شهيد عمادالدين كريمى

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
شهید حجةالاسلام عمادالدین کریمی

شهید حجةالاسلام عمادالدین کریمی (۱۳۱۱-۱۳۶۰ ش) از روحانیون مبارز علیه رژیم پهلوی و از شهدای همراه شهید بهشتی در حادثه هفتم تیر سال ۱۳۶۰ در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی بود.

تحصیلات و استادان

عمادالدین کریمى متولد ۱۳۱۱ ش، نخستین آموزه هاى دینى و قرآنى را از پدرش محمد کریمى -روحانى مشهور شهرستان نوشهر مازندران که عمر بابرکت خود را در جهت تشریح مسایل دینى و آموزش احکام به مردم علاقمند صرف مى کرد- آموخت.[۱]

عمادالدین تحصیلات دوره ابتدایى را در شهرستان نوشهر به اتمام رسانید و در تهران موفق به اخذ دیپلم گردید.[۲] او به شوق بارگاه پاک و مطهر حضرت على بن موسى الرضا علیه‌السلام، به جوار آن حضرت شتافت و با استمداد از فضاى ملکوتى مشهد مقدس به کمالاتى نایل آمد. شهید کریمى دوران تحصیلات حوزوى خود را در مدارس علمیه این شهر آغاز کرد و استعداد و قریحه سرشارش سبب گردید تا بتواند در مدت مدت پنج سال ادبیات عرب، لمعه، قوانین و مقدارى از رسائل را در آنجا فراگیرد. وی سرانجام به پایگاه فقه و حدیث شیعه یعنى شهر مقدس قم روى آورد. [۳]

در آن زمان، مرجع عالى قدر جهان تشیع، حضرت آیت الله العظمى بروجردى (۱۲۹۲-۱۳۸۱ ق) با بیانى رسا و دانشى گسترده در قلمرو فقه و اصول، حوزه درس پرکششى را در قم بنیان نهاده بود. به همین دلیل بسیارى از طلاب فاضل به محضرش مى شتافتند و از خرمن دانش و اندیشه وى بهره مى گرفتند. شهید کریمى هم فرصت بدست آمده را غنیمت شمرده، مشتاقانه از انوار پرفیض این عالم عامل و جامع معقول و منقول، بهره ها برد[۴] و تحت تأثیر افکار روشن و نظریه هاى مستدل این مجتهد پرآوازه، ضمن فراگیرى دروس خارج فقه و اصول، خود به ابتکارات و نوآورى هایى دست یافت. استادش، حضرت آیت الله بروجردى، شاگرد آخوند خراسانى بود که در همان ایام اقامتش در نجف، بر کفایة الاصول آخوند حاشیه اى نگاشت و از این طریق بر شهرت علمى خود افزود. شهید کریمى مى نگریست که چگونه برخى طلاب در فراگیرى این کتاب به مشکل برمى خورند و متن عربى و دشوار آن را نمى توانند بخوانند، لذا تصمیم گرفت این اثر را به زبان پارسى برگرداند تا براى علاقه مندان بیش از گذشته قابل فهم باشد و در این مسیر به توفیقاتى نیز دست یافت.[۵]

یکى دیگر از استادان وى، فقیه فرزانه، استاد پرآوازه و دانشمند والامقام، حضرت آیت الله حاج میرزا هاشم آملى (۱۳۲۲-۱۴۱۳ ق)، یکى از مفاخر عالى قدر کاروان فقاهت است. شهید کریمى این سعادت را بدست آورد تا به چنین محفلى راه یابد و تابشى از آن فروغ فقاهت را دریافت کرده و ذهن و فکر خویش را غنا بخشد. به برکت همین جلسات پرمایه بود که او موفق گردید در کنار فراگیرى علوم گوناگون، خود به تدریس برخى دروس حوزه، خصوصاً اصول عقاید، بپردازد و با شاگردپرورى در زمینه فقه و اصول[۶] خود نیز آگاهى هاى نسبتاً گسترده اى را بدست آورد[۷]

ناگفته نماند که شهید کریمى بسان گوهرشناسى ماهر به توانمندى استادش، آیت الله میرزا هاشم آملى، در تدریس اصول پى برده بود و مى دانست که حیف است این دُرهاى منثور منقح نگردد. لذا با دقت و کنجکاوى به تقریر فرمایشات استاد خویش همت گماشت. این اثر که از جمله دست نوشته هاى آن شهید است به ظاهر هنوز هم به زیور طبع آراسته نگردیده است.[۸]

فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی

جلسات وعظ و ارشاد:

