها و علو حكم اسلام و مسلمين و خزلان بدبينان و بدكاران و بدانديشان را مسئلت داريم.[۲۲]

2- بازاريان تبريز به منظور اعتراض به كارهاي دردمنشانه رژيم پهلوي، از اول دي ماه سال 57 به مدت 25 روز دست به اعتصاب زدند. آن ها براي تأمين احتياجات عمومي، از آيت الله قاضي طباطبايي و آيت الله انگجي اجازه بازگشايي يك هفته‌اي بازار را خواستار شدند. ساواك در گزارش خود به مركز، به يكي اعتصابات و تظاهرات بازاريان و نقش علما چنين اشاره می‌‌كند: مورخ 10/8/57 تظاهرات عظيمی ‌‌از منزل عبدالحميد شربياني و محمدعلي قاضي طباطبايي شروع و تظاهركنندگان به آرامی ‌‌پس از طي چند خيابان در ميدان كورش اقدام به برگزاري نماز جماعت نموده و سپس سيد حسن انگجي خطاب به مردم اظهار داشت: از فردا مورخ 11/8/57 طبقات مختلف مردم و بازاريان به سركار خود رفته و مشغول داد و ستد باشند.[۲۳]

از منظر ديگران

در برخي از كتاب‌هاي رجالي و مصاحبه‌هاي انجام شده با بعضي از شخصیت هاي انقلابي، به گوشه‌هايي از فعاليت‌ها و مبارزات آيت الله سيد حسن انگجي اشاره گرديده كه ما اين سخنان را به صورت اختصار نقل می‌‌نماييم:

آيت الله بني فضل از استادان حوزه علميه قم، در مورد آيت الله انگجي و آيت الله قاضي طباطبايي می‌‌گويد: «آيت الله قاضي طباطبايي با مرحوم آيت الله سيد حسن انگجي، اين دو عالم در درجه اول و پيشرو بودند در آذربايجان؛ حتي از نجف و از هر كجاي ايران، از مشهد مرحوم آيت الله ميلاني، از قم آقايان علما، به خصوص حضرت امام، عمده توجهشان در آذربايجان به آيت الله قاضي طباطبايي و آيت الله سيد حسن انگجي بود».

وي همچنين در مورد امضاي اعلاميه خلع شاه از سلطنت می‌‌گويد: با اين كه در آن روز عده‌اي بودند در تبريز، لكن در بين آن عده، تنها سه نفر آن اعلاميه را از تبريز امضاء كردند: مرحوم آيت الله قاضي طباطبايي، آيت الله سيد حسن انگجي و آيت الله سيد محمدعلي انگجي، اين سه نفر اعلاميه خلع شاه از سلطنت را امضا كردند و ديگران جرأت نكردند.[۲۴]

حجةالاسلام والمسلمين سيد محسن موسوي تبريزي، وي را يكي از عالمان سرشناس و در علم، قداست، عدالت و تقوا، او را از چهره‌هاي شاخص تبريز معرفي می‌‌كند.[۲۵]

حجةالاسلام والمسلمين سيد اسماعيل موسوي اصل هم در اين باره می‌‌گويد: استاندار تبريز از آيت الله انگجي خواست نامه‌اي كه مبني بر رضايت علما از شاه باشد، امضا كند؛ ولي آيت الله انگجي قبول نكرده و به استاندار فرموده بود: نامه را اول ببريد آيت الله قاضي طباطبايي امضاء بفرمايند. به اين ترتيب ساير علما نيز امضا نكردند. استاندار با اصرار از آيت الله انگجي خواسته بود شما امضا كنيد؛ بعداً موافقت آقاي قاضي را نيز جلب می‌‌كنيم. باز علما قبول نكرده بودند.[۲۶]

نويسنده معاصر، شيخ محمد شريف رازي، او را از علماي اعلام و از دانشمندان بزرگ تبريز ذكر می‌‌نمايد.[۲۷] نويسندگان كتاب زندگاني و مبارزات آيت الله قاضي طباطبايي در مورد احترام آيت الله قاضي طباطبايي به ايشان می‌‌نويسند: آيت الله شهيد قاضي طباطبايي با احترامی ‌‌كه براي آيت الله سيد حسن انگجي قايل بود، اكثر جلسات علما را در منزل وي ترتيب می‌‌داد و گاهي هم در منزل خود منعقد می‌‌كرد. اعلاميه هايي كه در راستاي نهضت اسلامی ‌‌بود، نخست آيت الله سيد حسن انگجي امضا می‌‌كرد و بعد خود آقاي قاضي، برادران انگجي در حمايت از نهضت امام خميني قدس سره و آقاي قاضي نقش داشتند.[۲۸]

محمدحسن عبديزداني، يكي از مبارزان انقلاب اسلامي، آيت الله انگجي را يكي از ياران مبارز و همفكر آقاي قاضي ياد می‌‌كند.[۲۹] و مهندس بلال سرقندي، نماينده مردم تبريز در دوره پنجم مجلس شوراي اسلامي، او را يكي از رهبران قيام مردم تبريز ذكر می‌‌نمايد.[۳۰]

