دعای ۴۲ صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش سوم)
اللَّهُمَّ وَ کمَا نَصَبْتَ بِهِ مُحَمَّداً عَلَماً لِلدَّلَالَةِ عَلَیک، وَ أَنْهَجْتَ بِآلِهِ سُبُلَ الرِّضَا إِلَیک، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلِ الْقُرْآنَ وَسِیلَةً لَنَا إِلَى أَشْرَفِ مَنَازِلِ الْکرَامَةِ، وَ سُلَّماً نَعْرُجُ فِیهِ إِلَى مَحَلِّ السَّلَامَةِ، وَ سَبَباً نُجْزَى بِهِ النَّجَاةَ فِی عَرْصَةِ الْقِیامَةِ، وَ ذَرِیعَةً نَقْدَمُ بِهَا عَلَى نَعِیمِ دَارِ الْمُقَامَةِ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ احْطُطْ بِالْقُرْآنِ عَنَّا ثِقْلَ الْأَوْزَارِ، وَ هَبْ لَنَا حُسْنَ شَمَائِلِ الْأَبْرَارِ، وَ اقْفُ بِنَا آثَارَ الَّذِینَ قَامُوا لَک بِهِ آنَاءَ اللَّیلِ وَ أَطْرَافَ النَّهَارِ، حَتَّى تُطَهِّرَنَا مِنْ کلِّ دَنَسٍ بِتَطْهِیرِهِ، وَ تَقْفُوَ بِنَا آثَارَ الَّذِینَ اسْتَضَاءُوا بِنُورِهِ، وَ لَمْ یلْهِهِمُ الْأَمَلُ عَنِ الْعَمَلِ فَیقْطَعَهُمْ بِخُدَعِ غُرُورِهِ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلِ الْقُرْآنَ لَنَا فِی ظُلَمِ اللَّیالِی مُونِساً، وَ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّیطَانِ وَ خَطَرَاتِ الْوَسَاوِسِ حَارِساً، وَ لِأَقْدَامِنَا عَنْ نَقْلِهَا إِلَى الْمَعَاصِی حَابِساً، وَ لِأَلْسِنَتِنَا عَنِ الْخَوْضِ فِی الْبَاطِلِ مِنْ غَیرِ مَا آفَةٍ مُخْرِساً، وَ لِجَوَارِحِنَا عَنِ اقْتِرَافِ الْآثَامِ زَاجِراً، وَ لِمَا طَوَتِ الْغَفْلَةُ عَنَّا مِنْ تَصَفُّحِ الِاعْتِبَارِ نَاشِراً، حَتَّى تُوصِلَ إِلَى قُلُوبِنَا فَهْمَ عَجَائِبِهِ، وَ زَوَاجِرَ أَمْثَالِهِ الَّتِی ضَعُفَتِ الْجِبَالُ الرَّوَاسِی عَلَى صَلَابَتِهَا عَنِ احْتِمَالِهِ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَدِمْ بِالْقُرْآنِ صَلَاحَ ظَاهِرِنَا، وَ احْجُبْ بِهِ خَطَرَاتِ الْوَسَاوِسِ عَنْ صِحَّةِ ضَمَائِرِنَا، وَ اغْسِلْ بِهِ دَرَنَ قُلُوبِنَا وَ عَلَائِقَ أَوْزَارِنَا، وَ اجْمَعْ بِهِ مُنْتَشَرَ أُمُورِنَا، وَ أَرْوِ بِهِ فِی مَوْقِفِ الْعَرْضِ عَلَیک ظَمَأَ هَوَاجِرِنَا، وَ اکسُنَا بِهِ حُلَلَ الْأَمَانِ یوْمَ الْفَزَعِ الْأَکبَرِ فِی نُشُورِنَا.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْبُرْ بِالْقُرْآنِ خَلَّتَنَا مِنْ عَدَمِ الْإِمْلَاقِ، وَ سُقْ إِلَینَا بِهِ رَغَدَ الْعَیشِ وَ خِصْبَ سَعَةِ الْأَرْزَاقِ، وَ جَنِّبْنَا بِهِ الضَّرَائِبَ الْمَذْمُومَةَ وَ مَدَانِی الْأَخْلَاقِ، وَ اعْصِمْنَا بِهِ مِنْ هُوَّةِ الْکفْرِ وَ دَوَاعِی النِّفَاقِ حَتَّى یکونَ لَنَا فِی الْقِیامَةِ إِلَى رِضْوَانِک وَ جِنَانِک قَائِداً، وَ لَنَا فِی الدُّنْیا عَنْ سُخْطِک وَ تَعَدِّی حُدُودِک ذَائِداً، وَ لِمَا عِنْدَک بِتَحْلِیلِ حَلَالِهِ وَ تَحْرِیمِ حَرَامِهِ شَاهِداً.
ترجمهها
ترجمه انصاریان
بارالها همچنان که به سبب آن محمد [صلى الله علیه و آله] را نشانهای جهت هدایت به خود ساختی، و به آل آن جناب مسیر خشنودی خود را روشن نمودی، پس بر محمد و آلش درود فرست، و قرآن را برای ما وسیله رسیدن به والاترین منازل کرامت، و نردبان اوج گرفتن ما به محل سلامت، و سبب نجات یافتن ما در عرصه قیامت، و وسیله ورود ما بر نعمتهای سرای اقامت بدی قرار ده.
بار الها بر محمد و آلش درود فرست، و به سبب قرآن سنگینی گناهان را از دوش ما بیفکن، و خوی خوشِ نیکان را به ما عنایت فرما، و ما را پیرو آثار کسانی قرار ده که در دل شب و اطراف روز به تلاوت و عمل به قرآن بپا خاستهاند، تا به وسیله پاک کنندگی آن ما را از هر آلودگی پاک سازی، و به دنبال کسانی راه بیندازی که به نور قرآن روشنی جستهاند، و آرزوهای دور و دراز آنان را از عبادت باز نداشته که به فریب نیرنگهایش آنان را از میان بردارد.
بار الها بر محمد و آلش درود فرست، و قرآن را در ظلمات شبهای وحشت زا مونس ما، و از نیرنگهای شیطان و خطورات وسوسهها نگهبان، و برای قدمهای ما از حرکت به سوی گناهانْ بازدارنده، و برای زبانهایمان از فرو رفتن در گفتار باطل - نه به خاطر مرضی - لال کننده، و برای همه اعضایمان از آلودگی به گناه مانع شونده، و برای طومار فکر و عبرت که پنجه غفلت آن را درهم پیچیده گستراننده قرار بده، تا دریافت عجایب آن و پندها و امثال بازدارندهاش را که کوههای استوار با وجود صلابتشان از تحمل آن ناتوانند به قلوب ما برسانی.
بار خدایا بر محمد و آلش درود فرست، و از برکت قرآن آراستگی ظاهر ما را تداوم بخش، و خطورات وسوسهها را از پنجهانداختن به سلامت عمق وجودمان بازدار، و چرک قلوب و آلودگی گناهانمان را با آن بشوی، و امور از هم پاشیده ما را با آن سر و سامان بخش، و در صف قیامت آتش تشنگی ما را که زاییده گرمای آنجاست به وسیله آن خاموش کن، و در روز وحشت بزرگ به هنگام محشور شدنمان به وسیله آن بر ما جامه امن و امان بپوشان.
بارالها بر محمد و آلش درود فرست، و از برکت قرآن نداری و تهیدستی ما را جبران کن، و روزی فراخ و فراوانی و گستردگی روزی را به سوی ما سوق ده، و ما را از خویهای ناپسند و اخلاق پست دور کن، و از منجلاب کفر و انگیزههای نفاق حفظ فرما، تا در عرصه گاه محشر قرآن مجید راهبر ما به سوی رضوان و بهشتهای تو باشد، و در این جهان از خشم تو و قدم فراترگذاشتن از حدود دین تو بازمان دارد، و برای ما در پیشگاه حضرتت در حلال دانستن حلالش و حرام دانستن حرامش گواه و شاهد باشد.
ترجمه آیتی
اى خداوند، همچنان که محمد را قرآن دادى و او را چون علمى برافراشتى تا راهنماى خلق به سوى تو باشد و به راهنمایى آل محمد راههاى خشنودى آشکار ساختى، پس بر محمد و خاندان او درود بفرست و قرآن را براى ما وسیله اى ساز که بدان بر شریفترین منازل کرامت فرارویم و نردبانى که بدان به جایگاه امن و سلامت عروج کنیم، و سببى که بدان رهایى در عرصه ى رستاخیز را پاداش یابیم و دست افزارى که بدان از نعیم دار المقام بهشت تمتع جوییم.
بار خدایا، بر محمد و خاندان او درود بفرست و به یمن قرآن بار سنگینى گناهان از دوش ما بردار و صفات و خصال نیکانمان ارزانى دار و به راه آنان بر که در همه حال، شب هنگام و بامداد و شامگاه، براى رضاى تو قرآن مى خوانند و به کارش مى بندند تا به آب رحمتش ما را از هر آلودگى پاکیزه سازى و راه کسانى فراپیشمان گذارى که از نور قرآن روشنایى جسته اند و آرزوها و خواهشهاى نفسانى از کارشان بازنداشت تا به خدعه و فریب تباهشان سازد.
بار خدایا، بر محمد و خاندانش درود بفرست و قرآن را در تاریکى شب مونس ما گردان و در برابر کششها و گرایشهاى شیطان و خاطرات وسوسه انگیز، نگهبان ما قرار ده. و چنان کن که قرآن پایهاى ما را از سپردن راه معاصى بازدارد و زبان را از گفتن سخن باطل- بى هیچ آفتى که زبان را رسیده باشد- لال گرداند، و اعضا و جوارح ما را از ارتکاب گناهان مانع آید و طومار عبرتها را که به دست غفلت پیچیده شده پیش روى ما بگشاید تا عجایب قرآن و مثلها و قصه هاى هشداردهنده ى آن- که کوههاى سخت از تحمل آن ناتوانند- به دلهاى ما راه یابد.
بار خدایا، بر محمد و خاندان او درود بفرست و به قرآن آراستگى ظاهر ما را دوام بخش و تطاول خاطره هاى وسوسه انگیز از صفاى ضمایر ما دور بدار و آلودگى از دلهاى ما بزداى و پیوند دل ما از گناهان بگسل و پریشانیهاى ما به سامان آور و چون در گرماى طاقت سوز قیامت بازخواست را به پیشگاه تو مى ایستیم، تشنگى ما تسکین ده و در روز رستاخیز- روز وحشت بزرگ- بر پیکر ما جامه ى ایمنى بپوش.
بار خدایا، بر محمد و خاندانش درود بفرست و به یمن قرآن بینوایى ما را به بى نیازى جبران نماى و زندگى خوش و فراوانى نعمت و وسعت رزق به ما عطا کن و ما را از صفات ناپسند و خصال نکوهیده دور دار و از فروغلتیدن به گودال کفر و آنچه موجب نفاق است در امان دار تا در قیامت رهنماى ما به سوى خشنودى و بهشت تو باشد و ما را در دنیا از سخط تو و تجاوز از حدود تو حفظ کند و احکام حلال و حرام تو را گواه باشد.
ترجمه ارفع
الها همانطور که به توسط قرآن براى حضرت محمد صلى الله علیه و آله و سلم نشانه ای براى دلالت بر خودت برپا داشتى و به وسیله آل محمد علیهم السلام راههاى جلب رضایتت را آشکار ساختى پس بر محمد و آل او درود فرست و قرآن را براى ما وسیله رسیدن به شریفترین منزلهاى کرامت و بزرگوارى و نردبانى جهت ترقى به جایگاه سلامت قرار ده و سببى که به توسط آن در عرصه قیامت نجات یافته و وسیله ای که به خاطر آن همراه با نعمت ها در بهشت جاودانه باشیم.
بار الها بر محمد و آل او درود فرست و از برکت وجود قرآن بار سنگین لغزشها را از ما بردار و صفات پسندیده خوبان را به ما عطا فرما و ما را به پیروى از راههایى که تلاوت کنندگان قرآن در ساعات شب و روز بدان پرداخته اند موفق بدار تا به وسیله پاکیزه گى قرآن ما را نیز از هر آلودگى پاکیزه نمایى و ما پیرو کسانى گردانى که به نور قرآن نورانى شدند و آرزوها آنها را از انجام کارها باز نداشته تا با نیرنگرى آرزوها تباه گردند.
بار الها بر محمد و آل او درود فرست و قرآن را در شبهاى تار مونس و در مواقعى که شیطان ما را دعوت به بدکارى مى کند و در دلهایمان وسوسه مى اندازد نگهبانمان قرار ده.
الها قرآن را بازدارنده ى قدمهاى ما به سوى معصیت ها و زبانهایمان را در عین حالى که بیمارى ندارند در گفتن حرفهاى باطل لال کننده و اعضاى ما را از انجام گناهان ممنوع و در هنگامى که غفلت ما را احاطه کرده تا درس عبرت از حوادث روزگار بگیریم هشدار دهنده قرار ده تا در نتیجه درک عجایب قرآن براى ما حاصل گردد و آن چیزهایى که کوههاى استوار با همه صلابتى که دارند از حمل آن عاجز بودند بر ایمان قابل فهم و درک شود.
