ابولبابه انصاری
«ابولُبابه بشیر بن عبدالمنذر انصارى» از صحابه و راویان پیامبر صلى الله علیه وآله است. او در برخی غزوات پیامبر، جانشین ایشان در مدینه بود. آنچه سبب شهرت ابولبابه در تاریخ اسلام شده است، داستان خیانت او در جریان محاصره یهود بنىقریظه و یا به روایتی تخلفش از غزوه تبوک بود، که سپس توبه کرد و خود را به ستونهای مسجد بست و آیاتى در شأن او نازل شد.
زندگینامه
ابولُبابه بشیر بن عبدالمنذر بن زَنْبَر (زُبَیر)[۱] بن زید انصارى از قبیله اوس، تیره عمرو بن عوف[۲] است. از آنجا که ابولبابه، دو برادر هم داشت، در برخی مآخذ، میان آنان خلطی رخ داده است: نخست، مبشر بن عبدالمنذر که در غزوۀ بدر به شهادت رسید،[۳] و دیگر رفاعة ابن عبدالمنذر که از شرکتکنندگان در بیعت عقبه دوم بود و در غزوۀ اُحد به شهادت رسید.[۴]
بر اساس روایتى منسوب به امام حسن عسکری علیهالسلام، ابولبابه در میان کسانى بود که پس از هجرت رسول خدا صلى الله علیه و آله به مدینه، در پى رد و انکار حضرت برآمدند؛ ولى با معجزهاى که به وقوع پیوست به ناچار تسلیم شدند.[۵] برخى نیز گفتهاند: خصومت او بر سر نخلهاى با یتیمى از انصار بود که پیامبر صلى الله علیه و آله به نفع او حکم فرمود؛ ولى پس از مشاهده ناراحتى شدید آن یتیم، از او خواست نخله را به ازاى نخلهاى در بهشت به یتیم واگذارد و او نپذیرفت.[۶] نیز گفتهاند: پس از انهدام و تخریب مسجد ضرار، ابولبابه از چوبهاى آن منزلى بنا کرد؛ ولى در آن خانه هیچ خیر و برکتى حاصل نمىشد.[۷]
ابولبابه در بیعت عقبه دوم و در غزوه بدر حضور داشت؛[۸] ولى مشهور برآنند که پیامبر صلى الله علیه و آله در غزوه بدر دستور داد: ابولبابه از روحاء به مدینه بازگردد و جانشین آن حضرت باشد و همانند حاضران در بدر، سهم او را از غنایم پرداخت.[۹]
پیامبر در غزوه سویق و غزوه بنىقَینُقاع نیز ابولبابه را در مدینه به جاى خود گذاشت.[۱۰] اما وى در غزوه اُحد و دیگر جنگها در رکاب پیامبر (ص) پیکار کرد.[۱۱] او در غزوه حنین، پرچم قبیله بنى عمرو بن عوف[۱۲] و در فتح مکه، پرچم بنىخطمه[۱۳] یا بنىعمرو بن عوف[۱۴] را حمل مىکرد؛ اما بنا به نقل یعقوبى، پیامبر صلى الله علیه و آله در فتح مکه، او را جانشین خود در مدینه قرار داد.[۱۵]
سبب شهرت ابولبابه در تاریخ اسلام مربوط به غزوۀ بنی قریظه است. در این غزوه، چون یهودیان از محاصره به تنگ آمدند، کسی نزد پیامبر (ص) فرستادند و تقاضا کردند ابولبابه را که از همپیمانان آنان بود، پیش ایشان فرستد و گفتهاند پیامبر (ص) نخست او را مأمور جنگ با آنان کرده بود.[۱۶] ابولبابه به قلعه رفت و به اشارهای، آنان را از صلح با پیامبر (ص) بازداشت. ولی اندکی بعد از کار خود پشیمان شد و به مسجد پیامبر (ص) رفت و خود را به ستونی از ستونهای مسجد بست و سوگند خورد که تا حق تعالی توبۀ وی را قبول نکند، خود را از ستون باز نگشاید.[۱۷] اما روایتهای دیگری نشان میدهد که سبب این کار، خودداری او از حضور در جنگ تبوک بوده است.[۱۸]
ابولبابه از راویان حدیث پیامبر بود[۱۹] و عدهاى از جمله دو پسرش سائب و عبدالرحمن و نیز عبدالله بن عمر و عبدالله بن کعب قرظی از او روایت کردهاند.[۲۰] ابن شهر آشوب او را در ردیف کسانى آورده که حدیث غدیر را روایت کردهاند.[۲۱]
در تاریخ وفات ابولبابه انصاری اختلاف است؛ وفات او به روایتی پیش از قتل عثمان،[۲۲] یا در زمان خلافت امام على علیهالسلام[۲۳] و یا بعد از سال پنجاهم هجرى ذکر شده است.[۲۴]
ابولبابه در شأن نزول آیات
