تکلف: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۹ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{الگو:منبع الکترونیکی پایگاه معتبر}}
+
{{خوب}}
  
 +
{{الگو:منبع الکترونیکی پایگاه معتبر}}«تکلّف» به معنای خود را به رنج و زحمت انداختن است و اگر انگیزه و منشأ آن، [[جاه طلبی|جاه طلبى]]، خودنمائى و هواى نفس یا [[جهل]] باشد، از صفات [[اخلاق|اخلاقی]] مذموم بوده و اولیاى گرامى [[اسلام]]، پیروان خود را از آن بر حذر داشته‌اند.
  
 +
==معنای تکلف==
  
{<I>منبع اين نوشتار يک سايت است. آن را با نوشته خودتان جايگزين کنيد.</I>}
+
«تکلّف» این است که شخصى عملى را با سختى و مشقت انجام دهد یا کارى را با تصنّع و به خود بستن عهده دار گردد. دو محرک مى تواند آدمى را به تکلف و تحمل مشقت وادار سازد؛ یکى نیل به کمال واقعى و تعالى حقیقى و این تکلفى است پسندیده و ممدوح، و دیگری اقناع تمایل خودنمائى و [[ریا|ریا]] که این تکلف ناپسند و مذموم است.  
  
'''منبع:''' سایت تربیت
+
توضیح اینکه، بشر بطور طبیعى و کشش فطرى به استراحت جسم و آسایش خاطر تمایل دارد و نمى خواهد زیر بار کارهاى سنگین و تکلف آمیز برود مگر آن که تحت تاثیر عامل نیرومند ترى قرار گیرد یا تمایل قوى ترى در نهادش بیدار شود و او را به تحمل سختى و مشقت وادار سازد. در این موقع است که از آسایش چشم مى پوشد و استراحت را کنار مى گذارد و به کارهاى پر زحمت و تکلف بار تن مى دهد. اگر منشا آن تمایل قوى، فرمان عقل، نداى وجدان و کشش تمایلات عالى انسانى باشد، تکلف ناشى از آن پسندیده و ممدوح است، اما اگر منشا آن تمایل شدید هواى نفس، خودپرستى و غرائز لجام گسیخته باشد، تکلف ناشى از آن مذموم و ناپسند است و براى آدمى زیان هاى مادى و معنوى ببار مى آورد.
  
'''نویسنده:''' گروهی از محققان و پژوهشگران
+
در تعالیم [[اسلام|اسلامی]] هر دو قسمت از جهت مثبت و منفى مورد توجه قرار گرفته و درباره هر یک [[آیه|آیات]] و [[حدیث|احادیثى]] وارد شده است.
  
==تكلف==
+
==تکلف ممدوح==
 +
قسمتى از رشد و تکامل [[انسان|بشر]] طبق نظام حکیمانه آفرینش، تکوینى است و هر انسانى به جبر طبیعت و بدون تکلف و مشقت از آن برخودار مى گردد. ولى قسمت دیگر تعالى و تکامل [[انسان]]، تحصیلى و اکتسابى است و تنها افرادى به آن نائل مى شوند که در راه بدست آوردنش تلاش و کوشش نمایند و براى رسیدن به آن با مشکلات و ناراحتی ها بسازند و از تحمل مشقت و تکلف شانه خالى نکنند. مثلا کسانى که مى خواهند انسان باشند و آزاده و با شرافت زندگى کنند، به مکارم اخلاق و سجایاى انسانى متخلق گردند، از بزهکارى و اعمال غیر انسانى برکنار بمانند و به کمالى که لایق مقام انسان است دست یابند، باید مشقت [[تزکیه نفس|تزکیه نفس]] را تحمل کنند، به سختی هاى مجاهده تن در دهند، با تکلف بر هواى نفس خویش پیروز گردند، غرائز سرکش را مهار نمایند و تمایلات غیر مشروع را در نهاد خود سرکوب سازند.
  
تكلف اين است كه شخصى عملى را با سختى و مشقت انجام دهد يا كارى را با تصنع و به خود بستن عهده دار گردد. دو محرك مى تواند آدمى را به تكلف و تحمل مشقت وادار سازد يكى نيل به كمال واقعى و تعالى حقيقى و اين تكلفى است پسنديده و ممدوح و ديگر اقناع تمايل خود نمائى و ريا و اين تكلف ناپسند و مذموم است در تعاليم اسلام هر دو قسمت از جهت مثبت و منفى مورد توجه قرار گرفته و درباره هر يك آيات و اخبارى رسيده است و چون شناخت تكلف روا و ناروا از شرائط  وظيفه شناسى و لازمه حسن اخلاق است در اين فصل پيرامون آن از هر دو نظر بحث مى شود
+
*عَنْ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام قَال أَکرِهْ نَفْسَک عَلَى الْفَضَائِلِ فَإِنَّ الرَّذَائِلَ أَنْتَ مَطْبُوعٌ عَلَیهَا؛ [[امام علی]] علیه السلام: فضائل اخلاقى را به خود تحمیل کن و خویشتن را با تکلف به ملکات حمیده ملزم و متعهد نما، چه آن که نفس سرکش آدمى بطبع غرائز حیوانى و کشش تمایلات طبیعى به رذائل و صفات ناپسند گرایش دارد، باید با مجاهده و کوشش به راه فضیلتش سوق داد و با مشقت و زحمت به سجایاى انسانیش متخلق ساخت.<ref>مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۳۲۴.</ref>
  
تكلف ممدوح: قسمتى از رشد و تكامل بشر طبق نظام حكيمانه آفرينش ‍ تكوينى است و هر انسانى به جبر طبيعت و بدون تكلف و مشقت از آن بر خودار مى گردد. ولى قسمت ديگر تعالى و تكامل انسان تحصيلى و اكتسابى است و تنها افرادى به آن نائل مى شوند كه در راه بدست آوردنش تلاش و كوشش نمايند براى رسيدن به آن با مشكلات و ناراحتي ها بسازند و از تحمل مشقت و تكلف شانه خالى نكنند در اين جا به چند نمونه اشاره مى شود: كسانى كه مى خواهند انسان باشند و آزاده و با شرافت زندگى كنند، به مكارم اخلاق و سجاياى انسانى متخلق گردند، از بزهكارى و اعمال غير انسانى بر كنار بمانند و به كمالى كه لايق مقام انسان است دست يابند بايد مشقت تزكيه نفس را تحمل كنند، به سختي هاى مجاهده تن در دهند با تكلف بر هواى نفس (نامشروع) خويش پيروز گردند غرائز سركش را مهار نمايند و تمايلات غير مشروع را در نهاد خود سركوب سازند.
+
کسانى که مى خواهند زندگى را شرافتمندانه بگذرانند، از خوارى و ذلت نیازمندى مصون بمانند، و براى تأمین معاش خود و خانواده خود بار دوش دگران نباشند باید سختى و مشقت کار را تحمل کنند، رزق خویش را با تلاش و کوشش به دست آورند، و با استغناء از مردم، سرمایه پر ارج دین و شرف انسانى خود را محافظت نمایند.
  
'''<I> روايات</I>'''
+
*قَالَ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام مَنْ طَلَبَ هَذَا الرِّزْقَ مِنْ حِلِّهِ لِیعُودَ بِهِ عَلَى نَفْسِهِ وَ عِیالِهِ کانَ کالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّوَجَل؛ حضرت [[امام موسی کاظم علیه السلام|موسى بن جعفر]] علیه السلام فرموده است: کسى که براى اداره زندگى خویش و عائله خود از پى کسب مشروع مى رود مانند سربازى است که در میدان جنگ براى خدا جهاد مى کند.<ref>الکافی، ج ۵، ص ۹۳.</ref>
  
1 ـ قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام الْمُتَكَلِّفُ لَا يَسْتَجْلِبُ فِي عَاقِبَةِ أَمْرِهِ إِلَّا الْهَوَانَ و َفِي الْوَقْتِ إِلَّا التَّعَبَ وَ الْعَنَاءَ و َالشَّقَاء
+
[[تکلیف]] و تکلف از یک ماده اتخاذ شده است و اداء تکلیف موجب کلفت و مشقت است و مکلف در انجام هر یک از تکالیف کم و بیش دچار تکلف و زحمت مى شود. نکته اى که باید خاطر نشان گردد آن است که تکلف پسندیده و ممدوح در زمینه عبادات و همچنین در تکالیف علمى اقتصادى و اجتماعى آن تکلفى است که از حد خود تجاوز نکند و تکلف هاى افراطى مطلوب [[اسلام]] نیست و تحمل آنها را از مردم نخواسته است. عبادات [[مستحب]] نیز در [[دین]] اسلام تا جائى مطلوب شارع است که توام با نشاط باشد و اگر به تحمیل و تکلف آمیخته گردد و باعث بى رغبتى به دین شود نه تنها از معنوى پسندیده و ممدوح نیست بلکه اولیاء گرامى اسلام ضمن روایات متعددى پیروان خود را از عبادات تحمیلى و ملالت بار منع نموده است.
  
امام صادق علیه السلام: شخص متكلف در پايان عمل خود غير از حقارت و ذلت بهره اى نمى برد و در هنگام كار مشقت بار خويش جز خستگى و رنج و بدبختى نصيبى نخواهد داشت.
+
[[رسول اکرم]] صلی الله و علیه و آله درباره افراد متکلف و افراطى چنین فرموده است:
  
([[بحار الانوار]] ج 70 ص 394)
+
*«إِنَّ هَذَا الدِّینَ مَتِینٌ فَأَوْغِلُوا فِیهِ بِرِفْقٍ و َلَا تُکرِّهُوا عِبَادَةَ اللَّهِ إِلَى عِبَادِ اللَّهِ فَتَکونُوا کالرَّاکبِ الْمُنْبَتِّ الَّذِی لَا سَفَراً قَطَعَ و َلَا ظَهْراً أَبْقَى»؛ رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود: همانا این دین محکم و متین است؛ پس با ملایمت در آن در آئید و عبادت خدا را به بندگان خدا با کراهت تحمیل نکنید تا مانند سوار در مانده‌ئى باشید که نه مسافت را پیموده ونه مرکبى بجا گذاشته (یعنى بواسطه زیادى سرعت؛ مرکبش ‍ در بین راه از رفتار باز مانده).<ref>الکافی، ج ۲، ص ۸۶.</ref>
  
2 ـ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام قَال أَكْرِهْ نَفْسَكَ عَلَى الْفَضَائِلِ فَإِنَّ الرَّذَائِلَ أَنْتَ مَطْبُوعٌ عَلَيْهَا
+
==تکلف مذموم==
 +
اعمالى که با تکلّف و مشقت انجام مى شود و انگیزه متکلف هواى نفس و خود پرستى یا تصنّع و [[ریا|ریاکارى]] یا معلول جهل و نادانى باشد، در [[اسلام]] ناپسند و مذموم شناخته شده است. این قسم تکلف، که آدمى را به انحطاط و فرومایگى سوق مى دهد و موجب سقوط و تباهى مى شود، با توجه به [[قرآن]] و روایات اسلامى رهبران الهى و مردان پاک و با [[تقوا|تقوى]] از آن مبرا و منزهند.
  
