سیر منطقی به صورت کامل رعایت نشده
شناسه ناقص است
کیفیت پژوهش متوسط است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

غرور

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از كبر)
پرش به ناوبری پرش به جستجو


این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


واژه غرور در لغت به معنای فریب خوردن و فریفته شدن و گول خوردن می‌باشد[۱] و در اصطلاح عبارت است از «اعتماد و تکیه کردن نفس به آنچه که مطابق هوی و هوس باشد و طبع انسان به خاطر شبهه‌افکنی و فریب شیطان به آن گرایش یابد. پس هر کس بر اساس شبهه فاسدی معتقد شود که در دنیا یا آخرت به خیر و سعادت رسیده مغرور است».[۲] غرور یکی از مرض های قلبی است که انسان را از درون تهی می‌کند و اعمال و رفتار او را نابود می‌کند و در حقیقت به جای این که پروردگار بی‌همتا را پرستش کند، از نفس، مال، مقام و علمش بتی ساخته و آنها را عبادت می‌کند.

عوامل و ریشه‌های غرور

  • جهل و نادانی: انسان سراسر ضعف و عجز و ناتوانی است، هزاران نقص و نیاز وجودش را فراگرفته و در اثر ناآگاهی از حقیقت خویش، امتیازات و کمالاتی را در خود توهم کرده به غرور مبتلا می‌گردد و به سبب علاقه شدید به خویشتن، دیگران را پایین‌تر و فاقد کمالات به حساب می‌آورد و به خاطر غرور، دیگر نمی‌تواند حقیقت را تشخیص دهد و پیوسته در مسیر گمراهی گام برمی‌دارد.
  • کمبود ظرفیت: انسانها از نظر استعدادهای درونی یکسان نبوده و دارای قابلیت‌ها و ظرفیت‌های متفاوت می‌باشند. برخی با مشاهده کم‌ترین امتیاز مادی یا مقام و مرتبه معنوی خود را گم‌ کرده، آنچنان مست غرور و تکبر می‌شوند که گویی قلّه‌های کمال و مدارج بلند علم و معرفت را فتح کرده‌اند: ولی اگر به دید انصاف نظر شود، اولاً معلوم نیست که برتری‌ها و فضیلت‌های شخص مغرور دارای ارزشی حقیقی باشد، ثانیاً بر فرض دارا بودن ارزش حقیقی، اصولاً از ما نیست، بلکه در حقیقت، امانت و عاریه‌ای است که در اختیار ما قرار گرفته و صاحب اصلی آن آفریننده آسمان‌ها و زمین است و خردمند را شایسته نیست که به آنچه در حقیقت از دیگری است فخر بفروشد و مباهات نماید، خصوصاً اگر مایه افتخار خود را در معرض فنا و نابودی ببیند.
  • عقده حقارت: یکی دیگر از ریشه‌های غرور، عقده حقارت و نوعی پستی و ذلت است که شخص مغرور در باطن خویش احساس می‌کند و با ابراز بزرگی و دست زدن به کارهایی که شایسته او نیست می‌کوشد تا حقارت درونی خویش را از مردم پنهان کرده و شکست و واماندگی خود را از قافله رهپویان طریق کمال و سعادت جبران نماید. امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: «هیچ کس لاف بزرگی نمی‌زند مگر به خاطر ذلتی که در خود احساس می‌نماید».[۳] روان‌شناسان و دانشمندان امور تربیتی نیز بر این نکته تأکید دارند که هر نوع انگیزه برتری خواهی و کبر و غرور ریشه در احساس عدم امنیت روحی داشته و از عقده حقارت نشأت می‌گیرد.
  • دنیاطلبی: بیشترین عاملی که باعث فریب خوردن انسان می‌شود زرق و برق‌های زودگذر دنیوی است که با دل‌بستن به مطامع دنیوی روشنی توحیدی درونی انسان خاموش می‌شود و دیگر نمی‌تواند هدف اصلی را ببیند و راه را گم می‌کند و در دره منیت و خودخواهی سقوط می‌کند. حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند: «دل‌بستن به دنیا، بزرگترین فریب است».[۴] و در جای دیگر می‌فرمایند: «از فریب دنیا بپرهیزید؛ زیرا دنیا هر خوبی و نعمتی که فریبکارانه به انسان دهد، همواره پس می‌گیرد و کسی را که به دنیا دل ببندد و در آن‌جا خوش کند، کوچ دهد».[۵] باید از گذشتگان عبرت بگیریم؛ کسانی که از هر گونه امکانات و آسایش دنیوی بهره‌مند بودند و زر و زور مادی قابل توجهی داشتند ولی امروزه نه از خودشان اثری هست و نه از کاخ ها و ثروتشان اثری دیده می‌شود و نعمت و موقعیت همچون سایه‌ای زودگذر است و انسان خردمند هیچگاه فریب دنیا را نمی‌خورد و همیشه هدف اصلی که همان رسیدن به کمال انسانیت است را دنبال می‌کند و در جاهایی که احتمال لغزش وجود داشته باشد پا نمی‌نهند.

