سهل بن حنیف: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
(۸ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{متوسط}}
+
'''سَهْلِ بْن حُنَیف اَوسی''' از اولین [[ایمان]] آورندگان به [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] در [[مدینه]] است و در [[غزوات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله|غزوات]] آن حضرت حضور فعال داشت. پس از آن از یاران وفادار و مورد اعتماد [[امیرالمؤمنین]] شد، تا جایی که امام علیه السلام به هنگام حرکت به سوی [[عراق]] برای [[جنگ جمل]]، او را جانشین خود در مدینه قرار داد. سهل بن حنیف در [[جنگ صفین]] نیز حضور داشت و پس از بازگشت از آن جنگ در [[کوفه]] درگذشت.
  
 +
==نسب==
 +
پدر و مادر سهل بن حنیف هر دو از [[قبیله اوس]] بودند که بعد از [[اسلام]] به همراه [[قبیله خزرج]] به [[انصار]] شهرت پیدا نمودند. برادر سهل، [[عثمان بن حنیف]] از اصحاب [[پیامبر اسلام|پیامبر]] و [[امام علی علیه السلام|امام علی]] علیهما السلام است.
  
سهل بن حُنَيْف انصارى (به ضم حاء) برادر عثمان بن حُنَيْف است كه بيايد ذكرش، از اَجِلاّء صحابه و از دوستان با[[اخلاص]] حضرت [[امیرالمومنین]] عليه السلام است، در بَدْر و اُحُد حاضر بوده و در اُحُد مردانگى‌ها نموده و در صفين ملازمت ركاب اميرالمؤمنين عليه السلام داشته و بعد از مراجعت آن حضرت از صفين در [[كوفه]] وفات كرد، حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: لَوْ اَحَبَّنى جَبَلٌ لَتَهافَتْ؛ يعنى اگر كوه مرا دوست دارد هر آينه پاره پاره شود؛ زيرا بلا و امتحان خاص دوستان اهل بيت است و آن جناب او را كفن كرد در بُرْد اَحْمَر حبره و در [[نماز]] بر او بيست و پنج مرتبه تكبير گفت و فرمود كه اگر هفتاد تكبير بر او بگويم اهليت آن دارد.<ref> [[بحارالانوار]]، 42/159.</ref>
+
==اسلام آوردن سهل==
 +
مهمترین سند در رابطه با [[اسلام]] آوردن سهل بن حنیف روایتی است که [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]] (علیه السلام) نقل کرده است. بدین شرح که پس از آنکه [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] (صلی الله علیه وآله) از [[مکه]] به [[مدینه]] هجرت کردند، امام علی(ع) در مکه امانتهای آن حضرت را به صاحبانشان رساند و به دنبال آن حضرت روانه مدینه شدند. در بین راه امام علی(ع) مهمان زنی بنام کلثوم بن هدم شد. در نیمه شب امیرالمؤمنین مردی را مشاهده کرد که به منزلگاه آن زن نزدیک شد، وقتی امام(ع) مسئله را از آن زن جویا شد او گفت: این شخص سهل بن حنیف است و چون می داند من زنی تنها هستم شبها بتهای قوم خود را شکسته و هیزم آنها را برای استفاده من می آورد.  
  