[[امام علی]] علیه السلام: فضائل اخلاقى را به خود تحميل كن و خويشتن را با تكلف به ملكات حميده ملزم و متعهد نما، چه آن كه نفس سر كش آدمى بطبع غرائز حيوانى و كشش تمايلات طبيعى به رذائل و صفات ناپسند گرايش دارد بايد با مجاهده و كوشش به راه فضيلتش سوق داد و با مشقت و زحمت به سجاياى انسانيش متخلق ساخت.
+
*«قُلْ ما أسْالُکمْ عَلَیهِ مِنْ أجْرٍ و َما أنَا مِنَ الْمُتَکلِّفینَ»؛<ref>[[سوره ص]]، آیه ۸۶.</ref> خداى تعالى به پیغمبر خود فرموده: بگو اى حبیب من به کفّار [[مکه]] که: من سؤال نمى کنم و نمى خواهم از شما از جهت رسالت اجرى و مزدى و نیستم از جمله متکلّفین که حرفى از پیش خود بگویم، که نه فرموده الهى باشد و به سمت نفاق موسوم باشم.
  
([[مستدرك الوسائل]] ج 11 ص 324)
+
*و قال النّبىّ صلّى اللّه علیه و آله: نحن معاشر الانبیاء و الامناء و الاتقیاء براء من التّکلّف؛ [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] (صلّى اللّه علیه و آله)، فرموده است که: ما گروه پیمبران و اتقیا، از تکلّف و تصنّع برى هستیم.<ref>بحارالانوار، ج ۷۰، ص ‍۳۹۴.</ref>
  
3 ـ و َقَالَ الصَّادِقُ عليه السلام لَوْ عَلِمَ النَّاسُ مَا فِي الْعِلْمِ لَطَلَبُوهُ و َلَوْ بِسَفْكِ الْمُهَجِ و َخَوْضِ اللُّجَجِ
+
*قال الصّادق علیه السّلام: المتکلّف مُخطئ و إن اصاب، و المتطوّع مُصیب و إن أخطأ، و المتکلّف لا یستجلب فی عاقبة امره الا الهوان، و فی الوقت الا التّعب و الغناء و الشّقاء، و المتکلّف ظاهره ریاء و باطنه نفاق و هما جناحان یطیر بهما المتکلّف، و لیس فی الجملة من اخلاق الصّالحین، و لا من شعار المتّقین، التّکلّف من اىّ باب کان، ... فاتّق اللّه و استقم، یغنک عن التّکلّف و یطبعک بطباع الایمان، و لاتشتغل بطعام آخره الخلاء، و لباس آخره البلاء، و دار آخرها الخراب، و مال آخره المیراث، و اخوان آخرهم الفراق، و عزّ آخره الذّلّ، و وقار آخره الجفاء، و عیش آخره الحسرة؛<ref>شرح مصباح الشریعه ص ۲۳۵، بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۳۹۴.</ref> [[امام صادق]] علیه السّلام مى فرماید که: هر که خود را به زور به کارى بدارد که نه از روى رغبت باشد و محض از براى خدا نباشد، هر چند آن عمل صحیح و درست باشد و به یقین از جانب شارع متلقّى باشد، چون نه از روى اخلاص و رغبت است، خطا است و به آن عمل، اجرى و ثوابى نخواهد داشت، بلکه آثم خواهد بود و هر که به طوع و رغبت عملى کند، هر چند آن عمل در واقع خطا باشد و از جانب شارع متلقّى نباشد که چون از روى خواهش است و مقارن خلوص است، به ثواب آن مى رسد. هر که عملش نه محض از براى خدا باشد، حاصل نمى شود در عاقبت از براى او، مگر خوارى و خفّت و در وقت عمل، مگر تعب و زحمت. حاصل آن که حاصل عمر مرائى در دنیا زحمت است و تعب، و در آخرت خوارى و خفّت. مرائى، ظاهر او ریا است و باطن او [[نفاق]]، چرا که عملش هر چند صورت عبادت دارد، امّا چون از روى تکلّف است و از روى اخلاص نیست، ریا است و چون از صمیم قلب نیست و به مقتضاى گفته خود عمل نمى کند، نفاق است و این دو صفت خبیث که نفاق باشد و ریا، دو بالند از براى مرائى و پرواز مى کند. مرائى به این دو بال به سوى [[جهنّم]]، چنان که مى پرد مرغ به دو بالى که دارد، به سوى آشیانه خود. حاصل آن که نیست تکلّف و بى رغبتى در عبادت، از اخلاق صلحا و شعار اتقیا، در هیچ باب، و هر که از اهل صلاح و تقوى است، تصنّع در کارها نمى کند، چرا که تصنّع و ساختگى، از امارات غدر و مکر است، و متّقى و صالح از غدر و مکر خالى است. پس، بترس از جناب احدیت و التجا به او بر و از حدود شرع انحراف جائز مدار، تا غنى سازد تو را از تکلّف و تصنّع و جا دهد در دل تو [[ایمان]] و محبّت خود را. مشغول مکن خود را زیاده از قدر حاجت و ضرورت به طعام و شرابى که آخر آن ها، تردّد کردن به آبریز است و دفع فضلات، و نیز فریفته مشو و ضایع مکن اوقات خود را از براى تحصیل لباسى که آخر او کهنه شدن است و ضایع شدن و فریفته مشو به خانه اى که آخر او خراب شدن است، و فریفته مشو به مالى که آخر او به میراث رفتن است، و فریفته مشو به برادرانى که آخر ایشان جدا شدن است از یکدیگر، و فریفته مشو به عزّتى که آخر او ذلّت و خوارى است، و فریفته مشو به رعونت و خوش قدّى که آخر او مخفى شدن است در زیر خاک.
  
[[امام صادق]] علیه السلام اگر مردم به فضيلت و كمالى كه در علم نهفته آگاهى داشتند در پى آن مى رفتند و در طلبش هر زحمت و مشقتى را تحمل مى نمودند هر چند بريختن خون هاى دل و فرو رفتن در آب هاى متراكم باشد.
+
چگونگى معاشرت و کیفیت برخوردهاى افراد با یکدیگر از جمله امورى است که ممکن است آدمى را به تکلف هاى ناروا وادار سازد، کسانى که عطش خودنمائى دارند و علاقه مندند همواره در اجتماع مشخص و ممتاز باشند، براى اقناع میل سوزان خود به روش هاى تصنعى دست مى زنند و با اعمالى از قبیل تجمل پرستى، بلند پروازى، مراوده با قدرتمندان و سرمایه داران، و دیگر کارهائى نظائر اینها خویشتن را به رخ مردم مى کشند و با مشقت و زحمت به تمایل خودخواهانه خویش جامه تحقق مى پوشانند. اسلام این قسم تکلف را مذموم شناخته و پیروان خود را از آن بر حذر داشته و به فرموده [[قرآن]] بندگان خدا از آن مبرى و منزهند.
  
(بحار الانوار ج 1 ص 177)
+
*قال الطبرسی فی قوله تعالى «یمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» أی بالسکینة و الوقار و الطاعة غیر أشِرین و لامرحین و لامتکبرین و لامفسدین و قال أبو عبدالله علیه السلام هو الرجل الذی یمشی بسجیته التی جبلّ علیها لا یتکلف و لا یتبختر. امام صادق علیه السلام فرمود: بنده واقعى خدا مردى است که سیر اجتماعی اش بر وفق فطرت و راه و رسمش در جامعه مطابق آئین خلقت است نه در زندگى روش تکلف آمیز دارند و نه در بین مردم با تکبر و خود بینى حرکت مى کنند.<ref>بحارالانوار، ج ۲۴، ص ۱۳۲.</ref>
  
4 ـ قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام يَا رِفَاعَةُ مَا آمَنَ بِاللَّهِ وَ لَابِمُحَمَّدٍ و َلَابِعَلِيٍّ مَنْ إِذَا أَتَاهُ أَخُوهُ الْمُؤْمِنُ فِي حَاجَةٍ لَمْ يَضْحَكْ فِي وَجْهِهِ فَإِنْ كَانَتْ حَاجَتُهُ عِنْدَهُ سَارَعَ إِلَى قَضَائِهَا وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ تَكَلَّفَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِهِ حَتَّى يَقْضِيَهَا لَهُ فَإِذَا كَانَ بِخِلَافِ مَا وَصَفْتُهُ فَلَا وَلَايَةَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ
+
رابطه دوستى و رفاقت یکى از روابط مهم اجتماعى است که بین تمام طبقات رایج و معمول است و کم و بیش همه پایبند آن هستند. به شرط آن که پاک و بى آلایش باشد و به تصنع نیامیزد، باعث تکلف نشود، مشقت و زحمت به بار نیاورد و این مطلب در روایات اسلامى خاطر نشان گردیده است.
  
امام صادق عليه السلام به [[رفاعه بن موسى]] فرمود: اى رفاعه! كسى كه برادر مؤمنش براى حاجتى به وى مراجعه مى كند موظف است او را با گشاده رويى بپذيرد، اگر قادر است خود در قضاء حاجتش تسريع كند و اگر قادر نيست به تكلف تن بدهد و از كسى كه قادر است استمداد نمايد و حاجت او را روا سازد. كسى كه اين برنامه را رعايت نمى كند و بر خلاف آن قدم بر مى دارد به [[توحيد]] و [[نبوت]] و [[امامت]] آن طور كه بايد و شايد ايمان نياورده و بين ما و او پيوند [[ولايت]] وجود ندارد.
+
*[[امام على]] علیه السلام: شَرّ الاَصْدِقَاءِ مَنْ تَکلَّفَ لَک شَرُّ إِخْوَانِک مَنْ أَحْوَجَک إِلَى مُدَارَاةٍ وَ أَلْجَأَک إِلَى اِعْتِذَارٍ التَّعَب؛ رفیق خوبى نیست آن که خویشتن را براى تو به تکلف و مشقت مى اندازد و آن که تو را به مدارا نیازمند و به عذرخواهى ناگزیر مى سازد.<ref>غررالحکم، ص ۴۱۸.</ref>
 +
*امام صادق علیه السلام: أَثْقَلُ إِخْوَانِی عَلَیّ مَنْ یتَکلَّفُ لِی وَ أَتَحَفَّظُ مِنْهُ و َأَخَفُّهُمْ عَلَى قَلْبِی مَنْ أَکونُ مَعَهُمْ کمَا أَکونُ وَحْدِی؛چه بار گرانى است آن رفیقى که براى من به تکلف و زحمت تن مى دهد و ناچار مى شوم که خود را از او تحفظ نمایم و چه بار خفیفى است بر من آن رفیق بى آلایشى که وقتى با او نشسته ام مانند این است که تنها هستم.<ref>مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۱۵۵.</ref>
 +
==پانویس==
 +
{{پانویس}}
 +
==منابع==
  
(بحار الانوار ج 72 ص 176)
+
* سایت دانلود بوک، بخش با معصومین، گروهی از پژوهشگران، بازیابی: ۲ بهمن ۱۳۹۱.
  
