عبدالعزيز بن مهتدى قمى: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} <keywords content='کلید واژه: یاران امام رضا علیه السلام، عبدالعزیز ب...' ایجاد کرد)
 
(اضافه کردن رده)
سطر ۲۵۱: سطر ۲۵۱:
  
 
(31). الخصال، [[شيخ صدوق]]، ج 1، ص 249، نشر جامعه مدرسين، چاپ پنجم، 1414 هـ.ق. بحارالانوار، ج 66، ص 124.
 
(31). الخصال، [[شيخ صدوق]]، ج 1، ص 249، نشر جامعه مدرسين، چاپ پنجم، 1414 هـ.ق. بحارالانوار، ج 66، ص 124.
 +
[[رده:علمای قرن سوم]]

نسخهٔ ‏۱ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۴۸

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



منبع: ستارگان حرم، جلد 2

نویسنده: سيد جعفر ربانى

امين روايت

معرفى راويان علاوه بر اين كه زوايايى از زندگى ائمه علیهم‌السلام را واضح مى سازد، تلاش آن پروانه هاى عاشق را در راه نشر معارف شيعى و جهت اصلى خط سرح تشيع آشكار مى نمايد.

اين بار به معرفى يكى ديگر از آن شاگردان مكتب وحى و رهپويان راه حقيقت مى پردازيم كه او نيز مانند بسيارى، اشعرى تبار و اهل سرزمين فقه و اجتهاد، قم بوده است. وى «عبدالعزيز بن مهتدى» اشعرى قمى است كه علاوه بر مقرب بودن در پيشگاه امامان معصوم علیهم‌السلام از راويان نيز به شمار مى آيد.

زمان حيات

روش رجال نويسان كه متخصصان در شناخت راوى بوده اند بر ذكر تاريخ زندى راويان نبوده است (به جز مواردى اندك). ولى از آنجا كه آنان، اصحاب هر يك از ائمه علیهم‌السلام را مشخص نموده اند زمان زندگى نقل كنندگان حديث تا حدى معلوم گردد. عبدالعزيز بن مهتدى نيز مشمول همين قانون است. زمان زندگى وى براى ما معلوم نيست ولى دانشمندان رجال او را از اصحاب امام رضا علیه‌السلام دانسته اند. بنابراين او بين نيمه آخر قرن دوم و نيمه اول از قرن سوم مى زيسته است.

صحابى انوار

بيشتر دانشوران، وى را فقط از اصحاب امام رضا علیه‌السلام دانسته اند ولى احتمال اين كه از اصحاب امام كاظم علیه‌السلام به حساب آيد نيز وجود دارد چه اين كه خود نقل مي‌كند: از «ابالحسن علیه‌السلام سوال كردم: آيا در پنبه و زعفران زكات وجود دارد؟ حضرت فرمود: نه».(1) معمولاً مقصود از ابالحسن، امام كاظم علیه‌السلام است.

و اما در مورد امام جواد علیه‌السلام احتمال اين كه او از اصحاب آن حضرت باشد بسيار قوى است چرا كه وى نامه اى خدمت آن حضرت نوشته و در مورد وجوهات شرعى و اموالى كه در اختيار داشته توضيح خواسته است.(2)

اين كه شيخ طوسى هم او را جزء اصحاب (راويان) امام رضا علیه‌السلام دانسته(3) و هم جزء كسانى كه از ائمه علیهم‌السلام روايت نكرده اند،(4) جاى بسى تعجب است.

در نگاه قدسيان

تاريخ و احاديث، نشانگر آن است كه عبدالعزيز بن مهتدى مورد توجه و عنايت امام على بن موسى الرضا علیه‌السلام و امام جواد علیه‌السلام بوده است. اما در مورد امام هشتم علیه‌السلام دو مطلب شاهد گفتار ماست:

1. وكالت:

دوران امام هشتم علیه‌السلام و بعد از آن به دليل برخوردارى از حساسيت هاى زياد، تشكلى منظم تحت عنوان «وكالت» را ايجاد مى كرد. اين حساسيت ها عبارت بودند از: سرعت فزاينده فعاليت هاى علمى، پيدايش گروه‌هاى فلسفى و كلامى كنترل شديد و جو خفقان از سوى عباسيان، پيدايش بعضى از افكار انحرافى به نام شيعه مانند تصوف و غلو، لزوم تغذيه فكرى و تأمين مسائل اقتصادى شيعيان.

