دعای سیزدهم صحیفه سجادیه/ شرح‌ها و ترجمه‌ها (بخش دوم)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

فهرست دعاهای صحیفه سجادیه

متن دعای سیزدهم صحیفه سجادیه

شرح و ترجمه دعا:

بخش اول - بخش دوم - بخش سوم

درخواست حاجت فقط از خدا؛

اللَّهُمَّ وَ لِی إِلَیک حَاجَةٌ قَدْ قَصَّرَ عَنْهَا جُهْدِی، وَ تَقَطَّعَتْ دُونَهَا حِیلِی، وَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی رَفْعَهَا إِلَی مَنْ یرْفَعُ حَوَائِجَهُ إِلَیک، وَ لَا یسْتَغْنِی فِی طَلِبَاتِهِ عَنْک، وَ هِی زَلَّةٌ مِنْ زَلَلِ الْخَاطِئِینَ، وَ عَثْرَةٌ مِنْ عَثَرَاتِ الْمُذْنِبِینَ.

ثُمَّ انْتَبَهْتُ بِتَذْکیرِک لِی مِنْ غَفْلَتِی، وَ نَهَضْتُ بِتَوْفِیقِک مِنْ زَلَّتِی، وَ رَجَعْتُ وَ نَکصْتُ بِتَسْدِیدِک عَنْ عَثْرَتِی. وَ قُلْتُ: سُبْحَانَ رَبِّی کیفَ یسْأَلُ مُحْتَاجٌ مُحْتَاجاً وَ أَنَّی یرْغَبُ مُعْدِمٌ إِلَی مُعْدِمٍ، فَقَصَدْتُک یا إِلَهِی بِالرَّغْبَةِ، وَ أَوْفَدْتُ عَلَیک رَجَائِی بِالثِّقَةِ بِک.

وَ عَلِمْتُ أَنَّ کثِیرَ مَا أَسْأَلُک یسِیرٌ فِی وُجْدِک، وَ أَنَّ خَطِیرَ مَا أَسْتَوْهِبُک حَقِیرٌ فِی وُسْعِک، وَ أَنَّ کرَمَک لَا یضِیقُ عَنْ سُؤَالِ أَحَدٍ، وَ أَنَّ یدَک بِالْعَطَایا أَعْلَی مِنْ کلِّ یدٍ.

ترجمه‌ها

ترجمه انصاریان

خداوندا به درگاهت حاجتی آورده‌ام که قدرت دستیابی به آن را ندارم و رشته چاره‌جویی‌ام در مقابل آن گسسته و نفس من در نظرم چنین آراسته که آن نیاز را به کسی اظهار کنم که او خود نیازهایش را به درگاه تو می‌آورد و در خواسته‌اش از تو بی‌نیاز نیست و این لغزشی است از لغزش‌های اشتباهکاران و درافتادنی است از درافتادن‌های گناهکاران،

سپس به یادآوری تو از خواب بی‌خبری بیدار شدم و به توفیق تو از آن لغزش برخاستم و به یاری تو از درافتادن برگشته و بازپس آمدم

و گفتم: پاک و منزه است پروردگارم، چگونه نیازمندی از نیازمندی طلب نیاز کند؟ و چگونه تهیدستی از تهیدستی دیگر گدایی کند؟ پس‌ ای خدای من از سر شوق و رغبت آهنگ تو کردم و از باب اطمینان امید خویش به تو بستم

و دانستم که خواسته من از تو هرچند زیاد باشد، در کنار دارایی‌ات بسیار ناچیز است و چشمداشت فوق‌العاده من به بخششت در جنب توانایی تو حقیر است و دایره بزرگواری‌ات از تقاضای هیچ‌کس تنگ نمی‌شود و دست عطایت از هر دستی برتر است.

شرح‌ها

دیار عاشقان (انصاریان)

غنای نفس:

«اَللَّهُمَّ وَ لِی إِلَیک حَاجَةٌ قَدْ قَصَّرَ عَنْهَا جُهْدِی وَ تَقَطَّعَتْ دُونَهَا حِیلِی وَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی رَفْعَهَا إِلَى مَنْ یرْفَعُ حَوَائِجَهُ إِلَیک وَ لاَ یسْتَغْنِی فِی طَلِبَاتِهِ عَنْک وَ هِی زَلَّةٌ مِنْ زَلَلِ الْخَاطِئِینَ وَ عَثْرَةٌ مِنْ عَثَرَاتِ الْمُذْنِبِینَ»:

"مولاى من، آقاى من، پروردگار من، مرا بسوى پیشگاه لطف و عنایتت حاجتى و نیازى است، که طاقت و قدرت خودم براى برآوردن آن کارى صورت نمى دهد، و زرنگى و چاره جوئیم در برابر آن حاجت به جائى نرسیده، من مانده ام و تهیدستم، عجب این که نفس دون پایه، این مسئل را نزدم آراسته که حاجتم را نزد کسى ببرم که او هم مانند خود من تهیدست است و حاجت هایش را نزد تو مى آورد، و در تمام خواسته هایش از حضرت حق تو بى نیاز نیست!!

