تکلف

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو


این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«تکلّف» به معنای خود را به رنج و زحمت انداختن است و اگر انگیزه و منشأ آن، جاه طلبى، خودنمائى و هواى نفس یا جهل باشد، از صفات اخلاقی مذموم بوده و اولیاى گرامى اسلام، پیروان خود را از آن بر حذر داشته‌اند.

معنای تکلف

«تکلّف» این است که شخصى عملى را با سختى و مشقت انجام دهد یا کارى را با تصنّع و به خود بستن عهده دار گردد. دو محرک مى تواند آدمى را به تکلف و تحمل مشقت وادار سازد؛ یکى نیل به کمال واقعى و تعالى حقیقى و این تکلفى است پسندیده و ممدوح، و دیگری اقناع تمایل خودنمائى و ریا که این تکلف ناپسند و مذموم است.

توضیح اینکه، بشر بطور طبیعى و کشش فطرى به استراحت جسم و آسایش خاطر تمایل دارد و نمى خواهد زیر بار کارهاى سنگین و تکلف آمیز برود مگر آن که تحت تاثیر عامل نیرومند ترى قرار گیرد یا تمایل قوى ترى در نهادش بیدار شود و او را به تحمل سختى و مشقت وادار سازد. در این موقع است که از آسایش چشم مى پوشد و استراحت را کنار مى گذارد و به کارهاى پر زحمت و تکلف بار تن مى دهد. اگر منشا آن تمایل قوى، فرمان عقل، نداى وجدان و کشش تمایلات عالى انسانى باشد، تکلف ناشى از آن پسندیده و ممدوح است، اما اگر منشا آن تمایل شدید هواى نفس، خودپرستى و غرائز لجام گسیخته باشد، تکلف ناشى از آن مذموم و ناپسند است و براى آدمى زیان هاى مادى و معنوى ببار مى آورد.

در تعالیم اسلامی هر دو قسمت از جهت مثبت و منفى مورد توجه قرار گرفته و درباره هر یک آیات و احادیثى وارد شده است.

تکلف ممدوح

قسمتى از رشد و تکامل بشر طبق نظام حکیمانه آفرینش، تکوینى است و هر انسانى به جبر طبیعت و بدون تکلف و مشقت از آن برخودار مى گردد. ولى قسمت دیگر تعالى و تکامل انسان، تحصیلى و اکتسابى است و تنها افرادى به آن نائل مى شوند که در راه بدست آوردنش تلاش و کوشش نمایند و براى رسیدن به آن با مشکلات و ناراحتی ها بسازند و از تحمل مشقت و تکلف شانه خالى نکنند. مثلا کسانى که مى خواهند انسان باشند و آزاده و با شرافت زندگى کنند، به مکارم اخلاق و سجایاى انسانى متخلق گردند، از بزهکارى و اعمال غیر انسانى برکنار بمانند و به کمالى که لایق مقام انسان است دست یابند، باید مشقت تزکیه نفس را تحمل کنند، به سختی هاى مجاهده تن در دهند، با تکلف بر هواى نفس خویش پیروز گردند، غرائز سرکش را مهار نمایند و تمایلات غیر مشروع را در نهاد خود سرکوب سازند.

  • عَنْ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام قَال أَکرِهْ نَفْسَک عَلَى الْفَضَائِلِ فَإِنَّ الرَّذَائِلَ أَنْتَ مَطْبُوعٌ عَلَیهَا؛ امام علی علیه السلام: فضائل اخلاقى را به خود تحمیل کن و خویشتن را با تکلف به ملکات حمیده ملزم و متعهد نما، چه آن که نفس سرکش آدمى بطبع غرائز حیوانى و کشش تمایلات طبیعى به رذائل و صفات ناپسند گرایش دارد، باید با مجاهده و کوشش به راه فضیلتش سوق داد و با مشقت و زحمت به سجایاى انسانیش متخلق ساخت.[۱]

کسانى که مى خواهند زندگى را شرافتمندانه بگذرانند، از خوارى و ذلت نیازمندى مصون بمانند، و براى تأمین معاش خود و خانواده خود بار دوش دگران نباشند باید سختى و مشقت کار را تحمل کنند، رزق خویش را با تلاش و کوشش به دست آورند، و با استغناء از مردم، سرمایه پر ارج دین و شرف انسانى خود را محافظت نمایند.

