آیه 78 سوره یونس
<<77 | آیه 78 سوره یونس | 79>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
پاسخ دادند که آیا تو آمدهای که ما را از عقاید و آدابی که پدران خود را بر آن یافتهایم بازگردانی تا خود و برادرت هارون در زمین سلطنت یابید و بر ما حکمفرما شوید؟ ما هرگز به شما ایمان نخواهیم آورد.
گفتند: آیا به سوی ما آمده ای تا ما را از آیینی که پدرانمان را بر آن یافته ایم، برگردانی و [با نابود کردن ما] قدرت و حکومت در این سرزمین برای شما دو نفر باشد؟ و ما به شما دو نفر ایمان نمی آوریم!
گفتند: «آيا به سوى ما آمدهاى تا ما را از شيوهاى كه پدرانمان را بر آن يافتهايم بازگردانى، و بزرگى در اين سرزمين براى شما دو تن باشد؟ ما به شما دو تن ايمان نداريم.»
گفتند: آيا آمدهاى تا ما را از آن آيين كه پدرانمان را بر آن يافتهايم منصرف سازى تا در زمين سرورى يابيد؟ ولى ما به شما ايمان نمىآوريم.
گفتند: «آیا آمدهای که ما را، از آنچه پدرانمان را بر آن یافتیم، منصرف سازی؛ و بزرگی (و ریاست) در روی زمین، از آن شما دو تن باشد؟! ما (هرگز) به شما ایمان نمیآوریم!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
لتلفتنا: لفت: برگرداندن، منصرف كردن. «لفته عن كذا: صرفه عنه» «لتلفتنا»: تا برگردانى ما را.
كبرياء: كبر (بر وزن عنب و قفل): بزرگى. خواه بزرگى مقام باشد يا به سن . كبرياء: عظمت، حكومت و بزرگى مقام.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَلْفِتَنا عَمَّا وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا وَ تَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِياءُ فِي الْأَرْضِ وَ ما نَحْنُ لَكُما بِمُؤْمِنِينَ «78»
گفتند: (اى موسى!) آيا آمدهاى تا ما را از راهى كه پدرانمان را بر آن يافتهايم، برگردانى تا بزرگى و حكومت در زمين براى شما دو نفر (موسى و هارون) باشد؟ و (لى) ما به شما دو نفر ايمان آور نيستيم.
نکته ها
احترام به نياكان و احسان به والدين، غير از سرسپردگى به آنهاست. فرهنگ گذشتگان نبايد بدون منطق و دليل پذيرفته شود و بر آن تعصّب بىجا داشت.
پیام ها
1- انقلابهاى فرهنگى و تحوّلات فكرى، همواره در جامعه بازتاب داشته است. «لِتَلْفِتَنا عَمَّا وَجَدْنا»
2- كار نياكان، در نسلهاى بعد مؤثّر است. «وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا»
3- اساس حكومت فرعونى، عقايد خرافى نياكان مردم بود. «وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا»
4- گاهى احترام به نياكان و حفظ ميراثهاى كهن، ابزارى براى مقاومت در برابر نهضت انبياست. «آباءَنا»
5- تقليد از نياكان، بدون منطق و دليل باطل است. «وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا»
6- به نام حفظ ميراث فرهنگى و تعصبات خانوادگى، هركار غلطى جايز نيست.
«وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا»
7- چون طاغوتها رياست طلبند، تلاشهاى اصلاحگرانهى مصلحان را هم به عنوانِ «رياست طلبى» قلمداد مىكنند. «تَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِياءُ»
8- مصلحان، خود را آماده شنيدن تهمت از ظالمان كنند. قالُوا ... تَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِياءُ
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 608
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَلْفِتَنا عَمَّا وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا وَ تَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِياءُ فِي الْأَرْضِ وَ ما نَحْنُ لَكُما بِمُؤْمِنِينَ (78)
قالُوا أَ جِئْتَنا: فرعون و فرعونيان به موسى عليه السّلام گفتند: آيا آمدى ما را، لِتَلْفِتَنا عَمَّا وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا: براى اينكه ما را برگردانى از دين و طريقه و اعتقادى كه يافتهايم پدران خود را بر آن. وَ تَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِياءُ فِي الْأَرْضِ: و باشد براى شما دو نفر ملك و سلطنت در زمين، يا بزرگوارى و عظمت. گمان كردند كه غرض موسى و هارون عليهما السلام از دعوت، رياست و سلطنت است، چنانچه اين سودا در آنها بود و هر كسى به خيال خود در مردم نظر نمايد، لذا از اطاعت موسى عليه السلام سرپيچى نموده گفتند: وَ ما نَحْنُ لَكُما بِمُؤْمِنِينَ: و نيستيم ما مر شما را ايمان آورندگان، يعنى ايمان نياوريم و تصديق نكنيم.