- «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَخُونُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُواْ أَمَانَاتِکمْ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ * وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أَمْوَالُکمْ وَأَوْلاَدُکمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ»؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، به خدا و پیامبر خیانت نکنید و (نیز) در امانتهاى خود خیانت روا مدارید؛ در حالى که مىدانید (این کار، گناه بزرگى است) و بدانید که اموال و اولاد شما وسیله آزمایش است و (براى کسانى که از عهده امتحان برآیند) پاداش عظیمى نزد خدا است. (سوره انفال، ۲۷ـ۲۸) واحدی،[۲۵] زمخشرى،[۲۶] طبرسى،[۲۷] از کلبى، زهرى و قتاده روایت کردهاند که در ماجراى محاصره یهود بنىقریظه پس از آن که پیامبر صلى الله علیه وآله پیشنهاد صلح آنان را رد کرد، بنا به تقاضاى آنان، ابولبابه را نزدشان فرستاد و فرمود: تنها باید حکمیت سعد بن معاذ را بپذیرند. آنها با ابولبابه مشورت کردند که آیا شایسته است حکمیت سعد بن معاذ را بپذیرند؟ ابولبابه با اشاره به گلوى خود به آنان فهماند که اگر بپذیرند کشته خواهند شد و بدین ترتیب به خدا و پیامبر خیانت کرد و این آیه درباره او نازل شد. بر اساس روایتى از امام باقر علیهالسلام مراد از خیانت، معصیت است.[۲۸] برخى معتقدند اموال و فرزندان ابولبابه که نزد بنىقریظه بود، او را به چنین خیانتى واداشت.[۲۹]
- نقل است که آیه «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَتَتَّخِذُواْ الْیهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیاء بَعْضُهُمْ أَوْلِیاء بَعْضٍ وَمَن یتَوَلَّهُم مِّنکمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَیهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! یهود و نصارا را ولىّ نگیرید. آنان اولیاى یکدیگرند و کسانى که از شما با آنان دوستى کنند، از آنها هستند. خداوند جمعیت ستمکار را هدایت نمىکند. (سوره مائده، ۵۱) درباره ابولبابه در داستان خیانت او نازل شده است.[۳۰]
- طبرى[۳۱] از سُدى نقل مىکند که آیه «یا أَیهَا الرَّسُولُ لاَیحْزُنک الَّذِینَ یسَارِعُونَ فِی الْکفْرِ مِنَ الَّذِینَ قَالُواْ آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِن قُلُوبُهُمْ»؛ اى سول خدا آنها که در مسیر کفر شتاب مىکنند و با زبان مىگویند: ایمان آوردیم؛ حال آن که قلب آنها ایمان نیاورده است، تو را اندوهگین نسازد. (سوره مائده، ۴۱) درباره ابولبابه و همین واقعه است.
- «وَآخَرُونَ اعْتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُواْ عَمَلاً صَالِحًا وَآخَرَ سَیئًا عَسَى اللّهُ أَن یتُوبَ عَلَیهِمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»؛ و گروهى دیگر به گناهان خود اعتراف کردند و کار خوب و بد را به هم آمیختند. امید است که خداوند توبه ایشان را بپذیرد. همانا خداوند آمرزنده و مهربان است. (سوره توبه، ۱۰۲) بنا به نقل مفسران، این آیه درباره ابولبابه و همراهان او در تخلف از غزوه تبوک و توبه آنان نازل شده؛[۳۲] اما بر اساس پارهاى روایات، این آیه درباره او و ماجراى بنىقریظه فرود آمده است.[۳۳]
- «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیهِمْ إِنَّ صَلاَتَک سَکنٌ لَّهُمْ وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»؛ از اموال ایشان صدقهاى (زکات) بگیر تا با آن آنها را پاکسازى و پرورش دهى و (هنگام گرفتن زکات) براى آنها دعا کن که دعاى تو، مایه آرامش آنها است و خداوند شنوا و دانا است». (سوره توبه، ۱۰۳) گفتهاند: پس از آنکه خداوند توبه متخلفان از جنگ تبوک را پذیرفت و پیامبر صلى الله علیه و آله آنها را از ستون باز کرد، ابولبابه همه اموال خود را پیش رسول خدا صلی الله علیه و آله آورده، از حضرت خواست که آنها را در راه خدا انفاق کند. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: هنوز دستورى در اینباره بر من نازل نشده است. چیزى نگذشت که این آیه نازل شد و فرمان داد که پیامبر قسمتى از اموال آنها را بگیرد.[۳۴] به نقل ابنکثیر پس از پذیرفته شدن توبه ابولبابه، جز خیر در اسلام از او دیده نشد.[۳۵]
پانویس
- پرش به بالا ↑ الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۰۳؛ الثقات، ج ۳، ص ۳۲.