آنچه نفس رد برابر من جلوه داده لغزشى است از لغزشهاى خطا کاران، و افتادنى است از افتادن گناهکاران".

فقر و تهیدستى امتحانى است از امتحانات الهى، در چنین موضعى هشیارى و آگاهى کافى لازم است، که فشار نفس انسان را به آنجائى که حضرت حق راضى نیست نکشاند، و براى رفع حاجت و نیاز، آدمى را به دامن طاغوت و طاغوتیان نیندازد، که صبر و حوصله بر فقر و نیاز، تا رفع آن به لطف و کرم حضرت ربّ الارباب ثوابى عظیمى در نزد حق دارد.

از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که حکیمى گفته:

غِنَى النَّفْسِ اَغْنى مِنَ الْبَحْرِ.(۱)

بى نیازیى نفس از آنکه باید از او بى نیاز بود، حالتى گسترده تر از دریاست.

جبرئیل در جملاتى به رسول خدا عرضه داشت:

اِنَّ شَرَفَ الرَّجُلِ قِیامُهُ بِاللَّیلِ، وَ عِزُّهُ اسْتِغْناؤُهُ عَنِ النّاسِ.(۲)

بحقیقت که شرافت مرد به عبادت در دل شب، و عزت و بزرگواریش در بى نیازى از مردم است.

حضرت صادق علیه السلام از رسول خدا روایت مى کند:

خَیرُ الْغِنى غِنَى النَّفْسِ.(۳)

بهترین بى نیازى، بى نیازى نفس است.

از حضرت صادق شنیده شد که مى فرمود:

ثَلاثَةٌ هُنَّ فَخْرُ الْمُؤْمِنِ وَ زْینُهُ فِى الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ: اَلصَّلاةُ فى آخِرِ اللَّیلِ، وَ یأْسُهُ مِمّا فى اَیدِى النّاسِ، وَ وِلایةُ الْاِمامِ مِنْ آلِ مُحَمَّد صلّى اللّه علیه و آله.(۴)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱- "بحار" ص ۷۲، ص ۱۰۵ - ۱۰۷.

۲- "بحار" ص ۷۲، ص ۱۰۵ - ۱۰۷.

۳- "بحار" ص ۷۲، ص ۱۰۵ - ۱۰۷.

۴- "بحار" ص ۷۲، ص ۱۰۵ - ۱۰۷.

سه برنامه افتخار مؤمن و آراستیگ او در دنیا و آخرت است: نماز شب، نداشتن چشم داشت به مال مردم، و قبول رهبرى و ولایت امامان معصوم.

علامه مجلسى در باب بى نیازى از مردم در توضیح روایات مربوطه مى فرماید:

مراد به بى نیازى قطع طمع از مردم، و قناعت به مقدار کفایت، و تکیه بر خدا، و متوسل نشدن به مردم، و قطع سئوال و درخواست و اظهار حاجت درغیر ضرورت است، ورنه دنیا خانه حاجت و نیاز است و انسان موجودى اجتماعى، و همه در امور زندگى و معیشت محتاج به یکدیگر، اما هر چه حاجات و درخواست ها و نیازها کمتر باشد عزت آدمى نزد مردم بیشتر است، و به هر مقدار که قلب خالى از طمع از مال مردم باشد، کمک حق به رفع نیاز انسان و آسان شدن کار بیشتر است.(۱)

آرى صبر بر نیاز و حاجت و استقامت ورزى بر مشکلات تا حل آن به عنایت خدا، و بوسیله علل و امور شرعى عبادتى بس بزرگ و مورث عزت در دنیا و جنّت در آخرت است.

حضرت صادق علیه السلام از رسول خدا روایت مى فرماید:

طُوبى لِلْمَساکینِ برالصَّبْرِ، وَ هُمْ الَّذینَ یرَوْنَ مَلَکوتَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ.(۲)

خوشا به حال مردم مسکین بخاطر صبرى که در برابر مشکل دارند، و اجازه نمى دهند، نفس و شهوت و غریزه و میل، آنان را به گناه و معصیت براى حلّ مشکل وادار کند، اینان مردمى هستند که لیاقت تماشاى ملکوت سماوات و زمین در آنان شکفته شده و مى بینند از حقایق آنچه را که دیگران نمى بینند.