  • قَالَ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام مَنْ طَلَبَ هَذَا الرِّزْقَ مِنْ حِلِّهِ لِیعُودَ بِهِ عَلَى نَفْسِهِ وَ عِیالِهِ کانَ کالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّوَجَل؛ حضرت موسى بن جعفر علیه السلام فرموده است: کسى که براى اداره زندگى خویش و عائله خود از پى کسب مشروع مى رود مانند سربازى است که در میدان جنگ براى خدا جهاد مى کند.[۲]

تکلیف و تکلف از یک ماده اتخاذ شده است و اداء تکلیف موجب کلفت و مشقت است و مکلف در انجام هر یک از تکالیف کم و بیش دچار تکلف و زحمت مى شود. نکته اى که باید خاطر نشان گردد آن است که تکلف پسندیده و ممدوح در زمینه عبادات و همچنین در تکالیف علمى اقتصادى و اجتماعى آن تکلفى است که از حد خود تجاوز نکند و تکلف هاى افراطى مطلوب اسلام نیست و تحمل آنها را از مردم نخواسته است. عبادات مستحب نیز در دین اسلام تا جائى مطلوب شارع است که توام با نشاط باشد و اگر به تحمیل و تکلف آمیخته گردد و باعث بى رغبتى به دین شود نه تنها از معنوى پسندیده و ممدوح نیست بلکه اولیاء گرامى اسلام ضمن روایات متعددى پیروان خود را از عبادات تحمیلى و ملالت بار منع نموده است.

رسول اکرم صلی الله و علیه و آله درباره افراد متکلف و افراطى چنین فرموده است:

  • «إِنَّ هَذَا الدِّینَ مَتِینٌ فَأَوْغِلُوا فِیهِ بِرِفْقٍ و َلَا تُکرِّهُوا عِبَادَةَ اللَّهِ إِلَى عِبَادِ اللَّهِ فَتَکونُوا کالرَّاکبِ الْمُنْبَتِّ الَّذِی لَا سَفَراً قَطَعَ و َلَا ظَهْراً أَبْقَى»؛ رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود: همانا این دین محکم و متین است؛ پس با ملایمت در آن در آئید و عبادت خدا را به بندگان خدا با کراهت تحمیل نکنید تا مانند سوار در مانده‌ئى باشید که نه مسافت را پیموده ونه مرکبى بجا گذاشته (یعنى بواسطه زیادى سرعت؛ مرکبش ‍ در بین راه از رفتار باز مانده).[۳]

تکلف مذموم

اعمالى که با تکلّف و مشقت انجام مى شود و انگیزه متکلف هواى نفس و خود پرستى یا تصنّع و ریاکارى یا معلول جهل و نادانى باشد، در اسلام ناپسند و مذموم شناخته شده است. این قسم تکلف، که آدمى را به انحطاط و فرومایگى سوق مى دهد و موجب سقوط و تباهى مى شود، با توجه به قرآن و روایات اسلامى رهبران الهى و مردان پاک و با تقوى از آن مبرا و منزهند.

