آیه 15 سوره بروج

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه ۱۵ بروج)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

ذُو الْعَرْشِ الْمَجِيدُ

مشاهده آیه در سوره


<<14 آیه 15 سوره بروج 16>>
سوره : سوره بروج (85)
جزء : 30
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و خداوند عرش (عظیم) و هم با اقتدار و عزت است.

صاحب عرش و ارجمند [و عالی صفات] است. ….

صاحب ارجمند عرش.

اوست صاحب عرش ارجمند.

صاحب عرش و دارای مجد و عظمت است،

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Lord of the Throne, the All-glorious,

Lord of the Arsh, the Glorious,

Lord of the Throne of Glory,

Lord of the Throne of Glory,

معانی کلمات آیه

  • مجيد: مجد: عظمت و بزرگوارى. «المجد: العز و الرفعة» مجيد: پر عظمت و بزرگوارى. منظور از آن اهميت و پرفائده بودن قرآن است، مجيد بودن عرش به سبب عظمت آن مى‏‌باشد.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّ بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ «12» إِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ وَ يُعِيدُ «13» وَ هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ «14» ذُو الْعَرْشِ الْمَجِيدُ «15» فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ «16»

همانا قهر و مجازات پروردگارت شديد است. بى ترديد اوست كه (آفرينش را) آغاز مى‌كند و باز مى‌گرداند. و هموست بخشنده و دوستدار (مؤمنين). صاحب عرش و داراى مجد و عظمت. آنچه را اراده كند حتماً انجام مى‌دهد.

نکته ها

«بَطْشَ» به معناى گرفتن همراه با قهر و غلبه است.

«عرش» به معناى تخت فرمانروايى و كنايه از تدبير الهى است. عرش را به معناى‌

جلد 10 - صفحه 438

جايگاهى كه همه هستى را در برگرفته است نيز گفته‌اند. بنابراين‌ «ذُو الْعَرْشِ» يعنى صاحب همه هستى و مركز اداره هستى.

پیام ها

1- قهر و غلبه الهى به گونه‌اى است كه هيچ كس و هيچ چيز نمى‌تواند مانع آن شود. «إِنَّ بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ»

2- قهر و كيفر از شئون ربوبيّت و در جهت پيشبرد اهداف رسالت و دلدارى پيامبر است. «بَطْشَ رَبِّكَ»

3- آفريدن و بازگرداندن، كار هميشگى خداوند است. «إِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ وَ يُعِيدُ»

4- قدرت خداوند بر آفريدن و بازگرداندن يكسان است. «يُبْدِئُ وَ يُعِيدُ»

5- خداوند هم قهر و غلبه دارد و هم بخشش و محبّت. بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ ... وَ هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ

6- علاوه بر آفريدن، تدبير و فرمان‌روايى همه چيز براى اوست. «ذُو الْعَرْشِ»

7- در قهر و مهر، هيچ چيز مانع اراده الهى نيست. «بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ- هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ- فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ»

8- كارهاى الهى محدوديّت ندارد. «لِما يُرِيدُ» (ناگفته پيداست كه اراده الهى همراه با حكمت است و كارى كه حكيمانه نباشد، اراده نمى‌كند تا انجام دهد.)

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



ذُو الْعَرْشِ الْمَجِيدُ «15»

ذُو الْعَرْشِ الْمَجِيدُ: صاحب عرش عظيم، بزرگوار در ذات و صفات، يا مالك ملك و غالب بر جميع مكنونات.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ «1» وَ الْيَوْمِ الْمَوْعُودِ «2» وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ «3» قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ «4»

النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ «5» إِذْ هُمْ عَلَيْها قُعُودٌ «6» وَ هُمْ عَلى‌ ما يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ «7» وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ «8» الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ شَهِيدٌ «9»

إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ لَهُمْ عَذابُ الْحَرِيقِ «10» إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْكَبِيرُ «11» إِنَّ بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ «12» إِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ وَ يُعِيدُ «13» وَ هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ «14»

ذُو الْعَرْشِ الْمَجِيدُ «15» فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ «16» هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْجُنُودِ «17» فِرْعَوْنَ وَ ثَمُودَ «18» بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي تَكْذِيبٍ «19»

وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحِيطٌ «20» بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ «21» فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ «22»

ترجمه‌

سوگند بآسمان داراى برجها

و بروز وعده داده شده‌

و بگواه و گواهى داده شده بر آن‌

هلاك شدند صاحبان گودالهاى‌

آتش كه داراى اشتعال بود

وقتى كه آنها بر آن گودالها نشسته بودند

و آنها بر آنچه با گروندگان ميكردند نگران بودند

و ناپسند نداشتند مگر گرويدن ايشان را بخداى ارجمند ستوده‌

آنكه مر او را است پادشاهى آسمانها و زمين و خدا بر هر چيز گواه است‌

همانا آنانكه عذاب نمودند مردان و زنان با ايمان را پس توبه نكردند پس براى آنها عذاب دوزخ و براى آنها عذاب سوزش بآتش است‌