عَنْ جَعْفَر علیه السلام قال:اِذا کانَ یوْمُ الْقِیامَةِ اَمَرَ اللّهُ تَبارَک وَ تَعالى مُنادِیاً ینادى بَینَ یدَیهِ:اَینَ الْفُقَراءُ؟ فَیقُومُ عُنُقٌ مِنَ النّاسِ کثیرٌ فَیقُولُ:عِبادى!فَیقُولُونَ لَبَّیک رَبَّنا، فَیقُولُ:اِنّى لَمْ اُفْقِرْکمْ لِهَوان بِکمْ عَلَىَّ وَلکنْ اِنَّمَا اخْتَرْتُکمْ لِمِثْلِ هذا الْیوْمِ،تَصَفَّحُوا وُجُوهَ النّاسِ فَمَنْ صَنَعَ اِلَیکمْ مَعْرُوفاً لَمْ یصْنَعْهُ اِلاّ فِىَّ فَکافُوُهُ عَنّىِ بِالْجَنَّةِ.(۳)

از حضرت باقر علیه السلام روایت شده، بوقت قیامت، خداوند امر مى کند منادى از طرف او ندا در دهد فقرا کجایند؟ بسیارى از مردم بر مى خیزند، خطاب مى رسد بندگانم. پاسخ مى دهند، لبیک اى خداى ما، خطاب مى کند، من نه بخاطر سبک انگاشتن شما به فقر و نداى مبتلایتان کردم، بلکه شما را براى مثل امروزى انتخاب نمودم، در بین مردم جتسجو کنید هر کس بخاطر من با شما خوبى کرد، از جانب من بهشت را بعنوان جزاى خوبیش در اختیارش بگذارید.

راوى مى گوید حضرت صادق علیه السلام به من فرمود: وارد بازار شدى، میوه را و آنچه میل داشتى نمى خواستى بخرى؟ عرضه داشتم چرا فرمود: براى تو به هر چیزى که مى خواستى ولى قدرت خرید آن را نداشتى حسنه ایست.(۴)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱- "بحار" ص ۷۵، ص ۱۰۹.

۲- "بحار" ص ۷۲، ص ۱۵.

۳- "کافى"، ج ۲، ص ۲۶۳.

۴- "بحار" ص ۷۲، ص ۲۵.

بردن نیازها به خداوند:

«ثُمَّ انْتَبَهْتُ بِتَذْکیرِک لِی مِنْ غَفْلَتِی وَ نَهَضْتُ بِتَوْفِیقِک مِنْ زَلَّتِی وَ رَجَعْتُ وَ نَکصْتُ بِتَسْدِیدِک عَنْ عَثْرَتِی وَ قُلْتُ سُبْحَانَ رَبِّی کیفَ یسْأَلُ مُحْتَاجٌ مُحْتَاجاً وَ أَنَّى یرْغَبُ مُعْدِمٌ إِلَى مُعْدِم»:

"سپس با توفیق تو در تمام جهات مسئله اندیشه کردم، و از آیات قرآن و سنت رسول الهى کمک گرفتم تا به غفلتم از حقیقت آگاه شدم، و با یارى تو از لغزشم نجات یافتم و با هدایت و راهنمائیت از لغزیدن در گناه در امان ماندم، و با تمام وجود فریاد زدم، منزه وپاکست خداى من از تمام عیوب، شگفتا چگونه محتاجى طلب رفع حاجت مى کند و فقیر و تهیدستى به فقیرى مانند خود رو مى آورد"؟

حضرت شیخ بهائى مى فرماید:

از هوس بگذر رها کن کشّ و فش *** پا ز دامان قناعت ور مکش

گر نباشد جامه اطلس تو را *** کهنه دلقى ساتر تن بس تو را

ور مزعفر نبودت با قند مشک *** خوش بود دوغ و پیاز و نان خشک

ور نباشد مشربت از زرّناب *** با کف خود مى توانى خورد آب

ور نباشد مرکب زرین لجام *** مى توان هم زد بپاى خویش گام

ور نباشد دور باش از پیش و پس *** دور باش نفرت خلق از تو بس

ورنباشد خانه هاى زرنگار *** مى تواند بردن به سر در کنج غار

ور نباشد فرش ابریشم طراز *** با حصیر کهنه مسجد بساز

ور نباشد شانه اى از بهر ریش *** شانه بتوان کرد با انگشت خویش

«فَقَصَدْتُک یا إِلَهِی بِالرَّغْبَةِ وَ أَوْفَدْتُ عَلَیک رَجَائِی بِالثِّقَةِ بِک وَ عَلِمْتُ أَنَّ کثِیرَ مَا أَسْاَلُک یسِیرٌ فِی وُجْدِک وَ أَنَّ خَطِیرَ مَا أَسْتَوْهِبُک حَقِیرٌ فِی وُسْعِک وَ أَنَّ کرَمَک لاَ یضِیقُ عَنْ سُؤَالِ أَحَد وَ أَنَّ یدَک بِالْعَطَایا أَعْلَى مِنْ کلِّ ید»:

"پس در این موقعیت که نقطه هوشیارى و آگاهى است، از روى رغبت و شوق و عشق و محبت رو به تو آوردم، و با اعتماد به حضرتت امیدم را بسویت سوق دادم، و دانستم در برابر توانگرى تو، خواسته بسیار من ناچیز و اندک است و بزرگ آنچه از تو بخواهم در مقابل رحمت بى نهایت در بى نهایتت کوچک است.