5 ـ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ قَالَ قَالَ لِي أَبُو الْحَسَنِ عليه السلام مَنْ طَلَبَ هَذَا الرِّزْقَ مِنْ حِلِّهِ لِيَعُودَ بِهِ عَلَى نَفْسِهِ و َعِيَالِهِ كَانَ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عَزَّوَجَل.
+
[[رده:اخلاق فردی]]
 
 
حضرت موسى بن جعفر عليه السلام فرموده است: كسى كه براى اداره زندگى خويش و عائله خود از پى كسب مشروع مى رود مانند سربازى است كه در ميدان جنگ براى خدا جهاد مى كند.
 
 
 
(الكافي ج 5 ص 93)
 
 
 
6 ـ عَنْ عَلِىٍّ عليه السلام قَالَ: مَنْ جَعَلَ الْحَقَّ مَطْلَبَهُ لانَ لَهُ الشَّدِيدُ و َقَرُبَ عَلَيْهِ الْبَعِيدُ
 
 
 
على عليه السلام فرموده است: آن كس كه مطلوب و مقصودش حق باشد سختى بر وى آسان مى گردد و دور براى او نزديك مى شود.
 
 
 
(غرر الحكم ص: 68)
 
 
 
7 ـ وَ لَانَتَكَلَّفَ إِلَّا مَا يُدْنِي مِنْ ثَوَابِكَ
 
 
 
بارالها ما را يارى فرما كه از تكلف بر كنار باشيم مگر در مواردى كه كه عمل آميخته با تكلف ما را به تو نزديك مى كند و از ثواب و عطاى تو برخوردارمان مى سازد.
 
 
 
([[الصحيفه السجاديه]] علیه السلام ص 186)
 
 
 
8 ـ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ و َمُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عليه السلام قَالَ لَا تُكَرِّهُوا إِلَى أَنْفُسِكُمُ الْعِبَادَةَ
 
 
 
امام صادق علیه السلام: عبادت را با فشار و بي ميلى بر خود تحميل ننمائيد.
 
 
 
(الكافي ج 2 ص 86)
 
 
 
9 ـ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله إِنَّ هَذَا الدِّينَ مَتِينٌ فَأَوْغِلُوا فِيهِ بِرِفْقٍ وَ لَا تُكَرِّهُوا عِبَادَةَ اللَّهِ إِلَى عِبَادِ اللَّهِ فَتَكُونُوا كَالرَّاكِبِ الْمُنْبَتِّ الَّذِي لَا سَفَراً قَطَعَ و َلَاظَهْراً أَبْقَى
 
 
 
رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود: همانا اين دين محكم و متين است؛ پس با ملايمت در آن در آئيد و عبادت خدا را به بندگان خدا با كراهت تحميل نكنيد. تا مانند سوار در مانده‌ئى باشيد كه نه مسافت را پيموده ونه مركبى بجا گذاشته (يعنى بواسطه زيادى سرعت؛ مركبش ‍در بين راه از رفتار باز مانده).
 
 
 
(الكافي ج 2 ص 86)
 
 
 
10 ـ الْآمِدِيُّ فِي الْغُرَرِ، عَنْ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عليه السلام أَنَّهُ قَالَ الْحِرْصُ مَطِيَّةُ التَّعَب
 
 
 
امام على علیه السلام: حرص مركب راهوار خستگى و فرسودگى است.
 
 
 
(مستدرك الوسائل ج 12 ص 61)
 
 
 
11 ـ شَرٌُّ الاَصْدِقَاءِ مَنْ تَكَلَّفَ لَكَ شَرُّ إِخْوَانِكَ مَنْ أَحْوَجَكَ إِلَى مُدَارَاةٍ وَأَلْجَأَكَ إِلَى اِعْتِذَارٍ التَّعَب
 
 
 
امام على علیه السلام: رفيق خوبى نيست آن كه خويشتن را براى تو به تكلف و مشقت مى اندازد و آن كه تو را به مدارا نيازمند و به عذرخواهى ناگزير مى سازد.
 
 
 
(غرر الحكم ص: 418)
 
 
 
12 ـ وَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام أَثْقَلُ إِخْوَانِي عَلَيَّ مَنْ يَتَكَلَّفُ لِي وَ أَتَحَفَّظُ مِنْهُ و َأَخَفُّهُمْ عَلَى قَلْبِي مَنْ أَكُونُ مَعَهُمْ كَمَا أَكُونُ وَحْدِي
 
 
 
امام صادق علیه السلام: چه بار گرانى است آن رفيقى كه براى من به تكلف و زحمت تن مى دهد و ناچار مى شوم كه خود را از او تحفظ نمايم و چه بار خفيفى است بر من آن رفيق بى آلايشى كه وقتى با او نشسته ام مانند اين است كه تنها هستم.
 
 
 
(مستدرك الوسائل ج 9 ص 155)
 
 
 
قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام الْمُتَكَلِّفُ لَا يَسْتَجْلِبُ فِي عَاقِبَةِ أَمْرِهِ إِلَّا الْهَوَانَ وَ فِي الْوَقْتِ إِلَّا التَّعَبَ وَ الْعَنَاءَ و َالشَّقَاء
 
 
 
امام صادق علیه السلام: شخص متكلف (تكلف مذموم) در پايان عمل خود غير از حقارت و ذلت بهره اى نمى برد و در هنگام كار مشقت بار خويش جز خستگى و رنج و بدبختى نصيبى نخواهد داشت.
 
 
 
(بحار الانوار ج 70 ص 394)
 
 
 
13 ـ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام قَال أَكْرِهْ نَفْسَكَ عَلَى الْفَضَائِلِ فَإِنَّ الرَّذَائِلَ أَنْتَ مَطْبُوعٌ عَلَيْهَا
 
 
 
امام على علیه السلام: فضائل اخلاقى را به خود تحميل كن و خويشتن را با تكلف به ملكات حميده ملزم و متعهد نما، چه آن كه نفس سر كش آدمى بطبع غرائز حيوانى و كشش تمايلات طبيعى به رذائل و صفات ناپسند گرايش دارد بايد با مجاهده و كوشش به راه فضيلتش سوق داد و با مشقت و زحمت به سجاياى انسانيش متخلق ساخت.
 
 
 
(مستدرك الوسائل ج 11 ص 324)
 
 
 
14 ـ قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام الْمُتَكَلِّفُ لَا يَسْتَجْلِبُ فِي عَاقِبَةِ أَمْرِهِ إِلَّا الْهَوَانَ و َفِي الْوَقْتِ إِلَّا التَّعَبَ وَ الْعَنَاءَ و َالشَّقَاء
 
 
 
امام صادق علیه السلام: شخص متكلف (تكلف مذموم) در پايان عمل خود غير از حقارت و ذلت بهره اى نمى برد و در هنگام كار مشقت بار خويش جز خستگى و رنج و بدبختى نصيبى نخواهد داشت.
 
 
 
(بحار الانوار ج 70 ص 394)
 
 
 
زمانه گوهر آزادى آن زمان بنهد × بدامنت كه ز دام هوى شوى آزاد
 
 
 
عنان خنگ شرف كجا بدست آرد × كسي كه پا ز ركاب هوس برون ننهاد
 
 
 
زير بناى ترقى و ركن اساسى تكامل انسان جهاد با نفس و مسخر ساختن هوى و تمنيات حيوانى است. مصلحت زندگى و تامين سعادت مادى و معنوى ايجاب مى كند كه آدمى غرائز كور و بي شعور را تعديل كند، تمايلات بى قيد و بند خود را محدود كند، عنان اختيار هوى و شهوات را به دست عقل و شرع سپارد و از سركشى و طغيانشان باز دارد.
 
 
 
چون خرد سالار و مخدوم تو شد × پس هواى نفس محكوم تو شد
 
 
 
صيقل عقلت بدان دادست حق × كه بدو روشن شود دل را ورق
 
 
 
در روايات اسلامى جهاد با نفس به جهاد اكبر تعبير شده زيرا از يك طرف اين مجاهده دشوار و پر تكلف از تمام پيكار هاى خونين در ميدان جنگ سخت تر و مشقت بارتر است از طرف ديگر پيروزى بر دشمن درونى و غلبه بر نفس ‍خود كامه بمراتب ارزنده تر و ثمر بخش تر از غلبه بر خصم برونى و پيروزى بر دشمن در صحنه هاى نبرد است از اين رو اولياى گرامى اسلام جهاد با نفس را از ساير جهاد ها برتر شناختند و اهميت وى را به پيروان خود خاطر نشان نمودند.
 
 
 
ـ كسانى كه مى خواهند عالم شوند و مدارج رفيع ترقى و كمال بپيمايند بايد مشقت درس خواندن را تحمل كنند با زحمت مطالعه و مباحثه نمايند، خويشتن را با سختي ها و مشكلات برنامه هاى درسى تطبيق دهند، از اتلاف وقت بپرهيزند، از تن آسائى و استراحت چشم پوشى نمايند.
 
 
 
بگيتى بهتر از دانشورى نيست × بجز دانش به گيتى مهترى نيست
 
 
 
به راه دانش اى مرد خردمند × زيانى برتر از تن پرورى نيست
 
 
 
اولياى گرامى اسلام براى آن كه ارزش علم را به مردم بفهمانند و آنان را به فرا گرفتن دانش ترغيب و تشويق نمايند با تعبير هاى گوناگون سخن گفته و به پيروان خود جاطر نشان ساخته اند كه در راه تحصيل علم بكوشند و از مشكلات نهراسند و براى دست يافتن به اين گوهر پر ارج و گران قدر به مشقت ها تن در دهند.
 