الها بر محمد و آل او درود فرست و توسط قرآن ظاهرمان را در آراستگى پا برجا فرما و به قرآن اندیشه هاى بد را از باطن سالم ما بازدار و آلودگى قلبهایمان و وابستگى به گناهانمان را شستشو ده و کارهاى پراکنده ى ما را به وسیله آن جمع کن و در آن ایستگاهى که در پیشگاهت قرار مى گیریم و بسیار گرم است سیرابمان فرما و به برکت قرآن در روز فزع اکبر و در روز قیامت لباس امان از آتش و غضبت را بر ما بپوشان.
خدایا بر محمد و آل او درود فرست و به قرآن ندارى ما را به بى نیازى جبران و وسعت در زندگى و فراوانى روزى را به سوى ما روان و ما را از صفات ناپسند و اخلاق پست دور کن. و به قرآن ما را از افتادن در گودال کفر و آنچه که نفاق است حفظ کن تا براى ما در روز قیامت به سوى رضوان و بهشتت راهبر باشد و در دنیا از غضبت و تجاوز به حدودت باز دارنده و به آنچه را از احکام حلال و حرام نزد توست شاهد باشد.
ترجمه استادولی
خدایا، و چنان که محمد [صلى الله علیه و آله] را به وسیله قرآن نشانه رهنما به سوى خود نصب کرده اى، و به وسیله خاندان او راه هاى خشنودى به سوى خود را روشن ساخته اى، پس بر محمد و آل او درود فرست، و قرآن را سبب دستیابى ما به شریف ترین منزل هاى کرامت، و نردبانى جهت عروج ما به محل سلامت، و مایه پاداش ما به صورت نجات در عرصه قیامت، و وسیله اى براى ورود ما بر نعمت خوش سراى اقامت قرار ده.
خدایا، بر محمد و آل او درود فرست، و به برکت قرآن بار گران گناهان را از دوش ما فرود آر، و زیبایى شمایل نیکان را به ما ببخش، و ما را در پى کسانى روان ساز که در ساعات شب و اطراف روز براى تو به کار قرآن پردازند، تا جایى که ما را با آب پاک کننده قرآن از هر آلودگى پاک سازى، و در پى کسانى که از نور آن روشنى گرفته و آرزوهاى پوچ آنان را از کارهاى نیک سرگرم نساخته تا با وعده هاى فریبنده اش آنان را از عمل باز دارد، به راه اندازى.
خدایا، بر محمد وآل او درود فرست، و قرآن را مونس ما در شب هاى تار، و پاسدار ما از انگیزه اش شیطان و خاطره هاى وسوسه انگیز، و نگاهدار گام هاى ما از حرکت به سوى گناهان، و بند آورنده بى آسیب زبان ما از پرداختن به سخنان باطل، و مانع اعضاى ما از اکتساب گناهان، و ناشر پندهایى که غفلت از دید ما مى پوشاند، قرار ده تا جایى که فهم شگفتى ها و امثال بازدارنده آن را- که کوه هاى استوار و پابرجا با همه صلابتشان از حمل آن ناتوانند- به دل هاى ما برسانى.
خدایا، بر محمد وآل او درود فرست، و به برکت قرآن ظاهر آراسته ما را دوام بخش، و خاطره هاى وسوسه انگیز را از ضمایر پاک و سالم ما بازدار، و زنگار دل ها و دلبستگى هاى گناهان ما را بشوى، و نابسامانى هاى ما را سامان ده، و تشنگى سوزان ما را در جایگاهى که بر تو عرضه مى شویم سیراب ساز، و در روز ترس بزرگ که سر از گورها برمى آوریم جامه هاى امان بر ما بپوشان.
خدایا، بر محمد و آل او درود فرست، و به برکت قرآن کاستى ما را در اثر نادارى تهیدستى جبران نما، و آسایش زندگى و رونق روزى گسترده را به سوى ما روان ساز، و ما را از خوى هاى نکوهیده و اخلاق پستى آور دور گردان، و از سقوط در دره هاى کفر و از انگیزه هاى نفاق نگاه دار، تا قرآن در قیامت پیشاهنگ ما به سوى خشنودى و بهشت هاى تو، و در دنیا بازدارنده ما از خشم تو و تجاوز از مرزهاى تو، و شاهد ما نسبت به حکم تو در وقت حلال دانستن حلال و حرام دانستن حرام آن باشد.
ترجمه الهی قمشهای
پروردگارا چنانکه محمد مصطفى (صلى الله علیه و آله) را براى وحى این قرآن بزرگ منصوب و مبعوث فرمودى تا پیشواى عالم بر دلالت و ارشاد خلق به سوى تو باشد و آل پاکش را نیز براى تفسیر و توضیح منصوب کردى تا راه رضاى تو پویند (و امت را بدان راه دعوت کنند) اى خداى عالم درود بر محمد و آل پاکش فرست و این قرآن را بر ما (امت) هم وسیله ترفیع کامل با شرافت و وصول به مقامات قرب و منازل کرامت قرار ده و سلم عروج روح ما به رتبه عالى سلامت و سبب نجات در عرصه ى قیامت و دست آویزى که بدان در منزل اقامت ابدى به نعیم بهشت سرمدى نائل شویم مقرر فرما.
پروردگارا بر محمد و آل پاکش درود فرست و به وسیله (ایمان و عمل به) قرآن بار سنگین گناهان را از دوش ما بردار (یعنى قلم عفو بر معاصى ما درکش) و حسن شمائل نیکوکاران عطا فرما و ما را پیرو آثار (و اعمال) آنانکه در ساعات شبان تار و در اطراف روز روشن براى رضاى تو به قرائت قرآن (و اقامه حلال و حرام آن) قیام کردند مقرر فرما تا آنکه ما را هم (چون بندگان اخیار و) ابرارت (باب علم و حکمت قرآن) پاک و مطهر از هر ناپاکى (جهل و رذائل و قبایح) گردانى و ما را پیرو آنانکه از نور (علم و حکمت) قرآن روشن دل شدند و آرزوهاى (باطل دنیا) آنها را از عمل به قرآن بازنداشت مقرر گردان که ابدا به خدعه و فریب دنیا مغرور نشده و دست از اطاعت امر قرآن نکشیدند.
بار پروردگارا بر محمد و آل پاکش درود فرست و (نور علم و ایمان) قرآن را در شب تار علم مونس ما ساز و (به آن نور) ما را از خطرهاى وساوس شیطان محفوظ دار و از قدم نهادن به راه گناه منع فرما و از گفتگو به سخنان باطل بدون آفت (یعنى بدون آنکه لال شویم) بر زبان ما مهر خاموشى زن و اعضاء و جوارح ما را از ارتکاب گناهان منضحر و ممنوع دار (یعنى قلب ما را از خیال بد و زبان و گوش ما را از کذب و تهمت و غیبت خلق و دست و بازوى ما را از ظلم و ستم به خلق و پاى ما را از راه باطل پیمودن نگاه دار) و آنچه از معانى قرآن را که جهل و غفلت از نظر ما منطوى و مستور داشته (یعنى از آن صفایحى که تذکرش موجب پند و عبرت مى گردد آن صفحات (و آن آیات) قرآن را مقابل چشم ما بازگردان و منتشر و منبسط ساز تا (بدان توجه کنیم و) دلهاى پاک ما به فهم عجائب و اسرار آن نائل شود و تمثالهاى قرآن (یعنى مثلهائى که براى پند و حکمت و موعظه براى بیدارى دلهاى ما و روشنى قلوب ما آورده) که کوههاى محکم با صلابت و استحکام از تحمل آن عاجز و ناتوان گردید آن تمثالها را مانع ما از ارتکاب جرم و عصیان گردان (یعنى پروردگارا هنگام قرائت قرآن (قرآنى که اگر بر کوه فرود آمدى کوه خاضع و خاشع شدى) دلهاى ما را فهم و هوشى عطا کن که به اسرار و عجایب حکمتهایش نائل شویم نه آنکه از فرط جهل و غفلت آن حقائق و حکمتها از نظر فهم ما منطوى و پیچیده و نامفهوم بماند و چون مردم غافل جاهل هیچ به اسرار و لطائف آن پى نبریم و هیچ استفاده از علوم عالیه و حقایق متعالیه قرآن نکنیم و به صرف لقلقه ى لسان و معانى سطحى آن اکتفا کنیم که در حدیث است (ان للقرآن عبارات و اشارات و لطائف و حقایق العبارات للعوام و الاشارات للعلماء و اللطائف اللاولیاء و الحقایق للانبیاء) قرآن را عباراتى است و اشاراتى و لطائفیست و حقایقى عباراتش بهره عوام است و مردم بى علم و معرفت اشاراتش حظ و نصیب اهل علم و دانش است لطائف مخصوص ائمه معصومین (ع) و خاص اولیاء خداست و حقایق آن مختص به مقام خاص پیمبران و رسولان الهى است لذاست که امام (ع) از خدا درخواست مى کند که او را به فهم لطائف و اسرار آن نائل گرداند و به تعلیم آن بزرگوار امت هم از اشارات و برخى اسرار آن بهره مند شوند.)
پروردگارا بر محمد و آل پاکش درود فرست و به واسطه قرآن (و عمل به آن) صلاح و مصلحت ظاهر ما را (و امور جسمانى و دنیوى ما را) دایم محفوظ دار و از وساوس (نفسانى و اوهام شیطانى) ضمائر دلهاى ما را هم به سلامت حفظ فرما و باب علم آن از قلوب ما هر پلیدى (جهل و ریا و خلق بد و کینه و کبر و بخل و حسد و) میل گناهان را شستشو ده (و از همه ناپاکیهاى نفسانى روح ما را پاک و مهذب و مطهر گردان) و به برکت (تعلیمات این) قرآن تفرقه امور زندگانى و خاطر پریشان ما را جمع گردان (و از پریشانى و هم و غم و تفرقه و اختلاف کلمه که یگانه عامل ذلت و خوارى و بدبختى ملت اسلام است)
ما مسلمانان را به واسطه قرآن (و اطاعت و عمل و تمسک به حقایق آن) محفوظ بدار و در موقف عرض اعمال (در روز محشر) عطش و تشنگى (و حرارت شوق) دلهاى ما را به آب رحمت سیراب فرما و در آن روز پر ترس و هراس بر ما لباس امن و امان بپوشان.
پروردگارا بر محمد و آل پاکش درود فرست و به واسطه قرآن (و از برکت و رحمت و حکمت و ایمان و عمل به قرآن) حوائج و نیازمندیهاى ما را برآور که فقر (مبرم) به ما رو نکند و عیش خوش و زندگانى به او سعت و آسایش و نعمت فراوان و روزى وسیع به سوى ما (ملت قرآن) روى آور ساز و از اخلاق رذیله و خوى پستى و لئامت دور گردان و از سیه چال (و تنگ گودال) کفر و نفاق و دورنگى محفوظ دار تا در قیامت ما را به سوى بهشت رضوان تو سوق دهد و در عالم دنیا از خشم و غضب تو (که سبب انواع بلا و مصیبت و رنج و شکنجه هاست حفظ کند) و از تعدى و تجاوز از حدود احکام تو (که منشا هر ظلم و جرم و گناه است) ما را باز دارد
و بر آن (ناز و نعمتهاى بى حد و نهایت که نزد تو (ذخیره آن بندگان) است که اطاعتت کردند و حلالت را حلال و حرامت را حرام شمردند ما را به آن نعمتها شاد و ناظر گرداند (یعنى ما را به مقام عین الیقین رساند که گوئى آن نعم را به چشم مشاهده مى کنیم.)
ترجمه سجادی
خداوندا و چنان که به وسیله قرآن، محمّد را نشانه اى براى راهنمایى به خود نصب نمودى و به وسیله خاندانش، راه هاى خوشنودى به سوى خود را آشکار ساختى، پس بر محمّد و خاندانش درود فرست و قرآن را براى ما سبب رسیدن به شریف ترین منزل هاى کرامت و نردبانى براى عروجمان به محل سلامت، و دستاویز پاداش ما به صورت نجات در عرصه قیامت و وسیله اى براى قدم نهادن ما بر نعمتِ سراى اقامت، قرار ده.
خداوندا بر محمّد و خاندانش درود فرست و به (عظمت) قرآن، سنگینى گناهان را از ما فرو ریز و زیبایى خوهاى نیکوکاران را به ما ببخش و ما را در پى کسانى گردان که در ساعت هاى شب و اطراف روز، قرآن را براى تو به پا داشتند، تا به پاک کنندگى آن، ما را از هر آلودگى پاک کنى و ما را در پى کسانى گردانى که از نور آن، روشنى جستند و آرزو، آنان را از کار (نیک) سرگرم نکرد تا آنها را با نیرنگ هاى فریبنده اش بازدارد.