و در (مجالس) است كه صاحب (استيعاب) آورده كه او در جميع غزوات و مشاهد حضرت پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم حاضر گرديده و در [[جنگ احد]] كه اكثر صحابه فرار برقرار اختيار نموده ثبات قدم ورزيده به رَمْىِ سهام اَعدا را از حرم سيد اَنام دور مى‌ساخت و بعد از آن در سلك اصحاب حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام منتظم بوده و آن حضرت در وقت خروج به حرب جمل، او را در [[مدينه]] خليفه و نائب خود نموده و در حرب صفين با آن حضرت طريق مجاهده پيموده و حكومت فارس بعضى اوقات به او متعلق بوده پس آن حضرت به واسطه ناسازگارى اهل آن جا او را معزول نمود و (زياد) را والى آن جا ساخت.<ref> مجالس المؤمنين، 1/228؛ الاستيعاب، 2/662 663.</ref>
+
منابع، این روایت را سه ماه پس از هجرت می دانند. با توجه به بیان کلثوم بن هدم می توان گفت که سهل بن حنیف قبلاً هم برای وی هیزم می‌برده است. از طرفی در آن شرایط اولیه حضور پیامبر(ص) و اینکه اسلام هنوز دشمنان زیادی در مدینه داشت، اقدام سهل به شکستن بتهایی که اهمیت زیادی برای مشرکان داشته، نشان از اعتقاد راسخ او به پیامبر(ص) و اسلام دارد. همچنین باید افزود که مسلماً این اعتقاد نمی‌توانسته فی البداهه باشد و به نظر می رسد که سهل پیش از اینکه پیامبر(ص) به مدینه هجرت کنند، به اسلام گرویده باشد. اگرچه با اعتماد بیشتری می توان گفت که سهل در همان ابتدای ورود رسول خدا(ص) به مدینه مسلمان شده است.<ref>نقش سهل بن حنیف در حوادث دوره خلافت امام علی (ع)، علی اکبر عباسی و شهرام خالدی سردشتی، تاریخنامه خوارزمی، سال سوم، پاییز ۱۳۹۴</ref>
پس از رحلت پیامبر، سهل انصاری از جمله مخالفان خلافت ابوبکر بود که به همراه یازده تن از صحابه به مخالفت از بیعت با ابوبکر داد سخن داد. او بعد از قتل عثمان از نخستین گروندگان به امیرالمؤمنین علیه السلام بود.
 
هنگامی که امام برای سرکوبی شورشیان پیمان شکن راهی بصره شد، سهل انصاری را به عنوان جانشین خود در مدینه منصوب نمود. از این رو او در نبرد جمل حضور نداشت ولی پس از آن، جهت شرکت در جنگ با ستم پیشگان شامی راهی عراق شد و به همراه امام علی علیه السلام در جنگ صفین شرکت جست. پس از پایان نبرد صفین وی به عنوان استاندار فارس راهی آن سامان شد ولی مردم آن دیار وی را پذیرا نشدند و او به کوفه بازگشت.
 
این قهرمان انصاری سرانجام در سال 38 قمری در شهر کوفه دار فانی را وداع گفت و امیر مومنان علیه السلام را از مرگ خود محزون و نگران ساخت. امام بر پیکر سهل انصاری نماز گزارد و او را کفن کرد و به خاک سپرد.
 
  
 +
==سهل در زمان پیامبر اکرم==
 +
سهل در [[غزوه بدر|جنگ بدر]] و دیگر [[غزوات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله|غزوات پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله شرکت داشت. در [[غزوه احد|جنگ احد]] که شرایط سخت جنگ باعث شد برخی از مسلمانان بگریزند، سهل از معدود کسانی بود که فرار نکرد و با تیر از پیامبر دفاع می کرد. پیامبر می فرمود به سهل تیر بدهید و سهل آن تیرها را به طرف دشمن نشانه می رفت.<ref>الدرجات الرفیعه ، ص ۳۸۸، نقل از سیماى کارگزاران امیرالمومنین على علیه السلام، علی اکبر ذاکری</ref>
  