 
 
و َقَالَ الصَّادِقُ عليه السلام لَوْ عَلِمَ النَّاسُ مَا فِي الْعِلْمِ لَطَلَبُوهُ وَ لَوْ بِسَفْكِ الْمُهَجِ وَ خَوْضِ اللُّجَجِ
 
 
 
امام صادق علیه السلام اگر مردم به فضيلت و كمالى كه در علم نهفته آگاهى داشتند در پى آن مى رفتند و در طلبش هر زحمت و مشقتى را تحمل مى نمودند هر چند بريختن خون هاى دل و فرو رفتن در آب هاى متراكم باشد.
 
 
 
(بحار الانوار ج 1 ص 177)
 
 
 
تكلفى كه آدمى براى فرا گرفتن علم تحمل مى كند از نظر عقلى و دينى بسيار پسنديده و ممدوح است چه با كسب دانش استعدادهاى درونى انسان به فعليت مى رسد، لياقت هاى نهفته اش آشكار مى گردد و در پرتو آن بشر به كمال نهائى خويش دست مى يابد.
 
 
 
درخت تو گر بار دانش بگيرد × بزير آورى چرخ نيلو فرى را
 
 
 
كسانى كه مى خواهند دگر دوست باشند و حس تعاون را كه از مكارم اخلاق و سجاياى اخلاقى است در نهاد خود زنده و بيدار نگه دارند بايد در قضاء حوائج برادران و خواهران خويش بكوشند و تا آن جا كه قادرند در حل مشكلات آنان مجاهده نمايند و در مواقعى كه لازم باشد به قيمت آبروى خود از ديگران نيز استمداد كنند و زحمت تكلف را در اين راه بپذيرند. اگر كسى براى حل مشكلات افراد از اين و آن استمداد نمايد و به مشقت تقاضا تن ندهد با اين عمل مسير دگر دوستى و مواسات را ترك گفته از انجام وظيفه سر باز زده و حدود كرامت نفس و شرافت انسانى را رعايت نكرده است.
 
 
 
تو كز محنت ديگران بى غمى × نشايد كه نامت نهند آدمى
 
 
 
قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام يَا رِفَاعَةُ مَا آمَنَ بِاللَّهِ وَلَا بِمُحَمَّدٍ وَ لَابِعَلِيٍّ مَنْ إِذَا أَتَاهُ أَخُوهُ الْمُؤْمِنُ فِي حَاجَةٍ لَمْ يَضْحَكْ فِي وَجْهِهِ فَإِنْ كَانَتْ حَاجَتُهُ عِنْدَهُ سَارَعَ إِلَى قَضَائِهَا و َإِنْ لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ تَكَلَّفَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِهِ حَتَّى يَقْضِيَهَا لَهُ فَإِذَا كَانَ بِخِلَافِ مَا وَصَفْتُهُ فَلَا وَلَايَةَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ
 
 
 
امام صادق عليه السلام به رفاعه بن موسى فرمود: اى رفاعه! كسى كه برادر مؤمنش براى حاجتى به وى مراجعه مى كند موظف است او را با گشاده رويى بپذيرد، اگر قادر است خود در قضاء حاجتش تسريع كند و اگر قادر نيست به تكلف تن بدهد و از كسى كه قادر است استمداد نمايد و حاجت او را روا سازد. كسى كه اين برنامه را رعايت نمى كند و بر خلاف آن قدم برمى دارد به توحيد و نبوت و امامت آن طور كه بايد و شايد ايمان نياورده و بين ما و او پيوند ولايت وجود ندارد.
 
 
 
(بحار الانوار ج 72 ص 176)
 
 
 
4 ـ كسانى كه مى خواهند زندگى را شرافتمندانه بگذرانند، از خوارى و ذلت نيازمندى مصون بمانند، و براى تأمين معاش خود و خانواده خود بار دوش دگران نباشند بايد سختى و مشقت كار را تحمل كنند، رزق خويش را با تلاش و كوشش به دست آورند، و با استغناء از مردم، سرمايه پرارج دين و شرف انسانى خود را محافظت نمايند.
 
 
 
لغزش ايمان بود زائيده فقر و نياز × ورنه هيچ آلوده دامن دزد مادرزاد نيست
 
 
 
اولياء گرامى اسلام تلاش معاش را از جمله تكلف هاى پسنديده و ممدوح شناخته، آن را در رديف عبادات به حساب آورده، و پيروان خود را به اين عمل مقدس تشويق نموده اند، و ضمناً خاطر نشان ساخته اند كه ارج و ارزش معنوى كار و فعاليت براى تأ مين زندگى و امرار معاش همانند جهاد در راه خداوند است.
 
 
 
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ قَالَ قَالَ لِي أَبُو الْحَسَنِ عليه السلام مَنْ طَلَبَ هَذَا الرِّزْقَ مِنْ حِلِّهِ لِيَعُودَ بِهِ عَلَى نَفْسِهِ وَ عِيَالِهِ كَانَ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عَزَّوَجَل.
 
 
 
حضرت موسى بن جعفر عليه السلام فرموده است: كسى كه براى اداره زندگى خويش و عائله خود از پى كسب مشروع مى رود مانند سربازى است كه در ميدان جنگ براى خدا جهاد مى كند.
 
 
 
(الكافي ج 5 ص 93)
 
 
 
ـ ملل و اقوامى كه به حقيقت، طالب استقلال و آزادى هستند و مى خواهند از مزاياى زندگى انسانى برخوردار باشند نمى توانند در مقابل حكومت هاى مستبد و خودكامه بى تفاوت بمانند. بايد مبارزه كنند و براى رهائى از بردگى و اسارت، تلاش نمايند چه آزادى و زندگى شرافتمندانه بى سعى و كوشش و بدون تحمل ناگواري ها و مصائب به دست نمى آيد.
 
 
 
پيدايش ملل نه ببخت است و اتفاق × كس ملك بى وسيله فراهم نديده است
 
 
 
حاشا كه سر به عزت و شادى برآورد × قومى كه روز ذلت و ماتم نديده است
 
 
 
حاشا كه جان برد بسوى ساحل نجات × قومى كه موج حادثه چون يم نديده است
 
 
 
طوفان روزگار چو خارش دهد ببار × برگ گلى كه جز نم شبنم نديده است
 
 
 
آزادگانى كه هدفشان اعلاء حق و اقامه عدل است در راه برانداختن ظلم و بيدادگرى، از سختى ها و مشكلات نمى هراسند، شدائد و آلام را تحمل مى كنند، به تكلف و مشقت تن مى دهند، و با عزمى راسخ و قدمى استوار به سوى مقصد نهائى خود پيش مى روند.
 
 
 
عَنْ عَلِىٍّ عليه السلام قَالَ: مَنْ جَعَلَ الْحَقَّ مَطْلَبَهُ لأنَ لَهُ الشَّدِيدُ و َقَرُبَ عَلَيْهِ الْبَعِيدُ
 
 
 
على عليه السلام فرموده است: آن كس كه مطلوب و مقصودش حق باشد سختى بر وى آسان مى گردد و دور براى او نزديك مى شود.
 
 
 
(غرر الحكم ص: 68)
 
 
 
اين چند مورد كه مذكور افتاد نمونه هائى بود از تكلف پسنديده و ممدوح و آدمى با تحمل مشقت و زحمت در هر يك از اين موارد، مرحله اى از كمال را مى پيمايد و به رشدى كه از آن جهت شايسته مقام انسان است نائل مى گردد. تكلف ممدوح، مرضى عقل و شرع است و در صورتى كه متكلف، عمل خود را با خلوص نيت و پاكى ضمير انجام دهد مشمول عنايت بارى تعالى مى شود و در روز جزا از پاداش كريمانه اش بهره مند خواهد بود.
 
 
 
[[امام سجاد]] عليه السلام اين مطلب را ضمن [[دعا]] به زبان آورده و در اين باره از پيشگاه پروردگار استعانت نموده است.
 
 
 
و َلَا نَتَكَلَّفَ إِلَّا مَا يُدْنِي مِنْ ثَوَابِكَ
 
 
 
بارالها ما را يارى فرما كه از تكلف بر كنار باشيم مگر در مواردى كه كه عمل آميخته با تكلف ما را به تو نزديك مى كند و از ثواب و عطاى تو بر خوردارمان مى سازد.
 
 
 
(الصحيفة السجادية علیه السلام ص 186)
 
 
 
تكلف در زندگى بشر يك امر قطعى و اجتناب ناپذير است چه آن كه آفريدگار جهان به قضاء حكيمانه خود نظام آفرينش را بر اساس تخالف و تضاد، پايه گذارى كرده است و تمام انسان هاى روى زمين از هر نژاد و آئين همواره با موانع طبيبعى، مشكلات اجتماعى و كشمكش هاى درونى خود در مبارزه و نبرد ند و سراسر عمرشان با انواع رنج و زحمت مى گذرد و در [[قرآن]] شريف اين مطلب ضمن يك جمله كوتاه خاطر نشان گرديده است.
 
 
 
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في كَبَدٍ
 
 
 
بى گمان ما انسان را طورى آفريده ايم كه زندگيش از مشقت و شختى منفك نمى شود.
 
 
 
([[سوره بلد]] آيه 4)
 
 
 
تكليف و تكلف از يك ماده اتخاذ شده است و هر دو حاكى از كلفت و مشقتند طبقات مختلف مردم از جهت دينى، علمى، اخلاقى، قانونى، و ديگر شئون طبيعى و اجتماعى به انجام تكاليف گوناگون مكلفند و بايد مشقت آن ها را تحمل نمايند. افراد با ايمانى كه مى خواهند به تعالى معنوى و روحانى دست يابند بايد به تكاليف دينى عمل كنند فرائض الهى را بجا آورند و به سختى آنها تن در دهند. محصلينى كه طالب كمال علمى هستند بايد برنامه هاى درسى را بكار بندند، با تكاليف سنگين علمى و عملى بسازند و از قبول زحمت تمرين و مطالعه شانه خالى نكنند.
 
 
 
جامعه اى كه مى خواهد به خوش وقتى و سعادت دست يابد بايد افراد آن وظيفه شناس باشند. تكاليفى را كه اجتماع به عهده آنان گذاشته انجام دهند سختى و فشار محدوديت هاى قانونى و اخلاقى را تحمل كنند و از تمايلات ناروا و ضد اجتماعى خويش چشم پوشى كنند.
 