خداوندا بر محمّد و خاندانش درود فرست و قرآن را مونس ما در تاریکى هاى شب و نگهبان ما از وسوسه هاى شیطان و از اندیشه هاى بد، و نگهدار گام هاى ما از حرکت به سوى گناهان، و بندآورنده زبان هایمان از فرورفتن در باطل، بى آنکه از بیمارى باشد، و مانع براى اندام هاى ما از انجام گناهان، و ناشر پندهایى که غفلت از دید ما مى پوشاند، قرار ده. تا درک شگفتى هاى آن و مَثل هاى بازدارنده اش را که کوه هاى استوار با محکمیشان از تحمّل آن ناتوانند، به دل هاى ما برسانى.
خداوندا بر محمّد و خاندانش درود فرست و با قرآن ظاهرِ نیک ما را بادوام گردان و با آن خاطره هاى وسوسه انگیز را از درون سالم ما بازدار و به وسیله آن چرکى دل هایمان و وابستگى هاى گناهانمان را بشوى و با آن کارهاى پراکنده ما را گرد آور و با آن تشنگى شدید ما را در جاهاى گرم در جایگاهى که در پیشگاه توست، سیراب فرما و با آن ما را در سهمناک ترین روز، هنگامى که از قبرها سربرمى آوریم، به جامه هاى امان بپوشان.
خداوندا، بر محمّد و خاندانش درود فرست و به وسیله قرآن، تنگدستى ما را به نداشتن نیازمندى جبران کن و به وسیله آن، آسایش زندگى و توسعه روزى هاى فراوان را به سوى ما سوق بده و با آن ما را از خوى هاى نکوهیده و اخلاق پست، دور کن. و با آن ما را از (سقوط در) گودال کفر و انگیزه هاى دورویى نگهدار. تا در قیامت جلودار ما به سوى خوشنودى تو و بهشت هایت، و در دنیا بازدارنده ما از خشم تو و تجاوز از حدودت، و شاهد ما به آنچه نزد توست به حلال دانستن حلالش و حرام شمردن حرامش، باشد.
ترجمه شعرانی
خدایا! همچنانکه محمد صلى الله علیه و آله را به سبب قرآن چون علم هدایت برافراشتى تا به سوى تو راه نماید و خاندان او را در روشى پسندیده سالک گردانیدى پس بر محمد و آل او درود فرست و قرآن را دست آویزى گردان براى ما که به والاترین منازل کرامت رسیم و نردبانى که تا جایگاه امن و آسایش بالا رویم و به پاداش آن در عرصه ى قیامت رستگار شویم و به موجب آن به نعمت سراى جاودانى درآئیم.
خدایا درود بر محمد و آل او فرست و بار گناهان را به سبب قرآن از دوش ما فروافکن و ما را خصال نیکوکاران بخش و پیرو آنان گردان که در ساعات شب و آغاز و انجام هر روز به عبادت تو برمى خیزند تا به برکت آن ما را از هر آلودگى پاک کنى، و تابع آنها قرار ده که از روشنى او بهره مند شدند و آرزوى دنیا ایشان را از عمل آخرت باز نداشت و به فسون و نیرنگ فریبشان نداد تا از کار درمانند.
خدایا درود بر محمد و آل او فرست و قرآن را در تاریکیهاى شبهاى تیره مونس ما کن و آن را پاسدار ما گردان که از نیرنگ شیطان و وسوسه ى او ما را نگاهدارد و پاى ما را از رفتن به سوى معاصى بربندد و زبان ما را از بیهوده گوئى بى گزند و آسیب گنگ گرداند و اعضاى تن ما را از گناهان باز دارد و آنچه را که پرده ى غفلت درنوردیده از دیده ى اعتبار او پنهان کرده است بگشاید تا دلهاى عجایب آن را نیک دریابد، و امثال عتاب آمیز آن که کوههاى سخت از حمل آن عاجزند در دل ما نشیند.
خدایا درود بر محمد و آل او فرست و به قرآن ظاهر ما را آراسته دار. و صفحه ى اندیشه ى ما را از وسوسه ها پاک کن و آلودگى دلهاى ما را به قرآن بشوى و بند بار سنگین گناه را از ما بگسل و پریشانى کارهاى ما را به سامان آور، و آن هنگام که هنگامه ى عرض اعمال است در گرمگاه روز قیامت سوز تشنگى ما را به قرآن فرو نشان، و در سهمناکترین روز که رستاخیز ماست به سبب قرآن جامه ى امان بر ما بپوشان.
خدایا درود بر محمد و آل او فرست و به قرآن تنگدستى ما را جبران کن که محتاج نباشیم، و آسایش زندگى و فراوانى روزى نصیب ما کن و از سرشت بد و خوى زشت بر کنار دار و از پرتگاه کفر و داعیه ى نفاق حفظ کن تا قرآن در آن روز ما را سوى خشنودى و بهشت تو کشاند و در دنیا از خشم و نافرمانى تو بازدارد و نزد تو گواهى دهد که ما حلال آن را حلال دانستیم و حرام آن را حرام.
ترجمه فولادوند
بار الها! همانگونه که محمد را رایت آسا، براى رهنمونى به خویش، نشانه قرار دادى و به وسیله ى خاندانش راه هاى خشنودى به سوى خویش را عیان ساختى، پس، درود بر محمد و خاندان وى، و قرآن را براى ما وسیله ى نیل به والاترین مراتب بزرگوارى و نردبانى براى بر شدن تا به منزل سلامت و سببى براى نجات در عرصه ى قیامت و دستاویزى براى ورود به نعمتهاى سراى اقامت قرار ده.
خدایا! درود بر محمد و خاندان وى، و به برکت قرآن سنگینى گناهان را از روى دوش ما بردار و به ما صفات و خصال خوش نیکان را ارزانى دار و به راه آنان بر که شب هنگام و روزگاهان آن را بر پا داشتند، تا ما را از هر گونه پلشتى پاکیزه گردانى و راه آنهایى را پیش ما گذارى که از پرتو قرآن روشنایى جسته اند و آرزو آنها را از عمل به خود مشغول نساخت تا با ترفندهاى غرور راه بر ایشان ببرد.
بار الها! درود بر محمد و خاندان وى، و قرآن را در تاریکیهاى شب مونس ما گردان و در برابر القاآت سوء شیطان و خطرهاى دمدمه ى وى نگهبان باش و چنان فرما که قرآن نگذارد تا گامهاى ما راه معاصى سپرد و براى زبانهاى ما از فرو رفتن در باطل- نه اینکه دچار بیمارى شود- گنگ کننده و براى اندامهاى ما از ارتکاب به گناهان بازدارنده و طومار عبرت را که دست غفلت در پیچیده گشاینده باشد تا درک شگفتیها و امثال آن که کوههاى استوار- با همه ى استوارى خود- آن را بر تافتن نتوانند، در دلهاى ما رخنه پیدا کند.
بار الها! درود بر محمد و خاندان وى، و به وسیله ى قرآن صلاح ظاهر ما را بر دوام دار و خلجان دمدمه ها را از سلامت ضمایر ما در حجاب افکن و زنگ دلها و وابستگیهاى ناشى از خطایاى ما را بشوى و پراکندگیهاى کارهاى ما را به جمعیت بدل کن و در موقف حساب سوز تشنگى را به وسیله ى آن بنشان و هنگام رستاخیز و دهشت بزرگ، جامه هاى امن بر ما در پوشان!
بار الها! درود بر محمد و خاندان وى، و به برکت قرآن، بینوایى ما را جبران فرماى و فراخى و عیش خوش و نعمت فراوان به ما عطا فرما و به یمن آن ما را از خویهاى در خور نکوهش و صفات ناپسند به دور دار و ما را از فرو غلتیدن در گودال کفر و موجبات دورویى نگاهدار تا در رستاخیز رهنماى ما به سوى خشنودى و بهشت تو باشد و ما را در دنیا از خشم و پافراتر نهادن از حدود تو حفظ کند و در روا دانستن حلال و ناروا دانستن حرام تو در نزد تو گواه باشد.
ترجمه فیض الاسلام
بار خدایا و همچنانکه به وسیله ى قرآن (که بزرگترین معجزات است) محمد (صلى الله علیه و آله) را براى دلالت و راهنمائى بر (شناسائى و بى همتائى) خویش نشانه برپا داشتى، و به آل او (اوصیاء آن حضرت) راههاى رضا و خشنودى به سوى خود را آشکار ساختى، پس بر محمد و آل او درود فرست، و قرآن را براى ما دستاویز رسیدن به گرامى ترین منزلهاى ارجمند قرار ده، و نردبانى که براى رسیدن به جایگاه سلامت و بى گزند (بهشت) بر آن بالا رویم، و سببى که به آن رهائى (از عذاب و کیفر) در عرصه و فراخى قیامت را پاداش یابیم، و وسیله اى که به آن بر نعمت فراوان سراى اقامت و ماندن (بهشت) درآئیم
بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست، و به وسیله ى قرآن بار سنگین گناهان را از ما بیانداز، و خوهاى نیکوى نیکوکاران را به ما ببخش، و ما را پیرو نشانه ها (راهها)ى کسانى بگردان که در ساعات شب و بامداد و شام قرآن را براى تو بپا داشتند (در خواندن و عمل به آن کوشش مى نمودند) تا به سبب پاک کردن (رفتار طبق اوامر و نواهى و سائر دستورهاى) آن ما را از هر چرکى (گناهان) پاک نمائى (بیامرزى) و پیرو نشانه هاى کسانى گردانى که به روشنائى (راهنمائى) قرآن روشنى (راه رستگارى) جستند، و آرزو(ى طول عمر و جمع مال و مانند آن) آنها را از کار (بندگى) بازنداشته که به فریبها (جور واجورها)ى فریبش آنان را فراگرفته تباه (بدبخت) گرداند
بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست، و قرآن را براى ما در تاریکیهاى شب (که در آن وحشت و ترس پیش آید) مونس و آشنا، و از تباهکاریهاى شیطان (برانگیختن او انسان را بر آنچه سزاوار نیست) و از در دل گذراندن اندیشه هاى بد حافظ و نگاهدارنده، و براى گامهاى ما از بردنشان ما را به سوى گناهان، بازدارنده، و براى زبانهامان از فرورفتن در باطل و نادرستى (دروغ، بیهوده و بیجا سخن گفتن) بى آنکه از مرض و بیمارى باشد گنگ کننده، و براى انداممان از بجا آوردن گناهان منع کننده، و براى تامل و اندیشه ى در عبرت و پند گرفتن (از گرفتاران به اعمال و کردار خویش) که غفلت و فراموشى ما آن را در هم پیچیده گشاینده گردان تا فهم و دانستن شگفتیها (علوم و مواعظ و حکم) و مثلها و داستانهاى منع کننده ى (از گناهان) آن را، که کوههاى استوار با سختى آنها از زیر بار رفتن آن ناتوانند، به دلهاى ما برسانى (اشاره به فرمایش خداى تعالى «س ۵۹ ى ۲۱»: «لو انزلنا هذا القران على جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیه الله و تلک الامثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون» یعنى اگر این قرآن را بر کوهى مى فرستادیم مى دیدى که کوه «با بزرگى و سختى» از ترس خدا فروتن و شکافته و از هم ریخته مى گشت، و این مثلها را براى مردم مى زنیم امیدوار باش که ایشان تفکر و اندیشه نمایند «در این بیان توبیخ و سرزنش است بر سخت دلى انسان و فروتنى نکردن او هنگام خواندن قرآن و اندیشه نکردنش براى آنچه در آنست»)
بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست، و به وسیله ى قران خیر و نیکى و آراستگى بردن ما را ثابت و پابرجا گردان، و در دل گذراندن اندیشه هاى بد را از سلامتى درونهاى ما بازدار، و چرکى دلهامان (غفلت، نادانى، سختى و مانند آنها) و علاقه ها و وابستگى گناهانمان را بشوى (از میان ببر) و کارهاى پراکنده شده ى ما را فراهم آور، و در جاى صف بستن و به یک رشته درآمدن در پیشگاهت (روز رستاخیز) تشنگى ما را در جاهاى بسیار گرم سیراب نما، و در روز ترس بزرگ (روز قیامت) هنگام زنده شدنمان ما را به جامه هاى امان و زنهار (از آتش دوزخ) بپوشان
بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست، و به وسیله ى قرآن فقر و بى چیزى ما را به نداشتن احتیاج و نیازمندى اصلاح فرما، و گشایش زندگانى و بسیارى فراخى روزیها را به سوى ما روان گردان، و ما را از خوهاى نکوهیده و اخلاق پست دور نما، و از دره ى گود کفر و چیزهائى که نفاق و دوروئى را پیش آورد نگاهدار، تا در روز رستاخیز قرآن ما را به سوى خشنودى و بهشت تو کشاننده، و در دنیا از خشم (دورى رحمت) تو و تجاوز و گذشتن از احکام تو بازدارنده، و براى آنچه در حکم تو است به حلال دانستن حلال آن و حرام شمردن حرام آن گواهى دهنده باشد.شرحها
دیار عاشقان (انصاریان)
فرازهاى ملکوتى و عرشى زیر به حقایق بالا اشاره دارد:
«اَللَّهُمَّ وَ کمَا نَصَبْتَ بِهِ مُحَمَّداً عَلَماً لِلدَّلاَلَةِ عَلَیک وَ أَنْهَجْتَ بِ آلِهِ سُبُلَ الرِّضَا إِلَیک فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِهِ
وَ اجْعَلِ الْقُرْآنَ وَسِیلَةً لَنَا إِلَى أَشْرَفِ مَنَازِلِ الْکرَامَةِ وَ سُلَّماً نَعْرُجُ فِیهِ إِلَى مَحَلِّ السَّلاَمَةِ
وَ سَبَباً نُجْزَى بِهِ النَّجَاةَ فِی عَرْصَةِ الْقِیامَةِ وَ ذَرِیعَةً نَقْدَمُ بِهَا عَلَى نَعِیمِ دَارِ الْمُقَامَةِ
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ احْطُطْ بِالْقُرْآنِ عَنَّا ثِقْلَ الْأَوْزَارِ وَ هَبْ لَنَا حُسْنَ شَمَائِلِ الْأَبْرَارِ
وَ اقْفُ بِنَا آثَارَ الَّذِینَ قَامُوا لَک بِهِ آنَاءَ اللَّیلِ وَ أَطْرَافَ النَّهَارِ حَتَّى تُطَهِّرَنَا مِنْ کلِّ دَنَس بِتَطْهِیرِهِ وَ تَقْفُوَ بِنَا آثَارَ الَّذِینَ اسْتَضَاءُوا بِنُورِهِ وَ لَمْ یلْهِهِمُ الْأَمَلُ عَنِ الْعَمَلِ فَیقْطَعَهُمْ بِخُدَعِ غُرُورِهِ»:
"بارالها همچنانکه به وسیله قرآن مجید محمّد را نشانه جهت راهنمائى به سویت ساختى، و خاندانش را در مسیر رضاى خود قرار دادى، پس بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و قرآن را براى ما وسیله رسیدن به والاترین جایگاههاى کرامت، و نردبان اوج گرفتن به سر منزل سلامت، و سبب نجات یافتن در عرصه قیامت، و وسیله ورود بر نعمت هاى سراى جاویدان قرار ده.