 +
هنگامی که رسول خدا (ص) [[امام علی علیه السلام|علی]] (ع) را همراه صد و پنجاه مرد انصاری که در بین آنان بزرگان [[اوس]] و [[خزرج]] بودند به سوی قبیله طی در سرزمین [[نجد|نَجْد]] فرستاد و دستور داد بتخانه فُلْس را ویران کند. امیرالمؤمنین رایت سپاه را به سهل بن حُنیف و پرچم را به جبّار بن صخر داد.<ref>واقدی، المغازى، ج‏۳، ص۹۸۵</ref> این خود نشان از جایگاه سهل در زمان پیامبر دارد.
 +
 +
==سهل در زمان امام علی ==
 +
 +
پس از [[رحلت پیامبر اسلام|رحلت پیامبر]]، سهل انصاری از جمله مخالفان خلافت [[ابوبکر]] بود که به همراه یازده تن از [[صحابه]] به مخالفت از [[بیعت]] با ابوبکر داد سخن داد.
 +
 +
زمانی که [[عثمان بن عفان|عثمان]] در محاصره شورشیان افتاده بود، مؤذن [[مسجد النبی (ص)|مسجد پیامبر]](ص) خدمت [[امام علی علیه السلام|امام علی]] علیه السلام آمد تا کسی را برای اقامه [[نماز جماعت|جماعت]] به [[مسجد]] بفرستد. حضرت سهل را فرستاد. وی از اول [[ماه ذی الحجه|ذی الحجه]] تا روز [[عید قربان]] برای مردم در مسجد پیامبر(ص) [[نماز]] گزارد و روز عید هم نماز عید قربان را اقامه کرد و پس از آن‌ هم‌چنان امام جماعت مسجد النبی بود تا عثمان کشته شد. او بعد از قتل عثمان از نخستین گروندگان به [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] علیه السلام بود.
 +
 +
علی علیه السلام پس از رسیدن به [[خلافت]] در [[ماه صفر|صفر]] سال سی وششم، کارگزاران خود را به شهرستانها اعزام فرمود. از جمله آنان سهل بن حنیف بود که او را به [[شام]] فرستاد. اما در بین راه اسب سواران [[معاویه]] راه را بر او بستند و او به ناچار نزد علی علیه السلام بازگشت.
 +
 +
زمانی که حضرت علی(ع) عازم [[بصره]] شد، سهل بن حنیف را در بیست وششم [[ماه ربیع الاول|ربیع الاول]] به عنوان فرماندار [[مدینه]] منصوب کرد. سهل در مدینه بود تا اینکه [[جنگ جمل]] به پایان رسید و مردم [[کوفه]] و [[شام]] برای [[جنگ صفین|جنگ صفّین]] آماده می شدند. از آنجا که جنگ صفّین بااهمیت بود، طرفداران معاویه از مدینه فرار کرده، به وی ملحق می شدند. زمانی که امام علی علیه السلام متوجه شد سهل از فرار طرفداران معاویه ناراحت است، نامه ای به او نوشت. این نامه را [[سید رضی]] در [[نهج البلاغة|نهج البلاغه]] ذکر کرده است:
 +
 +
«اما بعد، فقد بلغنی أنّ رجالاً ممّن قبلک یتسلّلون ألی معاویة، فلا تأسف علی ما یفوتک من عددهم، و یذهب عنک من مددهم، فکفی لهم غیّاً، و لک منهم شافیاً، فرارهم من الهدی و الحقّ، و ایضاعهم الی العمی و الجهل؛ و انّما هم اهل دنیا مقبلون علیها، و مهطعون الیها، و قد عرفوا العدل و رأوه، و سمعوه و وعوه، و عملوا أنّ النّاس عندها فی الحقّ اسوة، فهربوا الی الاثرة، فبعدا لهم وسحقاً انّهم واللّه لم ینفروا من جور، و لم یلحقوا بعدل، و انّا لنطمع فی هذا الأمر أن یذلّل اللّه لنا صعبه، و یسهّل لنا حزنه، ان شاءالله، و السّلام». به من خبر رسید که مردمی که نزد تو هستند، مخفیانه به معاویه می پیوندند. پس با از دست رفتن ایشان و کاستن کمک آنها از تو، افسردگی به خود راه مده. کافی است برای