وكلا، نمايندگان ائمه علیه‌السلام بودند كه ضمن دريافت حقوق شرعى مربوط به مقام امامت (معصوم) وظايف سنگين فرهنگى را نيز بر عهده داشتند و خود از موقعيت سياسى خاص برخوردار بودند.(5)

افتخار وكالت على بن موسى علیه‌السلام شامل عبدالعزيز بن مهتدى نيز گرديد و او به دليل لياقت هاى خاص به اين مقام نائل آمد.(6) گرچه حدود اختيارات و اين كه در كدام ناحيه وكالت آن حضرت بر عهده وى بوده معلوم نيست. آرى، ملاك گزينش، در فرهنگ امام معصوم و اولياى خدا همانا ارزش‌هاى والاى انسانى و الهى است و عبدالعزيز به همين جهت به اين جايگاه بلند دست يافت و مورد انتخاب امامانش قرار گرفت.

2. صحابى خاص:

اصحاب ائمه علیه‌السلام در يك رتبه قرار نداشتند. برخى از آنان از شاگردان ضعيف محسوب مى شدند و تعدادى در حد متوسط و جمعى از ياران خاص به شمار مى آمدند. در نتيجه، امامان معصوم علیهم‌السلام نيز به گونه هاى متفاوت با آنان برخورد مى كردند و براى هر كس با توجه به مرتبه علمى و منزلتى كه در تقوا و عرفان الهى داشت جايگاه ويژه اى در نظر مى گرفتند. از اين روى از ياران ائمه علیهم‌السلام عنوان «صحابى خاص» اطلاق شده است.

عبدالعزيز مهتدى نيز از زمره اصحاب خاص امام هشتم علیه‌السلام به شمار مى رود.

فضل بن شاذان بزرگ فقيه و راوى شيعه در اين مورد مى گويد: عبدالعزيز بن مهتدى از اصحاب خاص امام، على بن موسى الرضا علیه‌السلام بود.(7)

اين، در شرايطى است كه بعضى از شيعيان آشنا به مقام اهل بيت علیهم‌السلام به مجرد اين كه نامشان در شمار شيعيان باشد بسيار خرسند بودند. نمونه آن، مرزبان بن عمران قمى است كه به امام هشتم علیه‌السلام عرض مى كند: سؤالى دارم كه پاسخ آن براى من بسيار اهميت دارد آيا نام من در شمار شيعيان شما قرار دارد؟ حضرت فرمود: آرى.(8)

با وجود اين ديدگاه، صحابى خاص امام معصوم بودن از جايگاه بلند برخوردار بوده و نشانه اوج كمال و معرفت الهى است. و اما نظر امام جواد علیه‌السلام در مورد عبدالعزيز بن مهتدى از نامه اى كه آن حضرت در پاسخ وى نوشتند معلوم مى شود: «نامه تو به دستم رسيد خداوند گناهان تو را بخشيد و ما و تو را مورد رحمت خودش قرار دهد و همان گونه كه من از تو راضى هستم او نيز از تو راضى باشد».(9)

اين جملات، بيانگر احترام خاص امام علیه‌السلام نسبت به وى و حاكى از تقوا و عدالت و مقام قدسى اوست علاوه بر اين كه مى تواند دلالت كننده بر تدبير و سياست او در جهت پيشبرد اهداف آن حضرت تلقى گردد.

ويژگى ها

فرزند مهتدى، خصوصياتى را در روح و روان خويش جاى داد كه هر كدام آن‌ها براى پيروان اهل بيت علیه‌السلام قابل توجه و عنايت است.

الف) تسليم امام علیه‌السلام:

او با اين كه وكالت هشتمين اختر آسمان امامت و ولايت را بر عهده داشت اما بعد از شهادت آن بزرگوار، نامه اى به امام جواد علیه‌السلام نوشت و در مورد صرف اموال و بيت المالى كه در اختيار داشت راهنمايى خواست.(10)

اين در حالى بود كه بعضى از وكلاى امام كاظم علیه‌السلام به سبب اموالى كه در اختيار داشتند امامت حضرت امام رضا علیه‌السلام را انكار كردند و مدعى شدند موسى بن جعفر علیه‌السلام براى هميشه زنده هستند. اين انكار بدان جهت بود كه بيت المال را به امام هشتم تحويل نداده خود مصرف كنند.