بارالها بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و به وسیله قرآن گرانى و سنگینى گناهان را از دوش ما بیفکن، و خوشخوئى نیکوکاران را به ما ارزانى دار، و ما را پیرو کسانى که در دل شب و صبح و شام قرآن را به پا داشته اند قرار ده، تا به وسیله تطهیر آن ما را از هر آلودگى پاک سازى، و درپى کسانى ببرى که به نور قرآن روشنى جسته اند، و آرزو آنان را از اجراى دستورات قران غافل نساخته که به فریب نیرنگهایش آنان را از بین ببرد".
کسى که با قرآن مجید بخصوص در دل شب انس بگیرد، و به هنگام قرائت این منبع رحمت در آیاتش اندیشه کند، و در هماهنگ کردن وجود خویش با قرآن مجید بکوشد، و توفیق این همه برنامه ها را از حضرت محبوب بطلبد، بدون شک از خطرات شیطان و وساوس نفس در امان مى رود و اعضا و جوارحش عمله قرآن کریم شده، از معاصى دور مى مانند، و به اعمال شایسته و کردار پسندیده آراسته مى گردند، و قلب او چشمه جوشان حکمت الهى مى شود.
در فرازهاى بعد حضرت سجاد((علیه السلام)) واقعیات بالا را در پرتو قرآن مجید از حضرت معبود طلب مى کند:
«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ اجْعَلِ الْقُرْآنَ لَنَا فِی ظُلَمِ اللَّیالِی مُونِساً وَ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّیطَانِ وَ خَطَرَاتِ الْواوِسِ حَارِساً وَ لِأَقْدَامِنَا عَنْ نَقْلِهَا إِلَى الْمَعَاصِی حَابِساً وَ لِأَلْسِنَتِنَا عَنِ الْخَوْضِ فِی الْبَاطِلِ مِنْ غَیرِ مَا آفَة مُخْرِساً
وَ لِجَوَارِحِنَا عَنِ اقْتِرَافِ الآْثَامِ زَاجِراً وَ لِمَا طَوَتِ الْغَفْلَةُ عَنَّا مِنْ تَصَفُّحِ الاِعْتِبَارِ نَاشِراً حَتَّى تُوصِلَ إِلَى قُلُوبِنَا فَهْمَ عَجَائِبِهِ وَ زَوَاجِرَ أَمْثَالِهِ الَّتِی ضَعُفَتِ الْجِبَالُ الرَّوَاسِی عَلَى صَلاَبَتِهَا عَنِ احْتِمَالِهِ»:
"بارالها بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و قرآن را در تاریکى هاى شب مونس ما و از فتنه انگیزى شیطان و خاطرات وسوسه ها نگهبان، و براى گامهایمان از رفتن به سوى معاصى بازدارنده، و براى زبانهایمان از فرو رفتن به باطل نه از روى مرض لال کننده، و براى اعضایمان از ارتکاب گناه نهى کننده، و براى طومار اندیشه و عبرت که دست غفلت آن را درهم پیچیده گستراننده ساز، تا فهم شگفتى هاى آن و پندها و مَثَل هاى بازدارنده اش را ـ که کوههاى استوار با وجود استحکام از حمل آن ناتوان شده اند ـ به دلهاى ما برسانى".
از آنجا که قرآن مجید، براى انسان در صورت فهم آیاتش و عمل به برنامه هایش منبع برکات و منشأ آثار مثبت دنیائى و آخرتى است، و بدون اتصال به این کتاب به دست آوردن سعادت دنیا و آخرت محال است، در بخش هاى بعدى دعا و در فرازهاى دیگر آن، حضرت زین العابدین((علیه السلام)) به طور مفصل به ثمرات قرآن مجید در عرصه گاه حیات انسان اشاره مى کنند، که به نظر مى رسد اکتفا کردن به ترجمه جملات ملکوتى دعا به خاطر روشن بودن مسائل، ما را از شرح و تفسیر آن بى نیاز کند.
"بارالها بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و به وسیله قرآن آراستگى ظاهر ما را مستدام بدار، و وسوسه ها را از دست یافتن به باطنمان بازدار، و چرک دلها و آلودگى گناهانمان را با آن بشوى، و کارهاى از هم پاشیده مان را با آن سامان ده، و در صف محشر سوز تشنگى ما را به وسیله آن برطرف گردان، در روز ترس بزرگ هنگام برانگیختن ما به وسیله آن جامه هاى امان بر ما بپوشان.
بارالها بر محمّد و آل محمّد درود فرست، ودر سایه قرآن فقر و تنگدستى ما را جبران کن، و فراخى زندگى و حاصلخیزى گشایش روزى به وسیله آن به سویمان بران، و ما را از خویهاى ناپسند و اخلاق پست دور ساز، و از درّه عمیق کفر و موجبات نفاق نگاهدار، تا در قیامت قرآن راهبر ما به سوى رضوان و بهشت باشد، و در دنیا از خشم تو و پافراتر گذاشتن از حدودت بازدارنده، و برایمان در حلال شمردن حلالها و حرام دانستن حرامها گواه باشد".
شرح صحیفه (قهپایی)
«اللهم و کما نصبت به محمدا علما للدلاله علیک».
یعنى: بار خدایا، و چنانچه برپاى کردى به سبب قرآن محمد را -چه قرآن اقواى معجزات است بر نبوت او- تا علم و نشانه باشد از براى راه نمودن بر تو.
«و انهجت باله سبل الرضا الیک».
انهج الطریق، اى: استبان و صار نهجا واضحا بینا. و نهجت الطریق و انهجته، اذا اتیته و اوضحته.
(یعنى:) و روشن ساختى به آل محمد علیهم السلام راههاى خشنودى را به سوى خود.
«فصل على محمد و آله، و اجعل القرآن وسیله لنا الى اشرف منازل الکرامه».
پس رحمت فرست بر محمد و آل او، و بگردان قرآن را وسیله اى از براى ما تا برساند ما را به بزرگترین منزلهاى کرامت.
«و سلما نعرج فیه الى محل السلامه».
لفظه «فى» سببیه.
(یعنى:) و نردبانى که بالا رویم به سبب آن به محل سلامت.
و مراد از منازل کرامت و محل سلامت بهشت عنبر سرشت است.
«و سببا نجزى به النجاه فى عرصه القیامه».
و سببى که مکافات یابیم به آن رستگارى را در عرصه ى روز قیامت.
«و ذریعه نقدم بها على نعیم دار المقامه».
المقامه -بالضم-: مصدر لحقه التاء بمعنى الاقامه، کما حققناه سابقا.
(یعنى:) و دست آویزى که درآییم به سبب آن بر نعمت سراى اقامت- که آن بهشت عدن است.
«اللهم صل على محمد و آله. و احطط بالقرآن عنا ثقل الاوزار».
«احطط» -على صیغه الامر المخاطب، من حط الشىء یحطه، من باب الاول- اى: الق.
یعنى: بار خدایا، رحمت فرست بر محمد و آل او. و بینداز به سبب قرآن از ما گرانى بار گناهان را.
«وهب لنا حسن شمائل الابرار».
الشمائل: جمع شمال بمعنى الخلق.
(یعنى:) و ببخش ما را نیکویى اخلاق نیکوکاران.
«و اقف بنا آثار الذین قاموا لک به آناء اللیل و اطراف النهار».
«واقف» -على صیغه الامر- اى: اتبع. من: قفوت اثره قفوا و قفوا، اى: اتبعته.
و منه: الکلام المقفى. و سمیت قوافى الشعر لان بعضها یتبع اثر بعض.
و آناء اللیل: ساعاته. قال الاخفش: واحدها انى مثل معى. و قال بعضهم: انى. و یقال: مضى انیان من اللیل و انوان. قاله الجوهرى فى الصحاح.
یعنى: و پیرو گردان ما را بر اثرهاى آنان که برخاستند -از براى عبادت و وظایف عبودیت تو- به تلاوت قرآن در ساعات شب و کناره هاى روز.
«حتى تطهرنا من کل دنس بتطهیره».
الدنس: الوسخ.
(یعنى:) تا پاک گردانى ما را از همه ى چرکینها به پاک کردن آن.
«و تقفو بنا آثار الذین استضاووا بنوره».
و ببرى ما را بر اثرهاى آنان که روشنى جستنده اند به نور قرآن.
«و لم یلههم الامل عن العمل فیقطعهم بخدع غروره».
الهاه، اى: اشغله. و الامل: الرجاء.
و «بخدع غروره»، اى: بما یخدع به، اى: یمکر و یحتال. و الغرور: ما یغر ظاهره و فى باطنه سوء العاقبه.
یعنى: و مشغول نگرداند ایشان را آرزو و امید طول عمر و جمع مال از عمل کردن به چیزهایى که موجب رسیدن به خیر و استعداد معاد و تفکر در مال بوده باشد پس ببرد و بازدارد ایشان را از عمل، به آنچه مى فریبد فریبندگى آرزو.
«اللهم صل على محمد و آله. و اجعل القرآن لنا فى ظلم اللیالى مونسا».
بار خدایا، رحمت کن بر محمد و آل او. و بگردان قرآن را از براى ما در تاریکیهاى شب مونسى که انس گیریم به آن.
«و من نزغات الشیطان و خطرات الوساوس حارسا».
نزغ الشیطان بینهم ینزغ نزغا، اى: افسد.
و خطر الشىء ببالى یخطر -بالضم- خطوره-.
و یقال لما یقع فى النفس من عمل خیر الهام، و ما لا خیر فیه وسواس، و لما یقع من تقدیر نیل الخیر امل، و لما یقع من التقدیر الذى لا على الانسان و لا له خاطر.
و حرسه یحرسه حراسه، اى: حفظه.
یعنى: و از فتنه افکندن و تباهکاریهاى شیطان و در دل آمدن وسوسه ها -یعنى چیزهاى باطل- نگاهبانى کننده.
«و لاقدامنا عن نقلها الى المعاصى حابسا».
الاقدام: جمع القدم، و هو من الرجل ما یطا علیه الانسان من لدن الرسغ الى مادون ذلک. قاله المطرزى فى المغرب.
و الحبس: المنع.
(یعنى:) و مر اقدام و پایهاى ما (را) از نقل و تحویل به امورى که موجب عصیان بوده باشد بازدارنده باشد.
«و لالسنتنا عن الخوض فى الباطل من غیر ما آفه مخرسا».
یقال: خضت الغمرات، اقتحمتها.
لفظه «ما» فى «غیر ما آفه» زائده على سبیل قوله تعالى: (فبما رحمه من الله).
و الخرس -بالتحریک- مصدر. الاخرس، اى: البکم. و هو عدم النطق.
یعنى: و مر زبانهاى ما را از فرورفتن و تنطق نمودن در سخنان باطل بى آنکه آفتى به او رسد لال کننده.
«و لجوارحنا عن اقتراف الاثام زاجرا».
و مر اندامها و اعضاهاى ما را از اکتساب نمودن گناهان زجر کننده و بازدارنده.
«و لما طوت الغفله عنا من تصفح الاعتبار ناشرا».
الطى: خلاف النشر.