همانا آنانكه گرويدند و كردند كارهاى شايسته براى ايشان بهشتهائى است كه جارى است در آنها نهرها اينست كاميابى بزرگ‌

همانا بقهر گرفتن پروردگار تو هر آينه سخت است‌

همانا او است كه نخست مى‌آفريند و عود ميدهد

و او است آمرزنده مهربان‌

كه صاحب مقرّ سلطنت ميباشد بلند مرتبه است‌

كننده است هر آنچه بخواهد

آيا رسيد بتو خبر لشگرها اتباع‌

فرعون و قوم‌

جلد 5 صفحه 369

ثمود

بلى آنانكه كافر شدند در وادى تكذيب ميباشند

و خداوند از جوانب بر آنها احاطه دارد

بلى آن قرآنى بلند مرتبه است‌

در لوح محفوظ از آفات.

تفسير

خداوند متعال در اين سوره مباركه قسم ياد فرموده بآسمانى كه داراى بروج دوازده گانه است و آفتاب در ظرف يك سال در آنها سير مينمايد و بيان آن در اوائل سوره حجر گذشت و نيز قسم ياد فرموده بروز موعود كه خداوند و انبياء عظام و اوصياء كرام ايشان وعده آمدن آنرا داده‌اند و آن روز قيامت است چنانچه قمى ره فرموده و در مجمع نسبت بتمام مفسرين داده و بنابر اين بنظر حقير انسب بمقام آنست كه مراد از شاهد و مشهود كه خداوند بآن نيز قسم ياد فرموده حاضران در آن روز باشند كه بعضى شاهد و بعضى مشهودند چون انبياء عظام و اوصياء كرام ايشان هر يك شاهدند بر اعمال پيروان خودشان و پيغمبر خاتم شاهد است در آن روز بر ايشان و اوصياء كرام خود و خلق اولين و آخرين پس يگانه شاهد او است و همه مشهود بيك اعتبار و بيك اعتبار او و انبياء و اوصياء شاهدند و خلق مشهود و در روايات شاهد بروز جمعه و مشهود بروز قيامت و شاهد بروز عرفه و مشهود بروز قيامت و شاهد بروز جمعه و مشهود بروز عرفه و شاهد به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و مشهود بامير المؤمنين عليه السّلام و شاهد به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و مشهود بروز قيامت تفسير شده و در بعضى از اين روايات امام عليه السّلام از بعضى تكذيب فرموده و اقوال مفسرين هم مختلف و غير ظاهر است و اگر ظاهرى براى آيه بشود فرض نمود همان است كه ذكر شد و در تفسير قرآن ظاهر معتبر است و روايت معتبر بدون معارض ولى اقوال مفسرين مخصوصا عامّه بهيچ وجه اعتبارى ندارد و مفسّرين خاصه نوعا از عامّه اخذ مينمايند و تنكير ظاهرا براى ابهام و تعظيم است و جواب اين قسمها ظاهرا آنست كه خداوند فرموده مشمول لعنت و هلاكت شدند صاحبان گودالها و آتش داراى آتش افروز مخصوصى چون النّار ظاهرا بدل اشتمال است براى اخدود و توصيف نار بذات وقود ظاهرا براى خصوصيّت آن وقود است كه بدنهاى اهل ايمان بوده و محتمل است وقود بمعناى اشتعال و التهاب باشد و براى اشاره بشدّت اشتعال آن نار توصيف شده و در هر حال روايات در اين باب هم مختلف است و قدر متيقّن آنها آنست كه در زمان‌