  • «قُلْ ما أسْالُکمْ عَلَیهِ مِنْ أجْرٍ و َما أنَا مِنَ الْمُتَکلِّفینَ»؛[۴] خداى تعالى به پیغمبر خود فرموده: بگو اى حبیب من به کفّار مکه که: من سؤال نمى کنم و نمى خواهم از شما از جهت رسالت اجرى و مزدى و نیستم از جمله متکلّفین که حرفى از پیش خود بگویم، که نه فرموده الهى باشد و به سمت نفاق موسوم باشم.
  • و قال النّبىّ صلّى اللّه علیه و آله: نحن معاشر الانبیاء و الامناء و الاتقیاء براء من التّکلّف؛ رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله)، فرموده است که: ما گروه پیمبران و اتقیا، از تکلّف و تصنّع برى هستیم.[۵]
  • قال الصّادق علیه السّلام: المتکلّف مُخطئ و إن اصاب، و المتطوّع مُصیب و إن أخطأ، و المتکلّف لا یستجلب فی عاقبة امره الا الهوان، و فی الوقت الا التّعب و الغناء و الشّقاء، و المتکلّف ظاهره ریاء و باطنه نفاق و هما جناحان یطیر بهما المتکلّف، و لیس فی الجملة من اخلاق الصّالحین، و لا من شعار المتّقین، التّکلّف من اىّ باب کان، ... فاتّق اللّه و استقم، یغنک عن التّکلّف و یطبعک بطباع الایمان، و لاتشتغل بطعام آخره الخلاء، و لباس آخره البلاء، و دار آخرها الخراب، و مال آخره المیراث، و اخوان آخرهم الفراق، و عزّ آخره الذّلّ، و وقار آخره الجفاء، و عیش آخره الحسرة؛[۶] امام صادق علیه السّلام مى فرماید که: هر که خود را به زور به کارى بدارد که نه از روى رغبت باشد و محض از براى خدا نباشد، هر چند آن عمل صحیح و درست باشد و به یقین از جانب شارع متلقّى باشد، چون نه از روى اخلاص و رغبت است، خطا است و به آن عمل، اجرى و ثوابى نخواهد داشت، بلکه آثم خواهد بود و هر که به طوع و رغبت عملى کند، هر چند آن عمل در واقع خطا باشد و از جانب شارع متلقّى نباشد که چون از روى خواهش است و مقارن خلوص است، به ثواب آن مى رسد. هر که عملش نه محض از براى خدا باشد، حاصل نمى شود در عاقبت از براى او، مگر خوارى و خفّت و در وقت عمل، مگر تعب و زحمت. حاصل آن که حاصل عمر مرائى در دنیا زحمت است و تعب، و در آخرت خوارى و خفّت. مرائى، ظاهر او ریا است و باطن او نفاق، چرا که عملش هر چند صورت عبادت دارد، امّا چون از روى تکلّف است و از روى اخلاص نیست، ریا است و چون از صمیم قلب نیست و به مقتضاى گفته خود عمل نمى کند، نفاق است و این دو صفت خبیث که نفاق باشد و ریا، دو بالند از براى مرائى و پرواز مى کند. مرائى به این دو بال به سوى جهنّم، چنان که مى پرد مرغ به دو بالى که دارد، به سوى آشیانه خود. حاصل آن که نیست تکلّف و بى رغبتى در عبادت، از اخلاق صلحا و شعار اتقیا، در هیچ باب، و هر که از اهل صلاح و تقوى است، تصنّع در کارها نمى کند، چرا که تصنّع و ساختگى، از امارات غدر و مکر است، و متّقى و صالح از غدر و مکر خالى است. پس، بترس از جناب احدیت و التجا به او بر و از حدود شرع انحراف جائز مدار، تا غنى سازد تو را از تکلّف و تصنّع و جا دهد در دل تو ایمان و محبّت خود را. مشغول مکن خود را زیاده از قدر حاجت و ضرورت به طعام و شرابى که آخر آن ها، تردّد کردن به آبریز است و دفع فضلات، و نیز فریفته مشو و ضایع مکن اوقات خود را از براى تحصیل لباسى که آخر او کهنه شدن است و ضایع شدن و فریفته مشو به خانه اى که آخر او خراب شدن است، و فریفته مشو به مالى که آخر او به میراث رفتن است، و فریفته مشو به برادرانى که آخر ایشان جدا شدن است از یکدیگر، و فریفته مشو به عزّتى که آخر او ذلّت و خوارى است، و فریفته مشو به رعونت و خوش قدّى که آخر او مخفى شدن است در زیر خاک.