پرواز به ملكوت

سرانجام اين عالم مجاهد و فقيه وارسته، پس از هشتاد و هشت سال عمر بابركت در چهارده صفر سال 1401 ق. دعوت حق را لبيك گفت و از اين سراي عاريتي بسراي جاويد پركشيد و دوستداران و علاقه‌مندان خود را در سوگ خود به ماتم نشانيد. پيكر پاك اين فقيه اهل بيت، پس از تغسيل، تكفين و اقامه نماز ميت، با حضور گسترده مردم مسلمان تشييع گرديد و در جوار مرقد ملكوتي بي‌بي دو عالم حضرت معصومه سلام الله علیها در مسجد طباطبايي، در ورودي مسجد بالاسر به خاك سپرده شد. روي سنگ كوچكي كه به ديوار نصب شده، چنين حكاكي شده است: «مرقد مطهر آيت الله العظمي، علامه مجاهد، آقاي سيد حسن انگجي قدس سره. ولادت 1314 ه.ق وفات 14 صفر 1401 ه.ق رحمة الله عليه».[۳۱]

تأليف

از آيت الله انگجي اثري به نام «الانصف في تركِ الاَنصاف»[۳۲] به جاي مانده است.

بازماندگان

ايشان فرزنداني شايسته به يادگار گذاشته كه اسامی ‌‌آن‌ها، به ترتيب سن چنين است:

  1. حاجيه سيده اشرف السادات كه متعلقه آيت الله حاج شيخ عبدالحسين غروي تبريزي است. آيت الله غروي از عالمان مبارز و از تحصيل كردگان نجف اشرف بود و سال‌ها در كنار پدر زنش آيت الله انگجي، عليه رژيم پهلوي مبارزه كرد.[۳۳]
  2. سيد مرتضي انگجي؛
  3. مهندس سيد محمد انگجي؛
  4. سيده عصمت السادات انگجي كه متعلقه حجة الاسلام والمسلمين سيد علي انگجي است. سيد علي انگجي از روحانيون فعال و از عالمان متدين و مبارز تهران می‌‌باشد. وي بعد از وفات پدرش آيت الله سيد مهدي انگجي در تهران اقامت نمود و به جاي او در مسجد ملك تهران به اقامه نماز جماعت پرداخت. او همچون عمو و پدر زن عزيزش در مبارزه با رژيم ستم شاهي كوشا بود و نام او در بيشتر اعلاميه‌هاي جامعه روحانيت تهران به چشم می‌‌خورد.[۳۴]

پانویس

  1. در كتاب‌هاي گنجينه دانشمندان و نامداران تاريخ، ولادت وي 1313 ق. ذكر گرديده؛ ولي بر سنگ مزارش سال 1314 ق. حكاكي شده كه ما تاريخ دوم را انتخاب كرديم.
  2. آشناي جانان، محمد الوان ساز خويي، خطي.
  3. نامداران تاريخ، عمران عليزاده، ج 2، ص 298.
  4. آشناي جانان، خطي.
  5. گلشن ابرار، ج 2، ص 800.
  6. مجموعه مقالات و گفتارها: ويژه‌نامه شعبان آيت الله انگجي، ص 156.
  7. نامداران تاريخ، ج 2، ص 298.
  8. آشناي جانان، خطي.
  9. همان؛ نامداران تاريخ، ج 2، ص 298.
  10. اسناد انقلاب اسلامي، مركز اسناد انقلاب اسلامي، ج 3، ص 24 و 47.
  11. قاضي طباطبايي؛ قلّه شجاعت و ايثار، محمد ابراهيم‌نژاد، ص 94.
  12. مقصود حق شناس، رئيس كلانتري 6، با تشبيه مسجد به طويله مردم را خشمگين كرد و مردم دست به تظاهرات زدند.
  13. حماسه 29 بهمن تبريز، به كوشش علي شيرخاني، ص 193.
  14. هفت هزار روز تاريخ انقلاب اسلامي، غلامرضا كرباسي، ج 2، ص 943.
  15. زندگي و مبارزات شهيد آيت الله قاضي طباطبايي، رحيم نيكبخت و صمد اسماعيل‌زاده، ص 305-306.
  16. جلوه محراب، ص 493؛ اسناد انقلاب اسلامي، ج 2، ص 383.
  17. همان، ص 492.
  18. اسناد انقلاب اسلامي، ج 2، ص 396.
  19. جلوه محراب، ص 535.
  20. زندگي و مبارزات شهيد آيت الله قاضي طباطبايي، ص 326.
  21. جلوه محراب، ص 435.
  22. همان.
  23. همان، ص 502.
  24. تنهايي و پايداري، ص 76-77.
  25. حماسه 9 بهمن تبريز، ص 104.
  26. تنهايي و پايداري، ص 126-127.
  27. گنجينه دانشمندان، محمد شريف رازي، ج 3، ص 301.
  28. زندگي و مبارزات شهيد آيت الله قاضي طباطبايي، ص 189.
  29. حماسه 29 بهمن تبريز، ص 77.
  30. همان، ص 57.
  31. آشناي جانان، خطي.
  32. اين كتاب در 27 رمضان 1380 ق در تبريز به چاپ رسيد.
  33. ستارگان حرم، ج 4، ص 87-96.
  34. آشناي جانان، خطي.

منابع

محمد الوان‌ساز خويي، ستارگان حرم، جلد 17، صفحه 208-219