یعنى: و مر آن چیزى (را) که درنوردد و درهم پیچد غفلت از ما از تتبع امورى که منشا عبرت و پند گرفتن ما بوده باشد بازگشاینده.
«حتى توصل الى قلوبنا فهم عجائبه و زواجر امثاله التى ضعفت الجبال الرواسى على صلابتها عن احتماله».
الامثال: جمع المثل، و هو القصص و الوقائع التى تضرب لتنبیه اهل العبره.
و لفظه «على» بمعنى مع، نحو قوله تعالى: (و ان ربک لذو مغفره للناس على ظلمهم) و قوله: (و آتى المال على حبه).
و الرواسى من الجبال: الثوابت الرواسخ. واحدتها راسیه.
یعنى: تا آنکه برسانى تو به دلهاى ما فهم کردن عجایب قرآن را از حکمتها- که زایل کننده ى باطل و ثابت سازنده ى حق است و موعظه هاى او که خطابات مقنعه و حکایات نافعه است- و زواجر مثلهاى او- یعنى قصص و وقایع که از براى تنبیه اهل عبرت مذکور است در قرآن و بازدارنده است از افعال ناشایسته- که ضعیفند کوههاى ثابت استوار با صلابت و سختى که دارند از برداشتن آن.
«اللهم صل على محمد و آله. و ادم بالقرآن صلاح ظاهرنا».
بار خدایا، رحمت کن بر محمد و آل او. و دائم دار به قرآن صلاح ظاهر ما را.
«و احجب به خطرات الوساوس عن صحه ضمائرنا».
اضافه الخطرات الى الوساوس، بیانیه. و الصحه الى الضمائر من قبیل اضافه الصفه الى موصوفها. اى: ضمائرنا الصحیحه.
یعنى: بازدار به سبب قرآن آنچه در دل ما خطور مى کند- یعنى وسوسه ها که در دل درمى آید- از خاطرهاى صحیح ما.
«و اغسل به درن قلوبنا و علائق اوزارنا».
الدرن و الکدر و الرین و الدنس: الوسخ.
و العلائق: جمع علیقه، و هى ما یعلق شیئا و لم یقطع عنه.
(یعنى:) و بشوى به سبب قرآن چرکینى دلهاى ما را و در آویخته هاى از گناهان ما.
«و اجمع به منتشر امورنا».
الظاهر ان انتشر فعل لازم، فلاوجه لجعل منتشر اسم مفعول و الصواب کسرها کما فى النسخه.
(یعنى:) و جمع کن و فراهم آور به سبب قرآن پراکندگى امور ما را.
«و اروبه فى موقف العرض علیک ظما هواجرنا».
«ارو» بهمزه القطع على صیغه الامر من باب الافعال، من الارواء.
و الظما -بالتحریک- العطش.
و الهواجر: جمع الهاجره، و هى نصف النهار عند اشتداد الحر.
(یعنى:) و سیراب گردان ما را به سبب قرآن در محل ایستادن ما و عرض محاسبات خود نمودن بر تو، تشنگى حرارت روز قیامت ما را.
«و اکسنا به حلل الامان یوم الفزع الاکبر فى نشورنا».
الحلل: جمع حله، و هى برود الیمن. و حلل الامان استعاره. و ذکر الکسوه ترشیح.
یعنى: بپوشان ما را به سبب قرآن حله ى امان از آتش در روز فزع اکبر- که روز قیامت باشد که اسرافیل دردمد در صور در زنده کردن ما. و این را نفخه ى فزع گویند. چنانکه در قرآن مجید اشاره به آن شده که: (یوم ینفخ فى الصور ففزع من فى السموات و من فى الارض).
و بعضى از مفسران گفته اند که: فزع اکبر وقتى باشد که موت را به صورت کبشى ابلح بر بلندى بدارند و بکشند و این ندا برآید که: «یا اهل الجنه خلود فلا موت. و یا اهل النار خلود فلا موت».
و عن على علیه السلام: «الفزع الاکبر هو اطباق باب النار حین یغلق على اهلها».
«اللهم صل على محمد و آله. و اجبر بالقرآن خلتنا من عدم الاملاق».
الجبر ان تغنى الرجل من فقر. قاله فى الصحاح.
الخله -بفتح الخاء المعجمه-: الحاجه و الفقر.
و العدم بالتحریک. و روى بضم العین و اسکان الدال.
و الاملاق: الافتقار.
و لفظه من بیانیه لتبین الجبر.
یعنى: بار خدایا، رحمت کن بر محمد و آل او. و توانا گردان به سبب قرآن درویشى ما را از برطرف ساختن و نابود شدن بى چیزى.
«و سق الینا به رغد العیش و خصب سعه الارزاق».
یقال: سقت الى امراتى صداقها، اى: ارسلت.
الرغد -بالتحریک- سعه العیش و رفاهیته.
و الخصب -بکسر الخاء-: ضد الجدب و هو السعه.
(یعنى:) و بفرست به سوى ما به سبب قرآن فراخى عیش و زندگانى دنیا و وسعت رزق و روزى ما را.
«و جنبنا به الضرائب المذمومه و مذام الاخلاق».
جنبته الشىء و جنبته بمعنى اى نحیته عنه. قال الله تعالى: (و اجنبنى و بنى ان نعبد الاصنام).
الضرائب: الطبائع، جمع الضریبه، و هى الطبیعه.
و اضافه المذام -او المدانى، کما فى بعض النسخ، من الدناءه- هى من قبیل اضافه الصفه الى الموصوف. اى: الاخلاق الذمیمه و الدنیه.
یعنى: و دور گردان ما را به سبب قرآن طبایع مذمومه و اخلاق دنیه -یا: ذمیمه- را.
«و اعصمنا به من هوه الکفر و دواعى النفاق حتى یکون لنا فى القیامه الى رضوانک و جنانک قائدا».
المراد من العصمه فى قوله علیه السلام: «و اعصمنا» معناها اللغوى. اى: احفظنا.
و الهوه -بضم الهاء و تشدید الواو- الوهده العمیقه.
و الرضوان -بکسر الراء و ضمها-: ضد السخط.
و القائد: خلاف السائق. یقال: قاد الفرس قودا و قیادا. و القیاد: ما یقاد به من حبل و نحوه.
یعنى: و نگاه دار ما را به سبب قرآن از چاه دور کفر -و کلام مبنى بر استعاره است- و خواهشهاى نفاق، تا آنکه باشد از براى ما در روز قیامت کشنده اى به سوى خشنودى تو و بهشت تو.
«و لنا فى الدنیا عن سخطک و تعدى حدودک ذائدا».
السخط -بالتحریک، و روى بضم السین و تسکین الخاء-: خلاف الرضا.
الذیاد: الطرد. تقول: ذدتها عن کذا: طردتها. و الذائد: الطارد.
یعنى: و از براى ما در دنیا منع کننده و بازدارنده باشد از حلول غضب و خشم تو و تجاوز نمودن از حدودى که تعیین نموده اى آنها را.
«و لما عندک بتحلیل حلاله و تحریم حرامه شاهدا».
و مر آنچه (را) نزد توست به حلال داشتن حلال آن و حرام داشتن حرام آن گواهى دهنده.
شرح صحیفه (مدرسی)
اللغه:
نهج: وضح.
سلم: نردبان.
ذریعه: و وسیله سبب.
یعنى: اى خداى من چنانچه نصب نمودى به واسطه ى قرآن محمد را نشانه ى از براى راه نمائى بر تو، و آشکار نمودى تو به آل او راههاى رضاى به سوى تو را پس رحمت بفرست بر محمد و آل او و بگردان قرآن را سبب از براى ما به سوى اشرف منزلهاى کرامت، و نردبانى که عروج نمائیم در آن به سوى محل سلامه و سبب که جزا داده شویم به او نجات را در میدان قیامت و سببى که وارد شویم به سبب آن بر نعیم خانه ى قیامت.
یعنى: بار خدایا رحمت بفرست بر محمد و آل او و بریز از ما به سبب قرآن سنگینى گناهان را، و ببخش ما را خصلتهاى نیکوکاران و پیروى ده به ما نشانهاى آنها را که ایستاده اند براى تو به او ساعات شب و کناره هاى روز تا آنکه پاک کنى ما را از هر چرکى به پاک کردن او، و پیروى دهى ما را آثار و نشانهاى او آنهائیکه روشنى جستند به نور آن، و غافل نساخت آنها را آرزوهایشان از عمل تا قطع کند آنها را به فریبهاى غرور او.
دور نیست که مراد به تاریکى شبها شب قبر باشد و احتمال عموم دارد که حتى در دنیا از براى کسى که او را انیسى نباشد.
نزغ: فساد.
آفت: مرض.
یعنى: بگردان تو قرآن را از براى زبانهاى ما در فرو رفتن در باطل لال، و گنگ کننده نه اینکه لالى از روى مرض باشد بلکه از روى اختیار، و قدرت.
اللغه:
اقتراف: کسب نمودن.
خوض: فرو رفتن.
طى: پیچیدن.
تصفح: نظر نمودن در صفحات و جستجو.
رواسى: جمع راسیه یعنى ثابت.
صلابت: سخت.
ناشر: از نشر، شیوع.
الاعراب:
ناشرا مفعول دوم اجعل زواجر امثال اضافه صفت به موصوف.
یعنى: بگردان تو ما را از براى آنچه که پیچیده غفلت از ما از وارسى نمودن اعتبارى پهن کننده تا اینکه برسد به قلوب ما فهم عجایب او و مثلهاى زواجر او که این صفت دارد که سست شده است کوههاى محکم یا سختى او از برداشتن اشاره است به سوى قول خدا لو انزلنا هذا القران و قساوت انسان و قلت خشوع او و وقت قرائت او.
اللغه:
درن: چرک.
هواجر: جمع هاجر وسط گرماى روز.
روى: سیراب نمودن.
ظماء: به فتحتین، تشنگى.
حلل: جمع حله،
فزع الاکبر: یعنى خوف بزرگ یعنى قیامت.
مروى است از حضرت امیر (ع) که فزع اکبر وقتى است که اهل جهنم را در جهنم اندازند و در را ببندند.
نشر: وقتى است که مردمان از قبر بیرون آیند.
اللغه:
خله: به فتح خا به معنى حاجت.
املاق: فقر و درویشى.
سوق: راندن.
رغد: سعه.
خصب: فراوانى ضد غلا.
ضرایب: جمع ضریبه به معنى طبیعت.
مدانى: از دنا،
هوه: به ضم ها و فتح واو مشدده جمع هوى مثل قوه به معنى حفره ى عمیقه.
یعنى: بار خدایا جبران نما تو به سبب قرآن حاجت ما را از فقر، بران تو به سوى ما به سبب قرآن سعه ى زندگانى و فراوانى و سعه ى رزق را، و دور نما تو ما را به سبب قرآن از طبایع مذمومه و اخلاق پست، و حفظ نما تو ما را به واسطه ى او از گودال کفر و خواهشها و به واعث نفاق تا آنکه بوده باشد ما را در قیامت به سوى رضوان و جنان تو کشاننده، و ما را در دنیا از غضب تو و تجاوز از حدود تو منع کننده، و از براى آنچه نزد تو است به حلال دانستن حلال او و حرام دانستن حرام او گواهى دهنده که ما مخالفت واجبات و محرمات ننمودیم.
ترجمه و شرح صحیفه (امامی و آشتیانی)
(بار خداوندا همانگونه که محمد [صلى الله علیه و آله] را به وسیله ى قرآن علم و نشانه بر شناسائى خود نصب نموده اى) (اللهم و کما نصبت به محمدا علما للدلاله علیک).
(و به وسیله ى آل او راههاى رضایت و خشنودى خویش را آشکار ساخته اى) (و انهجت باله سبل الرضا الیک).
(بر محمد و آلش درود فرست) (فصل على محمد و آله).
(و قرآن را وسیله اى براى رسیدن ما به بالاترین سر منزل کرامت و بزرگوارى قرار ده) (و اجعل القرآن وسیله لنا الى اشرف منازل الکرامه).
(و سلم و نردبانى که به وسیله ى آن به جایگاه سلامت و امنیت بالا رویم) (و سلما نعرج فیه الى محل السلامه).
(همچنین آن را سببى براى نجات ما در عرصه ى قیامت گردان) (و سببا نجزى به النجاه فى عرصه القیامه).
(و وسیله اى که با آن در نعمتهاى سراى اقامت قدم نهیم) (و ذریعه نقدم بها على نعیم دار المقامه).
و از آنجا که قرآن موجب غفران گناهان مى شود امام علیه السلام عرضه مى دارد: (بار خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و به واسطه ى قرآن سنگینى گناهان را از دوش ما فروگذار) (اللهم صل على محمد و آله و احطط بالقرآن عنا ثقل الاوزار).
(و حسن و زیبائى شمائل ابرار را به ما ارزانى دار) (وهب لنا حسن شمائل الابرار).
(و ما را پیرو آثار کسانى گردان که شبانه روز به واسطه ى قرآن در پیشگاه تو به پا خاسته اند) (واقف بنا آثار الذین قاموا لک به آناء اللیل و اطراف النهار).