چگونگى معاشرت و کیفیت برخوردهاى افراد با یکدیگر از جمله امورى است که ممکن است آدمى را به تکلف هاى ناروا وادار سازد، کسانى که عطش خودنمائى دارند و علاقه مندند همواره در اجتماع مشخص و ممتاز باشند، براى اقناع میل سوزان خود به روش هاى تصنعى دست مى زنند و با اعمالى از قبیل تجمل پرستى، بلند پروازى، مراوده با قدرتمندان و سرمایه داران، و دیگر کارهائى نظائر اینها خویشتن را به رخ مردم مى کشند و با مشقت و زحمت به تمایل خودخواهانه خویش جامه تحقق مى پوشانند. اسلام این قسم تکلف را مذموم شناخته و پیروان خود را از آن بر حذر داشته و به فرموده قرآن بندگان خدا از آن مبرى و منزهند.

  • قال الطبرسی فی قوله تعالى «یمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» أی بالسکینة و الوقار و الطاعة غیر أشِرین و لامرحین و لامتکبرین و لامفسدین و قال أبو عبدالله علیه السلام هو الرجل الذی یمشی بسجیته التی جبلّ علیها لا یتکلف و لا یتبختر. امام صادق علیه السلام فرمود: بنده واقعى خدا مردى است که سیر اجتماعی اش بر وفق فطرت و راه و رسمش در جامعه مطابق آئین خلقت است نه در زندگى روش تکلف آمیز دارند و نه در بین مردم با تکبر و خود بینى حرکت مى کنند.[۷]

رابطه دوستى و رفاقت یکى از روابط مهم اجتماعى است که بین تمام طبقات رایج و معمول است و کم و بیش همه پایبند آن هستند. به شرط آن که پاک و بى آلایش باشد و به تصنع نیامیزد، باعث تکلف نشود، مشقت و زحمت به بار نیاورد و این مطلب در روایات اسلامى خاطر نشان گردیده است.

  • امام على علیه السلام: شَرّ الاَصْدِقَاءِ مَنْ تَکلَّفَ لَک شَرُّ إِخْوَانِک مَنْ أَحْوَجَک إِلَى مُدَارَاةٍ وَ أَلْجَأَک إِلَى اِعْتِذَارٍ التَّعَب؛ رفیق خوبى نیست آن که خویشتن را براى تو به تکلف و مشقت مى اندازد و آن که تو را به مدارا نیازمند و به عذرخواهى ناگزیر مى سازد.[۸]
  • امام صادق علیه السلام: أَثْقَلُ إِخْوَانِی عَلَیّ مَنْ یتَکلَّفُ لِی وَ أَتَحَفَّظُ مِنْهُ و َأَخَفُّهُمْ عَلَى قَلْبِی مَنْ أَکونُ مَعَهُمْ کمَا أَکونُ وَحْدِی؛چه بار گرانى است آن رفیقى که براى من به تکلف و زحمت تن مى دهد و ناچار مى شوم که خود را از او تحفظ نمایم و چه بار خفیفى است بر من آن رفیق بى آلایشى که وقتى با او نشسته ام مانند این است که تنها هستم.[۹]

پانویس

  1. مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۳۲۴.
  2. الکافی، ج ۵، ص ۹۳.
  3. الکافی، ج ۲، ص ۸۶.
  4. سوره ص، آیه ۸۶.
  5. بحارالانوار، ج ۷۰، ص ‍۳۹۴.
  6. شرح مصباح الشریعه ص ۲۳۵، بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۳۹۴.
  7. بحارالانوار، ج ۲۴، ص ۱۳۲.
  8. غررالحکم، ص ۴۱۸.
  9. مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۱۵۵.

منابع

  • سایت دانلود بوک، بخش با معصومین، گروهی از پژوهشگران، بازیابی: ۲ بهمن ۱۳۹۱.