اهانت

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از احتقار)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«اهانت» یا توهين، به معنای کوچک شمردن انسان‌هاى با ايمان با گفتار یا کردار، از اعمال ناپسند و رذايل اخلاقى است و ضدّ آن، احترام و بزرگداشت می‌باشد.

این عنوان در کتب قواعد فقهى تحت «قاعده حرمت اهانت محترمات» و به مناسبت، در باب‌هاى مختلف فقهى آمده است. حکم اهانت بر حسب موارد آن، مختلف است. اهانت نسبت به آنچه در شریعت، محترم شمرده شده است، حرام است، بلکه برخى مراتب آن، موجب کفر و ارتداد مى‌شود. اما اهانت به غیر محترم، همچون کافر حربی، اهل بدعت، و متجاهر به فسق، جایز است.[۱]

توهين برادران ايمانى از موارد آزردن است، بدين جهت آنچه در نکوهش و مفاسد مردم آزارى ذکر شده، درباره توهين هم صادق است. اين صفت ناپسند، مترتب بر عداوت و حسد است و يا ممکن است ناشى از حرص يا طمع و از دنانت قوه شهويه باشد و يا تنها از غضب و بدخويى و کبر سرچشمه گيرد، هر چند کينه و حسدى در کار نباشد.

بنابراین آزار و توهين انسان‌هاى با ايمان، از کارهاى حرام است، زيرا که انسان مؤمن در پيشگاه خداوند از ارزش و اعتبار بالايى برخوردار است، به طورى که بزرگداشت و احترام او، تکريم خدا و اولياى خدا است و اهانت و تحقير آن‌ها نيز بى حرمتى و توهين به پروردگار و موجب خشم خداوند است. از اين رو هيچ فردى اجازه ندارد ديگرى را مثلا به خاطر فقر و تنگدستى کوچک شمرد و با ديده حقارت به او نگاه کند.

احادیث در این خصوص بسیار است؛ پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله مى‌فرمايد: «من استذلّ مؤمنا أو مؤمنة أو حقّره لفقره أو قلّة ذات يده شهره الله تعالى يوم القيامة ثم يفضحه»؛ هر کس مرد يا زن باايمانى را به سبب تهى دستى يا کم بضاعتى کوچک شمارد خداى تعالى در روز رستاخيز او را نمايان و سپس رسوايش مى‌کند.

در روايتى امام صادق عليه السلام مى‌فرمايد: «من حقّر مؤمنا لقلّة ماله حقّره الله فلم يزل عندالله محقورا حتى يتوب ما صنع»؛ کسى که به خاطر تهیدستى مؤمنى را کوچک شمرد خداوند او را کوچک مى‌شمارد و هميشه در نزد خدا خوار است تا آن که از کردارش توبه کند.

همچنین از پیامبر صلى الله عليه وآله روایت شده است که: «خدای تعالی‌ فرمود: هر که اهانت برساند به یکی از دوستان من، پس کمر به مبارزه با من بسته است».[۲] و نیز مى‌فرمايد: «لاتحقّرنّ احداً من المسلمين فانّ صغيرَهم عندالله کبيرٌ»؛ هيچ مسلمانى را خوار و حقير مشمار زيرا کوچک آنها هم نزد خداوند بزرگ است.

پانویس

  1. محمدحسن نجفی، جواهر الکلام، ج ۴۱، ص ۴۱۲-۴۱۳.    
  2. کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۵۲، ح۷.    

منابع