جلد 5 صفحه 370

سابق جمعى از كفار بر اهل ايمان مسلّط شدند و ايشان را در گودالهائى از آتش انداختند و سوزاندند براى آنكه حاضر نشدند دست از دين خودشان بردارند و خداوند اجمالا اين قصه را نقل فرموده براى آنكه مسلمانان صدر اسلام بر شكنجه و آزار كفار قريش صبر نمايند و بدانند كه آنها هم مانند اصحاب اخدود مشمول لعن و غضب الهى خواهند بود و ميفرمايد اين عمل از آنها صادر و اين استحقاق براى آنان حاصل شد وقتى كه در اطراف گودالها نشسته بودند و تماشا ميكردند كه با اهل ايمان چه سلوكى مينمايند و چگونه ايشان در آتش ميسوزند و ناخوش نداشتند آنها از اهل ايمان و ناپسند نميدانستند چيزى را از ايشان مگر آنكه ايمان آورده بودند بخداوند ارجمند ستوده كه سلطنت حقّه حقيقيه در آسمانها و زمين از آن او است و او بر هر امرى حاضر و ناظر و گواه است و همانا كفارى كه مبتلا و معذب نمودند اهل ايمان را بانواع ابتلا و عذاب از قبيل سوزاندن و داغ نمودن و شكنجه كردن و غيرها پس توبه ننمودند بقبول ايمان از براى آنان است عذاب جهنّم در آخرت براى كفرشان و عذاب سوزش و شكنجه و آزارشان علاوه بر آن است و آن در دنيا يا آخرت بآنها خواهد رسيد چون اين عمل قبح زائدى دارد و استحقاق زائدى ميآورد و روايت شده كه آتش برگشت بطرف اصحاب اخدود كه در اطراف نشسته بودند و همه را سوزاند و همانا كسانيكه ايمان آوردند بمبدء و معاد و وسائط بين خالق و عباد و بجا آوردند اعمال شايسته را براى ايشان است باغهائى كه جارى است در آنها نهرهائى از انواع مشروبات و آبهاى زلال و آن كاميابى بزرگ است كه دنيا و ما فيها در برابر نعم بى‌زوال آن قدر و قيمتى ندارد و همانا گرفتن بقهر و عنف خداوند معصيت كاران را بسيار سخت و ناگوار است و او خلق را بدوا ايجاد ميفرمايد و بعدا ميميراند و باز عود ميدهد ارواح را به اجسادشان براى مجازات ستم كاران و انعام بشايستگان و او بخشنده و آمرزنده و دوست و مهربان است نسبت بكسانيكه توبه نمودند و اطاعت كردند اوامر او را و صاحب مقرّ سلطنت و عظمت ذاتى و صفاتى است و قمى ره از امام باقر عليه السّلام در اين آيه نقل نموده كه پس او است خداوند كريم مجيد و اين دلالت دارد كه‌

جلد 5 صفحه 371

مجيد صفت خداوند است نه عرش چون مجيد بكسر نيز قرائت شده و بنابر آن صفت عرش است بمعناى رفيع و هر چه را اراده فرمايد ايجاد ميشود بدون درنگ و مانع و رادع و براى گوشزد كفّار مكّه و تسليت خاطر پيغمبر اكرم و اهل ايمان اخيرا اشاره بقصه قوم فرعون و ثمود فرموده كه هر يك از عساكر شيطان و كفر و طغيان بودند و بمراتب اقوى و اكثر از اهالى مكّه و خداوند آنها را بقهر و غضب خود نابود فرمود و پيغمبران خود را غالب و مظفّر و منصور گردانيد با اينها هم بالآخره همين معامله را خواهد فرمود ولى چيزى كه هست اينها جز در خط تكذيب پيغمبر خودشان در طريقى سير نميكنند و ابدا بفكر تحصيل حق و حقيقت نيستند و خداوند هم بقدرت خود بر آنها احاطه دارد و از انتقام او نميتوانند فرار نمايند و كلمه وراء يا بمعناى اطراف است اعمّ از پس و پيش كه معناى اصلى آنست يا بمعناى پشت كه شايع است براى اشاره بآنكه آنها پشت بخدا نموده‌اند و متوجه بحق نيستند ولى خدا بر آنها تسلّط دارد و در هر حال عقيده آنها در باب قرآن كه شعر يا سحر يا افسانه پيشينيان است هم باطل و فاسد است بلكه آن قرآن شريف كريم عظيم است كه در الفاظ و معانى و نظم و اسلوب مثل و مانند ندارد و محفوظ است از تغيير و تبديل و نوشته شده در لوحى كه محفوظ است نزد خداوند و كسى از آن اطلاع ندارد و بعضى محفوظ برفع بنابر آنكه صفت ديگرى براى قرآن باشد قرائت نموده‌اند ولى قرائت مشهوره كه جرّ است اقوى است چون ظاهرا مراد همان لوح محفوظ معروف است اگر چه قرآن في نفسه هم محفوظ باشد از هر گونه تصرّفى و گفته‌اند آن امّ الكتاب است كه تمام كتب آسمانى و قرآن مجيد از آن نسخه بردارى ميشود و مستفاد از بعضى روايات آنست كه آن در جانب راست عرش است مواجه با اسرافيل و چون خداوند تكلّم فرمايد اسرافيل متوجّه بلوح گردد و كلام الهى را از آن اخذ و به أمناء وحى القاء مينمايد و اللّه اعلم بحقائق الامور در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه سوره و السّماء ذات البروج را در نمازهاى واجب خود قرائت نمايد آن سوره پيغمبران است و لذا محشر و موقف او با پيغمبران و شايستگان خواهد بود و الحمد للّه على ما انعم و السّلام على نبيّه صلى اللّه عليه و آله و سلّم.