شهید کریمى ضمن آن که خود را به فضل و دانش مى آراست و از بوستان عطرآگین حوزه علمیه قم مشام جان خویش را نوازش مى داد، با غنا بخشى به دانسته هاى خود در زمینه معارف دینى و احکام شرعى و تزکیه درون، همه ساله در ایام ماه مبارک رمضان، محرم و صفر جهت تبلیغ مسایل اعتقادى و افزایش آگاهى مردم، به بخش عمده از توابع شهرستان نوشهر[۹] مى رفت و نصایح آموزنده اى را از زلال چشمه معرفت به کشتزارهاى تشنه جارى مى کرد. آرى، آن شهید والامقام با آن ابعاد علمى و اندیشه هاى ارزنده، مهیاى ارشاد جامعه دیندار نوشهر از طریق وعظ و خطابه گردید.

موعظه او با حکمت همراه بود و گفته هایش مخاطبین را بیدار مى ساخت. او این مسئولیت را احساس مى کرد که باید زمینه هاى تربیت ذهن هاى مستعد را با خطبه ها و حرکت هاى تبلیغى خود پدید آورد، چه، نیک آموخته بود که مواعظ آموزنده اى که از قرآن و عترت الهام گرفته باشد، دل ها را از زنگار خشم و شهوت مى شوید، و با تسکین امیال نفسانى، موجب صفاى قلوب مى گردد. این ویژگى هم تأثیر افزونترى در اتحاد و همبستگى مردم براى یارى رساندن به یکدیگر دارد و هم مى تواند آنان را براى زدودن آثار شرک، ستم و نفاق بسیج کند.

شهید کریمى اجراى اصل سازنده امر به معروف و نهى از منکر را نیز با همین شیوه در پیش گرفت؛ زیرا چنین روش موجب مى شد تا مردم از بدى ها، نیکى ها، عواقب زیان بار گناهان و مزایاى درخشان خوبى ها آگاهى یابند. بیان او از فصاحت و بلاغت بهره مند بود و چون سخنش از دل برمى آمد، در ژرفاى جان ها مى نشست و با برگرفتن حجاب وابستگى هاى دنیایى از سیماى جان و روان افراد، آن‌ها را متوجه فضیلت هاى اخلاقى و مکارم انسانى مى ساخت.

علاقه هاى پست و حقیر را فرو مى ریخت و چون در گفته هاى خود به مقتضیات زمان و موقعیت پیش آمده براى جامعه اشراف داشت، در سخنرانى هایى که در مجامع مختلف ایراد مى کرد، از یک سو به ارشاد مردم نسبت به مبانى راستین اسلام مى پرداخت و از سوى دیگر به اصلاح باورها و اخلاقیات شنوندگان خویش توجه داشت.

مبارزه با رژیم ستمشاهی:

او سالم‌سازى جامعه اى را که آنان در آن مى زیستند، در نظر مى گرفت و تیرگى ها و تاریکى هاى پیش آمده را براى مستمعین باز مى گفت. او مظالم رژیم ستم شاهى و توطئه هاى استکبار را افشا مى کرد و در ساماندهى مردم علیه حکومت طاغوت تلاش بسیارى از خویشتن نشان مى داد. غالب این سخنرانى هاى سازنده در شهرستان نوشهر و اطراف آن خصوصاً علمده انجام مى گرفت. چندین مرتبه ساواک به وى اخطار کرد که از این شیوه خود دست بردارد، اما او با بى اعتنا به تهدید کارگزاران ستم، راه درستى را که آگاهانه برگزیده بود، مى پیمود.

بار نخست که آن شهید را احضار کردند تا از او تعهد بگیرند که این گونه سخن نگوید و ضمن مواعظ خود به افشاى سیماى ستم نپردازد، حاضر نشد بپذیرد. لذا دو مرتبه به ساواک نوشهر احضار گردید و دو روز متوالى تحت شدیدترین بازجوئى ها قرار گرفت؛ اما موفق نشدند از او مدرکى و اعترافى دال بر فعالیت هاى سیاسى بدست آورند تا به این بهانه او را محکوم کرده و روانه زندانش نمایند. از این جهت در پایان این بازجویى آزاد شد. او به جاى آن که از این تهدیدها هراسى به دل راه دهد، به فعالیت خود علیه رژیم شاه شتاب بیشترى بخشید. به همین دلیل مکرر مورد آزار و هتک و شتم ساواک مازندران قرار مى گرفت و چندین بار ناگزیر شد تا شبانه منطقه را ترک کند.[۱۰]

