شهید سید ابوالقاسم موسوی دامغانی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

حجه الاسلام سید ابوالقاسم داودالموسوی معروف به موسوی دامغانی (۱۳۲۳ - ۱۳۶۴ ش)، از روحانیون مجاهد انقلاب اسلامی و از شاگردان امام خمینی بود. وی پس از انقلاب در مسئولیت هاى گوناگون مانند امام جمعه و نماینده مردم رامهرمز در مجلس شوراى اسلامى به خدمت پرداخت. شهید دامغانی در سال ۱۳۶۴، به همراه برخی شخصیت هاى مملکتى، از جمله شهید فضل‌الله محلاتى، در حالى که توسط هواپیماى مسافربرى عازم جبهه هاى اهواز بودند، از سوى دو جنگنده متجاوز عراقى مورد حمله قرار گرفته و به شهادت رسیدند.

دامغانی.jpg
نام کامل سید ابوالقاسم داودالموسوی
زادروز ۱۳۲۳ شمسی
زادگاه دامغان
وفات ۱۳۶۴ شمسی
مدفن قم، حرم حضرت معصومه سلام الله علیها

Line.png

اساتید

آیت الله حاج شیخ مرتضى حائرى یزدى؛ آیت الله حسین وحید خراسانى؛ آیت الله شیخ اسماعیل صالحى مازندرانى و ...




ولادت و خاندان

سید ابوالقاسم داودالموسوی فرزند سید محمد، در سال ۱۳۲۳ ه.ش در روستاى حسن آباد از توابع دامغان در خانواده مذهبى و شیفته اهل بیت علیهم السلام متولد شد.[۱]

جد ابوالقاسم مرحوم کربلایى سید حاجى از استادن قرآن در منطقه بود و سالیان متمادى به تعلیم کتاب الهى برگزارى جلسات قرائت قرآن اشتغال داشت.[۲] سید محمد پدر سید ابوالقاسم نیز به پیروى از پدر بزرگوارش مرحوم سید حاجى، به تعلیم قرآن مشغول شد.

تحصیلات و اساتید

سید ابوالقاسم از کودکى طبعى بلند و همتى والا و علاقه اى شدید به فراگیرى علوم اسلامى داشت، بدین جهت، پس از گذراندن دوران ابتدایى تحصیل در حسن آباد، در سال ۱۳۳۷ ه.ش و در حالى که بیش از ۱۴ سال نداشت، به دامغان آمد و در یکى از مدارس علمیه آن شهر، مشغول تحصیل شد.[۳]

او در سال ۱۳۴۱ ه.ش براى ادامه تحصیل عازم قم شد، و در مدرسه حجتیه، ساکن گردید. در همین سال لباس مقدس روحانیت به تن کرد و سفرهاى تبلیغى اش را آغاز نمود. او سعى داشت به مناطقى سفر کند که کمتر کسى بدانجا مى رود. لذا با دوچرخه به روستاهایى مى رفت که حتى از جاده نیز محروم بودند. وى از ابتداى ورود به شهر مقدس قم، شیفته امام خمینی گشت، تا آن جا که مرتب به بیت ایشان رفت و آمد مى کرد و اکثر شب ها به نماز جماعت حضرت امام حاضر مى شد.[۴]

سید ابوالقاسم موسوى در طول ایام تحصیل از محضر اساتید و علماى بزرگوارى بهره مند گردید که اسامى بعضى از آن ها چنین است:

  • ۱- شهید غلامرضا سلطانى؛
  • ۵- آیت الله شیخ على مشکینى؛
  • ۸- حجت الاسلام محى الدین فاضل هرندى.

فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی

مبارزات علیه رژیم پهلوی:

ابوالقاسم موسوی از همان ابتداى ورود به قم، در جریان ۱۵ خرداد ۴۲ و شروع نهضت پیروزمند امام خمینی قرار گرفت. خود در این باره چنین مى گوید: «امام به مناسبت وفات حضرت فاطمه سلام الله علیها مجلس سوگوارى تشکیل داده، در منزل خویش مجلس عزا برپا مى داشت. روزى سخن از قرارداد ننگین کاپیتولاسیون به میان آمد و امام در جمع مردمى که از قم و برخى از شهرهاى دیگر بودند، سخنان مهمى بر علیه نظام و سیاست هاى غربى حکومت ایراد کردند، هفت روز بعد در قم حکومت نظامى اعلام شد، و امام را به تهران بردند، من از آن تاریخ فعالیت هاى سیاسى خود را در کنار تحصیل و درس آغاز کردم».[۵]

پس از تبعید امام، مرحوم شهید موسوى همراه افرادى چون شهید محمد منتظرى شب ها در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها در مسجد بالاسر براى سلامتى و رهایى امام خمینى دعاى توسل مى خواندند.[۶]