اينان، بنيانگذران واقفيه بودند كه علاقه به دنيا آن‌ها را از مسير حق منحرف كرد. آن‌ها عبارت بودند از: على بن حمزه بطائنى، زياد بن مروان قندى و عثمان بن عيسى رواسى.(11)

ب) صراط مستقيم:

ابن مهتدى، هدايت يافته بود و بعد از شهادت امام كاظم علیه‌السلام هيچ گونه ترديدى در امامت حضرت رضا علیه‌السلام نكرده بر صراط مستقيم پا بر جاى ماند. در حالى كه عده اى از شيعيان (و بعضى بلندمرتبه) به علت تبليغات واقفيه حداقل براى مدتى در امامت آن حضرت دچار شك و تحير گرديدند. از اين روست كه نمى بينيم كسى از دانشمندان رجال و تاريخ وى را جزء واقفيان به شمار آورد.

ج) احتياط در دين:

دين، امرى حساس و بس خطير است پس در فراگيرى معارف آن اعتماد به هر كسى نمى توان كرد.

عبدالعزيز با يكى از اصحاب بزرگ امام رضا علیه‌السلام و امام جواد علیه‌السلامبه نام «يونس بن عبدالرحمان» ارتباط داشت. جلالت و مقام يونس بر همگان آشكار بود ولى فرزند مهتدى با اين همه، جانب احتياط را از دست نداده نامه اى خدمت امام رضا علیه‌السلام نوشت و سؤال كرد: من همه اوقات نمى توانم خدمت شما برسم. آيا يونس بن عبدالرحمان موثق (مورد اطمينان) است تا از او مطلب دينم را سؤال كنم؟ حضرت فرمود: آرى.(12)

د) تواضع:

مطلب ديگرى كه از حديث ذكر شده به دست مى آيد اين كه عبدالعزيز بن مهتدى با اين كه از اصحاب خاص و وكيل امام رضا علیه‌السلام و داراى موقعيت و مقام سياسى و اجتماعى بود اما براى كسى معارف دينى سراغ يونس بن عبدالرحمان را گرفت و در مورد آنچه نمى دانست به اهل دانش مراجعه كرد. اين نيز درسى براى طالبان حقيقت و شيفتگان علم مى باشد.

مهر ياران

ابن مهتدى در پيشگاه دانشمندان شيعه جايگاهى خاص داشته و همه او را امين در نقل حديث، بزرگوار و علاقه مند به اهل بيت علیهم‌السلام مى دانند شاهد گفتار ما اين است كه همه نقدكنندگان حديثى و رجالى و اصولى روايت او را در مورد يونس بن عبدالرحمان نقل كرده اند و به آن در موارد مختلف استدلال كرده اند و حديث را به سبب وجود عبدالعزيز در سند مخدوش ندانسته اند. اين، حاكى از مقبول بودن او نزد همگان است.

علاوه بر اين، دانشوران مذكور به تصريح در جلالت وى سخن گفته اند: فضل بن شاذان عالم و راوى بزرگ كه داراى يكصد و شصت كتاب بوده در مورد او مى گويد: عبدالعزيز بن مهتدى بهترين اهل قم است. من هيچ قمى را به مانند وى نديده ام او وكيل حضرت رضا علیه‌السلام و از اصحاب خاص آن بزرگوار بود.(13)

اين سخن فضل بن شاذان داراى اهميت زياد است چه اين كه او خود داراى عظمت بسيار و با عده بيشمارى از راويان آشنا بوده است. رجالى سترگ، نجاشى مى گويد: عبدالعزيز بن مهتدى اشعرى مورد اعتماد است و از امام رضا علیه‌السلام روايت كرده است.(14)

شيخ طوسى كه صاحب دو كتاب از كتاب‌هاى چهارگانه معتبر شيعه است او را مورد اطمينان دانسته طريق خود را به كتاب وى ذكر مى كند.(15) سيد بن طاووس نيز او را توثيق كرده سخن فضل بن شاذان را در مورد وى يادآور مى شود.(16)

علامه حلى، عبدالعزيز را در بخش اول كتاب خود (كسانى را كه مورد اعتماد مى داند) قرار داده و از او تمجيد كرده است.(17)

دودمان

نجاشى تبار وى را بدين گونه ياد مى كند: عبدالعزيز بن مهتدى بن محمد بن عبدالعزيز.(18) هيچ يك از پدران وى را جزء راويان و علماى قم نيافتيم. گرچه بدون شك همه آن‌ها شيفتگان و علاقه مندان به اهل بيت علیهم‌السلام بوده اند.