کسانی که در آنها زمینه غرور هست

  • کافران: گروهی از کافران را زندگی دنیا فریفته است و گروه دیگر را شیطان فریب می‌دهد. آنان، دنیای زودگذر را برای خودشان اصل و هدف انتخاب کرده‌اند و به خاطر همین تا آنجا که بتوانند تاخت‌ و تاز کرده تا مرحله فرعون و نمرود و معاویه و یزید شدن پیش می‌روند؛ آنان برابر حق قرار گرفته‌اند و خدا آنان را به حال خودشان رها کرده و به سبب نعمت های ظاهری دنیا فکر می‌کنند که از عذاب ایمن هستند در حالی ­که این گونه نیست. قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید: «این ها همان کسانی هستند که آخرت را به زندگی دنیا فروخته‌اند، لذا در مجازات آنها تخفیفی داده نمی‌شود و کسی آنها را یاری نخواهد کرد.»[۶]
  • گنهکاران: کسانی هستند که از گناه دوری نمی‌کنند و می‌گویند خدا بخشنده است و ما به عفو و گذشت او امیدواریم. آنها به این امید تکیه دارند و در اعمال خود سهل‌انگار هستند و گمان می‌کنند چنین امیدواری مقام ستوده‌ای در دین است،‌ چنین افرادی خود را از غضب الهی، ایمن می‌دانند. پیامبر صلی الله علیه و آله می‌فرمایند: «شخص هوشیار کسی است که نفس خود را به خدمت گیرد و برای پس از مرگ تلاش کند و فرمود احمق کسی است که از هوای نفسانی پیروی کند و به خدا آرزو (امید‌ بی‌جا) داشته باشد».[۷] امیدواری صحیح به خداوند جایی است که شخص گنهکار از گناهان خویش پشیمان شود و توبه کند. چنین شخصی باید به خدای کریم امیدوار باشد، چنان که قرآن کریم می‌فرماید: «ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده‌اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می‌آمرزد همانا او بسیار آمرزنده و مهربان است و به درگاه پروردگارتان توبه کنید و در برابر او تسلیم شوید».[۸]
  • عابدان غافل: هنگامی که انسان خود را از چیزی برخوردار می‌بیند که دیگران فاقد آن هستند، به تناسب بالا بودن ارزش آن و کمبود ظرفیت خود، شا‌د شده و به خود می‌بالد. مثلا کسی که موفق به عبادت می‌شود در اثر غفلت و کمبود ظرفیت، خود را برتر از دیگران پنداشته و غرور دامن‌گیر او می‌گردد؛ بامداد شبی که پیامبر صلی الله علیه و آله به معراج تشریف بردند شیطان خدمت آن حضرت مشرف شد و عرض کرد؛ یا رسول الله! شب گذشته که به معراج تشریف بردید در آسمان چهارم منبری شکسته و سوخته و به رو افتاده بود، می‌دانید آن منبر از آن کیست؟ فرمودند: از کیست؟ عرض کرد: آن منبر از من بود بالای آن می‌نشستم؛ تمام ملائکه از عبادت من تعجب می‌نمودند، ناگاه دیدم امر برعکس شد و اینک کسی در پیشگاه خداوند از من بدتر نیست. یا محمد مبادا به خودت غرور راه دهی، چه آنکه از کارهایی است که کسی از عواقب آن آگاه نیست.[۹] چنین افرادی باید توجه داشته باشند که توفیق این عبادت اندک از خداست، علاوه بر آن معلوم نیست عبادت شخص حتماً مقبول درگاه حق واقع شده باشد.
  • جویندگان علم:[۱۰] غرور علمی، آفت خطرناکی است که همواره جویندگان علم را تهدید کرده و سرچشمه مفاسد فراوانی در جهان گشته است. به جرأت می‌توان گفت که اکثر قریب به اتفاق کسانی که در مسیر تحصیل علم و کسب دانش گام برمی‌دارند، چنانچه در مقام اصلاح نفس و تهذیب و خودسازی نباشند، به این بیماری خطرناک گرفتار خواهند شد و رهایی از آن نیز جز با تلاش‌های گسترده و مجاهدت‌های بسیار سخت میسر نمی‌گردد و در روایتی از امام صادق علیه السلام تحصیل‌کنندگان علم به سه دسته تقسیم شده‌اند که از جمله آنان کسی است که علم را برای برتری‌جویی و فریفتن دیگران می‌طلبد؛ چنین شخصی نیرنگ‌باز است و بر همدوشان خود گردن فرازی می‌کند و در پایان روایت آمده که چنین فردی دینش را از دست می‌دهد.[۱۱]
  • صاحبان مال و مکنت:[۱۲] افراد کم ظرفیت‌ هنگامی که به مال و منال دست می‌یابند خود را گم کرده، مست غرور می‌شوند چنان که امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرمایند: «چهار نوع مستی وجود دارد: مستی شراب، مستی مال، مستی خواب و مستی ریاست و قدرت».[۱۳] برای چنین افرادی، مال و ثروت و حسب و نسب، پُست و مقام، قدرت و سلطنت، فرزند و فامیل، مرید و هوادار و امثال آنها اصل است. به همین جهت با برخورداری از کم‌ترین امتیازی از این قبیل، مغرور آن‌ها شده و آن‌چنان در پندار باطل فرو می‌روند که برای هیچ‌کس ارزشی قایل نبوده و آبرو و حیثیت دیگران در نظرشان بی‌ارزش جلوه می‌کند و از این حقیقت غافلند که دنیا و زرق آن دیر نمی‌پاید و بزودی همه آن‌ها همچون خود آنان دستخوش باد فنا و طعمه مرگ و نیستی خواهد شد و چیزی که زوال می‌پذیرد شایسته غرور و بزرگی نباشد.

راههای درمان غرور

  • یادآوری اصل و پایان خویش: اگر انسانی به نوع آفرینش خویش دقت کند درمی‌یابد که از آب نجس بدبو به وجود آمده و در آخر تبدیل به مرداری می‌شود که اگر چند روز در بیرون بماند بوی متعفن او همه‌جا را فرامی‌گیرد و بهترین عزیزان نیز از او فرار می‌کند. امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوار خود نقل می‌کنند که امیرمؤمنان علیه السلام فرمودند: «در شگفتم از آدمی که آغازش نطفه، پایانش مردار و در این بین حامل کثافات است چگونه تکبر می‌ورزد».[۱۴] مهلّب بن ابی‌صفره که از جانب عبدالملک مروان والی خراسان بود، روزی جامه نفیس و گران‌قیمتی بر تن کرده و با تکبر فراوان عبور می‌کرد. شخصی به او گفت: ای بنده خدا راه رفتن به این شکل مورد خشم خدا و رسول است. مهلّب گفت: مرا می‌شناسی؟ پاسخ داد: آری می‌شناسم؛ در آغاز نطفه کثیفی بوده‌ای و سرانجام مردار خبیثی خواهی شد و در این بین حمّال کثافاتی! مهلّب پس از این هشدار از رفتار تکبّرآمیز خود دست برداشت».[۱۵]
  • تواضع کردن، توجه به هدف خلقت: یکی از عوامل از بین رفتن غرور در انسان، تواضع می‌باشد و باید گونه‌های مختلف تواضع را در این زمینه مراعات کند مثلاً یکی از آنها سلام دادن به دیگران است و یا متواضعانه و نرم با مردم سخن بگوید و سعی کند دیگران را بر خود مقدم بدارد و بیشتر با فقیران نشست و برخاست کند. در حدیثی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله آمده است: «هر کس برای خدا تواضع کند خداوند او را از مقام رفیع بهره‌مند سازد و هر کس تکبر و غرور ورزد خداوند خوارش می‌کند».[۱۶] و در حدیثی از حضرت علی علیه السلام آمده است: «به سبب تواضع کردن، با تکبر و غرور مبارزه کنید».[۱۷]
  • تفکر در آفرینش هستی: اگر انسان نظاره‌گر عالم هستی باشد عجز و ناتوانی خود را درمی‌یابد و اگر تمام انسانها گرد هم آیند تا بال پشه‌ای را به وجود آورند از انجام چنین کاری ناتوان خواهند بود و حتی اگر انسان در خودش تأمل نماید مشاهده می‌کند خداوند چه کارخانه عظیمی را در وجود او نهادینه کرده و همه آنان با نظم و ترتیب حیرت‌آوری به کار خود مشغول‌ هستند؛ در این هنگام است که انسان خود به خود عظمت خدا را اذعان می­ کند و از کبر و غرور در امان می­ ماند.

پانویس

  1. دهخدا، علی اکبر؛ لغت نامه، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ش، چاپ اول، ج۱۰، ص۱۴۶۹۹.
  2. کاشانی، محسن؛ راه روشن، مترجم عبدالعلی صاحبی، مشهد، استان قدس رضوی، ۱۳۷۹، چاپ دوم، ج ۶، ص۴۱۴.
  3. عاملی، حر؛ وسائل‌الشیعه، قم، موسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۰۹ق، چاپ اول، ج۵، ص۳۷۹.
  4. تمیمی آمدی، عبدالواحدین محمد؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، مطبعه مکتب الاعلام الاسلامی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات، ۱۳۶۵ ه.ش، چاپ دوم، ص۱۳۶.
  5. همان، ص۱۳۵.
  6. سوره بقره، آیه۸۵.
  7. طبرسی، حسن بن فضل؛ مکارم الاخلاق، انتشارات مؤمنین، مترجم محمدحسن رحیمیان، قم، چاپ اول، ۱۳۸۶، ج۲، ص۵۲۲.
  8. سوره زمر، آیه ۵۳-۵۴.
  9. فاطمی، حسینی؛ جامع الدرر، تهران، انتشارات امیرکبیر، مصحح صادق حسن زاده، ۱۳۸۴، تهران، چاپ اول، ج۲، ص۳۴۸.
  10. اسماعیلی یزدی، عباس؛ برگرفته از کتاب فرهنگ اخلاق، انتشارات جمکران، ۱۳۸۵ش، ص۵۰۱.
  11. کلینی، محمد بن یعقوب؛ کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۵ش، چاپ چهارم، ۱، ص۳۹.
  12. اسماعیلی یزدی، عباس؛ برگرفته از کتاب فرهنگ اخلاق، انتشارات جمکران، ۱۳۸۵ش، ص۵۰۱.
  13. مجلسی، محمدتقی؛ بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، ۱۴۰۴ق، ج۱۰، ص۱۱۴.
  14. مجلسی، محمدتقی؛ بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، ۱۴۰۴ق، ج۷۰، ص۲۳۴.
  15. ورام بن ابی فراس؛ مجموعه ورام، قم، انشارات مکتبة الفقیه، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۱۹۹.
  16. مجلسی، محمدتقی؛ بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، ۱۴۰۴ق، ج۷۲، ص۱۲۲.
  17. تمیمی آمدی، عبدالواحدین محمد؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، مطبعه مکتب الاعلام الاسلامی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات، ۱۳۶۶ ه.ش، چاپ دوم، ص۲۴۹.

منابع