(تا آنجا که ما را با طهوریت آن از هرگونه آلودگى پاک گردانى) (حتى تطهرنا من کل دنس بتطهیره).
(و در پى آثار کسانى وادارى که از نور قرآن استضائه کرده آرزو آنها را از عمل غافل نساخته که با فریب و نیرنگهایش آنها را به هلاکت افکند) (و تقفو بنا آثار الذین استضاءوا بنوره، و لم یلههم الامل عن العمل فیقطعهم بخدع غروره).
و از آنجا که قرآن روشنى بخش است و هر تاریکى را به روشنى تبدیل مى کند امام عرضه مى دارد (بار خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و قرآن را در تاریکى شبها مونس ما قرار ده) (اللهم صل على محمد و آله، و اجعل القرآن لنا فى ظلم اللیالى مونسا).
(از نزغات شیطان و خطرات وسوسه ها حافظ و نگهبان) (و من نزغات الشیطان و خطرات الوسواس حارسا).
(براى گامهاى ما از انتقال به میدان گناه حابس و نگهدارنده) (و لاقدامنا عن نقلها الى المعاصى حابسا).
(براى زبانهاى ما از خوض در باطل- بدون ابتلاء به بیمارى- گنگى و لالى به وجود آور) (و لالسنتنا عن الخوض فى الباطل من غیر ما آفه مخرسا).
(و براى اعضاء و جوارحمان از ارتکاب گناه زاجر و مانع) (و لجوارحنا عن اقتراف الاثام زاجرا).
(و نسبت به طومار و اوراق درسهاى عبرت- که غفلت آن را در هم پیچیده- ناشر) (و لما طوت الغفله عنا من تصفح الاعتبار ناشرا).
(تا آنجا که فهم شگفتیهاى آن به قلوب ما برسد، نصایح و زواجر مثلهایش- همان مثلها و زواجرى که کوههاى استوار با آن صلابت از تحمل آن ضعیف و ناتوان شده اند- در دل ما راه یابد) (حتى توصل الى قلوبنا فهم عجائبه، و زواجر امثاله التى ضعفت الجبال الرواسى على صلابتها عن احتماله).
آنگاه پس از درود بر محمد و آلش خواسته هاى خود را از زاویه ى دیگرى چنین ادامه مى دهد، عرضه مى دارد: (بار خداوندا بر محمد و آلش درود فرست، و صلاح و آراستگى ظاهر ما را به وسیله ى قرآن مداوم ساز) (اللهم صل على محمد و آله، و ادم بالقرآن صلاح ظاهرنا).
(صحت و درستى درون ما را با پرده هاى آیات قرآن از خطرات وسوسه ها محجوب دار) (و احجب به خطرات الوسواس عن صحه ضمائرنا).
(زنگار دلهامان و علائق و روابط با گناهان را به وسیله ى آب لطف قرآن شستشو فرما) (و اغسل به درن قلوبنا و علائق اوزارنا).
(امور پراکنده ى ما را با قرآن جمع (و به سامان برسان) (و اجمع به منتشر امورنا).
(در موقف عرض اعمال به پیشگاه تو (در محشر)، تشنگى نشات گرفته از حرارت آن روز را، به وسیله ى قرآن از ما فرونشان) (و اروبه فى موقف العرض علیک ظما هو اجرنا).
(و در روز فزع و ترس بزرگ برانگیختن از قبور جامه ى امن و امان را به وسیله ى آن بر ما بپوشان) (و اکسنا به حلل الامان یوم الفزع الاکبر فى نشورنا).
در سومین فراز امام علیه السلام بخشهاى دیگرى از امور انسان را که قرآن متکفل جبران آن است مورد توجه قرار داده عرضه مى دارد: (بار خداوندا بر محمد و آلش درود فرست، و ندارى و بى چیزى ما را به وسیله ى قرآن جبران فرما) (اللهم صل على محمد و آله، و اجبر بالقرآن خلتنا من عدم الاملاق).
ولى از آنجا که جبران ندارى تنها کفایت نمى کند عرض مى کند: (و به وسیله ى قرآن گوارائى زندگى، رفاه و وسعت روزى را به سوى ما سوق ده) (وسق الینا به رغد العیش و خصب سعه الارزاق).
اما چون رفاه و وسعت روزى معمولا با اخلاق مذموم، کفران نعمت و امثال آن همراه است مى گوید: (و ما را به وسیله ى آن از خصلتهاى نکوهیده و اخلاق ناپسند دور ساز) (و جنبنا به الضرائب المذمومه و مدانى الاخلاق).
(و از سقوط در دره ى عمیق کفر و موجبات نفاق نگهدار) (و اعصمنا به من هوه الکفر و دواعى النفاق).
(تا در قیامت قائد و راهنماى به سوى رضوان و بهشتت باشد) (حتى یکون لنا فى القیامه الى رضوانک و جنانک قائدا).
(در این دنیا ما را از ابتلاء به سخط و تعدى از حدود تو مانع گردد) (و لنا فى الدنیا عن سخطک و تعدى حدودک ذائدا).
(و در پیشگاهت در حلال شمردن حلالها و تحریم حرامهایت شاهد و گواه باشد) (و لما عندک بتحلیل حلاله و تحریم حرامه شاهدا).
ریاض السالکین (سید علیخان)
ریاض السالکین فی شرح صحیفة سید الساجدین، ج۵، ص:۴۷۰-۴۵۱
«اللّهمّ و کما نصبت به محمّدا علما للدّلالة علیک و أنهجت بآله سبل الرضا إلیک، فصلّ على محمّد و آله و اجعل القرآن وسیلة لنا إلى أشرف منازل الکرامة و سلّما نعرج فیه إلى محلّ السّلامة و سببا نجزى به النّجاة فی عرصة القیامة و ذریعة نقدم بها على نعیم دار المقامة».
«الکاف» للتعلیل او التشبیه کما مر غیر مره.
و نصبت العلم و نحوه نصبا من باب -ضرب-: اقمته.
و «الباء» فى «به» للسببیه، او للملابسه، او للاستعانه.
و العلم بالتحریک: العلامه و الرایه و المنار الذى ینصب فى الطریق لیهتدى به.
و دل على الشىء و الیه من باب -قتل- دلاله بکسر الدال و فتحها: ارشد الیه و هدى الى معرفته فالمراد بالدلاله علیه سبحانه الدلاله على معرفته من کونه الها و ربا و صانعا و التصدیق بوجوده و توحیده و تنزیهه عن الشریک و المثل الى غیر ذلک من المعارف الالهیه و الصفات الربانیه التى دل علیها الکتاب و السنه.
و فى معنى هذه لفقره من الدعاء قول امیرالمومنین علیه السلام من خطبته «فبعث محمدا صلى الله علیه و آله بقرآن قد بینه و احکمه لیعلم العباد ربهم اذ جهلوه و لیقروا به بعد ان جحدوه و لیثبتوه بعد ان انکروه.
و نهجت الطریق، و انهجته: او ضحته و ابنته، و نهج الطریق و انهج ایضا: وضح و استبان، یستعملان لازمین و متعدیین.
و المراد باله: اوصیائه من عترته الذین اوضح بهم سبل رضاه الموصله الیه اذ کانوا علیهم السلام هم المعدین لاذهان الخلق لقبول انوار الله، و المرشدین لنفوسهم الى سبیل رضاء الله و هى الطریق الموصله الیه تعالى التى تطابقت على الهدایه الیها السنه الانبیاء و الاوصیاء.
و فى هذا المعنى عن الصادق علیه السلام ان الله اوضح بائمه الهدى من اهل بیت نبینا عن دینه و ابلج بهم عن سبیل منهاجه وضح بهم من باطن ینابیع علمه فمن عرف من امه محمد صلى الله علیه و آله و احب حق امامه وجد طعم حلاوه ایمانه و علم فضل طلاوه اسلامه.
و الوسیله: ما یتقرب به الى الشىء و منه قوله تعالى: «و ابتغوا الیه الوسیله».
و اشرف منازل الکرامه: ارفعها و اعلاها من الشرف بمعنى المکان العالى.
و منازل الکرامه: ما اعده سبحانه فى دار القرار لاولیائه الابرار من المراتب و المنازل العلیه من القصور المشیده و الغرف المبنیه کما قال تعالى: «لکن الذین اتقوا ربهم لهم غرف من فوقها غرف مبنیه تجرى من تحتها الانهار».
و السلم: ما یتوصل به الى الامکنه العالیه فیرجى به السلامه ثم جعل اسما لکل ما یتوصل به الى شىء رفیع کالسبب.
و عرج یعرج عروجا من باب -قعد-: ذهب فى صعود.
و محل السلامه: هو الجنه لانها محل الخلوص من الافات و المکاره و لذلک سمیت دار السلام.
قال الراغب: و السلامه الحقیقیه لیست الا فى الجنه لان فیها بقاء بلا فناء، و غنى بلا فقر، و عزا بلا ذل و صحه بلا سقم، و لذلک قال تعالى: «ادخلوها بسلام آمنین».
و السبب: کل ما یتوصل به الى شىء و اصله الحبل الذى یصعد به النخل و نحوه.
و عرصه الدار: ساحتها، و هى البقعه الواسعه التى لیست فیها بناء.
و قال الثعالبى فى فقه اللغه: کل بقعه لیس فیها بناء فهى عرصه.
و القیامه: عباره عن قیام الناس من قبورهم المذکور فى قوله تعالى: «یوم یقوم الناس لرب العالمین» و اصلها ما یکون من الانسان من القیام دفعه واحده، ادخل فیها الهاء تنبیها على وقوعها دفعه واحده، و اضافه العرصه الیها کاضافه الدار الى الندوه فى قولهم دار الندوه للمکان المعروف بمکه لانهم کانوا یندون بها اى یجتمعون و من توهم ان الاضافه کعرصه الدار فقد اغرب.
و الذریعه: الوسیله.
و قدم الرجل على اهله یقدم من باب -تعب- قدوما: ورد علیهم من سفر و نحوه.
و النعیم: النعمه الوافره: و هى الحاله الحسنه و طیب العیش.
و دار المقامه: اى دار الاقامه: و هى الجنه، سمیت بذلک لانه لا انتقال عنها ابدا.
قال تعالى: «الذى احلنا دار المقامه من فضله لا یمسنا فیها نصب و لا یمسنا فیها لغوب».
الحط: انزال الشىء من علو، و منه قوله تعالى: «و قولوا حطه» اى حط عنا ذنوبنا.
و الثقل بالکسر: الحمل الثقیل، و جمعه اثقال، و منه قوله تعالى: «و لیحملن اثقالهم و اثقالا مع اثقالهم».
و الاوزار: جمع وزر بالکسر و هو الاثم، شبه الاوزار بالحمل الثقیل ثم قدم المشبه به على المشبه و اضافه الیه کما فى لجین الماء اى ماء کاللجین، و ما وقع لبعضهم من جعل الثقل مصدرا مخففا من ثقل کعنب لانه الاصل لا یناسبه الحط الا بتاویل یرجع الى ما ذکرناه و هو تطویل من غیر طائل.
و الشمائل: جمع شمال بالکسر و هو الخلق.
یقال: هو کریم الشمائل: اى الاخلاق، و ما ذلک من شمالى اى من خلقى.
و الابرار: جمع بر بالفتح و هو التقى او الصادق او المتوسع فى طاعه الله تعالى بالعباده، و هو خلاف الفاجر ایضا.
وقفوت اثره قفوا من باب -قال- تبعته، لانک تتبع قفاه وقفوت به اثره: اتبعته ایاه، فالباء للتعدیه.
و الاثار: جمع اثر بفتحتین: و هو الطریق المستدل على من تقدم و اصله من اثر المشى فى الارض، و منه قوله تعالى: «فهم على آثارهم یهرعون» اى یسرعون.
و قام بالامر: جد فیه و اجتهد.
و آناء اللیل: ساعاته، جمع انى بالکسر و القصر و اناء بالفتح و المد.
و اطراف النهار: اى طرفیه، و مجیئه بلفظ الجمع للمبالغه، و امن الالتباس او لان اقل الجمع اثنان و اراد طرفى کل نهار لان النهار جنس او اجزاء النهار، لان کل جزء کالطرف له، و انما قدمت آناء اللیل على اطراف النهار هنا. و فى قوله تعالى: «و من آناء اللیل فسبح و اطراف النهار» تنبیها على زیاده الاهتمام بشان العباده باللیل، لان اللیل وقت السکون و الراحه و هدو الاصوات، فالقیام بالعباده فیه اشق على النفس و ادخل فى الاخلاص، و اقرب من المحافظه على الخشوع و الاخبات، و الکلام اما استعاره تمثیلیه ان جعل المشبه به فیه صوره منتزعه من اتباع شخص آثار قوم تقدموه یمشى خلفهم و یسلک طرقهم، و المشبه صوره منتزعه من تصییر حاله کحالهم فى القیام بما قالوا به و توفیقه للعمل کاعمالهم، او استعاره مکنیه تخییلیه ان قصد فیه الى تشبیه القائمین بالقرآن، و المجتهدین فى تلاوته، و العمل به بقوم تقدموه فى المسیر و جعل اثبات الاثار لها تنبیها على ذلک و هو التخییل و ذکر القفو ترشیح.