جلد 5 صفحه 372

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


ذُو العَرش‌ِ المَجِيدُ «15»

‌در‌ موضوع‌ عرش‌ بعقيده حكماء ‌که‌ ‌آن‌ ‌را‌ فلك‌ اطلس‌ و ‌غير‌ مكوكب‌ ميدانند و محيط ‌بر‌ جميع‌ آسمانها و كرسي‌ و جميع‌ كرات‌ جويه‌ ميگويند و ميپندارند ‌که‌ ‌آن‌ تمام‌ ‌اينکه‌ آسمانها ‌را‌ ‌از‌ ثوابت‌ و سيارات‌ ‌در‌ يك‌ شبانه‌ روز دور كره زمين‌ ميگرداند.

و ‌اينکه‌ عقيده‌ بحمد اللّه‌ امروز فسادش‌ ظاهر ‌شده‌ و اينكه‌ كره‌ زمين‌ بحركت‌ وضعي‌ دور ‌خود‌ ميچرخد ‌در‌ يك‌ شبانه‌ روز و بحركت‌ انتقالي‌ دور كره‌ شمس‌ ميگردد ‌در‌ مدت‌ يك‌ سال‌ شمسي‌ و بعقيده مجسمه‌ ميگويند: تخت‌ ‌است‌ و ‌خدا‌ ‌بر‌ روي‌ تخت‌ نشسته‌ و فرداي‌ قيامت‌ مؤمنين‌ ‌او‌ ‌را‌ ميبينند و كفار محروم‌ هستند اينهم‌ كفر محض‌ ‌است‌، و ‌در‌ لسان‌ اخبار ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ عرش‌ احاطه‌ دارد بجميع‌ عوالم‌ جسماني‌ و بقدري‌ عظمت‌ دارد ‌که‌ سطح‌ محدب‌ ‌او‌ ‌را‌ احدي‌ جز ‌خدا‌ نميداند و حمله عرش‌ ملائكه‌ هستند ‌که‌ ‌هر‌ كدام‌

جلد 18 - صفحه 70

‌از‌ ‌آنها‌ بزرگتر ‌از‌ كره‌ زمين‌ هستند، و ‌در‌ حديث‌ زينب‌ عطاره‌ دارد ملكي‌ نود هزار سال‌ پرواز كرد و بيك‌ دوره ‌او‌ نرسيد.

اقول‌: عظمت‌ و بزرگي‌ و حقيقت‌ عرش‌ ‌را‌ جز خالق‌ ‌آن‌ نميداند ‌که‌ ‌حتي‌ ‌بر‌ جنات‌ ثمانيه‌ ‌با‌ ‌آن‌ سعه‌ ‌آنها‌ احاطه‌ دارد ‌که‌ ‌در‌ قرآن‌ ميفرمايد ‌در‌ موضوع‌ معراج‌ حضرت‌ رسالت‌: وَ لَقَد رَآه‌ُ نَزلَةً أُخري‌ عِندَ سِدرَةِ المُنتَهي‌ عِندَها جَنَّةُ المَأوي‌ النجم‌ ‌آيه‌ 13 ‌الي‌ 15 ‌که‌ سدرة المنتهي‌ زير عرش‌ ‌است‌ و فوق‌ عرش‌ عالم‌ جبروت‌ و لاهوت‌ و عالم‌ انوار و آنچه‌ ‌او‌ ميداند و ‌ما بيشتر ‌از‌ ‌اينکه‌ نميتوانيم‌ بگوئيم‌ همين‌ اندازه‌ مي‌گوييم‌:

‌که‌ خداوند ‌او‌ ‌را‌ بصفت‌ (المجيد) ياد فرموده‌ و اينها اموري‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ فهم‌ بشر خارج‌ ‌است‌ مثل‌ لوح‌ و قلم‌ و امثال‌ اينها، و بعضي‌ ‌از‌ عرفا عرش‌ ‌را‌ گفتند عبارت‌ ‌از‌ علم‌ الهي‌ و قدرت‌ ‌او‌ ‌است‌ ‌که‌ احاطه‌ بكل‌ شي‌ء دارد اينهم‌ فاسد ‌است‌ زيرا علم‌ و قدرت‌ عين‌ ذات‌ اقدس‌ حق‌ ‌است‌ و منتزع‌ ‌از‌ ذات‌ و ‌غير‌ محدود و عرش‌ محدود ‌است‌ و مخلوق‌ حق‌ ‌است‌ ‌که‌ ميفرمايد: الرَّحمن‌ُ عَلَي‌ العَرش‌ِ استَوي‌ طه‌ ‌آيه‌ 4.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 15)- «صاحب عرش و دارای مجد و عظمت است» (ذو العرش المجید).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج12، ص168

منابع