 
 
خلاصه اداء تكليف موجب كلفت و مشقت است و مكلف در انجام هر يك از تكاليف كم و بيش دچار تكلف و زحمت مى شود. نكته اى كه بايد خاطر نشان گردد آن است كه تكلف پسنديده و ممدوح در زمينه عبادات و هم چنين در تكاليف علمى اقتصادى و اجتماعى آن تكلفى است كه ناشى از طبع تكليف باشد و از حد خود تجاوز نكند و به شرحى كه توضيح داده مي شود تكلف هاى افراطى مطلوب اسلام نيست و تحمل آن ها را از مردم نخواسته است.
 
 
 
مى دانيم [[روزه]] از فرائض دينى است و در طبع اين عبادت كلفت و مشقت نهفته است پيروان اسلام موظفند به اين تكلف تن در دهند و امر الهى را اطاعت كنند و چون روزه مسافر و مريض مستلزم مشقتى بيش از طبع تكليف است شارع آنان را از اين فريضه معاف نموده است.
 
 
 
شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ و َمَنْ كانَ مَريضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيّامٍ أُخَرَ يُريدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لايُريدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ و َلِتُكَبِّرُوا اللّهَ عَلى ما هَداكُمْ و َلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ
 
 
 
عبادات مستحب نيز در دين اسلام تا جائى محبوب و مطلوب شارع است كه با مدارا انجام پذيرد و توام با نشاط باشد و اگر به تحميل و تكلف آميخته گردد و باعث بى رغبتى به دين شود نه تنها از معنوى پسنديده و ممدوح نيست بلكه اولياء گرامى اسلام ضمن روايات متعددى پيروان خود را از عبادات تحميلى و ملالت بار منع نموده است.
 
 
 
([[سوره بقره]] 185)
 
 
 
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ و َمُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عليه السلام قَالَ لَا تُكَرِّهُوا إِلَى أَنْفُسِكُمُ الْعِبَادَةَ
 
 
 
امام صادق علیه السلام: عبادت را با فشار و ب يميلى بر خود تحميل ننمائيد.
 
 
 
الكافي ج 2 ص 86
 
 
 
بعضى از مسلمانان كه دين را نشناخته اند و از تعاليم اسلام آگاهى ندارند و در انجام بعضى از مستحبات زياده روى مى كنند خود را به تكلف و مشقت مى اندازند و كيفيت عمل را فداى كميت آن مى كنند اين گروه كه اعمال افراطى خويش را مرضى خداوند و مطلوب شارع مى پندارند در مواقعى مى كوشند تا فرزندان جوان يا دوستان و آشنايان خود را در اين مسير بكشانند و گمان مى كنند اين كار گرايش دينى را تقويت مى كند و افراد را بيش از پيش به اسلام علاقه مند مي نمايد غافل از اين كه اين عمل نتيجه معكوس دار و افراد را از عبادت بيزار مى كند و آنان را به دين بد بين مى سازد
 
 
 
امام صادق علیه السلام ضمن حديثى قضيه اى را به اين شرح نقل فرموده اند: مسلمانى همسايه غير مسلمانى داشت كه با هم رفيق بودند مرد مسلمان پيوسته با همسايه خود از دين الهى سخن مى گفت و او را به اسلام تشويق مى كرد. سر انجام روزى دعوتش را اجابت نمود و [[اسلام]] آورد فرداى آن روز مرد [[مسلمان]] موقع طلوع فجر در خانه تازه مسلمان را كوبيد و او را بيدار كرد و با خود به [[مسجد]] برد تا [[نماز صبح]] را به جماعت بخوانند نماز تمام شد و مردم متفرق شدند ولى مرد مسلمان به تازه مسلمان گفت بهتر است ما تا طلوع آفتاب در مسجد بمانيم و به ذكر خدا مشغول باشيم آفتاب طلوع كرد باز مرد مسلمان به تازه مسلمان گفت بهتر است امروز نيت روزه كنيم و در مسجد بمانيم و به ذكر و دعا مشغول باشيم
 
 
 
[[نماز ظهر]] را هم در مسجد به جماعت خواندند تازه مسلمان خواست از مسجد بيرون رود اما همسايه مسلمانش گفت بهتر است در مسجد بمانيم و [[نماز مغرب]] را هم در مسجد بخوانيم و بعد به منزل باز گرديم خلاصه نماز مغرب را هم خواندند و تازه مسلمان كه از اين همه تحميل و تكلف بى تاب و طاقت شده بود خسته و كوفته از جا حركت كرد و همراه رفيق مسلمانش به منزل رفتند فردا صبح كه مسلمان براى تجديد برنامه روز گذشته در خانه همسايه تازه مسلمان را كوبيد به او گفت اين دين بسيار سخت است و من طاقت آن را ندارم.
 
 
 
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله إِنَّ هَذَا الدِّينَ مَتِينٌ فَأَوْغِلُوا فِيهِ بِرِفْقٍ وَ لَا تُكَرِّهُوا عِبَادَةَ اللَّهِ إِلَى عِبَادِ اللَّهِ فَتَكُونُوا كَالرَّاكِبِ الْمُنْبَتِّ الَّذِي لَا سَفَراً قَطَعَ و َلَاظَهْراً أَبْقَى
 
 
 
رسول خدا صلی الله و علیه و آله: دين اسلام منزه از تكلف و مشقت است با مدارا در آن وارد شويد و عبادات خدا را با اكراه و بى رغبتى بر بندگان خدا تحميل ننمائيد.
 
 
 
(الكافي ج 2 ص 86)
 
 
 
تكاليف تحصيلى نيز مانند وظائف عبادى حاوى كلفت و مشقت و باعث خستگى و تعب است كساني كه به تحصيل دانش علاقه دارند و مى خواهند مدارج علمى را بپيمايند بايد به تكلفى كه در طبع برنامه هاى درسى هست تن در دهند و سختى آن را تحمل نمايند ولى مراقب باشند در اين را زياده روى نكنند و از مرز تكلف طبيعى فراتر نروند و بيش از حد به مغز خود فشار نياورند چون وقتى زياد به مغز فشار وارد شود خسته شود نه تنها نيروى درك خود را از دست مي دهد و محصل در آن حال از مطالعه خويش بهره علمى نمى برد بلكه در بدن نيز اثر بد مى گذارد و تدريجا باعث فرسودگى و ناتوانى جسم مى گردد.
 
 
 
مسافرى كه راه دور و درازى در پيش دارد و مى خواهد آن مسير را با اسب بپيمايد اگر به طور معمول راه را طى كند و روزى يك منزل برود خستگى خودش و مركبش عادى خواهد بود و با استراحت شب خستگى روز برطرف مي شود و فردا دوباره با نشاط به راه خود ادامه مي دهد.
 
 
 
اگر به اسب فشار آورد و با تكلف و مشقت حيوان را دو منزل يكى براند طولى نمى كشد كه خودش فرسوده و ناتوان مي گردد و مركبش نيز به سبب خستگى شديد كوفته و درمانده مى شود و در نيمه راه از پا در مى آيد و در نتيجه بر اثر اين زياده روى و افراط نه خود به مقصد رسيده و نه مركبى به جاى گذارده كه او را بمقصد برساند.
 
 
 
بشر در دنيا همانند مسافرى است كه بايد راه زندگى را در سنين عمر به وسيله قوا و اعضائى كه آفريدگار به وى اعطا نموده است بپيمايد.
 
 
 
اگر آن ها را با محاسبه و اندازه گيرى صحيح اعمال نمايد تا پايان عمر راه زندگى را به سلامت طى مي كند و اگر به زياده روى و افراط گرايش يابد به عمر طبيعى نمي رسد و در نيمه راه حيات بر اثر فرسودگى شديد از فعاليت باز مي ماند واين تشبيه ضمن حديثى از رسول گرامى صلی الله و علیه و آله در باره افراد متكلف و افراطى آمده و چنين فرموده است.
 
 
 
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله إِنَّ هَذَا الدِّينَ مَتِينٌ فَأَوْغِلُوا فِيهِ بِرِفْقٍ و َلَا تُكَرِّهُوا عِبَادَةَ اللَّهِ إِلَى عِبَادِ اللَّهِ فَتَكُونُوا كَالرَّاكِبِ الْمُنْبَتِّ الَّذِي لَا سَفَراً قَطَعَ و َلَا ظَهْراً أَبْقَى
 
 
 
رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود: همانا اين دين محكم و متين است؛ پس با ملايمت در آن در آئيد و عبادت خدا را به بندگان خدا با كراهت تحميل نكنيد تا مانند سوار در مانده‌ئى باشيد كه نه مسافت را پيموده ونه مركبى بجا گذاشته (يعنى بواسطه زيادى سرعت؛ مركبش ‍ در بين راه از رفتار باز مانده).
 
 
 
(الكافي ج 2 ص 86)
 
 
 
فعاليت هاى اقتصادى و كوشش و تلاش براى معاش نيز مانند تكاليف عبادى و علمى مستلزم زحمت و مشقت است كسانى كه مى خواهند از در آمد مشروع خود ارتزاق كنند و زندگى را با عزت بگذرانند بايد سختى مجاهده را تحمل نمايند و خويشتن را با تكلف و مشقتى كه لازمه طبع كار و فعاليت است تطبيق دهند ولى مراقب باشند كه در اين راه به زياده روى و افراط نگرايند، برده و بنده مال نشوند و حرص و طمع آنان را به تكلف هاى ناروا و رنج آور وادار نسازد.
 
 
 
الْآمِدِيُّ فِي الْغُرَرِ، عَنْ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عليه السلام أَنَّهُ قَالَ الْحِرْصُ مَطِيَّةُ التَّعَب
 
 
 
امام على علیه السلام: حرص مركب راهوار خستگى و فرسودگى است.
 
 
 
([[مستدرك الوسائل]] ج 12 ص 61)
 
 
 
خلاصه فعاليت هاى تكلف آميز و مشقت بار كه به منظور تزكيه نفس، تعديل غرائز، اداء تكاليف دينى، تحصيل علم، كسب معاش، و ديگر امور ضرورى زندگى انجام مى شود عقلا و شرعا پسنديده و ممدوحند به شرط آن كه از حد اعتدال خارج نشوند و به تند روى و افراط گرايش نيابند.
 
 
 
'''<I> تكلف مذموم</I>'''
 
 
 
اعمالى كه با تكلف و مشقت انجام مى شود و انگيزه متكلف هواى نفس و و خود پرستى يا تصنع و رياكارى، يا معلول جهل و نادانى باشد در اسلام ناپسند و مذموم شناخته شده است. اين قسم تكلف آدمى را به انحطاط و فرو مايگى سوق مى دهد و موجب سقوط و تباهى مى شود با توجه به قرآن و روايات اسلامى رهبران الهى و مردان پاك و با تقوى از آن مبرى و منزهند.
 