تنها كسانى را كه از بستگان او جزء راويان مى توان به شمار آورد، دو تن از نوه هاى وى مى باشند:

1. حسن بن حسين بن عبدالعزيز:

علامه مجلسى او را نوه عبدالعزيز معرفى كرده و هرگاه در كتاب پرارزش بحارالانوار از «ابن المهتدى» ياد مى كند مقصودش هموست.(19)

حسن بن حسين بن عبدالعزيز اين روايت را از امام صادق علیه‌السلام با چند واسطه روايت كرده است.

روز اول ماه رجب حضرت نوح علیه‌السلام سوار بر كشتى شد و به همراهان خود دستور داد اين روز را روزه بگيرند و فرمود: كسى كه اين روز را روزه بدارد به مقدار يك سال از آتش جهنم دور مى گردد و كسى كه هفت روز را روزه بگيرد درهاى هفت گانه جهنم به روى او بسته خواهد شد و كسى كه هشت روز را روزه داشته باشد درهاى هشتگانه بهشت به رويش باز خواهد شد و كسى كه پانزده روز روزه بگيرد حاجتش عنايت مى شود كسى كه بيشتر روزه بگيرد خداوند نيز پاداش بيشتر عطا مى فرمايد.(20)

2. محمد بن حسين بن عبدالعزيز:

بنا به گواهى نجاشى، محمد بن حسين، نوه عبدالعزيز مى باشد.(21) و بعضى از اسناد نيز آن را تأييد مى نمايد. بنابراين آنچه در يكى از سندهاى كتاب كافى آمده و محمد بن حسين را جد عبدالعزيز معرفى كرده(22) ناتمام به نظر مى رسد و صحيح آن اين است: عن عبدالعزيز بن مهتدى جد محمد بن الحسين.(23)

محمد بن حسين نقل كننده كتاب «دعوات الايام» محمد بن عيسى طلحى است ولى توثيق خاص نشده است.

دانش

عبدالعزيز بن مهتدى در زندگى علمى خود موفق به گردآورى مجموعه روايى گرديد و از صاحبان، «كتاب» به شمار مى آيد بدين جهت است كه ابوالعباس نجاشى از وى نام مى برد چرا كه قصد او معرفى صاحبان كتاب است.

روايت او هر چند زياد نيست اما در بيشتر كتاب‌هاى معتبر شيعه احاديثى از وى به چشم مى خورد. در كتاب‌هاى چهارگانه معتبر شيعيان پانزده حديث، در وسائل الشيعه هفده و در بحارالانوار نوزده مورد از او حديث نقل شده است. مجموع روايات وى بدون تكرار به بيست و يك مورد بالغ مى گردد. بيشتر احاديث عبدالعزيز بن مهتدى از امام هشتم علیه‌السلام و به صورت شفاهى و كتبى است و از امام صادق علیه‌السلام نيز رواياتى با واسطه نقل كرده است.

اساتيد او در حديث عبارتند از:

  • 1. سعد بن سعد؛
  • 2. سيف بن مبارك بن يزيد؛
  • 3. عبدالله بن ابى يعفور؛
  • 4. عبدالله بن جندب؛
  • 5. محمد بن نصير؛
  • 6. يونس بن عبدالرحمان.

و شاگردان او بدين ترتيب مى باشد:

  • 1. ابراهيم بن هاشم؛
  • 2. احمد بن محمد بن خالد؛
  • 3. احمد بن محمد بن عيسى؛
  • 4. بكر بن زياد؛
  • 5. حسن بن حسين؛
  • 6. حسن بن محجوب؛
  • 7. على بن مهزيار؛
  • 8. عبدالله بن صلت قمى؛
  • 9. فضل بن شاذان؛
  • 10. محمد بن عيسى بن عبيد؛
  • 11. نوح بن شعيب نيشابورى.

در يك تقسيم‌بندى كلى رواياتى كه عبدالعزيز بن مهتدى نقل كرده پيرامون اين محورهاست: مقام ائمه علیهم‌السلام عظمت شيعيان، مسائل فقهى و اخلاقى، موثق بودن يونس بن عبدالرحمان، علاج بعضى امراض به وسيله صدقه و دعا و خواص بعضى از ميوه ها. يادآورى چند حديث از آنچه او نقل كرده و مى تواند زينت بخش سخن و چراغى فرا راهمان باشد:

وارثان انبياء:

عبدالعزيز بن مهتدى از عبدالله بن جندب نقل مى كند كه امام رضا علیه‌السلام ضمن نامه اى خطاب به عبدالله نوشتند: اما بعد، همانا محمد صلی الله علیه و آله امين خدا در ميان خلق بود و چون رحلت فرمود ما اهل البيت وارث او شديم پس ما هستيم امين هاى خدا در زمين. علم بلاها و مرگ‌ها و نژاد عرب نزد ماست. ما هستيم كه كافر و مسلمان را مى شناسيم. ما هستيم كه وقتى مردى را ببينيم مى دانيم حقيقتا مؤمن است يا منافق.