- پرش به بالا ↑ جمهرة انسابالعرب، ص ۳۳۴؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۰۳؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۲۸۵.
- پرش به بالا ↑ طبقات ابن سعد، ۳ / ۴۵۶.
- پرش به بالا ↑ ابن سعد، ۳ / ۴۵۶-۴۵۷.
- پرش به بالا ↑ تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى علیهالسلام، ص ۹۲ـ۹۶.
- پرش به بالا ↑ المغازى، ج ۱، ص ۲۸۱، و ج ۲، ص ۵۰۵.
- پرش به بالا ↑ همان، ج ۳، ص ۱۰۴۷.
- پرش به بالا ↑ رجال الطوسى، ص ۲۷؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۰۳.
- پرش به بالا ↑ الطبقات، ج۳، ص ۳۴۸؛ المغازى، ج ۱، ص ۱۵۹؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۸۸.
- پرش به بالا ↑ المغازى، ج ۱، ص ۱۸۰؛ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۴۵ و ۴۹؛ تاریخ طبرى، ج ۲، ص ۴۹ـ۵۰.
- پرش به بالا ↑ الطبقات، ج ۳، ص ۳۴۸؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۰۴.
- پرش به بالا ↑ المغازى، ج ۳، ۸۹۶.
- پرش به بالا ↑ همان، ج ۲، ص ۸۰۰.
- پرش به بالا ↑ الطبقات، ج ۳، ص ۳۴۹؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۰۴.
- پرش به بالا ↑ تاریخ یعقوبى، ج ۲، ص ۵۸.
- پرش به بالا ↑ واقدی، ۲ / ۵۰۷.
- پرش به بالا ↑ واقدی، ۲ / ۵۰۵-۵۰۷؛ سیره ابن هشام، ۳ / ۲۴۷- ۲۴۸.
- پرش به بالا ↑ محمد بن مسلم زهری، المغازی النبوبة، ۱۱۱-۱۱۲.
- پرش به بالا ↑ رجال الطوسى، ص ۲۷؛ الجرح والتعدیل، ج ۱، ص ۳۷۵؛ الثقات، ج ۳، ص ۳۲.
- پرش به بالا ↑ الجرح والتعدیل، ج ۱، ص ۳۷۵.
- پرش به بالا ↑ مناقب، ج ۳، ص ۳۵.
- پرش به بالا ↑ ابن اثیر، ۱ / ۱۹۶.
- پرش به بالا ↑ الثقات، ج ۳، ص ۳۲؛ الطبقات، ج ۳، ص ۳۴۹.
- پرش به بالا ↑ تهذیب الکمال، ج ۳۴، ص ۲۳۳؛ الاصابه، ج ۷، ص ۲۹۰.
- پرش به بالا ↑ اسباب النزول، ص ۱۹۳.
- پرش به بالا ↑ الکشاف، ج ۲، ص ۲۱۳ـ۲۱۴.
- پرش به بالا ↑ مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۲۳.
- پرش به بالا ↑ تفسیر قمى، ج ۱، ص ۲۷۰.
- پرش به بالا ↑ مجمعالبیان، ج ۴، ص ۸۲۳.
- پرش به بالا ↑ جامعالبیان، مج ۴، ج ۶، ص ۳۷۳؛ مجمع البیان، ج ۳، ص ۳۱۸.
- پرش به بالا ↑ جامع البیان، مج ۴، ج ۶، ص ۳۱۵.
- پرش به بالا ↑ جامع البیان، مج ۷، ج ۱۰، ص ۱۹ـ۲۲؛ التبیان، ج ۵، ص ۲۹؛ مجمعالبیان، ج ۵، ص ۱۰۱.
- پرش به بالا ↑ جامعالبیان، مج ۷، ج ۱۰، ص ۲۱؛ مجمعالبیان، ج ۵، ص ۱۰۱.
- پرش به بالا ↑ جامعالبیان، ج ۷، ص ۲۳ـ۲۴؛ مجمعالبیان، ج ۵، ص ۱۰۱؛ روضالجنان، ج ۱۰، ص ۲۶.
- پرش به بالا ↑ البدایة والنهایه، ج ۵، ص ۲۱.
منابع
- دائرةالمعارف قرآن کریم، محمد خراسانى، ج ۲، ص ۴۶-۴۹.
- "ابولبابه انصاری"، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.