ایشان گمراهی و برای تو بدل از آنها، شفا؛ گریز ایشان از هدایت و رستگاری است و وقوعشان در گمراهی و نادانی است. و آنان دوستداران دنیا هستند که به آن با شتاب رو آورده اند و عدل و درستی را شناخته، دیدند و شنیدند و در گوش دارند و دانستند مردمی که نزد ما هستند، در حق برابرند. پس گریختند تا این که سودی را به خود اختصاص داده، دیگران را بی بهره نمایند. پس هلاکت و نابودی بر آنان باد! سوگند به خدا ایشان از جور و ستم نگریختند و به عدل و داد نپیوستند و ما امیدواریم در این امر [[خلافت]]، خدا دشواری آن را برای ما آسان و ناهمواریش را هموار سازد. انشاءاللّه و درود بر تو باد!<ref>علی اکبر ذاکری، سیمای کارگزاران علیّ بن ابی طالب امیرالمؤمنین (ع)، ج۱</ref>
 +
 +
سهل سپس بنا بر فرمان امام علی(ع) پس از آنکه سپاهی از مدینه فراهم کرد، به امام علی علیه السلام پیوست و همراه وی در جنگ صفین حضور یافت. زمانی که امام قبل از رفتن به صفین با یاران خود مشورت می کرد سهل اینگونه سخن گفت: «یا امیر مؤمنان، ما با هر که تو با او صلح کنی بر سر صلحیم و با هر که تو با او بجنگی در جنگیم. رای ما همان رأ ی توست و ما چون سرپنجه دست تو هستیم...»<ref>منقری، پیکار صفین، ص۹۳</ref>
 +
 +
پس از پایان نبرد صفین، سهل مدتی از جانب امام علی علیه السلام حاکم فارس بود. پس از نابسامانی ممالک اسلامی به دلیل جنگهای داخلی برخی مناطق شورش کردند. فارس نیز طغیان کردند و علی علیه السلام [[عبیدالله بن زیاد|ابن زیاد]] را به جای سهل بن حنیف به فارس فرستاد و ابن زیاد فارس را آرام کرد.<ref>نقش سهل بن حنیف در حوادث دوره خلافت امام علی (ع)، علی اکبر عباسی و شهرام خالدی سردشتی، تاریخنامه خوارزمی، سال سوم، پاییز ۱۳۹۴</ref>
 +
 +
==وفات ==
 +
سرانجام سهل بن حنیف در سال ۳۸ قمری در شهر [[کوفه]] دار فانی را وداع گفت. [[امیرالمومنین|امیر مومنان]] علیه السلام پس از شنیدن خبر رحلت سهل فرمود: لو احبّنی جبل لتهافت؛ اگر کوهی مرا دوست داشته باشد در هم خواهد ریخت.<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۱</ref> [[محمدتقی شوشتری|شوشتری]] در [[بهج الصباغه فی شرح نهج البلاغه (کتاب)|بهج الصباغه]] در شرح این حدیث می گوید: این بدین معناست که محنت ها بر او شدت یافته و مصیبت ها بدو شتاب گرفته بوده است و این جز برای پرهیزگاران نیک کردار و برگزیدگان نخواهد بود. و این همانند گفته آن حضرت است که می فرمود: هر کس ما [[اهل البیت|اهل بیت]] را دوست دارد پس خود را برای فقر که او را در بر می گیرد آماده کند.<ref>بهج الصباغه، ج۳، ص۴۳۸</ref>
 +
 +
[[نماز میت]] سهل را امام علی علیه السلام خود خواندند. مطابق با روایتی از [[امام باقر علیه السلام|امام باقر]] علیه السلام، آن حضرت به سهل ۲۵ تکبیر گفت، ولى پنج پنج هر زمانى که یکى از مردم مى رسید مى گفت من به نماز سهل نرسیدم، حضرت سهل را به زمین مى گذاشت و بر او ۵ تکبیر می گفت و تا به قبر او برسد ۵ بار شد.<ref>الکافی، ج۳، ص۱۸۶ (کتاب الجنائز، باب من زاد علی خمس تکبیرات، حدیث ۳)</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
 