 
 
قال اللّه تعالى لنبيّه: قُلْ ما اسْالُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ اجْرٍ و َما انَا مِنَ الْمُتَكَلِّفينَ
 
 
 
خداى تعالى به پيغمبر خود فرموده: بگو اى حبيب من به كفّار [[مكّه]] كه: من سؤال نمى كنم و نمى خواهم از شما از جهت رسالت، اجرى و مزدى و نيستم من از جمله متكلّفين كه حرفى از پيش خود بگويم، كه نه فرموده الهى باشد و به سمت نفاق موسوم باشم.
 
 
 
(سوره 38: آيه 86)
 
 
 
و قال النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله: نحن معاشر الانبياء و الامناء و الاتقياء براء من التّكلّف.
 
 
 
حضرت رسالت پناهى (عليه صلوة البارى)، فرموده است كه: ماها كه گروه پيمبرانيم و امناى خداونديم، از تكلّف و تصنّع برى هستيم.
 
 
 
(بحارالانوار ج 70 ص ‍ 394)
 
 
 
'''<I> باب سى و پنجم در بيان تكلّف</I>'''
 
 
 
(شرح [[مصباح الشريعه]] ص: 235)
 
 
 
قال الصّادق عليه السّلام: المتكلّف مخطى و ان اصاب، و المتطوّع مصيب و ان اخطا، و المتكلّف لا يستجلب في عاقبة امره الا الهوان، و في الوقت الا التّعب و الغناء و الشّقاء، و المتكلّف ظاهره رياء، و باطنه نفاق، و هما جناحان يطير بهما المتكلّف، و ليس في الجملة من اخلاق الصّالحين، و لا من شعار المتّقين، التّكلّف من اىّ باب كان، قال اللّه تعالى لنبيّه: (قُلْ ما اسْالُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ اجْرٍ و َما انَا مِنَ الْمُتَكَلِّفينَ) سوره 38: آيه 86. و قال النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله: نحن معاشر الانبياء و الامناء و الاتقياء براء من التّكلّف، فاتّق اللّه و استقم، يغنك عن التّكلّف و يطبعك بطباع الايمان، و لاتشتغل بطعام اخره الخلاء، و لباس اخره البلاء، و دار اخرها الخراب، و مال اخره الميراث، و اخوان اخرهم الفراق، و عزّ اخره الذّلّ، و وقار اخره الجفاء، و عيش اخره الحسرة.
 
 
 
* شرح
 
 
 
قال الصّادق عليه السّلام: المتكلّف مخطى و ان اصاب، و المتطوّع مصيب و ان اخطا.
 
 
 
حضرت امام صادق عليه السّلام مى فرمايد كه: هر كه خود را به زور به كارى بدارد كه نه از روى رغبت باشد و محض از براى خدا نباشد، هر چند آن عمل صحيح و درست باشد و به يقين از جانب شارع متلقّى باشد، چون نه از روى اخلاص و رغبت است، خطا است و به آن عمل، اجرى و ثوابى نخواهد داشت، بلكه آثم خواهد بود و هر كه به طوع و رغبت عملى كند، هر چند آن عمل در واقع خطا باشد و از جانب شارع متلقّى نباشد كه چون از روى خواهش است و مقارن خلوص است، به ثواب آن مى رسد.
 
 
 
مثل [[نماز شب]]، كه اجماع است به صحّت و فضيلت وى، اگر او را كسى نه از براى خدا بجا آرد و به طوع و رغبت و خلوص، اتيان به او نكند، آن عمل باطل و ضايع است و نزد حضرت بارى تعالى، آثم و گناهكار است. و ثانى، مثل آن كه كسى حديثى ديد كه: هر كه فلان عمل كند، فلان ثواب دارد و آن كس آن عمل را از براى محض امتثال شارع بجا آورد، البتّه به ثواب او مى رسد. و خداوند عالم از وفور شفقت و فرط كرم و رحمت، آن ثواب را به او مى دهد، هر چند آن حديث صحيح نباشد. و در اين باب احاديث بسيار است.
 
 
 
غرض عمده در [[عبادت]]، خواه واجبى و خواه سنّتى، رغبت و خلوص است.
 
 
 
و المتكلّف لا يستجلب في عاقبة امره الا الهوان، و في الوقت الا التّعب و الغناء و الشّقاء.
 
 
 
مى فرمايد كه: هر كه عملش نه محض از براى خدا باشد و به (اعراض مزيّفه)، مخلوط و ممزوج باشد، حاصل نمى شود در عاقبت از براى او، مگر خوارى و خفّت و در وقت عمل، مگر تعب و زحمت.
 
 
 
حاصل آن كه حاصل عمر مرائى در دنيا زحمت است و تعب، و در آخرت خوارى و خفّت، خَسِرَ الدُّنْيا و َالاخِرَةَ، ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبينُ حج ـ 11.
 
 
 
و المتكلّف ظاهره رياء، و باطنه نفاق، و هما جناحان يطير بهما المتكلّف.
 
 
 
مى فرمايد كه: مرائى، ظاهر او ريا است و باطن او نفاق، چرا كه عملش هر چند صورت عبادت دارد، امّا چون از روى تكلّف است و از روى اخلاص نيست، ريا است. و چون از صميم قلب نيست و به مقتضاى گفته خود عمل نمى كند، نفاق است، و اين دو صفت خبيث كه نفاق باشد و ريا، دو بالند از براى مرائى، و پرواز مى كند مرائى به اين دو بال به سوى [[جهنّم]]، چنان كه مى پرد مرغ به دو بالى كه دارد، به سوى آشيانه خود.
 
 
 
و ليس في الجملة من اخلاق الصّالحين، و لامن شعار المتّقين، التّكلّف من اىّ باب كان.
 
 
 
يعنى: حاصل آن كه نيست تكلّف و بى رغبتى در عبادت، از اخلاق صلحا و شعار اتقيا، در هيچ باب، و هر كه از اهل صلاح و تقوى است، تصنّع در كارها نمى كند، چرا كه تصنّع و ساختگى، از امارات غدر و مكر است، و متّقى و صالح از غدر و مكر خالى است.
 
 
 
قال اللّه تعالى لنبيّه: قُلْ ما اسْالُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ اجْرٍ و َما انَا مِنَ الْمُتَكَلِّفينَ سوره ص ـ 86.
 
 
 
خداى تعالى به پيغمبر خود فرموده: بگو اى حبيب من به كفّار مكّه كه: من سؤال نمى كنم و نمى خواهم از شما از جهت رسالت، اجرى و مزدى و نيستم من از جمله متكلّفين كه حرفى از پيش خود بگويم، كه نه فرموده الهى باشد و به سمت نفاق موسوم باشم.
 
 
 
و قال النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله: نحن معاشر الانبياء و الامناء والاتقياء براء من التّكلّف.
 
 
 
حضرت رسالت پناهى (عليه صلوة البارى)، فرموده است كه: ماها كه گروه پيمبرانيم و امناى خداونديم، از تكلّف و تصنّع برى هستيم. يعنى: در احكام دين و آن چه از جانب خداى به ما رسيده، به خلق مى رسانيم بى تغيير و تبديل.
 
 
 
فاتّق اللّه و استقم، يغنك عن التّكلّف، و يطبعك بطباع الايمان.
 
 
 
پس، بترس از جناب احديّت و التجا به او بر و از حدود شرع انحراف جائز مدار، تا غنى سازد تو را از تكلّف و تصنّع و جا دهد در دل تو [[ايمان]] و محبّت خود را.
 
 
 
و لاتشتغل بطعام اخره الخلاء، و لباس اخره البلاء، و دار اخرها الخراب، و مال اخره الميراث، و اخوان اخرهم الفراق، و عزّ اخره الذّلّ، و وقار اخره الجفاء، و عيش اخره الحسرة.
 
 
 
مى فرمايد كه: مشغول مكن خود را زياده از قدر حاجت و ضرورت به طعام و شرابى كه آخر آن ها، تردّد كردن به آبريز است و دفع فضلات، و نيز فريفته مشو و ضايع مكن اوقات خود را از براى تحصيل لباسى كه آخر او كهنه شدن است و ضايع شدن و فريفته مشو به خانه اى كه آخر او خراب شدن است، و فريفته مشو به مالى كه آخر او به ميراث رفتن است، و فريفته مشو به برادرانى كه آخر ايشان جدا شدن است از يكديگر، و فريفته مشو به عزّتى كه آخر او ذلّت و خوارى است، و فريفته مشو به رعونت و خوش قدّى كه آخر او مخفى شدن است در زير زمين و زير خاك.
 
 
 
حاصل آن كه عاقل بايد كه هر چه در عرضه تغيّر و زوال است، دل به او نبندد و فريفته او نشود و وجهه همّت بر تحصيل او نگمارد و عمر عزيز خود را در راه او نبازد.
 
 
 
بشر بطور طبيعى و كشش فطرى به استراحت و جسم و آسايش خاطر تمايل دارد و نمى خواهد زير بار كارهاى سنگين و تكلف آميز برود مگر آن كه تحت تاثير عامل نيرومند ترى قرار گيرد يا تمايل قوى ترى در نهادش بيدار شود و او را به تحمل سختى و مشقت وادار سازد در اين موقع است كه از آسايش چشم مى پوشد و استراحت را كنار مى گذارد و و به كارهاى پر زحمت و تكلف بار تن مى دهد اگر منشا آن تمايل قوى فرمان عقل، نداى وجدان، كشش تمايلات عالى انسانى يا غريزه تعديل شده برهبرى عقل باشد تكلف ناشى از آن پسنديده و ممدوح است اما اگر منشا آن تمايل شديد هواى نفس، خود پرستى و غرائز لجام گسيخته باشد تكلف ناشى از آن مذموم و ناپسند است و براى آدمى زيان هاى مادى و معنوى ببار مى آورد.
 
 
 
در نهاد آدمى غرائز متعددى وجود دارد كه اگر تهيج شوند آدمى را به كارهاى سخت و پر مشقت وادار مى سازد اما نيروى اين غرائز در تحرك بشر متساوى نيست و بعضى از آن ها به مراتب قوى ترند و با شدت بيشترى مردم را تحريك مى كنند.
 