و الدنس بفتحتین: الوسخ، من دنس الثوب یدنس دنسا من باب -تعب- اذا اتسخ فهو دنس، استعیر للاثم لتلوث النفس و درنها به.
و طهره تطهیرا: نقاه من الدنس و النجس، و المراد به هنا محو الذنب و التجاوز عن المعصیه، و انما عبر به لترشیح استعاره الدنس للاثم و المعصیه.
و «الباء» من قوله: «بتطهیره» للسببیه، و الضمیر للقرآن و اضافه التطهیر الیه من اضافه المصدر الى الفاعل و اسناد التطهیر الیه سبحانه اولا باعتبار انه تعالى هو المفیض لقوه الاستعداد للنقاء من الدنس، و الى القرآن ثانیا باعتبار انه سبب له.
و الاستضاءه بنور القرآن عباره عن الاهتداء بهداه، و الاخذ باوامره و نواهیه، و التخلق باخلاقه و التادب بادابه الى غیر ذلک مما یدل علیه و یرشد الیه کما قال تعالى: «ان هذا القرآن یهدى للتى هى اقوم».
و اللهو: ما یشغل الانسان عما یعنیه و یهمه.
قال الطرطوشى: و اصل اللهو: الترویح عن النفس بما لا تقتضیه الحکمه.
یقول اهل نجد: لهوت عنه الهو لهیا و الاصل فعول من باب -قعد-، و اهل العالیه لهیت عنه الهى من باب -تعب- و الهانى الشىء عن کذا: شغلنى عما هو اهم و منه قوله تعالى: «لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکر الله».
و معنى لم یلههم الامل عن العمل: اى لم یشغلهم التوقع لطول الاعمار، و بلوغ الاوطار عن الاعمال الصالحه و القیام بوظائف الطاعه و العباده.
و قطعت زیدا عن حقه و اقتطعته: منعته منه، و قد یستعمل الاقتطاع فى اخذ بعض الشىء.
یقال: اقتطع طائفه من الشىء: اى اخذها منه و اقتطع الذئب الشاه من الغنم: اى اخذها من جمله الغنم و ذهب بها، ثم اطلق على مجرد الاصابه بالمکروه و الاهلاک من القتل و نحوه، و منه حدیث فخشینا ان یقتطع دوننا.
قال النووى: اى یصاب بمکروه من عدوه.
و حدیث: لو شئنا لاقتطعناهم: اى فتکنا بهم و قتلناهم، و اراده هذا المعنى هنا انسب و اوضح من معنى القطع بمعنى الحبس و المنع لتضمن الهاء الامل له، فیکون المراد باقتطاع الامل لهم: اصابته لهم بالمکروه و اهلاکه لهم بخدع غروره حیث الهاهم عن العمل و شغلهم عما به نجاتهم من المهالک و التاسیس خیر من التاکید.
و الخدع: جمع خدعه بالضم: و هى ما یخدع به الانسان مثل اللعبه بالضم لما یلعب به.
و خدعه خدعا من باب -منع-: انزله و صرفه عما هو بصدده بامر یبدیه على خلاف ما یخفیه.
و غرته الدنیا غرورا من باب- قعد-: خدعه بزینتها و غرور الامل: اختداعه للانسان بتوقع الامور المحبوبه الدنیویه الموجب لملاحظتها المستلزمه لاعراض النفس عن احوال الاخره و نسیانها، و بذلک یکون الهلاک الابدى و الشقاء السرمدى نعوذ بالله منه، و قد اسلفنا فى الریاض السابقه من بیان مضار الامل ما اغنى عن الاعاده.
الانس بالضم: خلاف الوحشه و النفور و هو اسم من انس انسا من باب -علم- و فى لغه من باب -ضرب-: اى سکن قلبه و اطمان و لم ینفر.
و انسه ایناسا: ازال وحشته فهو مونس و التخصیص بظلم اللیل لحصول الوحشه بها، و لهذا قیل: اذا جاء اللیل استانس کل وحشى و استوحش کل انسى.
و النزغات: جمع نزغه فعله من النزغ و هو شبیه النخس و الشیطان ینزغ الانسان کانه ینخسه و یبعثه و حمله على ما لا ینبغى. قال تعالى: «و اما ینزغنک من الشیطان نزغ فاستعذ بالله انه سمیع علیم»:
و الخطرات: جمع خطره. قال فى الاساس: خطر ذلک ببالى و على بالى وله خطرات و خواطر: و هى ما یتحرک فى القلب من راى او معنى انتهى.
و الوساوس: جمع وسوسه و هى الخطره الردیه من الخطرات الداعیه الى المعاصى فاضافه الخطرات الیها من باب -خاتم حدید- و اضافه الوساوس الى الشیطان من باب -اضافه الفعل الى الفاعل- لالقائه الدواعى الردیه فى القلب. قال تعالى: «فوسوس الیه الشیطان». و قال «الذى یوسوس فى صدور الناس» اى یلقى الخواطر الردیه فى صدورهم.
و حرسه یحرسه من باب -قتل-: حفظه فهو حارس و الاسم الحراسه بالکسر.
و الاقدام: جمع قدم و هو العضو الذى یقدمه صاحبه للوطىء به على الارض.
و نقل الشىء: تحویله من موضع الى موضع، و الفعل من باب کسب و اضافه النقل الى ضمیر الاقدام من باب اضافه الفعل الى آلته المتصله و نسبته الیها کانها هى الفاعله له، و حذف المفعول للعلم به، اى عن نقلها ایانا الى المعاصى، کما قال الشاعر:
لعمرک ما حدثت نفسى بریبه * و لا نقلتنى نحو فاحشه رجلى
فاسند النقل الى الرجل اسناد الفعل الى فاعله و جعل نفسه المنقول.
و ما وقع فى کثیر من التراجم من ان النقل مصدر نقل لازما بمعنى الانتقال لا اصل له فى اللغه، اذ لم یسمع نقل الا متعدیا.
و الحبس: المنع من الانبعاث، حبسه یحبسه حبسا من باب -ضرب- فهو حابس.
و الالسنه: جمع لسان، قال الفیومى: اللسان: العضو یذکر و یونث، فمن ذکر: جمعه على السنه، و من انث: جمع على السن.
قال ابوحاتم: و التذکیر اکثر و هو فى القرآن کله مذکر.
و خاض فى الامر خوضا: دخل فیه و اصله من خاض الرجل الماء خوضا: اذا مشى فیه، ثم استعیر فى الامور، و اکثر ما ورد فى القرآن ورد فیما یذم الدخول فیه.
و قوله علیه السلام: «فى الباطل»: اى فى الحدیث الباطل بقرینه الالسنه.
و الافه: عرض یفسد ما یصیبه، و هى العاهه و من للابتداء متعلق بقوله: «مخرسا»، و ما بعد غیر زائده غیر کافه للعمل و التقیید بذلک للاحتراس عن احتمال المکروه و هو ان یکون الاخراس عن آفه تصیب الالسنه فتمنعها الکلام کقوله تعالى: «و اضمم یدک الى جناحک تخرج بیضاء من غیر سوء» احتراسا عن البرص.
و خرس خرسا من باب -فرح-: انعقد لسانه عن الکلام فهو اخرس، و اخرسه الله فهو مخرس و قیده بعضهم بکونه خلقه.
و الجوارح: اعضاء الانسان التى یکتسب بها.
و اقترف الاثم: اجترحه و اکتسبه.
و زجره زجرا من باب -قتل-: منعه.
و طواه طیا من باب -رمى-: خلاف نشره، و اصل الطى و النشر فى الثوب و نحوه ثم استعملا فى المعانى مجازا.
و من: بیانیه.
و تصفح الامر: نظر فیه.
و الاعتبار: الاتعاظ و منه قوله تعالى: «فاعتبروا یا اولى الابصار» و العبره بالکسر: اسم منه، قال الخلیل: العبره: الاعتبار بما مضى، اى الاتعاظ و التذکر.
و «حتى»: تعلیلیه متعلقه بالجعل.
و الضمیر فى توصل خطاب لله تعالى.
و عجائب القرآن: اللطائف المعجبه من انواع العلوم و فنون الحکم المودعه فیه.
و فى الحدیث النبوى «لا تنقضى عجائبه» و ذلک انه کلما تامله الانسان استخرج منه بفکره من بدائع الحکم و دقائق المعانى ما لم یکن عنده من قبل.
و «زواجر امثاله»: اى امثاله الزواجر، اى المانعه عن ارتکاب الماثم و اتباع الاهواء.
و الامثال: جمع مثل بفتحتین و هو فى الاصل بمعنى المثل و النظیر. یقال: مثل و مثل و مثیل کشبه و شبه و شبیه، ثم اطلق على القول السائر الذى یمثل مضربه بمورده، و حیث لم یکن ذلک الا قولا بدیعا فیه غرابه صیرته جدیرا بالتسییر فى البلاد و خلیقا بالقبول عند کل حاضر و باد استعیر لکل حال او صفه او قصه لها شان عجیب و خطر غریب من غیر ان یلاحظ بینهما و بین شىء آخر تشبیه.
و منه قول عز و جل: «و لله المثل الاعلى» اى الوصف الذى له شان عظیم و خطر جلیل.
و قوله تعالى: «مثل الجنه التى وعد المتقون» اى قصتها العجیبه. فالمراد بامثال القرآن ما اشتمل علیه من ذکر الاحوال، و الصفات الغریبه، و الاخبار و القصص العجیبه التى کانها امثال فى غرابتها. قال تعالى: «و لقد ضربنا للناس فى هذا القرآن من کل مثل» قال جار الله: اى وصفنا لهم کل صفه کانها مثل فى غرابتها و قصصنا علیهم کل قصه عجیبه البیان.
و قال بعضهم: سمیت الحکم القائم صدقها فى العقول امثالا لانتصاب صورها فى العقول، مشتقه من المثول الذى هو الانتصاب.
و روى عن الصادق علیه السلام انه قال امثال القرآن لها فوائد فانعموا النظر و تفکروا فى معانیها و لا تمروا بها.
قال بعض العلماء: ضرب الامثال فى القرآن یستفاد منه امور کثیره: التذکیر و الوعظ و الحث و الزجر و الاعتبار و التقریر و تقریب المراد للعقل و تصویره بصوره المحسوس، فان الامثال تصور المعانى بصوره الاشخاص لانها اثبت فى الذهن لاستعانه الذهن فیها بالحواس و من ثم کان الغرض من المثل تشبیه الخفى بالجلى و الغائب بالشاهد.
و تاتى امثال القرآن مشتمله على بیان تفاوت الاجر و على المدح و الذم و على الثواب و العقاب و على تفخیم الامر و تحقیره و على تحقیق امر او ابطاله.
قال تعالى: «و ضربنا لکم الامثال» فامتن علینا بذلک لما تضمنه من الفوائد انتهى.
و لما کانت الامثال لا یدرک حسن مبانیها و لطف معانیها و کیفیه ارتباطها بالمقصود و طریق دلالتها على المطلوب الا العلماء الذین ینقلون بنور بصیرتهم و ضیاء سریرتهم من ظاهره الى باطنه و من محسوسه الى معقوله. قال تعالى: «و تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون»، و لذلک وقع فى الدعاء سوال فهمها عطفا على سئوال فهم عجائبه.
قال بعضهم: من اعظم علم القرآن علم امثاله و الناس فى غفله عنه لاشتغالهم بالامثال و اغفالهم الممثلات، و المثل بلا ممثل کالفرس بلا لجام و الناقه بلازمام.
و قد عده الشافعى مما یجب على المجتهد معرفته من علوم القرآن فقال: ثم معرفه ما ضرب فیه من الامثال الدوال على طاعته المبینه لاجتناب معصیته.
قال تعالى «و لقد ضربنا للناس فى هذا القرآن من کل مثل لعلهم یتذکرون» اى یتعظون.
قوله علیه السلام: «التى ضعفت الجبال الرواسى على صلابتها عن احتماله».
الموصول فى محل خفض نعت لعجائبه، و زواجر امثاله و افراده للتاویل بالجماعه، و الضمیر فى احتماله للعجائب و الزواجر المذکوره و تذکیره لاجرائه مجرى ذلک کانه قیل: عن احتمال ذلک و نظیره قوله تعالى: «و آتوا النساء صدقاتهن نحله فان طبن لکم عن شىء منه نفسا فکلوه هنیئا مریئا».
قال الزمخشرى و غیره الضمیر فى «منه» للصدقات و هو جار مجرى اسم الاشاره کانه قیل فان طبن لکم عن شىء من ذلک فانه قد یشار به الى متعدد، کما قال تعالى: «قل اونبئکم بخیر من ذلکم» بعد ذکر الشهوات و من الحجج المسموعه من افواه العرب ما رواه ابوعبیده قال: قلت لروبه بن العجاج لما انشد:
فیها خطوط من سواد و بلق * کانه فى الجلد تولیع البهق
ان اردت الخطوط فقل: کانها، و ان اردت السواد و البلق فقل: کانهما، فقال: اردت کان ذاک ویلک.