 
==منابع==
 
==منابع==
*حاج شیخ عباس قمی، منتهی الامال، قسمت اول، باب سوم، در تاريخ حضرت علي عليه السلام.
+
*شیخ عباس قمی، منتهی الامال، قسمت اول، باب سوم، در تاریخ حضرت علی علیه السلام.
 +
*المغازى، محمد بن عمر الواقدی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الأعلمى، ط الثالثة، ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
 +
*شوشتری، محمد تقی، بهج الصباغه، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۶ش.
 +
*کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق.
 +
*سیماى کارگزاران امیرالمومنین على علیه السلام، علی اکبر ذاکری.
 +
*منقری، نصربن مزاحم، پیکار صفین، ترجمه پرویز اتابکی، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۷۰ش.
  
*[http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%B3%D9%87%D9%84+%D8%A8%D9%86+%D8%AD%D9%86%DB%8C%D9%81+%D8%A7%D9%86%D8%B5%D8%A7%D8%B1%DB%8C&SSOReturnPage=Check&Rand=0 دانشنامه رشد]
+
[[رده:اصحاب پیامبر]]
 
[[رده:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
 
[[رده:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]]
 
[[Category:اصحاب امام علی علیه السلام]]
 
[[Category:اصحاب امام علی علیه السلام]]
 +
[[رده:مقاله های مهم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۲۳

سَهْلِ بْن حُنَیف اَوسی از اولین ایمان آورندگان به پیامبر اکرم در مدینه است و در غزوات آن حضرت حضور فعال داشت. پس از آن از یاران وفادار و مورد اعتماد امیرالمؤمنین شد، تا جایی که امام علیه السلام به هنگام حرکت به سوی عراق برای جنگ جمل، او را جانشین خود در مدینه قرار داد. سهل بن حنیف در جنگ صفین نیز حضور داشت و پس از بازگشت از آن جنگ در کوفه درگذشت.

نسب

پدر و مادر سهل بن حنیف هر دو از قبیله اوس بودند که بعد از اسلام به همراه قبیله خزرج به انصار شهرت پیدا نمودند. برادر سهل، عثمان بن حنیف از اصحاب پیامبر و امام علی علیهما السلام است.

اسلام آوردن سهل

مهمترین سند در رابطه با اسلام آوردن سهل بن حنیف روایتی است که حضرت علی (علیه السلام) نقل کرده است. بدین شرح که پس از آنکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) از مکه به مدینه هجرت کردند، امام علی(ع) در مکه امانتهای آن حضرت را به صاحبانشان رساند و به دنبال آن حضرت روانه مدینه شدند. در بین راه امام علی(ع) مهمان زنی بنام کلثوم بن هدم شد. در نیمه شب امیرالمؤمنین مردی را مشاهده کرد که به منزلگاه آن زن نزدیک شد، وقتی امام(ع) مسئله را از آن زن جویا شد او گفت: این شخص سهل بن حنیف است و چون می داند من زنی تنها هستم شبها بتهای قوم خود را شکسته و هیزم آنها را برای استفاده من می آورد.

منابع، این روایت را سه ماه پس از هجرت می دانند. با توجه به بیان کلثوم بن هدم می توان گفت که سهل بن حنیف قبلاً هم برای وی هیزم می‌برده است. از طرفی در آن شرایط اولیه حضور پیامبر(ص) و اینکه اسلام هنوز دشمنان زیادی در مدینه داشت، اقدام سهل به شکستن بتهایی که اهمیت زیادی برای مشرکان داشته، نشان از اعتقاد راسخ او به پیامبر(ص) و اسلام دارد. همچنین باید افزود که مسلماً این اعتقاد نمی‌توانسته فی البداهه باشد و به نظر می رسد که سهل پیش از اینکه پیامبر(ص) به مدینه هجرت کنند، به اسلام گرویده باشد. اگرچه با اعتماد بیشتری می توان گفت که سهل در همان ابتدای ورود رسول خدا(ص) به مدینه مسلمان شده است.[۱]

سهل در زمان پیامبر اکرم

سهل در جنگ بدر و دیگر غزوات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شرکت داشت. در جنگ احد که شرایط سخت جنگ باعث شد برخی از مسلمانان بگریزند، سهل از معدود کسانی بود که فرار نکرد و با تیر از پیامبر دفاع می کرد. پیامبر می فرمود به سهل تیر بدهید و سهل آن تیرها را به طرف دشمن نشانه می رفت.[۲]

هنگامی که رسول خدا (ص) علی (ع) را همراه صد و پنجاه مرد انصاری که در بین آنان بزرگان اوس و خزرج بودند به سوی قبیله طی در سرزمین نَجْد فرستاد و دستور داد بتخانه فُلْس را ویران کند. امیرالمؤمنین رایت سپاه را به سهل بن حُنیف و پرچم را به جبّار بن صخر داد.[۳] این خود نشان از جایگاه سهل در زمان پیامبر دارد.