در زمان طاغوت با تهیه دستگاه تایپ و استنسیل، اعلامیه هاى حضرت امام را که از نجف به ایران مى آمد، تکثیر مى کرد و با ماشین فولکس خود مخفیانه در شهرهاى مختلف پخش مى نماید. او در شهرها و روستاهاى زیادى با سخنرانی هاى گرم و افشاگرانه مردم را بیدار و با اهداف امام خمینى آشنا مى ساخت. در این راه بارها دستگیر و به زندان افتاد و مورد بازجویى و شکنجه قرار گرفت. از جمله یک بار به همراه شهید محمد منتظرى و آیت الله شیخ احمد جنتى در زندان قزل قلعه در بند شد. اما هرگز در راهى که انتخاب کرده بود، سستى به خود راه نداد.

وى در آن دوران براى تهیه تسلیحات براى مبارزه مسلحانه نیز اقدام کرد و چند قبضه، سلاح گرم تهیه نمود و در شهر قائم در منزل پدرش مخفى ساخت. و گاهى به برادرانش اظهار مى داشت که چه موقع خواهد رسید که از این اسلحه ها بر ضد حاکمان جور استفاده کنیم؟! در سال ۵۶ و ۵۷ ه.ش و ایام اوجگیرى انقلاب، یکى از پیشتازان مبارزه و شرکت در راهمپیمایی هاى قم بود، و اگر کسى مجروح مى شد، او با ماشین آن ها را از صحنه درگیرى خارج و به مراکز درمانى مى رساند، ولذا بارها با لباس خونین به منزل خویش مى رفت.[۷]

در یکى از راهپیمایی ها که طلاب و علما و دیگر اقشار مردم به سوى منزل آیت الله حسین نورى همدانى در حرکت بودند، مقابل مزار شیخان که رسیدند، مزدوران رژیم، به سوى مردم تیراندازى کردند، و عده اى شهید و مجروح شدند. در آن گیر و دار که هر کسى براى نجات جان خود مى کوشید، شهید موسوى، مجروحین را جمع آورى و به بیمارستان کامکار مى رسانید و در راه نجات آن ها تلاش مى کرد.

مبارزات و راهپیمایی ها هر روز و هر شب ادامه داشت تا این که پایه هاى رژیم ستمشاهى پهلوى، یکى پس از دیگرى فروریخت و نهضت امام به پیروزى نزدیک گردید. امام خمینی اعلام کرد به ایران مى آید، شهید موسوى نیز یکى از اعضاء هیئت استقبال از امام بود. روز ۱۲ بهمن ۵۷ امام وارد ایران شد و تا ۲۲ بهمن که انقلاب شکوهمند اسلامى ایران به پیروزى رسید، در مدرسه علوى مستقر بود. شهید موسوى نیز در آن جا در خدمت امام و انقلاب به فعالیت مشغول بود.[۸]

پس از پیروزى انقلاب:

با پشت سر گذاردن دوران ظلمت و تاریکى و طلوع پیروزى، یاران امام که همه رنج ها و ستم هاى ظالمان را با تمام وجود لمس کرده بودند، براى حفظ دستاوردهاى انقلاب، باز هم با پذیرش مسئولیت هاى سنگین دین خویش را به اسلام و انقلاب ادا کردند. شهید موسوى نیز در مسئولیت هاى گوناگون، به ادامه خدمت پرداخت که اهم آن ها از این قرار است:

  • ۱- کنترل پادگان لویزان (ستاد نیروى زمینى)؛
  • ۲- فعالیت و راه اندازى کمیته انقلاب اسلامى دامغان در سال ۱۳۵۸ ه.ش؛
  • ۳- تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامى دامغان، همراه با دیگر یاران؛
  • ۴- تشکیل دادگاه انقلاب دامغان؛
  • ۵- حاکم شرع دادسراى انقلاب اسلامى و محاکمه بعضى از مفسدین و اشرار؛
  • ۶- خدمت در جهاد سازندگى دامغان؛
  • ۷- نماینده امام در هیأت هفت نفره احیاء و واگذارى زمین استان سمنان؛
  • ۸- نماینده امام و امام جمعه رامهرمز از سال ۶۰ تا ۱۳۶۳ ه.ش؛
  • ۹- نماینده مردم رامهرمز در مجلس شوراى اسلامى، در دوره دوم مجلس.[۹]

ویژگی‌هاى اخلاقى

شهید سید ابوالقاسم موسوى، روحانى مبارز، زجر کشیده، دلسوخته انقلاب و محرومین، تلاشگر خستگى ناپذیر، عاشق امام و ولایت بود. از نظر اخلاقى نیز، ویژگی هاى داشت که در این مختصر نمى گنجد، به عنوان نمونه بعضى از صفات برجسته اش را متذکر مى شویم.