اسامى شيعيان ما و پدرانشان نوشته شده و خداوند در مورد امامت ما از آن‌ها پيمان گرفته و آن‌ها مطيع ما مى باشند. جز ما و ايشان كسى در كيش اسلام نيست. مائيم نجيب و رستگار، ما هستيم بازماندگان پيامبران و فرزندان اوصياء، ما در كتاب خداوند عزوجل خصوصيت داريم و سزاوارتر به كتاب خدا و رسول او هستيم.

و ما چنان كسانى هستيم كه خداوند دينش را براى ما مقرر داشته آنجا كه مى فرمايد: آنچه به نوح و ابراهيم و موسى و عيسى علیه‌السلام سفارش كرديم و آنچه به تو اى پيامبر وحى كرديم همه براى شما (آل محمد صلی الله علیه و آله) مقرر كرديم. آن سفارش اين بود كه اى آل محمد دين را بپاداريد و متفرق نشويد و اين بر (مشركان ولايت على علیه‌السلام) گران آمد. اى محمد صلی الله علیه و آله خداوند كسى را كه ولايت على علیه‌السلام را بپذيرد هدايت مى كند.(24)

توحيد:

عبدالعزيز بن مهتدى مى گويد: از امام رضا علیه‌السلام در مورد توحيد سؤال كردم حضرت فرمود: هر كس (سوره اخلاص) قل هو اللّه احد را بخواند و به آن ايمان داشته باشد توحيد را شناخته است. عرض كردم: چگونه بخواند؟ فرمود: همان گونه كه مردم مى خوانند و بعد سه مرتبه بگويد: كذلك اللّه ربى؛(25) خداى من اين چنين است.

حضور قلب:

عبدالعزيز بن مهتدى از عبدالله بن ابى يعفور نقل مى كند كه امام صادق علیه‌السلام خطاب به ابن ابى يعفور فرمودند: يا عبداللّه اذا صليت صلاة فريضه فصلها لو قتلها صلاة مودع يخاف ان لايعود اليها ثم اصرف ببصرك الى موضع سجودك فلو من عن يمينك و شمالك لاحسنت صلاتك واعلم انك بين يدى من يراك ولاتراه.(26)

يعنى اى عبدالله، نماز واجب را در وقت خود به جاى آور بدان گونه كه آخرين نماز توست و چشمت را به محل سجده ات متوجه ساز. اگر بدانى چه كسى بر تو احاطه دارد نمازت را كامل به جاى مى آورى. بدان كه تو در پيشگاه كسى هستى كه تو را مى بيند ولى تو او را نمى بينى.

دعاى مستجاب:

عبدالعزيز با يك واسطه از امام كاظم علیه‌السلام نقل مى كند كه آن حضرت فرمود: هرگاه يك نفر از شما مريض شد اجازه دهد كه مردم به عيادت او بيايند (تا در حق او دعا كنند) زيرا هر كسى يك دعاى مستجاب دارد.(27)

قرض الحسنه:

ابن مهتدى با يك واسطه از امام كاظم علیه‌السلام نقل مى كند كه آن حضرت در تفسير اين آيه قرآن (كيست كه به خدا قرض الحسنه دهد تا خداوند آن را چند برابر كند و اجر زيادى عنايت فرمايد).(28) فرمودند: مقصود خداوند كمك به امام (معصوم) است در دولة فاسق.(29)

خواص بعضى از ميوه ها و خوراكى ها:

فرزند مهتدى با يك واسطه از امام صادق علیه‌السلام نقل مى كند: در هر كسى ريشه اى از مرض جذام وجود دارد پس شلغم را در زمان خودش بخوريد تا آن و هر درد ديگر را از بين ببرد.(30)

و نيز در حديث ديگرى كه با يك واسطه از امام صادق علیه‌السلام نقل كرده آن حضرت فرمودند: چهار چيز مزاج را تعديل مى كند. انار سورانى، خرماى نارس به پخته شده و بنفشه و كاسنى.(31)

پى نوشت

(1). اصول كافى، محمد بن يعقوب كلينى، ج 3، ص 512؛ دارالكتب الاسلامية، چاپ سوم، 1367 هجرى شمسى.