سهل در زمان امام علی

پس از رحلت پیامبر، سهل انصاری از جمله مخالفان خلافت ابوبکر بود که به همراه یازده تن از صحابه به مخالفت از بیعت با ابوبکر داد سخن داد.

زمانی که عثمان در محاصره شورشیان افتاده بود، مؤذن مسجد پیامبر(ص) خدمت امام علی علیه السلام آمد تا کسی را برای اقامه جماعت به مسجد بفرستد. حضرت سهل را فرستاد. وی از اول ذی الحجه تا روز عید قربان برای مردم در مسجد پیامبر(ص) نماز گزارد و روز عید هم نماز عید قربان را اقامه کرد و پس از آن‌ هم‌چنان امام جماعت مسجد النبی بود تا عثمان کشته شد. او بعد از قتل عثمان از نخستین گروندگان به امیرالمؤمنین علیه السلام بود.

علی علیه السلام پس از رسیدن به خلافت در صفر سال سی وششم، کارگزاران خود را به شهرستانها اعزام فرمود. از جمله آنان سهل بن حنیف بود که او را به شام فرستاد. اما در بین راه اسب سواران معاویه راه را بر او بستند و او به ناچار نزد علی علیه السلام بازگشت.

زمانی که حضرت علی(ع) عازم بصره شد، سهل بن حنیف را در بیست وششم ربیع الاول به عنوان فرماندار مدینه منصوب کرد. سهل در مدینه بود تا اینکه جنگ جمل به پایان رسید و مردم کوفه و شام برای جنگ صفّین آماده می شدند. از آنجا که جنگ صفّین بااهمیت بود، طرفداران معاویه از مدینه فرار کرده، به وی ملحق می شدند. زمانی که امام علی علیه السلام متوجه شد سهل از فرار طرفداران معاویه ناراحت است، نامه ای به او نوشت. این نامه را سید رضی در نهج البلاغه ذکر کرده است:

«اما بعد، فقد بلغنی أنّ رجالاً ممّن قبلک یتسلّلون ألی معاویة، فلا تأسف علی ما یفوتک من عددهم، و یذهب عنک من مددهم، فکفی لهم غیّاً، و لک منهم شافیاً، فرارهم من الهدی و الحقّ، و ایضاعهم الی العمی و الجهل؛ و انّما هم اهل دنیا مقبلون علیها، و مهطعون الیها، و قد عرفوا العدل و رأوه، و سمعوه و وعوه، و عملوا أنّ النّاس عندها فی الحقّ اسوة، فهربوا الی الاثرة، فبعدا لهم وسحقاً انّهم واللّه لم ینفروا من جور، و لم یلحقوا بعدل، و انّا لنطمع فی هذا الأمر أن یذلّل اللّه لنا صعبه، و یسهّل لنا حزنه، ان شاءالله، و السّلام». به من خبر رسید که مردمی که نزد تو هستند، مخفیانه به معاویه می پیوندند. پس با از دست رفتن ایشان و کاستن کمک آنها از تو، افسردگی به خود راه مده. کافی است برای ایشان گمراهی و برای تو بدل از آنها، شفا؛ گریز ایشان از هدایت و رستگاری است و وقوعشان در گمراهی و نادانی است. و آنان دوستداران دنیا هستند که به آن با شتاب رو آورده اند و عدل و درستی را شناخته، دیدند و شنیدند و در گوش دارند و دانستند مردمی که نزد ما هستند، در حق برابرند. پس گریختند تا این که سودی را به خود اختصاص داده، دیگران را بی بهره نمایند. پس هلاکت و نابودی بر آنان باد! سوگند به خدا ایشان از جور و ستم نگریختند و به عدل و داد نپیوستند و ما امیدواریم در این امر خلافت، خدا دشواری آن را برای ما آسان و ناهمواریش را هموار سازد. انشاءاللّه و درود بر تو باد![۴]