 
 
روابط اجتماعى: چگونگى معاشرت و كيفيت برخورد هاى افراد با يكديگر از جمله امورى است كه ممكن است به تكلف مذموم آلوده شود، تصنع در آن راه يابد و آدمى را به تكلف هاى ناروا وادار سازد، كسانى كه عطش خود نمائى دارند و علاقه مندند همواره در اجتماع مشخص و ممتاز باشند براى اقناع نايل سوزان خود به روش هاى تصنعى دست مى زنند و با اعمالى از قبيل تجمل پرستى، بلند پروازى، مراوده با قدرتمندان، آشنائى با سرمايه داران، و ديگر كارهائى نظائر اين ها خويشتن را به رخ مردم مى كشند و با مشقت و زحمت به تمايل خود خواهانه خويش جامه تحقق مى پوشانند اسلام اين قسم تكلف را نيز مذموم و ناپستد شناخته و پيروان خود را از آن بر حذر داشته و به فرموده قران بندگان خدا از آن مبرى و منزهند.
 
 
 
أقول قال الطبرسي رحمه الله في قوله تعالى يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً أي بالسكينة و الوقار و الطاعة غير أشرين و لامرحين و لامتكبرين و لامفسدين و قال أبو عبدالله عليه السلام هو الرجل الذي يمشي بسجيته التي جبل عليها لا يتكلف و لا يتبختر.
 
 
 
امام صادق علیه السلام: بنده واقعى خدا مردى است كه سير اجتماعيش بر وفق فطرت و راه و رسمش در جامعه مطابق آئين خلقت است نه در زندگى روش تكلف آميز دارند و نه در بين مردم با تكبر و خود بينى حركت مى كنند.
 
 
 
(بحار الانوار ج 24 ص 132)
 
 
 
رابطه دوستى و رفاقت يكى از روابط مهم اجتماعى است كه بين تمام طبقات رايج و معمول است و كم و بيش همه پايبند آن هستند. انسان طبعا به انس و الفت نياز دارد و رفيق خوب مى تواند اين نياز را به مقدار قابل ملاحظه اى برطرف كند و آدمى را از رنج تنهائى رهائى بخشد. رفيق خوب مايه آرامش فكر و آسايش خاطر است انسان را خوشنود مى سازد و زندگى را مطبوع و دلپذير مى نمايد به شرط آن كه پاك و بى آلايش باشد و به تصنع ني اميزد، باعث تكلف نشود، مشقت و زحمت ببار نياورد و اين مطلب در روايات اسلامى خاطر نشان گرديده است.
 
 
 
شر الاصدقاء من تكلف لك شر إخوانك من أحوجك إلى مداراة و ألجأك إلى اعتذار
 
 
 
امام على علیه السلام: رفيق خوبى نيست آن كه خويشتن را براى تو به تكلف و مشقت مى اندازد و آن كه تو را به مدارا نيازمند و به عذرخواهى نا گزير مى سازد.
 
 
 
(غرر الحكم ص: 418)
 
 
 
و َعَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام أَثْقَلُ إِخْوَانِي عَلَيَّ مَنْ يَتَكَلَّفُ لِي وَ أَتَحَفَّظُ مِنْهُ و َأَخَفُّهُمْ عَلَى قَلْبِي مَنْ أَكُونُ مَعَهُمْ كَمَا أَكُونُ وَحْدِي
 
 
 
امام صادق علیه السلام: چه بار گرانى است آن رفيقى كه براى من به تكلف و زحمت تن مى دهد و ناچار مى شوم كه خود را از او تحفظ نمايم و چه بار خفيفى است بر من آن رفيق بى آلايشى كه وقتى با او نشسته ام مانند اين است كه تنها هستم.
 
 
 
(مستدرك الوسائل ج 9 ص 155)
 
 
 
از مجموع بحث اين نتيجه به دست مى آيد كه بشر به تمايل و كشش فطرى خواستار استراحت و آسايش است و از انجام كارهاى سخت و مشقت بار گريزان است اما موقعى كه تمايلى نيرو مندتر و انگيزه اى قويتر در نهادش بيدار مى شود براى اقناع آن تمايل از استراحت چشم مى پوشد، به تلاش و كوشش دست مى زند زير بار تكلف مى رود و به فعاليت هاى سخت و پر زحمت تن مى دهد در صورتى كه بايد محرك انسان در تحمل مشقت و انجام تكاليف سنگين تزكيه روح، غلبه بر هواى نفس، تحصيل علم، و نيل به تعالى معنوى باشد يا آن كه ضرورت زندگى و ادامه حيات ما را به انجام كارهاى پر زحمت ملزم سازد. اسلام اين قسم تكلف را پسنديده و ممدوح شناخته و مسلمانان را در اين راه ترغيب و تشويق نموده است.
 
 
 
اما اگر منشا تحرك آدمى در انجام كارهاى سنگين و مشقت بار، جاه طلبى، برترى جوئى، كسب قدرت، جمع ثروت، خود نمائى و هواى نفس (نامشروع) باشد آن تكلف ناپسند و مذموم است و اولياى گرامى اسلام اين تكلف ها را خاطر نشان ساخته و پيروان خود را از آن بر حذر داشته اند.
 
 
 
قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام الْمُتَكَلِّفُ لَا يَسْتَجْلِبُ فِي عَاقِبَةِ أَمْرِهِ إِلَّا الْهَوَانَ وَ فِي الْوَقْتِ إِلَّا التَّعَبَ و َالْعَنَاءَ و َالشَّقَاء
 
 
 
امام صادق علیه السلام: شخص متكلف در پايان عمل خود غير از حقارت و ذلت بهره اى نمى برد و در هنگام كار مشقت بار خويش جز خستگى و رنج و بدبختى نصيبى نخواهد داشت.
 
 
 
(بحار الانوار ج 70 ص 394)
 
[[رده:اخلاق فردی]]
 
 
[[رده:صفات ناپسند]]
 
[[رده:صفات ناپسند]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۰۵


این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«تکلّف» به معنای خود را به رنج و زحمت انداختن است و اگر انگیزه و منشأ آن، جاه طلبى، خودنمائى و هواى نفس یا جهل باشد، از صفات اخلاقی مذموم بوده و اولیاى گرامى اسلام، پیروان خود را از آن بر حذر داشته‌اند.

معنای تکلف

«تکلّف» این است که شخصى عملى را با سختى و مشقت انجام دهد یا کارى را با تصنّع و به خود بستن عهده دار گردد. دو محرک مى تواند آدمى را به تکلف و تحمل مشقت وادار سازد؛ یکى نیل به کمال واقعى و تعالى حقیقى و این تکلفى است پسندیده و ممدوح، و دیگری اقناع تمایل خودنمائى و ریا که این تکلف ناپسند و مذموم است.

توضیح اینکه، بشر بطور طبیعى و کشش فطرى به استراحت جسم و آسایش خاطر تمایل دارد و نمى خواهد زیر بار کارهاى سنگین و تکلف آمیز برود مگر آن که تحت تاثیر عامل نیرومند ترى قرار گیرد یا تمایل قوى ترى در نهادش بیدار شود و او را به تحمل سختى و مشقت وادار سازد. در این موقع است که از آسایش چشم مى پوشد و استراحت را کنار مى گذارد و به کارهاى پر زحمت و تکلف بار تن مى دهد. اگر منشا آن تمایل قوى، فرمان عقل، نداى وجدان و کشش تمایلات عالى انسانى باشد، تکلف ناشى از آن پسندیده و ممدوح است، اما اگر منشا آن تمایل شدید هواى نفس، خودپرستى و غرائز لجام گسیخته باشد، تکلف ناشى از آن مذموم و ناپسند است و براى آدمى زیان هاى مادى و معنوى ببار مى آورد.

در تعالیم اسلامی هر دو قسمت از جهت مثبت و منفى مورد توجه قرار گرفته و درباره هر یک آیات و احادیثى وارد شده است.

تکلف ممدوح

قسمتى از رشد و تکامل بشر طبق نظام حکیمانه آفرینش، تکوینى است و هر انسانى به جبر طبیعت و بدون تکلف و مشقت از آن برخودار مى گردد. ولى قسمت دیگر تعالى و تکامل انسان، تحصیلى و اکتسابى است و تنها افرادى به آن نائل مى شوند که در راه بدست آوردنش تلاش و کوشش نمایند و براى رسیدن به آن با مشکلات و ناراحتی ها بسازند و از تحمل مشقت و تکلف شانه خالى نکنند. مثلا کسانى که مى خواهند انسان باشند و آزاده و با شرافت زندگى کنند، به مکارم اخلاق و سجایاى انسانى متخلق گردند، از بزهکارى و اعمال غیر انسانى برکنار بمانند و به کمالى که لایق مقام انسان است دست یابند، باید مشقت تزکیه نفس را تحمل کنند، به سختی هاى مجاهده تن در دهند، با تکلف بر هواى نفس خویش پیروز گردند، غرائز سرکش را مهار نمایند و تمایلات غیر مشروع را در نهاد خود سرکوب سازند.

  • عَنْ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام قَال أَکرِهْ نَفْسَک عَلَى الْفَضَائِلِ فَإِنَّ الرَّذَائِلَ أَنْتَ مَطْبُوعٌ عَلَیهَا؛ امام علی علیه السلام: فضائل اخلاقى را به خود تحمیل کن و خویشتن را با تکلف به ملکات حمیده ملزم و متعهد نما، چه آن که نفس سرکش آدمى بطبع غرائز حیوانى و کشش تمایلات طبیعى به رذائل و صفات ناپسند گرایش دارد، باید با مجاهده و کوشش به راه فضیلتش سوق داد و با مشقت و زحمت به سجایاى انسانیش متخلق ساخت.[۱]

کسانى که مى خواهند زندگى را شرافتمندانه بگذرانند، از خوارى و ذلت نیازمندى مصون بمانند، و براى تأمین معاش خود و خانواده خود بار دوش دگران نباشند باید سختى و مشقت کار را تحمل کنند، رزق خویش را با تلاش و کوشش به دست آورند، و با استغناء از مردم، سرمایه پر ارج دین و شرف انسانى خود را محافظت نمایند.