(2). رجال الكشى، ابوعمر والكشى، ج 2، ص 795؛ مؤسسه آل البيت علیهم‌السلام، 1404 هـ.ق؛ الغيبة، شيخ طوسى، ص 349، مؤسسة المعارف الاسلاميه، 1411 هـ.ق.

(3). رجال الطوسى، شيخ طوسى، ص 380؛ دارالذخائر، چاپ دوم، 1411 هـ.ق.

(4). همان كتاب، ص 487.

(5). ر.ك، حيات فكرى و سياسى امان شيعه، رسول جعفريان، ج 2، ص 154، نشر سازمان تبليغات اسلامى.

(6). رجال الكشى، ج 2، ص 795.

(7). همان كتاب، ص 779.

(8). همان كتاب، ص 794.

(9). همان كتاب، ص 795، رحمنا و اياك و رضى اللّه عنك برضاى عنك.

(10). تاريخ قم، ناصرالشريعه، ص 203، با مقدمه و تصحيح استاد على دوانى.

(11). الغيبة، ص 42 و 43، نشر بصيرتى، 1385 هـ.ق.

(12). وسائل الشيعه، حر عاملى، ج 27، ص 147، مؤسسه آل البيت علیهم‌السلام، 1409 هـ.ق، بحارالانوار، محمدباقر مجلسى، ح 2، ص 251، داراحياء الترث العربى، 1403 هـ.ق. دانشمندان علم اصول و از جمله شيخ اعظم، انصارى قدس سره در مورد حجيت خبر واحد به اين حديث استدلال كرده اند به اين بيان كه او از مؤثق بودن يونس سؤال مى كند و اين بدان معنى است كه اگر كسى موثق باشد سخن او پذيرفتنى است (فرائدالاصول، شيخ انصارى، ص 85، نشر مصطفوى، 1374 هـ.ق).

(13). رجال الكشى، ج 2، ص 795 و 779.

(14). رجال النجاشى، ابوالعباس احمد بن على النجاشى، ص 245؛ مؤسسة النشر الاسلامى، چاپ پنجم، 1416 هـ.ق.

(15). الفهرست، شيخ طوسى، ص 119، انتشارات رضىّ.

(16). تحرير الطاوسى، شيخ حسن بن زين الدين، ص 445، نشر مكتبه آيت الله مرعشى، 1411 هـ.ق.

(17). رجال العلامة الحلى، حسن بن يوسف الحلى، ص 116، نشر رضى، 1402 هـ.ق.

(18). رجال النجاشى، ص 245.

(19). بحارالانوار، ج 1، ص 61.

(20). وسائل الشيعه، ج 10، ص 472.

(21). رجال النجاشى، ص 245.

(22). كافى، ج 7، ص 64.

(23). معجم رجال الحديث، آيت الله خويى قدس سره، ج 11، ص 42، چاپ پنجم، 1413 هـ.ق.

(24). اصول كافى، ج 1، ص 324 و 284، دفتر نشر فرهنگ اهل بيت علیهم‌السلام.

(25). التوحيد، شيخ صدوق، ص 284، نشر جامعه مدرسين، 1398 هـ.ق.

(26). وسائل الشيعه، ج 5، ص 475.

(27). كافى، ج 3، ص 117؛ وسائل، ج 2، ص 414.

(28). سوره حديد، آيه 11، «من ذاالذى يقرض اللّه قرضا حسنا يضاعفه له و له اجر كريم».

(29). كافى، ج 8، ص 302، تفسير نورالثقلين، عبدالعلى بن جمعه، ج 5، ص 239 با تصحيح و تعليق سيد هاشم رسولى محلاتى.

(30). المحاسن، احمد بن محمد بن خالد برقى، ج 2، ص 333، نشر مجمع جهانى اهل بيت علیهم‌السلام، 1416 هـ.ق. بحارالانوار، ج 66، ص 220، كافى، ج 6، ص 72. سوران سرزمينى است در عراق و جزء بابل به حساب مى آمده. (معجم البلدان، ياقوت حموى، ج 3، ص 278، دار صادر و بيروت)

(31). الخصال، شيخ صدوق، ج 1، ص 249، نشر جامعه مدرسين، چاپ پنجم، 1414 هـ.ق. بحارالانوار، ج 66، ص 124.