سهل سپس بنا بر فرمان امام علی(ع) پس از آنکه سپاهی از مدینه فراهم کرد، به امام علی علیه السلام پیوست و همراه وی در جنگ صفین حضور یافت. زمانی که امام قبل از رفتن به صفین با یاران خود مشورت می کرد سهل اینگونه سخن گفت: «یا امیر مؤمنان، ما با هر که تو با او صلح کنی بر سر صلحیم و با هر که تو با او بجنگی در جنگیم. رای ما همان رأ ی توست و ما چون سرپنجه دست تو هستیم...»[۵]

پس از پایان نبرد صفین، سهل مدتی از جانب امام علی علیه السلام حاکم فارس بود. پس از نابسامانی ممالک اسلامی به دلیل جنگهای داخلی برخی مناطق شورش کردند. فارس نیز طغیان کردند و علی علیه السلام ابن زیاد را به جای سهل بن حنیف به فارس فرستاد و ابن زیاد فارس را آرام کرد.[۶]

وفات

سرانجام سهل بن حنیف در سال ۳۸ قمری در شهر کوفه دار فانی را وداع گفت. امیر مومنان علیه السلام پس از شنیدن خبر رحلت سهل فرمود: لو احبّنی جبل لتهافت؛ اگر کوهی مرا دوست داشته باشد در هم خواهد ریخت.[۷] شوشتری در بهج الصباغه در شرح این حدیث می گوید: این بدین معناست که محنت ها بر او شدت یافته و مصیبت ها بدو شتاب گرفته بوده است و این جز برای پرهیزگاران نیک کردار و برگزیدگان نخواهد بود. و این همانند گفته آن حضرت است که می فرمود: هر کس ما اهل بیت را دوست دارد پس خود را برای فقر که او را در بر می گیرد آماده کند.[۸]

نماز میت سهل را امام علی علیه السلام خود خواندند. مطابق با روایتی از امام باقر علیه السلام، آن حضرت به سهل ۲۵ تکبیر گفت، ولى پنج پنج هر زمانى که یکى از مردم مى رسید مى گفت من به نماز سهل نرسیدم، حضرت سهل را به زمین مى گذاشت و بر او ۵ تکبیر می گفت و تا به قبر او برسد ۵ بار شد.[۹]

پانویس

  1. نقش سهل بن حنیف در حوادث دوره خلافت امام علی (ع)، علی اکبر عباسی و شهرام خالدی سردشتی، تاریخنامه خوارزمی، سال سوم، پاییز ۱۳۹۴
  2. الدرجات الرفیعه ، ص ۳۸۸، نقل از سیماى کارگزاران امیرالمومنین على علیه السلام، علی اکبر ذاکری
  3. واقدی، المغازى، ج‏۳، ص۹۸۵
  4. علی اکبر ذاکری، سیمای کارگزاران علیّ بن ابی طالب امیرالمؤمنین (ع)، ج۱
  5. منقری، پیکار صفین، ص۹۳
  6. نقش سهل بن حنیف در حوادث دوره خلافت امام علی (ع)، علی اکبر عباسی و شهرام خالدی سردشتی، تاریخنامه خوارزمی، سال سوم، پاییز ۱۳۹۴
  7. نهج البلاغه، حکمت ۱۱
  8. بهج الصباغه، ج۳، ص۴۳۸
  9. الکافی، ج۳، ص۱۸۶ (کتاب الجنائز، باب من زاد علی خمس تکبیرات، حدیث ۳)

منابع

  • شیخ عباس قمی، منتهی الامال، قسمت اول، باب سوم، در تاریخ حضرت علی علیه السلام.
  • المغازى، محمد بن عمر الواقدی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الأعلمى، ط الثالثة، ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
  • شوشتری، محمد تقی، بهج الصباغه، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۶ش.
  • کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق.
  • سیماى کارگزاران امیرالمومنین على علیه السلام، علی اکبر ذاکری.
  • منقری، نصربن مزاحم، پیکار صفین، ترجمه پرویز اتابکی، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۷۰ش.