و قال الرضى: قد یشار بما للواحد الى الاثنین کقوله تعالى: «عوان بین ذلک»، و الى الجمع کقوله تعالى: «کل ذلک کان سیئه» بتاویل المثنى و المجموع بما ذکر انتهى.
و الرواسى: الثوابت، من رسا الشىء یرسو رسوا اى ثبت فهو راس، و جبال راسیه و راسیات و رواس.
و على صلابتها: اى مع صلابتها نحو: «و آتى المال على حبه» و الصلابه: مصدر صلب الشىء بالضم، اى اشتد و قوى فهو صلب بالضم.
و الاحتمال: افتعال بمعنى الحمل. یقال: احتملته احتمالا بمعنى حملته حملا.
و فى الدعاء تلمیح الى قوله تعالى: «لو انزلنا هذا القرآن على جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیه الله».
و الغرض: التمثیل لعظم شان القرآن المجید و قوه تاثیر ما انطوى علیه من المواعظ و القوارع بحیث لو کلفت الجبال الراسیه الثابته مع غایه صلابتها بتفهیمها له و تکلیفها بما فیه بعد اعطائها القوى المدرکه لضعفت و عجزت عن القیام بذلک و احتماله و لرایت خاشعه متذلله لعظمه الله متصدعه متشققه من خشیه الله، و فیه توبیخ للانسان على قسوه قلبه و عدم تخشعه عند تلاوته و قله تدبره لما فیه و الله اعلم.
دام الشىء یدوم دوما و دواما و دیمومه: ثبت، و یعدى بالهمزه فیقال: ادامه: اى ثبت بالقرآن صلاح ظاهرنا، و قد یطلق الدوام على امتداد الزمان على الشىء و منه: ادام الله عزک.
و الصلاح: الخیر و الصواب.
و الظاهر: خلاف الباطن، و هو ما ظهر للبصر و البصیره و لم یخف امره.
و حجبه حجبا من باب -قتل-: منعه من الوصول.
و الصحه: ذهاب المرض و البراءه من کل عیب.
و الضمائر: جمع ضمیر على التشبیه بسریره و سرائره و الا فباب -فعیل- اذا کان اسما لمذکر ان یجمع جمع رغیف و ارغفه و رغفان.
و ضمیر الانسان: قلبه و باطنه، و قیل هو ما ینطوى علیه القلب و یدق الوقوف علیه، و تسمى القوه التى تحفظ ذلک ضمیرا.
و صحه الضمائر: عباره عن خلوصها من سوء العقائد، و سلامتها من مرض الشکوک و الارتیاب.
و غسلت الشىء غسلا من باب -ضرب-: اسلت علیه الماء فازلت درنه، و الاسم الغسل بالضم، و بعضهم جعل المضموم و المفتوح بمعنى و عزاه الى سیبویه.
و قال ابن القوطیه: الغسل بالضم تمام الطهاره، و هو اسم من الاغتسال.
و الدرن بفتحتین: الوسخ. درن الثوب درنا من باب -تعب- فهو درن: مثل وسخ وسخا فهو وسخ زنه، و معنى، استعیر هنا لما فى القلوب من الغفله و القسوه و نحو ذلک و الغسل ترشیح.
و العلائق: جمع علاقه بالفتح و هى القدر الذى یتمسک به فى الخصومه و العقوبه و نحو ذلک، یقال: ما ابقى له فى هذا الامر علقه بالضم، و علاقه بالفتح: اى شیئا یتعلق به.
و المعنى: اغسل به عنا ما یتعلق به فى اثبات اوزارنا و المواخذه علیها.
و نشرت الشىء فانتشر: فرقته فتفرق، و انتشروا فى الارض: تفرقوا و انتشار الامور: عباره عن عدم انتظامها و انتساقها.
و روى من الماء ریا من باب -علم-: یشرب منه حتى زال ظماوه فهو ریان، و المراه ریا کغضبان و غضبا، و الجمع فى المذکر و المونث رواء، ککتاب و یعدى بالهمزه و التضعیف، فیقال: ارویته و رویته فارتوى منه.
و الموقف: کمسجد محل الوقوف.
و عرضت الشىء عرضا من باب -ضرب-: اظهرته و ابرزته و منه عرض الامیر الجند اذا امرهم علیه و نظر الیهم لیعرفهم. قال تعالى: «و حشرناهم فلم نغادر منهم احدا و عرضوا على ربک صفا».
قال الزمخشرى: شبهت حالهم بحال الجند المعروضین على السلطان.
و الظما: کالعطش وزنا و معنى و فعلهما من باب -تعب-، و قیل: هو شده العطش.
و الهواجر: جمع هاجره، و هى نصف النهار عند اشتداد الحر، او عند زوال الشمس مع الظهر، او من عند زوالها الى العصر لان الناس یستکنون فى بیوتهم کانهم قد تهاجروا من شده الحر.
و قال الراغب: و هى الساعه التى یمتنع فیها من السیر للحر کانها هجرت الناس او هجرت لذلک.
و قال بعضهم: الهاجره: نصف النهار فى القیظ خاصه، و اضافه الظما الیها مجاز عقلى لکونها ظرفا له کمکر اللیل و النهار.
و کسوته ثوبا، اکسوه: البسته ایاه، و الکسوه بالضم و الکسر: اللباس.
و الحلل: جمع حله بالضم، و هى ازار ورداء، لا تسمى حله حتى تکون ثوبین من جنس واحد و هى استعاره مصرحه تحقیقیه.
شبه علیه السلام ما یدرکه الانسان من سکون النفس و اطمئنان القلب عند حصول الامان بالحله من حیث انه یشمله و یلازمه کانه محیط به احاطه الحله بلابسها ، و ذکر الکسوه ترشیح، و یحتمل الحمل على التخییل ایضا بان یجعل من الامان امر و همى یشمل الانسان و یحیط به شبیها بالحله و الترشیح بحاله.
و الفزع بفتحتین: انقباض و نفار یعرو الانسان من الشىء المخیف و هو من جنس الجزع، و قیل: هو الخوف الشدید.
و الاکبر: اى الاعظم و فیه تلمیح الى قوله تعالى «لا یحزنهم الفزع الاکبر»، قیل: هو الخوف و الفزع من دخول النار و عذابها.
و قیل: هو النفخه الاخیره لقوله تعالى: «و یوم ینفخ فى الصور ففزع من فى السماوات و من فى الارض».
و عن الحسن: هو الانصراف الى النار فانه لا فزع اکبر مما اذا شاهدوا النار.
و قیل: هو حین تطبق النار على اهلها فیفزعون لذلک فزعه عظیمه.
و قیل: حین یذبح الموت على صوره کیش املح و ینادى یا اهل الجنه خلود و لا موت، و یا اهل النار خلود و لا موت فعند ذلک یستقر اهل الجنه فى الجنه و اهل النار فى النار.
و روى ابوسعید الخدرى عن النبى صلى الله علیه و آله انه قال: ثلاثه على کثبان من مسک لا یحزنهم الفزع الاکبر، و لا یکترثون بالحساب رجل قرا القرآن محتسبا ثم ام به قوما محتسبا و رجل اذن محتسبا و مملوک ادى حق الله عز و جل و حق مولاه.
و النشور: مصدر نشر المیت نشورا من باب -قعد- اى عاش بعد الموت و هو ایضا مصدر. نشر الله المیت نشورا: اى احیاه فهو لازم و متعد و یتعدى بالهمزه ایضا فیقال: انشره الله، و بها قرا العشره فى قوله تعالى: «اذا شاء انشره» و قرا ابوحیاه، و شعیب بن ابى حمزه، نشره بغیر همزه.
یقال: جبرته جبرا من باب -قتل- فانجبر، ثم قد یستعمل الجبر تاره فى مجرد الاصلاح کعباره الدعاء، و قول امیرالمومنین علیه السلام: «یا جابر کل کسیر و یا مسهل کل عسیر».
و تاره فى مجرد القهر و الاکراه، و منه: لاجبر و لا تفویض.
و الخله بالفتح: الحاجه و الفقر من الخلل بفتحتین، و هو الفرجه بین الشیئین.
و العدم بالتحریک و بالضم و بضمتین: فقدان الشىء، و غلب على فقدان المال عدمه عدما من باب- تعب-. و قیل: هو بالتحریک مصدر، و بالضم اسم. و اعدم بالالف: افتقر فهو معدم و عدیم.
و الاملاق: الفقر و اصله الانفاق، و الاخراج. یقال: املق الرجل اذا انفق ماله حتى افتقر، و املق الدهر ماله: اذهبه و اخرجه من یده.
و ساق الله الیه خیرا: ارسله الیه و اصله من سوق الماشیه.
و رغد عیشه بالضم رغدا ککرم کرما، و رغد رغدا کسمع سمعا: اتسع و طاب و هو فى رغد من العیش، اى رزق واسع طیب.
و العیش: الحیاه المختصه بالحیوان و یطلق على المعیشه و هى ما یعاش به و هو المراد هنا.
و الخصب بالکسر: النماء و البرکه و هو خلاف الجدب. و السعه خلاف الضیق یوصف بها الحال کما یوصف بها المکان و منه «لینفق ذو سعه من سعته».
و جنبت الرجل الشر جنوبا من باب -قعد-: ابعدته عنه و منه: «و اجنبنى و بنى ان نعبد الاصنام».
و جنبته ایاه تجنیبا بالتثقیل للمبالغه.
و الضرائب: جمع ضریبه، و هى السجیه و الطبیعه من قولهم ضرب فلان على الکرم، اى طبع علیه و مدانى الاخلاق: خلاف معالیها، جمع مدناه بفتح المیم، و هى مفعله من دنا یدنو دناوه ودنایه، اى حقر و ضعف فهو دنى اى حقیر خسیس، قیل: و اصله الهمزه یقال: دنا یدنا بفتحتین و دنو یدنو مثل قرب یقرب فهودنى على فعیل کله مهموز اى لوم فعله و خبث ثم خفف فى لغه من غیر همز فقیل: دنا یدنو دناوه.
و فرق بعضهم بین المخفف و المهموز، فجعل المخفف للخسیس الحقیر، و المهموز للئیم الخبیث.
و معنى مدانى الاخلاق: ما یکسب الخسه و الحقاره منها کما ان معالى الاخلاق و هى جمع معلاه بفتح المیم ما یکسب الشرف و الرفعه منها من علا فى المکارم یعلى من باب -تعب- علاء بالفتح و المد.
و فى نسخه ابن ادریس: مذام الاخلاق: جمع مذمه بالفتح، و هى مفعله من الذم خلاف المدح. یقال: البخل مذمه، اى مما یذم علیه.
و الهوه بالضم: الحفره و قیل: الوهده العمیقه، و هى الارض المنخفضه شبه الکفر بطریق ذا هوه یسقط فیها من سلکه و دل على ذلک باثبات الهوه له فهى استعاره مکنیه تخییلیه.
و دواعى النفاق: الامور الداعیه الیه من دعاه الى الشىء اى حثه على قصده.
و النفاق: اظهار الایمان باللسان و کتمان الکفر بالقلب و قد مر الکلام علیه مبسوطا.
و قاد الرجل البعیر قودا من باب -قال- جره خلفه فهو قائد.
قال الخلیل: القود: ان یکون الرجل امام الدابه آخذا بقیادها و هو خلاف السوق.
و حدود الله: شرائعه و احکامه المحدوده التى لا یجوز مجاوزتها و تعدیها قال تعالى: «و من یعص الله و رسوله و یتعد حدوده یدخله نارا خالدا فیها و له عذاب مهین».
و ذاده عن الامر یذوده ذودا من باب -قال- منعه و دفعه فهو ذائد و اصله من ذاد الراعى ابله عن الماء اى منعها و طردها عن ان ترده.
و لما عندک: اى لما هو فى حکمک، من قولهم: هذا عندى افضل من هذا: اى فى حکمى و منه قوله تعالى: «ان کان هذا هو الحق من عندک» اى فى حکمک.
و المراد بتحلیل حلاله: اعتقاد حل ما بین الله فیه انه حلال و هو کل شىء لا یعاقب علیه باستعماله.
و بتحریم حرامه: اعتقاد حرمه ما بین الله فیه انه حرام و هو کل ما یاثم بفعله مستعمله و یعاقب علیه اى و حتى یکون القرآن لاجل ما ثبت عندک و وجب فى حکمک من التکلیف باتباعه و العمل باحکامه شاهدا لنا بتحلیلنا حلاله و تحریمنا حرامه و ما قیل: من ان المعنى.
و حتى یکون القرآن شاهدا لتحلیل ما ثبت عندک انه حلال و تحریم ما ثبت عندک انه حرام، فیکون الضمیر فى حلاله و حرامه عائدا الى ما الموصوله و الغرض کون القرآن مبینا للحل و الحرمه اللتین حکم الله بهما فى الواقع فلا یخفى بعده و عدم مناسبته لما قبله على انه من باب تحصیل الحاصل.
و قول بعضهم: اى لما عندک من جزیل الثواب لا یناسبه قوله شاهدا و الله اعلم بمقاصد اولیائه.
و فى نسخه: و لنا عندک و المعنى علیها واضح.