تنبيه- سبب ايمان نياوردن آنها دو چيز بود: يكى تمسك به تقليد آباء در
ج5، ص 374
اصول دين؛ و ديگر حرص بر طلب دنيا و رياست. و اين دو صفت، مذموم در شرايع، و صاحبش معاقب و ملوم است.
و رياست دو قسم باشد: ممدوح و مذموم. اما ممدوح، رياست الهيه است كه خداى تعالى عطا فرمايد بندگان خاص خود را از انبياء و اوصياء براى هدايت و ارشاد ايشان و رفع فساد از ميان؛ و چون انبياء و ائمه، معصوم و مؤيد به عنايات سبحانيهاند، مأمون باشند از اغراض دنيويه و شخصيه، پس دعوى اين منصب از ايشان نيست به غرضى مگر شفقت بر خلق و نجات آنها از مهالك دنيويه و اخرويه و فوز به سعادات ابديه.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِ رُسُلاً إِلى قَوْمِهِمْ فَجاؤُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَما كانُوا لِيُؤْمِنُوا بِما كَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ كَذلِكَ نَطْبَعُ عَلى قُلُوبِ الْمُعْتَدِينَ (74) ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسى وَ هارُونَ إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلائِهِ بِآياتِنا فَاسْتَكْبَرُوا وَ كانُوا قَوْماً مُجْرِمِينَ (75) فَلَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا إِنَّ هذا لَسِحْرٌ مُبِينٌ (76) قالَ مُوسى أَ تَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَكُمْ أَ سِحْرٌ هذا وَ لا يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ (77) قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَلْفِتَنا عَمَّا وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا وَ تَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِياءُ فِي الْأَرْضِ وَ ما نَحْنُ لَكُما بِمُؤْمِنِينَ (78)
ترجمه
پس مبعوث نموديم بعد از او پيغمبرانى را بسوى قومشان پس آمدند آنها را با معجزات پس نبودند كه ايمان آورند بآنچه تكذيب نمودند آنرا از پيش اينچنين مهر مىنهيم بر دلهاى تجاوز كنندگان
پس مبعوث نموديم بعد از ايشان موسى و هرون را بسوى فرعون و كسانش با معجزاتمان پس تكبّر نمودند و بودند گروهى گناهكاران
پس چون آمد آنها را حقّ از نزد ما گفتند همانا اين هر آينه سحرى است آشكار
گفت موسى آيا ميگوئيد مر حق را چون آمد شما را آيا سحر است اين با آنكه رستگار نميشوند جادوگران
گفتند آيا آمدى نزد ما تا منصرف نمائى ما را از آنچه يافتيم بر آن پدران خود را و تا باشد براى شما بزرگى در زمين و نيستيم ما مر شما را گروندگان.
تفسير
خداوند بعد از حضرت نوح پيغمبرانى را مبعوث فرمود مانند هود و
جلد 3 صفحه 36
صالح و ابراهيم و لوط و شعيب و امثال اين بزرگواران هر يك را بر قوم خودشان با معجزات واضحه كه دلالت تامّه بر نبوّت ايشان داشت و اقوامشان اصرار بر كفر نمودند و ايمان نياوردند و دست از عقائد فاسده خودشان كه قبل از ظهور معجزات بدست ايشان داشتند بر نداشتند و تكذيبى كه در عالم ذر نموده بودند و در سوره اعراف ذكر شد در اين عالم از آنها بروز نمود و اثر آن مهر الهى كه به دلهاى آنها زده شده بود ظاهر گرديد در نتيجه خذلان و متابعت هوى و هوس و انس به معاصى و وحشت از حقّ و پس از ايشان خداوند حضرت موسى و هرون عليهما السلام را بر فرعون و اشراف قوم او مبعوث فرمود با معجزات زيادى كه محيّر العقول بود و شرح آنها داده شده و تكبّر و نخوت و غرور موجب آن شد كه متابعت ننمودند و دست از معاصى خودشان بر نداشتند و از فرط لجاج و عناد و تكبّر بعد از وضوح حقّ بظهور معجزات پى در پى گفتند واضح است كه اين كارها سحر است حضرت موسى به آنها فرمود اين چه سخنى است كه شما مىگوئيد و حقّ واضح را سحر ميخوانيد آيا اين معجزه آشكار سحر است با آنكه ساحران در دنيا بمراد نميرسند و مظفّر و منصور نميگردند و در آخرت رستگار نميشوند و من ميدانم و پيرامون سحر نگشته و نميگردم چون سحر دوام و ثبات ندارد و ساحر بالاخره رسوا خواهد شد و بنابر اين