مطیع خدا و اولیاء معصومین:

او در راه اطاعت از خداوند متعال همه سختى ها را با آغوش باز پذیرا بود. آن چه را موجب رضاى خدا، و وظیفه الهى خویش مى دید، عمل مى کرد و لحظه اى به فکر خود و موقعیت اجتماعى اش نبود. در همه کارها به خدا توکل مى کرد و تنها به او امید داشت.[۱۰]

پیشگام در کارهاى نیک:

پیشى گرفتن در نیکوکارى جزء سرشتش بود، هر کجا احساس مى کرد کمکى از دستش ساخته است، از همه زودتر اقدام مى کرد. شهید موسوى، استراحت را براى دیگران مى خواست و خود را براى آسایش مردم به زحمت مى انداخت. زمانى بر اثر خرابى قنات هاى روستاى حسن آباد، مردم دچار کم آبى شدند. این روحانى فداکار، وارد کار شد و با رجوع به ریش سفیدان و کمک پدر بزرگوارش با تلاش چند ماهه، قنات ها را لاى روبى و آباد کرد و مردم را از کمبود آب نجات بخشید.

مهربانى و کمک به محرومین:

او کمک به دیگران به ویژه محرومین، را از وظایف خود مى دانست و بخش مهمى از زندگى او را تشکیل مى داد. در ایامى که امام جمعه رامهرمز بود، از تهران و علماى قم کمک مالى مى گرفت و براى خانواده هاى محروم لباس و مواد غذایى تهیه مى کرد و به منازل آن ها مى برد. یکى از طلاب دامغانى مى گوید: هیچ کس حق نداشت مانع ورود مراجعه کنندگان شود و آنقدر مراجعین را به حضور مى پذیرفت که ضعف برایشان غالب مى شد و مردم رسیدگى به مسایل خود را به وقت دیگرى مى گذاشتند. در سنگر مجلس شوراى اسلامى نیز در طرح ها و لوایح با جدیت مدافع پابرهنگان بود.[۱۱]

تبلیغ و ارشاد:

براى نصیحت و موعظه و تبلیغ اسلام ارزش خاصى قائل بود. سخنرانی ها و خطابه هایش قبل از انقلاب شیوا و جذاب افشاگر جنایات ظالمین و بیانگر حق و حقیقت بود. بارها از طرف مأمورین رژیم به اداره آگاهى برده شد و از او خواستند که تعهد بسپارد تا در منبرهایش بحث سیاسى نکند، اما او نپذیرفت، و آن چه را وظیفه مى دانست، بیان مى کرد. مدتى از منبر و سخنرانى ممنوع شد؛ لیکن در بین مردم و پائین منبر حقایق را بیان مى کرد. او که شیفته هدایت جوانان بود، در سال هاى ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۶ ه.ش در تهران (شمیران) به همراهى شهید سید حسن شاهچراغى و جمعى از دوستان روحانى براى جوانان و نوجوانان برنامه هاى تابستانى داشتند. صدها جوان و نوجوان را در مساجد، جمع مى کردند و کلاس هاى اعتقادى و سیاسى برپا مى نمودند. گاهى، عوامل رژیم، با آن برخورد مى کردند و کلاس ها را تعطیل مى نمودند. وى مدت ده سال همه هفته پنج شنبه و جمعه از قم به تهران مى آمد و جلسات مختلفى را اداره مى کرد و این را براى خود وظیفه مى دانست.[۱۲]

حفظ بیت المال و بى اعتنایى به دنیا:

یکى دیگر از ویژگی هاى شهید موسوى، بى توجهى به دنیا و زخارف آن بود. پشت پا زدن به خواسته هاى نفسانى یکى از نمونه هاى آشکار آن است. در تمام طول زندگى در منزلى که زمین آن هم وقف بود، به سر مى برد. وقتى هم که پیشنهاد تعویض آن را به او دادند، نپذیرفت. او مصمم بود که از اموال بیت المال در مصارف شخصى هیچ استفاده نکند.

تهجد و عبادت:

وى در عبادت و شب زنده دارى و دقت در اقامه نماز اول وقت ممتاز بود. بعد از این که به اهمیت نماز اول وقت واقف گردید، براى این که مبادا از این امر مهم غافل شود، با خدا عهد کرده بود، اگر نمازش از اول وقت تأخیر بیفتد، صد تومان صدقه بدهد.[۱۳]

شیفته شهادت:

در خطبه هاى نماز جمعه رامهرمز جوانان را براى رفتن به جبهه دعوت مى کرد. خود نیز در جبهه حضور فعال داشت و عاشق شهادت بود. بارها مى گفت: عده زیادى را به جهاد فرستاده ام و به مقام رفیع شهادت رسیده اند، لیکن خودم هنوز به این مقام نائل نشده ام. در بعضى مواقع، با اصرار از خداوند متعال شهادت را مى طلبید.[۱۴]