سخنرانى هاى او که با افشاى طاغوتیان توأم بود، ۲۴ سال[۱۱] بیدارى و آگاهى مردم را از پى داشت. در یکى از همین سال ها، در تاریخ ششم بهمن (روز انقلاب سفید!) مصادف با دوازدهم محرم، عوامل استبداد از وى دعوت کردند تا براى دعا کردن به جان شاه ملعون در مجلسى که به این منظور تدارک دیده شده، حضور به هم رساند. اما وى بهانه آورد که در آن زمان باید در قم باشد و نوشهر را ترک نمود. چون مأموران متوجه غیبت او در منطقه شدند، به ساواک گزارش کرده و آنان نیز دستور دادند تا این روحانى مورد تعقیب قرار گیرد و سرانجام موفق شدند او را دستگیر کنند.

در این حال شدیدترین اهانت ها را متوجه او ساختند؛ شکنجه اش کردند و سخت تحت فشارش قرار دادند که چرا از خواسته آنان روى برتابانده است؛[۱۲] وى با بى توجهى به این وضع آشفته، مصمم تر از گذشته براى محو آثار شرک و ظلم مسیر خود را ادامه داد و هر گونه تهدید و فشارى را به جان خرید.

شهید کریمی پس از انقلاب:

شهید کریمی در سال ۱۳۴۱ (هـ.ش) به صفوف مبارزان نهضت انقلاب اسلامی ایران پیوست. رفته رفته با برپایی جلسات مذهبی و سخنرانی های گوناگون که در مجامع مختلف انجام می داد، از یک سو به ارشاد مردم به مبانی اسلام ناب محمدی (ص) می پرداخت و از سوی دیگر با افشای مظالم رژیم پهلوی، مردم را برای قیام علیه دیکتاتوری فرزند رضا خان آماده می ساخت. او ابتدا جلسات سخنرانی خود را در شهرستان نوشهر و علمده آغاز کرد اما دیری نگذشت که دامنه آن را گسترش داد. در پی مبارزات علنی شهید کریمی، ساواک رژیم چندین بار به او اخطار داد اما او بی اعتنا به این تهدیدها و با امید به نصرت وعده داده شده الهی، همچنان به راه جهادی خود ادامه داد. هنگامیکه ساواک خواست از او تعهد بگیرد حاضر نشد و ساواک نوشهر او را احضار و پس از دو روز بازجویی آزاد کرد. وی پس از آزادی به فعالیت های مبارزاتی خود همچنان ادامه داد. او همچنین به دلیل شرکت نکردن در مجالس دعای شاه خائن، بارها مورد آزار و اذیت و تعقیب ساواک قرار گرفت بطوری که مجبور شد شبانه منطقه را ترک کند.

در سنگر مجلس:

با پیروزى انقلاب شکوهمند اسلامى، شهید کریمى در جهت حفظ دستاوردهاى این عطیه الهى و هدیه غیبى به سازندگى پرداخت و چون مسئله انتخابات مجلس شوراى اسلامى مطرح گردید، به اصرار اهالى نوشهر و چالوس و با آگاهى کامل به این مسئولیت خطیر و وظایف سنگین یک نماینده در راه صیانت از ارزش‌ها و دفاع از نظام اسلامى، نامزدى مجلس شوراى اسلامى را پذیرفت. او براى پرهیز از تبلیغات کاذب براى کسب رأى بیشتر به کسانى که برایش فعالیت تبلیغاتى مى کردند، مى گفت: «پس فردا نکند بگویند خواسته هر کدام از ما باید برآورده شود، خدمت در این سمت باید به تمامى افراد منطقه صورت گیرد و رسیدگى به امور گروهى خاص، با ارزش‌هاى اسلامى و اهداف نظام اسلامى مغایرت دارد و با روح این جانب نیز سازگار نمى باشد».

این روحانى آگاه و مبارز با رأى قاطبه مردم، به سنگر مجلس راه یافت و در موقعیت پیش آمده جدید، به فعالیت هاى خود ادامه داد و خدمات ارزنده اى را به مردم محروم منطقه تقدیم کرد.[۱۳] یک سال کوشش و تلاش صادقانه وى همت والاى این روحانى وارسته را مى نمایاند.[۱۴] البته او در کنار این برنامه ها از امور سیاسى نیز غافل نمى ماند و به افشاى چهره نفاق و رسواکردن ارتجاع منطقه مى پرداخت. تلاش چندین ماهه او در دوران پس از پیروزى را مى توان در این محورها خلاصه کرد: دفاع از انقلاب اسلامى، مقابله با استکبار و اعوان و اذناب او، نفى جهالت و از بین بردن نارسایى هاى فرهنگى منطقه نوشهر و چالوس.[۱۵]

دفاع از ارزش‌ها:

چون جنگ تحمیلى عراق علیه ایران شروع گردید و برخى حکومت هاى منطقه به دفاع از متجاوزین پرداختند، ایشان آن‌ها را به شدت مورد حمله قرار داد و از این روش رژیم هاى به ظاهر اسلامى انتقاد کرد و معتقد بود: «باید این دولت هاى وابسته به ابرقدرت ها تحقیر شوند». به عنوان مثال وقتى که اردن به دفاع از صدام پرداخت، شهید کریمى گفت: «همین اردن که ۲۷ سال است شاه حسین دارد بر آن حکومت مى کند، ببینید در این مدت بر آن چه گذشته است. سال ۱۹۶۷ م بود که اسرائیل یک مرتبه، حمله کرد علیه سه کشور اسلامى اردن، سوریه و مصر و از مجموع این سه کشور حدود ۶۸۰۰۰ کیلومتر مربع زمین را اشغال کرد و به تصرف درآورد و این ها خاموش نشستند و در سال ۱۹۷۳ م چون اسرائیل در مقابل مصر و سوریه ایستادگى کرد و مشغول جنگ شد، همین اردن که حدود ۵۹۰۰ کیلومتر از سرزمینش توسط غاصبان صهیونیستى اشغال شده بود خودش را به خواب خرگوشى زد. اگر جمعیت عربى بود، تو که عرب بودى! و اگر تعصب مذهبى و مکتبى بود، تو که مسلمان بودى! چرا نفس نکشیدى و حتى یک تیر هم به سوى اسرائیل شلیک نکردى! و امروز داد عربیت و اسلامیت مى زنى که آقا، عرب در خطر افتاده است بیائید از عراق حمایت کنید! تو نه غیرت عربى دارى و نه تعصب مکتبى. براى آن که تاریخ گذشته تو، تو را معرفى کرد».[۱۶]

ویژگی‌های اخلاقی

شهید کریمى بر اثر تربیت هاى خانوادگى و تأثیرپذیرى از خلق و خوى استادان خود در حوزه و نیز مجاهدت با نفس اماره و ارتباط با خداوند، مجموعه اى از صفات نیک را در خود پرورده بود که به برخى از آن‌ها اشاره مى کنیم:

۱- تواضع و فروتنى:

او نسبت به مردم بسیار برخورد خودمانى داشت و در جلسات، رفتارى عادى و نازل‌تر از منزلت خود بروز مى داد تا افراد را جذب نماید. اگر کسى به او اهانتى مى کرد، با کرامت از وى درمى گذشت و سعى مى کرد پاسخ بدى را با نیکى بدهد. خشم خود را فرو مى خورد و مهار نفس را در دست مى گرفت. اگر کسى حتى یک مرتبه با ایشان در یک جلسه هم نشین مى گردید، شیفته اخلاقش مى گشت. برخى از اشخاص رفتارهایى نابخردانه با این شهید داشتند و حتى از اهانت نسبت به وى هم ابا نمى کردند؛ اما وى نه تنها در مقابل آنان عکس‌العمل منفى نشان نمى داد، بلکه وقتى به این گونه افراد مى رسید، در سلام کردن پیشقدم مى شد و با موج نشاط و شادمانى در رفتارش اهانت آنان را نادیده مى گرفت و بدین وسیله شیوه نامطلوب آنان را اصلاح مى کرد و آن‌ها را به خوبى فرامى خواند.

۲- خوش‌خویى:

شهید کریمى در برخورد با مردم بسیار نرم خو و ملایم بود. این حلم و متانت موجب مى شد تا چون پروانه بر گرد شمع وجودش جمع گردند و از سخنان او بهره مند شوند. همین عامل، سبب موفقیت او در بسیج مردم علیه ظلم و طاغوت مى گشت.

۳- استقامت و پایدارى:

صلابت آن شهید در عرصه هاى گوناگون کم‌نظیر بود. هر چه از سوى مأموران رژیم فشار و شکنجه و ناملایمات مى دید، مقاوم تر مى شد و بر شدت و سرعت مبارزات خود مى افزود. وى هر مصیبتى را که در این راه به سویش مى تاخت، سکویى براى تلاش هاى بعدى خود قرار مى داد و با توکل به خداوند و استعانت از پیشگاه پروردگار بلاها را به جان مى خرید، ابتلائات را بر خویشتن هموار مى ساخت و هراسى به دل راه نمى داد.