  • قَالَ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام مَنْ طَلَبَ هَذَا الرِّزْقَ مِنْ حِلِّهِ لِیعُودَ بِهِ عَلَى نَفْسِهِ وَ عِیالِهِ کانَ کالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّوَجَل؛ حضرت موسى بن جعفر علیه السلام فرموده است: کسى که براى اداره زندگى خویش و عائله خود از پى کسب مشروع مى رود مانند سربازى است که در میدان جنگ براى خدا جهاد مى کند.[۲]

تکلیف و تکلف از یک ماده اتخاذ شده است و اداء تکلیف موجب کلفت و مشقت است و مکلف در انجام هر یک از تکالیف کم و بیش دچار تکلف و زحمت مى شود. نکته اى که باید خاطر نشان گردد آن است که تکلف پسندیده و ممدوح در زمینه عبادات و همچنین در تکالیف علمى اقتصادى و اجتماعى آن تکلفى است که از حد خود تجاوز نکند و تکلف هاى افراطى مطلوب اسلام نیست و تحمل آنها را از مردم نخواسته است. عبادات مستحب نیز در دین اسلام تا جائى مطلوب شارع است که توام با نشاط باشد و اگر به تحمیل و تکلف آمیخته گردد و باعث بى رغبتى به دین شود نه تنها از معنوى پسندیده و ممدوح نیست بلکه اولیاء گرامى اسلام ضمن روایات متعددى پیروان خود را از عبادات تحمیلى و ملالت بار منع نموده است.

رسول اکرم صلی الله و علیه و آله درباره افراد متکلف و افراطى چنین فرموده است:

  • «إِنَّ هَذَا الدِّینَ مَتِینٌ فَأَوْغِلُوا فِیهِ بِرِفْقٍ و َلَا تُکرِّهُوا عِبَادَةَ اللَّهِ إِلَى عِبَادِ اللَّهِ فَتَکونُوا کالرَّاکبِ الْمُنْبَتِّ الَّذِی لَا سَفَراً قَطَعَ و َلَا ظَهْراً أَبْقَى»؛ رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود: همانا این دین محکم و متین است؛ پس با ملایمت در آن در آئید و عبادت خدا را به بندگان خدا با کراهت تحمیل نکنید تا مانند سوار در مانده‌ئى باشید که نه مسافت را پیموده ونه مرکبى بجا گذاشته (یعنى بواسطه زیادى سرعت؛ مرکبش ‍ در بین راه از رفتار باز مانده).[۳]

تکلف مذموم

اعمالى که با تکلّف و مشقت انجام مى شود و انگیزه متکلف هواى نفس و خود پرستى یا تصنّع و ریاکارى یا معلول جهل و نادانى باشد، در اسلام ناپسند و مذموم شناخته شده است. این قسم تکلف، که آدمى را به انحطاط و فرومایگى سوق مى دهد و موجب سقوط و تباهى مى شود، با توجه به قرآن و روایات اسلامى رهبران الهى و مردان پاک و با تقوى از آن مبرا و منزهند.

  • «قُلْ ما أسْالُکمْ عَلَیهِ مِنْ أجْرٍ و َما أنَا مِنَ الْمُتَکلِّفینَ»؛[۴] خداى تعالى به پیغمبر خود فرموده: بگو اى حبیب من به کفّار مکه که: من سؤال نمى کنم و نمى خواهم از شما از جهت رسالت اجرى و مزدى و نیستم از جمله متکلّفین که حرفى از پیش خود بگویم، که نه فرموده الهى باشد و به سمت نفاق موسوم باشم.
  • و قال النّبىّ صلّى اللّه علیه و آله: نحن معاشر الانبیاء و الامناء و الاتقیاء براء من التّکلّف؛ رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله)، فرموده است که: ما گروه پیمبران و اتقیا، از تکلّف و تصنّع برى هستیم.[۵]
  • قال الصّادق علیه السّلام: المتکلّف مُخطئ و إن اصاب، و المتطوّع مُصیب و إن أخطأ، و المتکلّف لا یستجلب فی عاقبة امره الا الهوان، و فی الوقت الا التّعب و الغناء و الشّقاء، و المتکلّف ظاهره ریاء و باطنه نفاق و هما جناحان یطیر بهما المتکلّف، و لیس فی الجملة من اخلاق الصّالحین، و لا من شعار المتّقین، التّکلّف من اىّ باب کان، ... فاتّق اللّه و استقم، یغنک عن التّکلّف و یطبعک بطباع الایمان، و لاتشتغل بطعام آخره الخلاء، و لباس آخره البلاء، و دار آخرها الخراب، و مال آخره المیراث، و اخوان آخرهم الفراق، و عزّ آخره الذّلّ، و وقار آخره الجفاء، و عیش آخره الحسرة؛[۶] امام صادق علیه السّلام مى فرماید که: هر که خود را به زور به کارى بدارد که نه از روى رغبت باشد و محض از براى خدا نباشد، هر چند آن عمل صحیح و درست باشد و به یقین از جانب شارع متلقّى باشد، چون نه از روى اخلاص و رغبت است، خطا است و به آن عمل، اجرى و ثوابى نخواهد داشت، بلکه آثم خواهد بود و هر که به طوع و رغبت عملى کند، هر چند آن عمل در واقع خطا باشد و از جانب شارع متلقّى نباشد که چون از روى خواهش است و مقارن خلوص است، به ثواب آن مى رسد. هر که عملش نه محض از براى خدا باشد، حاصل نمى شود در عاقبت از براى او، مگر خوارى و خفّت و در وقت عمل، مگر تعب و زحمت. حاصل آن که حاصل عمر مرائى در دنیا زحمت است و تعب، و در آخرت خوارى و خفّت. مرائى، ظاهر او ریا است و باطن او نفاق، چرا که عملش هر چند صورت عبادت دارد، امّا چون از روى تکلّف است و از روى اخلاص نیست، ریا است و چون از صمیم قلب نیست و به مقتضاى گفته خود عمل نمى کند، نفاق است و این دو صفت خبیث که نفاق باشد و ریا، دو بالند از براى مرائى و پرواز مى کند. مرائى به این دو بال به سوى جهنّم، چنان که مى پرد مرغ به دو بالى که دارد، به سوى آشیانه خود. حاصل آن که نیست تکلّف و بى رغبتى در عبادت، از اخلاق صلحا و شعار اتقیا، در هیچ باب، و هر که از اهل صلاح و تقوى است، تصنّع در کارها نمى کند، چرا که تصنّع و ساختگى، از امارات غدر و مکر است، و متّقى و صالح از غدر و مکر خالى است. پس، بترس از جناب احدیت و التجا به او بر و از حدود شرع انحراف جائز مدار، تا غنى سازد تو را از تکلّف و تصنّع و جا دهد در دل تو ایمان و محبّت خود را. مشغول مکن خود را زیاده از قدر حاجت و ضرورت به طعام و شرابى که آخر آن ها، تردّد کردن به آبریز است و دفع فضلات، و نیز فریفته مشو و ضایع مکن اوقات خود را از براى تحصیل لباسى که آخر او کهنه شدن است و ضایع شدن و فریفته مشو به خانه اى که آخر او خراب شدن است، و فریفته مشو به مالى که آخر او به میراث رفتن است، و فریفته مشو به برادرانى که آخر ایشان جدا شدن است از یکدیگر، و فریفته مشو به عزّتى که آخر او ذلّت و خوارى است، و فریفته مشو به رعونت و خوش قدّى که آخر او مخفى شدن است در زیر خاک.

چگونگى معاشرت و کیفیت برخوردهاى افراد با یکدیگر از جمله امورى است که ممکن است آدمى را به تکلف هاى ناروا وادار سازد، کسانى که عطش خودنمائى دارند و علاقه مندند همواره در اجتماع مشخص و ممتاز باشند، براى اقناع میل سوزان خود به روش هاى تصنعى دست مى زنند و با اعمالى از قبیل تجمل پرستى، بلند پروازى، مراوده با قدرتمندان و سرمایه داران، و دیگر کارهائى نظائر اینها خویشتن را به رخ مردم مى کشند و با مشقت و زحمت به تمایل خودخواهانه خویش جامه تحقق مى پوشانند. اسلام این قسم تکلف را مذموم شناخته و پیروان خود را از آن بر حذر داشته و به فرموده قرآن بندگان خدا از آن مبرى و منزهند.

  • قال الطبرسی فی قوله تعالى «یمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» أی بالسکینة و الوقار و الطاعة غیر أشِرین و لامرحین و لامتکبرین و لامفسدین و قال أبو عبدالله علیه السلام هو الرجل الذی یمشی بسجیته التی جبلّ علیها لا یتکلف و لا یتبختر. امام صادق علیه السلام فرمود: بنده واقعى خدا مردى است که سیر اجتماعی اش بر وفق فطرت و راه و رسمش در جامعه مطابق آئین خلقت است نه در زندگى روش تکلف آمیز دارند و نه در بین مردم با تکبر و خود بینى حرکت مى کنند.[۷]

رابطه دوستى و رفاقت یکى از روابط مهم اجتماعى است که بین تمام طبقات رایج و معمول است و کم و بیش همه پایبند آن هستند. به شرط آن که پاک و بى آلایش باشد و به تصنع نیامیزد، باعث تکلف نشود، مشقت و زحمت به بار نیاورد و این مطلب در روایات اسلامى خاطر نشان گردیده است.

  • امام على علیه السلام: شَرّ الاَصْدِقَاءِ مَنْ تَکلَّفَ لَک شَرُّ إِخْوَانِک مَنْ أَحْوَجَک إِلَى مُدَارَاةٍ وَ أَلْجَأَک إِلَى اِعْتِذَارٍ التَّعَب؛ رفیق خوبى نیست آن که خویشتن را براى تو به تکلف و مشقت مى اندازد و آن که تو را به مدارا نیازمند و به عذرخواهى ناگزیر مى سازد.[۸]
  • امام صادق علیه السلام: أَثْقَلُ إِخْوَانِی عَلَیّ مَنْ یتَکلَّفُ لِی وَ أَتَحَفَّظُ مِنْهُ و َأَخَفُّهُمْ عَلَى قَلْبِی مَنْ أَکونُ مَعَهُمْ کمَا أَکونُ وَحْدِی؛چه بار گرانى است آن رفیقى که براى من به تکلف و زحمت تن مى دهد و ناچار مى شوم که خود را از او تحفظ نمایم و چه بار خفیفى است بر من آن رفیق بى آلایشى که وقتى با او نشسته ام مانند این است که تنها هستم.[۹]

پانویس

  1. مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۳۲۴.
  2. الکافی، ج ۵، ص ۹۳.
  3. الکافی، ج ۲، ص ۸۶.
  4. سوره ص، آیه ۸۶.
  5. بحارالانوار، ج ۷۰، ص ‍۳۹۴.
  6. شرح مصباح الشریعه ص ۲۳۵، بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۳۹۴.
  7. بحارالانوار، ج ۲۴، ص ۱۳۲.
  8. غررالحکم، ص ۴۱۸.
  9. مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۱۵۵.

منابع

  • سایت دانلود بوک، بخش با معصومین، گروهی از پژوهشگران، بازیابی: ۲ بهمن ۱۳۹۱.