شهادت

مرحوم سید ابوالقاسم دامغانی، روز اول اسفند ۱۳۶۴ با پنجاه تن از شخصیت هاى مملکتى و روحانیان و یاوران انقلاب، که در میان آنان حجت الاسلام شهید فضل الله محلاتى نماینده امام در سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و هفت تن دیگر از نمایندگان مجلس شوراى اسلامى، و چند تن از قضات دادگسترى وجود داشتند، در حالى که توسط هواپیماى مسافربرى متعلق به شرکت آسمان عازم جبهه هاى اهواز بودند، در نزدیکى اهواز از سوى دو جنگنده متجاوز عراقى مورد حمله قرار گرفتند و به شهادت رسیدند.

بدن پاک و مطهر شهید سیدابوالقاسم موسوى دامغانى در ایوان شرقى پائین مسجد طباطبائى ورودى مسجد بالاسر حضرت معصومه سلام الله علیها در کنار تربت شهید محلاتى به خاک سپرده شده است.

از آن جا که این گروه عازم جبهه هاى نبرد حق علیه باطل بودند و در جمع آنان تعداد زیادى از علما و روحانیون به درجه رفیع شهادت نائل آمدند، این روز به عنوان «روز روحانیت و دفاع مقدس» نامگذارى گردید.

امام خمینی در پیامى که به روحانیت صادر کردند، درباره حضور گسترده و مستمر روحانیت در میادین نبرد با کفر و شرک و نفاق چنین فرمود: «...خدا را سپاس مى گذاریم که از دیوارهاى فیضیه گرفته تا سلول هاى مخوف و انفرادى رژیم شاه، و از کوچه و خیابان تا مسجد و محراب، امامت جمعه و جماعات، و از دفاتر کار و محل خدمت تا خطوط مقدم جبهه ها و میادین مین، خون پاک شهداى حوزه و روحانیت افق فقاهت را گلگون کرده است».[۱۵]

از سوى امام خمینى در تاریخ سوم اسفند ۱۳۶۴ به همین مناسبت پیامى دیگر صادر شد که در آن چنین آمده است: «بسم الله الرحمن الرحیم. جنایتکاران عفلقى که در جنگ جبهه ها و به ویژه جبهه «فاو» خود را عاجز مى بینند و سراسیمه به هر درى مى زنند و براى نجات خود به هر حشیشى متوسل مى شوند، به جنایت مفتضحانه دیگرى دست زدند که آبروى نداشته آنان را در مجامع جهان آزاد بر باد داد و آن فاجعه هوایى اخیر بود که جمع کثیرى از هموطنان عزیز ما را به شهادت رساندند. ...امید آن است که ولى نعم، این میهمانان را که به سوى او مى روند، از محضر خود کامیاب فرماید...».[۱۶]

پانویس

  1. معراج شهادت، یادنامه شهید محلاتى و همراهان شهیدش در سانحه هوایى، دفتر نمایندگى حضرت امام در سپاه پاسداران اسلامى، ص ۱۲۱.
  2. گفتگو با حجت الاسلام سید محمدباقر موسوى؛ فرزند شهید.
  3. سیماى رامهرمز، سعید بابائى (حائرى)، ج اول، ۱۳۷۳، ص ۱۳۹.
  4. همان، ص ۱۴۰-۱۳۹.
  5. سیماى رامهرمز، سعید بابائى، ص ۱۴۰.
  6. سرانجام در همان جایى که مراسم دعاى توسل برگزار کرده، براى اولین بار فعالیت رسمى سیاسى را آغاز کرده بود، به خاک سپرده شد. همان و گفتگو با برادر شهید.
  7. گفتگو با سید محمدباقر، فرزند شهید و سید جعفر برادر شهید.
  8. سیماى رامهرمز، سعید بابائى، ص ۱۴۲-۱۴۱ و گفتگو با فرزند شهید.
  9. همان.
  10. روزنامه جمهورى اسلامى، پنج شنبه ۳۰ بهمن ۷۶ ش. ۵۴۲۴ از مقاله سید ابوالفضل موسوى برادر شهید.
  11. روزنامه جمهورى اسلامى، ش ۵۴۲۴ ص ۱۲ گفتگو با سید جعفر، برادر شهید.
  12. همان و سیماى رامهرمز، ص ۱۴۳.
  13. روزنامه جمهورى اسلامى، ش ۵۴۲۴ و گفتگو با سید جعفر برادر شهید.
  14. همان.
  15. روزنامه جمهورى اسلامى، ش ۵۴۲۴، ص ۱۲.
  16. معراج شهادت، مقدمه.

منابع

آرشیو عکس و تصویر