۴- سخاوت:

شهید کریمى بر اساس تربیت خانوادگى خود، دست پرورده سخاوت بود و در میهمان‌نوازى و پذیرایى از افرادى که به خانه اش مى آمدند، اهتمام وافرى داشت. او از بذل آنچه در اختیار داشت، بر نیازمندان اکراه نداشت و بر حسب توانایى ها و امکانات خویش، حاجت این گونه اشخاص را برطرف مى کرد و براى رفع مشکلاتشان با تمام همت مى کوشید. وى چون بعد از پیروزى انقلاب اسلامى مسئولیت هاى اجتماعى را پذیرفته بود، به این ویژگى اهتمام خاصى ورزید.

۵- مسئولیت پذیرى:

از ویژگى هاى بارز آن شهید به خون خفته، همین احساس مسئولیت بود. این خصوصیت وى را از گوشه خلوت و انزوا، به سوى یک زندگى اجتماعى پرتکاپو سوق داده بود و پیوندى عمیق بین سعادت او با سرنوشت دیگران ایجاد کرده بود. به همین دلیل وقتى مشاهده مى کرد، مردم به لحاظ ناآگاهى از معارف دینى مشکلاتى دارند و نسبت به اوضاع زمان در بى‌خبرى نسبى بسر مى برند، به منطقه نوشهر آمد و در فرصت هاى پیش آمده، به افزایش آگاهى آنان در این زمینه ها پرداخت و وظیفه سنگینى چون مبارزه با ستم و از میان برداشتن موانع موجود بر سر راه نشر حقایق را به دوش مى گرفت. او در امر به معروف و نهى از منکر، اهتمام به امور مسلمین منطقه و پیکار با دشمنان لحظه اى آرام نگرفت و به عنوان خطیبى توانا و سخنورى بلیغ در این مسیر گام نهاد.[۱۷] وى همچنین براى افزایش اطلاعات مردم به تدوین جزواتى در خصوص اصول عقاید اسلامى مبادرت ورزید.[۱۸]

شهادت

شهید حجةالاسلام عمادالدین کریمی سرانجام در روز هفتم تیر ماه سال ۱۳۶۰ در کربلاى سرچشمه تهران در حادثه بمب گذاری دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی، بدست مزدوران استکبار به آرزوى دیرینه خود یعنى شرف شهادت، نائل شد و در جوار عرشیان آرام گرفت و پیکر پاکش در قبرستان شیخان قم در کنار مزار عالمان و شهیدان این دیار، به خاک سپرده شد.

آنان که نداى حق شنیدند همه با شوق به سوى حق دویدند همه

بر تن کفنى ز اطلس خون کردند در سنگر سرخ آرمیدند همه

پانویس

  1. «یادنامه شهداى هفتم تیر»، روزنامه جمهورى اسلامى، ۸ تیر ۱۳۶۲، ص ۸.
  2. «یادنامه شهداى هفتم تیر»، روزنامه جمهورى اسلامى، ۸ تیر ۱۳۶۲، ص ۸.
  3. شهداى روحانیت شیعه در یکصد ساله اخیر، على ربانى خلخالى، ج اول، ص ۵۳۶.
  4. پیشتازان شهادت در انقلاب سوم، ص ۱۴۱.
  5. شهداى روحانیت در یکصد ساله اخیر، ج اول، ص ۵۳۸.
  6. به نقل از پرونده شهید کریمى، موجود در بنیاد شهید قم.
  7. .شهداى روحانیت در یکصد ساله اخیر، ص ۵۳۶.
  8. به نقل از پرونده شهید در بنیاد شهید قم.
  9. در پرونده آن شهید، این ناحیه از توابع نور تلقى شده که درست نمى باشد.
  10. یادنامه شهداى مجلس شوراى اسلامى، روابط عمومى مجلس شوراى اسلامى، ص ۸۷ و ۸۸.
  11. به نقل از پرونده آن شهید.
  12. همان و نیز پیشتازان شهادت در انقلاب سوم، ص ۱۴۱.
  13. «یادنامه شهداى هفتم تیر»، روزنامه جمهورى اسلامى، ۸ تیر ۱۳۶۲، ص ۸.
  14. پیشتازان شهادت در انقلاب سوم، ص ۱۴۲.
  15. شهداى روحانیت در یکصد ساله اخیر، ص ۵۳۷.
  16. شمع ها از گرمى مجلس حکایت مى کنند (سخنان شهداى مجلس هفتم تیر)، ص ۳۳۱.
  17. با استفاده از مطالب مندرج در پرونده آن شهید.
  18. شهداى روحانیت شیعه در یکصد ساله اخیر، ج اول، ص ۵۳۶.

منابع