جمله أ سحر هذا كلام حضرت موسى و استفهام انكارى است و كلام قوم جمله انّه لسحر است كه محذوف شده براى دلالت قبل و بعد آن بر آن يا مراد از جمله أ تقولون للحقّ آنستكه آيا شما حق را باطل ميخوانيد و منكر ميشويد و حمل بر فساد ميكنيد بعد از وضوح و ظهور آن براى شما و بنابراين انكار و ياوه گوئى و عيب جوئى آنها مستفاد از همين جمله است و در هر حال جمله أ سحر هذا تا آخر آيه نميشود كلام قوم باشد چون آنها قطعا انكار حقّ را نموده بودند و اعجاز را سحر خوانده بودند و حضرت موسى باين جمله اظهار تعجّب از مقاله فاسده آنها فرموده و بجمله اخيره تبرئه ساحت مقدّس خود را نموده است و آنها در جواب اظهار تعصّب در بقاء بر شرك و بت پرستى كه كيش پدرانشان بود نمودند و ادّعاء حضرت موسى و هرون را حمل بر رياست طلبى و حبّ سلطنت و جاه كه ملازم با بزرگى و بزرگ منشى است كردند و ايمان نياوردند غافل از آنكه در مقابل اراده الهى نميتواند كسى قيام نمايد و به خسران دنيا و آخرت دچار
جلد 3 صفحه 37
خواهد شد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالُوا أَ جِئتَنا لِتَلفِتَنا عَمّا وَجَدنا عَلَيهِ آباءَنا وَ تَكُونَ لَكُمَا الكِبرِياءُ فِي الأَرضِ وَ ما نَحنُ لَكُما بِمُؤمِنِينَ (78)
گفتند فرعونيان آيا تو آمدهاي ما را براي اينكه ما را منصرف كني از آنچه ما يافتيم که پدران ما بر او بودند و بوده باشد از براي تو و برادرت هارون بزرگي و عظمت در روي زمين و ما نيستيم بشما دو نفر ايمان بياوريم.
قالوا قائل ظاهرا قوم فرعون بودند زيرا فرعون دعوي خدايي داشت و تابع عقيده پدرانش نبود أ جئتنا همزه استفهام براي ترديد نيست بلكه مقصود آنها بود که مقصد و غرض تو رياست و سلطنت است نه اينكه حقيقة از جانب خدا آمده باشي و مبعوث برسالت باشي بلكه ميخواهي لتلفتنا ما را منصرف كني و برگرداني از دين آبائي و اجدادي عمّا وجدنا که ما مشاهده ميكرديم و مييافتيم که آنها فرعون و امثال او را متابعت ميكردند چون فرعون سيصد سال دعوي خدايي ميكرد و قومش تابع او بودند نسلا بعد نسل عليه آبائنا و واضح و روشن است که درباريان فرعون و اتباعش از ناحيه آن بهرهبرداري ميكردند و بر بني اسرائيل مسلط بودند و حضرت موسي اگر او را از بين ببرد و بني اسرائيل را از چنگال آنها نجات دهد آنها از كار ميافتند و از استفادهها محروم ميشدند وَ تَكُونَ لَكُمَا موسي و هارون الكِبرِياءُ فِي الأَرضِ ارض مصر يا مطلق روي زمين بلكه ميتوان گفت مراد جنس ارض است وَ ما نَحنُ ما فرعونيان هرگز نيستيم لكما بشما دو نفر موسي و هارون بمؤمنين.
436
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 78)- سپس سیل تهمت خود را به سوی موسی ادامه دادند، و صریحا به او «گفتند: آیا تو میخواهی ما را از راه و رسم پدران و نیاکانمان منصرف سازی»؟
(قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَلْفِتَنا عَمَّا وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا).
در واقع بت «سنتهای نیاکان» و عظمت خیالی و افسانهای آنها را پیش کشیدند تا افکار عامه را نسبت به موسی و هارون بدبین کنند که آنها میخواهند با مقدسات جامعه و کشور شما بازی کنند.
سپس ادامه دادند دعوت شما به دین و آیین خدا دروغی بیش نیست، اینها همه دام است، و نقشههای خائنانه برای این که در این سرزمین حکومت کنید «و ریاست در روی زمین از آن شما دو تن باشد» (وَ تَکُونَ لَکُمَا الْکِبْرِیاءُ فِی الْأَرْضِ).
در حقیقت آنها چون خودشان هر تلاش و کوششی برای حکومت ظالمانه بر مردم بود، دیگران را نیز چنین میپنداشتند و تلاشهای مصلحان و پیامبران را هم، این گونه تفسیر میکردند.
ج2، ص308
اما بدانید «ما به شما دو نفر هرگز ایمان نمیآوریم» زیرا دست شما را خواندهایم و از نقشههای تخریبیتان آگاهیم (وَ ما نَحْنُ لَکُما بِمُؤْمِنِینَ).
و این نخستین مرحله مبارزه آنها با موسی بود.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم