سعد بن عباده
سعد بن عباده خزرجی، صحابی مهم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و از بزرگان انصار بود و در آغاز هجرت، کمکهاى مالى فراوانى به مهاجران نمود. سعد، رئیس قبیله خزرج در مدینه بود و پس از رحلت پیامبر اکرم در سقیفه بنی ساعده از مدعیان خلافت بود، گرچه به آن نرسید.
خاندان سعد
سعد بن عبادة بن دلیم انصارى خزرجى مدنى، در خانواده شریف و بزرگوار پرورش یافت. مادرش عمره، دختر مسعود بن قیس از زنهایی بود که با رسول خدا صلی الله علیه و آله بیعت کرد و در سال ۵ هجری وفات یافت و پیغمبر بنا به درخواست سعد، بر او نماز خواند.
پدرش عباده، جدش دلیم (دلهم) و پسرش قیس، همگی کریم و میهمان نواز بودند، همه روزه اطراف مکان آنها دعوت عمومی برای صرف غذا از مردم می شد. گفته اند که در هیچیک از خاندان عرب، سابقه نداشته که میهمانداری عمومی در چهار نسل به این صورت ادامه داشته باشد.
پسر سعد بن عباده، قیس بن سعد، از یاوران مخلص امام علی و امام حسن مجتبی صلوات الله علیهما بود.
سعد در زمان پیامبر
سعد بن عباده از اصحاب پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بود که در بیعت عقبه دوم شرکت داشت و پیغمبر او را به ریاست بنىساعده از قبیله خزرج برگزید. وى مردى سخاوتمند و سفرهدار و غیرتمند بود و در آغاز هجرت، کمکهاى مالى فراوانى به مهاجران نمود و در دوران زندگى پیغمبر صلی الله علیه و آله در مدینه گامهاى ارزندهاى در راه اسلام برداشت.
سعد از معدود صحابه پیغمبر بود که از آن حضرت، اجازه کتابت حدیث گرفت و از نقبای ۱۲ گانه انصار مدینه به شمار می رفت.
سعد برای پیغمبر همه روزه ظرفی از غذا می فرستاد و گاهی هم حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام را به خانه اش دعوت می کرد. نیز هر شب حدود ۸۰ نفر از اصحاب صفه را به خانه می برد و پذیرایی می کرد؛ در حالی که بقیه انصار، یکی دو نفر را همراه می بردند. پیامبر بارها برای او و خانواده اش دعا کردند. روزی بعد از افطار در منزل او، اینگونه دعا کردند که غذایتان را همواره نیکان خورند و فرشتگان بر شما درود فرستند و روزه داران نزد شما افطار کنند.[۱]
سعد بعد از وفات پیامبر
در روز رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله، حبّ ریاست، سعد بن عباده را بر این داشت که بزرگترین جنایت تاریخ اسلام را او بنیان نهد، چرا که واقعه سقیفه بنىساعده که حق را از مسیر اصلى خود منحرف ساخت از او آغاز گردید. گرچه سعد خود از این کار طرفى نبست و دیگران بر سر کار آمدند.
وى با ابوبکر بیعت ننمود و آنها هم از بیم شورش قبیله خزرج بر او سخت نگرفتند و در زمان عمر خطاب به شام هجرت کرد و در حوران شام به سال ۱۴ یا ۱۵ هجری، شبهنگام به تیر مغیرة بن شعبه، فرستاده عمر، ترور شد و بعداً شیوع یافت که جنیان او را کشتهاند!
روزى ابوحنیفه به مؤمن طاق گفت: اگر على حقى داشت، چرا پس از رحلت رسول خدا حق خویش را مطالبه ننمود؟ مؤمن طاق گفت: ترسید که جنیان او را بکشند، چنان که آنها سعد بن عباده را به تیر مغیره کشتند![۲]
پانویس
منابع
- سید مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف.
- سعد بن عباده، کتابخانه طهور، بازیابی: ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۳.