دریاى جود و بخشش و عنایت و لطف تو از درخواست کسى تنگ نمى شود، و دست قدرت تو در بخشش ها از هر دستى بالاتر و برتر است".

در دعاى شب مبعث در مفاتیح محدث قمى آمده:

اَللّهُمْ اِنَّک تَرى وَلاتُرى وَ اَنْتَ بِالْمَنْظَرِ الْاَعْلى وَ اِنَّ اِلَیک الرُّجْعى وَ الْمُنْتَهى،وَ اِنَّ لَک الْمَعاتَ وَ الْمَحْیا، َ إنَّ لَک الْآخِرَةَ وَ الْاُولى.

الى تو مى بینى ولى دیده نمى شوى، و تو بر دیدگان فرازترى و بازگشت وس یر نهائى به سوى توست، و چگونه زیستن و مردن از توست، و آخرت و دنیا براى تو و در تصرف توست.

در دعاى اُمّ داود آمده:

وَاَسْئَلُک بِاَنَّک مَلیک، وَ اَنَّک ما تَشاءُ مِنْ اَمْر یکونُ، وَ اَنَّک عَلى ما تَشاءُ قَدیرٌ.

و از تو درخواست مى کنم بحق اینکه توئى از زمامدار ملک و ملکوت هستى، و به اینک تو هر کارى را خواهى بشود مى شود، و به اینکه تو بر هر چیز که خواهى توانائى.

و نیز در همان دعا آمده:

یا مَنْ اِلَیهِ التَّدْبیرُ وَ لَهُ الْمَقادیرُ، وَ یا مَنِ الْعَسیرُ عَلَیهِ سَهْلٌ یسیرٌ، یا مَنْ هُوَ عَلى ما یشاءُ قَدیرٌ، یا مُرْسِلَ الرِّیاحِ، یا فالِقَ الْاِصْباحِ، یا باعِثَ الْاَرْواحِ، و یاذَالْجُودِ وَ السَّماحِ، یا رادَّ ما قَدْ فاتَ، یا ناشِرَ الْاَمْواتِ، یا جامِعَ الشَّتاتِ، یا رازِقَ مَنْ یشاءُ بِغَیرِ حِساب، وَیا فاعِلَ ما یشاءُ کیفَ یشاءُ.

اى آنکه تدبیر و نقشه کشى با اوست، و اندازه ها درید قدرت او قرار دارد. و اى آن که هر دشوارى بر او هموار و آسان است، اى آن که بر هر چه بخواهد تواناست، اى روان کننده بادها، اى شکافنده صبح روشنى بخش، اى برانگیزنده روآنها اى داراى جود و بخشش سهل، اى بازگرداننده آنچه در رفته، اى زنده کننده مردگان، اى گردآورنده پراکندگى، اى بى حساب روزى هنده به هر کس که خواهد، اى انجام دهنده هر چه خواهد به هر گونه که خواهد.

اى مونس و غمگسار عاشق *** وى چشم و چراغ و یار عاشق

اى داروى فربهى و صحت *** از بهر تن نزار عاشق

اى رحمت و پادشاهى تو *** بر بوده دل و قرار عاشق

اى کرده خیال را رسولى *** در واسطه یادگار عاشق

آن را که به خویش بار ندهى *** کى بیند کار و بار عاشق

از جذب و کشیدن تو باشد *** آن ناله زارزار عاشق

تعلیم و اشارت تو باشد *** آن حیله گرى و کار عاشق

از راه نمودن تو باشد *** آن رفتن راهوار عاشق

اى بند تو دلگشاى عاشق *** وى پند تو گوشواره عاشق

دیریست که خواب شب نماندست *** در دیده شرمسار عاشق

دیریست که اشتها برفتست *** از معده لقمه خوار عاشق

دیریست که زعفران برستست *** از چهره لاله زار عاشق

دیریست کز آبهاى دیده *** دریا کردى کنار عاشق

زینها چه زیانش چون تو باشى *** چاره گر و غمگسار عاشق

اى لاف ابیت عند ربّى *** آرایش و افتخار عاشق

لَولاک لَما خَلَقْتُ الْاَفلاک *** نُه چرخ به اختیار عاشق